eitaa logo
اشارات
1.4هزار دنبال‌کننده
11 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌕 «اشارات»؛ قدمی کوتاه در راهی طولانی 🔺 ایران ما برای گذر از تنگناهای خود نیازمند اندیشه‌ورزی است. این سخن نه مخالفی دارد و نه معاندی. ولی قاعده سیاست بر این است که بدیهی‌ترین سخنان در نظر، ضعیف‌ترین سخنان در عمل می‌شوند. چرا ضعیف‌ترین؟ مگر اندیشه‌ورزی مورد احترام همگان نیست؟ مساله در به رسمیت شناختن و حتی موثر بودن امور نیست. مساله در «تعیین‌کنندگی» است. تغییرات اجتماعی را نیروهای اجتماعی ایجاد می‌کنند، و نیروی اجتماعی یعنی آن چیزی که «تعیین‌کننده» است. کدام نیرو تابع است و کدام متبوع؟ کدام نیرو زمین بازی را تعیین می‌کند و کدام در این زمین بازی می‌کند؟ آیا اندیشمندان، نیروی اجتماعی تعیین‌کننده‌ای در ایران‌اند؟ همانگونه که اقبال لاهوری، جمال‌الدین اسدآبادی، مرتضی مطهری، علی شریعتی، سیدعلی خامنه‌ای و محمود طالقانی در قامت «روشنفکر دینی»، سیاست دوران خود را معنا بخشیدند. نسبت اندیشه‌ورزی با سیاست دوران ما چیست؟ آنچه به نام اندیشه در بازار سیاست خرید و فروش می‌شود، بیش از آنکه امتداد اندیشه در سیاست باشد، تئوریزه کردن سیاست است. چرا که در نزاع سیاسی، میدان را سیاست تعیین کرده است و اندیشمند در خانه سیاست می‌نشیند. گشت ارشاد یا رهاشدگی؟ مذاکره با غرب یا کفایت داخل؟ اهل جهاد یا نفاق؟ فیلترینگ یا آزادی؟ گزینه‌ها پیشاپیش در سیاست معلوم شده اند و اندیشه‌ورزان برای سنجش ایمان آزموده می‌شوند. سوال اصلی این است که «طرف‌دار» که هستید؟ اندیشه‌ورز نمی‌تواند پشت خط یک جریان متوقف شود. استحکام اندیشه‌ورزی در اعتقاد به امور مطلق است، ولی ظرافت اندیشه‌ورزی به مشروط ساختن امور است. این نه «میان‌مایگی» که شرط اهل زندگی برای اهل اندیشه است. بسیاری از اهل علم برای رهاشدن از دوگانه‌های سیاسی، از سیاست فاصله گرفته‌اند. آن‌ها اِخبار اندیشه‌ها می‌کنند و تاریخ اندیشه می‌گویند، و صرفا همین کار را می‌کنند. اندیشه‌ها آسمانی‌اند و نباید با مسائل زمینی آلوده شوند. اندیشه‌ورزی را با این عافیت‌طلبی چه نسبتی است؟! «اندیشه» را به اضطراب و نگرانی معنا کرده‌اند. گویا نسبتی است میان تامل و تفکر با احساس ترس. این ترس منجر به نوعی از احتیاط و محابا می‌شود، چرا که اندیشمند در چارچوب می‌اندیشد و به حرکت و عمل، عنان دوراندیشی می‌زند. ولی ترس اندیشیدن بیش از احتیاط ما را به حریّت و جسارت می‌رساند. اندیشمند نگران آن چیزی است که صحنه فکر و عمل را پر کرده است و کفایت از نگرانی ما نمی‌کند. پس چرا احتیاط کند؟ اگر این چراغ راهی را روشن نمی‌کند چرا به دست بگیرد و مصرف کند. در این میان، سبکی از آزاداندیشی با پیشروی جوانان وارسته از وابستگی های صنفی و سیاسی و عموما در فضای رسانه شکل گرفته است. سرنوشت این نیروی اندیشه‌ورز چه خواهد شد؟ به سوال اول برگردیم. این نیرو چه نقش «تعیین کننده» ای در سرنوشت سیاسی ایران دارد؟ نیروی جوان اندیشه‌ورز از سیاست انتقاد دارد. از اینکه تعیین نرخ اندیشه با دلال سیاست است. از عافیت‌طلبی علمی دانشگاهیان نیز تنفر دارد و مأمن خود را موسسات و پژوهشکده‌ها و گروه‌های علمی قرار داده است. ولی سقف پرواز این نیروی نورس در همین بگومگوهای مجازی است. نه قدرتی در عالم سیاست دارد و نه مرجعیتی در عالم علم. مساله اصلی همین جاست. از روزمرگی‌های حرفه دانشگاهی فارغ شده‌ایم، از منفعت‌طلبی‌های سیاسی دور شده‌ایم، ولی در میان انبوه نیروهای اجتماعی گم شده‌ایم. واقعیت این است که شرط «تعیین‌کنندگی» در عرصه اندیشه، ایجاد «جریان فکری» به جای نیروی فکری است. تمام نیروهای خُرد فکری محکوم به ایفای نقش در بازی جریان‌های اصلی فکری‌اند. جریان اصلی را نقد کنیم یا تایید کنیم یا اصلاح کنیم، تفاوتی در اصل ماجرا نمی‌کند. منظورمان از جریان اصلی، تجمیع نیروهای خُرد در یک هویت کلان و ایجاد جریان و سنت علمی در میدان اندیشه است. درباره اشارات؛ اشارات نه از سیاست دوری می‌کند و نه تئوریسن احزاب می‌شود. مساله اشارات «اندیشه‌ورزی و عقلانیت انقلابی» است که فصل مشترک تمام تحلیل‌هاست. اشارات به نیروهای اندیشه‌ورزِ جدا از هم اکتفا نمی‌کند، بلکه «من»ها را تبدیل به «ما» می‌کند. برای بالارفتن صدای اندیشه در هیاهوهای علمی و سیاسی. برای تبدیل شدن به یک «جریان» در جریان‌ها. هر اندیشمندی که دلبسته این اصول باشد، در اشارات قلم می‌زند. قبل از اشارات جدای از هم نوشته‌ایم و گفته‌ایم، و در اشارات «هم‌صدا» می‌شویم برای مباحثه و منازعه علمی. برای «بیداری» خودمان و دیگران. نه با طعنه و خطابه و عبارات، که با اشارات. در یک کلام پیشه ما در اشارات، «روشنفکری انقلابی» است و این راه را از خومان شروع می‌کنیم. در انتظار دیگری نمانده‌ایم. هر چند قدم‌های ما کوتاه باشد و راه طولانی. @esharat_57 @mpourkiani