eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
716 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
58 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
جان‌دادید‌و‌پرڪشیدید‌‌سوۍ‌آسمان‌درستہ‌رفتیداما‌همیشہ‌زنده‌هستید‌در‌قلب‌ما‌از چشمانتان‌میشد‌میݪ‌پریدن‌و‌پرڪشیدن‌را‌ خواندشما‌ماندنےنبودید‌وآخرش‌هم‌بہ‌آرزو یتان‌رسیدید‌...🕊 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ٺرسےنیسٺ‌اگرهم‌هسٺ‌ازماسٺ‌نہ‌غیرما •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
روزی کمی با قرآن🌱✨ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا ﴿٥١﴾ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا ﴿٥٢﴾ أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا ﴿٥٣﴾ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا ﴿٥٤﴾ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا ﴿٥٥﴾
ذڪر روز ســہ شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خاطراٺ‌ناب‌شهدا بعدازسلام‌واحوال‌پرسی‌گفت:حاج‌آقاشما که‌روحانی‌هستی‌من‌یه‌سوال‌دارم‌ازتون گفتم:درخدمتم؟ گفت:من‌چون‌مرتب‌جبهه‌بودم‌اندازه‌دوتا ماه‌رمضان‌روزه‌بدهکارم‌اگرزدوخداتوفیق دادکه‌توهمین‌عملیات‌شهیدشدم‌تکلیف‌این روزه‌هاچی‌میشه؟ درهمان‌چنددقیقه‌حسابی‌شیفته‌اش‌شده بودم‌بلافاصله‌گفتم:اگرخدای‌نکرده‌شما شهیدشدی‌این‌دوماه‌روزه‌ات‌به‌گردن‌من. مدت‌هاقسمت‌نشدببینمش‌قولی‌که‌به‌اش داده‌بودم‌به‌کلی‌یادم‌رفته‌بودقبل‌ازعملیات بدربرایم‌پیغام‌فرستادکه:الوعده‌وفا. بی‌اختیارنگران‌شدم‌نگران‌اینکه‌نکنددراین عملیات‌شهیدشودکه‌شد... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق‌ٺو‌شدن‌بزرگ‌ٺرین‌اٺفاق‌زندگیمہ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ اقامحمدرضا: خواهر زادمه با صدای دوست بابک به خودم اومدم دیدم همه رفتن نشستن فقط من مثل این احمقا سه ساعته زل زدم به عکس بچه مردم با خجالت رفتم و کنار بابک نشستم همشون پسر بودن فقط من دختر بودم بینشون معذب بودم بابک: خب بچه ها گروهمون فقط یه هکر کم داشت تا ماموریت و شروع کنیم که هکر و پیدا کردم یکی از دوستا بابک گفت: کجاست؟ بابک: خواهرم چشاشون گرد شد ولی چیزی نگفتن آقامحمدرضا:خب بچه ها برید سرکارتون خیلی عقبیم باید هرچه سریع تر شروع کنیم همه:چشم از بابک لپ تاپم و گرفتم و روشنش کردم من: داداش من باید چیکا کنم بابک:کارا هک و اینجور چیزا باتوعه من: اهان بابک: فعلا ببین میتونی رد دختر اقای سلطانی و بزنی من: باش شروع کردم انقدر غرق شده بودم که اصلا نفهمیدم زمان کی و چطور گذشت وقتی به خودم اومدم که اقامحمدرضا همه و برای شام صدا کرد اما من گفتم نمیخورم و ترجیح میدم ادامه بدم بقیه هم زیاد اسرار نکردن نزدیک بود رد دختره و بزنم اما نشد دوباره سعی کردم که تونستم ردش و بزنم سریع بلند شدم و رفتم تو اشپز خونه چون یهویی وارد شدم همه برگشتن طرفم...... ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ با خجالت سرمو انداختم پایین و گفتم :ببخشید اما میخواستم بگم تونستم ردش و بزنمــ..... تا اومدم بقیه حرفمو بزنم دیدم دستم داره کشیده میشه با تعجب سرمو بلند کردم دیدم همه با عجله دارن جلیقه ضدگلوله و یه سری لباس های سرتا پا مشکی میپوشن چشام گرد شد😳 بابک: بدو باران بیا برو تو اون اتاق لباست و با اینا عوض کن ... و یه پلاستیک انداخت تو بغلم و خودش هم رفت و شروع کرد به پوشیدن وااااا اینا چرا اینجوری میکنن بی خیال بعد از بابک میپرسم زود رفتم تو اتاقی که بابک بهم گفته بود و لباسا و پوشیدم کاملا پوشیده بودن چادرم و سرم کردم و رفتم بیرون که همه و اماده دیدم تشخیص دادنشون سخت بود اخه مثل هم بود لباساشون و ماسک زده بودن و ساکت نشسته بودن اما من داداش خودم و میشناسم یه راست رفتم کنار بابک و دستم و گذاشتم رو شونش و گفتم : داداش چرا یهو گفتی اماده شم ؟ دیدم جواب نداد یهو صدای خنده جمع بلند شد وااااا سرمو بلند کردم و باتعجب نگاهشون کردم بابک ماسکش و برداشت و رو به یکی از بچه ها گفت : دیدی محمدرضا .... دیدی گفتم این منو از دور هم ببینه میشناسه 😁 ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مےگویند‌:‌زینبےها‌ڪمن‌...وݪےاشتباه‌فڪرمیڪنند... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
‼️فراخوان‌استخدام‌مقط‌ع‌درجھ‌دارے ⭕️ ثبت نام متقاضیان مرد در مقطع درجه داری از بین داوطلبان دارای مدرک تحصیلی دیپلم رشته های نظری، فنی حرفه ای و کار و دانش در سراسر کشور آغاز گردید. مهلت ثبت نام تا 29 اسفند 1400 می باشد. ⭕️> شرایط عمومی 1– اعتقاد و التزام عملی به دین مبین اسلام. 2 – اعتقاد و التزام عملی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ولایت مطلقه فقیه و آمادگی فداکاری در راه تحقق اهداف آن ها. 3 – تابعیت جمهوری اسلامی ایران. *داوطلب می بایست ایرانی الاصل باشد بدین مفهوم که دارای شناسنامه ایرانی و پدر ومادر ایرانی الاصل باشد. 4 – عدم سابقه عضویت یا وابستگی به احزاب و گروههای سیاسی و معارض با نظام جمهوری اسلامی ایران. 5 – عدم عضویت یا وابستگی به احزاب و گروههای سیاسی در زمان تقاضای استخدام. 6 – عدم محکومیت به محرومیت از خدمات دولتی. 7 – نداشتن سوء پیشینة کیفری. 8 – عدم اعتیاد به مواد مخدر. 9 – داشتن شرایط تحصیلی و یا تخصصی لازم برای خدمت مورد نظر. 10 – داشتن سلامت و توانایی جسمی و روانی متناسب با خدمت مورد نظر. •┈┈••✾👮🏻‍♂✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾👨🏻‍✈️✾••┈┈•
ڪاش‌میشد‌‌کلاشم‌را‌بر‌ا‌‌حفاظت‌‌از‌مولام‌‌استفاده‌‌کنم:)! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
توجھ‌توجھ❗️ نیازمند‌ادمین‌پابڪار‌و‌فعال‌باذهنے‌بازهستیم(باحقوق‌فی‌سبیل‌الله) براے‌اطلاعاٺ‌بیشتر‌به‌پیوے‌بندھ مداجعھ‌ کنید↯ @HEYDARYAMM
آھ‌حسرٺ‌تو‌سینمھ‌کہ‌تو‌سوریہ‌هم‌شهید‌نشدم💔🚶🏻‍♂ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
_گفٺچے‌‌همیشھ‌کنار‌اتاقتھ!؟ +رختخواب ×جانماز فرق‌ادم‌باهم‌به‌همینھ‌‌:)))! EHGHE FOUR HARFE
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اگر‌ترک‌کردن‌کانال انقدرکار‌جذابیه‌بگیدماهم‌تر‌ک‌کنیم😐🚶🏻‍♂
زکودکے‌یاد‌گرفتم‌عشق‌شهادتو")! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ با تعجب گفتم: اینجا چه خبره داداش؟ بابک: هیچ خواهری چون همه شبیه هم بودیم محمدرضا گفت منو نمیشناسی ماهم شرط گذاشتیم من: اهان بابک: خب بچه ها بریم همگی از خونه اومدیم بیرون و سوار دوتا ماشین پارس مشکی شدیم بابک پشت فرمون و من کنار دستش و دوتا از پسرا هم پشت چهار نفر هم تو اون یکی ماشین سوار شدن لپ تاپم و روشن کردم و موقعیت دختره و گفتم که بابک با بیسیم به اقا محمدرضا هم گفت و سرعتش و بیشتر کرد وقتی به خونه مورد نظر نزدیک شدیم یه کوچه اونور تر ماشینا و پارک کردیم و پیاده شدیم من: خب این خونه همه جاش دوربین داره ... و سه محافظ بیرون و چهارتا هم داخل ... من همه دوربین هارو هک کردم اما... اقا محمدرضا: اما..؟ من: اون اتاق دوربین نداشت یکی از پسرا:یعنی چی؟ من: نمیدونم🤷‍♀ بابک: خب باران و محمد رضا اینجا بمونن بقیه با من بیان اقامحمدرضا: یعنی چی .. من میرم تو بمون بابک: لج نکن محمد اقامحمدرضا: نشکووون اسمووو بابک: اه باشه بابا ما رفتیم ... باران چیزی شد از طریق بیسیم تو گوشمون بهمون بگو من: باش ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ وقتی بابک و بقیه رفتن اقا محمدرضا گفت : بیاید سوار شید من: باش در جلو و باز کردم و نشستم که اقامحمدرضا هم در راننده و باز کرد و نشست سریع لپ تاپم و باز کردم و از طریق دوربین ها حواسم به بابک اینا بود بچه ها از دیوار پریدن داخل که همون لحظه دوتا از محافظ و دیدم که داشتن به سمت بابک اینا میرفتن سریع از طریق بیسیم گفتم: بابک بابک: جانم من:‌ سریع از اونجا دور بشید و برید سمت اون اتاقت زود باشید دوتا از محافظا دارن میان اون طرف بابک: باش وقتی محافظا رفتن به بابک اینا راه ورود به خونه و گفتم قرار شد بقیه مواظب اطراف باشن بابک بره تو اون اتاق و ببین تا چیه چرا دوربین نداره همون لحظه یه فکری به ذهنم رسید سریع دوربین اپارتمان روبه رویی که اتاقش روبه رو پنجره این اتاق بود و هک کردم و از طریق اون داخل اتاق و نگاه کردم با چیزی که تو اتاق دیدم چشمام گرد شد یاااااا خدا با عجله گفتم: بابک بااااااابک بابک: جانم خواهری من: بابک زود از خونه بیاید بیرون زووووود بابک: چرا ؟ من: خواهش میکنم بیاید بیرون میگم بهتون فقط زود باشیدددد بابک: باشه باشه از ترس رنگم پریده بود اقا محمدرضا گفت: چی شده چرا گفتی بیان بیرون همون لحظه بابک و بقیه از خونه اومدن بیرون گفتم: زوووود ماشین و روشن کنید ماشین و روشن کرد و زود بچه ها سوار شدن و تو بیسیم گفتم: اقا حامد با تمام سرعت از اینجا دور شدید یکم که دور شدیم بابک گفت: چرا اینجوری میکنی باران چی شده چرا گفتی بیایم بیرون من: چوووون بقیه حرفم با صدای انفجار نصفه موند ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
وقٺےدلٺنگ‌میشوۍ‌آغوشش‌رامیخواهے‌ فقط‌و‌هیچ‌چیز‌هم‌نمیتواند‌جاۍ‌اورا‌پر‌ ڪند •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•