💔درد دلهایی با پدر مهربان
گزارش پایانی سال!
#مولايمن!
شرمندهام كه امسال نیز مانند گذشته، نيّت خود را در انجام خدمت به شما خالص نكردم!
شرمندهام كه در هنگام عرضهی اعمال، دل شما با ديدن نامهی پر از گناه من به درد آمد!
شرمندهام كه دوستي بر دوستان شما نيفزودم و آتش دشمني دشمنانتان را كاهش ندادم!
شرمندهام كه برآوردن حاجات ديگران را بر حاجات شما ترجيح دادم!
شرمندهام كه دلم کمتر برای شما تنگ شد و کمتر غصّهدار و بيتاب دوري و غيبتتان بودم!
شرمندهام كه دعاهايم براي شما از روي سوز نبود و بیشتر از روی عادت بود و فقط لقلقهی زبان!
شرمندهام كه در خدمت به شما كمانگيزه بودم و اگر یادآوری دیگران نبود، چه بسا یاریتان را فراموش میکردم!
شرمندهام كه دشمنانتان را دست كم گرفتم و از آنان غفلت کردم تا دستشان براي گمراهی شیعیانتان باز تر باشد!
شرمندهام كه در دام دنيا گرفتار شدم و اوقاتی که باید به شما میپرداختم را به غفلت گذراندم!
شرمندهام كه الطاف بيكران شما بر خودم را فراموش و حتي ناسپاسي و نمكنشناسي کردم و گاهی با کمترین ناملايمات و بي مهری، زبان به اعتراض گشودم!
شرمندهام كه خود را به جهت دوستداری شما، تافتهی جدا بافته دانستم و ديگر ارادتمندان شما را فراموش کردم!
شرمندهام كه فرزندان و شاگرداني در خور خدمتگزاري آستان شما تربیت ننمودم و گاهی با رفتارهاي ناشايست الگوي نامناسبي برای آنان بودم!
شرمندهام كه از شناخت بيشتر شما و معارفتان باز مانده و كوتاهي نمودم!
شرمندهام كه جسم و روح خود را براي نصرت و ياري شما ورزيده نساختم و با تنبلي و كسالت، خودم را از شما و یاریتان دورتر کردم!
💠 اكنون در پايان سال، مانند برادران خطاكار يوسف، به پدر خود عوض كنم:
يا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنّا كنا خاطئين
ای پدر مهربان! برای ما طلب استغفار کنید!
که ما گنهکاریم"
و انتظار داريم شما پدر مهربانتر از يعقوب، ما را عفو نموده و بفرماييد؛
سوف أستغفر لكم ربي إنه هو الغفور الرحيم
"بزودی برایتان طلب استغفار خواهم کرد، زیرا خدایتان غفور و مهربان است."
🔺امّا میدانم که خوب نيست كه گزارش پايان سال، فقط گزارش شرمندگي باشد و بهتر است با تجديد پيمان و قول به جبران و استدعاي توفيق براي انجام پيمان همراه باشد.
پس عرض مي كنم:
#مولايمن!🌹
قول ميدهم اگر خداوند فرصت يكسالهی ديگري در اختيارم نهاد، لحظه لحظهی آن را نثار شما كنم، تا يك قدم به ظهورتان نزديكتر شوم و نيز براي رفع غربت از شما تلاش کنم تا دوستانتان را زياد و دشمنانتان را كم نمایم!
در معرفت شما تلاش خواهم کرد و از سر خلوص به شما متوسّل و متمسّك شوم، در سفر و حضر، سلامتي و بيماري، غم و شادي، يادتان را فراموش نكرده، شما را طبيب و انيس و مونس و مغيث خود بدانم و به هر كس و ناكسي پناه نبرم!
هر عمل مستحبی را به شما هديه كنم تا از ادعيهی زاكيه شما بهرهمند شوم!
در تحولات و تبدلات زمان، خود را نبازم و در فتنهها راه را گم نكنم!
تلاش وافر كنم كه مأموريت خود را پيروزمندانه به پايان برم تا شايستهی لبخند رضايت آميز شما گردم و ان شاء الله از يارانتان شوم
و البته يقين دارم اين پيمان نيز جز به عنايت شما به انجام نميرسد و انتظار دارم شما نيز به همان رسم شاهانه و كريمانهی يوسف، كيل گدايي و مسكنت ما را پر كنيد كه:
🔹 يا ايها العزيز، مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة و اوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين".
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولای مهربانم کاش سالمان را با حضورت تحویل کنیم😭
🔸من که سال تازه را بی تو تحویل نمیگیرم.
هزار بهار هم که بیاید،
تا آخرین ثانیهی نبودنت، جهان زمستانی است!
#ربیع_الانام
#دلنوشته_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکنه موقع تحویل سال مولارو یادت بره هاااا
اصلا دعا تعجیل در فرج مولاجانه☺️
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت457
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با یادآوری خوابم، دوباره وحشت تموم وجودم رو گرفت، تپش های قلبم بالا رفته. حمید لیوان آبی آورد و گفت
- چیزی نیست، اینو بخور خوب میشی!
چند قلپ از آب رو خوردم، کنارم نشست پرسیدم
- چی شد اومدی تو اتاقم
- داشتم کتاب میخوندم، صدات رو که شنیدم اومدم، فقط پشت سرهم میگفتی کمک...کمک، اومدم دیدم تو خواب داری حرف میزنی. چی میدیدی؟
قیافه ی عصبی علی آقا یه لحظه از جلوی چشم هام کنار نمیره، نمیخوام به حمید چیزی بگم.
- چیزی نیست فقط یه خواب بود،دلم نمیخواد بهش فکر کنم
لیوان رو از دستم گرفت و گفت
- یه آیة الکرسی بخون و بخواب، نگران نباش. اگه کاری داشتی صدام کن
با سر تأیید کردم، حمید کلید برق رو زد و دوباره اتاق تاریک شد، هنوزم وحشتی که از تنهایی تو خواب داشتم از وجودم نرفته. آیة الکرسی رو خوندم و دراز کشیدم، از ترس اینکه نکنه دوباره اون خواب رو ببینم نمیتونم چشم هام رو ببندم، اینقدر از این پهلو به اون پهلو شدم بالاخره خوابیدم.
با صدای هشدار گوشیم بلند شدم، ساعت تقریبا پنج دقیقه به دهه، پتو رو کنار زدم و به سرویس رفتم و آبی به دست و صورتم زدم. توآینه نگاهی به خودم کردم به قول بابا چقدر لاغر شدم، صورتم رو خشک کردم.
مامان آماده شده بود بره بیمارستان سلام دادم و جوابم رو داد.
- تا کی اونجا میمونین؟
- فعلا تا عصر هستم، احتمالا دایی و زنداییت افطار اینجا باشن، وسایل شام رو آماده گذاشتم اگه خواستی بیای بیمارستان خورشت رو از ظهر تو قابلمه بار بذار، که از بیمارستان برگشتی دیر نشه.
باشه ای گفتم و بعداز رفتن مامان تنها موندم، خواب دیشب بدجور فکرم رو مشغول کرده، استرس بدی دارم، انگار تو دلم دارن رخت میشورن.
تو قابلمه خورشت کرفس رو بارگذاشتم و کارهام که تموم شد نگاهی به ساعت روی دیوار کردم، تقریبا نیم ساعت دیگه وقت ملاقاته، تند تند آماده شدم.
بهتره امروز پیاده برم، هم اوضاع پام خوبه هم یکم میخوام قدم بزنم، شاید حالم خوب شه!
با قدم های آروم به سمت بیمارستان حرکت کردم، تقریبا یه ربعی میشه تو راهم.
وارد بیمارستان شدم خانواده ی خاله منتظر بودن، کم کم اجازه ی ملاقات دادن و پیش خانم جون رفتیم. خدارو شکر حالش بهتر شده، مامان رو به خاله گفت
- دکتر گفت احتمالا فردا مرخص شه
با خوشحالی به خانم جون نگاه کردم، خدایا شکرت
تقریبا یه ربعی از وقت ملاقات مونده، بابا اومد و حمید به خاطر اینکه مغازه کسی نبود نیومده بود.
بعد از تموم شدن ملاقات کم کم همه رفتن و آخرین نفری که مونده منم.
خانم جون گفت
- کاش توهم باهاشون میرفتی حداقل میرسوندنت و مجبور نمیشدی تواین هوای گرم تنها برگردی!
لبخندی به صورتش پاشیدم
- نگران من نباشین، بیرونم یکم کار دارم
دلشوره امونم رو بریده، یه جا نمیتونم بند بشم، رو به مامان و خانم جون گفتم
- منم دیگه برم. کاری ندارین؟
از هر دو خداحافظی کردم و بیرون اومدم. به قول خانم جون هوا گرمه اما اگه برم خونه با این استرسی که دارم دیوونه میشم. با قدم های آروم به سمت خیابون رفتم، یه تاکسی بوق زد ولی محلش ندادم و بعداز رفتنش یه ماشین دیگه بوق زد. بی اعتنا بهش، بدون اینکه نگاهش کنم به مسیرم ادامه دادم.
چند بار دیگه بوق زد کلافه برگشتم و با دیدن ماشین علی آقا زبونم قفل شد.
نزدیکتر شد و شیشه رو پایین کشید، هنوزم قیافه ش دلخوره، اما به روی خودش نیاورد و گفت
🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
014-Haj.j-ghaffarian-www.Ziaossalehin.ir-sahebe-sal.mp3
7.95M
#نوایمهدوی
دارم می چینم سفره هفت سین اما
فکر توأم که تو صحرا خیمه زدی اقا
کاش میشد امسال سال ظهورت باشه
حاجت شیعه رواشه تا فرج امضا شه
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 44 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
44- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ أَحَدٌ سِوَاكَ وَ لَا عَلِمَهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ وَ لَا يُنْجِينِي مِنْهُ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يَسَعُهُ إِلَّا عَفْوُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 44: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هیچ کس جز تو بر آن آگاه نشده، و کسی غیر تو آن را ندانسته، و جز حلمت مرا از آن نجاتی نیست و غیر عفوت چیزی فراگیر آن نیست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🔸کیمیای صلوات
سیری در فضائل بیانتهای ذکر شریف صلوات
🎧 قسمت نهم👇
https://eitaa.com/elteja/6241
#صلوات
#دعای_مستجاب
#پادکست_مهدوی
@Elteja