eitaa logo
اشاره 👈 علیرضا قربان خان
187 دنبال‌کننده
0 عکس
27 ویدیو
0 فایل
نوشته های علیرضا قربان خان @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت ابراهیم - سلام بر ایشان - اینچنین با پروردگار خویش مناجات می کند و از او می خواهد که؛ « رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ » شعرا ۸۳ « پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شایستگان ملحق کن.» « وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ » شعرا ۸۴ « و قرار بده برای من لسان صدقی از آخرین » و پروردگار حضرت ابراهیم - سلام بر ایشان - در سوره ی مریم آیات ۴۹ و ۵۰ دعای ایشان را اینگونه اجابت می فرماید که ؛ « فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا » مریم ۴۹ « پس هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستیدند، کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبر قرار دادیم.» « وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا » مریم ۵۰ « و به آنان از رحمت خود بخشیدیم، و قرار دادیم برای ایشان « علی » را لسان صدق... » حضرت اسحاق و حضرت یعقوب - سلام بر هر دو - هدیه ای از جانب پروردگار برای حضرت ابراهیم - سلام بر ایشان - است و هر دو نبی و پیامبر هستند و سپس در آیه ی ۵۰ می فرمایند؛ و به ایشان ( لهم؛ در اینجا به هر سه پیامبر بزرگ الهی برمی گردد؛ ابراهیم، اسحاق و یعقوب ) رحمت خویش را هدیه کردیم و حضرت مولا علی - سلام بر ایشان - را به عنوان لسان صدق هر سه و در واقع لسان صدق کل انبیا و کل ادیان الهی قرار دادیم. چه اینکه کل ادیان امروز دنیا از این دو فرزند صالح حضرت ابراهیم - سلام بر ایشان - نشات گرفته است و لسان صدق انبیا و ادیان مولا علی - سلام بر ایشان - است. نکته؛ « لسان صدق علیا » را در اکثر ترجمه ها نام نیک و بلند مرتبه ترجمه کرده اند که متاسفانه کامل نیست و البته درست است زیرا پیامبر اسلام و مولا و فرزندان ایشان نام پیامبران راستین الهی مخصوصا حضرت ابراهیم و دین حنیف او را زنده و بلند آوازه کردند و معنای ظاهر آیه نیز دلالت بر مولا علی دارد اما حرف این است که معنای اصلی و ظاهری آیه هم مولا علی است به دلایل مختلف از جمله اینکه از فرزندان او اسحاق و یعقوب صحبت می کند و بلافاصله لسان صدق را می آورد و نام مولا را و نیز « لهم » در اینجا به هر سه پیامبر برمی گردد و نیز اینکه « جعلنا » را برای لسان صدق استفاده می نماید که در آیه ی ۴۹ نیز برای اسحاق و یعقوب استفاده کرده بود و نیز اینکه « علیا » که به ظاهر صفت برای لسان است منافاتی ندارد که همزمان اسم نیز باشد و.... نکته؛ فراز هفتم از دعای ندبه؛ « وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِیلًا، وَ سَأَلَكَ لِسانَ صِدْقٍ فِی الآخرِینَ، فَأَجَبْتَهُ، وَ جَعَلْتَ ذلِكَ عَلِیّاً » « و بعضی را برای خود دوست صمیمی گرفتی، و از تو درخواست نام نیک، در میان آیندگان کرد، و تو درخواست او را اجابت نمودی، و قرار دادی آن لسان صدق را «علی» » نکته؛ از پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد - اللهم صل علی محمد و آل محمد - ؛ « اللهم وفقنی لما یرضیک عنی و یحسن فی الناس ذکری » بار خدایا مرا توفیق ده تا آن کار کنم که تو از من خشنود شوی و نام من در خلق نیکو کند ... این دعای پیامبر درست مانند دعای حضرت ابراهیم است و اثر آن نیز همان نام نیکو و لسان صدق است و آنچه که باعث رضایت الله - جل و‌ جلاله - از پیامبر شد اعلام عمومی ولایت مولا بود ؛ « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا » « امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم » امروز ؛ اکمال دین برای شما اتمام نعمت بر شما راضی شدن الله از شما پذیرش اسلام از شما & لسان صدق = علی اسلام = علی https://eitaa.com/eshare
  « إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ» تکویر ۲۷ « او چيزي جز تذكّري براي جهانيان نيست. »   قال امام باقر - سلام بر ایشان - ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ قَالَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین (علیه السلام) (۱) منظور از این آیه امیرالمومنین - سلام بر ایشان - است.   از خود حضرت مولا نیز اینگونه به مردم خطاب شده است؛ فأَنَا الذِّکْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَال (۲)  منم ؛ ذکری که از یاد رفته و او را از دست دادند و راهی که از آن برگشته‌اند راه من است.   و اینجا هم قول گرامی پیامبر اسلام موضوعیت پیدا می کند؛ « اللهم وفقنی لما یرضیک عنی و یحسن فی الناس ذکری » بار خدایا مرا توفیق ده تا آن کار کنم که تو از من خشنود شوی و نام من در خلق نیکو کند ... ان کاری که خدا از پیامبر خویش می خواهد و موجب خوشنودی خداست اعلام ولایت مولاست و پیامبر گرامی از خدا توفیق می خواهد که آن کار را انجام دهد و سپس برای مولا دعا می کند که بین مردم نام مولا علی - سلام بر ایشان - نیکو باشد ذکر = علی ۱. الکافی، جلد ۸ - صفحه ۲۸۷ ۲. الکافی، جلد ۸ - صفحه ۲۸  
« إِنَّآ أَنذَرۡنَٰكُمۡ عَذَابٗا قَرِيبٗا يَوۡمَ يَنظُرُ ٱلۡمَرۡءُ مَا قَدَّمَتۡ يَدَاهُ وَيَقُولُ ٱلۡكَافِرُ يَٰلَيۡتَنِي كُنتُ تُرَٰبَۢا » نبا ۴۰ « ما شما را از عذابى نزديك مى ترسانيم: روزى كه آدمى هر چه را پيشاپيش فرستاده است مى نگرد و كافر مى گويد: اى كاش من خاك بودم » یکی از کنیه های حضرت امیرالمومنین مولا علی - سلام بر ایشان - ابوتراب است که حضرت پیامبر (ص) ایشان را با این کنیه نامیده است. و از امام صادق - سلام بر ایشان - نقل است؛ الصّادق (علیه السلام)- عَنْ سَعِیدٍ السَّمَّانِ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً یَعْنِی عَلَوِیّاً أَتَوَالَی أَبَا تُرَابٍ. امام صادق (علیه السلام)- منظور از: یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا این است که ای کاش علوی بودم که به ولایت ابوتراب علی (علیه السلام) ایمان داشته باشد. ای کاش خاک بودم ( یا لیتنی کنت ترابا ) یعنی ای کاش با مولا علی - سلام بر ایشان - بودم...
« أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا اتّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ »توبه ۱۱۹ « اى اهل ایمان! خدا ترس باشید و به مردان راستگوى با  ایمان بپیوندید » شأن نزول این آیه مولا علی - سلام بر ایشان - و یا همه اهل بیت هستند. از مفسران اهل سنت نیز امثال خوارزمی، عبدالله شافعى و حاکم حسکانى حنفی، «مع الصادقین» را به  «مع على بن ابی‌طالب» تفسیر کرده‌اند.
« وَلِساناً وَ شَفَتَینِ » بلد ۹ و يك زبان و دو لب   در خصوص این آیه شریفه امام باقر - سلام بر ایشان - فرمودند؛ وَ لِساناً ؛ حضرت امیرالمومنین مولا علی - سلام بر ایشان - هستند. وَ شَفَتَیْنِ ؛ حضرت امام حسن و امام حسین - سلام بر ایشان - هستند. https://eitaa.com/eshare
« إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ » انفطار ۱۳ « به يقين نيكان در بهشت پر نعمتند »   ابن شهر آشوب در المناقب از قول امام حسن مجتبی - سلام بر ایشان - با سلسله ی سند صحیح می فرمایند؛ هرچه در قرآن مجید لفظ إِنَّ الْأَبْرارَ هست به خدا سوگند جز علیّ‌بن‌ابی‌طالب و فاطمه و من و حسین (علیهم السلام) کسی دیگری را منظور نکرده‌اند زیرا ما پاکان و نیکان از نظر پدرها و مادرانیم و دل‌های ما شیفته‌ی اطاعت خدا و نیکوکاری است و از دنیا و علاقه به آن بیزار است و در تمام فرایض و واجبات خدا را اطاعت نموده‌ایم و به یکتایی او ایمان داریم و پیامبرش را تصدیق نموده‌ایم.   https://eitaa.com/eshare
۱۱ #ب بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره) سرّ نقطه‌ی باء «بسم الله» بودن امیرمؤمنان (ع) نویسنده: سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره) یکی از مباحث دقیق و اسرارآمیز ابعاد وجودی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) این است که علی (علیه‌السلام) نقطه‌ی باء «بسم الله» است. این مسأله مستند به آموزه‌های دینی است و بسیاری از بزرگان درباره آن سخن گفته‌اند و در عرفان امام خمینی نیز تجلی ویژه‌ای دارد؛ از جمله فرموده‌اند: "... این سوره‌ی شریفه، فاتحة الکتاب، و ام الکتاب، و صورت اجمالیه‌ای از مقاصد قرآن است، و چون جمیع مقاصد کتاب الهی برگشت به مقصد واحد کند و آن، حقیقت توحید است... و حقایق و سرایر توحید در آیه‌ی مبارکه «بسم الله» منطوی است، پس این آیه‌ی شریفه اعظم آیات الهیه و مشتمل بر تمام مقاصد کتاب الهی است... و چون «باء» ظهور توحید و نقطه‌ی تحت الباء، سرّ آن است، تمام کتاب ظهوراً و سراً در آن «باء» موجود است، و انسان کامل، یعنی وجود مبارک علوی علیه الصلوة والسلام همان نقطه‌ی سرّ توحید است، و در عالم آیه‌ای بزرگ‌تر از آن وجود مبارک نیست. پس از رسول ختمی (صلی الله علیه و آله و سلم) چنانچه در حدیث شریف وارد است. (1)" همچنین در تفسیر سوره‌ی حمد، ضمن تحلیل مبسوطی فرموده‌اند: "پس تمام دایره‌ی وجود و تجلیات غیب و شهود، که قرآن شریف ترجمان آن است، تا این جای از این سوره مذکور است. و همین معنی جمعاً در بسم الله که اسم اعظم است موجود است، و در «باء» که مقام سببیّت می‌باشد و «نقطه» که سرّ سببیت است موجود است، و علی (علیه‌السلام) سرّ ولایت و سببیّت است؛ پس اوست نقطه‌ی تحت الباء، یعنی نقطه‌ی تحت الباء ترجمان سِرّ ولایت است. (2)" این مسأله در روایات به صورت‌های مختلفی آمده است؛ امیرمؤمنان فرمود: «أنا نقطة تحت الباء». (3) در روایتی دیگر آمده است که حضرت فرمود: «اعلم: أنّ جمیع أسرار الکتب السماویة فی القرآن، و جمیع ما فی القرآن فی الفاتحة، و جمیع ما فی الفاتحة فی «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، و جمیع ما فیه فی الباء، و جمیع ما فی الباء فی النقطه، و أنا نقطة تحت الباء»؛ (4) همه آنچه در قرآن آمده در سوره‌ی فاتحه جمع است، و همه آنچه در فاتحه است در (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) جمع است، و همه آنچه در بسم الله است در «باء» جمع است، و همه آنچه در «باء» است در نقطه «باء» جمع است، و من نقطه‌ی باء «بسم الله» هستم. حال این پرسش مطرح می‌شود که مفهوم این مسأله که علی (علیه‌السلام) سرّ نقطه‌ی «بسم الله» است چیست و در عرفان امام این مسأله چگونه تبیین شده است؟ پاسخ این پرسش و تحلیل این بحث با رویکرد عرفانی با تفاسیری که در این باره مطرح شده به شرح زیر است: تفسیر اول: تردیدی نیست که قرآن کریم جامع همه حقایق و اسرار جهان هستی است؛ زیرا قرآن، تجلی علم الهی است. خداوند در وصف «کتاب مبین» فرمود: (وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُبِینٍ)؛ (5) هیچ ترو خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن [ثبت] است. منظور از «کتاب مبین» هرچه باشد، ناظر به مقام علم الهی است و قرآن، جلوه‌ای از آن حقیقت بی‌کران است. از سوی دیگر، می‌دانیم که همه حقایق و معارف قرآن کریم تنها از ظاهر آن به دست نخواهد آمد، بلکه برای این منظور باید به باطن قرآن راه یافت. براساس (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) (6) غیر از پیامبر اکرم و اهل بیت آن حضرت، هیچ کس نمی‌تواند از حقایق ظاهری و باطنی قرآن به طور کامل آگاه شود؛ لذا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) فرمود: «ذلک القرآن؛ فاستنطقوه، ولن ینطق ولکن اُخبرکم عنه»؛ (7) آن قرآن را به سخن آورید؛ ولی هرگز سخن نمی‌گوید، اما من شما را از آن خبر می‌دهم. و از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است: «إنما یعرف القرآن مَن خوطب به»؛ (8) قرآن را فقط کسی می‌شناسد و به طور کامل به آن معرفت دارد که به او خطاب شده است. امام خمینی با اشاره به این حدیث نورانی معتقدند که احاطه به جمیع معارف قرآن و تفسیر حقیقی آن اختصاص به انسان کامل دارد. (9) بنابراین با توجه به ژرفای معرفت و آگاهی امیرمؤمنان نسبت به حقایق و اسرار معارف قرآن کریم، به منزله‌ی نقطه‌ی «بسم الله» و عصاره‌ی معارف قرآن است. (10) ادامه دارد ✍️ ؛ سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)چاپ اول https://eitaa.com/eshare
۱۱ قسمت دوم #ب امام خمینی معتقد است که تمام معارف قرآن در سوره‌ی حمد جمع شده است و به لحاظ وجود جمعی، همه سوره‌ی حمد در (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ)، و «بسم الله» در «باء» و «باء» در نقطه‌ی آن جمع است و علی (علیه‌السلام) همان نقطه‌ی «باء» است. (11) از نظر حضرت امام امیرمؤمنان (علیه‌السلام) چون بیانگر همه معارف قرآن است، لذا از او به نقطه‌ی «باء» یاد شده است؛ زیرا همان طور که حرف «باء» بدون نقطه، گویا و روشن نیست، اسرار معارف قرآن نیز بدون علی (علیه‌السلام) و سایر اهل بیت قابل دسترسی نیست؛ پس همان طور که نقطه مبیّن «باء» است، علی (علیه‌السلام) نیز مبین معارف قرآن است. به همین دلیل حضرت فرمود: «لو شئتُ لأوقرتُ سبعین بعیراً فی تفسیر فاتحة الکتاب»؛ (12) اگر بخواهم به اندازه‌ی هفتاد بار شتر در تفسیر فاتحة الکتاب مطلب می‌نویسم. تفسیر دوم: تفسیر دیگر مسأله این است که عرفا معتقدند عالم وجود و نشئه هستی با (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) ظاهر شده است؛ (13) زیرا «باء» بعد از حرف «الف» کنایه از ذات خداوند است و «باء» اشاره به عقل اول و صادر نخست دارد. (14) تحلیل مسأله براساس این مبنا چنین است: حرف «باء» مقام سببیّت و نقطه، سرّ سببیّت است و علی (علیه‌السلام) سرّ ولایت و سببیّت است؛ به همین دلیل از آن حضرت به نقطه‌ی باء «بسم الله» یاد شده است. (15) در کلام برخی از بزرگان اهل عرفان آمده است که وجود با «بسم الله» ظاهر شده است. در عرفان امام خمینی نیز از «باء» به عنوان مقام سببیّت و از نقطه به سرّ سببیّت یاد شده است. شاید بتوان گفت، مراد این است که اسم شریف «الله» مبدأ و سبب آفرینش است و انسان کامل (پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام)) ‌سرّ و غایب آفرینش می‌باشد و به همین جهت امیرمؤمنان از خود به نقطه‌ی باء «بسم الله» یاد کرده است. با توجه به این نکته، منظور امام خمینی که فرمود: «باء ظهور توحید و نقطه‌ی سرّ آن، و وجود علوی همان نقطه‌ی سرّ توحید است» روشن خواهد شد؛ زیرا ظهور توحید به معنای تجلی الهی و سرّ توحید به معنای سبب و غایت آن تجلی است؛ در نتیجه وجود امیرمؤمنان سبب غایی ظهور و تجلی الهی است. همچنین از آن جا که حرف «باء» در اصطلاح عرفانی به معنای ظهور مطلق است و نخستین تعیّن آن ظهور و تجلی، عبارت از مرتبه‌ی اعلای وجود است که از آن به مرتبه‌ی ولایت مطلقه یاد می‌شود، پس ممکن است مراد از «سرّ توحید» همان نخستین ظهور وجود یعنی ولایت مطلقه‌ی محمدی و علوی باشد. به بیان دیگر، حقیقت وجود پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) نخستین تعیّن از تجلی مطلق هستند و به همین جهت در روایات یاد شده از امیرمؤمنان به نقطه‌ی «باء» تعبیر شده است، و از آن جا که در اصطلاحات عرفانی «باء» کنایه از عقل اول و صادر نخست است پس وقتی هستی از غیب به ظهور تجلّی کرد، اولین جلوه‌ی آن، حقیقت وجود ختمی مرتبت و اهل بیت آن حضرت می‌باشد. بنابراین همان طور که معنای حرف «باء» با نقطه‌ی آن ظاهر می‌شود، ظهور هستی نیز با حقیقت وجود انسان کامل جلوه می‌کند به همین جهت آن‌ها سرّ نقطه‌ی پیدایش و سرآغاز ظهور عالم هستی هستند. (16) طبق این تحلیل مراد امیرمؤمنان که فرمود: «من نقطه‌ی باء هستم» این است که سببیّت حق تعالی در مقام فعل، در حضرت امیر (علیه‌السلام) ظهور و تجلی کرده و آن حضرت مظهر تام سببیّت حق تعالی در مقام فعل است. بر این اساس در تفسیر عرفانی کلام حضرت که فرمود: «یَنْحَدِرُ عنّی السیل و لا یَرقی إلیّ الطیر». (17) گفته شده که در این سخن حضرت رمزی نهفته است؛ زیرا خروج جهان خلقت از کتم عدم، به «سیل» تشبیه شده و به این نکته اشاره گردیده که امیرمؤمنان، باطن نقطه‌ای است که موجودات از آن نقطه ظاهر می‌شوند. (18) تفسیر سوم: در تفسیر سوم این مسأله گفته شده که انسان کامل بر اثر بندگی و یقین ایمانی همه قرآن، بلکه تمام کتاب‌های آسمانی و حتی همه موجودات را در نقطه‌ی زیر باء «بسم الله» با شهود عینی مشاهده می‌کند. توضیح این که اگر کسی بتواند از وجود مجازی و حسی خود خارج شود و به وجود عقلی و عالم مجردات بپیوندد، متصل به دایره‌ی ملکوت می‌شود و معنای (وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطاً) (19) را بالعیان مشاهده می‌کند و خود را تحت کبریای حق می‌یابد. در چنین حالی وجود و هستی خود را تحت نقطه‌ی «باء» مسبّب الاسباب مشاهده خواهد کرد و سرّ باء «بسم الله» را با تمام عظمتش می‌بیند. و چون امیرمؤمنان (علیه‌السلام) به این مقام بار یافته بود، فرمود: «أنا نقطة تحت الباء». (20) این تفسیر، بازتاب حقایقی است که در آموزه‌های دینی درباره احاطه و گستره‌ی وجودی امیرمؤمنان آمده است؛ از جمله آن حضرت ضمن خطبه‌ی مبسوطی فرمود: ادامه دارد ... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
قسمت سوم #ب «عندی مفاتیح الغیب لا یعلمها بعد رسول الله إلا أنا؛ أنا خازن العلم، أنا العالم بما کان و ما یکون، أنا الکتاب المسطور، أنا البحر المسجور، أنا البیت المعمور، أنا مع رسول الله فی الأرض و فی السماء، أنا أجوز السماوات السبع و الأرضیت السبع فی طرفة عینٍ، أنا خازن السماوات و الأرض بأمر ربّ العالمین، أنا العالم بمدار الفلک الدوّار، أنا الشاهد الأعمال الخلائق فی المغارب و المشارق»؛ (21) مفاتیج غیب نزد من است و بعد از رسول خدا کسی غیر از من از آن‌ها آگاه نیست، من گنجینه‌ی علم هستم، من به آنچه بوده و خواهد آمد آگاه هستم، من کتاب نوشته شده و اقیانوس بی کران پر از مروارید و بیت معمور هستم، من با رسول خدا در زمین و آسمان (شب معراج) بوده‌ام، من آسمان‌ها و زمین‌های هفتگانه را در یک چشم به هم زدن می‌پیمایم، من به امر پروردگار عالمیان خزانه‌دار آسمان‌ها و زمین هستم، من به مدار فلکِ همواره در گردش آگاهم، من شاهد و ناظر اعمال مردم در شرق و غرب عالم هستم. در جای دیگر، ضمن سخنان مبسوطی به سلمان فارسی می‌فرماید: «لقد علمتُ ما فوق الفردوس الأعلی و تحت السابعة السفلی و ما فی السماوات العلی و بینهما و تحت الثری؛ کلّ ذلک علم إحاطة لا علم إخبار. لو شئتُ أخبرتکم بآبائکم و أسلافکم أین کانوا و ممّن کانوا و أین هم الآن و ما صاروا إلیه؛ فکم مَن أکل منکم لحم أخیه. لو کشف لکم ما کان ممن فی القدیم الأول و ما یکون عنّی فی الآخرة لرأیتم عجائب مستعظمات و اُمور مستعجبات...»؛ (22) من به فوق بهشت برین و زیر هفتمین طبقه زمین و آنچه در آسمان بالا و ما بین آن و زیرزمین است آگاه هستم و بر همه آن‌ها احاطه‌ی علمی و وجودی دارم؛ نه این که از آن‌ها تنها باخبر باشم. اگر بخواهم شما را از پدران و گذشتگانتان خبر می‌دهم که کجایند و از کجا آمده و اینک کجا هستند و چه بر سر آن‌ها آمده است، و می‌دانم که در میان شما چه کسانی چه مقدار از گوشت برادر خود با غیبت خورده‌اند. اگر برای شما حقایقی را که در آغاز و انجام من بوده و هست کشف شود آن‌گاه امور شگفت‌آوری که مایه‌ی تعجب شما است خواهید دید. مرحوم فیض پس از نقل چندین روایت مشابه می‌گوید: "همه این گونه امور در پی فنای مطلق در توحید نصیب انسان کامل می‌شود؛ زیرا هرگاه خداوند با ذات و صفات و افعال خود بر کسی تجلی کند، او خود را با همه مخلوقات همراه می‌یابد و با آن‌ها مجتمع می‌شود؛ به طوری که گویا مدبّر آن‌ها است و همه آن‌ها مثل اعضای او تحت تدبیر او قرار دارد. (23)" با توجه به این احاطه‌ی علمی وجودی است که حضرت علی (علیه‌السلام) بر همه امور تشریعی و تکوینی عالم هستی سیطره‌ی وجودی دارد و اسرار معارف وحیانی و حقایق تکوینی را با شهود عینی می‌بیند. از این رو عرفا پیوسته به ولایت آن حضرت متوسل می‌شوند و از این راه، درک اسرار و معارف الهی و جلوه‌ای از مشاهدات کامل او را جویا می‌شوند. مولانا نیاز عرفا را به ولایت علوی، در اشعار نغزی چنین بازگو می‌کند: ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمّه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای بازگو ای باز عرش خوش شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار چشم تو ادراک غیب آموخته چشم‌های حاضران بر دوخته چون تا بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را باز باش ای باب بر جویای آب تا رسد از تو قشور اندر لُباب باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفواً احد (24) ادامه دارد ... ✍️ ؛ سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)چاپ اول https://eitaa.com/eshare
بدون بردن نام تو داستان خالی ست زبان خامه و شیرینی بیان خالی ست تمام هستی تسبیح گوی لطف تواند بدون ذکر تو سرتاسر جهان خالی ست زمین و هر چه در او هست زیر سایه ی توست بدون نور تو پهنای آسمان خالی ست محبت تو قبولی طاعت و قرب است کمین اثر نکند تا دل کمان خالی ست بدون اشهد ان علی ولی الله نماز باطل و نیت بد و اذان خالی ست اشاره؛ نوشته های علیرضا قربان خان https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » مائده۵۵ « ولیّ امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می‌دهند » به اتفاق مفسّران مراد مولا علی علیه السّلام است. ؛ ركوع كنندگان و ؛ خم شدن به آیه ۵۵ مائده که درباره ی ولایت علی علیه‌السّلام است « آیه ولایت » اطلاق می‌شود زیرا که آشکارا بر حق ولایت و خلافت مولا علی علیه السلام دلالت دارد. ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۲ « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ » فاتحه۶ « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ » فاتحه۷ « ما را به راه راست هدایت کن » « راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه گمراهان » در روایات متعدد « صراط مستقیم » به اهل‌بيت عليهم السلام و ولايت مولا على عليه السلام تعبير شده است. « صراط مستقیم » مولا علی علیه السلام است و ائمه اطهار علیهم السلام « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ » ؛ دعایی ست بسیار روان و ساده که می تواند ذکر لحظه های کار و فراغت باشد هم بر زبان جاری گردد و هم در عمل اجرا گردد « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ » ؛ آنتی تز مقابله با شیطان است زیرا بنابر آیه ی مبارکه ی ۱۶. از سوره ی اعراف شیطان اینگونه گفته است که ؛ « قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ » « شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو می‌نشینم » ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
من کنت مولا رضا شیرازی.mp3
2.2M
🎙️ ؛ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ هر که من مولا و فرمانروای اویم؛ علی مولای او است. خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد. https://eitaa.com/eshare
مرحوم عباس قربانی.mp3
1.62M
🎙️؛ دل شکسته ی من انس با علی دارد امید از همه بگسسته تا علی دارد منم ز شهر ولایت ز کوچه ی عشاق شناسنامه ی من مهر یا علی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را, خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکسته ی بی دست و پا علی دارد نه در گذشته, در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حشر برای شفاعت امّت علی, حسین و رسول خدا, علی دارد https://eitaa.com/eshare
کم مانده بود رونق عیسا به هم خورد آیین هفت قرن مسیحا به هم خورد چیزی نمانده بود کلسیا به هم خورد ناقوس و دیر و راهب و ترسا به هم خورد اسقف زرنگ بود که فکر خطا نکرد برگشت و رفت و هیچ نگفت و دعا نکرد ابنائنا نبود بجز سیدالشباب انفس نبود غیر جناب ابوتراب جز فاطمه نبود نسائی که در حساب در آیه ی مباهله حق کرد انتخاب امر خدا اگرچه به جمع است منتها جز این چهار نور کسی نیست مصطفی آورد با خودش حسنین عزیز را مولا علی قاطع دشمن ستیز را و کوثر عطا شده ی ناگریز را آورد با خودش همه اهل تمیز را نجرانیان از این همه هیبت به واهمه عیسی گرفته رسم ادب پیش فاطمه وقتی رسید کار به اصل مباهله آمد نبی و همره او وحی منزله ناقوس از صلابت ایشان به زلزله نجرانیان به غلغله و شور و ولوله عیسی از آسمان چهارم اشاره کرد اسقف عقب کشید و به تدبیر چاره کرد ترسا به قدر سوزن، ناورد سوءظن شرم از مرام شبه مسلمان مرد و زن مولا علی چقدر غریبی تو در وطن قرآن تمام، شان تو را گفته در سخن در انما و آیه ی تطهیر نام توست باور نمی کنند که قرآن به کام توست باور نمی کنند که جان پیمبری سر نهان و نفس عیان پیمبری در جنگ؛ تیغ و صلح؛ زبان پیمبری تنها امام عصر زمان پیمبری جان پیمبری و تو را لعن می کنند از عالمی سری و تو را لعن می کنند باور نمی کنند تویی اصل سلسله ننگ سقیفه ماند چنان زخم آبله باور نمی کنند اگرچه مباهله آمد به پیشواز غدیر مکمله ننگ سقیفه تا ابدالدهر باقی است اهل سقیفه تا ابدالدهر یاغی است بی مایگان پست به جایت نشسته اند از کینه ریسمان به دو دست تو بسته اند این ناکسان که عهد خدا را شکسته اند حبل المتین آل نبی را گسسته اند در قصه ی مباهله نجران چه می کند بعد از نبی ببین که مسلمان چه می کند با چوب و نیزه هتک حریم علی کنند قتل علی ز عدل و ز بیم علی کنند خون جگر به قلب کریم علی کنند لشگر به قصد ذبح عظیم علی کنند خونم حلال گشت و زبانم بربده شد موج جنون و پهنه ی خون هر دو دیده شد ارسالی به سال ۱۴۰۲ به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛ https://eitaa.com/mobahelerey