eitaa logo
کافهـ اخـــلاق ◾
375 دنبال‌کننده
244 عکس
38 ویدیو
18 فایل
🌟بفرمایید کافه اخلاق🌟 زمینه کاری: اخلاق عملی و اخلاق کاربردی کافه‌دار: دکتر عبدالله عمادی؛ پژوهشگر اخلاق ادمین: @aemadii میزهای کافه اخلاق: #میز_قرآن #میز_جستار #میز_داستان #میز_فیلم #میز_گفتگو #میز_کتاب #میز_رویداد #میز_روایت #میز_موسیقی #میز_پوستر
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان شکل‌گیری کافه اخلاق سلام دوستان و همراهان عزیز. ممنونم که در این مدت، نوشته‌های بی‌مغز ‌و پرمغز بنده رو در کانال مغزی‌جات دنبال می‌کردید. قدردان حضور شما و حسن نظر همه شما هستم. همانطور که می‌دانید، مغزی‌جات موضوع مشخصی نداشت و بر محور نوشته‌های شخصی من پیش می‌رفت. همچنین زمان مشخصی هم نداشت و هر زمان که خامه قلم بر صفحه موبایل می‌چرخید، فعال میشد. البته برای منی که ۱۲ سال است وارد حوزه اخلاق شدم، تقریبا پیش‌فرض بود که قلمم برای اخلاق بنویسد. با این حال، برخی دلنوشته‌ها، اشعار و مطالب دینی خود را هم در آن می‌آوردم. این بود که کافه اخلاق شکل گرفت تا با موضوع مشخص و زمان‌بندی مشخصی پیش بروم. موضوع کلی کانال، اخلاق عملی و اخلاق کاربردی است و زمان‌بندی آن به صورت روزانه. ما واقعا نیاز داریم به فضایی که به دور از هیاهوی روزمره، به تفکر و تعمق درباره ارزش‌های انسانی بپردازیم، درباره موضوعات اخلاقی بحث و تبادل نظر کنیم، روی اخلاق خود کار کنیم و زندگی خودمان و دیگران را خوب‌تر کنیم. امیدوارم کافه اخلاق، بتواند چنین فضایی را ایجاد کند. شما اعضای کافه هم میتوانید با به اشتراک گذاشتن تجربیات و دیدگاه‌های خود، در محتوای کانال مشارکت کنید. ارادتمند 🌱🤝
💠 حتما کافه اخلاق را به اقوام و دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/ethicscafe لینک دعوت به کانال👆 💠 حتما هر گونه پیشنهادی و سفارشی برای پیشبرد کافه اخلاق دارید، بر دیده من بگذارید: آیدی من 👈 @aemadii
🍂 برگ ریزونه با راه‌اندازی کافه اخلاق، دل‌نوشته‌ها، ول‌نوشته‌ها، اشعار و داستانک‌های من از اینجا تبعید شدند به کانال «مهرنگار» کانالِ عمومی نیست خصوصیه؛ اگه واقعا کشته مرده نویسنده بودید یا خواستید بازم عمرتونو تلف کنید و بخونید، از این لینک وارد شوید: https://eitaa.com/joinchat/1781531522Ce9da26a006
خوشبختانه در کافه اخلاق، هم اساتید، فرهیختگان و اندیشمندان اخلاق حضور دارند، هم از سایر رشته‌های دیگر که دغدغه اخلاق دارند. سعی کافه اخلاق بر این است که برای هر دو گروه، میزی و فضایی اختصاص دهد. لذا همانطور که تا کنون شاهد بوده‌ایم، مطالب تخصصی و عمومی، هر دو عرضه می‌شده‌اند. از این پس نیز روال همین است. البته تلاش نویسنده بر عمومی‌نویسی است تا افراد بیشتری از لفظ عبور کنند و به معنا برسند. به عنوان مثال بیایید از نو اخلاق عملی و اخلاق کاربردی را تعریف کنیم: ➖ اخلاق عملی، یعنی اخلاق در عمل، یعنی اخلاقی شدن، یعنی اینقدر حرف خوب نزن عمل خوب کن لطفااخلاق کاربردی، یعنی موقعیت‌هایی که سخت است به قواعد اخلاقی عمل کنیم یا نمی‌دانیم تصمیم درست چیست، باید چه گلی بر سر خود بزنیم؟! کسی که سر میز اخلاق عملی می‌نشیند، لابد می‌خواهد روی خودش کار کند و یواش یواش اخلاق گندش را کنار بگذارد. و کسی که سر میز اخلاق کاربردی می‌نشیند، می‌خواهد تمرین کند که بداند تصمیمات درست در موقعیت‌های سخت چیستند. بفرمایید سر میز ☕ @ethicscafe
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
منوی کافه را ببینید و از هر کدام که دوست داشتید استفاده کنید. همچنین برای دوستانتان ببرید. @ethicscafe
«آدم مناسب» _دستش را زیر چانه‌اش گذاشت و جواب داد: خب معلومه دنبال آدم خوب میگردم _ دوستش گفت: هیچ کس خوب نیست _ سرش را بالا آورد و گفت: اینقدر بدبین نباش _ گفت: و هیچ کس بد نیست _ عاقل اندر سفیه نگاهش کرد و گفت چرا مهمل می‌گویی!؟ _ ادامه داد: بله همه آدم‌ها، هم خوبند هم بد. «من»، هم خوبم هم بد. «تو»، هم خوبی هم بد. «داداشم» هم خوب است هم بد. «همسر سابقم» هم خوب بود هم بد. «همسایه طبقه بالایی» ما هم خوبه هم بد.... _ تو حرفش پرید و با خنده گفت خب خوبه بسه نمی‌خواد هشتاد ملیون اسم بگی! _از جایش بلند شد و رفت سمت تابلوی فنگ شویی. از او خواست رنگهایش را نگاه کند سیاهی در سفیدی است و سفیدی در سیاهی. واقعیت آدمها همین است. نباید آنها را سیاه و سفید محض دید. خوبی و بدی در وجود همه هست. _همانطور که داشت به تابلو نگاه میکرد گفت یعنی میگی دنبال آدم خوب نگردم؟! _آمد روبرویش: نه بعدا هر وقت باشه ازش بدی می‌بینی، میخوره توذوقت! به جاش دنبال «آدم مناسب» بگرد. _ حالا همون. ✍️ عبدالله عمادی | بیست و هشت مرداد ۴۰۳ @ethicscafe
🦉زخم رها پرنده‌ای کوچک و زخمی، با بال‌های شکسته و پرهای ژولیده به اسم «رها» روی شاخه‌ای نشسته بود. رها عادت کرده بود به نوک زدن به زخم‌هایش، این عادت کاری با او کرده بود که دیگر نتواند پرواز کند. در عین حال که درونش پر از درد و ناامیدی بود، ظاهری بی‌خیال داشت. فقط دوستش می‌توانست پریشانی را در چشمانش ببیند و بفهمد. آن هم که پیشش نبود هر روز، موقع غروب خورشید که آسمان به رنگ‌ گرم و دلنشین درمی‌آمد، رها به آسمان خیره می‌شد و با آن حرف می‌زد. _ ای آسمان بزرگ، چرا من نمی‌توانم مثل بقیه پرنده‌ها پرواز کنم؟ _ آسمان می‌گفت: ای پرنده کوچک، متاسفم تو خودت باعث این زخم‌ها شده‌ای. به جای اینکه بهبودشان بدهی، به آن‌ها نوک می‌زنی و وضعیتت را بدتر می‌کنی. تا زمانی که این عادت مخرب را ترک نکنی، نمی‌توانی پرواز کنی! رها با چشمانی خیس و خسته به آسمان نگاه کرد و برای چندمین بار به فکر فرو رفت. جغد دانایی که از دور او را میدید، آرام آرام به او نزدیک شد. رها تا او را دید، بالهایش را به او نشان داد و گفت: پرنده دانا. چه به موقع آمدی؛ من می‌خواهم پرواز کنم، اما نمی‌دانم چه جوری جغد، تیز نگاهش کرد وگفت: هر روز کمی از زخم‌هایت مراقبت کن و به جای نوک زدن به آن‌ها، به دنبال غذا و آب باش. به تدریج، بال‌هایت قوی‌تر خواهند شد و تو دوباره می‌توانی پرواز کنی. رها با راهنمایی‌های جغد دانا، شروع به تغییر کرد. او هر روز با دقت بیشتری از زخم‌هایش مراقبت می‌کرد و به دنبال غذا و آب می‌گشت. جغد دانا نیز هر شب به او سر می‌زد و او را تشویق می‌کرد. روزها گذشت و رها کم‌کم احساس کرد که بال‌هایش قوی‌تر شده‌اند. یک روز، وقتی خورشید در آسمان بالا بود و نسیم ملایمی می‌وزید، تصمیم گرفت که دوباره پرواز کند. او بال‌هایش را باز کرد و با تمام قدرتش به هوا پرید. کمی تلو تلو خورد، اما به زودی تعادلش را پیدا کرد و توانست پرواز کند. بالهای کوچکش بر اثر پرواز نکردن، ضعیف شده بود. حتی چند بار نزدیک بود تعادلش را از دست بدهد و بیفتد. اما خوشبختانه خوش بخت بود. از آن بالابالاها جغد دانا را دید که با چشمان گرد و نافذش نگاهش می‌کند. فریاد عاشقانه‌ای سر داد: آهاای ببین من توانستم! من دوباره پرواز می‌کنم. من به دوردست‌ها می‌روم... و با سرعت هر چه تمام، بال می‌زد و بال می‌زد یک‌مرتبه همه جا را خالی دید؛ خالی و بی‌روح. حتی هوا هم نبود انگار! روی یک تکه سنگ بزرگی نشست تا هم خستگی بگیرد هم جهت را پیدا کند. ناگهان کرکس گرسنه‌ای به سرعت بالای سرش ظاهر شد و به طرفش حمله کرد. با منقار برگشته و قوی اش او را گرفت و گوشتهایش را تکه تکه کرد. آری کرکسها، از زخم ارتزاق می‌کنند. ✍️ عبدالله عمادی| بیست و نه مرداد ۴۰۳ @ethicscafe
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دل هر شخص، و در دل هر رابطه، خطی است که عبور از آن دلها را می‌شکند. خط قرمز خود را خودمان می‌توانیم تعیین کنیم ولی خط قرمز رابطه‌مان را، دیگری راستی، اخلاق و خط و مرز آن، به رعایت چار تا اتیکت شیک نیست! به جنتلمن بودن و لفظ قلم حرف زدن نیست! به محبت و عدالت یعنی رعایت حق و حال طرف مقابل است. @ethicscafe