eitaa logo
اشاره 👈 علیرضا قربان خان
187 دنبال‌کننده
0 عکس
27 ویدیو
0 فایل
نوشته های علیرضا قربان خان @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط به عشق حسین است زندگانی ما حسین کودکی و پیری و جوانی ما به هر دری که رسیدی کتیبه ای زده بود نشان ماست جز این نیست هم نشانی ما چه افتخاری از این بیشتر که قسمت شد کنار خیمه ی عشاق پاسبانی ما نمیرد آنکه برای حسین می میرد به یمن عشق حسین است جاودانی ما زمین پر است از این عشق های بی سر و ته تبارک الله از این عشق آسمانی ما نخواه روضه بخوانیم، هیچ طاقت نیست نگاه کن به همین شور نوحه خوانی ما « نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم برو » شعار حک شده بر پرچم جهانی ما حسین باب نجات است و ما تبهکاریم حسین کشتی نوح است و ما گرفتاریم https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙️ ؛ بسپر به آب، باد، به طوفان، به سرنوشت بسپر به دست های کسی که خبر نوشت بسپر به هر که، هر چه که درجا نمی زند ای قطره ی رها شده در غفلت زمین ! گم کرده رود ! گم شده در حیرت زمین ! مرداب شد دلی که به دریا نمی زند « صاحب دل به مدرسه رفته ز خانقاه » ! « بشکسته عهد صحبت اهل طریق را » ! « ای اختیار کرده از آن این فریق را » ! « که جهد می کنی که بگیری غریق را » بشو که صاحب دل بودنت خطاست درگیر و دار مانده که رویا نمی زند شادی طلب ! حواله ی غم را عزیز دار بسیار خواه ! قسمت کم را عزیز دار آینده جو ! ترانه ی دم را عزیز دار آبادگر ! خرابه ی بم را عزیز دار ای جاودانه ! حرف عدم را عزیز دار جز بحث نقض، مبحث دنیا نمی زند ای آبسال ! یار سلامان نمی شوی ای مورچه ! رفیق سلیمان نمی شوی ای یوسفی که راهی کنعان نمی شوی ! آه ای ابوذری که چو سلمان نمی شوی ! بوجهل ! بولهب ! که مسلمان نمی شوی ! تقدیر؛ در قضای کسی پا نمی زند آینده ی گذشته ی در حسرت زمان ! ای تشنه ی گرسنه ی دربند آب و‌ نان ! جنبانده دم در آرزوی تکه استخوان ! محصور مانده در قفس مبهم مکان ! این را بفهم، بشنو، ببین و بخوان، بدان؛ آدم؛ که تخت سینه ی حوا نمی زند ساقی ! نریز باده که اینسان نمی شود مستی بدون عشق نمایان نمی شود مشکل بدون عشق که آسان نمی شود انسان بدون عشق غزلخوان نمی شود انسان بدون عشق که انسان نمی شود انسان بدون عشق به انسان نمی زند https://eitaa.com/eshare
۲۷ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک عرفان؛ شناخت، آشنایی از قبل بدان که عرفان را مراحلی ست. و اول مرحله ی آن شناخت خویشتن خویش است، نه بدان جهت که بشناسد که کیست، بلکه از آن روی که بفهمد که نیست . و دوم مرحله شناخت هستی است، بر این مبنا که واقعیت را وجود نپندارد، و غیر از وجود ذیجود صاحب وجود هیچ چیزی و هیچ شخصی و هیچ پدیده ای را واجد وجود نشناسد. و سوم مرحله آنگاه است که بر اثر موثر دوگانه ی فوق، گوشه ی عزلت گزیند و به تنهایی روی آورد ناگاه بفهمد که هیچکس تنها نیست، چه اینکه اذعان بر تنهایی اذعان بر دوگانگی بین تنها و صاحب وجود حقیقی است. و چهارم مرحله جمع با حقیقت است و واله شدن است در الواله در الوله در الله و پنجم مرحله بعثت است، شوریدگی ست، برانگیختگی ست و ششم مرحله برگشت است از حقیقت به واقعیت و زندگی به حق در جمع واقع شدنی هاست و دستگیری ست بر واقع شدنی ها و هدایت آن ها و امامت آن ها به حقیقت. و هفتم مرحله برگشت است از واقعیت به حقیقت و پوشیدگی در حقیقت و یکی شدن با آن و یکتایی با آن. و وجه مشترک این وجوه هفتگانه یکتایی ست. و اصل الاصول یکتایی ست. چه اینکه با شناخت آن، شناخت بعثت و هدایت و برگشت، خودبخود حاصل می گردد. و این عین عدل است. & نکته اینجاست که همه چیز از قبل وجود دارد؛ ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت دانستم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت کشف کردم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت فهمیدم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت شناختم. هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست در بذر جو؛ رشد اقاقی نیست و عرفان؛ مجموعه ی کاملی ست که از قبل موجود است و سالک و پوینده ی این راه فقط مراحل آن‌را طی می کند. نه چیزی می تواند به آن اضافه کند و نه چیزی از آن بکاهد. & چیزی به اسم عرفان شخصی نداریم، بلکه این نشان دهنده جایگاه سالک در مسیر - و یا خارج از مسیر - است. در نگاه توحیدی هیچ دوگانگی معنا ندارد، عرفان؛ عرفان است، عرفان نظری و عملی نداریم، عرفان؛ عمل است. & علم نتیجه ی عرفان است و نه برعکس. & عرفان قدرت به هر شکل و در هر جایگاه باطل است و دورکننده از راه. اگر سالک الی الله از قدرتی که کسب کرده است، -بدون اجازه - استفاده کند از مسیر خارج و دور خواهد شد. & قال الله تبارک و تعالی: «مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و آن کس که مرا طلب کند می یابد، و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و آن کس که مرا یافت می شناسد، و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و آن کس که مرا شناخت دوستم می دارد و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام می شود و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم بر مبنای این حدیث قدسی مراحل سیر و سلوک عرفانی بدین ترتیب عنوان شده است؛ 1ـ طلب 2ـ یافتن 3ـ معرفت 4ـ محبت 5ـ عشق 6ـ شهادت 7ـ فنا & ترتیب هفت وادی عرفان از زبان در ؛ چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صدتعب بعد ازین وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادیی بی پا و سر بعد ازین وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا ۱. طلب ۲. عشق ۳. معرفت ۴. استغنا ۵. توحید ۶. حیرت ۷. فقر & گر کسی وصف او ز من پرسد بیدل از بی نشان چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز ... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
عالَم فدای آنکه فدا شد برای عشق تاریخ شاهد است که او شد فدای عشق تاریخ شاهد است که از درس عاشقی وسعت گرفت پهنه ی جغرافیای عشق سیراب عشق کِی لبش از آب تشنه بود قربانی است آب ، به پای خدای عشق من تشنه ام ، حکایت لب تشنگی که نیست یعنی که تشنه ام بچشانم دوای عشق : بر هر لبی که دعوت حق را جواب گفت بر هر دلی که هست گرفتار رای عشق هفتاد و سه شقایق دلخون عاشقی پرپر شدند در دل کرب و بلای عشق هر یک زبان گشوده از آن روز تا هنوز فریاد می زنند رسا با صدای عشق : پیغام عاشقی ست محرم ، عزا نگیر جام بلا بنوش وَ هرگز شفا نگیر بعضی مسیح وار برایش علم زدیم زیر علم منیت خود را رقم زدیم بعضی به فکر حب ریاست در آمدیم هیأت زدیم ، هیبتی از خود بهم زدیم بعضی بجای کشتن کبر و غرور خویش هی گوسفند کشته و از خویش دم زدیم بعضی برای اینکه همه با خبر شوند تبلیغ خویش کرده و حرف کرم زدیم بعضی بدون گفتن اهداف کربلا در نوحه های خویش فقط حرف غم زدیم بعضی کنار دسته ی سینه زنان عشق با بی تفاوتی به تماشا قدم زدیم بعضی شکسته حال نشستیم در عزا ساده ، بدون حاشیه و حرف و ادعا لب تشنه باش تا که بنوشی از آب عشق آماده باش تا که ببینی عذاب عشق آگاه باش ، آب مساوی روشنی ست آگاهی است حاصل جمع وحساب عشق لبیک گفت ساقی لب تشنگان که تا پاسخ دهند پیر و جوان در جواب عشق : آماده ایم عاشق روی شما شویم پرپر شویم در اثر انقلاب عشق هر روز روز عاشقی و عشقبازی است عاشور زنده مانده و باز است باب عشق عاشق اگر شویم کمک حال می شوند دُردی کشان باده ی ناب و شراب عشق در میکده به خط محبت نوشته اند با خون خویش جمله ی فصل الخطاب عشق : عشق حسَین بر تو مبارک که عاشقی مقصود زندگی ست همین درک عاشقی زنجیریان عشق امیران عالمند گردنکشان مقابلشان کمتر از کمند ... https://eitaa.com/eshare
۲۸ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ » ماعون ۷ و منع می کنند از ماعون ماعون از ریشه به معنای چیز کم و به معنای جاری شدن ماعون؛ نام جامعى است براى اثاث خانه و شامل هر اثاثی می شود؛ قابلمه، چاقو و ... که همسایگان به صورت عاریه به هم قرض می دهند و نیز وسایل کوچک و کم اهمیت که در موقع گرفتاری برای دیگران ارزشمند است مانند نمک، آب، آتش، کبریت و ... که کار آن ها را به جریان می اندازد. و نیز هر وسیله، کار، فکر، کمک و ... که به دیگران در رفع نیازشان کمک کند و آن ها را به جریان زندگی برمی گرداند. و نیز قرض دادن هرچند اندک به بدهکار که به او در رفع گرفتاری کمک کند و هرچند ناچیز است اما کمک کننده است و نیز زندگی بدهکار را به جریان می اندازد. و نیز زکات از آنجا که زکات در برابر کل مال بسیار اندک است ( از دو‌ و نیم درصد تا ده درصد کل مال) و نیز از آن روی که به جریان اقتصادی جامعه کمک می کند و جامعه را به جریان می اندازد. & ؛ با، همراهی، که در دل خود معنی جاری شدن دارد & ؛ کمک کردن ؛ کمک کننده ؛ یاری خواستن ایاک نستعین ؛ فقط و فقط و فقط از تو یاری می خواهیم که در دل خود معنی به جریان انداختن را نیز دارد یک چرخ دنده ی کوچک یک کارخانه عظیم را به حرکت در می آورد. یک کمک کوچک یک زندگی را نجات می دهد. & این دو کلمه فوق هرچند که به ظاهر از ریشه ای دیگر هستند اما در دل خود معانی اصلی معن را دارند ناچیز و جاری کننده & آیه ماعون به صورت منفی عنوان شده است یعنی افرادی که ماعون را منع می کنند مورد سرزنش قرار گرفته اند در واقع به ماعون توصیه و الزام شده است & در نگاهی فراتر؛ هر گونه رکود و جمود؛ منع ماعون است راکد نگاه داشتن جامعه و اقتصاد، منع ماعون است عدم فقاهت لازم با علم روز؛ منع ماعون است به روز نبودن؛ منع ماعون است عدم یادگیری مستمر؛ منع ماعون است و ... & الهی ! بزرگی و بزرگتری از هر چه که به بزرگی تصور کنم و از بزرگ نیم نگاهی نیز هرچند کوچک باشد بزرگ است. الهی ! بی نهایتی و قسمت کوچکی از بینهایت نیز بینهایت می شود. الهی ! به نیم نگاهی و به قسمت کوچکی از توجه خویش ما را یاری کن همانگونه که ما را به ماعون سفارش نمودی، ما را از ماعون خویش بی بهره نکن & گیرم که خطا کردیم، بخشش به چه کار آید ما را که خطا کردیم، کی جز تو قرار آید... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
دلم خوش است به قول وسیع رحمت او به لطف لایتناهی او، محبت او خوشم به آیه ی لاتقنطوی قرآنش به قاطعیت گفتار او، صراحت او خوشم به لا تخف او، خوشم به لاتحزن خوشم به رحمه للعالمین، شفاعت او خوشم به سوره ی توبه اگرچه بسم الله ندارد اول آن هست با برائت او امیدوار کرم از کریم، می داند که نیست حاصل امید او شماتت او اگر چه غرق گناهم امیدوارم که مرا به هیچ ببخشد مقام رافت او به دست خالی خود دل نبسته ام اما گرفته چشم امید مرا سخاوت او به روز واقعه می بخشد او به قطع یقین نه من، که خیل گنهکار را عنایت او https://eitaa.com/eshare
۲۹ چله_واژه بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ » نمل ۶۲ يا [كيست‌] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مى‌كند، و گرفتارى را برطرف مى‌گرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‌دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مى‌پذيريد. & در نگاه این حقیر، این آیه زیباترین آیه و نشانه و وعده ی الهی ست که وسعت و رحمت آن کل هستی را در بر می گیرد و کل مخلوقات را و کل موجودات روی زمین را و در نهایت بشریت را و انسان را دلخوشی و شادمانی بی نهایتی در دل این آیه نهفته است که با ظرافت خاصی بیان شده است. آیه علاوه بر شمول کلی که اعلام می دارد برطرف کننده و اجابت کننده ی هر مضطری که به درگاه احدیت پناه بیاورد الله است، به طور خاص و با توجه به ادامه ی آیه که « یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ » لحظه ی آغاز قیام امام قائم (عج) را بیان می کند همان لحظه ای که حضرت مهدی ( سلام بر او باد ) یاران خویش را فرا می خواند و آنان که در همه جای دنیا پراکنده هستند در محضرش حاضر می گردند و قطعی ترین نشانه ی بارز و علامت شناسایی ایشان از افرادی که ادعای کذب مهدویت دارند نیز همین حضور یاران پس از فراخوان است. آری حضرت و یارانش با عنوان خلفا الارض در ادامه ی آیه عنوان شده اند که حکومت جهانی مهدوی را با رهبریت ایشان و کارگزاری یاران به راه می اندازند. & ابتدا ریشه یابی و معنای تاویلی کلمه ی کلیدی آیه « مضطر » ؛ مُضْطَر؛ « ضرّ » مُضْطَرٌّ إلى... ؛ نيازمند به ... ؛ بي اختيار، مجبور، ناگزير، ملزم، مضطر، ناچار ؛ فوريت، ضرورت، نياز شديد ؛ ضروري، واجب، بسيار لازم، اصلي، اساسي ذاتي، لاينفک حتما این عناوین و جمله ها را در اخبار روزمره شنیده اید؛ کمیته اضطرار آلودگی هوا جلسه ی اضطراری بحران آب جلسه ی اضطراری ترافیک و .... وقتی بحرانی پیش می آید و یا وقتی که کار به مرحله ی بحرانی می رسد ستاد مدیریت بحران یا کمیته اضطرار تشکیل و با اختیارات کاملی که دارد وضعیت را کنترل و اصلاح می کند. این مقدمه ذکر شد تا روشن شود « مضطر » در این آیه به معنی بیچاره و ناتوان و درمانده نیست یلکه درست برعکس به معنی چاره جو و توانمند و کاردان است. در واقع انسان؛ زمین و چه بسا جهان هستی را به مرحله ی بحران می رساند کما اینکه بیم نابودی زمین که به فرموده ی الله ارث صالحین است می رود و متعاقب آن نابودی انسان و بشریت. و انسان به تنهایی و با تمام مکاتب فکری و ایسم هایش با شکست مواجه می شود و به مقام انسانیت نمی رسد و به فرموده ی حافظ ؛ ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند و نیز به قول حافظ؛ این ملامت تنها و تنها در سایه ی حضور و حکومت جهانی حضرت از بین می رود؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت در این اوضاع و شرایط کمیته ی اضطرار شروع به فعالیت ویژه واضطراری می کند و اینجا معنای مضطر آشکار می گردد. اَمَّن ؛ کیست ؟ آیا کیست کسی که یُّجیبُ ؛ اجابت می کند المُضطَرَّ ؛ مضطر را ، مضطر شناخته شده با الف و لام معرفه، کسی که ناچار به دخالت می شود، کسی که ملزم به اقدام می شود، کسی که به فوریت و ضرورت کاری را شروع می کند به گونه ای که هیچ چاره ی دیگری ندارد. اِذا ؛ هنگامی که دَعاهُ ؛ می خواند او را، دعا می کند، درخواست اقدام دارد وَ یَکشِفُ السُّوءَ ؛ و بلافاصله برطرف می شود بدی ها، & فرازی از  ؛ « أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجابُ إِذا دَعا؟ » کجاست آن مضطّری که اجابت شود هنگامی که دعا کند در این فراز امام زمان (عج) به عنوان مضطری دانسته شده که دعایش مستجاب است. & هنگامی که قصد دعا کردن داریم بهتر است که با این جمله عنوان شود؛ « یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ » ای کسی که اجابت می کنی مضطر را هنگامی که بخواند تو را & «یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور... & ✍️ ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. شعر خوانی جالب دکتر "غلامحسین ساعدی" با طنز خاص خودش غلامحسین ساعدی سال‌ها با نام مستعارِ "گوهر مراد" آثار خود را منتشر می‌کرد. او در گفت‌وگویی منتشرنشده دربارهٔ انتخاب این نام گفت: در پشت خانهٔ مسکونی‌شان در تبریز، گورستانی متروک بود و او گاه ساعت‌ها در این گورستان قدم می‌زده و در یکی از دفعات چشمش به گور دختری به نام گوهر، دخترِ مراد می‌افتد که بسیار جوان از دنیا رفته بوده و همان‌جا تصمیم می‌گیرد تا از نام او به‌ عنوان نام مستعارِ خودش استفاده کند. غلامحسین ساعدی (۲۴ دی ۱۳۱۴ – ۲ آذر ۱۳۶۴) https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
彡بِسمِ الّلـہ彡 و خدا چقدر قشنگ میگه: لا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ نترس و غمگین نباش،ماتورا نجات خواهیم داد... https://eitaa.com/eshare
27.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو انسان نیستی انسان خداوندی خداوندی به خود آ، تا که با گنج نهان در خود بپیوندی تو را دادند فرصت تا خدایی را بدست آری از این رو جامه بر تن کرده ای ای روح یک چندی چه اعجازی از این بهتر که با این قدر نادانی خردجویی، خردجانی، خردورزی، خردمندی اگر امروز در عزلت نشستی کرم ابریشم دو روز دیگر ای پروانه بر گل غرق لبخندی مسافر این مسافرخانه ی زیبا میان راهی ست چرا بار سفر را می گشایی و نمی بندی تماشا کن همه ذرات هستی غرق تسلیم اند تو تنها زین میان سرگرم خویشی، آرزومندی سبک خواهی شد ای ابری که بی تکلیف می باری مبارک باشدت این سبک خوشحالی و خرسندی بهل، بردار دست از این همه، این قدر خودبینی قفس را بشکن ای مرغ مهاجر از چه دربندی گشاده دست باش و چشم پوش و مهربان و پاک تو انسان نیستی انسان خداوندی خداوندی https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم حاتم مشمولی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون معروف به «عمو حاتم کتاب‌باز» که از چندی پیش از بیماری کلیوی رنج می‌برد، پیش از ظهر روز دوشنبه ۵ شهریور درگذشت. https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتى از اميرالمؤمنين سلام الله عليه سؤال كردند كه بين آسمان و زمين چقدر فاصله است , فرمود : مد البصر و دعوة المظلوم  عندما سئل الإمام أمير المؤمنين (عليه السلام): ما الفاصلة بين الأرض والسماء، قال: (مد البصر ودعوة المظلوم) الفاصلة بين السماء والأرض شيئان الأول نظر العين والثاني دعوة المظلوم، وهذا يعني أن الفاصلة بين السماء والأرض بمقدار نظرة الناظر، ونهاية نظركم إلى السماء، مقدار ما تراه العين، وهذا النظر إلى السماء ظاهري، أما دعاء المظلوم، فهو الفاصلة بين السماء والأرض، ويعني ذلك السر والباطن الذي يقطع السماء. فاصله بين آسمان و زمين را دو چيز مى تواند پر كند , و فاصله بين آسمان و زمين به اندازه دو چيز است و با دو واحد مى شود اين فاصله را تعيين كرد : يكى نگاه چشم , و ديگرى دعاى مظلوم . يعنى فاصله بين آسمان و زمين به اندازه اى است كه شما با يك نگاه مى بينيد . پايان ديد شما همان آسمان است به مقدارى كه چشم مى بيند , اين ناظر به آسمان ظاهرى , اما دعاى مظلوم , فاصله بين زمين و آسمان را يعنى آن سر و باطن آسمان را مى پيمايد . اين راجع به سر او است. https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرچه از عقل گران لنگر فلاطونیم ما کار با اطفال چون افتاد مجنونیم ما سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست هر که از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما نارسایی باده ما را ز دوران مانع است گر حصاری در خم تن چون فلاطونیم ما چشمه کوثر نمی سازد دل ما را خنک تشنه بوسی از آن لبهای میگونیم ما از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما شکوه ما نعل وارونی است از بیداد چرخ ورنه از غمخانه افلاک بیرونیم ما در وجود خاکسار ما به چشم کم مبین کز سویدا نقطه پرگار گردونیم ما چون صدف گر آبرو را با گهر سودا کنیم پیش طبع بی نیاز خویش مغبونیم ما روح ما از پیکر خاکی است دایم در عذاب در ضمیر خاک زندانی چو قارونیم ما از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر هر که می گرداند از ما روی، ممنونیم ما باعث سرسبزی باغیم در فصل خزان در ریاض آفرینش سرو موزونیم ما https://eitaa.com/eshare
هر چه می خواهی بپرس از روزگار ما مپرس از سکوت ما بپرس و از هوار ما مپرس خانه ی خورشید را در کوچه های شب مجوی از دریغ آفتاب از شام تار ما مپرس جای پرسش نیست وقتی پاسخ آن روشن است حال و روز ما بببن از حال زار ما مپرس کار ما تعطیلی است و کسب ما خسران شده سر چراغ عصر شد از کسب و کار ما مپرس پاسخ « خوبم خدا را شکر » را باور مکن از چرایی دروغ شاخدار ما مپرس بخت ما را چادر شب در سیاهی بسته است کو ستاره؟ از غم دنباله دار ما مپرس زیر بار منت هشت آسمان و شش زمین شد شکم پهن و کمر خم از ویار ما مپرس دایره آغاز و پایانش به یک جا می رسد هیچ راهی نیست هی از اختیار ما مپرس با وجود این برادرهای بد یمن حسود نیست چاه عزتی از اعتبار ما مپرس شاهنامه آخرش خوش نیست گویا ای رفیق بی خیالی طی کن از پایان کار ما مپرس از ؛ دیده را کردی سپید از انتظار ما مپرس.‌‌.. https://eitaa.com/eshare
شب را بکِش به چالش، با آفتاب. خورشید! شب را بکَش در آتش، گوی مذاب؛ خورشید! شب را بسوز در روز، شب را بپیچ در هیچ شب را ببند در بند، قدرت مآب خورشید! این شب، شب پر از خشم، هر لحظه می نماید؛ ما را عقاب. خورشید! ما را عتاب. خورشید! پوشیده شب سیاهی، کوشیده در تباهی با هر سراب. خورشید! با هر نقاب. خورشید! تاریکی است و کوری، در دیده ناصبوری در روشنای بشتاب، ای نور ناب؛ خورشید! ما شب نشستگانیم، تاریک.خستگانیم آبادساز ما را، مای خراب. خورشید! ما شبزده.خماریم، حیران و بیقراریم ما را بریز یکریز، جام شراب. خورشید! ما خوانده ایم از تو ای روشنانه پرتو یا در ترانه هامان، یا در کتاب. خورشید! شب پشت شب اثر کرد، ما را شکسته تر کرد پیرانه.سر ببخشای، ما را شباب. خورشید! خوابیم. خواب غفلت، خوابیم. خواب خفت با تابشی بگیر از، خرگوش؛ خواب. خورشید! تا چند شب بسازیم؟ تا چند شب بسوزیم؟ امیدوار روزیم، عالیجناب خورشید! https://eitaa.com/eshare
✍️ ؛ کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که « مهدی دین پناه » رسید براستی که حافظ [ این عاشق شوریده ] کیست؟ عاشقی که نه فقط حافظ قرآن بود بلکه به رموز آن نیز واقف بود که در بیت آخر همین غزل فرموده است ؛ مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید این ادعای « رسیدن به بارگاه قبول » ادعای کمی نیست، شعر نیست، گزافه گویی نیست و کلامی نیست که حافظ از روی ناآگاهی گفته باشد. ورد نیم شبی و درس صبحگاهی حافظ؛ قرآن و درک رموز و بواطن آن از « اولی الامر » بوده است. صبح‌خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم یا الله یا الله ! چه بیت شگرفی ست که حافظ می گوید یوسف زمان را ملاقات کرده و با او همکلام شده است؛ این که پیرانه‌سرم صحبت یوسف بنواخت اجر صبری ست که در کلبه ی احزان کردم و در ابیات دیگر؛ «یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور حافظ مکن اندیشه که آن «یوسف» مه روی باز آید و از کلبه احزان به در آیی یوسف حافظ، عشق ازلی ابدی حافظ؛ مهدی دین پناه حافظ، کسی نیست جز آن یار غایب از نظر که در حقش دعا فرموده است؛ ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت غایب از نظر کسی را می گویند که [ حداقل یکبار ] او را دیده باشند و به نظر رسیده باشد و سپس غایب شده باشد و نیز این بیت؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت « باز آید » نشان از دیدار قبلی دارد و این دعا و ندبه ی عاشق زار است در هجر محبوب تا جایی که فرمود؛ دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید و این سوز و گداز عاشقانه؛ ای صبا « سوختگان » بر سر ره «منتظرند» گر از آن یار سفر کرده پیامی داری یا للعجب از این غزل حافظ که شرح دیدار یار را فرمود؛ در خرابات مغان نور خدا می­بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می­بینم جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می­بینی و من خانه خدا می­بینم براستی که حافظ کیست؟ حضرت حق در کلام مبین خویش در کریمه ی ۳۳از سوره ی « اسرا » می فرمایند؛ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا ۱. و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، ۲. و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ۳. ما به ولیّ او حکومت و تسلط دادیم پس آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند ۴. که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود. « وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا » کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود حضرت امام حسین [ سلام بر او باد ] است و « جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا » ولی او که قدرت و تسلط از جانب خدا به او داده شده است حضرت صاحب الامر [ سلام بر او باد ] که در پایان آیه با عنوان « منصور » از او یاد شده است؛ « إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا » به درستی و راستی که [ صد در صد ] او منصور [ نصرت داده شده و پیروز ] است که فرموده است؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد (۱) وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ و ببينى كه مردم دسته‏ دسته در دين خدا درآيند (۲) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾ پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه وى همواره توبه‏ پذير است (۳)
با این مقدمه و این نگاه به بازخوانی این غزل شیوای حافظ می رسیم که ؛ بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید عزیز مصر به رغم برادران غیور ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید صبا بگو که چه‌ها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و دود آه رسید ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید منصور پادشاه ؛ « إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا » نوید فتح ؛« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ » نقاب انداختن ؛ ظهور کمال عدل ؛ جز عدالت گستر چه کسی می تواند باشد سپهر و جهان ؛ آسمان و زمین و هستی اکنون می تواند خوش باشد و به کام برسد قاطعان طریق ؛ دزدان راه، دزدان دین و خدا، تنها در صورت رسیدن « مرد راه » می توان از فتنه ی قاطعان طریق ایمن شد مرد راه ؛ راه آشنا، کسی که آگاه است، آگاه و دانای مطلق صوفی دجال فعل ملحد شکل ؛ نیاز به توضیح ندارد که خود حافظ به بهترین شکل ممکن معرفی کرده است مهدی دین پناه ؛ حضرت صاحب الامر __ وقت آن رسیده است که نگاه خویش را به حافظ و شعر آن عوض کنیم که؛ شعر حافظ همه بیت الغزل « معرفت » است آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش معلوم است که چرا در طاقچه و کتابخانه ی ما دیوان حافظ کنار قرآن کریم قرار دارد. معلوم است که چرا به دیوان حافظ تفال می زنند درست همانگونه که با قرآن کریم استخاره می کنند. معلوم است که عشق ازلی و ابدی حافظ کیست. کافی است که در شعر حافظ بررسی و مداقه کنیم و با شاه کلید « اهل بیت » و با قرآنی که در سینه داشته است تفسیر و تشریح کنیم که خود فرمود؛ ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری و نیز ؛ حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه ی نجف تمام دیوان حافظ ذکر مناقب اهل بیت و شرح حال حضرت حسین [ سلام بر او باد ] و واقعه ی عاشورا و نیز عشقبازی او با مراد خویش حضرت صاحب الامر [ سلام بر او باد ) است. شـــــعر  حـــــافــــظ  در  زمـان  آدم  انـدر  بـاغ  خــــلد دفتـر   نســــرین   و   گـــل   را   زینت   اوراق   بــود.. ✍️ ؛
تو آسمان کویری پر از ستاره سراپا کویر زاده منم که نشسته ام به تماشا تو از کدام بهشتی که غرق بوی خدایی تو از کدام سرشتی پری؟ فرشته؟ اهورا؟ چگونه ساخته اندت کجا نواخته اندت که اینقدر متناسب که اینقدر پر از آوا چگونه این همه شیشه نشسته است به جانت کدام آینه دیده شبیه جان تو جانا مگر که آینه بستی که اینقدر به وضوحی مگر که شیشه شکستی دو چشم نازک خود را چقدر ژرف و عمیقی چقدر پاک و زلالی چقدر آینه ای تو چقدر ساده و پیدا اگر بهار بداند چقدر سبزترینی فرار می کند از تو به کوه و جنگل و صحرا نه آرزو بدلی تو نه گوشه ای کسلی تو نه بعدی و نه گذشته پر از کنونی و حالا تو کاملی تو کمالی بدون نقصی و عیبی بدون حرف و حدیثی بدون حیف و دریغا اگر سوال؛ تو پاسخ سریع و ساده و کامل چرای جمله چراها جواب جمله قضایا همان ستاره ی صبحی برای گمشدگانی که دستگیر ندارند جز تو ای تک و تنها تو استعاره ی صلحی میان جنگ و عداوت پناهگاه ترینی میان شورش و بلوا نفس کشیده ام از تو تنفسات مسیحا شکافتی دل ما را عصای حضرت موسی نی همیشه حکایت بدون بغض و شکایت شبیه زخمه ی تاری شبیه ناله ی سرنا نخواه از من بیدل صبور باشم و ساکت چه آتشی که نگیری بجز به جان شکیبا عجیب طبع لطیفی که در تو شکل گرفته عجیب روح بزرگی درون توست به معنا بتاب ماه بگیرد بخند غنچه بمیرد بگو اثر بپذیرد به گفتگوی تو خارا چقدر سخت پسندی به هیچ طرف نبندی از عمر خویش کمندی بگو بسازمت آیا؟ نشسته ام که چگونه از عهده ی تو برآیم چگونه ات بسرایم؟ نشد به حرف الفبا اگر سوال کنندم چگونه ای؟ چه بگویم سکوت پاسخ خوبی ست ای همیشه معما https://eitaa.com/eshare
مثل یک کوه که در گوشه ی دور افتاده ست سنگ سنگ دل ما سرد و صبور افتاده ست ماهی راهی دریای عمیق و آبی نرسیده به گره خانه ی تور افتاده ست این عجیب است نفس می رود و می آید چند وقتی ست جسد داخل گور افتاده ست خودمان هیچ، نشد شاد کمی سایه ی ما در سرش وحشت افتادن نور افتاده ست گله ای نیست، غمی نیست، مداوایی نیست نسخه ی شادی ما هم گم و گور افتاده ست! https://eitaa.com/eshare
نه مومنم نه مقدس نه کافرم نه پلید که هرکه هرچه دلش خواست در نگاهم دید منم. اگرچه به تعداد، یک نفر هستم به قدر ذهن شما در تولد و تولید به قدر کوه دماوند زیر حرف و حدیث به قدر یک سر سوزن نه باور و نه امید نه باوری نه امیدی نه معجزی نه شفا همیشه روی همین پاشنه در چرخید همیشگی شدن ماجرا به من فهماند که باید این همه تکرار را فقط فهمید که باید این همه را دید و دم نزد هرگز که نیست هیچکس اینجا از اهل گفت و شنید که نیست حاصلی از این همه، به قول فروغ؛ « درون جوی حقیری و صید مروارید » «ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد » به قول حضرت سهراب در « مسافر » خویش؛ « دم غروب میان حضور خسته ی... اشیا !!! نگاه منتظری حجم وقت را می دید .... مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید  حضور هیچ ملایم را به من نشان بدهید » https://eitaa.com/eshare
اینجا برای تکیه دادن شانه ای نیست شعری و شمعی و گلی، پروانه ای نیست در عصر سیمان و گچ و در عصر آهن زندانی جبریم ما را خانه ای نیست تا دوردست آرزو - حتی - کویر است گلپونه ای، گل دامنی، گلخانه ای نیست معبود بسیار است و عابد نیز بسیار اما به واقع معبد و بتخانه ای نیست حرف دل غمدیده بسیار است اما دستی که بگذاریم زیر چانه ای نیست ای گردن کج راست باش و بی توقع اینجا برای تکیه دادن شانه ای نیست... https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حميدرضا منفرد زادۀ شهرري فرزند زنده‌ياد رضا منفرد است. صداي خوش در خانواده منفرد موروثي بوده چرا كه پدربزرگ حميدرضا منفرد، زنده‌ياد مرشد محمود نيز از صدايي زيبا و رسا برخوردار و از زمينه‌خوانان معروف پايتخت بود. حميدرضا منفرد شيوه‌هاي آوازخواني را از سنين كودكي نزد عمويش مرتضي منفرد آموزش ديد. در ادامه نيز رديف موسيقي و دوره عالي آوازي را نزد جعفر صادقيان (از اساتيد هنرستان عالي موسيقي و از شاگردان استاد مهرتاش) فرا گرفت. https://eitaa.com/eshare