eitaa logo
انتظارشاعرانه
114 دنبال‌کننده
27 عکس
2 ویدیو
0 فایل
دفتر ارادتی از اشعار و دل گویه های منتظِر روی مه ات صاحبا(پریساصالحی هیدجی) تقدیم به صاحب العصر(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊شعر "مکتب وصل" به جز طریق وصالت، طریق دیگر نیست هنوز مکتب تو برترین مکتب هاست چه فخر در همه عالَم از این بالاتر... به نام مکتب تو، شیعه پرچمش بالاست! خوشا دلی که مسیرش به مکتب ات افتاد خوشا کسی که معطر زعطر علم شماست تو نقطه عطف عبودیت خداوندی... همین که شیعه ی صادق شدیم، کار خداست! تمام راه سعادت فقط مسیر تو است؛ و کارزار تو، تلفیق عشق با معناست... به واژه واژه ی تعلیم عشق تو سوگند؛ که نور حق، فقط از خانه ی شما پیداست! غریب مانده حریم شما به خاک بقیع... ولی درخشش این مکتب از حوالی ماست! به عشق ناب غریبانه ی شما سوگند؛ که شیعه در غم غربت به التجا و دعاست... و درس مکتب عالی باقر و صادق؛ چو مشق شب، همه تکلیف عاشقانه ی ماست! قسم که مکتب وصل شماست ناجی ما و شیعه منتظِر روی یوسف زهراست...! پریسا صالحی/هیدج سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) خرداد۱۴۰۰
*آیینه ی هدایت* آیینه ی هدایتی در انعکاس نور خورشید پرتبلوری در شوکت شعور نیکو ترین مردم عصر ظلوم و جهل ای بهترین بهانه شور امید و وصل؛ هادی شدی که گم نشود راه راستی با دانش ات ز ظلمت بیراهه کاستی ای مظهر محبت و بخشندگی و علم زندان شده به خانه ولی در شکوه حلم ای روشنای بندگی شام سامرا... مرد سخن! بت شکن مانده در خفا! نگذاشتی که شیعه شود غرق ابتلا در خفتگی نشانه شدی سوی کبریا تدبير دار شيوه ی ناب هدايتی... چون هادی مسیر عظيم ولایتی!!! ای آستان رحمتت مژده ی وصال ما را بخوان به راه تو ای هادی کمال... پریساصالحی هیدج/۴مرداد۴۰۰ مصادف با میلاد امام هادی(ع)
*آیینه ی هدایت* آیینه ی هدایتی در انعکاس نور خورشید پرتبلوری در شوکت شعور نیکو ترین مردم عصر ظلوم و جهل ای بهترین بهانه شور امید و وصل؛ هادی شدی که گم نشود راه راستی با دانش ات ز ظلمت بیراهه کاستی ای مظهر محبت و بخشندگی و علم زندان شده به خانه ولی در شکوه حلم ای روشنای بندگی شام سامرا... مرد سخن! بت شکن مانده در خفا! نگذاشتی که شیعه شود غرق ابتلا در خفتگی نشانه شدی سوی کبریا تدبير دار شيوه ی ناب هدايتی... چون هادی مسیر عظيم ولایتی!!! ای آستان رحمتت مژده ی وصال ما را بخوان به راه تو ای هادی کمال... پریساصالحی هیدج/۴مرداد۴۰۰ مصادف با میلاد امام هادی(ع)
بسم رب المهدی تقدیم به مولانا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه و سهل مخرجه) جمعه ۸ مرداد۱۴۰۰
*روضه ی رضوان* به هوایت دل من غرقه ی طوفان شده است راهی کرب و بلا با تن حیران شده است پرم از ضجه ی بی آبی طفلان حسین؛ کنج دیوار دلم روضه فراوان شده است‌... "سالیانی است که باروضه ی تو مانوسم" چشم های دلم از گریه چو باران شده است خانه ی دل شده ی عشق تو، آباد ارباب! هر که بی مهر تو زنده است؛ که ویران شده است به اجابت برسد هر که محرم با شور ؛ با توسل به درت دست به دامان شده است تو ولی اشک شناسی که کدامین عاشق؟! ز تب کرب و بلا مات و پریشان شده است باز از روضه ی تو عطر اجابت آمد... به یقین درد همه با تو به درمان شده است نقطه عطف همه حاجات ولی مانده زمین و از این روست جهان بی سر و سامان شده است دستی از سوی اجابت برسان بهر فرج مهدی ات خسته از این غیبت و بحران شده است یا حسین! کاش در این جمعه به حاجت برسیم و ببینیم جهان روضه ی رضوان شده است! اللهم ارزقنا شفاعة الحسين في الدنيا و في فرج مولانا صاحب الزمان(عج) پریساصالحی چهارم محرم الحرام؛ ۲۲مرداد۱۴۰۰ هیدج
اولین سروده ی من در سال ۱۳۸۱(۱۲ سالگی و اول راهنمایی) بدون هیچ زمینه ای برای سرودن و صرفا بخاطر مادرم که گفت: وقتی معلم ات (خانم نسرین مظفری عزیزم) گفته می تونی شعر بگی پس باید بتونی برای امام حسین شعر بگی🤫 ومن🤔🤔🤔 با اتکال به خداوند بود که جرقه های شعر حسینی در ذهنم شعله ی ارادت شد و با محرم امام خوبی ها و عشق به آستان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام ) مصادف... و البته با توصیف زیبای مادر نازنینم از واقعه ی قیام... دشت عشق و آتش ببین این حضرت مظلوم عالم به سوی دشمنان با یاوری کم حسین، این عاشق جاوید محشر حسین این اسوه بر دین پیمبر در این کرب و بلای عشق و آتش در این دشت سیه با دود و آهش درون حلق اصغر خنجری شد... ببین شش ماهه کودک بی گنه مُرد! ببین اکبر جوان قلب میدان چنان برتاخت بر دشمن چو طوفان چو دست و سر زتن یکسر جدا شد؛ چو مشک آب از دستش رها شد... چو طفلان تشنه کام و خسته بودند از این دنیا دگر دل رسته بودند؛ چو زینب گفت جانم یا برادر! بدید او را ز تن افتاده این سر... و زینب دست و پا در بند و زنجیر سخن آغاز کرد از ظلم‌ و تزویر... ۱۳۸۱/۱۱/۰۶
دلشوره... سراغ غربتت امشب از این دلشوره می گیرم در این اوضاع دلتنگی پر از دلشوره می میرم غروب جمعه ها یک یک گریزان می رود اما در این تکرار شیدایی برایت خسته و تنها به درد عشق می پیچم و عاشق ترزهمیشه ام دراین بحران سر مستی فقط گمگشته در خویشم تو را می خوانم و نامت شده آرامش جانم خوشم دلخوش به عشق تو وگرنه رو به پایانم پر از اشک پریشانی به پایت شعر می آرم خوشم در بیت های خود ارادت نامه ها دارم... "تو را من چشم در راهم شباهنگام" آدینه و با جانی ترک خورده از این دلتنگی سینه لبالب پر شدم از تو ز بس عطشان دریایم تو پر کن جام جانم را، که در دلشوره تنهایم!
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 "پروانه ی محفل" امشب چه شبی در ره شیدایی زهراست امشب که علی، واله این دخت معلّاست؛ امشب که شکفته رخ نورانی این گل؛ در خانه ی حیدر، تپش عشق مهیاست! نفسی که قدومش به جهان، برکت جان داد او دختری از سلسله ی صولت طاهاست ریحانه ی دیگر شده مهمان غزل ها؛ او فاطمه ی ثانی و زیبنده ی باباست... او گوهر عشقی است که در قالب جان است؛ او اخت جوانان جنان، ماه دل آراست! از روز نخستش شده پروانه ی محفل... در کوی وصال اوست، پرستار به صحراست! زینب نه فقط اسوه ی صبر است به عالم؛ او اسوه ی مردان و زنان، در تب لیلاست از معجر او فهم حیا، ریشه گرفته... در چادر و در معجر و آتش چه معماست؟! از شوکت عشقش به ولایت شده سرشار؛ دریای سخن، مبصر و روشنگر دنیاست... در خلقت او حکمت سرشار زیاد است؛ این بس که فقط ناشر یک نهضت والاست!
*ایران آزاد* در اختناق کوچه‌های بی‌هراسی آتش‌فشان ظلم‌ها بیداد می‌کرد در اعتراض مرگ‌ها، بر‌روی دیوار هرلحظه جانی،از شکنجه داد می‌کرد در روی صحنه، دست کفر آزاد می‌گشت آزادگی‌ها پشت‌سر، انجام می‌شد؛ هرنقشه‌ی شومی که آن سرّی، به‌سرداشت در پرتوی اسرار، بی‌فرجام می‌شد! خونابه‌ها در راه یک دریا شدن بود... افشان خون‌ها، سیل یک وسعت به‌برداشت بار سکوت پرتلاطم های آن‌روز از انفجار بغض یک ملّت خبر داشت! زنجیرها، خورشید را در بند می‌کرد خورشید، افروزنده‌تر بر صحنه تابید از دور دست خانه‌ی تبعید، خورشید؛ بازان رحمت شد، به این افواره بارید! هرچلچراغی پای یک محراب می‌رفت شمشیرها آماده‌ی طوفان او بود... دست سیاه سین‌؛الف‌؛واو و الف؛کاف این کوفه اما مشعل تابان او بود! ناگه فراری شد غلام پای دربند... بهمن، فرو از قلّه‌ی فریادها شد؛ آمد معین کاروان تا مقصد عشق پنجاه و هفت انگار یک کرب‌وبلا شد! بانگ سپیده هم‌نوای فجر ایمان؛ شب چادرش برچیده شد، اشراق رو شد؛ ایران مزین شد به‌نام دین احمد عزّت برای ما و ذلّت بر عدو شد! اینک سر هر برزنی یک نام ثبت است آوای تکبیر شهادت‌ها بلند است؛ بر پرچم ایران ما، خون شهیدان آزادی بال کبوتر‌های بند است! اکنون تراود ازنسیم صبح‌گاهی شعر بلند اقتدار میهنی شاد... سر از افق زد مهر خاورپیشگی‌مان؛ جمهوری اسلامی ایران آزاد! به یاد امام و شهدا، دهه‌ی فجر خجسته باد.
چشم دل روشن شد از خورشید روی‌ات یا علی کعبه در میلاد تو، جنّات کوی‌ات یا علی تا جهان از جلوه‌ی جانت، جهانی تازه شد وسعت ایمان آدم، از تو بی اندازه شد! آمدی در امتداد مشق عشق مصطفی... آمدی هارون شدی بر آخرینِ هل عطی آمدی تا یار باشی ماهتاب وصل را آمدی تعیین کنی اسلامِ نابِ اصل را آمدی تا بر مدار بندگی، تابان شوی آمدی تا منجی رحمانی انسان شوی آمدی با مِهر زهرا، نسل‌تان والا شود آمدی این قطره‌های بندگی، دریا شود حیدری و جز تو ما را، رهبری در کار نیست؛ هر که با غیر تو شد، اسلام او بیدار نیست! هرکه جز عشق علی، مهر محمد برده است عاقبت در شاهراه وصل ایزد مرده است! کوثری هستی و ما بر سفره‌ی احسان تو؛ دردمندیم و پی یک جرعه از درمان تو... یا علی! یک گوشه چشمی، طوطیا کن حال را با ظهور مهدی‌ات عیدی بده امسال را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غروب انتظار دلم گرفته است ای نور ای آفتاب این هوای باران زده ای نزدیک‌ترین دور! ای که در فراق‌ات شمعدانی‌ها پژمردند و دل‌های غافل از حضور بی ظهورت مردند! ای که در گاه گاه این بغض‌های مدام بی‌فرجام هنوز هم هوای غیبت را تنفس می‌کنیم! هستی ولی نیستی... نیستی ولی هستی... آقا جانم! من چه کنم با این درد سنگین دل‌شکستگی‌! ماه دلآرای زهرا... جان دلم مهدی مولا... امروز چه عصر سختی پیش روی احوال دنیاست! عصر باشد و غروب باشد و جمعه باشد و آخرین جمعه‌ی یک‌سال دیگر چشم‌انتظاری باشد و تولدت باشد و در میان ما غریبانه نفس بکشی... ما همه ظاهرمان عاشق مولا هستیم معصیت در دل‌مان قرص و محکم شده است! ای منجی عالم! دعاگویمان باش؛ در تکبیر و ذکر و قنوتت و در قیام و قعودت! تا در شور میلادت کمی به شعور انتظار برسیم تا با معرفت به امام زمان‌مان، دل‌‌هامان به مرگ جاهلی نمیرد... کاش این صبح پر از مژده‌ی باران بشود و جهان با قدم نور گلستان بشود کاش این جمعه دگر مهدی زهرا آید و همه ثانیه‌ها نیمه‌ی شعبان بشود... اللهم عجل لولیک الفرج
نرگس یاس ای گل زیبای حسن، گل نرگس یاس ای تپش باغ رسل، تو نگین الماس ای همه آرامش ما، به نگاه تو بند ای‌که به رخسارجهان تو کشیده لبخند ای زتو هر لحظه‌ی ما به امید رویت ای که نشسته همگان به پناه کویت نیمه‌ی‌شعبان‌شدو دل‌به‌توبسته جان را آینه‌ها منتظِرت که شبی جهان را... مست حضورت کنی و برسد قیام‌ات جلوه کنی تا که جهان،بدهد سلام‌ات ای رخ نورانی تو، رخ شمس جنت کاش به پایان برسد تب و تاب غيبت ای گل زیبای حسن، خیر مومنینی ای که به طوفان‌زدگان،صبح‌ دلنشینی برکش ازاین پرده رخت‌که‌شکستگانیم در عطش دولت تو، همه تشنگانیم ای که زهجران تو جان به لب آمد آقا العجل ای جان جهان، گل یاس زهرا! پریساصالحی کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعا روزی می‌رسد که ما مهدی‌مان را میبینیم، درحالیکه با صوت حیدری‌اش می‌گوید.. حسین‌دارابی 👈 عضوشوید @hosein_darabi
شمیم ماه شاید از کوچه دل، عطر کسی، باز رسد شاید از عطر کسی، نقطه‌ی آغاز رسد شاید از آمدن منتظَری از پس ابر... ز قفس وا رهم و لحظه پرواز رسد... بی قرارم همه شب‌های غزل‌خوانی خویش کی قرارست مرا همدم و همراز رسد؟ خواب‌های شبم آذین شده با شایدها تا رخ ماه‌تر از ماهِ رخِ ناز رسد... به شمیم رخ مهتابی آن ماه بلند دست بردم که مرا، دمخور و دمساز رسد تار تنهایی خود بافته در کوچه‌ی غم تا شبی رنج مرا، درد برانداز رسد می‌تراود نظرش باز به اشعار ترم... سوز ساز غزلم را، اگر آواز رسد... چشم‌هایم پُرِ از نم نم باران شده‌ است شاید از کوچه دل، عطر کسی، باز رسد... هیدج ۶ خرداد۱۴۰۲ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
" و خورشیدی که می‌آید..." در این وانفس وامانده،که می‌سوزد به تب دنیا در این حیران ناکامی، در این اوقات وانفسا که شب بی‌پرده می‌تازد به دنیا از پس افسون؛ به آتش می‌کشد قرآن، دوباره فتنه‌ی صهیون! پس از یک چلّه کوشیدن برای حذف دینداری برای انزوای دین؛ پی تخریب بیداری ترور، تحریم یا آشوب، سیاست‌های دجّالی مجازی‌های گمراهی، هیاهوهای پوشالی شبیخون‌های فرهنگی که زن را کرده امروزی توییت یک سلبریتی، نماد عشق و دلسوزی! شده افکار آدم‌ها، عمومأ رنگ خاکستر... و ظلمت منعکس گویی درون سینه‌ها یکسر! "هوای شهر دلگیر" و هوای خانه افسرده و دزد شوم و اغواگر، ز دل‌‌ رنگ خدا برده ولی خورشید می‌تابد به این خاک اهورایی و در خط علی بودن، شده ترسیم زیبایی... ز اقصی تا خود کعبه، فلسطین، غزه و لبنان عراق و تونس و لیبی، یمن، سوریه تا ایران تمام مرز‌های حق، پی تکثیر قاسم‌ها و در این برهه‌ از غیبت، پی تغییر حاکم‌ها! جهان حالش دگرگون و به سمت صبح می‌خیزد و باران امید اینک به بام خانه می‌ریزد... ز نور حضرت قرآن، جهان هر روز بیناتر و در این جنگ ترکیبی، بصیرت‌نامه‌ی رهبر؛ شده مشی جهاد ما، خطوط سبز تبیین‌ها در این دنیای جنگنده،که احیا می‌کند دین را! چه خوش گوید مسیحامان ،از این ملت اگر کشتن که بیداری است راه ما،که بیزاری است از دشمن امامی منتظَر اینجا، سراغ از عشق می‌گیرد؛ بشارت می‌دهد حیدر، که ظلم آهسته می‌میرد تمام غایت فتنه، به زودی محو می‌باید... قریب آن صبح پیروزی و خورشیدی که می‌آید! کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
در زمره‌ی عاشقان اربابیم و با تربت او علقه‌‌ی دیرین داریم در سجده خم ابروی او در یاد است با عشق حسین در صف دیداریم؛ عمری است که السلام‌گویان حسین بر تشنه لبان کربلا می‌باریم با مهر حسین اشک جاری شده و در واقعه‌ها چو زینبش بیداریم از شوق تولای حسین است که ما از دشمن اهل‌بیت خود بیزاریم کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
به بهانه‌ی دلتنگی از روزهای پرهیاهوی رمضان غریبی دیگر شکوه... دلم گرفته از این شکوه‌های بی پاسخ دلم گرفته از این احتباس دلتنگی از این دوگانگی نفس سرکش عاشق؛ دلم گرفته از این رنگ‌های بی رنگی از این هوای پر از خالی خدا بودن... که از پس علف هرز غنچه می‌شکفد و باغ طاعت‌مان می‌خزد به سوی خزان و در مسير گناهیم محکم و ممتد... میان مردم از احساس عشق سرشاریم و در گریز ز عشقیم وقت بانگ سحر جلال صورتمان چشم خلق کرده دوتا جمال سیرت‌مان گشته رنگ خاکستر چرا ز خود شده بیگانه‌ایم و غرق خودیم چرا ز صولت انسانیت گریزانیم...؟! قرار بود که در حق به آسمان برسیم ولی ز رنگ و ریا در عزای طوفانیم نشسته بر خم ابروی واژه‌‌ها اشکی که از پس دل ابری به گونه می‌لغزد ولی همین که پُرم از هوای حق‌طلبی برای ثانیه‌‌ای عارفانه می‌ارزد... من از حوالی باران فصل پاییزم که در هوای زمستان به دیم می‌بارد که شاید از پس این فصل، شکوه‌های تری اجابتی به دل‌تنگِ خاک ما آرد... ✍پریساصالحی کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به دشمنان فرمودند: "اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید". انصاف آدمها ربطی به قدرت ایمان نداره انصاف مربوط به آزادمردی و آزادگی انسان‌هاست؛ پس ممکنه آدمی آزاده باشه اما بی دین... و این آزادگی= وجدان حقیقت‌طلبِ وجدان حقیقت‌طلبی که همه‌ی دنیامون رو در بر می‌گیره؛ اصلا آدم آزاده نوع نگاهش به آدم‌های اطرافش فرق داره؛ بدبین نیست مگر به ظلم؛ اَشِدّاُ علی‌الکُفّار؛ یعنی هرکسی که کارش پوشاندن حقِ! چه برسه که خوبی‌های اطرافش رو نخواد ببینه... وجدان حقیقت‌طلب یعنی بایستی؛ -تو دفاع از مظلوم در برابر ظالم -تو پرهیز از قضاوت نابجا -تو پرهیز از بد اخلاقی‌ها -بی‌اعتمادی‌ها -تندی‌ها و... کمی مقیاس شعورمون رو گسترش بدیم؛ کاش به نگاه و قضاوت‌هامون کمی بیشتر رنگ انصاف بپاشیم؛ حتی اگر سمت خدا نمیریم؛ سمت وجدان انسانی‌مون حرکت کنیم؛ اونوقته که دیگه بی‌معرفتی نمی‌کنیم؛ اونوقته که دیگه ظلم نمی‌کنیم؛ جفا نمی‌کنیم؛ قضاوت نابجا نمی‌کنیم؛ براحتی مشکوک نمیشیم؛ براحتی تهمت نمی‌زنیم؛ مثل آب خوردن غیبت نمی‌کنیم؛ و عدالت بر ترازوی عقل‌مون حاکم میشه؛ و حق چقدر از همین قضاوت‌های نابجا زخم خورده... اما من یقین دارم حقیقت رنگیه که هیچ‌وقت رسوا نمیشه چون رنگ یکرنگیه... حتی اگر یک عده عامدانه بخوان حق رو کتمان کنن؛ بخوان بد قضاوتش کنن و بخوان به حق شک کنن؛ تا ریشه‌کن بشه... پس علت شک یا بدبینی به آدم‌های اطراف‌مون، به دین، خدا، پیغمبر، به حجاب، به خدمت دیگران، به لطف و محبت دیگران و حتی به عشق صادقانه و به همه‌ی خوب‌ها و خوبی‌های عالم فقط و فقط در قید و بند بودنه؛ قید و بند بی وجدانی... مگر خدا از ما تو مسیر بندگی چی‌ میخواد به جز انصاف؟؟ انصاف که داشته باشیم، نه به خودمون ظلم می‌کنیم، نه حق‌الناس گردن‌مون میاد؛ نه خدا رو فراموش می‌کنیم... الهی که لااقل آزاده باشیم؛ بعد ادعای مسلمانی کنیم. کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ "نرگس تب‌دار" دیده به در دوخـته‌ام هر شب بی‌نام ونشان خـــیره به راه قَــدَمَــت، مـحــنت دیـدار کشان نالــه‌ی در نالــه شوم، ضجـه شوم در غم تو چون نــی ناپــختـه زنم، نغمه‌ی جانسوز عیان در تــب هجـــران تو گـم، سـوز دلی، ساز کنم همــــدل هر ســـوز دلی، گوش دل رهگذران اشــک فراقـت همه شب، عابر رخساره‌ی من ابــــر بهـــــــار تو شـــده چشـم نگاهی نگران شـور تو جانکاه و غمت تا به سحر در بر من شـــوق دعــای تو شده عشق دل و دیده و جان دل شـــــده مجـــذوب سحـر در ره شـیدایی تو نیمه شبان، سر بدهـــم نالـــه‌ی الغــوث و امان آیـنــــــه در آینــــــه‌ها، نـقــــــش نگـاه تو کشم شاعـــــر گمـــــنام تو در آیـنــــــــه‌بندان زمان دســـــــت تمــــنای مــرا، رد مکن ای ناجی دل رونق این خاطره شو، هر شب بی تاب و توان چشـــــــم نظر کن به دل عاشق پژمرده‌ی خود بـــــاغ بیــــــــاور به بـرِ نرگــسِ تب‌دار خزان این دل هجران‌کش من، رو به خماریست بیا بر تب این دیـــده‌ی تر، مژده‌ی رحمت بنشان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ "بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران" شام بلاست امروز، روزِ وداعِ جانان با عرشیان بگویید احوال شام دردم تا بر دلم نشیند تسکین هجر خوبان هر گوشه از جهان را جودش فرا گرفته با حرز اوست دنیا، ایمن ز شر شیطان زهرجفا که ریزد بر جام عشق، همسر "باقی نمی‌توان گفت الاّ به غمگساران" ای منتظِر نشستی با واژه‌های سعدی از داغ می‌نویسی، بهر جوادِ سلطان داغ امام و جام و زهر و جفا و کشتن تا منتقَم نیاید، هرگز مباد پایان 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ مهر دریا... امشب شب وصل دو گل حیدر به زهرا می‌رسد یاقوت و مرجان از فلک بر بزم جان‌ها می‌رسد بانگ تقدس می‌‌‌رسد از آسمان و قدسیان گل‌ها شکوفا می‌شود راحیل اینجا خطبه‌خوان این سفره‌ی عقد است یا وصل‌دو دریا با هم است؟ ذکر سرود حوریان در گوش اهل عالم است دریا به دریا می‌رسد از وصل نور النورها... این کوکب درّی شده ماهِ علیِ مرتضی... این بزم پاک عاشقی بادا مبارک بر همه باران بذر عشق‌ها... مهر علی و فاطمه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ حاجی... به سفر می‌‌روی و صحن و سرای عرفات... شده چون حلقه‌ی در دست به دامان شما اشک مهمان وداعت شده امروز، حسین! آمدی اذن بگیری، بروی کرب و بلا؟ مات مانده است زمین از عطش رفتن‌تان؛ که به قربانی حق، شیوه‌‌ی مستانه‌ چرا؟؟ "کربلا کعبه‌ی دلهاست، خدا می‌داند" و تو می‌دانی و اینگونه نشستی به دعا! حج‌تان حاجی قربان شده! مقبول شده جام‌ وصل است که با شهد شهادت آقا آمده تا که به وصلت برساند این بار به سفر می‌روی ای شاه شهیدان منا... بارِ این بارِ سفر قصد ندارد که حسین دست خالی برود از پس دیدار خدا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi
کانال طلوع فکر و اندیشه؛ دریچه‌ای رو به بینش درست... @Myidea کانال استاد خود بنده در حوزه است؛ استاد آقایاری؛ نویسنده و پژوهشگر
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ بندگی یعنی که ابراهیم اسماعیل را در اطاعت می‌برد تا پای قربانگاه عشق هر که‌ عاشق شد مطیع‌محض‌یارش‌می‌شود هرچه داردمی‌دهد با جان و دل در راه عشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═┅✰☆☆♡☆☆✰┅═ کانال انتظار شاعرانه https://eitaa.com/entezareshaeranepsalehi