eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
866 عکس
210 ویدیو
11 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است » • گروه #شعر و هنر چامه : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed تبادل نداریم🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
داستان ناامیدی شهید بهشتی از آموزش در حوزه های علمیه 🔻🔻🔻🔻
من يك داستان كوچكي در زندگي خودم پيش آمـده اسـت، برايتـان نقل ميكنم. در همان اوايل، مدتها بود ــ شايد جمعاً حدود 7 سال ـــ در دوران تحصيلم منطق و كلام و فلسفه را شـروع كـرده بـودم و پـيش استادان مختلف ميخواندم. در تمام اين دوره مرتب به ايـن اسـتادان، در بحثهايي كه داشتند اشكال ميگرفتم. علـتش هـم ايـن بـود كـه شـيوة كتابنويسي و تقرير مباحث منطقي و فلسفي در ايـن كتـاب هـا صـحيح نبود. حالا صحيح نبود خود داستاني مفصـل داشـت. همـان چيـزي كـه فلاسفة جديد را اصلاً برانگيخته است كه از بيخ و بن با فلسفة قـديم بـه جنگ درآيند و مبارزه كنند. با استادان گوناگوني برخـورد كـرده بـودم و اين استادان هم مثل خود بنده كه آن موقع نوطلبهاي بودم، جدلي بودنـد. من جدلي، استاد هم جدلي. من داد بـزن، داد اسـتاد از داد و فريـاد مـن بلندتر. به جايي نميرسيم. به تدريج من از اينكه اصلاً خزانـة پـر ارزش فلسفي خودمان را تا آخرش جستوجو كنم و بگـردم تـا شـايد آگـاهي ارزندهاي كسب كنم، دلسرد شده بودم. چند تا كتاب كه خوانـده بـودم، ديگر تصميم گرفته بودم، سـراغ كتـاب هـاي فلسـفي خودمـان نـروم. و تصادفاً آن موقع چون من علاقة مفرطي به مطالعات فلسفي داشتم، عـازم بودم براي يك دوره مطالعات فلسفي به خارج بروم. حتي رفـتم، شـروع هم كردم. مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در سال 1330 .در اين موقـع يكي از استادان بزرگ در قم، تازه كوششي را بـراي بحـث هـاي فلسـفي آغاز كرده بود. من به سبب آن دلسردي كه داشتم، حتي ديگـر ايـن قـدر انگيزهام قوي نبود كه حالا با ايشان هم تماس بگيـرم، شـايد ايـن اسـتاد ‌جديد بتواند دردي از ما دوا بكنـد. چـون اسـتاداني بـس معـروف تـر بـا عناويني پر طُمطراقتر آمده بودند و من به درس آنهـا رفتـه بـودم و بـاز چيزي كه دل را بگيرد به دست نيامده بود. يكي از دوستان اصرار كرد كه فلاني بد نيست كه تو يكي ـ دو جلسه با اين استاد در تماس باشي.مـن همان موقع مطالعة مباحثي را كه مخصوصاً مربوط به بحثهـاي فلسـفي ميان غرب و شرق بود، در حدود كتابهايي كه به زبـان هـاي فارسـي و عربي و احياناً انگليسي در اينجا به دست ميآمد، براي خودم آغاز كـرده بودم. مخصوصاً بخش مربوط به ماترياليسم ديالكتيك و بحثهايي كه در آن بود. گفت اتفاقاً ايشان هم چنين بحثي را آغاز كرده اند و تو بد نيست كه تماس بگيري. من يك جلسه رفتم به يـك درس غيـر فلسـفي ايشـان. ايشان درس ديگري داشتند كه فلسفه نبود. به صورت مستمع آزاد نشستم در كناري و گوش كـردم. در آن درس و در آن بحثـي كـه ايشـان آن روز داشتند، دو اشكال به نظر من رسيد. سنتي مـن داشـته ام و دارم و آن ايـن است كه اگر در يك جلسهاي، درسي يا بحثـي اسـت كـه مـن عضـو آن نيستم، در كار آنها دخالت نميكنم. يعني به خـودم اجـازه نمـي دهـم كـه همان موقع وقت آنها را بگيرم، سؤالي را طرح بكنم. لذا بـا ايـن كـه بعـداً عدهاي از دوستان سؤالاتي ميكردند، من سؤالم را مطرح نكردم. بعـد كـه جلسه تمام شد و ايشان هم به من لطف شخصي داشتند، قرار شد بـا هـم به يك جايي برويم كه استاد حاضر بودند بروند. گفتم من هم ميآيـم. در راه كه ميرفتم گفتم اين اشكال نسبت به فلان مطلبي كه فرموديد به نظـر من رسيد. قرار شد من اشـكال را توضـيح بـدهم. وقتـي اشـكال را بيـان ‌ميكردم، اين استاد چنان گوش ميداد كه گويي اصلاً اين مطلب را تـا بـه امروز نشنيده است. اينطور با دقت گوش ميكرد. صبر كرد تا حرف مـن تمام بشود. بعد هم چند لحظهاي درنگ كرد. گويي دربـارة صـحبت مـن ميانديشد. بعد خيلي آرام و متين در طي چند جمله پاسخ داد. باز به نظـر من به پاسخ ايشان اشكال وارد بود. اشكالم را بر پاسخ ايشان طرح كـردم. باز مجدداً ايشان با چنان آرامش و طمأنينهاي اشكال مرا گـوش كردنـد و چند لحظه هم درنگ كردند. آنوقت پاسخ دادند. باز به اين پاسخ ايشـان اشكالي به نظر من رسيد. اشكالم را طرح كردم. باز ايشان بـا همـان روش گوش كرد؛ بدون اينكه هيچ تندي يا خودخواهي يـا تعصـب و تشـددي بروز دهد. تا رسيديم به مقصد و ديگر اصلاً مطلـب بـه دليـل بـه مقصـد رسيدن قطع شد، وگرنه بحثمان به جايي نرسيد. ولي اين برخورد در مـن اثري گذاشت و آن اثر اين بود كه با اين استاد ميشود كار كرد. چون بـر خلاف ديگراني كه تا آن روز با آنها برخورد كـرده بـوديم كـه اگـر مـن مطلبي را حتي به دليل خامي با خشونت و صداي بلند مطرح ميكردم، او خامتر از من، چند برابر صدايش را بلندتر ميكرد؛ با ايـن كـه او اسـتاد و مربي بود و بايد مرا از اين راه دربياورد و به راه صحيح بحـث و كـاوش وارد كند، ايشان هرگز اين كـار را نكـرد.چنـان بـا حوصـله، طمأنينـه و متانت فكري و اخلاقي و علميبرخورد كرد كه اين متانـت در مـن اثـر گذاشت و سبب شد عزم رفتن به خارج را فسخ كنم و چنـدين سـال بـا اين استاد سر و كله بزنم و از او استفادهها بكنم. اين روش
▪آنچه برای پیگیران از اعمال و افعال معصوم مطرح بوده است، عمل اینها در مسائل فردی بوده؛ و این از بدبختی های اسلام بوده است، از انحراف های بزرگ اسلام بوده است. ▪همیشه در صدد بوده اند که ببینند امام صادق مثلا در حال سجده به کجا نگاه میکرد، چشم را میبست یا باز میکرد؛ یا در وقت غذا خوردن لقمه را چگونه بر میداشت؛ یا در وقت راه رفتن به این طرف و آن طرف نگاه میکرد یا نگاه نمیکرد. ▪اما در صدد نبوده اند که معلوم کنند در این خط سیر تاریخی کاروان بشر، که امام صادق یک مهره اساسی از این کاروان است، چگونه سیر میکرد و چگونه حرکت میکرد؛ برای ایفای نقش تاریخی خود، چگونه عمل میکرد؟ ۵۱/۱۱/۱۹ حضرت آیت الله سید علی خامنه ای _ کتاب انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، جلد اول، چاپ‌ اول _ ۲۵۰_ساله _ 💠 @soha_olom_ensani
اگر کسی لذت ذکر الهی و انس با خدا را چشید، بدانید که هیچ لذت دیگری به دهانش مزه نمیکند. ۷۵/۹/۱۵ #امام_خامنه_ای _ 💠 @soha_olom_ensani
گرفتاران هوای نفس منکرین عرفان و عرفایند 🔻🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
گرفتاران هوای نفس منکرین عرفان و عرفایند 🔻🔻🔻🔻
جنابِ ناب! اگر دستِ من به مقاماتِ ملای جولا، حیدر یغما، علامه دهدار، سیدعلی قاضی، شیخ­ محمد بهاری، سیداحمد کربلایی، جناب دولابی و حسن­ زاده آملی نمی­رسد ولی کرامات آنها را هم انکار نمی­کنم که امامم فرمود: "سعى كن اگر اهلش نيستى و نشدى، انكار مقامات و صالحين را نكنى و معاندت با آنان را از وظايف دينى نشمرى، بسيارى از آنچه آنان گفته‏اند در قرآن كريم به طور رمز و سربسته، و در ادعيه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محروميم با آن به معارضه برخاستيم. گويند ديد در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه عليها- شخصى او را مى‏كند، پرسيد: چرا صدر را لعن می‏كنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب­الوجود است[!]، گفت: پس او را لعن كن! اين امر اگر قصه هم باشد حكايت از يك واقعيت دارد. واقعيت دردناكى كه من خود قصه‏هايى را ديده يا شنيده‏ام كه در زمان ما بوده است. آنان كه انكار مقامات عارفان و منازل سالكان كنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هر چه را ندانستند حمل به جهل خود نكنند و انكار آن كنند تا به خودخواهى و خودبينی‏شان خدشه وارد نشود. مادر بُتها بُتِ نفس شماست." (صحيفه امام ج‏18 ص454) _ 💠 @soha_olom_ensani
مبتدی ترین انسان ها، رابطه ی خود را با بوسیله ی نماز آغاز میکنند. برجسته ترین اولیای خدا نیز بهشتِ خلوتِ انسِ خود با محبوب را در نماز میجویند. ۷۰/۷/۱۵ ____ _ @soha_olom_ensani
فقه چیزی است که باید با غور در مسائل عقلی آن هارا کسب کرد. 🔻🔻🔻
در اکثر ادوار تاریخی، روحانیت با یک چالش مواجه بود؛ آن چالش امروز هست، یک چالش دیگر هم وجود دارد. اشتغال و چالش اصلی روحانیت - که در ادوار مختلف، حوزه‌های علمیه و علمای ما با آن مواجه بودند - تبیین و تعلیم دین به معنای واسع کلمه بوده است؛ فقه‌اللَّه، فقه‌الدین. فقط فروع نیست؛ فقه اکبر، و است؛ چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آنها را به دست آورد و فهمید و با آنها را صیقل داد. میخواستند را فرابگیرند و آن را به مخاطبان خودشان تعلیم بدهند. تعلیم دین هم ابعادی دارد؛ یکی از ابعاد، رشد دادن فکر و عقل است - که «و یثیروا لهم دفائن العقول» - یکی دیگر از آن ابعاد، رفع شبهات است. شبهات همیشه بوده، اما نوع شبهات متفاوت بوده است. در دوره‌های مختلف، علمای بزرگ ما را ملاحظه کنید؛ یکی از مسؤولیتهای خودشان را این میدانستند که با مقابله کنند. مقابله هم یا به نحو پیشگیری است یا به نحو درمان. پیشگیری، بهتر از درمان است. این‌که کلام را تعلیم میدادند، را تعلیم میدادند و شخصیتی مثل علامه‌ی حلی - که عالیقدری است - هم در کلام کتاب دارد، هم در فلسفه کتاب دارد، به‌خاطر این بود که با باور کردن عقلیت مخاطبانِ خودشان بتوانند از ورود یا جایگیر شدن شبهه‌ها در ذهن پیشگیری کنند. مخاطب آنها - چه انسان معمولی یا طالب علم، یا شخص فرزانه و تحصیلکرده - در مقابل شبهه‌یی که به او میرسید یا دیگری به ذهن او وارد میکرد، درنمی‌ماند. کار دیگر هم این بود که شبهه را درمان کنند؛ اگر شبهه‌یی پیش میآمد، مجالس و بحث و پاسخ به سؤالات تشکیل دهند و بنویسند تا شبهه‌ها را برطرف کنند. برای این کار، فقه و فلسفه و و تفسیر و علوم مقدماتی میخواندند؛ از مطلع میشدند و بسیاری از علوم عصر خود را فرا میگرفتند تا بتوانند دین را کنند؛ «لقد منّ اللَّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة». یکی هم است. تعلیم با تزکیه متفاوت است. اگرچه تعلیم چنانچه به شیوه‌ی صحیح و با درست انجام بگیرد، تزکیه را هم در خود دارد؛ اما تزکیه جریان مستقلی است. شما امروز با این چالش مواجه‌اید و مسأله‌ی شما مهمتر و دشوارتر است از مسأله‌ی یا مسأله‌ی یا مسائل علمای بزرگی که در طول تاریخ بوده‌اند؛ با آنها قابل مقایسه نیست ۱۳۸۳/۰۴/۱۵ __ @soha_olom_ensani
آدرس کانال سُها در پیام رسان بله: https://ble.im/soha_olom_ensani
معیار اجتهاد در زمینه های اجتماعی و حکومتی «و همین جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد.» . امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج 21، ص 47 💠 @soha_olom_ensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی سخنرانی امام خمینی در رابطه با فلسطین _ #روز_قدس 💠 @soha_olom_ensani