💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_دوم
🗓《 شهید سید جواد اسدی》
《قرار شده بود که با استعدادی از نیروهای داوطلب عازم ماموریت دفاع ازحرم اهل بیت (ع) شویم.
از رسته های مختلف باید افراد داوطلب و توانمند را شناسایی و انتخاب می کردیم.
بدلیل بالا بودن ظرفیت های کمی و کیفی نیروهای داوطلب، در انتخاب افراد به مشکل مواجه شدیم.
حذف افراد با واکنشها ی نیروها همراه میشد. از طرفی هم دلمان رضا نبود که بدون دلایل متقن، فردی شایسته از این فیض محروم شود.
یک روز قبل از تکمیل لیست اولیه
#شهید_سیدجواد_اسدی محل کار ما آمد و پس از گفتگو چگونگی انتخاب نامش برای اعزام را بیان کرد.
مسول مستقیم رده ی مربوطه به افراد داوطلب گفت. باید برای انتخاب از بین داوطلب ها از روش #قرعه_کشی عمل کنیم.
نام ها نوشته شد و یکی از افراد قرعه را برداشت تا افراد مورد نظر برای اعزام به سوریه انتخاب شوند.
کاغذ کوچک برداشته شده نام #سید_جواد_اسدی نمایان شد.
سید جواد که #برادر_شهید دفاع مقدس بود از نگاه مسول رده، رد شد و لذا به بهانه ای این مرحله از قرعه کشی را ابطال اعلام کرد.
قرعه کشی برای #بار_دوم انجام شد دوباره نام سید جواد اسدی بیرون آمد.
باز هم مسول مربوطه که نمی خواست سید جواد که برادر شهید بود نرود قرعه کشی راباطل اعلام کرد.
برای #بار_سوم قرعه کشی شد بازهم نام سید جواد اسدی از قرعه بیرون آمد.
دیگر مسول رده بهانه ای برای حذف نام سید جواد را نداشت. لذا پذیرفت و سفارش کرد که مواظب خودت باش. شما برادر شهید هستی .
به شوخی گفت: #شهادت_ممنوع❗️
خیلی مراقب باش.
این جملات از زبان سید جواد اسدی برایم بیان شد. 👆
بنده حقیر گفتم سید جواد:
شما با هدیه یک شهید دین خود را به انقلاب ادا کردید. لازم نیست بیایید دیگران هستند.
سید جواد اسدی گفت:
حاج آقا من باید برای این ماموریت اعزام شوم و به وظیفه خودم عمل کنم.
#خواب_مادرش را تعریف کرد که میگفت یک فرزند دیگرم بعدها به شهادت میرسد. سید جواد میخندید که انشاالله بعدی من هستم و خواب مادرم #تعبیر خواهدشد.
بنده به او گفتم با این لحاظ خیلی حساسیت بالاست و شما تشریف نیاورید.
سید جواد گفت:
حتما میخواهم بیایم و به وظیفه و تکلیف خود عمل کنم.
او با کاروان عشق راهی #نوکری حضرت زینب_س شد و در تاریخ۹۵/۲/۱۶ به #شهادت رسید.
روحش شاد 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_سوم
حدود ده روزی قبل از شهادت
#سید_جواد_اسدی در مقر تاکتیکی
یگان در خان طومان بودیم.
برادر سید جواد اسدی وارد شد و سلام و مصافحه انجام شد.
دل تنگ سید جواد اسدی سخن ها داشت.
در کنار ما نشست. پس از
احوالپرسی گفت:
حاج آقا موضوعی را میخواهم با شما درمیان بگذارم.
ابورضا: آقا سید بفرمایید
درخدمتیم...
سید جواد اسدی: از اوضاع برادران فاطمیون، جیش و.....گفت و.....
ابورضا: چند نکته را به ایشون یادآور شدم که رعایت بشه.
سید جواد:حاج آقا من پروازی هستم
ابورضا:چطوری به این موضوع رسیدی که #شهید میشی؟
سید جواد: علاوه بر خواب مادرم که یقین دارم درست هست، خودم خواب دیدم.
ابورضا: چه خوابی؟ وچطور بود؟
سید جواد: خواب دیدم براثر اصابت ترکش ها #شهید شدم واز بالای آسمون جنازه خودم را می بینم و از خوشحالی
قهقهه مستانه سر میدهم.
( این حرف ها را می زد اشک از چشمانش جاری میشد).
ابورضا:خیلی مواظب خودت باش. هرچی خدا بخواهد عملی خواهد شد.
ما مامور به انجام وظیفه #اعتقادی خودمون هستیم.
به سید جواد اسدی گفتم که ماها را در دعاها و اگر فیض شهادت نصیبتان شد فراموش نکنید.
سید جواد لبخند زیبایی زد و از هم خداحافظی کردیم.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_چهارم
از روز ۱۷ فروردین فرماندهان محورها، گردانها، و... برای توجیه بیشتر وارد #خان_طومان شدند وشب درکنار برادران شیرازی ماندند.
ازصبح۱۸ فروردین خط پدافندی خان طومان راتحویل گرفتیم گردان به گردان باهم صورتجلسه کردند.
قرار شد که ازظهر #۱۸فروردین کاملا خط پدافندی #خان_طومان توسط یگان جدید (۲۵کربلا) هدایت شود.
ساعت حدود۱۱/۳۰ ظهر هنگام بود که خبر شهادت یکی از برادران فاطمیون اعلام شد.
خبر راجویا و بررسی کردیم که چگونگی شهادت معلوم شود و این شهید چه کسی است و چه ویژگی دارد.؟
نام اولین شهید درخان طومان از زمان حضور #لشکر_۲۵_کربلا.
#سید_غفور_حسنی بود.
ماه رجب، فیض جهاد وشهادت ؟
واقعا این شهید عزیز چه توفیقی خداوند به او داده بود.
این شهید؛ سید بود
این شهید؛ بیش از یکماه روزه داربود.
این شهید؛ با روحیه ایثارگری خود بجای دوستش که مشکل داشت مانده بود.
این شهید؛ مسولیت تامین مایحتاج مادر و خواهران را در غیاب پدر شان داشت.
عشق به ولایت، دفاع از حرم اهل بیت (ع) او را به سوریه کشانده بود.
اولین هدیه الهی در این مرحله از ماموریت شهید سید غفور حسنی از برادران فاطمیون بود.
روحش شاد وراهش گرامی باد.
درود بر شهدا و خانواده های شهدای فاطمیون.
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_پنجم
#شهید_حاج_رحیم_کابلی
درروز های پایانی سال۱۳۹۴ بود که برای ماموریت دفاع از حرم اهل بیت (ع) مشغول نام نویسی و سازماندهی بودیم.
با خودم فکر کردم که از چه نفراتی برای ماموریت فوق استفاده کنیم. یا به قولی ملتمسین دعا چه کسانی بوده وه ستند؟
در سیر عالم عقل و عشق فکر و نظرم به برادر رحیم کابلی افتاد.
با او تماس گرفتم.
پس از احوالپرسی گفتم کجا تشریف داری؟
برادر رحیم کابلی گفت: در مسیر رفتن به کربلای ایران هستم.
به او گفتم: حاج رحیم پس توفیق اومدن همراه ما را نداری؟
برادر رحیم گفت: کجا ان شاالله؟
گفتم: سفر عشق.
برادر رحیم گفت: من میام.
گفتم: شما که جنوب و در کربلای ایران هستید. کی میخواهید بیایید؟ و به کاروان ما برسید؟
برادر رحیم گفت: من حتماً خودم را میرسونم.
گفتم: خیلی براتون مشکل میشه و...
برادر رحیم گفت: حتماً میام .اسم منو بنویسید. ان شاالله خودم را میرسانم.
گفتم انشاالله پس منتظریم.
از هم خداحافظی کردیم.
برادر رحیم کابلی حدود ۲۰ روزی در یادمان های جنوب با شهدا عشق بازی کرد و پس از حدود بیست شبانه روز به مازندران برگشت.
شاید حدود ۵شبانه روز در کنار خانواده قرار گرفت و در تاریخ ۱۵ فروردین با کاروان عشق همراه شد.
ودر جهاد با تکفیریها در خان طومان مردانه جنگید و با دهان و زبان روزه در ساعات اولیه ۱۷ اردیبهشت شهد شیرین شهادت را چشید. و به سعادت ابدی رسید.
روحش شاد و راهش پر رهروباد.
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_ششم
#شهید_حبیب_الله_قنبری
حدود یکماهی بود که برادر بهمن قنبری بدنبال حضور درسوریه به هردری میکوبید.
برادر بهمن دوست قدیمی بنده ازدوران دفاع مقدس بود و ما درسال های دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی باهم داشتیم.
ازطرفی بنده حقیر کاملا توانایی ومهارت ایشون رامیدانستم.
تلفن همراهم زنگ خورد. برادر بهمن قنبری تماس گیرنده بود.
جواب دادم باهم احوالپرسی کردیم .میدانستم که دوستان قدیمی بدنبال پرواز هستند. لذا حدس زده بودم که برادر بهمن چه میخواهد بگوید.
برادر بهمن گفت : حاجی بدنبال رفتن به اونطرف هستم.
گفتم:کجا؟
گفت:سفرعشق
به شوخی گفتم : آمدی دیرامدی ، حالا چرا؟
گفت:آمدم و با آمادگی اومدم.
گفتم:تفضل (بفرمایید)
قولی بهش دادم و این قول ها همیشه بااین اشاره همراه بود ان شاالله
به امید خدا
مجوز رابا اشک هایتون از حضرت زینب (س) بگیرید.
یکهفته قبل ازاعزام تماس گرفتم
گفتم: بهمن آماده ای؟
بهمن گفت:بله حاجی خیلی وقت ها قبل آماده شده ام.
گفتم:سفرعشق نزدیکه.
گفت:خداروشکر و برای چند نفر دیگر ضامن شد که بیایند.
گفتم:بهمن جان اصلا مقدور نیست.
فقط خودت بیا و به کسی هم اطلاع نده.
بهمن چشم گفت وخدا حافظی کردیم.
شب موعود فرارسید. سه شبانه روز زودتر سفرعشق آهنگش بصدا دراومد.
ساعت حدود۱۰/۳۰ شب بود با بهمن تماس گرفتیم که امشب خودت رابه لشکر برسون ...
وقتی که برادر بهمن به جمع کاروان عشق پیوست ؛ اکثرا بهمن را نمیشناختند هرفردی ازنگاه خود به بهمن مینگریست.
جوانها :بهمن را پیر وشاید ناتوان
#شهید_محمود_رادمهر و بچه هایتوپخانه وادوات کامل ازتوانایی بهمن آگاه بودند.
بنده حقیر فهمیدم که ابهامی در اذهان مسافرین عاشق وجود داره که سریعا وارد عمل شدم وبا اطلاع رسانی نگاه به بهمن عوض شد.
سفر آغاز شد. ایستگاه به ایستگاه رفتیم تا به بهترین مکان #سوریه رسیدیم. اشکها جاری دلها آشفته ، آرزوها زیاد ، مطالبات از حضرت هم زیاد بود. و هر فردی راز خواسته های خود را با بی بی دوعالم میگفت.
دراین بین بهمن حج خود را #جهاد میدانست .احتمالاً ارزوی #شهادت داشت ؛ چون بهمن ورحیم وشعبان وصادق نژاد .شیرزاد. ید ا.(..و...
از جاماندگان آن دوران طلایی بودند .
کاروان عشق به کربلای #خان_طومان رسید ومنتظر ماند.
حماسه هارقم خورد و بهمن عزیز یکی از این حماسه سازان بود.
چشمان دیدبانان بصیر شواهد #لشکر۲۵کربلا آرامش واسایش را از تکفیری ها گرفته بود.
در میمنه ومیسره جبهه لشکر دو شیرمرد مازنی عرصه را بر دشمنان تنگ کرده بودند ...
#جهاد وتلاشهایشان با هدیه جانشان درراه دوست محقق گردید
فانی درمعبود شدند و عند ربهم یرزقون گشتند، شربت شهادت رادر غروب ۱۶ اردیبهشت نوشیدند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_ششم
#شهید_حبیب_الله_قنبری
حدود یکماهی بود که برادر بهمن قنبری بدنبال حضور درسوریه به هردری میکوبید.
برادر بهمن دوست قدیمی بنده ازدوران دفاع مقدس بود و ما درسال های دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی باهم داشتیم.
ازطرفی بنده حقیر کاملا توانایی ومهارت ایشون رامیدانستم.
تلفن همراهم زنگ خورد. برادر بهمن قنبری تماس گیرنده بود.
جواب دادم باهم احوالپرسی کردیم .میدانستم که دوستان قدیمی بدنبال پرواز هستند. لذا حدس زده بودم که برادر بهمن چه میخواهد بگوید.
برادر بهمن گفت : حاجی بدنبال رفتن به اونطرف هستم.
گفتم:کجا؟
گفت:سفرعشق
به شوخی گفتم : آمدی دیرامدی ، حالا چرا؟
گفت:آمدم و با آمادگی اومدم.
گفتم:تفضل (بفرمایید)
قولی بهش دادم و این قول ها همیشه بااین اشاره همراه بود ان شاالله
به امید خدا
مجوز رابا اشک هایتون از حضرت زینب (س) بگیرید.
یکهفته قبل ازاعزام تماس گرفتم
گفتم: بهمن آماده ای؟
بهمن گفت:بله حاجی خیلی وقت ها قبل آماده شده ام.
گفتم:سفرعشق نزدیکه.
گفت:خداروشکر و برای چند نفر دیگر ضامن شد که بیایند.
گفتم:بهمن جان اصلا مقدور نیست.
فقط خودت بیا و به کسی هم اطلاع نده.
بهمن چشم گفت وخدا حافظی کردیم.
شب موعود فرارسید. سه شبانه روز زودتر سفرعشق آهنگش بصدا دراومد.
ساعت حدود۱۰/۳۰ شب بود با بهمن تماس گرفتیم که امشب خودت رابه لشکر برسون ...
وقتی که برادر بهمن به جمع کاروان عشق پیوست ؛ اکثرا بهمن را نمیشناختند هرفردی ازنگاه خود به بهمن مینگریست.
جوانها :بهمن را پیر وشاید ناتوان
#شهید_محمود_رادمهر و بچه های توپخانه وادوات کامل ازتوانایی بهمن آگاه بودند.
بنده حقیر فهمیدم که ابهامی در اذهان مسافرین عاشق وجود داره که سریعا وارد عمل شدم وبا اطلاع رسانی نگاه به بهمن عوض شد.
سفر آغاز شد. ایستگاه به ایستگاه رفتیم تا به بهترین مکان #سوریه رسیدیم. اشکها جاری دلها آشفته ، آرزوها زیاد ، مطالبات از حضرت هم زیاد بود. و هر فردی راز خواسته های خود را با بی بی دوعالم میگفت.
دراین بین بهمن حج خود را #جهاد میدانست .احتمالاً ارزوی #شهادت داشت ؛ چون بهمن ورحیم وشعبان وصادق نژاد .شیرزاد. ید ا.(..و...
از جاماندگان آن دوران طلایی بودند .
کاروان عشق به کربلای #خان_طومان رسید ومنتظر ماند.
حماسه هارقم خورد و بهمن عزیز یکی از این حماسه سازان بود.
چشمان دیدبانان بصیر شواهد #لشکر۲۵کربلا آرامش واسایش را از تکفیری ها گرفته بود.
در میمنه ومیسره جبهه لشکر دو شیرمرد مازنی عرصه را بر دشمنان تنگ کرده بودند ...
#جهاد وتلاشهایشان با هدیه جانشان درراه دوست محقق گردید
فانی درمعبود شدند و عند ربهم یرزقون گشتند، شربت شهادت رادر غروب ۱۶ اردیبهشت نوشیدند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_هفتم
#شهید_محمد_بلباسی
پس از مرحله اول اعزام مدافعان حرم به ماموریت و شهادت تعدادی از رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا در سلسله عملیاتهای محرم در جنوب غربی حلب سوریه برادر محمد بلباسی خیلی پیگیر ادای تکلیف برای حضور در ماموریت دفاع از حرمین شریف بود.
هروقت به لشکر مراجعه می کرد اصرار به نام نویسی و حضور در دفاع از حریم حرم عمه جان زینب (س) می نمود.
چند روز قبل از اعزام یکی از دوستان به من گفت.
حاج اقا؛ برادر محمد بلباسی خیلی اصرار به همراهی داره.
گفتم: وضعیت آمادگی روحی و عملیاتی اش چطوره؟
گفت: از نظر روحی خیلی آماده هست و در موضوع نظامی درحد متوسط هست.
ولی خیلی عاشقه و بی تابی میکنه.
گفتم: فعلا در لیست ذخیره باشه.
برادر بلباسی خیلی تماس می گرفت و امادگی خودش را اعلام کرد.
گفتم: آمادگی همه جانبه باید باشه. فقط دوست دارم که کفایت نمیکنه!
به خاطر روحیه بالایش و نیاز فرهنگی و اعتقادی ثبت نام شد و با کاروان عشق راهی سوریه شد.
میگفت چقدر خوبه و دوست دارم اولین شهید مدافع حرم قائمشهر بشم.
سفر عشق را همراه کاروان عشق شروع کرد .ودرخان طومان درخشید و نهایتا در ابتدای ساعات اولیه ۱۷ اردیبهشت به آرزویش رسید و عندربهم یرزقون شد.
آثار شهادتش نه تنها در استان مازندران بلکه در فضای کاروانهای راهیان نور بسیار سازنده گردید.
روحش شاد و راهش گرامی باد🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_نهم
#شهید_حسینعلی_کیانی
پس از درگیری شدید با تکفیریها در عصر۲۰ و شب ۲۱فروردین ۹۵ و تحمیل تلفات و خسارت سنگین به دشمنان تکفیری وشهادت #شهید_سالخورده و #شهید_بواس و مفقودی برادر #سیدسجاد_خلیلی، عملیات ویژه ای درقرارگاه تاکتیکی در خان طومان برای بازپس گیری روستای خالدیه خان طومان طرحریزی شد.
جمعی از دوستان و فرماندهان دراین هیئت طرحریزی بودند.
بافراخوان نیروی احتیاط که از برادران سیستانی بودند امادگی ها بیشتر گشت.
گردان احتیاط درکنترل عملیاتی #لشکر۲۵ قرارگرفت. برادر عبدالله فرمانده میدانی انتخاب شد.
عملیات فوق درساعت ۵ صبح شروع شد.
الحمدا... باموفقیت ودر یک رزم عالی روستای خالدیه فتح شد. دراین عملیات نیز تلفات سنگینی به دشمن وارد شد.
بااین عملیات ناکامی های #جبهه_النصره درجبهه خان طومان تکمیل شد.
#شهید_حسینعلی_کیانی از برادران سیستانی تنها شهید این عملیات بود.
رزم بی امان وپیوسته رزمندگان# لشکر۲۵ درسراسر سوریه پیچید ولرزه برپیکر دجالان امروز انداخت.
یاد آن حماسه و حماسه سازانش گرامی باد 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم(!)
📨کاروان عشق به #حضرت_زینب_س_
🎬 #قسمت_دهم
#شهدای_عید_مبعث
یاد وخاطره حماسه سازان روز عید مبعث اردیبهشت سال۹۵ گرامی باد.
تعدادی از رزمندگان #لشکر۲۵ درخان طومان حلب مشغول نبرد با تکفیری ها بودند .
روز #عید_مبعث دران سرزمین روز بیاد ماندنی وجهادی برای رزمندگان اسلام وخانواده های شان درایران اسلامی بود.
نبردی سخت وسنگین بین امت واقعی وامت انحرافی (تکفیری) به وقوع پیوست .
درصف حق لبیک گویان حسینی وزینبی.
درصف باطل لبیک گویان اموی ومروانی، عثمانی.
دراین نبرد حسینیان آنچنان میدان نبرد را بر انها جهنمی ساختند تابدون معطلی هوس همنشینی با رسول الله وبهشت نکنند .
شیرمردان علوی تبار لشکر خدا بامقاومت عاشقانه بیشترین تلفات وخسارت را بر انان وارد کردند.
تعدادی از همرزمان ویاران ناب به ملکوت اعلی پرواز کردند وعندربهم یرزقون گشتند.
شهیدان :
#بهمن_قنبری #سیدرضاطاهر #حسین_مشتاقی #رضا_حاجیزاده #سلمانیان #سیدجواد_اسدی
#محمودرادمهر #حاجرحیم_کابلی #علی_جمشیدی #علی_عابدینی #سعیدکمالی #علیرضا_بریری #رجاییفر #محمد_بلباسی
هدیه انقلابی والهی #مازندرانی های علوی تبار به اهل بیت پیامبر اکرم (ص) دراین روز بوده است.
روحشان شاد و راهشان پررهروباد.🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #روزه_داری_شهید_رحیم_کابلی
💠 #قسمت_یازدهم
#شهید_رحیم_کابلی مجاهد جامانده از کاروان دفاع مقدس بود.
بزرگمردی که هیچگاه آداب وفرهنگ واعتقادات کسب شده ازدوران #دفاع_مقدس را فراموش نکرد وبلکه با برنامه ریزی واهتمام جدی تر دنبال نمود.
بخاطر دلتنگی اش وفراق ازدوستان شهیدش بی صبرانه بدنبال سفر پایانی بود.
ادب، اخلاق، زبان صادق، شفاف گوییش ، اخلاص، طبع شوخ و... رادر خود داشت.
ولی درخلوت خود رازها وامال پرواز داشت.
#روزه_داری یکی از اقدامات ورفتار انسان سازی شهید رحیم بود.
درمدت حضور یکماهش در #خان_طومان حدود ۱۰تا۱۵ روز روزه داشت.
ماه رجب درخان طومان وکسب فیض شهید رحیم از روزه های مستحبی این ایام بافضیلت.
شهید رحیم یک شکارچی قهار بود.
شکارش ؛ مهار نفس سرکش و خصلتهای تحمیلی این نفس بود. ( #جهاداکبر)
درکمینگاه رزم هم دشمنان تکفیری را شکار میکرد.
درروز #عید_مبعث۹۵ شهید رحیم روزه داربود.
وبااین شرایط به شکار تکفیری پرداخت. وبا طهارت کامل درونی وبیرونی پس افطار جهادی به مواضع دشمن هجوم برد ودر نبردی سنگین به #شهادت رسید.
روحش شاد وراهش پررهروباد.🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه
از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_سیزدهم
درعملیات و تهاجم سنگین دشمنان تکفیری به مواضع #خان_طومان در تاریخ های ۱۶و ۱۷اردیبهشت ۹۵ . مقاومت عاشورایی توسط رزمندگان #لشکر۲۵ درمقابل آنان صورت گرفت.
رزمندگان اسلام ضمن دفاع عاشورایی بصورت تاخیری موضع به موضع جابجا وعقب میامدن.
دشمن تکفیری باتمام توان ودیوانه وار فشار می آورد. نیروها هم به نبرد تن به تن مانع ازرسیدن دشمنان به اهدافشان میشدند.
برای کمک رسانی وپشتیبانی از نیروهای گردان های یاسر ومالک که درشهرک خان طومان بودند باید راه دسترسی باز شده ودر کنترل خودی قرار میگرفت.
لذا نیروهای احتیاط دراختیار یگان قرارگرفت.
هماهنگی های لازم با برادر #رحیم_کابلی که کارهای خط راانجام می داد انجام گرفت. برادر رحیم درسمت چپ و برادر #علی_عابدینی درسمت راست درحال مقابله بودند.
مقرر شده بود که برای اجرای عملیات بهم دست بدهند وبه مواضع دشمن هجوم ببرند. بابی سیم باهم هماهنگ شدند و منتظر دیدار واخرین هماهنگی ها.
برادر رحیم: علی علی / رحیم
برادر عابدینی: بگوشم بفرما
رحیم : علی جان کجایی؟
علی :نزدیک شما هستم. وچند دقیقه دیگر به شما ملحق میشم.
رحیم:علی جان بیا که باهم یک کار ویژه داریم.
علی: تاچند دقیقه دیگه پهلویت هستم
رحیم: یاعلی
چند دقیقه بعد بهم رسیدند وعاشقانه به صف دشمن زدند وبا هم به #شهادت رسیدند وعندربهم یرزقون گشتند .
#شهدای عزیز #خان_طومان
شهدشیرین شهادت برشما گوارا باد. 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_چهاردهم
پس از نبردهای ۲۰و ۲۱ فروردین ۹۵ در #خان_طومان حلب بود ؛
حمله دشمنان تکفیری سنگین بود ولی به لطف پروردگار عالم با رزم بی امان #مدافعان_حریم حرم وتحمیل تلفات وخسارات به آنان سپری شده بود.
جلسه ای درمقر تاکتیکی یگان تشکیل شد . نماینده ومشاور عالی فرماندهی نیروی #قدس درجلسه حضور یافت.
گزارش گیری محدود انجام گرفت.
تذکرات لازم جهت آمادگی بیشتر داده شد.
درجمع حاضرین #شهید_محمدتقی_سالخورده که فرمانده گردان #عمار بود پرواز کرده بود وجای خالیش کاملا مشهود بود.
سپس نماینده فرماندهی سپاه درسوریه سخنانی را از زبان فرماندهی دروصف حماسه سازی #لشکر۲۵ گفت واز جانفشانی شهدا وجانباران ورزمندگان لشکر قدردانی نمود.
آن حماسه مقاومت عاشورایی دراردوگاه خودی ودشمن زبانزد شده بود.
خودی ها به رزم لشکر۲۵ می بالیدند.
ودشمنان تکفیری لرزیدن که عاشقان عاشورایی حضرت زینب (س)چه ها خواهند کرد.
یادوخاطره شهدای این مرحله از مردان غیور #خان_طومان گرامی باد 🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh
💠 #ویژه از شهدای خانطومان بخوانیم!
🔖 #کاروان_عشق به حضرت زینب (س)
💠 #قسمت_پانزدهم
یکی از روزهای حضورمان درخان طومان به اتفاق #شهید_رحیم_کابلی نشسته بودیم و در کنار هم ازخاطرات تلخ وشیرین سالهای #دفاع_مقدس میگفتیم.
یادوخاطره شهدای دفاع مقدس مارا برای رسیدن به مقام والای شهیدان تشنه تر میکرد.
آه از درون دل...
آه از فراق دوستان ...
آه از کم توفیقی...
آه از بی لیاقتی...
آه از عملکرد نامناسب...
آه از گرفتاریهای سازمانی وغیرسازمانی
و...... را بزبان میاوردیم وحسرت میخوردیم .
اخه من و شهید رحیم از سال۶۳ آشنایی ، برادر ، دوست و همسنگر بودیم و همنشینی های زیادی داشتیم. درخلوت ما در #خان_طومان پسرش علی آقا وارد شد. روبوسی ومصافحه و کمی صحبت کردیم.
بشوخی گفتم اقا رحیم صحنه عجیبی هست پدروپسر درکنار هم.
گفتم احساست چیه اقا رحیم؟
شهید رحیم که مجاهد میدانهای سخت بود.
بالبخندی ملیحانه گفت:
خداراشکر که هم خودم و هم پسر درخدمت انقلاب اسلامی هستیم.
ادامه داد بخدا آرزوی بزرگ #جهادیم این بود که یک روزی من وپسرم علی آقا باهم درصف جهاد باشیم.
الحمد الله امروزه آن آرزو جهادیم محقق شد دیگر خیالم جمع شد.
از خانواده وهمسرش خیلی تعریف میکرد که ازش ممنون هستم. از دختر ودامادش تعریف کرد و خدای مهربان راشاکر بود.
گفت: دیگه آماده و اماده ام.
فهمیدم که پایان راه شهید رحیم #کربلای_خان_طومان هست واو پرواز خواهد کرد و به آرزوی دیرینه اش خواهد رسید.
ازهم جداشدیم رحیم وپسرش بسمت شهر الحاضر رفتند وما با آه وناله های خود ماندیم.
روحش شاد وراهش پررهروباد.🌹
#راوی : #سردار_رستمیان
فرمانده عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا
@fadayiane_banoye_damshgh