امامت؛ حکومت خوب و آرمان تحققنشده
بهترین شکل حکومت کردن چیست؟ بهترین شکلی که زمینه را برای سعادت دنیوی و اخروی یک ملت فراهم میکند.
➖در اندیشه اسلامی، بهترین شکل حکومت، «امامت» است. امامت، نه تنها یک مقام معنوی و مرجعیت دینی، بلکه الگویی برای حکومت و حکمرانی است که در آن، یک پیشوای عادل و معصوم، امام و زمامدار جامعه میشود و بقیه مأموم. او آنها را به سوی حق و فضیلت، هدایت میکند و آنها از او تبعیت میکنند. این ایده بر اساس آموزههای شیعی، حاکی از آن است که امامت، تداوم رسالت پیامبر(ص) در عرصه مدیریت جامعه و اجرای احکام الهی است.
➖اما از فهم نظری امامت که بگذریم، در عمل شاهدیم که الگوی امامت، با موانع متعددی روبهرو شد. پس از رحلت پیامبر(ص)، اگرچه اهلبیت(ع) به ویژه امام علی(ع) و امام حسن(ع) برای مدتی کوتاه زمامدار رسمی جامعه شدند، اما به دلایل مختلف از جمله قدرتطلبی حاکمان و عدم همراهی عمومی، امامت به معنای حکومت دینی کامل، هرگز به صورت همهجانبه محقق نشد. حتی در دوران ائمه بعدی، شرایط به گونهای پیش رفت که امامان بیشتر به نقش هدایتگری معنوی و علمی محدود شدند و امکان تشکیل حکومت دینی مطلوب را نیافتند.
این است که اگر چه ما الگوی امامت را به عنوان اخلاقیترین الگوی حکمرانی پذیرفتهایم و تضمین دارد که بر عدالت و سعادت استوار است، اما تا به اکنون، این الگو، تبدیل به یک الگوی آرمانی و ایدهآل شده که تحقق کامل آن در بخشهای مختلف جامعه بر همگان خیلی واضح نیست. چرا که تحقق آن نیاز به شرایط خاصی دارد.
سایر الگوهای حکومت، اعم از دموکراسی، سلطنت، الیگارشی، تئوکراسی و جمهوری دینی، الگوهایی هستند که در عمل تحقق پیدا کرده اند اما در عوض، عاری از مشکل اخلاقی نیستند که در جای خود باید به آن پرداخته شود.
▪️این موضوعی است که در تبلیغ و تبیین پیام غدیر، باید مورد توجه ما قرار گیرد و روز غدیر، روزی است که میتوان آن را روز گفتمان «حکومت خوب» تعیین کرد و آن را به بحث گذاشت. به ویژه شیعه، که تنها گروهی است در جهان که تحقق این الگو را دنبال میکند، جا دارد که گفتمان خود را با سایرین در میان بگذارد و ترویج کند.
#اخلاق_سیاسی
________
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
«زندگی امن» در دنیای خطرناک
هر نفسی که میکشی، بوی خاک گور میکشی. قربون روحیه لطیف و حساست که حتی صدای یه ترقه دلت رو می لرزونه تا چه برسه به موشک. قربون دل نازکت که تاب و طاقت دیدن یه قطره خون رو نداری، چه برسه به جنازه. همیشه تو صلح زندگی کردی، عادت کردی به امنیت. حالا یه ذره ناامنی، یه ذره خطر، کافیه تا روانت رو ویران کنه، تا چه برسه به جنگ... ولی اینها فقط ظاهر قضیه است همشهری. واقعیت پشتش یه چیزه: «ترس».
خب حق داری؛ جنگ ترس داره. فقط تو نیستی که میترسی. طبیعت روان انسان همینه که به هر خطری واکنش نشون بده. اما ای کاش با ترس خود مواجه بشی و صادقانه بگی: «من میترسم.» ولی گاهی به جای این مواجهه و پذیرش هیجان، شاهد یک «عقلانیسازی» هستیم: آی احمقها! چرا منو میترسونید؟ روانم مرد. آرامشم رفت. زندگیم نابود شد. مگه شما انسانیت ندارید که انسانها از بدیهیترین حق خودشون یعنی امنیت محروم میکنید؟!
اگر مواجهه و پذیرش داشته باشی، گرفتار این عقلانیسازی نمیشی و مسئولیت هیجان خودت رو بر عهده میگیری. در واقع، چون نمیتونی با وجود خودت صادق باشی، وجود دیگران و شرایط بیرونی رو متهم می کنی. وقتی نمیتونی بگی «من میترسم»، میگی «شما مرا ترساندید».
ترس، گناه نیست، شرم آور نیست، چون یه پاسخ طبیعی از وجود انسانه. اما فضیلت نیست. فضیلت آن است که ترس رو بپذیریم و بگیم: من میترسم، ولی اینجا هستم، با تمام لرزشهایم». به جای اینکه بنشینیم و ناله کنیم، بایستیم و بگیم: «ترس من هست، ولی من بالاتر از آن هستم». به جای اینکه تمام لحظههای زنده خودمون رو به «پیشدرامد مرگ» تبدیل کنیم و زمینگیر بشیم، قد علم کنیم و بیندیشیم که زندگی، جرئت پذیرش نااطمینانیه و زندگی بدون خطر و چالش معنا نداره.
به این شکل، کم کم عقل و شجاعت، جای استرس و نگرانی رو توی وجودمون میگیره و ذهنمون مسلح خواهد شد برای تأمین امنیت خود و مقابله با خطرات. امنیت رو انسانهای شجاع، جور دیگهای میسازن. شجاع اونی نیست که اصلاً نمیترسه، شجاع کسیه که با ترس زندگی میکنه. اگه امنیت یعنی عدم ترس، باید بریم تو بهشت دنبالش بگردیم. چون دنیا، جایی نیست که امنیت کامل داشته باشیم. امنیت یعنی اینکه با وجود خطر، ثابت بمونیم. یعنی با وجود مرگ، زندگی کنیم. ترس یه هشداره، یه فریاد داخلیه. ولی نه یه فرمان برای فرار. ما به هشدارها گوش میدیم، ولی به فرمان ترس، گوش نمیدیم.
به کافه اخلاق بپیوندید ☕
@ethicscafe
زن قوی بااصالت
قدرت واقعی زن ایرانی، در برابر ستم و تعرض دشمن، خودش رو نشون میده، نه اینکه با ژستهای استقلالطلبانه خودخواهانه و لجبازی با نقشهای زنانه و جدال با مردان، بخواد به رخ بکشه که من زن قویام. یه زنِ واقعاً قوی، مجبور نیست همش به همه ثابت کنه چی داره. اصالتش رو توی دفاع از حقش نشون میده، نه توی تقلیدها و چشموهمچشمیهای بیمعنی. وقتی خطری نیست، آروم و باوقاره؛ اما اگه کسی بخواد حریمش رو بشکنه، مثل یه شیر از خودش دفاع میکنه.
فرق یه زن قوی اصیل با یه زن قوی فیک همینه: یکی از درون قویه، یکی فقط تو ظاهر اداش رو درمیاره!
☕کافه اخلاق | عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
🪵 جنگبلد
در اخلاق جنگ، رئالیست ها معتقدند جنگ خودش مسیر خودش را تعیین میکند. هر کاری برای غلبه بر دشمن لازم باشد مجاز است. اما اکثر اندیشمندان معاصر بر این نظرند که می توان و باید قوانینی را برای هدایت جنگ تعیین کرد. مثلا تفکیک «جنگ» از «جنایت جنگی» یک نمونه از اثرات تفکر این آقایان است.
➖ فراخوان شورای امنیت ملی، برای شهروندان همکاریکننده با دشمن، که بیایند خودشان را معرفی کنند تا مشمول عفو شوند، نیز یک اقدام عالی و ارزشمند بود. ممکن است یک تاکتیک و سیاست باشد برای کنترل و کشف بیشتر، اما سوابق مشابه نظام نشان میدهد که سرکاری نیست و واقعا قصد دارد برخی سادهلوحان فریبخورده را از معاندان لجوج تفکیک کند و مشمول عفو قرار دهد. چه زیبا اسم عفو را گذاشتند «عفو اسلامی». بله این زیبایی اسلام است که در جنگ، عدالت و مهربانی را فراموش نمیکند و به جای مجازات شدید، بر اصلاح و بازپروری تمرکز دارد. و دستخوش سربازان اسلام است که جنگ بلدند و به نیروهای فریبخورده کشور خود، شانس جبران و بازگشت میدهند تا از آسیبپذیری کشور بکاهند و اتحاد داخلی را تقویت نمایند.
#اخلاق_جنگ
کافه اخلاق| عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe
▪️سلسله بحثهایی درباره شهادت و جامعه شهیدپرور
سلام به همگی.
این روزها حس عجیبی دارم. امروز بیش از هر زمان دیگری، نیاز و فرصت هست تا کمی از کلیشهها و شعارها بیرون بکشیم و درباره مفهوم پرطمطراق «شهادت» فکر کنیم؛ هم به عنوان یک «سبک مردن»، هم به عنوان یک «مسئله اجتماعی» در جامعه و حاکمیت ایران
میخواهم با مدد از سرور و سالار شهیدان، مجموعه نوشتارهایی را در باب اخلاق و شهادت آغاز کنم؛ نه از موضعی تقدیسگرایانه و یکسویه، بلکه با نگاهی متأملانه و پرسشگر. هدفم آن است که شناخت بیشتر و عمیقتری از این مفهوم پیدا کنم و خود را تربیت کنم. آنچه فهم میکنم را به عنوان هماندیشی، با شما در میان خواهم گذاشت. باشد که برای شما هم مفید افتد.
🌹با تقدیم سلام و صلوات، بر شهیدانی که ما را در برابر دشمن صهیون پیروز کردند.
کافهـ اخـــلاق ◾
▪️سلسله بحثهایی درباره شهادت و جامعه شهیدپرور سلام به همگی. این روزها حس عجیبی دارم. امروز بیش از
مثلا :
- به کی میگن شهید؟
- چرا شهادت، ارزشمنده؟ ارزش شهادت به چیه؟
- آیا شهادت یک واقعیت متعالی است یا صرفاً یک برساخت اجتماعی/ادبی برای تقدیس مرگ؟
- شهادت، همیشه توجیه داره؟
- فرق فداکاری و خودکشی چیه؟
- چه چیزی از جون آدم با ارزشتره؟
- آیا شهادت، درجهبندیه؟
- آیا همه شهدا، به سعادت غایی رسیدهاند؟
- شهادتطلبی، خشونت رو بیشتر میکنه یا صلح رو؟
- شهادت، چه تأثیر مثبت و منفی بر اطرافیان میگذاره؟
- آیا رانت و تبعیض مثبت برای خانواده شهدا، درسته؟
- حمایت مالی از خانوادههای شهدا، انگیزهبخشه یا معاملهگرایانه؟
- آیا ممکنه استفاده ابزاری بشه از شهادت برای مقاصد سیاسی؟
- آیا نامگذاری خیابانها و مؤسسات به نام شهدا اخلاقیه؟
- آیا تبلیغ شهادت برای بچهها کار خوبیه؟
- چطور آماده شهادت بشیم؟
- چی میشه که یک خانواده، شهید پرور میشه؟
☕ به کافه اخلاق بپیوندید ☕
@ethicscafe
👥 تو هموطن منی؟
این روزها درباره انسجام اجتماعی ایران، بحثهای مختلفی میشه. «انسجام اجتماعی» یعنی چسب و پیوند مردم به همدیگر؛ طوری که با هم متحد باشند و پشت هم رو خالی نکنند.
اینکه در دوران جنگ، انسجام و همبستگی مردم بیشتر شد، اندیشمندان رو به تکاپو انداخته که در دوران صلح هم حفظش کنند. و اینکه عدهای بخاطر کم بودن انسجام اجتماعی کشور، احساس تعلق به کشور نمیکنن و خائن و نفوذی درمیان و حاضر میشن با دشمن بیگانه همکاری کنند.
➖سؤال اصلی این است که «عامل انسجام دهنده جامعه چیه؟»
بعضیا میگن ما امت مسلمانیم و اسلام عامل انسجام و همبستگیست، بعضیا با شعار «ایرانِ حسین»، عشق به امام حسین (ع) رو محور وحدت میدونن، و گروهی هم به نقش رهبر اشاره میکنن. اما یه چیز واضحه:
▪️به نظر میرسه هیچکدوم از اینها بهتنهایی نمیتونن همه مردم ایران رو جمع کنن. چون با اینکه اکثرا به اسلام، امام حسین، رهبر، ... احترام میذارن، باز هم ممکنه عدهای باشن که اعتقادی بهشون نداشته باشن یا برداشتهای متفاوتی داشته باشند.
➖اما یه چیز هست که در حال حاضر همه ایرانیها، از هر قوم و عقیدهای، روش توافق دارن: «وطنگرایی» یا وطن پرستی. تمام ایران، با همه تفاوتهاشون، خودشون رو جزئی از این خاک میدونن و وقتی پای نام ایران وسط میاد، کنار هم میایستن. این حسیه که از مرزهای اعتقادی فراتر میره و همبستگیای پایدار میسازه. هر چند سطح تعلق خاطر مردم به وطن خودشون، متفاوته ولی در حس ایرانی بودن، مشترکند. (بخصوص اینکه کشوری هستیم که نسبت به خیلی کشورها، مهاجر کمی داریم.)
➖برخی- به هر دلیل- این موضوع رو برنمیتابند که ایرانی بودن، بیشتر از مسلمان بودن، محور باشه ولی خب واقعیت را میشه تغییر داد؟ واقعیت اینه که ایرانی بودن، مفهوم گستردهتر و عام تری است از مسلمان بودن و هر چیز دیگهای. چه اشکال داره که حس ایرانی بودن، تقویت بشه با همه مختصات و عناصری که هویت «ایرانی» رو میسازه. از جمله اسلام و امام حسین و تمدن تاریخی ایران.
➖حالا ورای اینکه چه عاملی باعث انسجام اجتماعی ما میشه، نکتهای که هست اینه که انسجامی که بر محور وطن شاهدش بودیم، در مقابل یک عامل خارجی شکل گرفت. شرایط جنگ، شرایط خاصی ست که شرایط صلح اونطور نیست. همون کسانی که در برابر دشمن بیگانه، حس میهن پرستی و ایرانی بودنشون گل کرد و کنار هموطنشون- هر طور که هست- حاضر شدن واستن، وقتی آبا از آسیاب افتاد، اینطور نیستن. طبیعیه که اختلافات، در شرایط پساجنگ، رو بیاد و در شرایط جنگ، بره کنار. در شرایط مشابه جنگ، مثل بحرانها و حوادث هم شاهد این همگراییها و حمایتها هستیم. منظور اینکه، مقایسه دو موقعیت جنگ و صلح و انتظار بروز انسجام مشابه، منطقی نیست. هر چند جای تأمل و بررسی هست که «چکار کنیم تعلق به ایران و حس هموطن بودن، همه جا و در هر شرایطی محقق بشه؟»
پینوشت: در آینده انشالله درباره نقش اخلاق در انسجام اجتماعی خواهم نوشت و خواهم گفت که ایرانیت و هموطن بودن هم در صورت نبود اخلاق، انسجامبخشی نخواهد داشت و هموطن و همشهری، گوشت هموطن و همشهری خودش رو خواهد خورد.
_____________
کافه اخلاق|عبدالله عمادی (معین)
@ethicscafe