eitaa logo
هرروزباقرآن📗
179 دنبال‌کننده
825 عکس
296 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
بسم الله الرحمن الرحیم {مسئولیت انسان در برابر دیده‌ها و شنیده‌ها} ☀️سلام برشما که صبور و مقاومید،صبحتان بخیر وپربرکت🌾 لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ/اسراء36 چیزی را که یقین نداری، پیگیری نکن. بلای روز ما است، یک‌مرتبه یک چیزی شایعه می‌شود، کل مملکت را می‌گیرد که مسئولین باید بیایند بگویند این راست است یا دروغ! حالا خود مسئولین هم ممکن است بعضی‌هایشان صاف حرف نزنند ولی بالأخره ما نمی‌توانیم تا یک چیزی را شنیدیم این را اِس اِم اِس کنیم، پیام بدهیم، مصاحبه کنیم. این مسئله‌ی مهمی است، «لا تَقْفُ» پیگیری نکن چیزی را که علم نداری. باز می‌گوید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا،حجرات،6، اگر فاسقی خبر آورد تحقیق کن، حالا آن زمان‌ها فاسق و عادل بود، حالا غیر از فسق و عدل که باید اگر فاسق بود، تحقیق کنیم، علاوه بر آن، عادل‌ها هم اگر حرف می‌زنند، عجله نکنید، ممکن است که یک کسی آن عالِم را گول زده باشد! ■گاهی وقت‌ها یک کسی یک چیزی می‌گوید که، یادم نمی‌رود که یک کسی کنار خیابان گفت: آقای قرائتی، من به تو علاقه داشتم، علاقه‌ام از تو هم رفت، گفتم: خوب اختیار با خودتان است، اگر عیبی دارم که می‌توانید تذکر بدهید، بفرمایید. گفت: آقازاده‌ی شما در کجا چه وچه کرده است ! جمعیت هم دورش جمع شدند، او هم فکر کرد که حالا جمعیت جمع شدند، دارد من را محاکمه می‌کند! حرف‌هایش که تمام شد، گفتم: پسر من! گفت: بله، آقازاده‌ی شما. گفتم: من اصلاً پسر ندارم! ✍🏻ان السمع و البصر وَ الفؤادکل ‌اولئک کان عنه مسئولا 🆔 @mah_daviat313
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
؛🍃 {اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛} ✍🏻 از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید. (نوح، 10- 12)  ✔️راست گفت خداوند بلند مرتبه و بزرگ ؛ ✍🏻در بیانی امام صادق (علیه السلام) با استناد به آیات 10- 12 نوح می فرمایند: □هنگامی که رسیدنِ روزی ات را همراهِ سختی و کندی دیدی، زیاد استغفار کن، چرا که خداوند عزّوجلّ در کتابش می فرماید:از پروردگارتان، طلبِ مغفرت نمایید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان پیوسته بر شما بباراند و با اموال و فرزندان فراوان یاری تان رساند (یعنی در دنیا) و باغ های خرّم و نهرهای جاری عطایتان فرماید (یعنی در آخرت) (بحار الانوار، ج78، ص201، روایت 29) یا مهدی ادرکنی، وارد بشید👇🏻 🆔@mah_daviat313
*درسهایی از قران کریم* (۲۱۳) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد 🍃..داستان انحصار طلبان بهشت!..🍃 ♦️قرآن در آيات اشاره به يكی ديگر از ادعاهای پوچ و نابجای گروهی از يهوديان و مسيحيان كرده و سپس پاسخ دندانشكن به آنها می‌گويد:" آنها گفتند: هيچكس جز يهود و نصاری داخل بهشت نخواهد شد. 🔶در پاسخ ابتدا می‌فرمايد:" اين تنها آرزويی است كه دارند" (و هرگز به اين آرزو نخواهند رسيد).‏بعد روی سخن را به پيامبر ص كرده می‌گويد:" به آنها بگو هر ادعايی دليلی می‌خواهد چنانچه در اين ادعا صادق هستيد دليل خود را بياوريد. ♦️پس از اثبات اين واقعيت كه آنها هيچ‌دليلی بر اين مدعی ندارند وادعای‌انحصاری بودن بهشت، تنها خواب و خيالی است كه در سر می‌پرورانند، معيار اصلی و اساسی ورود در بهشت را به صورت يك قانون كلی بيان كرده، می‌گويد:‏آری كسی كه در برابر خداوند تسليم گردد و نيكوكار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و دوم 🍃..داستان انحصار طلبان بهشت!..🍃 ♦️۱_معنی" امانيهم:‏" امانيهم" جمع" امنية" به معنی آرزويی است كه انسان به آن نمی‌رسد.‏البته در اينجا اين مدعيان اهل كتاب يك آرزو بيشتر نداشتند و آن انحصار بهشت به آنها بود، ولی از آنجا كه اين آرزو خود سرچشمه آرزوهای ديگر و به اصطلاح دارای شاخ و برگهای ديگری است به صورت" جمع" (امانی) ذكر شده. 🔶۲_معنی" وجه":‏جالب توجه اينكه در آيه فوق اسلام به" وجه" نسبت داده شده (آنها صورت خود را در برابر خدا تسليم می‌كنند) اين به خاطر آن است كه روشنترين دليل برای تسليم در برابر چيزی آن است كه انسان با تمام صورت متوجه آن شود.‏اين احتمال نيز وجود دارد كه" وجه" به معنی ذات بوده باشد، يعنی آنها با تمام وجود خود تسليم فرمان پروردگارند. ♦️ ۳_ ضمنا اين نكته را به همه مسلمانان تعليم می‌كند كه در هيچ مورد زير بار سخنان بی دليل نروند و هر كس ادعايی كرد، از او مطالبه دليل كنند، و به اين ترتيب سد تقليدهای كوركورانه را بشكنند و تفكر منطقی بر جامعه آنان حاكم شود. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و سوم 🍃..داستان انحصار طلبان بهشت!..🍃 ♦️۴- معنی جمله" وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌: ذكر جمله" و هو محسن" بعد از بيان مساله تسليم، اشاره به اين است كه تا ايمان راسخ وجود نداشته باشد، نيكوكاری به معنی وسيع كلمه حاصل نخواهد شد. 🔶 ضمنا اين جمله نشان می‌دهد كه نيكوكاری برای اين افراد با ايمان جنبه يك فعل زودگذر ندارد، بلكه وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ كرده است.‏نفی خوف و غم از پيروان خط توحيد، دليلش روشن است، چرا كه آنها تنها از خدا می‌ترسند. ♦️ و از هيچ چيز ديگر وحشت ندارند، ولی مشركان خرافی از همه چيز ترس دارند، از گفته‌های اين و آن، از فال بد زدن، از سنتهای خرافی و از بسيار چيزهای ديگر. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۲) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ، وَ قَدْ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُم. 🟡فراهم بودن راه هاى هدايت (اخلاقى، اقتصادى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: اگر چشم بينا داشته باشيد، حقيقت را نشانتان داده اند، اگر هدايت مى طلبيد شما را هدايت كردند، اگر گوش شنوا داريد، حق را به گوشتان خواندند. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 157 🔰* 👌🔆حقيقت براى حق طلبان آشكار است: 📜 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود اشاره به اين نكته مى كند كه خداوند اسباب هدايت را آماده كرده است اگر از آن بهره نگيريد كوتاهى از شماست، مى فرمايد: «حقيقت به شما نشان داده شده است اگر چشم بينا داشته باشيد و وسائل هدايت در اختيار شماست اگر هدايت پذير باشيد و صداى حق در گوش شماست اگر گوش شنوا داشته باشيد»; ✳️هدف امام(عليه السلام) از بيان اين سخن آن است كه خداوند تمام وسايل هدايت و نجات و سعادت را در اختيار شما گذاشته است، آيات قدرتش را در پهنه آفرينش به شما نشان داده، درس هاى عبرتش را درباره اقوام پيشين در برابر شما قرار داده است چشم باز كنيد و آثار او را در عالم و سرنوشت اقوام گذشته را با چشم خود ببينيد. از سويى ديگر پيامبرانش مخصوصاً رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) را با كتب آسمانى ارسال داشته و پيام حق در گوش شما خوانده شده; پيامى كه هم مشتمل بر معارف و عقايد است و هم راه و رسم عبوديت و طريق تهذيب اخلاق و همچنين راه بهتر زيستن و سعادتمند شدن، همه اين پيام ها به گوش شما خوانده شده است. سعى كنيد آنها را بشنويد و در سايه آن ديدنى ها و اين شنيدنى ها راه هدايت را در برابر شما گشوده است اگر تصميم بر هدايت يافتن داشته باشيد شتاب كنيد و در اين راه گام بگذاريد و به سوى سرمنزل مقصود حركت كنيد. امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند به همه شما اتمام حجت كرده اگر راه خطا رفتيد و گرفتار مجازات الهى در دنيا و آخرت شديد بدانيد بر اثر كوتاهى خودتان بوده است. 🔰ريشه هاى اين گفتار حكيمانه در قرآن مجيد است. در آيه 104 سوره «انعام» مى خوانيم: «(قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا); دلايل بصيرت آفرين از طرف پروردگارتان براى شما آمده; كسى كه (به وسيله آن،) بصيرت و آگاهى يافت، به سود خود اوست; و كسى كه از ديدن آن چشم پوشيد به زيان خودش مى باشد». 🔰در آيه 204 سوره «اعراف» مى خوانيم: هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد; شايد مشمول رحمت (خدا) شويد». 🔰در قرآن مجيد كرارا درباره دوزخيان و كفار سخن به ميان آمده و آنها را افرادى مى شمارد كه گوش دارند و نمى شنوند، چشم دارند و نمى بينند، مى فرمايد: 🔻«(وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالاِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ); به يقين گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم; آنها دل ها (= عقل ها) يى دارند كه با آن (انديشه نمى كنند و) نمى فهمند; و چشمانى كه با آن نمى بينند; و گوش هايى كه با آن نمى شنوند; آنها همچون چهارپايانند; بلكه گمراه تر! اينان همان غافلانند (چون امكان هدايت دارند و بهره نمى گيرند)». 🔰در آیه 10 سوره «ملک» از قول دوزخیان چنین نقل شده است:👈 و مى گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى کردیم، در میان دوزخیان نبودیم». ✳️از آیات قرآنى و کلام حکیمانه بالا و روایات فراوان اسلامى استفاده مى شود که آنچه براى هدایت انسان ها لازم بوده از سوى خداوند فراهم شده است. مشکل از ناحیه انسان هایى است که فاقد گوش شنوا و چشم بینا هستند. 🔰در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لَیْسَ الاْعْمى مَنْ یَعْمی بَصَرُهُ إنَّمَا الاْعْمى مَنْ تَعْمی بَصیرَتُهُ; نابینا کسى نیست که چشم خود را از دست داده باشد. نابینا کسى است که بصیرت ندارد». 🔰در خطبه 88 نهج البلاغه نیز آمده بود: نه هر کس که دل دارد خردمند و نه هر کس که گوش دارد شنواست و نه هر کس که چشم دارد بیناست».👈در دعاها نیزمکرر💎 از خدا چشم بینا و گوش شنوا و قلب دانا مى خواهیم; از جمله در دعایى ذیل زیارت آل یاسین آمده است که ده چیز از خداوند تقاضا مى کنیم از جمله این که چشم مرا را از نور بینش و گوش مرا از نور حکمت پر کن; ════🌼🕊🌼═
*پرسش وپاسخ براساس نظراندیشمندان:* (۲۶) ✳️ *چرا اروپاییان حکومت کلیسا را کنار زدند* ؟ ✔️ شهید مطهری(ره): 🔹 کلیسا اولًا مسائلی را به عنوان دین به زور تحمیل می‌کرد که با عقل سازگار نبود، چه رسد به دین. ثانیاً این عقاید را به زور تحمیل می‌کرد و شکنجه ‏های طاقت ‏فرسا می‌داد. 🔸 در حقیقت، در اروپا مدتی دین بر اجتماع (نه بر دلها) مانند یک حکومت دیکتاتور حکومت می‌کرد و علم تدریجاً این حکومت را از دست دین (بلکه از دست اولیاء و متولّیان دین) گرفت و حکومت آنها را ساقط کرد. 🔹 از نظر اروپاییان دین یعنی یک کابوس وحشتناک، یک اختناق فکری، یک خفه ‏شو و فضولی ‏نکن، یک هیولای سهمگین. 🔸 اینها سبب شد که بی‏دینی به عنوان عکس ‏العملی علیه این اختناق ها، نه به عنوان یک فکر و قانون فکری پیدا شد. 🔹 چیز دیگری که سبب شد بی‏دینی و الحاد به عنوان عکس‏العمل پیدا شود، عقاید سخیف و خرافه کلیسا بود که با هیچ وسیله قابل اصلاح نبود. 📚 یادداشت‏ها، مرتضی مطهری ج ‏4 ص164
هدایت شده از قرارِما_تاخدا💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم □باقرآن دلها و خانه هایتان را نورانی کنید اللهم زین اخلاقنا بالقرآن اللهم نور قلوبنا بالقرآن - آیه ۵۸ 📢 = صــــدقه جاریه بارمز یا زهرا وارد بشید👇🏻 https://eitaa.com/Ghararemaa ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
*درسهایی ازقران کریم* (۲۱۴) ✍ قسمت صد و هفتاد و چهارم 🍃داستان‌تضادهای ناشی‌از‌انحصارطلبی‌🍃 ♦️شان نزول: جمعی از مفسران از ابن عباس چنين نقل كردند: هنگامی كه گروهی از مسيحيان" نجران" خدمت رسول خدا ص آمدند، عده‌ای از علمای يهود نيز در آنجا حضور يافتند. 🔶بين آنها و مسيحيان در محضر پيامبر ص نزاع و مشاجره‌ در گرفت. رافع بن حرمله" يكی از يهوديان رو به جمعيت مسيحيان كرد و گفت:‏آئين شما پايه و اساسی ندارد و نبوت عيسی و كتاب او انجيل را انكار كرد. ♦️مردی از مسيحيان نجران نيز عين اين جمله را در پاسخ آن يهودی تكرار نمود. و گفت آئين يهود پايه و اساسی ندارد، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و هر دو دسته را بخاطر گفتار نادرستشان ملامت نمود. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و پنجم 🍃داستان‌تضادهای ناشی‌از‌انحصارطلبی‌🍃 ♦️در آيات گذشته گوشه‌ای از ادعاهای بی‌دليل جمعی از يهود و نصاری را ديديم آيه مورد بحث نشان می‌دهد كه وقتی پای ادعای بی دليل به ميان آيد نتيجه‌اش انحصارطلبی و سپس تضاد است.‏می‌گويد:" يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتی نزد خدا ندارند، و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتی ندارند و بر باطلند. 🔶جمله" ليست ... علی شی‌ء" اشاره به اين است كه آنها در پيشگاه خدا مقامی ندارند، يا اينكه دين و آئين آنها چيز قابل ملاحظه‌ای نيست.‏سپس اضافه می‌كند:" آنها اين سخنان را می‌گويند در حالی كه كتاب آسمانی را می‌خوانند"! ♦️يعنی با در دست داشتن كتابهای الهی كه می‌تواند راهگشای آنها در اين مسائل باشد اين گونه سخنان كه سرچشمه‌ای جز تعصب و عناد و لجاج ندارد بسيار عجيب است. سپس قرآن اضافه می‌كند:" مشركان نادان نيز همان چيزی را می‌گفتند كه اينها می‌گويند" (با اينكه اينها اهل كتابند و آنها بت‌پرست) 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و ششم 🍃داستان‌تضادهای ناشی‌از‌انحصارطلبی‌🍃 ♦️ آيه سرچشمه اصلی تعصب را، جهل و نادانی معرفی كرده، چرا كه افراد نادان همواره در محيط زندگی خود محصورند و غير آن را قبول ندارند، به آئينی كه از كودكی با آن آشنا شده‌اند هر چند خرافی و بی اساس باشد سخت دل می‌بندند، و غير آن را منكر می‌شوند. 🔶در پايان آيه آمده است" خداوند داوری اين اختلاف را در قيامت به عهده خواهد گرفت" (فَاللَّـهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ‌).‏آنجا است كه حقايق روشنتر می‌شود و اسناد و مدارك هر چيز آشكار است، كسی نمی‌تواند حق را منكر شود و به اين ترتيب اختلافات بر چيده خواهد شد، آری يكی از ويژگيهای قيامت، پايان يافتن اختلافات است. ♦️ضمنا آيه فوق به مسلمانان دلگرمی می‌دهد كه اگر پيروان اين مذاهب به مبارزه با آنها برخاسته‌اند و آئين آنها را نفی می‌كنند، هرگز نگران نباشند، آنها خودشان را هم قبول ندارند، هر يك چوب نفی بر ديگری می‌زند، و اصولا جهل و نادانی سرچشمه تعصب و تعصب سرچشمه انحصارگری است. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و هفتم 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️ در كتاب" اسباب النزول" از" ابن عباس" چنين آمده كه اين آيه در مورد" فطلوس" رومی و ياران مسيحی او نازل شده است، آنها با بنی اسرائيل جنگيدند و تورات را آتش زدند و فرزندان آنها را به اسارت گرفتند، بيت المقدس را ويران ساختند و مردارها در آن ريختند. 🔶مرحوم" طبرسی" در" مجمع البيان" از" ابن عباس" نقل می‌كند كه اين كوشش در تخريب و نابودی بيت المقدس هم چنان ادامه داشت تا زمانی كه به دست مسلمانان فتح شد.‏در روايتی از امام صادق ع نيز می‌خوانيم كه اين آيه در مورد قريش نازل گرديد، در آن هنگام كه پيامبر ص را از ورود به شهر مكه و مسجد الحرام جلوگيری می‌كردند. ♦️بعضی شان نزول سومی برای آيه گفته‌اند و آن اينكه منظور مكانهايی است كه مسلمانان در مكه برای نماز داشتند و مشركان پس از هجرت پيامبر ص آنها را ويران كردند.‏هيچ مانعی ندارد كه نزول آيه ناظر به تمام اين حوادث بوده باشد، بنا بر اين هر يك از شان نزولهای فوق يكی از ابعاد مساله را منعكس می‌كند. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*درسهایی ازقران کریم📗:* (۲۱۵) 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و هشتم 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️ بررسی شان نزولهای فوق نشان می‌دهد كه روی سخن در آيه به هر سه گروه، يهود و نصاری و مشركان، است، هر چند بحثهای آيات گذشته، بيشتر به يهود اشاره می‌كرد و گاهی به نصاری. 🔶به هر حال" يهود" با ايجاد وسوسه در مساله تغيير قبله كوشش داشتند كه مسلمانان به سمت بيت المقدس نماز بخوانند تا با اين كار هم تفوقی بر آنها داشته باشند و هم مسجد الحرام و كعبه را از رونق بيندازند. ♦️ مشركان مكه" نيز با منع پيامبر اسلام ص و مسلمانان از زيارت خانه خدا عملا به سوی خرابی اين بنای الهی گام برمی‌داشتند.‏" مسيحيان" نيز با گرفتن بيت المقدس و ايجاد وضع ناهنجاری كه در بالا از ابن عباس نقل شد در تخريب آن می‌كوشيدند. 🔶قرآن در برابر اين سه گروه و تمام كسانی كه در راهی مشابه آنها گام بر می‌دارند می‌گويد:" چه كسی ستمكارتر است از آنها كه از بردن نام خدا در مساجد الهی جلوگيری می‌كنند و سعی در ويرانی آنها دارند " 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هفتاد و نهم 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️ به اين ترتيب قرآن اين جلوگيری را ستمی بزرگ و عاملان آن را ستمكارترين مردم معرفی می‌كند و راستی هم چه ستمی از اين بالاتر كه در تخريب پايگاه‌های توحيد بكوشند و مردم را از ياد حق باز دارند و شرك و فساد را در جامعه گسترش دهند. 🔶سپس در ذيل اين آيه می‌گويد:" شايسته نيست آنها جز با ترس و وحشت وارد اين اماكن شوند".‏يعنی مسلمانان و موحدان جهان بايد آن چنان محكم بايستند كه دست اين ستمگران از اين اماكن مقدس كوتاه گردد و احدی از آنان نتوانند آشكارا و بدون ترس و وحشت وارد اين مكانهای مقدس شوند. ♦️ اين احتمال نيز در تفسير جمله فوق وجود دارد كه اين گونه افراد ستمكار با اين عمل هرگز موفق نخواهند شد كه اين مراكز عبادت را در اختيار خود بگيرند. بلكه سرانجام چنان می‌شود كه جز با وحشت نمی‌توانند گام در آن بگذارند، درست همان سرنوشتی كه مشركان مكه در مورد مسجد الحرام پيدا كردند. 🔶و در پايان آيه مجازات دنيا و آخرت اين ستمكاران را با تعبير تكان دهنده‌ای بيان كرده، می‌گويد:" برای آنها در دنيا رسوايی است و در آخرت عذاب عظيم ‏و اين است سرنوشت كسانی كه بخواهند ميان بندگان و خدايشان جدايی بيفكنند. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️طرق ويرانی مساجد: ‏بدون شك مفهوم آيه فوق، مفهومی وسيع و گسترده است و به زمان و مكان معينی محدود نمی‌شود، همانند ساير آياتی كه در شرائط خاصی نازل گرديده اما حكم آن در همه قرون و اعصار ثابت است، بنا بر اين هر كس و هر گروه به نوعی در تخريب مساجد الهی بكوشد و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آنجا انجام گيرد مشمول همان رسوايی و همان عذاب عظيم است كه در آيه اشاره شده. 🔶توجه به اين نكته نيز لازم است كه جلوگيری از ورود به مسجد و ذكر نام پروردگار و كوشش در تخريب آن، تنها به اين نيست كه مثلا با بيل و كلنگ ساختمان آن را ويران سازند، بلكه هر عملی كه نتيجه آن تخريب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نيز مشمول همين حكم است. ♦️چرا كه در تفسير آيه‌ إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّـهِ ... (سوره توبه آيه ۱۸) چنان كه خواهد آمد طبق صريح بعضی از روايات، منظور از عمران و آبادی مسجد تنها ساختمان آن نيست، بلكه حضور در آنها و توجه به محافل و مجالس مذهبی كه در آنها تشكيل می‌گردد و موجب ياد خدا است نيز يك نوع عمران است، بلكه مهمترين عمران شمرده شده. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ ⚡️ بسم الله النور ☘ محمدرضا رنجبر /تفسیرگزیده #بقره #صفحه_۲۸۳قرآن‌کریم📚 🎧سروران عزیز و ارجمندمهدوی، سعی کنید وقت بگذاریدبشنوید 👌🏻 [روزتان را بدون قرآن سپری نکنید، اما با توجه و حضور قلب❤️ ] 💟ثواب نشررا هدیه کنید محضر قرآن کریم وپیامبر رحمت صل الله علیه واله وسلم،شهداواموات‌مومنین🌸، امیدکه با قرآن مانوس ومحشور شویم ،ان‌شاءالله‌. ➕حدیث کساء ➕دعای عهد ➕زیارت آل یس #مهدویت_بصیرت 🆔 @mah_daviat313 #التماس‌دعای‌فرج‌وعافیت
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بسیاردیدنی؛ شور و شعف عالِم ملکوتی حضرت آیت الله بهاءالدینی هنگام شنیدن مدح حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حبیب‌الله چایچیان میلادحضرت زهرای‌بتول‌ سلام الله علیها و حضرت روح الله رحمت الله علیه بر شما مبارک 🌤 🆔 @mah_daviat313
درسهایی ازقران کریم📗: *درسهایی ازقران کریم📗:* (۲۱۶) ✍ قسمت صد و هشتاد و یکم 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️طرق ويرانی مساجد:بنا بر اين در نقطه مقابل، آنچه باعث شود كه مردم از ياد خدا غافل گردند و از مساجد باز مانند، ظلمی است بسيار بزرگ!‏عجب اينكه در عصر و زمان ما گروهی از متعصبين نادان و خشك و دور از منطق از وهابيان به بهانه احيای توحيد، سعی در تخريب پاره‌ای از مساجد و ساختمانهايی كه بر قبور بزرگان اسلام و صلحاء شده. 🔶و هميشه مركز ياد خدا است دارند، و عجيبتر اينكه اين ستمگران بی منطق، اعمال خود را تحت عنوان مبارزه با شرك انجام می‌دهند و در اين راه مرتكب انواع گناهان و كبائر می‌شوند. ♦️در حالی كه اگر فرضا كار خلافی در يكی از اين مراكز مقدس انجام شود بايد جلو آن را گرفت نه اينكه اين خانه‌های توحيد را به تخريب كشاند، كه اين كار همانند كار مشركان جاهليت است. 📚  تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و دوم 🍃...داستان ستمكارترين مردم‌...🍃 ♦️بزرگترين ستم‌: نكته ديگری كه در اين آيه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه خداوند اين چنين اشخاص را ظالمترين افراد شمرده، و در واقع هم چنين است. 🔶زيرا تعطيل و تخريب مساجد و جلوگيری از مراكز توحيد، نتيجه‌ای جز سوق مردم به بی دينی نخواهد داشت، و می‌دانيم زيان اين كار از هر عملی بيشتر و عواقب شوم آن دردناكتر است. ♦️البته در موارد ديگری از قرآن‌كلمه اظلم (ستمكارترين مردم) در مورد بعضی از گناهان ديگر نيز به كار برده شده است كه تمام آنها در واقع به مساله" شرك" و نفی توحيد باز می‌گردد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و سوم 🍃به هر سو رو كنيد خدا آنجا است!🍃 ♦️شأن نزول: در شان نزول آيه روايات مختلفی نقل شده است:‏ابن عباس می‌گويد: اين آيه مربوط به تغيير قبله است، هنگامی كه قبله مسلمانان از بيت المقدس به كعبه تغيير يافت يهود در مقام انكار بر آمدند و به مسلمانان ايراد كردند كه مگر می‌شود قبله را تغيير داد؟ آيه نازل شد و به آنها پاسخ داد كه شرق و غرب جهان از آن خدا است. 🔶در روايت ديگری می‌خوانيم: كه اين آيه در مورد نماز مستحبی نازل شده است كه هر گاه انسان سوار بر مركب باشد به هر سو كه برود (هر چند پشت به قبله باشد) می‌تواند نماز مستحبی بخواند.‏بعضی ديگر از" جابر" نقل كرده‌اند كه پيامبر ص گروهی از مسلمانان را به يكی از ميدانهای جنگ فرستاد، شب هنگام كه تاريكی همه جا را فرا گرفت نتوانستند قبله را بشناسند. ♦️و هر گروهی به سويی نماز خواندند، هنگام طلوع آفتاب ديدند همگی به غير جانب قبله نماز گذارده‌اند، از پيامبر ص سؤال كردند، آيه فوق نازل شد و به آنها اعلام كرد كه نمازهايشان در چنين حالتی صحيح بود (البته اين حكم شرائطی دارد كه در كتب فقهی آمده است). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و چهارم 🍃به هر سو رو كنيد خدا آنجا است!🍃 ♦️شأن نزول: هيچ مانعی ندارد كه همه شان نزولهای فوق برای آيه ثابت باشد، و آيه هم‌ ناظر به مساله تغيير قبله باشد، هم خواندن نماز نافله بر مركب، و هم نماز واجب به هنگام نشناختن قبله، از اين گذشته اصولا هيچ آيه‌ای اختصاص به شان نزول خود ندارد و مفهوم آن بايد به صورت يك حكم كلی در نظر گرفته شود وای بسا از آن احكام گوناگونی استفاده شود. 🔶در آيه گذشته سخن از ستمگرانی بود كه مانع از مساجد الهی می‌شدند، و در تخريب آن می‌كوشيدند آيه مورد بحث دنباله همين سخن است، می‌گويد:‏" مشرق و مغرب از آن خدا است، و به هر طرف رو كنيد خدا آنجا است". ♦️چنين نيست كه اگر شما را از رفتن به مساجد و پايگاههای توحيد مانع شوند، راه بندگی خدا بسته شود، نه، شرق و غرب اين جهان تعلق به ذات پاك او دارد و به هر سو رو كنيد او آنجا است، همچنين تغيير قبله كه به خاطر مناسبتهای خاصی صورت گرفته، كمترين اثری در اين امر ندارد مگر جايی هست كه از خدا خالی باشد، اصولا خدا مكان ندارد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و پنجم 🍃به هر سو رو كنيد خدا آنجا است!🍃 ♦️لذا در پايان آيه می‌فرمايد:" خداوند نامحدود و بی نياز و دانا است" (إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ‌).‏توجه به اين نكته لازم است كه منظور از مشرق و مغرب در آيه فوق، اشاره به دو سمت خاص نيست بلكه اين تعبير كنايه از تمام جهات است.
🔶همانگونه كه مثلا می‌گوئيم: دشمنان علی به خاطر عداوت و دوستانش از ترس، فضائل او را پوشاندند، اما با اين حال فضائلش شرق و غرب عالم را گرفت (يعنی همه دنيا) شايد تكيه بر خصوص شرق و غرب به خاطر اين باشد كه انسان، نخستين جهتی‌ را كه می‌شناسد. ♦️اين دو جهت است و بقيه جهات به وسيله مشرق و مغرب شناخته می‌شود.‏در قرآن مجيد نيز می‌خوانيم: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا:" شرق و غرب زمين را در اختيار جمعيتی كه مستضعف بودند قرار داديم" (اعراف- ۱۳۷). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۴) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ، فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَ. 🟡پرهيز از مواضع اتّهام (اخلاق اجتماعى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار داد، نبايد جز خود را نكوهش كند. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 159 🔰* 🔆از مواضع تهمت بپرهيز: 📜امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز اشاره به نكته مهمى درباره دفع سوء ظن ها مى كند،🔻 مى فرمايد: «كسى كه خود را در مواضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را ملامت كند كه به او سوء ظن پيدا مى كند (بلكه بايد خود را سرزنش كند كه اسباب سوء ظن را فراهم كرده است)»; 🔷مسئله سوء ظن و گمان نياز به هزينه زيادى ندارد; بسيارند كسانى كه از يك يا چند قرينه ظنى فورا گمان بد درباره اشخاص مى برند، به همين دليل كسانى كه مى خواهند هدف تيرهاى تهمت قرار نگيرند بايد خود را از امورى كه سوء ظن برانگيز است دور دارند. 🔰قرآن مجید از جمله مسائلى که بر آن تأکید ورزیده این است که مسلمانان نسبت به یکدیگر سوء ظن نداشته باشند «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ); اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید چرا که بعضى از گمان ها گناه است». 🔷نیز دستورات مؤکدى بر «حمل فعل برادر مسلمان بر صحت» داده شده ولى با این حال طبیعت توده مردم این است که از قرائن کوچکى نتیجه هاى سوئى مى گیرند، ناگاه موج بدبینى بر مى خیزد و شاید صحنه جامعه اى را فرا مى گیرد. به همین دلیل در کنار دستور به پرهیز از گمان بد امر شده است که افراد، خود را در موارد سوء ظن و تهمت قرار ندهند. ✳️به بیان دیگر، ما نمى توانیم بگوییم چون در شریعت اسلام سوء ظن و تجسس حرام است، رفتن در مواضع تهمت مانعى ندارد و مردم باید به وظیفه خود عمل کنند و با حسن ظن به همه چیز بنگرند، زیرا تضمینى نیست که همه به این دستورات اسلامى بدون کم و کاست عمل نمایند، بنابراین سایر مردم تکلیفى دارند و ما هم وظیفه اى و اگر بخواهیم این موضوع را گسترش دهیم مى توان گفت: همان گونه که ارتکاب گناه ممنوع است، فراهم کردم زمینه هاى گناه براى دیگران نیز ممنوع است. 🔰در روایات اسلامى نیز تأکیدهاى فراوانى در این زمینه وارد شده است: در حدیثى که ابن ابى الحدید در شرح همین کلام حکمت آمیز آورده چنین مى خوانیم که یکى از صحابه، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در کنار کوچه اى از کوچه هاى مدینه مشاهده کرد که زنى با اوست. او به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سلام کرد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پاسخش را گفت. هنگامى که آن شخص عبور کرد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وى را صدا زد و فرمود: «هذِهِ زَوْجَتی فُلانَةٌ; این زن را که دیدى فلانى همسرم است» آن مرد گفت: اى رسول خدا مگر ممکن است کسى درباره شما سوء ظنى ببرد؟ حضرت فرمود: شیطان در وجود انسان ها همچون خونى که در رگ هاست جریان دارد (اشاره به این که بى سر و صدا در همه جاى بدن انسان نفوذ مى کند; در فکر و چشم و گوش و دست و زبان او)». 🔰مرحوم شیخ حر عاملى در کتاب وسائل الشیعه در جلد 8 فصل آداب العشرة باب 19 احادیث فراوانى در این زمینه آورده است; 🔰از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود:از جاهاى تهمت خیز پرهیز کنید حتى یکى از شما با مادرش در کنار جاده (به صورت تهمت برانگیز) نایستد، زیرا همه او را نمى شناسند (و ممکن است شما را متهم کنند)». 🔰در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: سزاوارترین مردم به اتهام کسى است که با افراد متهم همنشین گردد». 🔰یکى از ادباى بزرگ فارسى زبان مى گوید: «هر که با بدان نشیند اگر طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و اگر به خراباتى رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن». ════🌼🕊🌼═
*پرسش وپاسخ براساس نظراندیشمندان:* (۲۷) فلسفه و فایده نماز چيست؟ *♦️فلسفه احکام و قوانین در اسلام* *⏺ سلسله« پرسشها و پاسخهای هفتگی»* *🔻براى بعضى خيلى عجيب به نظر مى ‏رسد كه اسلام كه دين اينچنين جامعى است و يك دين اجتماعى است،* *از يك طرف عدالت اجتماعى را جزء هدفهاى انبياء ذكر مى‏ كند (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)* *و از طرف ديگر براى دو ركعت نماز خواندن آنقدر ارزش قائل مى‏شود كه آن را مرز ميان اسلام و كفر مى‏ داند.* *🔻اين تعبير «الصَّلاةُ عَمودُ الدّينِ» حديث نبوى است و از اميرالمؤمنين و حضرت باقر (ع) هم نقل شده است‏ .* *مى ‏فرمايد: مَثَل نماز مَثَل عمود يك خيمه است. يك خيمه نياز به چادر، طناب و چيزهاى ديگر دارد* *ولى آن عمودى كه خيمه را به پا مى‏ دارد اساس آن است كه اگر خوابيد همه چيز ديگر خوابيده است.* *🔻اين همه اهميت براى نماز قائل شدن براى چيست؟ چه جهت و خصوصيتى دارد؟ فلسفه نماز چيست؟* *🔻درباره فلسفه اين عبادات، هم از خود قرآن و هم از احاديث و هم از كلمات علماى خيلى قديم‏  دو نكته استفاده مى‏ شود:* *1️⃣ يك نكته اين است كه در نماز اين فايده و اثر بار است كه به پادارنده ساير مقررات است.* *🔻وقتى انسان نماز بخواند و اين عباداتى را كه فلسفه آنها در ياد خدا بودن است به جاى آورد، در اين صورت هميشه در ياد دارد كه بنده است،* *هميشه در ياد دارد كه خدايى دارد كه آن خدا از او غافل نيست و طبعاً هميشه در ياد دارد كه اين خدا از او وظايفى و تكاليفى خواسته است.* *🔻اين يك ضامنى است براى اجراى دستورهاى اخلاقى و دستورهاى اجتماعى يعنى پشتوانه مقررات است.* *🔻چون واضع مقررات اخلاقى و اجتماعى خداست، انسان با عبادت هميشه به ياد آن واضع قانون است و به ياد آن كه مخالفت با قانون او چه كيفرهايى دارد.* *پس به اين وسيله، نماز، انسان را از كار بد باز مى‏دارد. قرآن هم مى‏ فرمايد:* *«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»* *اين تعبير براى اين است كه ما خيال نكنيم نماز فقط مقدمه است براى بازداشتن از منكرات و فحشاء- كه اينها مصاديق به هم ريختن مقررات اجتماعى است-* *بلكه خود «ذكر خدا» كه هدف نماز است از اين فايده نماز ، برتر است.* *🔻كأنّه اين فايده يعنى بازداشتن از فحشاء و منكر فايده تبعى است، فايده استطرادى است، نه فايده اصلى.* *🔻در آيه «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» ياد خدا را با لام غايت ذكر مى‏ كند* *🔻در آيه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» نمى‏ فرمايد:* *«أقم الصلاة لتنتهى عن الفحشاء و المنكر» نماز بخوان براى اين خصوصيت،* *🔻بلكه مى‏ فرمايد: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛ يعنى نماز اين كار را هم مى ‏كند.* *🔻بازداشتن از فحشاء و منكر را به اصطلاح به عنوان «فايده» ذكر مى‏ كند نه غايت.* *🔻 «فايده» يعنى اثرى كه خواه ناخواه بر آن مترتب مى ‏شود،* *ولى «غايت» يعنى فلسفه وجودى.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان شناسى قرآن)، ج‏29، ص: 265-264-با تلیخص و ویرایش جزئی -* *مى ‏فرمايد: مَثَل نماز مَثَل عمود يك خيمه است. يك خيمه نياز به چادر، طناب و چيزهاى ديگر دارد* *ولى آن عمودى كه خيمه را به پا مى‏ دارد اساس آن است كه اگر خوابيد همه چيز ديگر خوابيده است.* *🔻اين همه اهميت براى نماز قائل شدن براى چيست؟ چه جهت و خصوصيتى دارد؟ فلسفه نماز چيست؟* *🔻درباره فلسفه اين عبادات، هم از خود قرآن و هم از احاديث و هم از كلمات علماى خيلى قديم‏  دو نكته استفاده مى‏ شود:* *1️⃣ يك نكته اين است كه در نماز اين فايده و اثر بار است كه به پادارنده ساير مقررات است.* *🔻وقتى انسان نماز بخواند و اين عباداتى را كه فلسفه آنها در ياد خدا بودن است به جاى آورد، در اين صورت هميشه در ياد دارد كه بنده است،* *هميشه در ياد دارد كه خدايى دارد كه آن خدا از او غافل نيست و طبعاً هميشه در ياد دارد كه اين خدا از او وظايفى و تكاليفى خواسته است.* *🔻اين يك ضامنى است براى اجراى دستورهاى اخلاقى و دستورهاى اجتماعى يعنى پشتوانه مقررات است.* *🔻چون واضع مقررات اخلاقى و اجتماعى خداست، انسان با عبادت هميشه به ياد آن واضع قانون است و به ياد آن كه مخالفت با قانون او چه كيفرهايى دارد.* *پس به اين وسيله، نماز، انسان را از كار بد باز مى‏دارد. قرآن هم مى‏ فرمايد:* *«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»* *(ادامه دارد)* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان شناسى قرآن)، ج‏29، ص: 261-263-با تلخیص و ویرایش جزئی-* *⭕فرق اقامه نماز با خواندن نماز* *🔻بايد توجه داشت كه قرآن مجيد - در بیان اوصاف متقین - نمى ‏گويد نماز مى ‏خوانند،*
*درسهایی ازقران کریم* (۲۱۷) دکتردباغ: 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و ششم 🍃به هر سو رو كنيد خدا آنجا است!🍃 ♦️فلسفه قبله‌:‏نخستين سؤالی كه در اينجا پيش می‌آيد اين است كه اگر به هر سو رو كنيم خدا آنجاست، پس توجه به قبله چه لزومی دارد؟‏اما چنان كه بعدا نيز اشاره خواهيم كرد، توجه به قبله هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينی نيست، بلكه از آنجا كه انسان يك وجود مادی است. 🔶و بالاخره بايد به سويی نماز بخواند، دستور داده شده است كه همه به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگی در صفوف مسلمين پيدا شود، و از هرج و مرج و پراكندگی جلوگيری به عمل آيد فكر كنيد. ♦️اگر هر كسی به سويی نماز می‌خواند و صفوف متفرق تشكيل می‌دادند چقدر زننده و ناجور بود؟‏ضمنا سمتی كه به عنوان قبله تعيين شده (سمت كعبه) نقطه‌ای است مقدس كه از قديمی‌ترين پايگاههای توحيد است و توجه به آن بيدار كننده خاطرات توحيدی می‌باشد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ✍ قسمت صد و هشتاد و هفتم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️فلسفه قبله‌:‏تعبير به" وَجْهُ اللَّـهِ‌" به معنی صورت خدا نيست، بلكه" وجه" در اينجا به معنی ذات است.در روايات متعددی می‌خوانيم كه به اين آيه، برای صحت نماز كسانی كه به غير سمت كعبه از روی اشتباه و يا عدم توانايی بر تحقيق نماز خوانده‌اند استناد شده، و نيز به همين آيه برای صحت نماز خواندن بر مركب، استدلال نموده‌اند. 🔶اين عقيده خرافی كه خداوند دارای فرزندی است هم مورد قبول مسيحيان‌ است، هم گروهی از يهود، و هم مشركان، هر سه طايفه معتقد بودند كه خداوند فرزندی برای خود انتخاب كرده است.‏در آيه ۳۰ سوره توبه می‌خوانيم: يهود گفتند:" عزير" پسر خدا است، و نصاری گفتند: مسيح فرزند خدا است، اين سخنی است كه با زبان خود می‌گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، خدا آنها را بكشد، چگونه دروغ می‌گويند"؟! ♦️درآيه‌۶۸يونس نيز درباره‌ مشركان‌ میخوانيم: گفتند خداوند برای خود فرزندی انتخاب كرده است منزه است او، از همه چيز بی‌نياز است" در آيات بسيار ديگری از قرآن نيز اين نسبت ناروا از آنها نقل شده است.‏نخستين آيه مورد بحث برای كوبيدن اين خرافه چنين می‌گويد:" آنها گفتند خداوند فرزندی برای خود انتخاب كرده است، پاك و منزه است او از اين نسبتهای ناروا". 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و هشتم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️خدا چه نيازی دارد كه فرزندی برای خود برگزيند؟ آيا نيازمند است؟‏محدود است؟ احتياج به كمك دارد؟ احتياج به بقاء نسل دارد؟" برای او است آنچه در آسمانها و زمين است" (بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌).‏" و همگان در برابر او خاضعند". 🔶او نه تنها مالك همه موجودات عالم هستی است، بلكه" ايجاد كننده همه آسمانها و زمين او است" (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌).‏و حتی بدون نقشه قبلی و بدون احتياج به وجود ماده، همه آنها را ابداع فرموده است. ♦️او چه نيازی به فرزند دارد در حالی كه" هر گاه فرمان وجود چيزی را صادر كند به او می‌گويد: موجود باش، و آن فورا موجود می‌شود. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و هشتاد و نهم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️دلائل نفی فرزند:‏اين سخن كه خداوند فرزندی دارد بدون شك زائيده افكار ناتوان انسانهايی است كه خدا را در همه چيز با وجود محدود خودشان مقايسه می‌كردند.‏انسان به دلائل مختلفی نياز به وجود فرزند دارد: از يك سو عمرش محدود است و برای ادامه نسل تولد فرزند لازم است. 🔶از سوی ديگر قدرت او محدود است، و مخصوصا به هنگام پيری و ناتوانی نياز به معاونی دارد كه به او در كارهايش كمك كند.‏از سوی سوم جنبه‌های عاطفی، و روحيه انس‌طلبی، ايجاب می‌كند كه انسان مونسی در محيط زندگی خود داشته باشد كه آن هم بوسيله فرزندان تامين می‌گردد. ♦️بديهی است هيچيك از اين امور در مورد خداوندی كه آفريننده عالم هستی و قادر بر همه چيز و ازلی و ابدی است مفهوم ندارد.‏بعلاوه داشتن فرزند لازمه‌اش جسم بودن است كه خدا از آن نيز منزه می‌باشد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۵) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ . 🟡قدرت و زورگويى (اخلاقى، سياسى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: هر كس قدرت به دست آورد، زورگويى دارد. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 160🔰* 👌🔆قدرت و استبداد: 📜امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه كه بسيار فشرده و پرمعناست مى فرمايد:🔻 «آنهايى كه به حكومت مى رسند (غالباً) مستبد مى شوند»; (مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ). 🔷«اسْتَأْثَرَ» از ريشه «اسْتئْثار» به معناى استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى است. تاريخ نيز گواه روشنى بر اين معناست; بسيار بودند كسانى كه چون دستشان به حكومت نرسيده بود دم از حق و عدالت و مشورت و واگذارى كار مردم به مردم مى زدند; اما هنگامى كه بر مركب مراد سوار شدند و حكومت را در اختيار گرفتند بناى استبداد گذاشتند; نه به نصيحت كسى گوش دادند و نه به دوست و دشمن رحم كردند و خودكامگى را در حد اعلا در برابر رعايا انجام دادند. اين مطلب به قدرى شايع بوده و هست كه به صورت ضرب المثلى درآمده است: 🔖«مَنْ غَلَبَ سَلَبَ وَمَنْ عَزَّ بَزَّ; كسى كه غالب شود مى دزدد و كسى كه پيروز گردد سرمايه هاى ديگران را مى ربايد». 🔰ابن ابى الحديد در شرح اين سخن، شعرى از ابوالطيب (متنبّىء) نقل مى كند: «ظلم و ستم عادت انسان هاست و اگر شخص عفیف و عادلى یافتى حتماً به دلیلى است که ظلم نمى کند». 🔰قرآن مجید نیز اشاره اى به این معنا دارد; در آیه 34 سوره «نمل» از زبان ملکه سبأ که زنى باهوش و پرتجربه بود نقل مى کند: گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند; (آرى) روش آنان همواره این گونه است». 🔷در تاریخ اسلام نیز نمونه هاى فراوانى است از کسانى که پیش از دست یابى به حکومت، به ظاهر در سلک افراد متدین بودند; اما همین که به مقام و حکومتى رسیدند راه خودکامگى را پیش گرفتند. 🔰در داستان معروفى از عبدالملک بن مروان خلیفه ستمگر اموى مى خوانیم: قبل از آنکه به مقام خلافت برسد از عابدان و زاهدانى بود که در گوشه مسجد همواره مشغول به عبادت بود تا آنجا که او را «حمامة المسجد» (کبوتر مسجد) نامیدند; زیرا پیوسته قرآن تلاوت مى کرد. هنگامى که خبر مرگ پدرش و بشارت خلافت را به او دادند، قرآن را بر هم نهاد و گفت «هذا فِراقُ بَیْنى وَبَیْنِک» (براى همیشه من از تو جدا شدم و بعد به خودکامگى هاى حکومت پرداخت). 🔷یکى از صفحات سیاه کارنامه عبدالملک نصب «حجاج» به ولایت کوفه بود. به یقین اخبار جنایات «حجاج» و کشت و کشتار بى رحمانه و شکنجه زندانیان بى گناه به صورت گسترده به «عبدالملک» مى رسید; ولى خم به ابرو نمى آورد، چرا که حکومت چشم و گوش این انسان پست و بى ظرفیت و بى شخصیت را کور و کر کرده بود. امثال عبدالملک مروان در تاریخ بسیار بودند. 🔰یکى دیگر از رسوایى هاى عبدالملک بن مروان همان چیزى است که در کتاب انساب الاشراف از او نقل شده که بعد از رسیدن به خلافت منبر رفت و با عصبانیت به مردم گفت: شما مرا امر به پرهیزگارى و نیکى ها مى کنید، اما خودتان را فراموش مى کنید. به خدا سوگند از امروز به بعد اگر کسى مرا به تقوا امر کند گردنش را مى زنم (وَاللهِ لا یَأْمُرُنی أحَدٌ بَعْدَ یَوْمی هذا بِتَقْوَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ ضَرَبْتُ عُنُقَهُ). 🔰این سخن را با حدیثى از امام باقر(علیه السلام) که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوارنقل کرده پایان مى دهیم، حضرت فرمود: در تورات چهار جمله (پر ارزش) آمده است: کسى که مشورت نکند پشیمان مى شود و فقر مرگ بزرگ است و آن گونه که به دیگران جزا مى دهى به تو جزا داده خواهد شد و کسى که به حکومت دست یابد استبداد پیشه مى کند». ✴️پیامى که این جمله نورانى دارد این است که امام(علیه السلام) به پیروان خود توصیه مى کند مراقب باشید حکومت و مقام، معمولا انسان را به استبداد مى کشاند شما چنین نباشید. ════🌼🕊🌼═
*ازدریچه ی کتاب📚:* (۳۱) نامه سرگشاده (واسلاو هاول )به دبیر کل حزب کمونیست چکسلواکی آرامش گورستان من نه تاریخدانم و نه پیامبر. با وجود این، نمی توانم از بیان ملاحظاتی دربارۀ ساختار و شکل گرفتن چنین  اوضاعی خودداری کنم.  آنجا که، هرچند با برخی محدودیتها، رقابت آشکاری بر سر قدرت وجود دارد- به عنوان تنها ضامن واقعی  نظارت مردم بر این قدرت (و به عنوان تنها تضمین برای آزادی بیان)-، حاکمیت باید خواه ناخواه نوعی گفتگوی  آشکار و مداوم با جامعه داشته باشد. او مجبور است که همواره مسائل گوناگونی را که زندگی پیش میکشد، حل  نماید. اما آنجا که رقابت آشکاری برای قدرت موجود نیست (و بی تردید، آزادی بیان غایب است و یا دیر یا زود برچیده می شود)، و این در مورد همۀ رژیمهای آنتروپیک صادق است، حاکمیت خود را با زندگی وفق نمیدهد بلکه تلاش می کند تا زندگی را با نیازهای خود همراه کند. این به طور مشخص به معنای آن است که به جای حل علنی و  مداوم تناقضها، مطالبه ها و مسائلی که مطرح می شوند، صاف و ساده بر آنها سرپوش می گذارد. اما این تناقضها و مطالبه های پنهان شده، بر روی هم انباشته می شوند. زمانی که مقاومِت سرپوش به انتها میرسد، لحظۀ انفجار  فرا رسیده است. در این لحظه، سدّ سکون و بیحرکتی فرومیریزد و تاریخ وارِد صحنه میشود. حال، چه اتفاقی میافتد؟ البته هنوز حاکمیت به اندازۀ کافی نیرو در اختیار دارد تا مانع از آن شود که این تناقضها به رویارویی ها و  رقابت آشکار بر سر قدرت منجر شود. با این حال از چنان ابزارهایی برخوردار نیست که بتواند کاملاً در برابر این فشار، مقاومت ورزد. پس زندگی، دست کم آنجا که بتواند، یعنی در راهروهای مخفی قدرت، نخست بحث های سّری، و سپس رقابت پنهانی بر سر قدرت را تحمیل میکند. اما حاکمیت برای این تنشها آماده نیست، توانایی  دیالوگ و گفتگوی واقعی با زندگی (جامعه) در او نیست. پس دستپاچه میشود. توطئه های پشت پرده، درگیری  میان دستگاههای مختلف و رقابتهای شخصی موجب به هم خوردن نظم در هیئت دولت میشود و این بینظمی تا حلقۀ رهبران امتداد مییابد. نقاب سرد و بیروح و بیهویتی که آپاراتچیکها از هم هویتی خویش با حاکمیت یکدست داشتند، به ناگهان فرومیافتد؛ در پشت این نقاب، موجودات زنده ای نمودار میشوند که هر یک چنان که  در طبیعت آدمی است، در مسابقۀ قدرت درگیر میشوند و هر یک علیه دیگری، و به سود خود مبارزه میکنند. این  همان لحظه ای است که شاهد کودتاها، انقلابهای کاخی، جابجا شدن ناگهانی مقامات و تغییر مفاهیم کلیدی در  گفتارهای رسمی می شویم که فهم چرایی آنها برای ناظر بیرونی، اغلب دشوار است. این همان لحظه ای است که  توطئه های واقعی یا احتمالی، جنایات واقعی یا وهمی، و خطاهای یافته شده در گذشته های دور برملا می شوند.  لحظۀ برکنار کردنها، تهمتهای متقابل، و شاید حتا دستگیریها و محاکمه هاست. درحالی که تا این لحظه، همۀ  رهبران در مورد یکسانی اهداف و موفقیت اقداماتشان، یکدل و یکزبان بوده اند؛ اما به ناگهان، سامان یکپارچۀ  حاکمیت به اشخاص متمایزی تجزیه میشود که، چنانچه زبان همیشگی و مشترک میان خودشان را به کار گیرند،  از این پس، از آن برای متهم کردن یکدیگر استفاده می کنند. منبع: قدرت_بی_قدرتان نویسنده: واسلاو_هاول
*پرسش وپاسخ براساس نظراندیشمندان* (۲۸) سوال : دیدگاه اسلام در زمینه فال بد یا خوب زدن چیست ؟ پاسخ اجمالی : تفأل (فال خوب زدن )آرى؛  تطيّر(فال بد زدن ) نه‏ پاسخ تفصیلی : پيغمبر اكرم تفأّل مى‏زد ولى تطيّر نمى‏زد؛ يعنى از رسم و سنّتى كه در ميان مردم بود آن را كه منشأ مى‏شد كه انسان در تصميم خودش راسخ بشود امضا مى‏كرد [و به‏] آن كه منشأ مى‏شد انسان از تصميم خودش باز بماند [توجه نمى‏كرد؛] يعنى به فال نيك مى‏گرفت ولى به فال بد نمى‏گرفت. يك روح مصمّم و متوكّل [اين طور است.] اگر مثلًا كسى بيرون مى‏آمد كه اسمش حسن بود [مى‏فرمود] به به، حسن، نيك، انْ‏شاءَاللَّه همه كارها نيك است، برويد. اما اگر كسى مى‏آمد كه اسمش اسم بدى بود ابداً اعتنا نمى‏كرد و مخصوصاً مى‏فرمود: «رُفِعَ عَنْ امَّتى الطِّيَرَةُ»  فال بد گرفتن از امت من بكلى برطرف شده است؛ «وَ اذا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ»  اگر به چيزى فال بد گرفتى اعتنا نكن، برو، ترتيب اثر نده. مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏26، ص: 741 پاسخ دیگر استاد مطهری به سئوال بالا: دیدگاه اسلام در مساله - احکام نجومی و- سعد و نحس ايام چیست ؟ پاسخ اجمالی : دو نوع نجوم داریم : 1-نجوم‏ رياضى كه اوّل ماه كِى است و كى خسوف مى‏شود كى كسوف و حسابهاى رياضى است هيچ اشكالى ندارد و هيچ كسى هم ايراد نگرفته. -2-نجوم احکامی یعنی نجومى كه مربوط به تأثير اوضاع آسمانى در بشر است كه ازدواج در اين روز چنين است، مسافرت كردن در اين روز چنين است و ...این نوع نجوم ، اعتبار دینی ندارد . پاسخ تفصیلی : ...در مورد اموری نظیر: مسافرت كردن در حالى كه قمر در عقرب‏ است يا مسافرت كردن در فلان روز خوب نيست، مسافرت كردن در فلان روز خوب است،  كه اصطلاحاً «نجوم احكامى» ناميده مى‏شود، باید گفت يك عده روايات داريم كه ظاهر آنها همينها را تأييد مى‏كند، و از طرف ديگر يك عده روايات داريم كه شديداً اينها را نفى مى‏كند، مثل آنچه كه در نهج‏ البلاغه‏ است كه در كتب روايات هم ذكر شده است كه وقتى اميرالمؤمنين سلام اللَّه عليه مى‏خواستند به جنگ نهروان بروند، در حالى كه سوار شده و آهنگ رفتن كرده بودند اشعث قيس كِنْدى آمد در حالى كه يكى از خويشاوندانش همراهش بود و گفت: يا اميرَالمؤمنين! توقف بفرماييد و حركت نكنيد براى اينكه اين [مرد] سخنى مى‏گويد. فرمود: چه مى‏گويد؟ او آمد و گفت: من منجم هستم‏  اوضاع كواكب دلالت مى‏كند كه اگر شما در اين ساعت حركت كنيد و برويد به جنگ شكست مى‏خوريد و همه‏تان كشته مى‏شويد. اميرالمؤمنين به شدت به او حمله كرد؛ فرمود: هر كسى كه حرفهاى تو را باور كند بايد خدا و قرآن را تكذيب كند. ما وظيفه داريم در كارها به خدا توكل و اعتماد كنيم؛ و بعد فرمود: «سيروا عَلَى اسْمِ اللَّهِ»  به نام «خدا» حركت كنيد و هيچ به حرفهاى اينها ترتيب اثر ندهيد. رفتند و پيروز هم شدند و مى‏دانيم كه در هيچ جنگى لشكريان اميرالمؤمنين به اين سرعت و به اين تمامى پيروز نشدند كه غير از هشت نُه نفر از خوارج بقيه همه تارومار شدند. عبدالملك بن اعيَن برادر زرارة بن اعين است‏ روزى آمد خدمت امام صادق عليه السلام و عرض كرد: يَا بنَ رسولِ اللَّه! من گرفتار اين نجوم شده‏ام و اين نجوم در من وسواسى ايجاد كرده. ضمناً اين آدم منجّم هم بود، به همين نجوم احكامى عمل مى‏كرد، به اين حسابهايى كه اوضاع ستارگان مثلًا دلالت مى‏كند بر اينكه اگر امروز از طرف جنوب بروى چنين [مى‏شود،] از شمال بروى چنين، مسافرت چنين است و ازدواج چنين. كم‏كم عادت كرده بود و خيلى مصيبت بود كه تمام كارهايش را بر اساس راهنماييهاى نجومى انجام بدهد و اين سبب شده بود كه اصلًا زندگى‏اش فلج شود چون يك روز مثلًا چندمِ ماه بود نحس بود، يك روز قمر در عقرب بود، روز ديگر فلان ستاره در پيش رو بود. گفت: يَابنَ رسولِ اللَّه! من اين طور شده‏ام. در حديث نوشته‏اند- در وسائل‏ است- حضرت با كمال تعجب فرمود: تو به اين چيزها عمل و اعتنا مى‏كنى؟! گفت: بله يَابنَ رسولِ اللَّه، چطور؟ فرمود: الآن حركت مى‏كنى مى‏روى به خانه‏ات و تمام اين كتابها را يكجا آتش مى‏زنى. امر امام بود؛ رفت تمام كتابها را يكجا آتش زد. روايات زيادى در نهى از ترتيب اثر دادن به اين امور داريم. يك سلسله روايات سومى داريم‏  كه از آنها انسان اين طور مى‏فهمد كه نحوست ايام و اوضاع كواكب يا اساساً در زندگى انسان اثر ندارد يا اگر هم اثرى داشته باشد، 1. توكّل به خدا 2. توسّل به ائمه و 3. صدقه دادن اثر اينها را از بين مى‏برد. من خودم از آن زمان كه [اين روايات را] ديدم، اصلًا بنايم بر اين است كه در هيچ كارى به اين امور ترتيب اثر ندهم ،فكر نمى‏كنم چنين چيزهايى هم وجود دارد. توكل مى‏كنم يا اگر مثلًا از سفر خودم نگرانى داشته باشم، بالاتر از توكّل صدقه‏اى هم مى‏دهم. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى    ج‏26    ص736- با تصرف جزیی ویرایشی-
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۶) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا. 🟡ارزش مشورت و پرهيز از خودمحورى (اخلاقى، سياسى، اجتماعى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: هر كس خود رأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل هاى آنان شريك شد. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 161🔰* 👌🔆نتيجه «استبداد» و «مشورت»: 📜آنچه امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود بیان فرموده دو روى یک سکه درباره مسئله مشورت است. مى فرماید:🔻 «کسى که (ترک مشورت کند و) استبداد به رأى داشته باشد هلاک مى شود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آنها شریک مى شود»; *💎درباره اهمیت مشورت و زیان هاى استبداد به رأى، تا کنون در این کتاب کرارا سخن گفته ایم. 🔰در بخش کلمات قصار در کلمه 54 و همچین کلمه 113 امام(علیه السلام) به اهمیت مشورت اشاره فرموده و در عهدنامه مالک اشتر به صورت گسترده ترى از مشورت و شرایط آن سخن گفته است; 🔹ولى هر قدر درباره اهمیت مشورت بحث شود کم است، زیرا مطلبى است سرنوشت ساز. 🔰 قرآن مجید هم به مؤمنان دستور مشورت مى دهد (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُم) 🔻و هم به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که عقل کل بود در این باره امر مى کند: (وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ) 🔰قرآن حتى در موضوعات ساده نیز به مشورت اهمیت داده است از جمله درباره باز گرفتن کودک شیرخوار از شیر مادر مى فرماید: «(فَإِنْ أَرَادَا فِصَالا عَنْ تَرَاض مِّنْهُمَا وَتَشَاوُر فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا); 🔹و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شیر باز گیرند; گناهى بر آنها نیست». 🔰همچنین روایات اسلامى به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده است. در دنیاى امروز نیز همه دولت ها حداقل در ظاهر تأکید بر تشکیل شوراها براى قانون گذارى و امور اجرایى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مى شود. ✳️دلیل آن هم روشن است، زیرا خداى متعال همه مزایاى فکرى را به یک نفر نداده است، بلکه هشیارى مانند سایر نعمت ها در میان مردم تقسیم شده است. به همین دلیل هیچ کس بى نیاز از افکار دیگران نیست و هنگامى که انسان ها به مشورت بنشینند و عقل ها به یکدیگر ضمیمه شوند احتمال خطا بسیار کم مى شود، زیرا جوانب مسئله به وسیله افراد مختلف که هر یک جانبى را مى بیند روشن مى گردد 🔰 و مصداق تعبیرى که در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در غررالحکم آمده است خواهد بود، مى فرماید:  بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان دیگر را (از طریق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خویش بیفزاید». 🔶بعضى ممکن است تصور کنند حتماً باید با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوى تر یا لااقل مساوى باشد در حالى که چنین نیست; انسان اگر دسترسى به چنین اشخاصى پیدا نکند سزاوار است حتى با زیردستان خود مشورت کند، 🔰 چنان که مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از بحارالانوار از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل مى کند که یکى از یارانش مى گوید: خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم(علیه السلام)) به میان آمد. فرمود:  عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى کرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنین شخصى مشورت مى کنید؟👈فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند». 🔰یکى از فواید مشورت چیزى است که امام کاظم(علیه السلام) در حدیث نورانى اش به آن اشاره کرده مى فرماید:  کسى که مشورت کند اگر به حق راه یابد او را ستایش مى کنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مى دارند. (در حالى که اگر مشورت نکند نه در حال خطا کسى عذر او را موجه مى داند و نه در صواب کسى او را ستایش مى کند)». 🔰احادیث درباره مشورت از معصومان(علیهم السلام) بسیار فراوان است این سخن را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِیرَ ذَا الرَّأْیِ وَتُطِیعَ أَمْرَهُ; 💎حزم و دوراندیشى ایجاب مى کند که با صاحب نظران مشورت کنى و از امر او اطاعت کنى» ════🌼🕊🌼═
*درسهایی ازقران کریم📗:* (۲۱۸)                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️تفسير جمله" كُنْ فَيَكُونُ‌":‏اين تعبير در آيات متعددی از قرآن آمده است، از جمله سوره آل عمران‌ آيه ۴۷ و ۵۹- سوره انعام آيه ۷۳- سوره نحل آيه ۴۰- سوره مريم آيه ۳۵- سوره يس آيه ۸۲ و غير اينها.‏اين جمله از اراده تكوينی خداوند و حاكميت او در امر خلقت سخن می‌گويد. 🔶توضيح اينكه: منظور ازجمله"‌كُنْ‌ فَيَكُونُ‌  (موجود باش آنهم فورا موجود می‌گردد)اين‌نيست كه خداوند يك فرمان لفظی با معنی"موجود باش" صادر می‌كند، بلكه منظور اين است هنگامی كه اراده او به وجود چيزی تعلق می‌گيرد، خواه بزرگ باشد يا كوچك، پيچيده باشد يا ساده، به اندازه يك اتم باشد يا به اندازه مجموع آسمانها و زمين، بدون نياز به هيچ علت ديگری تحقق می‌يابد، و ميان اين اراده و پيدايش آن موجود حتی يك لحظه نيز فاصله نخواهد بود. ♦️اصولا زمانی در اين وسط نمی‌تواند قرار گيرد، و به همين دليل حرف" فاء" (در جمله فيكون) كه معمولا برای تاخير زمانی توام با اتصال است در اينجا فقط به معنی تاخير رتبه‌ای است (آن گونه كه در فلسفه اثبات شده كه معلول از علت خود متاخر است نه تاخر زمانی بلكه تاخر رتبه‌ای- دقت كنيد). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و یکم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️تفسير جمله" كُنْ فَيَكُونُ‌":‏ اشتباه نشود‌منظور اين نيست كه هر چه خدا اراده‌كند در همان لحظه موجود می‌شود،‌بلكه منظور اين است‌هر طور اراده كند همانطور موجود می‌شود.‏فی المثل اگر اراده كند: آسمانها و زمين در شش دوران به وجود آيند مسلما بی كم و كاست در همين مدت موجود خواهند شد، و اگر اراده كند. 🔶در يك لحظه موجود شوند همه در يك لحظه موجود خواهند شد، اين تابع آن است كه او چگونه اراده كند و چگونه مصلحت بداند.‏و يا مثلا هنگامی كه خداوند اراده كند جنينی در شكم مادر درست نه ماه و نه روز دوران تكامل خود را طی كند، بدون يك لحظه كم و زياد انجام می‌يابد. ♦️و اگر اراده كند اين دوران تكاملی در كمتر از يك هزارم ثانيه صورت گيرد، مسلما همان گونه خواهد شد، چه اينكه اراده او علت تامه برای آفرينش است، و ميان علت تامه و وجود معلول هيچگونه فاصله‌ای نمی‌تواند باشد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و دوم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️چگونه چيزی از عدم به وجود می‌آيد؟كلمه" بديع" از ماده" بدع" به معنی بوجود آوردن چيزی بدون سابقه است و اين می‌رساند كه خداوند، آسمانها و زمين را بدون هيچ ماده و نمونه قبلی به وجود آورده است.‏اكنون اين سؤال پيش می‌آيد كه مگر می‌شود چيزی از عدم به وجود آيد، عدم كه نقيض وجود می‌باشد چگونه می‌تواند علت و منشا وجود باشد؟ 🔶و آيا راستی می‌توان باور كرد كه نيستی مايه هستی گردد؟ اين همان ايراد ماديها در مساله" ابداع" است و از آن نتيجه می‌گيرند كه ماده اصلی جهان ازلی و ابدی است و مطلقا موجود و معدوم نمی‌شود.‏پاسخ:‏در مرحله اول عين اين ايراد به خود ماديها نيز وارد می‌شود.‏توضيح اينكه: آنها معتقدند ماده اين جهان قديم و ازلی است. ♦️و تا بحال چيزی از آن كم نشده، و اينكه می‌بينيم جهان تا حال تغييراتی پيدا كرده تنها" صورت" آن است كه دائما در تغيير است، نه اصل ماده، از آنان می‌پرسيم:‏صورت فعلی ماده كه قبلا به طور مسلم وجود نداشته چگونه به وجود آمد؟ آيا از عدم بوجود آمد؟ اگر چنين است پس چگونه" عدم" می‌تواند منشا" وجود" صورت گردد؟ (دقت كنيد). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃
*ازدریچه کتاب* (۳۰) به نظر شما چرا هر چه علم بیشتر می‌شود، حزن هم بیشتر می‌شود؟ به نظر من لااقل چهار وجه دارد: 1️⃣پوچ بودن جهان وجه اول این است که به نظر می‌آید هر چه شما عقل‌ورزی‌تان بیشتر می‌شود، بیشتر به نامعقول بودن جهان پی می‌برید. می‌بینید جهان امر معقولی نیست. این لزوما ارزش‌داوری منفی نیست، فقط به این معناست که ساختار عقلانی تناسبی با ساختار این جهان ندارد. همین! بیشتر از این را نشان نمی‌دهد. این همان absurdity جهان است؛ به تعبیری بی‌منطق بودن جهان! حیوانات چون این منطق را ندارند بهتر می‌توانند قدرت انطباق با هستی را پیدا کنند، ولی گویی ما وصله ناجوریم! برای همین است که کامو می‌گفت: «آغاز فکر کردن آغاز تحلیل رفتن تدریجی است.» 2️⃣تلخ‌تر شدن حقایق هستی با پیشرفت علم وجه دوم این است که عقل به حقایق تلخ پی می‌برد. در عالم انسانی وقتی واقعیت‌های بزرگ کشف شد، بشر تلخ‌کام شد. مثلا کانت گفت هر چه روان‌شناسی پیشرفت کند، بشر تلخکام‌تر می شود، چون بیشتر به تنهایی خودش پی می‌برد یا هر چه علم بیشتر پیشرفت می‌کند نامختار بودن انسان بیشتر مکشوف می‌شود. خب معلوم است من و شما از این که عروسک خیمه‌شب‌بازی باشیم احساس خوبی نداریم. یا این واقعیت که روز‌به‌روز بیشتر تقویت می‌شود که ما بالمآل اگوئیست و خودخواه هستیم. 3️⃣وجود روان ناخودآگاه وجه سوم چیزی است که امثال فروید به آن توجه دارند و آن این که تو در سطح ناخودآگاه‌ات گمان می‌کنی تصمیم می‌گیری، در حالی که در واقع تحت تأثیر روان ناخودآگاه‌ات کار می‌کنی. چه چیزی تلخ‌تر از اینکه یک بخشی از وجود شما تحت تسلط خودتان نیست؟! 4️⃣جدیت در زندگی لزوما نتیجه‌بخش نیست وجه چهارم اینکه در عالم هر چه قدر جدیت بورزید، هیچ تضمینی نیست که به مقصود برسید. یعنی نهایت چیزی که در عالم می‌شود گفت این است که جدیت شرط لازم رسیدن به هدف است، ولی مطلقا شرط کافی نیست. غره مشو که مرکب مردان مرد را در سنگلاخ بادیه پی‌ها بریده‌اند نومید هم مباش، که رندان جرعه‌نوش ناگه به یک خروش به مقصد رسیده‌اند ➖کتاب عقل و اندوه طویل مصاحبه ای با مصطفی ملکیان(تلخیص)
*پرسش وپاسخ براساس نظراندیشمندان:* (۲۹) *⭕بحران در افکار و عقاید مذهبی جوان(۱)* *شکّ مقدس!* *🔻آيا شك خوب است يا بد؟ در فلسفه، در علم و از همه بالاتر در دين آيا شك خوب است یا بد؟* *🔻مسلّماً آنچه كه در ابتدا به نظر مى‏ رسد اين است كه در دين شك بد است، شك نشانه خُبث طينت و سياهى قلب است.* *🔻آيا اين حرف درست است كه در دين و در آنچه كه مربوط به دين است شك بد است؟* *🔻بله، حرف درستى است، شك بد است، هدف يقين است.* *هم در علم و فلسفه و هم در دين هدف اين است كه انسان اهل يقين باشد.* *ايمان آن وقت ايمان است كه توأم با يقين باشد. اما شك، تزلزل و عدم اطمينان است.* *🔻[در زندگى‏]  هم براى انسان شك بد چيزى است. شما يك شغل بالخصوصى را براى خودتان انتخاب كرده ‏ايد، دنبال رشته ‏اى از كارها رفته ‏ايد،* *🔻آيا بهتر است شما در اين كار و شغل و حرفه خودتان متزلزل باشيد و شك داشته باشيد كه آيا خوب است من اين كار را داشته باشم يا نداشته باشم؟* *يا خوب است به كار خودتان ايمان و اعتقاد داشته باشيد و در نتيجه حرارت و شور و نشاط داشته باشيد؟* *مسلّم خوب است انسان به كار خودش ايمان داشته باشد.* *🔻در دين هم انسان بايد ايمان داشته باشد، هدف ايمان داشتن است.* *شما در هيچ‏ جاى قرآن نمى ‏بينيد كه مردم را دعوت به شك بكند.* *معلوم است، دعوت به شك كار غلطى است. همه جا دعوت به ايمان است. پس شك، بد است.* *🔻ولى يك نكته هست و آن اينكه از يك نظر و در يك جا شك خوب است* *و حتى بعضى از شك هاست- نه همه شك ها- كه مقدس است و من آن را «شك مقدس» مى نامم.* *🔻انسان در ابتدا كه متولد مى‏ شود با يقين و با ايمان متولد نمى‏ شود؛ در اوّلى كه بالغ مى‏ شود با يقين بالغ نمى‏ شود.* *يقين چيزى است كه بايد براى انسان پيدا بشود.* *🔻انسان بايد به خدا ايمان داشته باشد. آيا اين ايمان از همان ابتدا در انسان هست و بالفعل وجود دارد؟* *انسان بايد به معاد ايمان داشته باشد، به پيغمبر و اولياء دين ايمان داشته باشد؛ اين ايمان از كجا پيدا مى ‏شود؟* *🔻ايمان بايد براى انسان پيدا بشود. تا انسان شك نكند، به سوى يقين رانده نمى ‏شود.* *شك براى بشر خوب است اما نه اينكه هدف خوبى و منزل خوبى باشد؛* *🔻شك جايگاه خوبى نيست، يقين جايگاه خوبى است.* *شك براى انسان دالان و معبر خوبى براى رسيدن به ايمان و يقين است.* *تا انسان از اين دالان عبور نكند و از اين معبر نگذرد، به آن سرمنزل بسيار عالى و لذيذى كه يقين نام دارد نمى ‏رسد.* *🔻قرآن هم تلويحاً دعوت به شك كرده است.(ادامه دارد)* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(پانزده گفتار))، ج‏30، ص: 169-168- با تلخیص و ویرایش جزئی-* ⭕شکّ مقدس(۲)* *♦️بحران در افکار و عقاید مذهبی جوانان(۲)* *🔻شك براى انسان دالان و معبر خوبى براى رسيدن به ايمان و يقين است.* *تا انسان از اين دالان عبور نكند و از اين معبر نگذرد، به آن سرمنزل بسيار عالى و لذيذى كه يقين نام دارد نمى ‏رسد.* *🔻قرآن هم تلويحاً دعوت به شك كرده است؛ كجا؟* *🔻يكى از كتابهايى كه سرسختانه با تقليد مبارزه كرده است قرآن است.* *شايد در دنيا كتابى پيدا نشود كه اين مقدار بر اين موضوع تأكيد و اصرار كرده باشد. تا زمان قرآن كه پيدا نشده، اگر بعدها كتابهايى پيروى و تبعيت كرده باشند مطلب ديگرى است.* *🔻يك وقتى من در آيات قرآن تتبّع كردم، ديدم از زبان هر پيغمبرى- بدون استثناء- تقليد و تبعيت كوركورانه از اسلاف و گذشتگان و محيط را انتقاد كرده است. از زبان مردم مى‏ گويد:* *إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ‏ .* *در يك آيه ديگر: إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ* *مى‏ گويد اينها جواب پيغمبران را اين جور مى‏ گفتند:* *ما گذشتگان و اسلاف خودمان را بر يك طريقه ‏اى يافته‏ ايم و دنبال همان طريقه پدران خودمان مى‏ رويم.* *يا گفتند راه درست همان راهى است كه پدران ما رفتند.* *🔻قرآن در جايى مى‏ فرمايد: أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ* *ممكن است پدران اينها شعورشان به هيچ چيزى نمى ‏رسيده است، باز هم بايد از پدرانشان پيروى كنند؟!* *🔻قرآن وقتى كه دعوت مى ‏كند به اينكه رشته تقليد را از گردن دور بيندازيد، دعوت به شك مى‏ كند؛* *يعنى ترديد كنيد در آنچه كه از پدران و مادران و اسلاف و محيط خودتان فرا گرفته ‏ايد.* *🔻اما قرآن كه مى‏ گويد ترديد كنيد، منظورش اين نيست كه ترديد خوب است؛ بلكه ترديد كنيد تا بتوانيد تحقيق كنيد.* *تا زمانى كه انسان در سنن محيط خودش و در تقاليد پدران و مادران ترديد نكند هرگز موفق به تحقيق نخواهد شد.* *🔻پس اينكه عرض كردم قرآن هم دعوت به شك كرده است اين جور دعوت به شك كرده است؛*
*مى‏ گويد در صحت آنچه كه از اينها گرفته ‏ايد ترديد كنيد براى اينكه بتوانيد مجالى براى تحقيق بيابيد.* *🔻من اين شك را «شك مقدس» مى‏ نامم، يعنى شكى كه براى تحقيق و مقدمه تحقيق است.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏30، ص: 171-170-(با تلخیص و ویرایش جزئی)* ♦️بحران در افكار و عقايد مذهبى جوان(۳)*‏ *🔻يك فرد در دوران زندگى خودش معمولًا از نظر شك و يقين دچار بحران مى‏ شود، البته به اختلاف؛* *🔻در افراد عميق و مفكّر از سن شايد دوازده ‏سالگى و سيزده‏ سالگى شروع مى‏ شود، در بعضى ‏ها در سنين بالاتر، هفده ‏سالگى و هجده سالگى؛* *مگر خيلى لَخت باشد كه اصلًا برايش پيدا نشود يا مثلًا در سى‏ سالگى پيدا شود؛ بحرانى است در افكار و عقايد مذهبى انسان.* *🔻انسان در دوره كودكى عقايد و معتقَدات را دربست بدون اينكه احتمال خلاف بدهد از پدر و مادر گرفته، يكمرتبه بزرگ مى ‏شود، مى‏ فهمد كه ممكن است آنچه كه از پدر و مادر گرفته‏ ام راست نباشد، دچار يك بحران مى‏ شود.* *🔻اينجاست كه جوان يك وضع حساسى پيدا مى‏كند و بايد به او رسيدگى كرد* *اينجاست كه با خشونت رفتار كردن از نظر عقايد مذهبى در اين دوره از عمر جوان بسيار خطرناك است.* *🔻بسيارى از جوانها در اين دوره بحران- كه يك دوره طبيعى و عادى است- مطالبى را به پدر و مادر يا دوستان خود اظهار مى ‏كنند؛* *آنها اين را دليل بر خباثت اين جوان مى‏ گيرند و با خشونت رفتار مى‏ كنند كه خفه شو، اين حرفها چيست كه مى‏ زنى، اينها سر به كفر مى‏ زند!* *🔻در صورتى كه او فقط سؤال مى‏ كند- اما رفتار بد دیگران-روحش را بدتر عاصى مى ‏كند.* *اين از نظر فرد-بحران فکری فردی-* *از نظر اجتماع نيز همين‏گونه است. (ادامه دارد)* - *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(پانزده گفتار))، ج‏۳۰، ص: ۱۸۱-۱۷۹-با تلخیص و ویرایش جزئی-* ♦️وظيفه دشوار رهبران دينى‏* *⭕️بحران در افکار و عقاید مذهبی جوان(۴)* *🔻...همين‏طور كه يك فرد در دوره اى از عمر خود يك حالت انتقالى دارد و دوره بحرانى و انتقالى را طى مى‏ كند،* *اجتماع هم گاهى يك دوره بحران و انتقال را طى مى‏ كند.* *مثلًا يك تحول ادبى يا فرهنگى يا فكرى پيدا مى‏ شود، چنانكه الآن جامعه ما همين حالت را طى مى‏ كند.* *🔻خود فرنگيها در دويست سال پيش دچار يك چنين بحران شديدى شدند.* *در حدود صد و پنجاه سال پيش كه هنوز علم به اين حد نرسيده بود دنياى اروپا در مسائل مذهبى از امروز بسيار بيشتر گرفتار شك و ترديد و انكار بود.* *🔻وظيفه رهبران اجتماع و رهبران دينى است كه در يك چنين اجتماعى كه دوره بحران و انتقال را طى مى‏ كند [برخورد دقيق داشته باشند.]* *🔻همين‏طور كه با مسائل جوانى كه در سنين چهارده تا هفده سالگى است- و مى‏ گويند جوان در اين سن يك حالت درون‏گرايى پيدا مى‏ كند يعنى به درون خودش متوجه مى‏ شود، متوجه يك سلسله مسائل خاص مى‏ گردد و افكار خاصى در او پيدا مى‏ شود- بايد خيلى با دقت رسيدگى كرد،* *در اجتماعى هم كه به چنين مرحله اى مى‏ رسد وظيفه رهبران دينى فوق‏ العاده مشكل است.* *🔻پس، از شك- اگر شكِ مقدس باشد- نبايد ترسيد ولى به شرط اينكه آن كسى كه شك مى‏ كند شك را منزل و موقف خودش قرار ندهد، معبر و دالان قرار بدهد،* *و به شرط اينكه اجتماع آمادگى داشته باشد براى آنكه اين درد روحى را پاسخ بگويد.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(پانزده گفتار))، ج‏۳۰، ص: ۱۸۳-۱۷۹-با تلخیص و ویرایش جزئی-* *♦️ضرورت راهنمایی نسل جوان* *🔻ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد .* *🔻فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنانکه باید راهنمایی نشده است .* *🔻اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او ، با منطق و زبان خودش است* *🔻 و در این وقت است که هر کسی احساس می کند این نسل بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد لجوج نیست و آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد .* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(مساله حجاب)) ؛ ج‏۱۹ صفحه۳۷۷*
*📔درسهایی از نهج البلاغه* (۱۸۷) *⚜️⚜️*  وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ، كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ. 🟡ضرورت راز دارى (اخلاقى، سياسى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست. ════🌼🕊🌼═ *🔰شرح و تفسیر حکمت 162 🔰* 👌🔆روش حفظ اسرار: 🔮بخش اول🔮 📜امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه تأكيد بر حفظ اسرار مى كند و مى فرمايد: 🔻«كسى كه راز خود را بپوشاند همواره اختيار آن به دست اوست (و كسى كه نپوشاند از اختيارش بيرون مى رود.)»; 🔸منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان كه اگر ديگران از آن آگاه شوند ممكن است مشكلات عظيمى براى وى فراهم سازند; 🔹مثلاً شخصى كه معتقد به مذهب اهل بيت است و در ميان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته است، بديهى است اگر سرّ خويش را فاش كند جانش به خطر مى افتد و گاه افشاى اسرار سبب مى شود كه حسودان انسان را از رسيدن به نتيجه كارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخ هايش بگذارند يا رقيبانى باشند كه براى حفظ منافع خود پيش دستى كنند و كارى را كه او ابداع كرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع كننده اصلى را محروم سازند. 🔹بديهى است عقل مى گويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مكتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نكرد، زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند كه براى آنها بازگو مى كنند و چيزى نمى گذرد كه آن سرّ، همه جا منتشر مى شود و صاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناكام مى ماند. 📔در نامه 31 نهج البلاغه (نامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى(عليهما السلام)) نيز اشاره به كتمان سرّ شده است. همچنين در حكمت 6 و 48 نيز امام(عليه السلام) بر اين معنا تأكيد كرده است. مسئله کتمان اسرار به قدرى اهمیت دارد که🔰 در حدیثى امام صادق(علیه السلام) آن را همچون خونى مى شمرد که فقط باید در درون رگ هاى خود انسان جریان یابد، مى فرماید: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلاَ تُجْرِیهِ فِی غَیْرِ أَوْدَاجِکَ» ♻️ادامه دارد....⤵️⤵️⤵️ *🔰شرح و تفسیر حکمت 162 🔰* 🔮 بخش دوم 🔮 ✳️البته مسئله کتمان سرّ در مسائل اجتماعى که براى یک جامعه سرنوشت ساز است از اهمیت بسیار بیشترى برخوردار است و چه بسا افشاى یک سرّ سبب حمله غافل گیرانه دشمن و ریخته شدن خون هاى بى گناهان گردد. ✳️در تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) موارد زیادى مى بینیم که از طریق کتمان، پیشگیرى از خسارات مهمى بر جامعه اسلامى کرد و از آن جمله مسئله کتمان اسرار در فتح مکه بود که با دقت انجام شد و هنگامى که لشگر اسلام با عِدّه و عُدّه فراوان در کنار مکه فرود آمدند تازه مکیان از جریان باخبر شدند و همین امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ریخته نشود و فوج فوج اسلام را پذیرا شوند. 🔻گاه مى شد رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) هنگامى که به گروهى براى یکى از جنگ هاى اسلام مأموریت مى داد براى این که دشمن از هدف آگاه نشود دستور مى داد نامه اى بنویسند و آن را به صورت سربسته به فرمانده لشگر مى داد و مى فرمود: هنگامى که به فلان نقطه رسیدید نامه را باز کنید و مطابق دستور عمل نمایید و به این ترتیب دشمن از نقشه هاى مسلمانان آگاه نمى شد. 🔰این سخن را با حدیث پربار دیگرى از امیرمؤمنان(علیه السلام) ادامه مى دهیم که فرمود: خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده است: «کتمان سرّ و دوستى با نیکان و تمام شرور در دو چیز جمع شده: فاش کردن اسرار و دوستى با اشرار». 🔶البته این قاعده کلى مانند غالب قواعد کلّى استثناى محدودى نیز دارد و آن در موردى است که مى خواهد با شخص عاقل و دانایى مشورت کند و با کلى گویى نمى تواند نظر او را جلب نماید، بلکه باید جزئیات مطلب را با او در میان بگذارد تا بتواند از مشورت او بهره گیرد. هرگاه چنین کسى انسان رازدارى باشد مى توان اسرار را در اختیار او براى رسیدن به اهداف مشورت گذارد. 🔰امام صادق(علیه السلام) در حدیثى که درباره شرایط شخص مورد مشورت بیان کرده مى فرماید: «چهارمین شرط (بعد از عقل و دیانت و صداقت) این است: 💎 چهارمین شرط این است که او را بر سرّ خود آگاه سازى و همان گونه که تو درباره موضوع مورد مشورت آگاهى دارى او هم آگاهى داشته باشد سپس سرّ تو را پنهان و مکتوم دارد... هرگاه او را بر سرّت آگاه ساختى و علم او نسبت به آن موضوع مانند علم تو شد مشورت کامل مى شود و خیرخواهى به کمال مى رسد» ♻️ادامه دارد....⤵️⤵️⤵️ *🔰شرح و تفسیر حکمت 162 🔰* 🔮 بخش سوم(پایان) 🔮 ✴️نكته: ⁉️گاه سؤال مى شود که براى چه منظورى ما اسرار را کتمان کنیم و از دیگران پنهان داریم. با کمى دقت معلوم مى شود که آثار قابل ملاحظه اى مى تواند داشته باشد از جمله:
✅ 1. عدم توانایى طرف مقابل بر تحمل آن سرّ; همان گونه که در مورد ائمه هدى(علیهم السلام) و مطالب مربوط به مقامات آنها یا معارف خاص الهى در احادیث دیده مى شود و همان گونه که در داستان خضر و موسى در قرآن مجید آمده که خضر ـ آن مرد الهى ـ به موسى گفت: «تو توانایى تحمل بعضى از کارهاى مرا ندارى». ✅2_گاه مکتوم بودن سرّ به نفع مردم است; مثل این که شب قدر به صورت سرّى در آمده و سبب مى شود که مردم در لیالى مختلف به امید درک شب قدر به در خانه خدا بروند و یا پنهان بودن زمان عصر ظهور تا قیام قیامت که سبب آمادگى مداوم مردم مى شود و همچنین مکتوم بودن پایان زندگى انسان ها. ✅3. گاه مى شود افشاى سرّ سبب سوء استفاده دشمن مى گردد و کارى که ممکن است به سادگى انجام گیرد بسیار پیچیده و پرهزینه مى شود همان گونه که در مورد مستور ماندن زمان حرکت لشگر اسلام براى فتح مکه در تاریخ اسلام ثبت شده است. ✅4. گاه افشاى سرّ سبب برانگیخته شدن حسادت ها مى گردد و براى پرهیز از آن چاره اى جز پوشانیدن آن نیست. ✅5. پرهیز از توقعات بیجا; گاه مى شود اگر مردم از امکانات فرد خاصى، با خبر شوند توقعات بیجا و بیش از حد از او داشته باشند و او را در تنگنا قرار دهند به همین دلیل سرّ خود را مى پوشانند. ✅6. پرهیز از کارشکنى ها; گاه مى شود انسان براى کار مثبتى نقشه کشیده و اگر آن را فاش کند گروهى به هر دلیل مشغول کارشکنى مى شوند، از این رو چاره اى جز کتمان آن سرّ نیست تا زمانى که به ثمر برسد و خود را نشان دهد. ✅7. پرهیز از آبروریزى افراد; بسیار مى شود اسرارى نزد انسان است که اگر بازگو کند آبروى افراد آبرومندى که زمانى گرفتار لغزشى شده اند مى ریزد و یا سبب شماتت دشمن نسبت به خود انسان مى شود، زیرا مصیبتى به انسان رسیده که اگر آن را مکتوم دارد یک مصیبت است و اگر آشکار کند مصیبت شماتت دشمنان به آن افزوده مى شود، همان گونه که شاعر مى گوید: مگوى اندوه خویش با دشمنان *** که لا حول گویند شادى کنان ✅8. پرهیز از ریاکارى; گاه انسان خدماتى به افرادى کرده که اگر آن را افشا کند بیم ریاکارى دارد. در این صورت، سرّ را مکتوم مى دارد که به اخلاص خویش کمک کند. ✅9. پرهیز از کارهاى عجولانه; گاه انسان سرّى دارد که اگر عجله در افشاى آن کند ممکن است به نتیجه نرسد ولى هر گاه براى مطالعه و تحقیق بیشتر آن را مکتوم دارد و در فضاى آرامى به نتیجه برساند به نفع اوست. ✅10. پرهیز از وحشت افراد کم ظرفیت; بسا حوادث تلخى ممکن است براى جامعه اى در پیش باشد که اگر مسئولین آن را فاش کنند، بسیارى از افراد وحشت زده مى شوند از این رو آن را مکتوم مى دارند تا آرامشى در کار باشد و یا شخصى مبتلا به بیمارى خطرناکى شده، طبیب آن را به او نمى گوید تا آرامش خود را از دست ندهد. 💠از اینجا روشن مى شود این که امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه مى فرماید: «هر کس سرّ خود را بپوشاند اختیارش به دست اوست» تا چه اندازه داراى فلسفه هاى گوناگون و مثبت است. ════🌼🕊🌼═
*درسهایی ازقران کریم* (۲۱۹) 📚 ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و سوم 🍃خرافات يهود و نصاری و مشركان‌🍃 ♦️چگونه چيزی از عدم به وجود می‌آيد؟مثلا: نقاشی منظره زيبايی را با قلم و رنگ بر روی كاغذ ترسيم می‌كند، ماديها می‌گويند: ماده رنگی آن موجود بوده، ولی اين منظره و اين" صورت" كه قبلا وجود نداشته چگونه به وجود آمده است؟‏هر پاسخ كه آنها برای پيدا شدن" صورت" از" عدم" دادند، همان پاسخ را در مورد" ماده" خواهيم گفت. 🔶و در مرحله ثانی بايد توجه داشت كه اشتباه از ناحيه كلمه" از" به وجود آمده است، آنها خيال می‌كنند اينكه می‌گوئيم" عالم" از" نيستی به هستی آمده مثل اين است كه می‌گوئيم" ميز"" از" چوب" ساخته شده است كه در ساختن ميز چوب بايد قبلا موجود باشد تا ميز ساخته شود، در صورتی كه معنی جمله" عالم از نيستی به هستی آمده" اين نيست، بلكه به اين معنی است كه" عالم قبلا وجود نداشت سپس موجود شد" آيا در اين عبارت تضاد و تناقضی می‌بينيد؟. ♦️و به تعبير فلسفی: هر موجود ممكن (آنكه از ذات خود هستی ندارد) از دو جنبه تشكيل شده است:" ماهيت و وجود"" ماهيت" عبارت از" معنی اعتباری" است كه نسبت آن به وجود و عدم مساوی است به عبارت ديگر قدر مشتركی كه از ملاحظه وجود و عدم چيزی به دست می‌آيد" ماهيت" ناميده می‌شود، مثلا اين درخت سابقا نبوده و فعلا هست فلانی سابقا وجود نداشت . 🔶فعلا وجود پيدا كرده آنچه را كه مورد دو حالت وجود و عدم قرار داديم" ماهيت" است.بنا بر اين معنی اين سخن كه" خداوند عالم را از عدم به وجود آورده" اين می‌شود كه خداوند ماهيت را از حال عدم به حال وجود آورد و به تعبير ديگر لباس" وجود" بر اندام" ماهيت" پوشانيد. 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 📚                                                     ┄┅══❣️✿﴾﷽﴿✿❣️══┅┄ ✍ قسمت صد و نود و چهارم 🍃بهانه‌ديگر:چرا خدا با ما سخن نمیگويد؟!🍃 ♦️به تناسب بهانه‌جوئيهای يهود در نخستين آيات فوق، سخن از گروه ديگری از بهانه‌جويان است كه ظاهرا همان مشركان عرب بودند، می‌گويد:‏" افراد بی اطلاع گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی‌گويد؟ و چرا آيه و نشانه‌ای بر خود ما نازل نمی‌شود"؟ (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّـهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ). در حقيقت اين گروه كه قرآن از آنها به عنوان‌ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ‌ آنها كه نمی‌دانند ياد كرده، دو در خواست غير منطقی داشتند: 🔶۱- چرا خداوند مستقيما با ما سخن نمی‌گويد؟‏۲- چرا آيه‌ای بر خود ما نازل نمی‌شود؟‏قرآن در پاسخ اين ادعاهای لجوجانه و خودخواهانه می‌گويد:" پيشينيان آنها نيز همين گونه سخنان داشتند، دلها و افكارشان مشابه است، ولی ما آيات و نشانه‌ها را (به مقدار كافی) برای آنها كه حقيقت جو و اهل يقين هستند روشن ساختيم" . ♦️اگر براستی منظور آنها درك حقيقت و واقعيت است، همين آيات را كه بر پيامبر اسلام ص نازل كرديم نشانه روشنی بر صدق گفتار او است، چه لزومی دارد كه بر هر يك يك از افراد مستقيما و مستقلا آياتی نازل شود؟ و چه معنی دارد كه من اصرار كنم بايد خدا مستقيما با خود من سخن بگويد؟! 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃