که گفته قصهی ما رو به پایان است اسماعیل؟
همین جا نقطهی آغاز دوران است اسماعیل
سر از دریای خون بردار، بیرق را زمین مگذار
که گاه شروهخوانی، گاه طوفان است اسماعیل
هنوز آئینهها در قتلگاه غزه زیر تیغ...
و زینب (س) بر بلندیهای جولان است اسماعیل
بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت
که عالم حجلهگاه سربداران است اسماعیل
شهادت نقطهی وصل "ابوالعبد" است با معبود
مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل
«فائزه زرافشان»
#شعر #هنر
@Esrar3
چه قرآنی گشودی عاشقانه ای ذبیح العشق
به صوت عشق خواندی آیههای استقامت را
شهادت روزی مردان عاشق میشود بی شک
چه زیبا نوش کردی بادهی سرخ شهادت را
طریق القدس هم با خون تو آزاد خواهد شد
و از صهیون، فلسطین میرباید خواب راحت را
کنار مسجدالأقصی نماز شکر میخوانیم
و غزه میکند تکرار با خود این عبارت را_
پشیمان میشود حتما رژیم نکبت صهیون
که باید پس دهد روزی تقاص این جنایت را
«محمد مهدی عبداللهی»
#شعر #هنر
@Esrar3
داغ ابراهیم در دل، داغ قاسم در جگر...
شعلهای بر جانمان بارید با داغی دگر!
گریه دیگر چارهی این آتش ِ جانسوز نیست
اشک هم بر گونه هامان در غمت شد شعله ور
لحظهی دیدار بود و آمدی با پای جان
تا ببوسد گونه هایت را شب آخر، پدر
بی گمان میخواستی آرامشی ناب و زلال
گرمی آغوش اقیانوس را، پیش از سفر...
آه اسماعیل! اسماعیل ِ دلتنگ از جهان
ای رها از عالم و اندیشهی خوف و خطر
ای شکوه ِ صوت قرآنت، طنین انداز ِ عشق
ای به شوق دوست، در خون ِ زلالت غوطه ور!
میخروشد چشمههای نور از رگهای تو
جاودانی در دل این خاک ِ سبز پرگهر
میشود نزدیک و نزدیک آفتاب ِ بی غروب
باز میگردی تو با خیل ِ سواران ِ سحر
«حمیده پارسافر»
#هنر #شعر
@Esrar3
روز وداع سرخ تو آغاز طوفان است
ایران به فکر انتقام خون مهمان است
پرواز کردی و به سمت آسمان رفتی
چون آشیانت در بلندیهای جولان است
دور از وطن صبح غریبی رفتی از اینجا
حتی عروج تو شبیه مرد میدان است
از عید قربانهای هاجر کم نخواهد شد
از بس که اسماعیل در ایلش فراوان است
هر کس گذشته از طریق القدس میداند
سرشار از عطر قدمهای شهیدان است
قرآن بخوان با آن صدای عرشی اتای مرد
سوگند بر خونت که صهیون رو به پایان است
«فرزانه قربانی»
#شعر #هنر
@Esrar3
بار دیگر آتش کین شعلهور
بوسه باران کرد مردی مرد را
همچو قاسم سوخت اسماعیل را
تا به ما تحمیل کرد این درد را
درد پر رنج است داغی تلختر
اینکه مهمان بود در ایران ما
خصم، مهمان عزیز از ما گرفت
شرمساری نیش زد بر جان ما
باز هم شب بود و دزدی نیمهشب
بزدلانه باغ را آتش کشید
باغبان اندوهگین گردید و در
کوس خونخواهی مهمانش دمید
مرد میدانها هنیه، مرد رزم
گرچه پاداشش شهادت بودهاست
لیک از یک انتقام بی درنگ
خاطر ما با علی آسودهاست
یاعلی! اینبار هم داغی دگر
همچو داغ قاسمت جانکاهشد
ذوالفقارت را برون کن از نیام
باز اسماعیل ذبح الله شد
«ام البنین بهرامی»
#شعر #هنر
@Esrar3
سرود شام، قدس و نیل ابوالعبد
شکوه و شوکت این ایل، ابوالعبد
قسم بر "تین و زیتون" فلسطین
که پیروز است اسماعیل ابوالعبد
سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)
#شعر #هنر #افغانستان
@Esrar3
مهمان ما در خانه مان در خون خود غلتید
عطر شهادت در هوای خانه مان پیچید
مهمان خوب خانه مان از جنس باران بود
از آسمان شهر ما عشق و صفا بارید
مهمان ما مردی مقاوم از فلسطین یود
در چشمهای او همیشه پرتو امید
بار سفر بست و سوار هودجی از نور
چشمک زنان از پیش ما تا خانه خورشید
چون حاج قاسم بود او مانند مغنیه
وقت شهادت بر جدال مرگ میخندید
آگاه باشیدای علمداران و سرداران
بعد از شهادت میشود راه شما تمدید
باید بدانند ابلهان نسل اسرائیل
رزم شما بعد از شهادت میشود تشدید
«محمدعلی یوسفی»
#شعر #هنر
@Esrar3
دوباره سر برون آورده دشمن
خیانت کرده او در کشور من!
گرفته گُل میان باغ و بستان
گل یاسی بُریده بین گلشن
به پا کرده علم با رو سیاهی
زده بر ننگ خود اینگونه خرمن
گرفت از ما «شهید هنیه»
دریغا نمیداند که کوبیده به آهن!
علمدار حماسی یک نفر نیست
که اینگونه بسنجد کور و کودن
فقط آخر بگویم ای یهودی
ز نادانی زدی آتش به دامن!
«محمد امینی»
#شعر #هنر
@Esrar3
انتقامی سخت در راه است اسرائیلیان
عمرتان بسیار کوتاه است اسرائیلیان
با به خاک و خون کشیدن کاخ برپا میشود؟
آرزوهاتان ته چاه است اسرائیلیان
پاسخ مهمان کشی تان را بزودی میدهیم
میزبان سرسخت و خونخواه است اسرائیلیان
مرد میدانی قویتر میرسد هرچند که
داغ اسماعیل جانکاه است اسرائیلیان
"هم صدا با حلق اسماعیل" هر آزادهای
با نوای غزه همراه است اسرائیلیان
خون اسماعیل سیلی میشود بنیاد کن
وقت طوفانش سحرگاه است اسرائیلیان
«صامره حبیبی»
#شعر #هنر
@Esrar3
شبیه حاج قاسم بودی، اسماعیل ما بودی
تو را قابیلیان کشتند تو هابیل ما بودی
سراپای وجودت عطر قرآن داشت اسماعیل!
شهادت را کدامین آیه از تنزیل ما بودی؟
سلام الله، بازوی رشید مردم غزه!
شما بازوی برحق خدا، سجیل ما بودی
فلسطینی چه فرقی میکند با قوم ایرانی
تو ای یوسفترین ای ایلیا از ایل ما بودی
بخوان قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار اسماعیل!
که صوت عرشی و بارانی ترتیل ما بودی
«علیرضا قزوه»
#شعر #هنر
@Esrar3
به راهِ وصلِ تو اینگونه ساده باید رفت
به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت
به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار
به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت
اگر چه نیمه یِ شب در شکوهِ بیداری
میانِ عرصهی حق، ایستاده باید رفت
به سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق
شتابناک، شبیه بُراده باید رفت
عجب تجارتِ نابیست، مرگ در ره عشق
چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت
پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است
عنانِ زندگی از دست داده باید رفت
به میهمانیِ حق، چون هنیهّ یِ عاشق
به شوق با همه یِ خانواده باید رفت
«احمد رفیعی وردنجانی»
#شعر #هنر
@Esrar3
بدرود آمد لحظه تحویل اسماعیل
آهای شهید فتنه قابیل اسماعیل
چون حاج قاسم آرزویت را بغل کردی
حک گشت داغت بر دل این ایل اسماعیل
یک لحظه دور از آتش میدان ندیدیمت
یک لحظه ایثارت نشد تعطیل اسماعیل
جاری شود از خون تو صد رود بعد از این
خفته ست در خون تو صد سجّیل اسماعیل
از برکت خونت به هم پیوند خواهد خورد
خاک فرات و آسمان نیل اسماعیل
پرواز تو دلهای ما را مطمئنتر کردا
ی خونبهایت محو اسرائیل اسماعیل
رفتی ولی برگشتنت را زود میبینیم
بدرود اسماعیل اسماعیل اسماعیل
«محمود یوسفی»
#شعر #هنر
@Esrar3
محمد مرادی (چهلهی دشتی)
خوش کرده جا خاکی سر پیمان، به تنهایی
عمریست دارد میدهد هی جان به تنهایی
از روز اول تا خودش را دید تنها بود
باریکه ای روباز و در زندان به تنهایی
جمعند بر خاکش تمام فصلهای سبز
پاییز آبادی ولی ویران به تنهایی
باران، تمام سرزمینش، روز و شب باران
نخلی ست در سیلاب بی باران به تنهایی
بوی بهار از شهرشان هرگز نمیآید
اینجاست «غزه» فصل تابستان به تنهایی
«والتین والزیتون» و «الرحمن» همه جمعند
دارد چرا میسوزد اما «علّم القرآن» به تنهایی
دود است و آتش سجدگاه کودکان شهر
نوحاند در دریای بمباران، به تنهایی
دستان داغ آشنا در دستهاشان نیست
تنهاست تا کی این غریبستان به تنهایی
او میکشد بردوش خود معنای انسان را
تنهاترین تنهاترین انسان، به تنهایی
#شعر #هنر #رنج
@Esrar3