eitaa logo
اشارت
219 دنبال‌کننده
133 عکس
35 ویدیو
97 فایل
گوش بسپار، به ندای بی صدایِ انقلاب اسلامی .... ارتباط با اشارت؛ @alijazini
مشاهده در ایتا
دانلود
اشارت
معنای انتظاری که شهید را در بر می گیرد در رثای شهید روح‌الله عجیمیان باید دوید و باز هم دوید و اگر در این شرایط تاریخی کس دیگری را هم نیافتید و تنها ماندید، بدانید در این راه حتی از تنهایی خود هم لذت می‌برید، زیرا در راهی هستید که رنگ توحید دارد. دویدنی شبیه دویدن حضرت یوسفu در راهی که راه اطاعت از حضرت حق و دورشدن از معصیت الهی بود. دویدنی که تنها در مسیر دویدن، درهای بسته گشوده می‌شود. مثل آن‌که برای شهید شهریاری گشوده شد و اورانیوم 20٪ را تهیه کرد. پس: چون‌که رخنه نیست در عالم پدید خیره یوسف‌وار می‌باید دوید دویدن در مسیر توحید، عشقی را به انسان عطا می‌کند که در جای دیگر نمی‌توان آن را تجربه کرد. هیچ ماندنی ما را به این عشق نمی‌رساند. آیا در این حالت این ما نیستیم که با نظر به جهان مدرنیته با خود خواهیم گفت: آیا در جهان مدرنی که هم‌اکنون روشن شده که ناقص است، ما در این جهان چه اندازه می‌توانیم در آرامش به‌سر ‌بریم؟ در حالی‌که با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، چون به خود آییم با خود خواهم گفت: روان‌مان چه اندازه بیدار شده، سبک‌بارتر از یک پَر. این جهان چه اندازه گشوده است و چرا شهدا این‌چنین سبک‌بار به سوی چنین جهانی می‌دویدند؟ چه چیز موجب شد اینان همچنان دویدند و باز هم دویدند و خود را در آغوش شهادت یافتند، تا جایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در وصف آن‌ها فرمود: «از شهدا که نمی‌شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستان‌اند. شهدا در قهقهه مستانه‌شان در شادی وصول‌شان، عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»اند (آل‌عمران \ 169) و از نفوس مطمئنه هستند که مورد خطاب «فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏» پروردگارند. این‌جا صحبت عشق است و عشق، و قلم در ترسیمش بر خود می‌شکافد.» (صحيفه امام، ج‏21، ص 147) این است نتیجه دویدن در مسیر گشوده‌ای که رنگ و بوی توحید دارد و خلوت‌نشینان در پی آن هستند، ولی بسیجیان یک شبه آن را یافتند زیرا متوجه تاریخی شدند که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است. @esharat
اشارت
در رثای شهید آرمان علی‌وردی و همه شهدای عزیز جنگ ترکیبی اخیر رویت سپید باد، ''شهادت'' مبارکت! به راستی چه بسا در مسیری که به سوی حقیقت بود، ما قربانی‌ها داده‌ایم و تهمت‌ها شنیده‌ایم و در این راستا بود که چیزهایی برای‌مان روشن شد که چرا باید به ایمان تازه‌ای فکر کرد. آنچه امروز دل‌خواه ما است، زیستن در هوایی است که دل‌‌ها و جان‌های‌مان، زیستنِ خود را تجربه کنند و به سوی تاریخی می‌خواهیم روان باشیم که آن تاریخ با ما همراهی کند. این است راز جستجوی سامانی که ما در آن سامان به خویشتن آییم. آیا راهی برای چنین سامانی در این زمانه هست تا بتوانیم به آن فکر کنیم؟ سامانِ ما کجا است و از چه کسی باید سراغش را بگیریم؟ باید به این نکته فکر کنیم که هیچ جویای حقیقتی نیست که خطری در کمین او نباشد و هیچ آزاده‌‌ای نیست که آن خطرات را به جان نخرد و در شور ایمانی که به سراغش آمده، از ترس آن خطرات پا پس بکشد. این چیزی بود که ما در بستر تحقق انقلاب اسلامی تجربه کردیم. مواظب باشید که جواب چنین حضوری را تاب بیاورید وگرنه خود را گم خواهید کرد. ای پروانه‌های شاد و بی‌باک! اگر می‌خواهید شور و امید خود را جوابی درخور دهید، باید با شتابی تمام به راهی قدم بگذارید که شهدا آن را گشودند. باید در آن راه دوید حتی اگر تنها باشید. آیا راه دیگری می‌شناسید غیر از راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده، تا در آن راه به انواع بن‌بست‌ها برخورد نکنید؟ @esharat
حاج قاسم انسانی به وسعت همه انسان ها- استاد طاهرزاده.mp3
16.36M
. 🎙 حاج قاسم انسانی به وسعت همه انسان‌ها 🔹 سخنرانی ▪️سومین سالگرد شهادت 📆 امروز سه‌شنبه ۱۳ دی‌ماه ۱۴۰۱ ▪️ کرمان- مزار مطهر حاج قاسم @soha_sima
اشارت
. 🎙 حاج قاسم انسانی به وسعت همه انسان‌ها 🔹 سخنرانی #استاد_طاهرزاده ▪️سومین سالگرد شهادت #حاج_قاسم_
در خطاب به حاج قاسم ای مرد مردها ! تو از کدام دیار تا اینجاها آمده ای؟ تبار نامه ی تو چیست؟ فرزند کدام میدان تاریخی هستی که این همـه نزدیک و این همه دور از دسترسی....
همین اندازه می‌دانم دلم در هوای عزمی است که نام آن را «آینده این تاریخ» می‌گذارم. و این راز دلدادگی به گلی است که این روزها نامی برای وصف آن ندارم. از آن رنگِ رُخَم، خون در دل افتاد وز آن گُلشن، به خارم مبتلا کرد عشقِ روی گل با آن رنگ خونین‌اش و آن دل‌رُبایی‌اش، به دلم خون انداخت و دلم را خون کرد و در راستای عشق به گل، از آن گلشن ، به سوز و گدازی که حالت خار دارد، مبتلا شدم و در نتیجه در شرایطی قرار گرفتم که نه، می‌توانم و نه، می‌خواهم که از آن غمِ مقدس منصرف شوم و بخواهم آن را به چیزی نگیرم، و نه مسئله ساده‌ای است که فکر کنید امر قابل تحمّلی است . @esharat
سلام خدمت استاد بزرگوار استاد مطالعه کتابهای دکتر داوری و مواجه شدن با دردِ پوچی زمانه و توسعه‌نیافتگی، به شدت ما را رنجور و خسته کرده. جوان‌های باصفایی که با این نگرش مواجه می‌شوند، گویی خود را در بن‌بستی بی‌فرار می‌یابند، آزرده می‌شوند و حتی متوقف می‌شوند. در جلسه سوم «دیدار آوینی» که تشریف آوردید فرمودید همان طور که همه‌ی شما حاج قاسم هستید، همه‌ی شما یک نیچه در وجود خود دارید. لطفا کمک کنید که چگونه از درد پوچی که نیچه با آن روبرو شد به افق پرامید حاج قاسم برسیم؟ در ادامه متنی که در مواجهه با این درد به قلمم جاری شد، خدمتتان ارسال می‌کنم. لطفاً ما را راهنمایی کنید. پوچی، درد فراگیر زمانه است اما مواجهه با این درد، این رنج جانکاه، همیشه یکسان نیست؛ بیشترِ مردم آن را همچون مشکلی لاینحل و عمومی می‌نگرند، از آن گریزی نمی‌بینند و همچون بیماری که پزشکان از درمان او اعلام عجز کرده‌اند، تلاش می‌کنند. چند روز باقی‌مانده از حیاتشان را در غفلت از بیماری‌ در خوشی بگذرانند، به «روزمرّگی» و «روز- مرگی» رضایت می‌دهند. اما کسانی هم هستند که به دنبال شفایافتن‌اند، نه تنها برای خود که برای زمانه‌ی خود، گویی می‌خواهند و امیددارند که نه به نحوی صرفاً فردی، به نحوی تاریخی، با اپیدمی پوچی مبارزه کنند و خود را در قامت مصلحان بزرگ تاریخ تعریف می‌کنند، می‌شود ذیل گام بزرگی که امام خمینی در مبارزه با روحِ به نیستی رضایت‌داده‌ی زمانه قدم برداشت، سلوک کرد. می‌شود در دشت وسیعی که او برای ما راه به سوی او گشوده، قدم برداشت و افق روشن عصر ظهور را در آن ترسیم کرد. آری! اگر خمینی نیستم، بی‌خمینی هم نیستم. : باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضیه چنین است که بخواهیم و یا نخواهیم ما در این تاریخ، انسانی هستیم که تنها خود را در خود جستجو می‌کنیم و این آغاز طوفانی است که نه می‌توان از آن رهایی یافت و نه می‌توان آن را آرام کرد. تنها و تنها می‌توان خود را در ابعادی بسی متعالی، ولی در درون خود جستجو نمود و نگهبانِ «وجودِ» خود شد، آن‌هم وجودی که نسبتی با وجود مطلق دارد و وجود مطلقی که در صحنه‌های تاریخی به سراغ ما می‌آید، و این تازه اول ماجرا است. زیرا در موقعیتی قرار می‌گیریم که معلوم نیست چه موقعیتی است و هیچ تعریفی از آن نمی‌توانیم داشته باشیم از آن جهت که «وجود»، چیزی نیست که انسان بتواند در کنار آن قرار گیرد و چیزی نیست کنار چیزها. و این‌جا است که با جناب حافظ همراه می‌شویم که ندا سر داد: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». به این نکته نیز خوب است فکر کنیم که فرموده‌اند: «در همه سنت‌های حکمی فلسفی گونه‌ای جهت‌گیری به سوی درک واقعیت ناب که اغلب نامِ «حقیقت» بر آن نهاده‌اند، وجود دارد. اما بر اساس موقف نیهیلیسم، اگر این جهت‌گیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» و باز: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». آیا این همان گزارشی نیست که رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در مناجات با حضرت ربّ العالمین به میان آوردند و عرضه داشتند: «ما عرفناک حقّ معرفتک»؟! و این به همان معناست که فرمودند: «اگر این جهت‌گیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» موفق باشید @esharat
اشارت
#در_انتظار_همدیگر #گفت_و_گو سلام خدمت استاد بزرگوار استاد مطالعه کتابهای دکتر داوری و مواجه شدن با
واقعاً قضیه چنین است که بخواهیم و یا نخواهیم ما در این تاریخ، انسانی هستیم که تنها خود را در خود جستجو می‌کنیم و این آغاز طوفانی است که نه می‌توان از آن رهایی یافت و نه می‌توان آن را آرام کرد.....
ای‌کاش در مراتبِ کُفرم ثبات بود، من خسته‌ام ازین "منِ" دیندارِ پاره‌ وقت!! استاد طاهرزاده: آری .جز پاره وقت هم نمی شود وگرنه مغرور می شدیم، فکر می کردیم کسی هستیم @esharat
چه خوش است رنج و محنت، به ره وفا کشیدن! چه خوش است ناز جانان، همه را به جان، خریدن! دوستی چیزی نوشت و من نیز چیزی. و مائیم و در این چیزها! ؛ سلام علیکم. خداقوت استاد عزیز جسارتا میخاستم عرض کنم که این چند جلسه غیبت ما به علت مسائلی بوده. حلال بفرمایید.... بیشتر از همه خود من متضرر از عدم حضور هستم. البته مجازا پیگیرم. با سلام. نسبت ما با در این تاریخ از این حرف ها گذشته است . خدا می داند ابدا احساس نبودن شما را و شماها را نمی کنم . چرا که در پیش هستیم و از این هم . پیش آمدی است که در دل این انقلاب به ظهور امد. @esharat
اشارت
همین اندازه می‌دانم دلم در هوای عزمی است که نام آن را «آینده این تاریخ» می‌گذارم. و این راز دلدادگی
بخاطر این جمله؛ « دلم در هوای عزمی است که نام آن را آینده ی این تاریخ می گذارم ... که این روزها نامی برای وصف آن ندارم». این روزها، نام، نداشتن، بخاطر هر سه تای این ها، باهم. @esharat
اشارت
خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر
آنچه ما را دعوت می کند تا به راز شهید و شهادت در حضور تاریخیِ‌مان بیندیشیم، جمله حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است که بعد از قبول قطعنامه این طور بیان داشتند: « خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» حال سؤال این است! در این آغازِ راه مبارزه که پس از قبول قطعنامه و تمام‌شدن جنگ با صدام در میان است، چه چیزی باید مدّ نظر ما باشد که حضرت امام از خداوند تقاضا می‌کنند تا او خودش چراغ پر فروغ شهادت را حافظ و نگهبان باشد؟... @esharat
ما و آغازی دیگر در محرم.pdf
108.2K
برای جناب حافظ در مسیری که رو به سوی آن داشت و می‌توان آن را افق حضور او نامید، با چه امری روبرو می‌شود که زبانش برای سرودن این غزل به گفت ‌آمد؟ ولی بنده در این روزها و در این از این غزل چنین افقی را مقابل خود یافته‌ام که ذیلاً عرض می‌کنم. حال این شما و این غزل وآنچه در دل این کلمات در مقابل شما گشوده می‌شود.... ۱۲۵ حافظ @esharat
. «صلی‌الله‌علیه‌وآله» 🔹 جلسه تفسیر قرآن شنبه‌های تفسیر سوره مبارکه "العلق" جلسه پنجم امروز شنبه‌، ساعت ۱۸:۰۰ به صورت زنده از طریق https://www.skyroom.online/ch/sohasima/tafsir
زبان قران.pdf
121.8K
قرآن؛ بانک سکوت چندین ساله حضرت محمّد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» بسم الله الرحمن الرحیم «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ(1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ(2) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ»(3)
هدایت شده از اشارت
حقیقتاً قصه ی شهید حججی قصه ی همگان است، هرچند روزمرگی ها موجب فراموشی مان می شود ولی چیزی نمی گذرد که با صحنه هایی روبرو می شویم که بازگو کننده ی چیزی است که فراموش کرده بودیم و به خود می آئیم. راستی اگر پدیده ی شهید حججی و آن استقبال و توجه همگانی نبود ما فکر می‌کردیم که هنوز در دوره ای هستیم که انقلاب اسلامی آغاز آن بوده است؟ @tashakole_esharat