eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
802 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
تو‌تنهایے‌هام‌وقتے‌‌اشڪ‌میریختم‌‌فقط‌خدا‌‌‌شاهد‌اشڪام‌بود‌اشڪ‌هایےڪہ‌تو‌تار‌و‌پود‌ چفیہ‌ام‌گم‌‌میشدن‌‌فقط‌چفیہ‌ام‌شاهد‌درد‌و‌ دل‌ڪردن‌با‌خدام‌بود‌نمیدونم‌این‌چفیہ‌چے‌ داره‌‌ڪہ‌‌منو‌دیوونہ‌میڪنہ... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ســلامــتــے‌روزۍ‌ڪــہ اسمم‌بره‌رو‌پلاڪ‌و ‌تنم‌بره‌زیر‌خاڪ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خدایا! همہ‌اش‌آقا‌رو‌پیش‌خودت‌نگهداشتے‌ خواهش‌میڪنم‌حالا‌بزار‌بیاد‌پیش‌ما... دیگہ‌از‌دوریش‌دلامون‌داره‌میترڪہ خدایا‌انتظار‌براۍ‌عزیز‌عالم‌سختہ..) •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
تغییر "3روزه" پروفایل تمامی حساب کاربری در تمامی پلتفرم‌ها در پی هتک حرمت به آستان مقدس "علی‌ابن‌موسی‌الرضا‌علیه‌السلام" . نشر بدید لطفا ! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🧕🏻💜 دختر‌بودن‌به‌محدود‌بودن‌نیست! بده‌همیشه‌یک‌بادیگارد‌بالا‌سرتونه(پدر،همسر)؟! یک‌طلا‌‌‌‌‌‌‌رو ‌دم‌دست‌نمیزارن‌‌‌جایی‌امن‌میزارن‌و‌دست‌هرکس‌نمیدن‌دست‌کسی‌ میدن‌که‌امین‌باشه دختر‌بودن‌ارزشه‌افتخار‌داره‌نه‌ناراحتی‌غصه:))! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈• ‌
ازحریم‌بزرگان‌کم‌نمیشود‌هرگز‌با‌توهین‌فقط‌خود‌ کوچک‌میشوید😒👊? •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز ســہ شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ما‌میتونیم‌با‌چیزاۍ‌خیلي‌ڪوچیڪ‌هم‌دل‌ آقا‌رو‌شاد‌ڪنیم‌،‌فقط،باید‌بخوایم‌... مثلا‌‌یہ‌روز‌بہ‌خاطر‌آقا‌گناه‌نڪنیم‌و‌اون‌روز‌و‌نذر‌ظهورآقا‌ڪنیم... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🕊شہید‌محمد‌بلباسے🕊 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بعضے‌وقتا‌با‌خودم‌فڪر‌میڪنم‌‌چه‌فرقی‌ بین‌اونایے‌ڪہ‌‌عاشق‌‌خدا‌بودن‌و‌اونایے‌ڪہ‌ عاشق‌بنده‌خدا‌بودن‌و‌برای‌به‌دست‌اوردن‌ عشقشون‌جنگیدن‌و‌اخرش‌هم‌بهش‌رسیدن‌‌هست،ولے‌این‌بین‌خیلےفرق‌هست‌... اونے‌ڪہ‌‌عاشق‌خدا‌بوده‌با‌تمام‌عشقش‌ جنگیده‌و‌مطمئن‌بوده‌ڪہ‌خدا‌هم‌عاشقشہ‌و‌برای‌رسیدن‌به‌معشوق‌خونشون‌و‌هدیہ‌ دادهہ... ‌ولے‌اونایے‌ڪہ‌عاشق‌بنده‌خدا‌بودن‌یا‌بهش‌ میرسن‌‌یا‌نمیرسن‌و‌اخرش‌‌بعضے‌ها خودڪشے‌میڪنن‌یا‌عشقشون‌بهشون‌ خیانت‌میڪنہ... یڪم‌تفڪر‌یڪم‌تلنگر •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_پنجم #خانومہ_شیطونہ_من بهش پوذخند زدم و گوشی
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ پشت چشمی براشون نازک کردم و سوار ماشین شدم همون جور که از کنارشون رد میشدم سرم و از شیشه بردم بیرون و گفتم:من بعد از گلزار جایی کار داریم بعدا خودم میام تا حرفم تموم شد پامو گزاشتم رو گاز و با سرعت به سمت گلزار روندم وقتی رسیدم ماشین و زیر درختی پارک کردم و پیاده شدم با قدم های آروم به سمت مزار محمدرضا رفتم و کنارمزارش نشستم و با گلاب مزارش و شستم بعدش گلایی که تو راه خریده بودم و روی مزارش پرپر کردم و گلار و از روی اسمش کنار زدم و روی اسمش و بوسیدم همینجور که یه دستم روی شکمم بود داشتم با هاش حرف میزدم انقدر غرق حرف زدن شده بودم که متوجه نشستن چند نفر کنار مزار نشدم سرمو بلند کردم چهار تا دختر بودن بهشون میخورد دور و بر بیست و بیست و یک سال داشته باشن اشکام و پاک کردم و تا واومدن بلندشم یکی از همون دخترا گفت:ببخشید من: بله دختره: اممم میگم شما با شهید‌محمدرضا‌ابراهیمی‌نسبتی‌دارین؟ ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_ششم #خانومہ_شیطونہ_من پشت چشمی براشون نازک کر
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ یه لحظه موندم چی بگم زبونم بند اومده بود بعد چند دقیقه به خودم اومدم و خیره به عکس محمدرضا یه خنده تلخ کردم و با دلتنگی گفتم: اره همسرمه صدای هین کشیدنشون و شنیدم ولی توجه ای نکردم روی عکس و اسم محمدرضا و یه بار دیگه بوسیدم و بلند شدم چادرم و تکوندم و گوشیم و در اوردم و زنگ زدم به عقاب و گفتم میخوام بیام خونه مخفی لحظه اخر شنیدم که یکی از همون دخترا گفت: اصلا بهش نمیومد شوهر داشته باشه خیلی بچست که از پشت مسجد رد شدم و وارد کوچه شدم یکم الکی کوچه هارو بالا و پایین کردم که اگه کسی دنبالمه گمم کنه بعد اینکه مطمئن شدم راه افتادم سمت خونه مخفی وقتی رسیدم یه نگاه دیگه به اطراف انداختم و زنگ در و زدم که بدون هیچ حرفی با صدای تیکی باز شد در و با دست هل دادم و واردحیاط شدم و در و بستم تا برگشتم که با دیدن کسی که تو حیاط بود با چشمای گرد سرجام میخکوب شدم....😳 ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16526973523544 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
دوباره‌یڪ‌روز‌دگر‌‌آغاز‌شد دوباره‌یڪ‌روز‌از‌نبودنت‌گذشت دوباره‌صبح‌را‌با‌‌نام‌تو‌آغاز‌میکنم دوباره‌این‌بغض‌گلوم‌با‌یاد‌تو‌میشڪند‌آقا •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اے‌جارے‌تریݧ ذڪر‌روے‌لبام •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_هفتم #خانومہ_شیطونہ_من یه لحظه موندم چی بگم ز
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ با دیدنه قیافم زد زیر خنده ولی من هنوز با تعجب نگاهش میکردم از صدای خنده آنا عقاب و بقیه بچه ها اومدن بیرون رفتم طرفشون و به همه سلام دادم برگشتم طرف آنا اومدم حرف بزنم که یهو توی بغلش گم شدم آنا:Hi,Ignorant(سلام‌،بی‌معرفت) من:Hi,Anna(سلام،آنا) ازش جدا شدم و برگشتم طرف نرگس من: چرا نگفتی آنا اومده نرگس: میخواستم سورپرایزت کنم😜 پوکرفیس نگاهش کردم که شونه ای بالا انداخت بیخیال این چیزا شدم و جدی برگشتم طرف آنا و گفتم: پیداش کردی؟ آنا با لحجه گفت: آره من: خوبه ، نرگس تو چی؟ نرگس:منم اوکیه من: خب وقتش رسیده به این بازی خاتمه بدیم با این حرفم بچه ها با تعجب نگاهم کردن و هادی با اخم اومد جلو و با سر پایین گفت: ببین اجی ما انجامش میدیم شما نمیخواد بیایی من: چی من باید باشم ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من با دیدنه قیافم زد زیر
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ نرگس : اخه با این وضعت؟ من: مگه وضعم چشه؟ نرگس دست منو گرفت و یکم از بقیه فاصله گرفتیم و گفت: اخه خواهر من تو حامله ای برا بچت خطرناکه من: نیـ... نرگس: ببین حرف نزنا وگرنه به مهدی و بابک خبر میدم من: همچین کاری نمیکنی نرگس: میکنم پوفی کشیدم و گفتم: ببین نرگس من چیزیم نمیشه اگه همین الان شروع نکنیم دیگه هیچ وقت نمیتونیم این ماموریت و به پایان برسونیم با اخم های درهم نگاهم کرد و بدون حرف رفت طرف بچه ها و یکم باهاشون حرف زد که بچه ها سری تکون دادن همه رفتن داخل بعد چند دقیقه اماده و مجهز اومدن با لبخند نگاهشون کردم و منم رفتم و اماده شدم و راه افتادیم به طرف ماموریتے که سرنوشت خیلی هارو تغیر میده ماموریتے‌ که منو به عشقم میرسونه ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16526973523544 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
زیر‌علم‌شما‌خواهرتان ما ‌شده‌ایم‌بزرگ‌تا‌باشیم‌وزنده‌هستیم‌‌نوکر‌شما‌هستیم🤞🏻😌 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈• ‌
روخودش‌کار‌کرد‌به‌در‌دیوار‌ زد‌ ‌نمازش‌درست‌کرد‌نمازشب‌خوند‌ولی‌‌یک‌جا‌میلنگید‌هرکار‌میکرد‌احساس‌ عشق‌و‌لذت‌عبادت‌رو‌نمیکشید‌میدونی چرا؟! اخه‌هنوز‌به باباش میگفت‌تو‌ ‌و‌احترامش‌نگه‌نمیداشت=/! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️