#مدح_امام_باقر
@shere_aeini
چون حسین باشد سهیمِ حوضِ کوثر از حسن
می شود اینجا پسر از او وُ دختر از حسن
چونکه باشد باقر از سیبِ گلابِ فاطمی
نیمه ای هست از حسین و نیمِ دیگر از حسن
گر چه می باشد حسین بابای زین العابدین
باز او دارد عروسی مثلِ کوثر از حسن
با دو خورشید از قضا سر میزند ماهِ تمام
امتنان دارد بسی اینجا برادر از حسن
بر هدایت بر بشر، گو چارده نور آمده
نُه فروغِ سرمدی باشد معطّر از حسن
امتدادِ نور قطعاً صورتی جز نور نیست
پس چه فرقی گر نشد جنسِ مذکر از حسن
می شود باقر همان بحرالعلومِ شیعیان
او که باشد وارثِ محراب و منبر از حسن
راضی و خشنود باشد زین قرابت تا ابد
قلبِ زهرا وُ علیّ و هم پیمبر از حسن!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یا فاطمه مرغِ دلم کرده هوایت
شوقِ وصالِ قبرِ بی صحن و سرایت
وا حسرتا از تو نمانده یک نشانی
ای همسرِ مظلومِ خورشید ولایت
دل در تنورِ روضه می سوزد ز داغت
ماندم علی امشب کجا گیرد عزایت
آن جانِ زخمیَش بوَد محتاجِ تسکین
با دیده ی خون روضه می خوانَد برایت
گشته طبیبِ قلبِ غمگینِ تو بانو!
جانش ندارد تابِ آه و ناله هایت
دیوارِ بغضِ او فرو ریزد از اینکه
از بیت الاحزان می رسد سوزِ صدایت
ابری سیه از غم گرفته آسمانش
گوید مرو زهرای من جانم فدایت
یا فاطمه ای مرهمِ غمهای حیدر
ای یک تنه استاده در پای ولایت
امشب دعا کن تا بگیرم دامنت را
بی بی قسم دادم به جانِ مجتبایت
در عشقِ تو میمانم و میمیرم ای گل
منظومه ی چشمت مرا شمعِ هدایت
با روضه هایت آمدم سامان بگیرم
می ریزم این قلبِ خرابم را به پایت
عجل وفاتی شد روا مادر ز بسکه
کردی تو امشب استغاثه از خدایت
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
#حضرت_ام_البنین #مرثیه_حضرت_ام_البنین
بس که عشق آکنده در جانِ تو یا ام البنین
عقل یکسر گشته حیرانِ تو یا ام البنین
دامنت گر مهدِ عشقِ حضرتِ مَه می شود.
یعنی دریایی ست دامانِ تو یا ام البنین
ساقیِ گلهای زهرا می شود در کربلا
آنکه دارد شوقِ چشمانِ تو یا ام البنین
آسمانت با ستاره شب به شب آذین شود
ماه مهمانِ شبستانِ تو یا ام البنین
بالهای زخمیِ عباس در پروازِ توست
بوسه گاهش مِهرِ دستانِ تو یا ام البنین
آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست
هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین
روضه ی گلهای تو تسکینِ قلبِ کربلاست
مَشک پُر از اشکِ مژگانِ تو یا ام البنین
تا ابد دامانِ دریایت ستایش می شود
تا ابد سرسبز پیمانِ تو یا ام البنین
واژه ی نامادری در شان و عنوانِ تو نیست
هر چه مادر پس به قربانِ تو یا ام البنین!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
#حضرت_ام_البنین #مرثیه_حضرت_ام_البنین
مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است
خوش به حالم نامِ من ام البنینِ خادمه است
قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام
زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام
هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها
ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا
آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین
کربلایش محشری بر پا نماید در زمین
سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار
کز حسن دارد صفا و از حسینش اعتبار
نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند
آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند
هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند
سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند
شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول
تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
هادیِ ما که لبش بوی هدایت می دهد
هر دَمش در جامعه طعمِ زیارت می دهد
هادیِ ما هر سلامِ عشقِ او در جامعه
عاشقان را همچنان درسِ ولایت می دهد
زائرانش خوب می دانند که دامانِ او
هر که آید بر توسل زود حاجت می دهد
نور هست و آسمانش جلوه ای جز نور نیست
گر چه صحنِ با صفایش بوی غربت می دهد
کاش دشمن هم به اعجازش کمی امید داشت
اینکه هر تارِ عبایش اذنِ جنت می دهد
بس که تلخ و ناگوار است این بلا بر شیعیان
سینه را این داغ بر تیغِ جراحت می دهد
می رود نخلِ ولا با زهرِ کین امّا ز عشق
عالمی را مژده ی شورِ شهادت می دهد
نورِ او در چهره ی عالم نخواهد شد خموش
داغِ تلخش سینه را گر چه ملالت می دهد
این مصیبت قلبِ جدّش را مکدر کرده است
بشکند دستی چنین مزدِ رسالت می دهد
شالِ غم بر سر کن و بر پا نما شورِ عزا
قطره اشکِ روضه اش اجرِ شفاعت می دهد
باید از داغِ غمِ آقای مظلومان گریست
او که مزد گریه را بر شیعه راحت می دهد
سامرا یادآورِ کرببلای غربت است
هر کجای شهرِ او بوی مصیبت می دهد
سوختی از زهرِ کین راست ولی بر نی نرفت
این فقط ما را کمی صبر و صلابت می دهد
تل و گودال و رقیه چشم سوی علقمه
اشکِ چشمانش عمو را چه خجالت
می دهد
🔸شاعر:
#هستی_محرابی