eitaa logo
اشارت
219 دنبال‌کننده
131 عکس
35 ویدیو
97 فایل
گوش بسپار، به ندای بی صدایِ انقلاب اسلامی .... ارتباط با اشارت؛ @alijazini
مشاهده در ایتا
دانلود
ما و آغازی دیگر در محرم.pdf
108.2K
برای جناب حافظ در مسیری که رو به سوی آن داشت و می‌توان آن را افق حضور او نامید، با چه امری روبرو می‌شود که زبانش برای سرودن این غزل به گفت ‌آمد؟ ولی بنده در این روزها و در این از این غزل چنین افقی را مقابل خود یافته‌ام که ذیلاً عرض می‌کنم. حال این شما و این غزل وآنچه در دل این کلمات در مقابل شما گشوده می‌شود.... ۱۲۵ حافظ @esharat
در ذات تاريخ انقلاب اسلامی نوعی در ميان است. وقتی انسان در نسبتِ با ذات انقلاب اسلامی قرار گيرد و بتواند آن را محلِ ظهور حقيقتِ وجود بنگرد، سکوت بر او حاکم می شود. اين خموشی، بسيار گران‌قيمت است زيرا بناست با اين خموشی، ما از و در عبور کنيم. به همين جهت آن را «سکوت مقدس» می ناميم و گفته می شود؛ «در آن خموشی، انسان را بهجت و سرور فرا می گيرد و در عين حال همان بهجت و سرور می شود، ولی در عين پنهان‌شدن گويا هميشه با ما می باشد و روشنی بخشی خاصی دارد». خموشی ۲۰ ساله‌ ی حضرت محمد.ص. در غار حرا القاء نوعی از خموشی بود برای شروع شريعت اسلام که بايد حضرت محمد.ص. آن را تغذيه می کردند و در راستای همين نوع خموشی مسلمانان می توانند به آن اسلام نزديک شوند. گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی + جلسه پانزدهم @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف چه غوغایی در درون او به پا کرده! چگونه دل از جوانش برکَند؟ به فرزندش چه بگوید که در درون او چه می‌گذرد؟ به وقت رفتنش می دانست عازم به راهی ست که به ظاهر برگشتی ندارد، نه می تواند به فرزندش بگوید که بماند ، و وای که اگر بماند و نرود! مادری با همه عواطف و معاشقه ردایی بر تن کرده از حماسه @esharat
اشارت
#معاشقه_ی_مادرانه مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف
ای عرش! ای بلندای همه حقیقت! چگونه در این میدان که است که نمی‌دانم چگونه عظمتش را درک کنم و میدان حضور فرزندی که نمی‌دانم تا کجاها قدم‌های خود را بلند کرده و به میان آمده‌؟ تا من در این صحنه در این بلندای بلند تو، تنها بتوانم بریزم ! ای اشک چه اندازه زیبا را در این صحنه درک می‌کنی ! به خوبی می‌دانی چه کار باید کرد و چگونه تنها با اشک می‌توانی آنچه گفتنی است را بگویی... @esharat
اشارت
این‌ها یک مشت آهن پاره هست و هیچ ارزشی نداره. ارزشش به این است که بچه‌های با ایمان و مخلصی آمدن و گف
دلا ز معرکه ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به‌هم پیچ و چون صبا مگریز تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز تو از تبار دلیران خیبر و بدری چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز به نوشخند منافق ز ره کنار مگیر به زهرخند معاند به انزوا مگریز چو ره به قبله‌ای امن است پایمردی کن خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز چو تیر را هدف گیر و بر هدف بنشین ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز @esharat
هدایت شده از اشارت
در ذات تاريخ انقلاب اسلامی نوعی در ميان است. وقتی انسان در نسبتِ با ذات انقلاب اسلامی قرار گيرد و بتواند آن را محلِ ظهور حقيقتِ وجود بنگرد، سکوت بر او حاکم می شود. اين خموشی، بسيار گران‌قيمت است زيرا بناست با اين خموشی، ما از و در عبور کنيم. به همين جهت آن را «سکوت مقدس» می ناميم و گفته می شود؛ «در آن خموشی، انسان را بهجت و سرور فرا می گيرد و در عين حال همان بهجت و سرور می شود، ولی در عين پنهان‌شدن گويا هميشه با ما می باشد و روشنی بخشی خاصی دارد». خموشی ۲۰ ساله‌ ی حضرت محمد.ص. در غار حرا القاء نوعی از خموشی بود برای شروع شريعت اسلام که بايد حضرت محمد.ص. آن را تغذيه می کردند و در راستای همين نوع خموشی مسلمانان می توانند به آن اسلام نزديک شوند. گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی + جلسه پانزدهم @esharat
اشارت
شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم
كجا است آن قلمی كه گزارشگر قلب هايی باشد كه در اين دوران حقيقتاً متوجه نظر به حقيقت اند ، در آينه شخصيت مردی كه وقتی در آن صبح، خبر شهادت او را دادند؛ صبح بيداریِ وجدان هايی شد كه از داشتن آن غافل بوديم؟!! داشته هايی كه تنها در نسبت با انسان های بزرگ و معنوی آشكار می شود. انسان هايی كه اشاره به حقيقت دارند. آری! حقيقتی كه تنها در آينه ها ظهور می كند و ما فهميديم وعده «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى» چه وعده ای است و خبر از چه می دهد. آيا شهيد ابراهيم رئيسی بزرگ حكايتی از حكايت های حقيقت اين دوران نبود و نيست؟!! و آيا حكايتِ «» از او به گوش نمی رسد؟!! +تفسیر سوره اعلی ، و نظر به علو پروردگار جلسه هشتم استاد طاهرزاده @esharat
اشارت
#باز_شهيد_رئيسی تفسیر سوره اعلی ، و نظر به علو پروردگار جلسه هشتم #استاد_طاهرزاده #زبان_اشارت #شها
زنده‌بودن کافی نیست.pdf
137.2K
؟ آري! «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى»، و اين يعنی آينده ای در پيش است كه زنده بودن كافی نيست، بايد زندگی كردن را بياموزيم و آن، در بستر حضور در تاريخ و در صراطی پيش می آيد كه رونده ی خود را طوری در بر می گيرد كه تجربه درك حقيقت در همان رفتن ها برايش پيش آيد و اين يعنی حضور در تاريخی كه در اين دوران با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است و آينده خاصی را مقابل انسان می گشايد، به عنوان چشم اندازی برای حضوری بيشتر در نزد خود كه در اين حضور، انسان «جهانی است بنشسته در گوشه ای».... @esharat
؟ به بهانه شهادت شهید رییسی که شهادت و جهاد دست بی فکری مان را رو خواهد کرد. مجاهد کسی ست که عجز خودش و عجز تاریخش را دریافته و از اول آن را پذیرفته است و از همین روست که جهد و تلاش میکند. و چون دستش را خالی می بیند نمیتواند ساکن باشد پس در پی جستن چیزی ست که نداردش و همینطور در طلب چیزی ست که مردمان تاریخش آن را ندارند و حتا شاید در طلب آن هم نیستند و مایل به فکر کردن و به عهده گرفتن آن هم نیستند و بدتر آنکه آگاه به این بی فکری شان هم نیستند مجاهد در همین عجز قدم در راه ساختن بر میدارد چرا که آنچه میبیند جز خراب آباد نیست. او رنج راه را میپذیرد تا راه را هموار کند. بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد (حافظ) مجاهد آنقدر قدم در راه ساختن بر میدارد که دیگر به منتهای عجزش نایل شود و دیگر تاریخ امکان قدم برداشتن بیش از آن را به او ندهد اینجاست که دیگر ناگزیر شهادت را میپذیر و با شهادت دست بی فکری آدمیان را رو میکند تا بلکه عبرتی شود و راهی هموار شود. و مگر حسین بن علی جز این راه را رفت. در تاریخی که مردمان عهد دینی شان را فراموش کرده بودند و دچار بی فکری نسبت به زمانشان شده بودند و همه ی راه ها به بن بست کشیده شده بود حسین بن علی محض گشایش راهی، راه کوفه را در پیش گرفت. و آنقدر این راه را رفت و موانع را از سر گذراند تا اینکه در کربلا تمام راه ها بر او بسته شد. اینجا بود که ناگزیر شهادت را پذیرفت و با شهادتش دست یک تاریخ را برای مردمانش رو کرد و عبرتی برای آینده گانشان شد. (سعید صاعدی) @esharat
هدایت شده از اشارت
ما و آغازی دیگر در محرم.pdf
108.2K
برای جناب حافظ در مسیری که رو به سوی آن داشت و می‌توان آن را افق حضور او نامید، با چه امری روبرو می‌شود که زبانش برای سرودن این غزل به گفت ‌آمد؟ ولی بنده در این روزها و در این از این غزل چنین افقی را مقابل خود یافته‌ام که ذیلاً عرض می‌کنم. حال این شما و این غزل وآنچه در دل این کلمات در مقابل شما گشوده می‌شود.... ۱۲۵ حافظ @esharat
اشارت
#نمی‌دانم برای جناب حافظ در مسیری که رو به سوی آن داشت و می‌توان آن را افق حضور او نامید، با چه امری
به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد ای محبوب ازلی که شهیدان با نظر به نگاه تو خود را این چنین ویران کرده اند، من نیز بنا دارم در این محرم با توجه به چنین حضوری خود را به میان آورم و بنای عهد قدیم که همان نظر به ربوبیت تو در عهد الست بود را دوباره استوار کنند تا پریروزم به پس فردای تاریخِ توحیدی برگردد، زیرا میدانم قرار تو با ما آن بود تا هنوز انانیت و خودخواهی و خودبینی در من باقی است و فنایی به میان نیامده، آن ایمان و شور ایمانی به ظهور نیاید و باز تنهایی و احساس بیخودی... @esharat
اشارت
#نمی‌دانم برای جناب حافظ در مسیری که رو به سوی آن داشت و می‌توان آن را افق حضور او نامید، با چه امری
نگاه موجب خوف اِجلال یعنی و هیبت در مقابل پروردگار و در نتیجه اسقاط اضافات و ترك تعلّقات و تعیّنات موهوم می شود، چون خود را همراه و روبه رو با حقیقتی جاری در هستی می یابد كه باید خود را نسبت به آن حقیقتِ فعّال تنظیم كند و این است شرایطی كه سرانجام، و انس به حق را موجب می شود. کربلا مبارزه با پوچی ها / مقدمه @esharat
اشارت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ معنای درک
جلسه دوم_معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین.pdf
390.3K
متن جلسه معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیه‌السلام» و آیا می‌توان به این نکته فکر کرد که رفتارها می‌توانند زبان داشته باشند و این‌که در بعضی از مراحلِ تاریخ و یا در رابطه با بعضی نکات، زبانِ سکوت رساتر از زبان گفتار باشد؟ امری که در ذات تاریخی که با کربلا شکل گرفت در حرکات امام و یاران آن حضرت بسیار اتفاق افتاد، از این جهت که دعوتِ خاموش، به امور و نکاتی اشاره دارد که انسان‌ها از درونِ خود آن را می‌شناسند، کافی است به خود آیند و با دعوت‌ خاموشِ تاریخ کربلا مواجه شوند تا با ندایِ بی‌صدایی روبه‌رو گردند بسی جامع‌تر و روشن‌تر از آنچه در کلمات ظاهر می‌شود. حرکات و سکنات امام و حضرت زینب«س» و امام سجاد«ع» و دیگر یاران امام حسین«ع» بیش از آنچه با کلمات فرمودند، کلامی بود که با سکوت گفته شد و انسان‌ها آن کلمات را از درون شنیدند و در این رابطه اگر ما در تاریخی که از طریق انقلاب اسلامی با نظر به توحید ربوبی شروع شده، با سکوت خود، صبر و شکیبایی پیشه کنیم، هرچه منسجم‌تر کار را ادامه می‌دهیم و در نتیجه مناسبات تغییر می‌کند و سیطره جهان استکباری هر روز ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود و شهدا یعنی شهید حاج قاسم سلیمانی‌ها و شهید سید ابراهیم رئیسی‌ها، با توجه به این امر ظرفیت حضور تاریخی که باید در آن حاضر شوند را یافتند و عملاً آن تاریخ را از آن خود کردند... @esharat
اشارت
اربعین ؛ و آینده ای که در پیش است @esharat
.. ، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان، مثل معمولی نیست، انسان در آن واقع می‌شود، و اگر نسبت به آن پیدا کند، می‌تواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده می‌شود، و در آن حالت امری ، اعتبار خود را بر آن فرد یا ملت‌ حاکم می‌گرداند، و به آن ملت می‌کند، و آن ملت آن معنا را از خود می‌کند، و حاضر می‌شود با آن زندگی کند، و به آن بگوید و آن را از خود کند. ما در که این سال‌ها ظهور کرده است، در داخل رخدادِ حقیقت این دوران قرار می‌گیریم، قبل از آن‌که فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیش‌فهمی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ می‌نمایاند و در عالَمی را به آن‌ها عطا می‌کند و انسان‌ها در آن عالَم از خود، خاص پیدا می‌کنند. وظیفه‌ ما جهت این رخداد، توجه به پشتِ صحنه‌ آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازه‌ای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم. @esharat
هفته‌نامه‌ی «خط حزب‌الله» غزل جدیدی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را با عنوان «شرح حال» منتشر کرد.  «شرح حال» گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم سیدعلی خامنه‌ای @esharat