eitaa logo
هرروزباقرآن📗
177 دنبال‌کننده
825 عکس
300 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم {همدلی از هم زبانی بهتر است} ☀️سلام بر شما که صبور و مقاومید،دلتان گرم از آفتاب امید ذهنتون پر از افکار پاک و قلبتون مملو از مهربانی‌باد🌹 ✍🏻احساس مسئولیت نسبت به دیگران، وظیفه اسلامی همگان است ؛ بینش سرمایه‌داری غربی مردم را برای به دست آورن مال و سرمایه و یا در رسیدن به پست و مقام تشویق و وادار به مسابقه میکند اما بینش اسلامی، مسابقه مادیات را کامل نفی میکند. رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه به ذکر حدیثی از پیامبر عظیم ­الشأن اسلام در این خصوص پرداخته و فرمودند: مَن أصبَحَ مِن اُمَّتِی و هِمَّتُهُ غَیرُ اللّهِ فلیسَ مِنَ اللّه، و مَن لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المؤمِنینَ فلیسَ مِنهُم، هر کس صبح کند درحالی که در انگیزه‌­ها و نیت­‌هایش رضای الهی تأثیر نداشته باشد جزو جندالله و عاملان لله محسوب نمی­شود و هرکس صبح کند و نسبت به مصالح و مفاسد مردم و جامعه­‌ی مسلمین بی‌تفاوت باشد، در زمره‌ی مسلمین واقعی بحساب‌نمیآید! یا رب چنان که خلعت ایمان بخشیده‌ای پیرایۀ تقوا کرامت فرما https://eitaa.com/mah_daviat313 https://t.me/mah_daviat313 https://chat.whatsapp.com/DnUmMzlRHl46MOUQiv5q6A
*درسهایی ازقران کریم* (۲۲۸) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و یازدهم 🍃داستان امامت اوج افتخار ابراهيم (ع)🍃 ♦️۲_ امام كيست؟‏از آيه مورد بحث اجمالا چنين استفاده می‌شود:مقام امامتی كه به ابراهيم بعد از پيروزی در همه اين آزمونها بخشيده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود.‏توضيح اينكه: امامت معانی مختلفی دارد:‏۱_" امامت" به معنی رياست و زعامت در امور دنيای مردم (آن چنان كه اهل‌ تسنن می‌گويند). 🔶۲_" امامت" به معنی رياست در امور دين و دنيا (آن چنان كه بعضی ديگر از آنها تفسير كرده‌اند).‏۳_امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه‌های دينی اعم از حكومت به معنی وسيع كلمه، و اجرای حدود و احكام خدا و اجرای عدالت اجتماعی و همچنين تربيت و پرورش نفوس در" ظاهر" و" باطن" و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زيرا" نبوت" و" رسالت" تنها اخبار از سوی خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است. ♦️اما در مورد" امامت" همه اينها وجود دارد به اضافه" اجرای احكام" و" تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسياری از پيامبران دارای مقام امامت نيز بوده‌اند).‏در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنی" ايصال به مطلوب" است، نه فقط" ارائه طريق". 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و دوازدهم 🍃داستان امامت اوج افتخار ابراهيم (ع)🍃 ♦️۲_ادامه امام كيست؟‏علاوه بر اين" هدايت تكوينی" را نيز شامل می‌شود يعنی تاثير باطنی و نفوذ روحانی امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهای آماده و هدايت معنوی آنها (دقت كنيد).‏امام از اين نظر درست به خورشيد می‌ماند كه با اشعه زندگی بخش خود گياهان را پرورش می‌دهد، و به موجودات زنده جان و حيات می‌بخشد نقش امام در حيات معنوی نيز همين نقش است. 🔶در قرآن مجيد می‌خوانيم" خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود می‌فرستند تا شما را از تاريكيها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است" (احزاب- ۴۳).‏از اين آيه بخوبی استفاده می‌شود كه رحمتهای خاص خداوند و امدادهای‌ غيبی فرشتگان می‌تواند مؤمنان را از ظلمتها به نور رهبری كند. ♦️اين موضوع در باره امام نيز صادق است، و نيروی باطنی امام و پيامبران بزرگ كه مقام امامت را نيز داشته‌اند و جانشينان آنها برای تربيت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهی به سوی نور هدايت تاثير عميق داشته است. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
4_825047343362474790.mp3
12.92M
تفسیر قرآن کریم جلسه ۱۲ سوره بقره آیه ۸ 💠 محمد رضا رنجبر
*پرسش وپاسخ براساس نظر اندیشمندان* (۳۶) موضوع : ازاد اندیشی در مسائل عقیدتی  ▪️پرسش سی و ششم (36) : ایا اندیشیدن در مسائل عقیدتی – نظیر خداوند ، نبوت ، معاد - که سبب بروز برخی از شبهات می گردد در اسلام جائز است ؟ 🔶پاسخ اجمالی : دينى –نظیر اسلام-  كه از مردم در اصول خود تحقيق مى‏خواهد (و تحقيق يعنى به دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل) خواه ناخواه براى مردم آزادى فكرى قائل است. به پیروانش مى‏گويد :  اصلا من از تو «لا الهَ الَّا اللَّه‏» ى را كه در آن فكر نكرده‏اى و منطقت را به كار نينداخته‏اى نمى‏پذيرم، نبوت و معادى را كه تو از راه رشد فكرى انتخاب نكرده‏اى و به آن نرسيده‏اى من از تو نمى‏پذيرم.پس ناچار به مردم آزادى تفكر مى‏دهد. مردم را هرگز نمى‏ترساند و نمى‏گويد مبادا در فلان مسئله فكر كنى كه اين، وسوسه شيطان است و اگر وسوسه شيطان در تو پيدا شد به سر در آتش جهنم مى‏روى. 🔶پاسخ  تفصیلی : 1️⃣ از جمله امورى كه بايد بشر را در آنها آزاد گذاشت رشد فكرى است. ...اگر به مردم در مسائلى كه بايد در آنها فكر كنند از ترس اين كه مبادا اشتباه كنند، به هر طريقى آزادى فكرى ندهيم يا روحشان را بترسانيم كه در فلان موضوع دينى و مذهبى مبادا فكر كنى كه اگر فكر كنى و يك وسوسه كوچك به ذهن تو بيايد به سر در آتش جهنم فرو مى‏روى، اين مردم هرگز فكرشان در مسائل دينى رشد نمى‏كند و پيش نمى‏رود. 2️⃣دينى كه از مردم در اصول خود تحقيق مى‏خواهد (و تحقيق يعنى به دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل) خواه ناخواه براى مردم آزادى فكرى قائل است. مى‏گويد اصلا من از تو «لا الهَ الَّا اللَّه‏» ى را كه در آن فكر نكرده‏اى و منطقت را به كار نينداخته‏اى نمى‏پذيرم، نبوت و معادى را كه تو از راه رشد فكرى انتخاب نكرده‏اى و به آن نرسيده‏اى من از تو نمى‏پذيرم. پس ناچار به مردم آزادى تفكر مى‏دهد. مردم را از راه روحشان هرگز نمى‏ترساند، نمى‏گويد مبادا در فلان مسئله فكر كنى كه اين، وسوسه شيطان است و اگر وسوسه شيطان در تو پيدا شد به سر در آتش جهنم مى‏روى. 3️⃣-پيغمبر اكرم فرمود: ... يكى از چيزهايى كه امت مرا هرگز به خاطر آن عذاب  نخواهند كرد اين است كه انسان درباره خلقت، خدا و جهان فكر كند و وسوسه هائی  در دلش پيدا شود. مادام كه او در حال تحقيق و جست و جوست، هرچه از اين شك ها در دلش پيدا شود، خدا او را معذب نمى‏كند و آن را گناه نمى‏شمارد. 4️⃣در حديث معروفى امده است‏ -که پیامبرص به شخصی که در اثر تفکر در مسائل خداشناسی دچار شک و وسوسه گردیده و بشدت از این حالت پیش امده نگران بود – فرمود :  ذلِكَ مَحْضُ الْايمانِ‏ - همین حالت شک تو ، عین ایمان است - 🔸 (عجبا!) فرمود: چرا تو فكر كردى كه هلاك شدى؟! اين عين ايمان است؛ يعنى همين تو را به ايمان واقعى مى‏رساند، اين تازه اول مطلب است. چنين فكرى كه در روح تو پيدا شد، اين شك كه پيدا شد [بايد براى رفع آن تلاش كنى.] 5️⃣شك منزل بدى است ولى معبر خوب و لازمى است. –هرگاه بعد بروز حالت شک،سر جايت نشستى. اين، شك تنبلهاست، هلاكت است. اما –تو كه فورا آمدى نزد پيغمبرت سؤال كنى كه اگر من چنين شكى پيدا كردم چه كنم؟ آيا اين شك را با يك عمل رد كنم يا با يك فكر؟ ذلِكَ مَحْضُ الْايمانِ‏ اين عين ايمان است؛ چرا از چنين چيزهايى مى‏ترسى؟! اين است آزادى در تفكر. مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏24، ص:391-393 - با تغییرات جزئی ویرایشی -
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
؛ 📌ای انسان! 💠«هرگاه نفست تو را به گناه 🔥دعوت کرد. 👈با این آیه با نفست گفتگویی لطیف انجام بده.....» ✨«قُلْ‌ أَ ذٰلِکَ‌ خَيْرٌ أَمْ‌ جَنَّةُالْخُلْدِالَّتِي‌  وُعِدَ الْمُتَّقُونَ‌»✨ ❗️بگو:«آیا این(لذت گناه) 🔥بهتر است یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده؟!»                  فرقان/15 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج تلگرام؛ https://t.me/mah_daviat313 واتساپ؛ https://chat.whatsapp.com/JV0n9wbu7vBIowCIHxP57v
درسهایی ازنهج البلاغه📔: *📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۹۵) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): تَرْكُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ [التَّوْبَةِ] الْمَعُونَةِ. 🟡ضرورت ترك گناه (اخلاقى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: ترك گناه آسان تر از در خواست توبه است. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 170🔰* 👌🔆راه نزديكتر! 🔮بخش اول🔮 📜امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى در مورد ترک گناه و مقایسه آن با توبه از گناه اشاره کرده مى فرماید: 🔻«ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است»; 💠امام(علیه السلام) فرمود ترک گناه از تقاضاى توبه آسان تر است این نکته دلایل زیادى دارد، 💎زیرا از یک سو ممکن است انسان پس از ارتکاب گناه توفیق توبه نیابد و از دنیا برود به خصوص اگر توبه را به تأخیر بیندازد آن گونه که سیره بسیارى از غافلان است. 💎از سوى دیگر توبه شرایط زیادى دارد پشیمانى قطعى از گناه و تصمیم بر ترک در آینده و پرداخت حق الناس و قضاى عبادات و پرداختن و کفاره اگر عملى است که داراى قضا و کفاره بوده مانند ترک روزه واجب و جبران کردن خطاهاى گذشته با اعمال صالح آینده، زیرا در قرآن مجید کرارا بعد از جمله «تابُوا» واژه «اَصْلَحُوا» ذکر شده است. ✴️از همه اینها گذشته گناه رسوباتى در روح انسان از خود بجاى مى گذارد که برطرف ساختن آن بسیار مشکل است و درست به این مى ماند که به کسى بگویند مراقب باش بدنت مجروح نشود و دست و پایت نشکند. او بگوید مهم نیست اگر مجروح شد مداوا مى کنم و اگر شکست به شکسته بند مراجعه مى نمایم در حالى که بعد از مداواى جراحات و جبران استخوان هاى شکسته آثارى از آن در ظاهر یا در باطن باقى مى ماند که گاه تا آخر عمر همراه انسان است. 🔰مرحوم علامه مجلسى در روضه بحارالانوار در حدیث معروف «هشام بن حکم» از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) جمله اى از حضرت مسیح نقل مى کند و آن جمله این است: «بِحَقِّ أقُولُ لَکُمْ إنَّ مَنْ لَیْسَ عَلَیْهِ دَیْنٌ مِنَ النّاسِ أرْوَحُ وَأقَلُّ هَمّاً مِمَّنْ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَإنْ أحْسَنَ الْقَضاءَ وَکَذلِکَ مَنْ لَمْ یَعْمَلِ الْخَطیئَةِ أرْوَحُ هَمّاً (مِمَّنْ) عَمِلَ الْخَطیئَةَ وَإنْ أخْلَصَ التَّوْبَةَ وَأنابَ; 🔻به حق براى شما مى گویم. کسى که بدهى به مردم ندارد راحت تر و کم غصه تر است از کسى که دینى بر ذمه اوست، هرچند مى تواند به خوبى آن را ادا کند. همین گونه کسى که گناهى نکرده راحت تر و کم اندوه تر است از کسى که مرتکب گناهى شده، هرچند توبه خالصانه اى بعد از آن کند و به خدا باز گردد». ♻️ادامه دارد....⤵️⤵️⤵️ *🔰شرح و تفسیر حکمت 170🔰* 🔮بخش دوم(پایان) 🔮 🔰مرحوم کلینى در کافى و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار داستان جالبى از عابدى از بنى اسرائیل نقل مى کند که ذکر آن در اینجا بسیار مناسب است. 🔰در این حدیث امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «مرد عابدى در بنى اسرائیل بود که هرگز مرتکب خلافى در امور دنیا نشده بود (و گناهى نکرده بود) به گونه اى که ابلیس از دست او ناراحت شد و فریاد کشید و لشکرش نزد او حاضر شدند. ▪️ ابلیس گفت: چه کسى مى تواند براى من این عابد را گمراه سازد؟ یکى از آنها گفت: من آماده ام. ▪️ابلیس گفت: از کدام راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از ناحیه زنان (و شهوت جنسى که بسیار نیرومند است). ▪️ابلیس گفت: کار تو نیست این عابد مسائل مربوط به زنان را تجربه نکرده است. دیگرى از شیاطین گفت: من آمادگى داردم ▪️ابلیس گفت: از کجا به سراغ او مى روى؟ گفت: به وسیله شراب و لذات. ▪️ ابلیس گفت: کار تو نیست او علاقه اى به این امور ندارد سومى گفت: من آماده ام (که او را گمراه سازم). ▪️ابلیس گفت: از چه راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از طریق کارهاى نیک (و عبادت!) ابلیس پسندید گفت: برو، این کار از تو ساخته است. او به صومعه عابد رفت و در برابر او ایستاد و مشغول نماز شد. عابد از عبادت خسته مى شد و مى خوابید و آن شیطان چشمش به خواب فرو نمى رفت، عابد استراحت مى کرد ولى شیطان استراحت نمى کرد. عابد در حالى که خود را در برابر او قاصر و عمل خود را کوچک مى دید گفت: اى بنده خدا از چه راه این همه قدرت و قوت بر نماز و عبادت پیدا کردى؟ ▪️شیطان جوابش را نداد. بار دوم و بار سوم تکرار کرد. ▪️ شیطان در جواب او گفت: اى بنده خدا! گناهى از من سر زده و من از آن توبه کردم هر زمان که گناه به خاطرم مى آید قوتى بر نماز پیدا مى کنم. عابد گفت: اگر چنین است گناهت را به من بگو تا من هم انجام دهم و توبه کنم و هرگاه چنین کردم (و گناه به خاطرم آمد) قوت بر نماز پیدا کنم
▪️شیطان به او گفت: به شهر مى روى (در محله بدنام) و سراغ فلان زن آلوده را مى گیرى دو درهم به او بده و مرتکب گناه شو. عابد گفت: من دو درهم ندارم اصلاً نمى دانم دو درهم چیست. شیطان دو درهم از زیر پاى خود در آورد و به او داد. مرد عابد (ساده لوح) با همان لباس عبادت وارد شهر شد و سراغ منزل آن زن آلوده را گرفت. مردم او را راهنمایى کردند و تصورشان این بود که آمده است او را موعظه کند تا دست از کار زشت بر دارد. فرد عابد هنگامى که به سراغ آن زن آمد دو درهم را نزد او افکند و گفت: برخیز! برخاست و به داخل منزلش شد و به عابد گفت: داخل شو. آن گاه زن آلوده گفت: تو با وضع و هیئتى به سراغ من آمده اى که هیچ کس به این صورت به سراغ من نمى آید. (با لباس عابدان و پارسایان آمده اى) بگو ببینم چه خبر است. عابد جریان را به طور کامل براى آن زن تعریف کرد. آن زن گفت: ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است و تمام کسانى که تقاضاى توبه مى کنند ممکن است موفق به توبه نشوند». 🔶سپس افزود: تصور مى کنم فردى که این دستور را به تو داده شیطانى بوده که در برابر تو به صورت عابدى ظاهر شده است. برگرد که من هرگز تسلیم خواسته تو نخواهم شد. مرد عابد (از خواب غفلت بیدار شد و) بازگشت (و اثرى از آن شیطان ندید) اتفاقاً آن زن بدکاره آن شب از دنیا رفت و مردم دیدند بر در خانه او نوشته شده است به تشییع جنازه این زن حاضر شوید که از اهل بهشت است. مردم به شک افتادند سه روز دست نگه داشته و او را دفن نکردند، چون در کار او حیران بودند. خداوند به پیامبر آن زمان یعنى «موسى بن عمران» وحى فرستاد که به سراغ فلان زن برو نماز بر او بخوان و به مردم بگو که در نماز بر او شرکت کنند که من او را بخشیدم و بهشت را بر او واجب کردم، زیرا فلان بنده عابد مرا از گناه باز داشت ════🌼🕊🌼═
*درسهایی ازقران کریم* (۲۲۹) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و سیزدهم 🍃داستان امامت اوج افتخار ابراهيم (ع)🍃 ♦️۲_ادامه امام كيست؟‏شك نيست كه مراد از امامت در آيه مورد بحث معنی سوم است، زيرا از آيات متعدد قرآن استفاده می‌شود كه در مفهوم امامت مفهوم" هدايت" افتاده، چنان كه در آيه ۲۴ سوره سجده می‌خوانيم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ‌:" و از آنها امامانی قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند". 🔶اين هدايت به معنی ارائه طريق نيست، زيرا ابراهيم پيش از اين، مقام نبوت و رسالت و هدايت به معنی ارائه طريق را داشته است.‏حاصل اينكه قرائن روشن گواهی می‌دهد كه مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين و شجاعت و استقامت به ابراهيم بخشيده شد غير از مقام هدايت به معنی بشارت و ابلاغ و انذار بوده است. ♦️اين موضوع در باره امام نيز صادق است، و نيروی باطنی امام و پيامبران بزرگ كه مقام امامت را نيز داشته‌اند و جانشينان آنها برای تربيت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهی به سوی نور هدايت تاثير عميق داشته است.اين حقيقت اجمالا در حديث پر معنی و جالبی از امام صادق ع نقل شده:خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آنكه پيامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبی انتخاب كرد پيش از آنكه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب كرد پيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند. 🔶و او را خليل خود قرار داد پيش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامی كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، اين مقام به قدری در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نيز امامانی انتخاب كن، فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نمی‌رسد ... يعنی شخص سفيه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت دویست و چهاردهم 🍃داستان امامت اوج افتخار ابراهيم (ع)🍃 ♦️فرق نبوت و امامت و رسالت‌:‏به‌طوری كه از اشارات موجود در آيات و تعبيرات مختلفی كه در احاديث وارد شده بر می‌آيد كسانی كه از طرف خدا ماموريت داشتند دارای مقامات مختلفی بودند: ‏۱_مقام نبوت_ يعنی دريافت وحی از خداوند، بنا بر اين" نبی" كسی است كه وحی بر او نازل می‌شود و آنچه را بوسيله وحی دريافت می‌دارد چنان كه مردم از او بخواهند در اختيار آنها می‌گذارد. 🔶۲_مقام رسالت_ يعنی مقام ابلاغ وحی و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهی بخشيدن، بنا بر اين رسول كسی است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش بر خيزد و از هر وسيله‌ای برای دعوت مردم به سوی خدا و ابلاغ فرمان او استفاده كند، و برای يك انقلاب فرهنگی و فكری و عقيدتی تلاش نمايد. ♦️۳_مقام امامت_يعنی رهبری و پيشوايی خلق، در واقع امام كسی است كه‌ با تشكيل يك حكومت الهی و بدست آوردن قدرتهای لازم، سعی می‌كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد و اگر هم نتواند رسما تشكيل حكومت دهد تا آنجا كه در توان دارد در اجرای احكام می‌كوشد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*ازدریچه کتاب📚* *کتاب صد سال تنهایی: * روایتی جاودان از سرنوشت، تاریخ و تنهایی انسان *حسین ساسانی* صد سال تنهایی، شاهکار بی‌بدیل گابریل گارسیا مارکز، سرگذشت چندین نسل از خاندان بوئندیا را در شهر خیالی ماکوندو روایت می‌کند. این قصه، سفری است از آغاز تا فرجام، از شکوه تا زوال، از عشق تا سرگشتگی، و از آفرینش تا نابودی. خالق این جهان خیالی، خوزه آرکادیو بوئندیا، مردی است که سودای کشف ناشناخته‌ها در سر دارد و با اشتیاقی بی‌حد، ماکوندو را بنا می‌نهد، غافل از آنکه این سرزمین، روزی در طوفانی عظیم به دست فراموشی سپرده خواهد شد. اما داستان ماکوندو، چیزی فراتر از سرگذشت یک خاندان است. این داستان، پژواکی از تاریخ، سرنوشت و ذات بشر است. هر نسل، همان اشتباهات پیشینیان خود را تکرار می‌کند، در عشق، قدرت و رویاهای دست‌نیافتنی گرفتار می‌شود، و در پایان، تنهایی، گریزناپذیرترین تقدیر همه آن‌هاست. در بطن این چرخه، جنگ‌ها درمی‌گیرند، سیاست‌مداران به قدرت می‌رسند و سقوط می‌کنند، علم و صنعت پای به ماکوندو می‌گذارند، اما نه برای روشنی و پیشرفت، بلکه برای تاراج و نابودی. و سرانجام، آخرین بازمانده‌ی خاندان بوئندیا، در صفحات سرنوشتی که پیش‌تر نوشته شده بود، حقیقت را می‌خواند و درمی‌یابد که تاریخ، چیزی جز تکرار خویش نیست. *تنهایی؛ سرنوشتی که در تار و پود زندگی تنیده شده است* مارکز در این اثر جاودان، مفهوم تنهایی را در عمیق‌ترین و وسیع‌ترین لایه‌هایش واکاوی می‌کند. این تنهایی، تنها نبودن در میان دیگران نیست، بلکه گاهی در قدرت یافت می‌شود، گاهی در عشق، گاهی در دانش و گاهی در سرکشی در برابر تقدیر. شخصیت‌های داستان، هر یک به نوعی در این تنهایی گرفتارند؛ برخی از سرِ غرور، برخی از سر عشق، برخی به سبب عطش قدرت و برخی از سر تسلیم در برابر جبر زمانه. اما در نهایت، همه آن‌ها محکوم به زیستن در جهانی هستند که در آن، حتی در میان شلوغ‌ترین میدان‌های جنگ یا در آغوش گرم‌ترین عشق‌ها، قلب‌شان در انزوایی بی‌پایان می‌تپد. *چرخه‌ی تاریخ و سرنوشت؛ آیا تقدیر، گریزی دارد؟* یکی از مفاهیم بنیادین این اثر، تکرار تاریخ است. گویی سرنوشت، همچون چرخ دنده‌ای سنگین، پیوسته همان مسیر را می‌پیماید و از آن گریزی نیست. نسل‌های بوئندیا، همان نام‌ها، همان عشق‌ها، همان اشتباهات و همان سرگشتگی‌ها را تکرار می‌کنند. آن‌ها می‌جنگند، انقلاب می‌کنند، عشق می‌ورزند، اما آنچه می‌سازند، همچون خانه‌ای بر شن‌های روان، فرو می‌ریزد. در پایان، این سؤال در ذهن خواننده طنین‌انداز می‌شود: آیا انسان قادر است از چرخه‌ی سرنوشت خود فراتر رود، یا همواره محکوم به زیستن در سایه‌ی گذشته‌ای است که خود آن را رقم زده است؟ *واقعیت و خیال؛ مرزی که رنگ می‌بازد* صد سال تنهایی، نمونه‌ی بی‌بدیلی از رئالیسم جادویی است؛ سبکی که در آن، مرز میان واقعیت و خیال محو می‌شود و جهان به جادویی شگفت‌انگیز بدل می‌گردد. در ماکوندو، مردگان از گور بازمی‌گردند و با زندگان هم‌نشین می‌شوند، کشیشی بر فراز آسمان پرواز می‌کند، گل‌های زرد از آسمان می‌بارند و خاطرات، همچون موجوداتی زنده، در گوشه و کنار شهر سرگردان‌اند. اما این خیال‌پردازی، نه برای فرار از واقعیت، بلکه برای ترسیم حقیقتی ژرف‌تر به کار گرفته شده است؛ حقیقتی که گاه از پس واژگان عادی نمی‌توان بیانش کرد. *عنوانی که معنای هستی را در خود نهفته دارد* چرا این کتاب صد سال تنهایی نام گرفته است؟ پاسخ این پرسش را نه در زمان، بلکه در مفهوم تنهایی باید جُست. صد سال، تنها استعاره‌ای است از امتدادی که در آن، انسان‌ها از هم فاصله می‌گیرند، عشق‌ها نافرجام می‌مانند، آرزوها بر باد می‌روند و تاریخ، در چرخه‌ای تکرارشونده، گام برمی‌دارد. این تنهایی، همان غربتی است که در عمق وجود هر انسان، هر تمدن و هر سرزمین خانه کرده است؛ همان حس غریبی که حتی در میان هزاران نفر، در اوج شکوه و قدرت، دامن‌گیر می‌شود. *جهانی که در آینه‌ی ماکوندو بازتاب می‌یابد* این اثر، با آنکه از دل فرهنگ و تاریخ آمریکای لاتین برخاسته، اما به حقیقت، برای همه‌ی انسان‌ها نوشته شده است. خواننده‌ی آمریکای لاتینی، در ماکوندو، تاریخ کشور خود را بازمی‌یابد؛ استعمار، جنگ‌های داخلی، فساد و شکست‌های پیاپی را. خواننده‌ی جهانی، در آن، تصویر تکرارشونده‌ی تاریخ بشر را مشاهده می‌کند؛ سرنوشتی که گویی در همه‌جا، به یک زبان سخن می‌گوید. و خواننده‌ی هنری، در میان سطور آن، شاهکاری را می‌یابد که مرزهای زبان، زمان و مکان را درمی‌نوردد. *کتابی که سرنوشت بشر را بازنویسی می‌کند*
مارکز، با قلمی که هم شاعرانه است و هم عمیق، هم جادویی است و هم واقع‌گرا، ساختاری بی‌نظیر از روایت را خلق می‌کند. در این رمان، زمان خطی نیست، بلکه همچون جریانی دایره‌وار، پیش و پس را به هم می‌پیوندد. شخصیت‌ها، با نام‌هایی تکرارشونده، انگار از گذشته‌ای کهنه سر برمی‌آورند و در آینده‌ای محتوم فرو می‌روند. در نهایت، آنچه این کتاب را جاودان می‌سازد، نه تنها داستانش، بلکه پیامی است که در لایه‌های پنهان آن نهفته است: اینکه زندگی، چونان دست‌نوشته‌ای از پیش تعیین‌شده نیست، اما اگر انسان در فهم گذشته و آگاهی از مسیر خود کوتاهی کند، در نهایت، همچون ماکوندو، در طوفانی سهمگین از یاد خواهد رفت. و این است حقیقت تلخ و شیرین صد سال تنهایی؛ داستانی که فراتر از یک خانواده، فراتر از یک شهر، فراتر از یک سرزمین، روایت سرنوشت تک‌تک ماست. داستانی که در آن، همه ما، روزی در طوفان سرنوشت خود، محو خواهیم شد. کتاب:صدسال تنهایی نویسنده:گابریل گارسیا مارکز