eitaa logo
عرفان و خودشناسی و آخرالزمان
82 دنبال‌کننده
240 عکس
3 ویدیو
91 فایل
172 ج کتاب و صدها مقاله(رایگان): خودشناسی،عرفان،تکامل، روح،آخرالزمان،انسان کامل،امام زمان ،اسمای الهی،مدرنیزم،اخلاق ،مردم شناسی،دجال،شیطان،ازدواج و طلاق و تربیت،عرفان درمانی،مسخ و تناسخ،زندگینامه استاد و عرفا،مرد و زن https://zil.ink/khodshenasivaerfan
مشاهده در ایتا
دانلود
من کیستم؟ ۱- بسیاری از مطالعه کنندگان آثار و دوستانم از هویت من سئوال می کنند و منظورشان مقام معنوی و دینی من است. و عجبا وقتی میگویم که من انسانم نه بیشتر و نه کمتر باورشان نمی شود و می پندارند که سر کارشان گذاشته ام و نمی خواهم پاسخشان دهم زیرا انسان بودن را نمی فهمند و می پندارند که مقام کوچکی است زیرا خودشان را انسان می پندارند . ۲- مردمان بسیار علاقه دارند که کسی را تبدیل به امام و پیامبر و قطب و ناجی و خدا سازند و سپس او را بکشند و قبرش را بپرستند. 3- آدمیزاد تنها موجود شرور و احمق و بخیل و بدخواه و دیوانه در جهان است و جز عذاب دادن خود هنری ندارد . هر گاه که دست از این جنون کشید و چون سائر موجودات عالم صالح و تسلیم شد انسان شده است و خلیفه خدا و برترین موجود جهان هستی. ۴- آنان که پیامبر و امام و عارف و ناجی نامیده شده اند انسانهائی صالح و تسلیم هستند همین و بس . و لذا دارای کرامت شده اند که در ذات انسان است. ۵- بنده هم هنوز انسان صالح و تسلیمی نیستم ولی دوست دارم که باشم. همین و بس . و هر چه کرامت و شفاعت و عظمت و معرفت و قلم از من جاری شده است حاصل همین میل و دوستی من نسبت به انسانیت است که دوست دارم که انسان باشم هر چند که هنوز نیستم. همین و بس . من دوست دارم که انسان باشم و انسان را دوست دارم . اینست مقام والای بنده بر روی زمین و جز این نیست: انسان دوستی! آیا تعجب می کنید؟ از کتاب نامه های عرفانی ص 141 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
اهل هدایت کیست؟ آدمی یا بواسطه معرفت نفس قبل از رسیدن به طبقه هفتم دوزخ بن بست راهی را که در پیش گرفته درمی یابد و به توبه و ندامت از کل حیات و هستی گذشته خویش می رسد و یا بواسطه غایت و اشد عذابها این بن بست را درک می کند و آماده توبه می شود. اولی به جستجوی یک ناجی برمی آید که دیر یا زود به انسانی مخلص می رسد و نجات می یابد و به راه هدایت می آید. ولی دومى حداكثر طالب رفع عذاب است و هدایت را نمی طلبد و میلی به خروج از دوزخ اعمال و امیال خود ندارد او اصولاً خود را مسبب نمی داند. اهل هدایت کسی است که خود را علت سرنوشت خود بداند. از کتاب امام زمان کیست تألیف استاد علی اکبر خانجانی
مرضی بنام همجنس گرائی عصر مدرنیزم به لحاظی عصر نھضت جھانی ھمجنسگرایان است و بدین لحاظ به مثابۀ رجعت جھانی قوم لوط می باشد و عصر لوطیزم یا لاطیزم است زیرا فرھنگ حاکم بر این جماعت ھمانا لوطی گری و لاطی است . و می دانیم که جماعت لاط و لوطی بیش از ھر امری معروف به لاابالیگری و عدم تعھد به امور اخلاقی و اجتماعی ھستند . و در عوض دعوی عشق و عاشقی و خدمت بی شائبه به دیگران را دارند البته خدمات فسق و فجوری و عشرتکده ای و میخانه ای و پا منقلی. و این نیز دیگر از نشانه ھای آخرالزمان و پایان تاریخ به عنوان عرصه انقراض نسل بشر می باشد . تکّبر و خود پرستی تا سر حد انکار ھر تعھدی حتّی در قبال نیاز جنسی و ازدواج منشأ اصلی بروز مرض یا عذابی بنام ھمجنسگرائی است که در مردان تحت عنوان عشق گرائی و تخدیر گرائی وگاه درویش گرائی و در زنان مدرن تحت عنوان فمینیزم خودنمائی می کند : مکتب اصالت مردانگی و نرینه گی و اصالت مادینه گی ! و این یک زندگی انگلی و کرم صفتی است چرا که انگل و کرم کدو بطور ژنتیکی در آن واحد در خودش حامل نرینه گی و مادینه گی است و لذا جانوری خود –گاه می باشد . ولی در انسان این مرض ژنتیکی نیست بلکه فرھنگی و اخلاقی می باشد و توجیه ژنتیکی و روانی این مرض یک فریب بزرگ می باشد . این مرض دشمن تعھد و وفا و مسئولیت است و لذا یکمرض کاملاً کافرانه و فاسقانه می باشد و مبتلایانش در جرگه معذبترین افراد بشری می باشند و جز با توبه از کفر و فساد اخلاقی علاجی ندارند . از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 170
آسیب شناسی عرفانی امراض (طب اسلامی) 21- اگر بخواهیم که عناصر کفر بشری را که منابع امراض و عذابهای او هستند نام ببریم عبارتند از: حرص، انکار، حسد، دروغ، کبر،ستم،تهمت ناحق، بدبینی، عداوت با حق، ناسپاسی، رحمت ناپذیری و خودپرستی که در نقطه مقابل این صفات قرار دارند که صفات ایمانی بشرند: قناعت، تصدیق، سخاوت، تسلیم، تواضع، عدالت، حق جوئی، خوش بینی، خیرخواهی، شکر نعمات، پذیرش محبت و تقوا. از کتاب مبانی عرفان عملی تألیف استاد علی اکبر خانجانی
فلسفه حجاب زن همه اسرار دین و احکام شریعت ها ریشه در راز خلقت آدم و حوا دارد از جمله مسئله حجاب. می دانیم که طبق کتب مقدس، حوا از بطن چپ آدم بیرون آمده است یعنی از دل مرد. و لذا همواره محبوب مرد است و از او دل می برد. ولی در عین حال به مثابة دل عریان شده مرد نیز می باشد پس باید دارای حفاظ و مصونیت ویژه باشد مخصوصاً زن شوهر دار که مظهر دل مردش می باشد. و این همان حق حجاب زن است. زنی که دارای حجب و حیای پوشش و نگاه و رفتار و گفتار نباشد بر دل هر مردی وارد می شود و به بسیاری از مردان مبتلا می گردد و عنان عقل و اراده اش از دست می رود و این همان زمینه روانی فحشاء و اسارت و فساد اخلاقی زن است و نیز مردانی که به او به لحاظ نفسانی ابتلاء یافته اند . هر چیزی که لطیف تر است بایستی مصون تر باشد مثل مروارید در صدف . پس آزادی و اراده باطنی زن و رهایی از اسارت مردان ، راهی جز حجاب ندارد. و اما در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که معروف به آیه حجاب است بدین مضمون که :«زنان مؤمنه بهتر است که خود را بپوشانند تا به پاکی شناخته شده تا از آزار کافران مصون باشند». از همین یک آیه می توان فلسفة اجتماعي حجاب و مسائل شرعی و عرفی آنرا درک نمود. اولا اینکه زنان مؤمنه مخاطب هستند و نه زنانی که به ادعا و یا به وراثت و اکراه مسلمان هستند تا چه رسد به زنان غیر مسلمان . زن مؤمن هم زنی است که دین در وجودش قلبی باشد (طبق تعریف قرآن از ایمان ) یعنی به دین علاقه طبیعی و فطری داشته باشد. پس واضح است که این معضله را جز خود زن در نمی یابد. پس معلوم می شود که حجاب امری کاملاً خصوصی و عبادی است و نه حکمی حقوقی و جزانی . و دوم اینکه در این آیه از قید «بهتر است» استفاده شده که بدان معناست که حجاب امری مستحب است و نه واجب . و سوم علت و خاصیت اجتماعی حجاب است که همانا معرفی شدن زن به پاکی و عصمت است تا مردان هرزه و کافران از آنان نومید باشند و به تعقیب و آزارشان نپردازد. این خاصیت هم هر چند که از جامعه است ولی امری کاملاً فردی و مربوط به خود زن است. و اما جنبه ضمنی دیگری از حجاب که اصل ماهیت آن است جلب نظر نکردن زن در رابطه با مردان نامحرم می باشد. همین مسئله بخوبی نشان میدهد که یک زن مؤمن اگر بخواهد بطور کامل حفظ حجاب کند علاوه بر حجاب نگاه و رفتار از چه نوع پوششی استفاده کند. و این امر مربوط به عرف جامعه ای می شود که در آن زندگی میکند. مثلاً اگر زن مؤمنی در شهر لندن مبادرت به استفاده از چادر و نقاب نماید بدون تردید بر جلب نظر می افزاید و این امر بر خلاف هدف ذاتی حجاب است. البته این بدان معنا نیست که مثل برخی عریان شود بلکه از عرف و عادات زنان آن جامعه پیروی کند. و اصولاً خود زن بهتر از هر کسی می داند که چگونه می تواند جلب نظر کند یا نکند. بنابر این زن اگر مؤمنه نباشد و نخواهد حجاب کاملی رعایت کند می تواند با چادر و نقاب هم بگونه ای ویژه جلب نظر کند و هیچکس مانع چنین امری نمی تواند بود. همانطور که مثلاً شاهد زنان روسپی با چادر هستیم که زنان مؤمنه را نیز بد نام ساخته و بلکه تهمت و معصیتی عظیم بر دین می کنند که این امر به یک لحاظ حاصل اکراه در دین میباشد که اصل دین و حجاب را مخدوش کرده است پس اگر فلسفه ذاتی حجاب چیزی جز جلب نظر نکردن مردان نامحرم نیست پس آیا هیچ کس جز خود زن قادر به رعایت آن می باشد؟ این بدان معناست که حجاب بایستی امری کاملاً انتخابی و آزاد باشد همانطور که آیه حجاب از چند جنبه که ذکرش رفت این حق را عیان می کند . اینکه امـر حجاب و عفت هیچ دشمنی خطرناکتر و مکارتر و خانمانسوزتر از حجاب اجباری ندارد و ما در تجربه کشورمان به اندازه کافی از این بابت خساراتی مهلک دیده ایم . پس آیا بهتر نیست که به قرآن باز گردیم ؟ از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم ص 138 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
* عبادات اصلی و اولیه و واجب و جهادی عبارتند از : راستگوئی، بی ریائی، قناعت، صبر بر بلایا، اجتناب از حرام خواری و حرص و حسد و تجاوز به حقوق دیگران،دوری از زنا و ربا و زیاده خواهی ، دوری از تهمت و افتراء و غیبت، دوری از فاسقان و تبهکاران و منافقان، دوری از خودفروشی و دین فروشی. تن ندادن به ظلم و زور، ساده زیستی، تواضع و گذشت و مهرورزی با زیردستان، خویشتن داری و عفو، و در همه حال مراقبه بر نفس و تفکر و تامل در احوال و امیال و اعمال خویشتن. اینها اصول عملی دین است که از بطن و متن آن، اصول نظری و عقیدتی دین در ذهن پدید می آید و ایمان و حب قلبی نسبت به خداوند رخ می دهد که موجب نماز و روزه و زکات و حج و جهاد و امر بمعروف و نهی از منکر می شود که عبادات ثانویه و مستحبی و اجری هستند که حاصل لطف خداوند بر ذهن و دل انسان است. در ذهن خداباوری و در دل خدادوستی پدید می آید که اجر است. ذهن موحد می شود و دل هم عابد می گردد. عابد یعنی عاشق و پرستنده. که نتیجه نهائی این عبودیت ذهنی و قلبی عبارت است از حکمت و معرفت و علم لدنی و الهام و کشف و شهود ملکوتی و معراج الهی و لقاء الله. از کتاب عبادت صدیقین ،صفحه 6 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
مسیح و مهدی ۴۳- مسیح و مهدی هر دو زنده و در میان مردم هستند بصورت تجلیات متفاوتی در مؤمنان و عشاق خودشان در هر عصر و زمینی حضور دارند و مردم را شفاعت می کنند. مسیح، شافی خلق است و مهدی هم هادی طالبان. و گاه این دو در یکی جمع هستند. و اینست معنای وجودی امام و ناجی زنده بر روی زمین. که بدون او دین و ایمان و نجات و هدایتی ممکن نیست. این امر بلحاظ درک عقلانی بسیار ساده و محسوس است. هرگاه کسی را شدیداً دوست بداری همچون او می شوی. اینست آن قانون ولایت حق و قلمرو تجلی امامت در پیروان مؤمن و عاشق مهدی و مسیح. عشق است که عاشق را همچون معشوق می کند و این صراط المستقیم هدایت است. عرفان هم محصول این عشق است: عشق به انسانی موحد و برحق: اینست شریعت آخر الزمان. و لذا بی چنین عشقی تلاش در جهت اجرای احکام شرع جز منافق نمی پرورد. همانطور که پیامبر اسلام می فرماید: «هر که احکام شریعت مرا مو به مو اجرا کند ولی تحت ولایت امامی زنده نباشد کافری منافق از دنیا می رود». بقول حافظ شیرازی : هرکه عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود . از کتاب انسان کامل جلد اول تألیف استاد علی اکبر خانجانی
شکر چیست؟ ۱- روزی پیرزنی رنجور بمن گفت صد تا درد بی درمان دارم نه می میرم و نه درمان می شوم برایم درمانی کنید یا دعا کنید تا بمیرم. ۲- گفتم مادر من علاج کار شما اینست که ذره ای شکر و قدرشناسی در این دنیا ندارید و از عالم و آدمیان و بلکه خود خداوند طلبکارید. کمی نعمت هایش را شکر کنید مشکل شما علاج می شود . 3- گفت: من روزی هزار بار تسبیح شکر میزنم چرا بمن تهمت می زنید . ۴- گفتم : شما تسبیح را شکر می کنید نه خدا را شما آیا خدا را می بینی و شکرش می کنی؟ خدا هم گفته است که : شما مرا شکر نمی کنید بلکه خودتان را شکر می کنید . بنابراین شما روزی هزار بار از خودت تشکر می کنی و به همه اطرافیانت فحش میدهی و به زمین و زمان نق میزنی . کمی از اطرافیانت تشکر کن که اینست شکر خدا . ۵- فردا به دیدارش رفتم دیدم بکلی دگرگون شده است و امراض او هم کاهش یافته و دیگر عذاب آور نیست و با اعضای خانه اش خوش و بش می کند و با همه مهربان شده است. ۶- به او گفتم این تسبیح را هم کنار بگذار تا حالت بهتر شود و فرصت شکر از مخلوق را بیشتر داشته باشی که خود او گفته است که: شکر خالق ، شکر مخلوق است. از کتاب نامه های عرفانی ص 144 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
اصول سلامتی 1 1- با راستگوئی و بی ریائی به سلامتی روان میرسی. 2- با غلبه بر آرزوهایت به سلامت اعصاب میرسی. 3- با غلبه بر نخوت و غرورت به سلامت دل میرسی. 4- با کم خوری به سلامت خون میرسی که سلامت حیات است. 5- با سخاوت به سلامت دستانت میرسی. 6- با قطع رابطه کردن از ریاکاران به سلامت پاهایت میرسی. 7- با چشم فروبستن از مال مردم به سلامت چشم میرسی. 8- با گوش فروبستن از حرف مردم به سلامت گوش میرسی. 9- با پذیرش تنهائی و صبر به سلامت عقل میرسی 10- با غلبه بر حسد خویش به سلامت وجدان میرسی. از کتاب خلقت دوباره تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 23