eitaa logo
عرفان و خودشناسی و آخرالزمان
81 دنبال‌کننده
271 عکس
3 ویدیو
91 فایل
172 ج کتاب و صدها مقاله(رایگان): خودشناسی،عرفان،تکامل، روح،آخرالزمان،انسان کامل،امام زمان ،اسمای الهی،مدرنیزم،اخلاق ،مردم شناسی،دجال،شیطان،ازدواج و طلاق و تربیت،عرفان درمانی،مسخ و تناسخ،زندگینامه استاد و عرفا،مرد و زن https://zil.ink/khodshenasivaerfan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶ممکن نیست که … مقاله ۸ *ممکن نیست که مؤمن پخمه و کودن باشد . *ممکن نیست که گرسنگی موجب فساد اخلاقی شود . *ممکن نیست که احساس مالکیّت موجب دزدی نشود . *ممکن نیست که دروغگو ، دزد و هیز هم نباشد . *ممکن نیست که هیچ دروغی بی مصلحت باشد. *ممکن نیست که همنشین تبهکاران ، دوست مؤمنان باشد. *ممکن نیست که انسان فحاشی مؤمن باشد . *ممکن نیست که دعایی اجابت نگردد. *ممکن نیست که اعتمادی موجب خسران شود . *ممکن نیست که مال حرام به صاحبش لذت بخشد. *ممکن نیست که که عشقی موجب نفرت نشود. *ممکن نیست که بازیگری ،مؤمن باشد. *ممکن نیست که ثروتمندی آرامش داشته باشد. *ممکن نیست که نژادپرست ، کافر نباشد . *ممکن نیست که چاپلوسی ، دوست باشد. *ممکن نیست که بی غیرت با وفا باشد. *ممکن نیست که پول پرست ، عاقل باشد. *ممکن نیست که خبر چین ، راستگو باشد. *ممکن نیست که هیچ «بلی » بی بلا باشد. *ممکن نیست که عیش بی مرض باشد. *ممکن نیست که خیری دارای شّر نباشد. *ممکن نیست که امری ناممکن باشد. از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم مولف: استاد علی اکبر خانجانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه شصت و هفتم: دانائی و فهمائی ۱- آنچه که از مدرسه و تحصیل و کتاب و رسانه ها دریافت می شود اخبار است و نه علم . و حداکثر اخبار علم علماست و سرفصل ها و عناوین مکاشفات و فهمائی اهل تفکر است که در حافظه ثبت می شود. علم نیست بلکه درباره علم است. ۲- همانطور که آنچه از مدارس و تعالیم دینی عاید می گردد هم دین نیست بلکه اخبار دینی و درباره دین است. 3- عالم کسی است که از نزد خودش و در خودش و بدون واسطه اخبار و معلومات و حافظه قبلی خود در امری می اندیشد و به حقایقی می رسد . ۴- متفکر کسی است که بیواسطه درباره چیزی می اندیشد و عالم کسی است که در تفکرش به مکاشفاتی می رسد . ۵- پس تعلیم بمعنای برانگیختن و احیای قدرت تفکر بیواسطه در دیگران است و نه انتقال اطلاعات علما به دیگران . ۶- برای کسب اطلاعات سائر علما نیازی به معلم نیست زیرا از طریق کتب هم قابل حصول است آنهم با صرف وقت و هزینه کمتری. ۷- معلمی که تفکری خودی و علم لدنی را در دیگران تحریک و تشویق نکند معلم نیست . 8- و آن روحانی که در قلوب دیگران شمع ایمان نیفروزد نیز روحانی نیست. از کتاب نامه های عرفانی ص 175 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
ذکر‌ (روش شناسی قرآن در خلق جدید انسان) اثر استاد علی اکبر خانجانی ۱۱۹- و امّا ذكر ديگری وجود دارد كه واقعه ای جمعی بين مؤمنان ذاكر است كه منجر به نزول ذكری پايدار می شود به مصداق اين آيه در سوره مجادله كه چون عده ای از مؤمنان گرد هم آيند و اسرار خود را نجوا كنند خدا با آنان خواهد بود و همواره تا قيامت با آنان خواهد ماند. اين نوع ذكر مربوط به محفل انس و حلقه اهل ذكر و عرفان است كه معمولاً عده ای مريدان بر گرد شيخ ذكر خود جمع می آيند و دلها را بر محورش متحد می كنند كه منجر به نزول ذكری می شود كه اين ذكر گاه به شهود می انجامد. بهرحال طبق آيه مذكور ذكری كه حاصل می آيد دائمی است چون می فرمايد «هركجا كه باشند با آنهاست» و اين عين مصداق دائم الذكر بودن است كه دل خانه خدا شده است و دائماً به ياد خدا و با او همزيست شده اند. ۱۲۰- ياد خالصانه خدا در هر جمع واقعاً مؤمنانه و ذاكرانه منجر به ذكری برتر می شود اهميت نماز جماعت از همين بابت است بشرط آنكه اقامه صلوة به نيت ذكر يعنی تقرب الی الله و بلكه لقاءالله باشد نه صرفاً بقصد انجام فريضه و ثوابهای آن. بشرط آنكه امام جماعت هم انسانی اهل ذكر باشد قلباً! و اينكه يكی از شروط واجب امام جمعه عادل بودن اوست عدل بمعنای علوی آن يعنی مقيم در جايگاه الهی خود بودن كه عين اهل دل و الساعه بودن و دائم الذكر بودن می باشد. يعنی اگر يكی قلباً اهل ذكر باشد چون مؤمنانی گرد او آيند به ذكر می رسند و اين تعالی درجه ذكر تا لقاءالله است. فقط لقای وجه رب است كه در اهلش منجر به ذكری ابدي و روحی می شود كه چنين فردی را ذاكر گويند كه حامل علم وحی است (در قرآن كريم) و در عاليترين مقامات معنوی قرار دارد. ۱۲۱- اصلاً ديدار مؤمنان يكی از شرايط هميشگی پيدايش ذكر است تا آنجا كه آمده «چون مؤمنی به ديدار مؤمنی رود خدا ديدار می شود»- و اهميت و توصيه های فراوانی كه درباره ديدار بزرگان معنوی آمده از همين روی است كه مولّد ذكر است يعنی دل را به ياد خدا می اندازد. و اصلاً يكی از علائم اوليای ذاكر اينست كه ديدارشان فرد ديدار كننده را به ياد خدا می اندازد و دل چنين يادی را به آسانی فراموش نمی كند و اين ارزشی عظيم است كه در اينصورت دل آدمی از هر شركی پاك می شود چون ياد خدا در دل رخ دهد غير خدا می رود و اين فتح و اجابت و نجات بزرگی است زيرا ذكر موتور محركه كارخانه خلق جديد انسان است كه انسان را قرآنی و اهل قلم حق می سازد. ۱۲۲- پس ديدار مؤمنان اهل ذكر حجی است رايگان و قطعی! زيرا چه بسا انسان ممكن است به طواف خانه كعبه برود و باز هم دلش ذاكر نشود ولی ديدار انسانی زنده كه حامل ذكر است و خدا با اوست بدون شك دل را منقلب و زنده و ذاكر می سازد و اين بزرگترين واقعه ای است كه می تواند در زندگی برای آدمی رخ دهد چرا كه انسانی كه ذاكر شد يعنی با خدا شده و با خدا زندگی می كند بشرط آنكه پس از دريافت قلبی ذكر، به منی كردن آن نپردازد و شيطانی اش نسازد. بسياری از اشقياء و ظالمان بزرگ تاريخ حاصل چنين واقعه ای بوده اند آنانكه با رسول خدا يا ائمه هدی ديدار داشته و قلبشان ذاكر شده و سپس به منی كردن آن پرداخته اند مثل ابوسفيان و معاويه و عمرعاص و ابن ملجم و امثالهم. www.akhar-zaman.com www.khanjany.com https://www.sites.google.com/site/aliakbarkhanjany https://t.me/khanjanyaliakbar/1692
نامه هفتاد و یکم: ارکان تقوا ۱- تقوا یعنی پرهیز از خود و همه متعلقات مادی و معنوی و تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و تربیتی و نژادی و جنسی و قومی و طبقاتی و عقیدتی و عاطفی و روانی خود هر آنچه که انسان را از امر حق بازمی دارد. ۲- امر حق : چیست پاکدامنی عزّت نفس ،آزادگی ،استقلال ،ایمان عقلانیت معرفت توحیدی، عدالت، شرافت، صلح، محبت، وحدت، زیبائی، وفا ابلاغ ،حقیقت جهاد در راه ،خدا ،صداقت ،عصمت انجام وظیفه خدمت به زیردستان، ،سلامت، امنیت، شجاعت و .... و همه ارزشهای فطری و اخلاقی . 3- ترس برای جان و نان و رفاه و ریاست و عافیت و حفظ منافع خصوصی و خانوادگی و علایق دنیوی و عاطفی و جایگاه طبقاتی و اجتماعی جملگی عوامل و انگیزه های ضد تقوا هستند که انسان را از حقوق ذاتی و الهی اش باز می دارند و به عرصه ظلم می کشانند که دو روی ستمگری و ستم بری دارد در انواع صور و اشکال و اعمال . ۴- تقوا یعنی پرهیز از هر امر باطنی و ظاهری که آدمی را وادار به ظلم و دروغ و فساد و بی تفاوتی در قبال حق می کند. ۵- تقوا یعنی مبارزه با هر چیزی که آدمی را از آدمیت ساقط کند . ۶- کمال تقوا همان خود - براندازی در جهت احیای ارزشهای الهی - انسانی است زیرا " خود " ذاتاً ضد خداست . از کتاب نامه های عرفانی ص 180 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
کانال کتابها (پی دی اف ) https://eitaa.com/khanjanybooks کانال سخنرانی ها https://eitaa.com/khanjanysokhanraniha کانال کتابهای صوتی https://eitaa.com/khanjanyaudiobooks کانال تلگرام : (کتابها و کتابهای صوتی و سخنرانی : https://t.me/khanjanyaudiobooks
خناس (شیطان باطنی و شخصی) چیست؟ خناس ماهیتا همان حضور اجنه و ناس در قلوب انسانهاست. اجنه همان موجودات شبه انسان و از جنس آتش هستند. ناس هم بمعنای فرهنگ و القاعات حاکم بر اکثریت جامعه است که تحت حاکمیت طاغوت بسر میبرند که طاغوت هم مصدر سلطه شیطان بر مردم است. پس ماهیت اجنه و ناس یکی است و به مثابه ظاهر و باطن امری واحد است یعنی شیطان! ======= خناس چگونه در نفس ما خلق می شود؟ خناس که در حقیقت یک شیطان باطنی و شخصی است بدینگونه در نفس ما خلق می شود: هر دروغی که می گوئیم، هر فریبی که می دهیم، هر تهمت ناحقی که می زنیم، هر ظلم و جفائی که مرتکب می شویم، هر بی عصمتی و خیانتی که بواسطه چشم و گوش و هوش و حواس و عقل و احساس خود مرتکب میشویم و هر ریا و زنا و ربائی که میکنیم و ... همه اینها ذرات تشکیل دهنده و پدید آورنده موجودی بنام خناس یا شیطان درونی ماست که آنگاه بجان خود ما می افتد و همان کارها را با ما می کند. در این معنا تا توانی بیندیش! اینست که می فرماید: هر چه می کنید به خود می کنید! از مقاله خناس، شیطان در صورت بشری تألیف استاد علی اکبر خانجانی
راه دین ۲۴۰- راه دین راه فوق العاده ساده و راحتی است بشرط اینکه آدمی قلباً تشنه اش باشد. «بگو که اسلام را نیاورده ایم تا کارها را سخت کنیم بلکه کارها را آسان کنیم» . قرآن-وقتی از دین سخن می گوئیم از همه ارزشها و صفاتی سخن می گوئیم که انسان فطرتاً خواهان آن است:سلامتی، عزت، آرامش، رشد، وفا، محبت و ... مسئله اینست که بشر عموماً عطش و نیاز واقعی به این ارزش ها را فراموش کرده است و به جای اینها ارزشهائی جعلی و تصنعی پدید آورده و آنها را می پرستد. مسئله اینست که اگر کسی قلباً و با تمام وجود طالب سلامتی و آرامش باشد به آن می رسد و به ساده ترین روش هم به آن می رسد بشرط اینکه بهمراه این طلبش میل باطل دیگری نباشد که برآن طلب حقیقی رجحان داشته باشد مثلاً پول بیشتر، ریاست بیشتر، غرور بیشتر و عیاشی بیشتر. از کتاب حق و باطل تألیف استاد علی اکبر خانجانی
عید علی (ع) مبارکباد رمضان ماه علی(ع) است چرا که علی(ع) سلطان فقر و گرسنگی در کل تاریخ است و به ھمین دلیل سلطان عشق نیز ھست چرا که فقط صاحبان فخر فقر و شکمھای گرسنه حاملان عشق ھستند و بر خلاف تصور عامه، فقط با شکم گرسنه می شود عاشق بود و بس. و فطر، عید شکمھای گرسنه و دلھای عاشق است که به وصال معشوق می رسند. و این میعاد، علی با فاطمه است و دیدار با جمال فطرت. ھمانطور که می دانیم نام فاطمه از « فاطره » و از مصدر فطر و فطرت است. ھمانطور که نام محمد(ص) از احمد است در نزد پروردگار طبق حدیث قدسی در معراج پیامبر. پس عید فطر عید وصال با فطر است که جمال این فطرت ھم فاطمه است ھمانطور که فاطمه طبق حدیث مذکور، جمال فطرت الھی در بشر است و مقصود خداوند از خلقت انسان و جھان. پس عید فطر، عید کائنات است و میعاد با فطرت ھستی که در انسان است و جمال آشکارش ھم فاطمه. پس عید فطر ھمان عید فاطمه است و مقصود از ماه رمضان که ماه علی است ھمانا رسیدن به وصال با عصمت ذات وجمال فطرت آدم می باشد. رمضان ماه علی است که به فاطمه می رسد. باشد که در عید فطر با فاطمه جان خود دیدار کنید و به وصال فطرت خود نائل آئید. از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 192
ایمان چیست؟ ۱- ایمان یعنی باور قلبی و حسی و وجودی به ارزشهائی که اخلاقی نامیده می شود . ۲- کسی که از کثافت و بی نزاکتی و تشنج و دروغ و ریا و چاپلوسی و حرص و شهوت باره گی و هیزی و حرامی قلباً بدش می آید و حالش بد می شود مؤمن است . همین و بس ! ۳- کسی که از دروغ و دزدی و دغل و خیانت بخودی خود بدش می آید نه بخاطر اینکه به جهنم میرود و یا در همین دنیا بی آبرو می گردد و در عذاب میافتد. چنین کسی مؤمن است. ۴- کسی که ارزشها را بخودی خود دوست دارد نه بخاطر فواید دنیوی یا اخروی اش . اینست مؤمن . 5- زنی که از بی عفتی بخودی خود بدش می آید نه بخاطر رسوائی دنیوی یا عذاب اخروی . اینست زن مؤمنه ! ۶- کسی که خوبی ها را بخاطر خود خوبی دوست می دارد نه بخاطر فواید آن یا عواقب اخروی آن اینست انسان مؤمن. ۷- پس کسی به بهشت می رود که خوبیها را بخودی خود دوست بدارد نه بخاطر بهشت . 8- بهشت قلمرو خوبیهاست و لذا آدمهای بد در آن بیقرارند و عذاب می کشند . بهشت نتیجه طبیعی خوب بودن است یعنی ایمان داشتن به خوبیها و ارزشها. انسان خوب مشتاق مظهر خوبیها یعنی خدا می شود . از کتاب نامه های عرفانی ص 142 تألیف استاد علی اکبر خانجانی