کم مانده بود رونق عیسا به هم خورد
آیین هفت قرن مسیحا به هم خورد
چیزی نمانده بود کلسیا به هم خورد
ناقوس و دیر و راهب و ترسا به هم خورد
اسقف زرنگ بود که فکر خطا نکرد
برگشت و رفت و هیچ نگفت و دعا نکرد
ابنائنا نبود بجز سیدالشباب
انفس نبود غیر جناب ابوتراب
جز فاطمه نبود نسائی که در حساب
در آیه ی مباهله حق کرد انتخاب
امر خدا اگرچه به جمع است منتها
جز این چهار نور کسی نیست مصطفی
آورد با خودش حسنین عزیز را
مولا علی قاطع دشمن ستیز را
و کوثر عطا شده ی ناگریز را
آورد با خودش همه اهل تمیز را
نجرانیان از این همه هیبت به واهمه
عیسی گرفته رسم ادب پیش فاطمه
وقتی رسید کار به اصل مباهله
آمد نبی و همره او وحی منزله
ناقوس از صلابت ایشان به زلزله
نجرانیان به غلغله و شور و ولوله
عیسی از آسمان چهارم اشاره کرد
اسقف عقب کشید و به تدبیر چاره کرد
ترسا به قدر سوزن، ناورد سوءظن
شرم از مرام شبه مسلمان مرد و زن
مولا علی چقدر غریبی تو در وطن
قرآن تمام، شان تو را گفته در سخن
در انما و آیه ی تطهیر نام توست
باور نمی کنند که قرآن به کام توست
باور نمی کنند که جان پیمبری
سر نهان و نفس عیان پیمبری
در جنگ؛ تیغ و صلح؛ زبان پیمبری
تنها امام عصر زمان پیمبری
جان پیمبری و تو را لعن می کنند
از عالمی سری و تو را لعن می کنند
باور نمی کنند تویی اصل سلسله
ننگ سقیفه ماند چنان زخم آبله
باور نمی کنند اگرچه مباهله
آمد به پیشواز غدیر مکمله
ننگ سقیفه تا ابدالدهر باقی است
اهل سقیفه تا ابدالدهر یاغی است
بی مایگان پست به جایت نشسته اند
از کینه ریسمان به دو دست تو بسته اند
این ناکسان که عهد خدا را شکسته اند
حبل المتین آل نبی را گسسته اند
در قصه ی مباهله نجران چه می کند
بعد از نبی ببین که مسلمان چه می کند
با چوب و نیزه هتک حریم علی کنند
قتل علی ز عدل و ز بیم علی کنند
خون جگر به قلب کریم علی کنند
لشگر به قصد ذبح عظیم علی کنند
خونم حلال گشت و زبانم بربده شد
موج جنون و پهنه ی خون هر دو دیده شد
#علیرضا_قربان_خان
#امام_علی
#غدیر
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛
https://eitaa.com/mobahelerey