••✾•🍃🍃🍃🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃•✾••
بِسْــمِ اللهِ الرَّحــمنِ الرَّحِیـــــم
••✾•🍃🍃🍃🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃•✾••
ا✨﷽✨ا
سلام خدمت شما عزیزان🥰
من، فاطمه محمدی هستم، ٣٠ ساله و در حال حاضر مادر ۲ فرشته 👩👧👦
علیرضا ۵ ساله
فاطمه زهرا ۲ ساله
❣مادری که قراره به بهانه این فرشته های کوچیک، خودش بزرگ بشه و رشد کنه و تربیت بشه و از "منیت" هاش فاصله بگیره.
❣ مادری که فارغ از هیاهوی پوشالی غرب، به دنبال نگاه والای دین به جایگاه زن و مادر هست و افتخار میکنه به اینکه یه مادره و با تمام عیب و نقص هاش دوست داره مادری رو مشق کنه.
🌐 @f_mohaammadi
••✾•🍃🌺🍃•✾••┈
❣بهش نگاه میکنم و با خودم فکر میکنم ۱۰ سال پیش کجای زندگی من بوده و ۱۰ سال دیگه کجای زندگیمه؟
با خودم میگم یعنی منم یه روز همینقدری بودم و فارغ از دنیا و متعلقاتش؟
یعنی ۳۰ سال دیگه، فاطمه زهرا هم مثل من ، مامان شده و دغدغه بچه ها و زندگیشو داره؟
❣وقتی علیرضا این سنی بود دوست داشتم زودتر بزرگ بشه، فکر میکردم اگه بزرگ بشه زندگی یه جور دیگه میشه!
ولی الان دوست دارم هر روزمو زندگی کنم
یه روز خوشحالی، یه روز مریضی، یه روز ناراحت، یه روز خسته، یه روز آروم و یه روز بی خواب! همین روزا هستن که هفته ها و ماه ها و سالها و آینده رو میسازن و کسی چه میدونه که چند صباحی دیگه با این قطار قراره جلو بیاد؟
❣من اینجام!دقیقا همین نقطه از تاریخ زندگیم و قراره امروزم رو زندگی کنم و این دست منه که چطور زندگی کنم؛ ناراحت و غر زنون بخاطر مریضی این طفل معصوم یا آروم و رها بخاطر روزی که میگذره و همیشگی نیست...؟
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#دلنوشتههای_یک_مادر
🌐 @f_mohaammadi
🔅سه بار زیارت را از اول شروع کردم...
هر بار فاطمهزهرا به بهانهای در وسط زیارت گریه کرد. خسته است و خوابش میآید ولی برای خواب مقاومت میکند.
برای بار سوم گریه میافتد! کتاب زیارت را با نارحتی میبندم و بغلش میکنم بلکه آرام شود.
نگاهم اما...
بین زائرها میچرخد و روی هر زائرِ کتاب به دستی که در آرامش در حال خواندن دعاست، متوقف میشود، به حالشان غبطه میخورم، چه در آرامش زیارت می خوانند...
در حال راه رفتن در رواق هستم و ذهنم با این فکرها مشغول!
🔅ناگهان توجه فاطمهزهرا به صندلیهای کنار رواق جلب میشود.
از افکار خودم فاصله میگیرم و کنار صندلی ها مینشینم. حالا دیگر در چهرهاش چیزی جز خوشحالی نمیبینم، به سمت صندلیها میرود و مشغول بازی است و مرا هم به بازی می طلبد.
🔅ذهنم دوباره به تکاپو میافتد، به راستی چه کسی گفته ارزش خوشحال کردن دلِ زائری کوچک کمتر از ارزش زیارت است؟
اصلا چه کسی تعیین میکند که ارزش زیارت نیمه کارهی یک مادر کمتر از ارزش زیارت زائری باصفاست؟
🔅مگر پیامبر مهربان ما(ص) نفرمودند که: "همانا در بهشت سرایی است به نام دار الفرح كه تنها كسانی به آن در آیند كه كودكان را شاد كنند(۱)"
مگر پیر و مرشد ما (ره) به عروسشان نفرمودند: "من حاضرم ثوابی را که از تحمل شیطنت حسین میبری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم؟"
پس چرا من از این زیارت نیمه کاره خود ناراحت باشم؟
رو به حرم میکنم؛ اما اینبار آرام و خالی از ناراحتی و زیر لب میگویم: يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ؛ خودت کم مرا زیاد کن...
۱۴۰۳/۲/۱۵
(۱) كنز العمّال
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#دلنوشتههای_یک_مادر
🌐 @f_mohaammadi
جسمم نشسته است پای این قاب🖤😭
روحم اما اینجا نیست...
در دلم ولوله ای ست.
▪️ #خادم_الرضا اندکی دیگر در آرامگاه ابدی اش در جوار #امام_رضا_جانمان آرام می گیرد...
ذهنم به سال ۱۳۳۹ می رود...
روزی که #رئیسی_عزیز در مشهد چشم به جهان گشود و مادری که با مِهر حضرت رضا(ع) نوزادش را شیر داد به آرزوی اینکه روزی نور دیده اش، خادم اهل بیت و اسلام شود...
او اما هرگز فکر نمی کرد چند سال بعد این چنین زیبا، شب ْ بیداری هایش ثمر بدهد! فرزند کوچکش حالا عزیز یک ملت شده...اینجاست که می بینم چه حکیمانه پیر و مرشد ما (ره) گفتند : "از دامن زن مرد به معراج رود..."
▪️با خودم فکر می کنم اصلا مگر تربیت کار یک شب و یک سال است که زود به ثمر بنشیند...!
چه زیبا گفته اند که تربیت، کار باغبانی بذری کوچک است که برای به ثمر نشستنش باید سال ها بگذرد...
▪️به فرزندانم نگاه می کنم...
با چشمانی اشک آلود آرزو می کنم آن ها هم روزی #خادم_اهل_بیت شوند🤲 حالا چه زیبا می شود این شب بیداری ها و نخوابیدن ها و خستگی ها برای این فرشتگان معصوم...
اصلا تمام این روزهایم به فدای یک "بأبي انت و أمي یا اباعبدالله" ِ آن ها وقتی که من زیر خروارها خاک هستم...
حالا طعم شیرینی می گیرد این خستگیها...
۱۴۰۳/۳/۳
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#مادری_افتخار_من_است
#دلنوشتههای_یک_مادر
🌐 @f_mohaammadi
📢 رهبر معظم انقلاب به مجاهد بزرگ سید حسن نصرالله در پی درگذشت مادر گرامی شان: در کرامت آن مرحومه همین بس که سید نستوه مقاومت، برخواسته از دامن پاک اوست.
🌀 با خود می اندیشم زن شاید در نگاه ظاهر بینانه در چهاردیواری خانه باشد.
لکن در دامان او می تواند تربیتی صورت بگیرد که مهره اصلی مبارزه با اسرائیلِ کودک کش شود.
پس #چهار_دیواری_خانهام_سنگر_من_است. من آن را سفت خواهم چسبید؛ فارغ از هیاهوی تو خالی تمدن غرب...
۱۴۰۳/۳/۷
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#سید_حسن_نصر_الله
#دلنوشتههای_یک_مادر
🌐 @f_mohaammadi
🔹 مادران احساسات مشترکی دارند...
مگر می شود مادر باشی و نگرانی مادری دیگر را درک نکنی؟
مادر باشی و دلشوره ی مادری دیگر را از چشمانش نخوانی؟
🔹 مادر که می شوی، دلت شور می زند برای بچه ی گم شده ای که با چشمانی مضطرب و اشک آلود، مدام اطراف را از نظر می گذراند بلکه نشانی از آشنایی بیابد تا در آغوش گرمش، آرام بگیرد...
🖤 اخبار #رفح💔 را که می شنوم دلم بی تاب می شود...
دوست دارم تکثیر شوم و مادری کنم برای بچه ای که مضطرب در آشوب جنگ، به دنبال نشانی از آشنایی می گردد... نکند مادرش را نیابد و او تنها شود... نکند تن نحیف برادر و خواهرانش در آتش بسوزد و او تنها بماند؟
🔹بغضِ گلویم را فرو میخورم!
قلبم را اما، پر میکنم از بغض و نفرت نسبت به این #اسرائیل_جنایتکار تا یادم نرود باید فرزندانم را با شعار #مرگ_بر_اسرائیل بزرگ کنم، باشد که خدا ما و فرزندانمان را در نابودی اسرائیل شریک کند...🤲
۱۴۰۳/۳/۸
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#رفح
#غزه
#مرگ_بر_اسرائیل
🌐 @f_mohaammadi
به نظرتون با چنین بچه ای که نصف لیوان آب ریخته روی جزوه مامانش، باید چیکار کرد؟!🥴
گوشش رو بپیچونم چطوره؟😎
خنده اش رو که میبینم، منم خنده ام میگیره😅
مدادم رو برمیدارم و پایین صفحه، تاریخ میزنم و در حد یه جمله مینویسم "خاطره ای از خلوت فاطمه زهرا و جزوه ی مامان"
یه ماه دیگه، دیدن همین یه جمله، وسط خستگی امتحان ها، خنده میاره رو لبم و خستگیمو در میکنه! درست مثل یه قاچ هندونه ی خنک وسط گرمای تابستون😋
توصیه میکنم شما هم امتحان کنید😁
۱۴۰۳/۳/۱۰
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#مادری_بدون_روتوش
🌐 @f_mohaammadi
••✾•🍃🌺🍃•✾••
پیامبر خدا (ص) : اگر کسی کودک گریانش را خشنود کند تا آرام بگیرد، خداوند آنقدر از نعمت های بهشت به او عطا می کند تا خشنود شود.
منبع : الفردوس : ج ۳ ص۵۴۹ ح ۵۷۱۵ عن ثوبان
••✾•🍃🌺🍃•✾••
پی نوشت: واقعا ما چه دین مهربونی داریم...😍
با خوندن این حدیث ها، چقدر مادری کردن، شیرین تر میشه.
خودمونیم؛ ولی چقدر خدا ثواب جمع کردن رو برای ما مامان ها راحت کرده😎🙃
۱۴۰۳/۰۳/۱۲
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#حدیث_هفته
🌐 @f_mohaammadi
🌀مشغول کارهای منزل هستم و ذهنم درگیر درس های عقب مانده و فرصت محدودی که تا امتحانات باقی مانده!
از ذهنم می گذرد کاش مادر من هم در نزدیکی ما بود تا بتوانم با خیالی آسوده،بچه ها را برای ساعاتی به او بسپارم و خودم را غرق در"قیل و قول های شهید اول و ثانی در کتاب لمعه" کنم!شاید هم می نشستم و به "دیدگاه حق الطاعه شهید صدر" فکر می کردم و لذت می بردم از تعبد در برابر مولا!
برای لحظاتی تصور می کنم چه شیرین بود اگر خانه ام اصفهان در حوالی خانه مادرم بود تا هر زمان که خسته بودم با چایی گرم اش، خستگی به در می کردم!
🌀اما ذهنم چند روزیست مشغول ِ #نامه_رهبر_عزیزمان_به_دانشجویان_آمریکاست! شیرین بود و دلچسب خصوصا آنجا که فرموده بودند:"شما اکنون در طرف درست تاریخ که در حال ورق خوردن است ایستاده اید"
🌀با خود می اندیشم من در کجای این تاریخ ایستاده ام؟!سهم من از پیشبرد ِاهداف این انقلاب چیست؟سهم من در زمینه سازی برای ظهور منجی عالم بشریت چیست؟
🌀من می توانم غرغرکنان عرصه را بر آقای همسر که سرباز این میدان است تنگ کنم،می توانم خسته باشم از سروکله زدن با بچه ها و این را در کلام و نگاهم بگنجانم که متوجه شود!
اما نکند فرداها پشیمان شوم؟مگر هر کداممان در این مسیر،وظایفی بر عهده نداریم؟
اگر همسرم در خط مقدم این جنگ است،پس من هم مسئولیتِ پشتیبانی این #جنگ_تمام_عیار را برعهده دارم.پس چرا ناراحت باشم بخاطر دوری از خانواده؟نکند به خاطر چند واحد بیشتر درس یا خستگی بچه داری و خانه داری،عرصه را بر او تنگ کنم؟
این من هستم که انتخاب می کنم در کجای این مسیر بایستم...
۱۴۰۳/۳/۱۳
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
🌐 @f_mohaammadi
🦋 دامن مادر؛ بزرگترین جایگاه تربیت فرزند
📣 امام خمینی (ره ): دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم. [این ] یک وظیفۀ انسانی است، یک وظیفۀ الهی است، یک امر شریف است؛ انسان درست کردن است.
📚 منبع: صحیفه امام، ج ۹، ص: ۲۹۳ و ۲۹۴
✏️ پینوشت: کافیه تنها اندکی از نظریه های اندیشمندان غربی رو با سخنان امامین انقلاب درباره شأن و جایگاه زنان و مادران، مقایسه کنید تا ببینین که " میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است" 🥰
۱۴۰۳/۳/۱۴
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#سالگرد_رحلت_امام
#دامن_مادر_بزرگترین_مدرسه
#مادری_افتخار_من_است
🌐 @f_mohaammadi
هدایت شده از الگوی سوم | فاطمـــه محمّدی
❤️ به بهانه تولد مادرم، چشمانم را می بندم و سوار بر قطار زمان به گذشته های نه چندان دور می روم...
زمانی که دختر بچه ای کوچک بودم،فارغ از همه چیز.
آن زمان که در دنیای کودکانه ام دو واژه می شناختم #مادر و #پدر
اصلا تمام زندگیم در اینها خلاصه می شد، اگر نبودند آشفته می شدم
مادری که زیباترین روزهای عمرش را گذاشت تا فرزندانش قد بکشند! هیچگاه نگفت به خاطر شما نتوانستم درس بخوانم! هیچگاه ندیدم از مادری کردن خسته شود یا گلایه ای داشته باشد... شاید اگر امروز مادری برایم شیرین است، مرهون رفتارِ مادرانه ی او هستم...
❤️ حالا من،دخترِ کوچک این مادر، قد کشیده ام و دارم مادری می کنم برای فرزندانم و افتخار می کنم به اینکه #یک_مادرم؛ باشد که فرداها نیز دختر کوچکم افتخار کند به اینکه #یک_مادر_است.
❤️ما این افتخار را نسل به نسل به فرزندانمان منتقل می کنیم تا دشمن خیال نکند می تواند این میراث گرانبها را از ما بگیرد!
پی نوشت: مامان عزیزم از همین راه دور دستتون رو می بوسم و تولدتون رو تبریک میگم❤️
۱۴۰۳/۳/۱۴
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#دیگران_کاشتند_و_ما_خوردیم
#ما_بکاریم_و_دیگران_بخورند
🌐 @manvabacheham
🍀 ثواب زیارت امشبم را تقدیم می کنم به آنان که در راه رسیدن به قله ، حاضرند از زیباترین روزی های حلالشان بگذرند.
🍀 به قول رهبر فرزانه مان، #ما_به_قلهها_نزدیک_شدهایم💪
☘ان شاا... به زودی،طعم شیرین رسیدن به قله ها،تمام این ملالت ها را از دلمان بزداید.😍
۱۴۰۳/۳/۱۵
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#ما_به_قلهها_نزدیک_شدهایم
#حرم_حضرت_معصومه(س)
🌐 @f_mohaammadi
🪴
«بچهها عاشق قهرماناند»
تا لحظهای که روی صندلی نشستم، قرار بود قیام ۱۵خرداد را برای مادران توضیح دهم. وقتی سلام کردم و ۱۲-۱۰ تا بچه قد ونیمقدِ ردیف جلویی، بلند و رسا -درست مثل توی مهدکودکها- جواب دادند، فهمیدم کارم سخت شده. نمیشد ۲۰جفت چشمی که زل زده بودند به من تا بفهمند ۱۵خردادِ خیلی سال پیش چه اتفاقی افتاده را نادیده گرفت.
«یقینا کله خیر» را برای همین وقتها گذاشتهاند دیگر. بسم الله را گفتم.
ماجرای لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را جوری توضیح دادم تا بفهمند امام خمینی از کجا اسمش روی زبانها افتاد.
به فاجعه فیضیه که رسیدم گفتم «مامورهای شاه، بچههای مدرسه علمیه را خیلی اذیت کردند. خیلی خیلی اذیت کردند.» آخر نمیشد برای بچه ۵ساله توضیح داد طلبهها را از روی پشتبام پرت میکردند پایین.
حالا نوبت محرم بود و سخنرانی امام در روز عاشورا. بچهها عاشق قهرماناند. اسطوره. یک نفر که کارهای عجیب بکند و از آدم بدها نترسد. کاراکتر اصلی قصه من، تمام ویژگیهای یک اسطوره را داشت. وقتی گفتم مامور ساواک درِ گوش امام گفت:
«اگر امروز سخنرانی کنید، کماندوهای ما میریزند توی مجلس و آتش و خون به پا میکنند» ترسیدند.
منتظر هر واکنشی بودند به جز این:
«من هم میدهم کماندوهای من، ماموران شاه را تادیب کنند».
بچهها نیمخیز شدند و دست زدند. بعدش هم که گفتم
«مامور از ترسش، درِ خروجی را گم کرده بود» همه زدند زیر خنده.
به شب دستگیری امام که رسیدم، بچهها دیگر پلک نمیزدند. آنجا که امام میآید وسط کوچه و فریاد میزند:
«روحالله خمینی منم، به این بیچارهها چه کار دارید» باورشان نمیشد یک نفر بیاید سر ماموران شاه -که برای دستگیریاش آمدهاند- داد بزند. اما وقتی مامورها گفتند:
«نه، نه، ما کسی را کتک نزدیم، ما مومنیم» باورشان شد امام خمینی برای خودش یک پا اسپایدرمن و بنتن است!
حالا دیگر جا انداختن اینکه چرا مردم از آن روز به بعد آمدند وسط میدان و اصلا از توپ و تانک شاه نترسیدند، کار آسانی بود.
بچهها دیگر فهمیدند یک آدم شجاع پشت ماجرا است که از چیزی نمیترسد و مردم هم خیلی دوستش دارند. برای همین بود وقتی گفتم:
«روز ۱۵خرداد مردها وصیتنامهشان را گذاشتند سر طاقچه و آمدند بیرون» توی آن ۲۰جفت چشم، اثری از ترس ندیدم. مخصوصا دخترکها، وقتی شنیدند آن روز «خانمها با قندشکن و سیخ کباب و بچهبغل آمدند تظاهرات» صاف نشستند و سرشان را بالا گرفتند تا بگویند بله «دخترا موشـَـن...» شعری مضحکِ بیمعنیست!
حرفهایم که تمام شد، بچهها به اندازهی ۶۱سال بزرگتر شده بودند. انگار روحِ جاریِ ۶۱سالهی قیام ریخته باشد توی جانشان.
حالا میتوانستم سر جملهی «یقینا کله خیر» حاج قاسم قسم بخورم و مطمئن باشم این تغییرِ ناخواستهی برنامه، خداخواسته بوده و پر از برکت و نور.
حالا میتوانستم قسم بخورم ما ماموریم به انتقال هویتِ انقلابیمان به نسلهای بعد. بچهها میفهمند. بچهها اسطوره را و قهرمان را خوب میفهمند. فطرتِ ظلمستیزشان تشنهی شنیدن قصههای انقلابی است که سرتاسرش مبارزهی حق بود و ختمِ به حق.
و فطرت چیزی نیست که بِکِشانیاش تا دوره متوسطه دوم و بنشانیاش سر زنگ تاریخ تا به زور بکنیاش توی مغز بچه.
و من، امروز، ۱۵خرداد ۱۴۰۳ به جرات میتوانم بگویم قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ را خیلی راحت میشود توی طرحِ درسِ مهدکودکها آورد.
۱۵/خرداد/۱۴۰۳
✍ #فاطمه_افضلی
#قیام_پانزده_خرداد
#خمینی_کبیر
🌐 @f_mohaammadi
🌐 @baahaarnaranj
هدایت شده از الگوی سوم | فاطمـــه محمّدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پای درس امامین انقلاب
🔻 مگر می شود "زن" باشی و بغضِ عمیقِ نهفته در صدایش را نفهمی...
بغض دارد ولی در کنارش صلابت و نجابت و درس هم هست
آنجا که می گوید "همین درد است که اسباب تعالی و تزکیه ست. همین درد است که فرصت هم هست"
🔻 به راستی او این ها را از کجا آموخته ست؟ در کدام واحد درسی می توان آن را یافت؟ در کدام کتاب روانشناسی از آن صحبت شده؟!
🔻 خودش اما؛ پرده بر می دارد از این راز! او این ها را پای درسِ #خمینی_کبیر آموخته.
مکتبی که چنین دردِ جانگدازی را تبدیل به فرصت می کند، پویا تر از آن است که بتوان آن را خاموش کرد.
این مکتب حالا، زنده و پویا تر از هر زمان دیگری ست و ما اکنون در امتداد همان مکتب، پای درسِ #جانشین_خمینی_کبیر نشسته ایم ؛ آنجا که برای شهادت #رئیسی_عزیز می فرمایند: "درد بزرگ و سنگینی ست ولی باید آن روی قضیه را هم دید که خدا چه برکتی را قرار داد در این حادثه تلخ. در این تهدید چه فرصتی را قرار داد برای این کشور و این نظام و برای اسلام" .
🔻حالا اگر تکه های پازل را کنار هم بگذاریم و در این برهه ی حساس تاریخی، پای درسِ امامین انقلاب بنشینیم، می توانیم درد بزرگی که در فلسطین می گذرد را تبدیل به فرصت کنیم...
فرصتی عظیم برای:
#ظهور_منجی_عالم_بشریت...
۱۴۰۳/۰۳/۱۶
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
#فلسطین
#رئیسی_عزیز
🌐 @manvabacheham
سلام✋
خوب هستید؟
بنظر من، یه مامانِ شیعه، باید خونه اش رو هیئت کنه برای اهل بیت🥰
اصلا باید مامان، خودش هیئتی باشه تا بتونه یه #بچه_هیئتی تربیت کنه❤️
کمترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که تو مناسبت های مختلف یا حتی هر پنجشنبه شب، فضای خونه رو معطر کنیم به ذکر اهل بیت ولو با چند دقیقه مداحی
لازم هم نیست اعضای خونه رو ردیف کنیم بنشینن
همین که در حال بازی و کار و... صدا به گوششون برسه کافیه😍
ارسال فایل با من😊
معطر کردن فضا با شما😍
اگه موافقید یه #یا_علی به آیدی من بفرستید
من اینجام👇
@f_mohammad_i
✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ
🌐 @f_mohaammadi