📗 #معرفی_کتاب «التأویل الموضوعي للقرآن الکریم في ضوء الاحادیث: دراسة جدیدة في علم التأویل»
🖋حجةالإسلام شیخ قیس العطار(دامعزّه)
🖨نشر دار زین العابدین
💡ایدهی محوری کتاب آن است که با استفاده از روایات وارده در #تأویل برخی کلمات/مقاطع/آیات #قرآن مجید، میتوان قواعدی کلی و یک «قاموس تأویلی» تأسیس کرد و در نتیجه تأویلات منصوصه را در چارچوب آن قواعد و فرهنگ تأویلی به سایر آیات مشابه تعمیم داد.
مثلا اگر در مواردی خلیفهی دوم، تأویلِ«الشیطان» دانستهشد، در سایر موارد نیز چنین است. اگر بخشی از آیه یا آیاتِ دارای سیاق واحد به نحو خاصی تأویل شدند، طبق همان الگو بقیهی #سیاق نیز قابل تأویل است. بهطور کلی تأویل منصوص راجع به یک موضوع را میتوان به سایر آیات پیرامون آن موضوع سرایت داد.
نویسنده برای مدعای خویش به سیرهی تعدادی از #اصحاب اهلبیتع و #مفسران و طوائفی از روایات تمسک جستهاست، که البته بهاعتقاد من برای اثبات مدعا کافی نیستند، اما دستکم میتوان از کاری که در راستای جمعآوری و دستهبندی روایات دالّ بر تأویل انجام دادهاست، بهره برد.
#تفسیر
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
📘 #معرفی_کتاب «نگاهی نوین به آیات مبین»
✍🏻 دکتر فاطمه شیخالاسلامی
🖨 بوستان کتاب
💡نویسنده تعدادی «پیشنهاد» تازه و نو، برای توضیح/ #تفسیر برخی #آیات قرآن مجید ارائه نمودهاست که غالباً مربوط به معنای ظاهری آیه بوده و -بهدرستی- وارد قلمفرسایی پیرامون مطالب ورای #ظواهر آیات نمیگردد.
مجموعه پیشنهادهای مؤلف در سه دستهی «واژگانی، دستوری و بلاغی» تنظیم شدهاند.
🔸کتاب، الحقّ و الانصاف با زحمات زیادی نگارش یافته، قلم روانی دارد، سراسر ابتکار است و نتایج درخور توجهی نیز بهدست آورده. قطعاً مطالعهی آن برای همهی علاقمندان به #قرآن کریم جذاب و سودمند خواهدبود. حتی اگر همهی مطالب آن مقبول نیفتد، دستکم ابواب نویی را در ذهن خواننده میگشاید.
🔻اگر فرصت و توفیقی بود نمونههایی از بدایع کتاب را به اشتراک خواهمگذاشت.
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
📘 #معرفی_کتاب «نگاهی نوین به آیات مبین» ✍🏻 دکتر فاطمه شیخالاسلامی 🖨 بوستان کتاب 💡نویسنده تعدادی «
💠 نمونههایی از پیشنهادهای کتاب
🔻 در آیهی ۱۱۲ نحل «فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف»:
لباس احتمالا بهمعنای پوشش نیست زیرا با فعل «اذاق» تناسب ندارد، بلکه مصدر ثلاثی مزید از باب مفاعله به معنای «آمیزه» است.
علاوه بر نص اهل لغت (حتی برخی اهل ادب، وجه تسمیهی جامه به لباس را نزدیکی و آمیختگی آن با بدن دانستهاند)، موارد استعمال این ریشه در قرآن به معنای آمیختگی، شاهد مدعا است:
• لِمَ تلبسون الحقّ بالباطل (۷۱ آلعمران)
• أو یلبسکم شیعاً (۶۵ انعام)
• لمیلبسوا ایمانهم بظلم (۸۲ انعام)
جالب آنکه (طبق نقل نویسنده) کلمهی «آمیخته» در فارسی به نوعی پوشش اطلاق میشده است.
🔻در آیهی۱۶ اسراء «إذا أردنا أننهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها»:
فعل «أمرنا» احتمالاً نه از ریشهی أمر به معنای «دستور دادیم» بلکه از ریشهی میر به معنای «تأمین معاش کردیم» است. همچنانکه در آیهی۶۵ سوره یوسف(ع) فرموده: «و نمیر اهلنا».
علاوهبر مساعدت لغت، تناسب بیشتر این معنا با «ففسقوا فیها»، تناسب با «مترفین»، وجود قرائات دیگری با معانی نزدیک به این وجه و دو روایت در تفسیرهای قمی و عیاشی (ذیل همین آیه) مؤیدات این احتمال هستند.
🔻در آیهی۴ منافقون «و إن یقولوا تسمع لقولهم کأنهم خٌشبٌ مسنَّدة»:
بر خلاف بسیاری از ترجمهها و تفاسیر، کلمهی «مسنّدة» به معنای «تکیه داده شده» نیست بلکه احتمالا به معنای «چیزی که محل تکیه است» میباشد. اگرچه مصدر «تسنید» در هر دو معنا قابل استعمال است اما معنای دوم است که تشبیه متناسب و هماهنگی برای منافقان ارائه میدهد: «و اگر سخنی گویند به کلامشان گوش فرامیدهی گویا چوبها و الوارهایی محل تکیه [=ستون] (برای تو یا برای دین) هستند».
#قرآن
#تفسیر
#معرفی_کتاب
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 از فلسفه متنفرم!
|بریدههایی از مصاحبه اخیر خبرگزاری ایکنا با استاد حشمتپور، مدرّس مشهور #فلسفه در حوزه و دانشگاه
🔻 من دروس حوزه را در مشهد خواندهام و فلسفه هم جایگاهی در مشهد نداشت. در آن سالها من از بقیه در ضدیّت با فلسفه متصعبتر بودم و هیچگاه فکر نمیکردم که در آینده چنین رابطهای با فلسفه پیدا کنم. خدا مقدر کرد که به این رشته بیایم. در ابتدا فلسفه را بدون علاقه درس میدادم. نفرتی نداشتم ولی علاقهای هم نداشتم. الآن علاقهای در دلم ایجاد نشده که هیچ، نفرت به وجود آمده است.
◽️
اما درباره سؤال شما که چه رابطهای با فلسفه داشتهام، باید بگویم نمیدانم! فقط بدبین نبودم. اما اکنون بدبین شدهام. نمیخواهم بگویم مطالب فلسفه باطل است. بسیاری از مطالب آن را حق میدانم. اما دلم نمیخواهد وقتم را صرف فلسفه کنم.
۲۸ ساله بودم که از مشهد به قم آمدم. تصمیم داشتم #فقه و #اصول را یک سال کنار بگذارم تا فلسفه بخوانم. ولی انگار خداوند میخواست که دیگر سراغ فقه و اصول نروم. تدریس فقه و اصول را شروع کردم ولی طلبهها از درسم استقبال نکردند. فقط کتاب «زبدة البیان» را که «فقه قرآن» بود تا آخر درس گفتم. «نهایة الدرایة» را تا بحث مشتق گفتم ولی طلبهها ادامه ندادند و تعطیل کردند. الان هم اگر موقعیتش پیش بیاید آن درس را دوباره شروع میکنم. بیش از شوق تدریس نهایه الدرایة، شوق به گفتن حاشیه شیخ محمدحسین #اصفهانی بر #مکاسب دارم، ولی آن را هنوز شروع نکردم.
◽️
الان حس میکنم رها کردن فقه، کار اشتباهی بوده است. اگر الان کسی از من فلسفه بخواهد به او میگویم برو فقه بخوان.
◽️
از شما چه پنهان که فلسفه برای من تمام شدهاست. تصمیم گرفتهام به طور کلی کتاب شفا را کنار بگذارم. اگر صفحات باقیمانده خطابه #شفا و #منظومه را تمام کنم، بعدش میخواهم «تفسیر مجمعالبیان» را تدریس کنم. البته تا امروز یک جلد از آن را درس گفتهام؛ اگر عمری باشد، ۹ جلد دیگر را هم خواهم گفت و قصد دارم که دروس #تفسیر و #حدیث را جایگزین فلسفه کنم.
تمام این درسهایی که ما میخوانیم مقدمهای هستند برای این ذیالمقدمه؛ یعنی #قرآن و حدیث. عمر من در مقدمه گذشته است و هنوز به ذیالمقدمه نرسیدهام. همواره دعا کردهام که: خدایا من را به این راه منتقل کن. الآن دیگر به شفای #بوعلی فکر نمیکنم. فکر میکنم خدا اول تنفر شفا را به من داد، بعد به این طرف علاقهمندم کرد.
#تراجم
#نصایح
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بیانضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۱
•اشاره- شمارش روایات عرض
روایات متعددی در حد استفاضه یا تواتر با مضمون لزوم عروضهی نصوص روایی بر #قرآن کریم وجود دارد. از قدیم در تعیین دقیق مفاد این روایات اختلاف زیادی میان فقهاء دیده میشده و به خصوص در باب #تعادل_و_تراجیح از علم اصول که یکی از مواضع طرح و بررسی این دسته از روایات است، شاهد معرکهی عظیمی هستیم.
از طرف دیگر این طائفه از روایات اخیراً مورد توجه برخی متفکران واقع شده و بهطور گسترده برای طرح و ردّ برخی مضامین روایی که -به گمان ایشان- مخالف کتاب الهی است، مورد تمسک قرار میگیرد.
اما بهنظر میرسد این متفکران دچار نوعی بیانضباطی و در عین حال سوءبرداشت از این روایات شدهاند.
این امر ایجاب میکند ضمن مرور مختصری بر #روایات_عرض و مفاد آنها تا حدّی از سوءبرداشتها کاسته و از این رهگذر خطاهای صناعی صورت گرفته در عرضهی اخبار بر قرآن کریم قدری تبیین گردد.
🔰شمارش اَخبارِ عرض
روایات دالّ بر لزوم عرضه احادیث بر قرآن مجید در وهلهی نخست به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته ناظر به فرض دو یا چند حدیث با یکدیگر است و عرضه بر کتاب کریم را بهعنوان مرجّحی میان روایات متعارض شناسایی میکند. برای نمونه، صحیحهی ابنأبيیعفور (کافی۱: ۶۹) از امام صادق (ع) از این دسته است:
سألته عن اختلاف الحدیث یرویه من نثق به و منهم من لانثق به؟ قال: «إذا ورد علیکم حدیث فوجدتم علیه شاهداً من کتاب الله عزوجل أو من قول رسول الله ص و إّلا فالذي جاءکم به اولی به».
روشن است که این دسته دلالتی بر عرضهی ابتدایی تمام روایات بر قرآن و کنار گذاشتن احادیث مخالف با آن ندارد. به تعبیر دیگر نمیتوان از این دسته برداشت کرد که حجیت و اعتبار هر روایتی منوط به موافقت/ عدم مخالفت آن حدیث با قرآن مجید است. بنابراین استناد به این دسته برای طرح یا ردّ روایتی که معارضی ندارد ناموجّه و غلط است.
دستهی دومِ روایات عرض ظاهراً مطلق هستند و نظارتی به فرض تعارض ندارند.
به حسب جستجوی نگارنده بعد از حذف مکررات، مجموعاً چهار روایت در این دسته جای میگیرند:
۱. موثقهی سکوني (کافی۱: ۶۹) عن أبي عبدالله ع عن النبي ص: «إنّ علی کلِّ حقٍّ حقيقةً و علی کلِّ صوابٍ نوراً، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه».
۲. صحیحهی أيوب بن حر (همان مصدر) عن أبي عبدالله (ع): «کلُّ شيء مردودٌ إلی الکتاب و السنة و کلّ حديثٍ لايوافق کتاب الله فهو زخرف».
۳. معتبرهی هشام بن حکم (همان مصدر) عن أبي عبدالله (ع): «خطب النبيّ بمنیٰ فقال أيها الناس ما جاءکم عنّي يوافق کتاب الله فأنا قلته و ما جاءکم يخالف کتاب الله فلمأقله».
۴. صحیحهی هشام بن حکم (رجال کشی ط-اعلمی: ۱۶۴) عنه (ع): «لا تقبلوا علینا حدیثاً إلا ما وافق القرآن و السنة أو تجدون معه شاهداً من احادیثنا المتقدمة».
در نظر نخست، مفاد این چهار حدیث با یکدیگر تفاوتهایی دارد، از جمله اینکه شماره ۱ و ۳ معیار را صرفاً قرآن کریم قرار دادهاند در حالیکه شماره ۲ و ۴ علاوه بر کتاب، سنت پیامبر اکرم (ص) و سایر احادیث اهل بیت (ع) را نیز معیار دانستهاند. اما به سبب قرابت مضمونی شدید میان هر چهار روایت آنها در یک دسته قرار دادم.
💡جای توجه دادن به این نکته نیز هست که بر خلاف تصور/ادعای اولیهی برخی، تعداد این روایات چندان زیاد نیست. بله، همانطور که گذشت مجموعه روایات عرض به ضمیمهی آنچه ناظر به فرض تعارض میباشد، عدد بالایی است اما چنانکه دیدیم احادیث با مفادِ با عرضهی اولیه، در همین مقدار منحصر بوده و سایر روایات از محلّ بحث خارجاند.
◽️
ادامه دارد...
[🔗متن کامل این یادداشت در این پیوند در دسترس است.]
#اصول
#برهان
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بیانضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۲
•مروری بر مفاد روایات عرض
🔻گذشت که #روایات_عرض دو دسته هستند. یک دسته ناظر به خصوص فرض تعارضِ دو یا چند حدیث است و از محلّ بحث ما خارج. دستهی دوم اختصاصی به صورت تعارض ندارد و مشتمل بر چهار روایت میباشد.
با دقّت در مضامین این روایات بهنظر میرسد باید مفاد آنها را چنین صورتبندی کنیم:
🔰۱. معیاریت سنت در کنار قرآن
معیار در عرضه علاوه بر #قرآن کریم، سنت پیامبر اکرم (ص) و احادیث واجد شرایط حجیت (همچون اعتبار سندی) نیز هستند، زیرا نسبتِ شمارههای ۱ و ۳ با ۲ و ۴ از قبیل نسبت مطلق با مقید است و لذا میبایست میان آنها جمع دلالی کرد. در این صورت روشن است که نتیجه، معیاریتِ سنت نبوی و سنت اهل بیت (ع) در کنار قرآن مجید است.
بنابراین اگر روایتی یافتیم که به ظاهر با قرآن ناسازگار بود اما با مجموعهای از روایات معتبره سازگاری داشت در ابتدا تعارض قرآن با آن مجموعه روایات معتبر را برطرف میسازیم (از راه هایی مانند جمع دلالی که در باب #تعادل_و_تراجیح تبیین شده)، سپس آن روایت را (که قرار است مورد ارزیابی قرار گیرد) بر نتیجه نهایی عرضه میکنیم. چه بسا در تعارض میان قرآن کریم و مجموعه روایات معتبره به تفسیر جدیدی از قرآن دست یابیم که در سایهی قرینیت آن روایات و مفسّریت آنها به ارمغان آمدهاست. در این صورت ضروری است روایت مورد ارزیابی را بر آن فهم و تفسیر جدید از قرآن عرضه نماییم نه بر معنایی که از ظاهر ابتدایی آیات فهمیده میشده است.
🔰۲. لزوم پرهیز از حدس و گمان در تشخیص مخالفت
ارزیابی یک روایت از رهگذر عرضه بر کتاب و سنت میبایست قطعی/اطمینانی باشد و صِرف مخالفتِ مظنون برای ردّ حدیثی که فی نفسه معتبر است کفایت نمیکند، چراکه در صورت عدم احراز علمیِ مخالفت، تمسک به این احادیث چهارگانه از قبیل تمسک به عام در شبههی مصداقیهاش خواهد بود که به بداهت عقل غلط است.
بهعلاوه، عبارات «إن علی کلّ حقٍّ حقیقةً [= علامت] و علی کلّ صواب نوراً»، «فهو زخرف [= زینتهای بدلی]»، «انا قلته...لمأقله» همگی دلالت بر این مطلب دارند که معیاریت عرضه بر کتاب و سنت، واقعی است و نه صرفاً یک معیار ظاهری برای تشخیص روایات واجد حجیت. در واقع اخبار عرض، در صدد جلوگیری از روایات قطعیّ البطلان و مخالف با بدیهیات دین و مذهب هستند نه در مقام اعطای ضابطهای حجیت خبر واحد.
شاید از همین جهت، عالِم بزرگ و محدّث خبیری همچون مرحوم کلینی (ره) که از نُقّاد اخبار شناخته میشود، در دیباجهی کافی (ج۱ ط-اسلامیه، ص۸) معرفت به مصادیق مرجّحات باب تعارض -از جمله مخالفت با قرآن- را بسیار نادر و کمشمار تلقی نموده است:
فاعلم يا أخي أرشدك الله أنه لايسع أحداً تمييزُ شيء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء (ع) برأيه إلا على ما أطلقه العالم بقوله (ع): «اعرضوها على كتاب الله فما وافق كتاب الله عز و جل فخذوه و ما خالف كتاب الله فردوه» ... و نحن لانعرف من جميع ذلك إلا أقله و لانجد شيئاً أحوط و لا أوسع من ردّ علم ذلك كلّه إلى العالم (ع)... .
🔰۳. تحدید مفاهیم مخالفت و موافقت
موافقت و مخالفت به ترتیب به معنای سازگاری و ناسازگاری هستند. لذا باید توجه داشت که نسبتِ روایت مورد عرضه با کتاب و سنت، نسبتِ تفسیر کننده با تفسیر شوند نباشد، زیرا بدیهی است متنِ مفسِّر هیچگونه تعارض و ناسازگاری و مخالفتی با متن مفسَّر ندارد. بنابراین روایاتی که طبق قواعد عقلایی و عرفی جمع دلالی، مقیِّد، مخصِّص یا حاکم بر آیات و روایات دیگری بهشمار میروند را نباید ناسازگار و مخالف با آن آیات و روایات قلمداد کرد. این مطلب علاوه بر خودِ این احادیث چهارگانه، از آیاتی که برای پیامبر اکرم (ص) شأن تعلیم و تفسیر قرآن را اثبات نموده نیز استفاده میشود.
همچنین اگر کتاب و سنت در برابر مفاد یک روایت ساکت بود طبعاً باب عرضهی آن روایت بسته است و لازم نیست برای پذیرش آن، حتماً به دنبال مؤیدی از سایر آیات و روایات باشیم زیرا همینکه مخالف و معارضی نیافتیم سازگاری به معنای انسجام و همگونی و هماهنگی ثابت میشود. مثلاً وقتی نظریهای علمی از یک دانشمند با سایر نظریات وی «سازگار» و «منسجم» توصیف میشود به معنای تکراری بودن آن نظریه نیست، بلکه مقصود عدم تعارض و تناقض میان آن نظریه با سایر نظریات دانشمند مزبور است. معنای لغوی و عرفی موافقت در عربی همین است، نه بیشتر.
◽️
ادامه دارد...
#اصول
#برهان
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بیانضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۳
•ارزیابی نظریهی موافقت روحیه (۱)
🔰تقریر نظریهی موافقت روحیه
سابقاً به مناسبتی اشاره کرده بودم که برخی فقهاء موافقت و مخالفتی را که در #روایات_عرض مطرح شده، به موافقت و مخالفت «روحی» تعبیر نمودهاند و نیز اشارهوار گفته بودم که دلیل تامّی از این تعبیر پشتیبانی نمیکند.
مهمترین قائلان به این نظریه حضرات آیات عظام #صدر (قده) و #سیستانی (مدّظلهالعالي) هستند. عبارات ایشان حول موضوع از این قرار است:
🔻کلام شهید صدر در بحوث في علم الأصول (ج۷، صص۳۳۳-۳۳۴) :
«لايبعد أن يكون المراد من طرح ما خالف الكتاب الكريم، أو ما ليس عليه شاهد منه، طرح ما يخالف الروح العامة للقرآن الكريم، و ما لاتكون نظائره و أشباهه موجودة فيه. و يكون المعنى حينئذ أن الدليل الظني إذا لميكن منسجماً مع طبيعة تشريعات القرآن و مزاج أحكامه العام لم يكن حجة. و ليس المراد المخالفة و الموافقة المضمونية الحدية مع آياته... .
و مما يُعزّز هذا الفهم... ما نجده في بعضها من قوله «إن وجدتم عليه شاهداً أو شاهدين من الكتاب» فإن التعبير بالشاهد الّذي يكون بحسب ظاهره أعمّ من الموافق بالمعنى الحرفي، مع عدم الاقتصار على شاهد واحد خير قرينة على أن المراد وجود الأمثال و النّظائر لا الموافقة الحدية.»
🔻کلام آیةاللهالعظمی سیستانی در تقریرات #تعادل_و_تراجیح (ج۲، صص۷۵-۸۶):
«و الذي نستفيده من هذه الأخبار أمور ثلاثة:
الأمر الأوّل: إلغاء و طرح كلّ رواية يخالف مضمونها الكتاب و السنة القطعية، بأن يكون لسانها هادماً للأحكام الثابتة فيهما، و المراد من السنة: ما يعمّ ما ورد عن النبي و الأئمّة الطاهرين (ع) ... فإذا وجدت رواية بأي لسان تستهدف هدم الأحكام الثابتة فهي مطروحة.
الأمر الثاني: أنّ من مقومات و شروط حجيّة الخبر موافقة مضمونه للكتاب و السنة بأن يقوم عليه شاهد منهما أو شاهدان كما في بعض الروايات فلايكفي في الحجيّة وثاقة رواته فحسب بل لابدّ من عرض مضمونه و مفاده على أصول الشريعة و مبادئ المذهب الجعفري، فإن كان موافقا لها بحيث يكون امتدادا لها أخذ به، و إلاّ لزم طرحه. ... .
الأمر الثالث: أنّ موافقة ظاهر الكتاب و السنة من عموم أو إطلاق أو غيرهما يعدّ من المرجّحات في الخبرين المتعارضين.»
سپس به توضیحاتی پیرامون امر اول پرداخته و بعد از نقل روایاتی که پیشتر گذشت میفرمایند:
«أننا نفهم منها الموافقة المضمونية. و لايقصد بالموافقة هنا: الموافقة مع عموم القرآن و إطلاقه فإنّه ليس شرطاً في اعتبار الخبر و إلاّ فما يُصنع بالمخصّصات و المقيدات الكثيرة للقرآن؟ و لايبعد أن يكون المراد بها: الموافقة الروحية أي توافق مدلول الرواية مع أصول الأهداف العليا للإسلام المنصوصة في الكتاب و السنة كما تدلّ عليه التعبيرات الواردة في الروايات التي ذكرناها... .»
◽️
ادامه دارد...
#قرآن
#اصول
#برهان
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بیانضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۴
•ارزیابی نظریهی موافقت روحیه (۲)
🔻در فرستهی پیشین در راستای بررسی مفاد #روایات_عرض به ارزیابی نظریهی #موافقت_روحیه رسیدیم و عبارات دو تن از مهمترین قائلان (و شاید مبدعان) این نظریه یعنی حضرات آیات #صدر و #سیستانی را نقل نمودیم. با احترام به عظمت هر دو فقیه عالیرتبه در این فرسته به نقد فرمایش ایشان میپردازم.
🔰تقریر و نقد استدلالهای نظریه
از مجموع آن عبارات دو استدلال برای نظریهی فوقالذکر ممکن است استفاده شود:
۱. اگر معنای موافقت و مخالفت اعمّ از توافق یا تخالف روحی نباشد لازم میآید که تمامی روایات مخصص یا مقیّد یا حاکم بر #قرآن کریم را کنار بگذاریم و چون این لازمه خلاف ضرورت مذهب شیعه و نصوص متواتره و بلکه آیات قرآن کریم است، معلوم میشود مُراد از موافقت و مخالفت اعمّ است.
جواب: قبلاً گذشت که مقصود از مخالفت و عدم موافقتی که موجب طرح اخبار آحاد است مخالفت قطعی با مضامین قرآن و سنت است، نه مخالفت ظنی تا چه رسد به تعارضات بدوی که جمع های دلالی در آن جاری است و روایات مخالف با کتاب در چنان مواردی در حقیقت مخالفتی با قرآن ندارند بلکه نسبت آنها با قرآن از قبیل نسبت دو متن تفسیرکننده و تفسیرشونده است. در واقع بنابر ظاهر این روایات مقصود از مخالفت با قرآن همان چیزی است که حضرت آیةالله سیستانی در عبارات نقل شده از ایشان، تحت عنوان «امر اول» از آن یاد فرمودهاند.
۲. تعبیر «شاهد» در صحیحهی هشام بن حکم (چهارمین روایتی که نقل شد) با توافق روحی تناسب دارد نه توافق «حدّی» و «دقّی».
جواب: از نظر لغوی کلمهی «شاهد» معنایی اعمّ از آنچه ادعا شده دارد و به هرگونه مؤید و قرینهای که شهادت به صدق یک روایت دهد میتوان اطلاق شاهد نمود. در عمل هم فقهاء در موارد زیادی برای صحّت سند یا دلالت یک روایت به روایات دیگر استشهاد مینمایند.
ممکن است گفته شود: اگر مقصود از شاهد معنای مضیّقی باشد که ما ادعا کردیم، دیگر نمیتوان پذیرش روایات را منوط به وجود شاهد کرد زیرا احادیث زیادی شاهد به این معنا ندارد و صرفاً توافق روحی در مورد آنها قابل تشخیص است.
در پاسخ باید گفت: اولاً در صحیحهی هشام پذیرش روایات منوط به یکی از دو شرط شده: توافق با قرآن و سنت یا وجود شاهد. با توجه به معنایی که قبلاً برای کلمهی «توافق» ذکر کردیم (= سازگاری و انسجام) روشن است که اکثریت روایات معتبر السند واجد شرط موافقت با کتاب و سنت هستند و لذا غالباً از احراز شرط دیگر بینیازیم.
ثانیاً بر فرض که صحیحهی هشام دالّ بر معنایی باشد که مرحوم شهید صدر ذکر فرموده، خودِ این روایت فاقد شرطی است که خودش برای حجیت قرار داده زیرا شاهدی (به معنای موافقت روحی) برای مضمون آن در دست نداریم.
🔰اشکالات دیگرِ نظریه
گذشته از ضعف استدلالهای مطرح شده به سود این نظریه، ناهماهنگی آن با خصوصیات اخبار عرض نیز مشهود است؛ چه اینکه احادیث چهارگانهی مورد بحث (همانطور که قبلاً گذشت) موافقتِ قطعی/اطمینانی با قرآن و سنت را معیار ردّ و قبول روایات قرار دادهاند و پرواضح است که موافقت روحیه امری است در نهایتِ خفاء و پیچیدگی به طوری که اگر تشخیص و احراز آن ممکن باشد (که غالباً نیست) هرگز احرازِ قطعی آن میسّر نخواهد شد. شاهد این نکته اختلافات گستردهای که در این حیطه مشاهده میکنیم، همچون اختلاف در موافقت یا مخالفت تفسیر مشهور از روایت «باهتوهم» با روح قرآن مجید.
چندی قبل شخصی برای ردّ روایاتی که از مشورت با بانوان تحذیر میدهد مسألهی مخالفت این اخبار با قرآن کریم را پیش کشید و به خصوص به آیهی مبارکهی ۱۶ از سورهی نحل اشاره نمود: «من عَمِلَ صالحاً مِن ذَكَرٍ أو اُنثى و هو مؤمنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياةً طيّبةً». مدّعی معتقد بود اگر زنان قابلیتِ داشتنِ «حیات طیبه» را دارند پس دیگر معنا ندارد از مشورت با آنان تحذیر داده شود. عدهای در آن جمع این سخن را پسندیدند و گروهی نیز مثل صاحب این قلم از شدّت بیارتباطی آیه با آن روایات انگشت تعجب به دندان گرفتند.
🔻خلاصه اینکه: منوط نمودن حجّیت روایات به موافقت روحی که تشخیص آن تا حدّ زیادی ذوقی و سلیقهای است در بادی امر بسیار بعید مینماید و دلیل محکمی نیز از آن حمایت نمیکند. بلکه میتوان ادّعا نمود این نظریه با «روح شریعت» ناسازگار است؛ از این رو خود بزرگترین ناقض خودش است.
◽️
[🔗متن کامل این یادداشت در این پیوند در دسترس است.]
#تعادل_و_تراجیح
#اصول
#برهان
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💡معنای واژه «تدبّر»
•حلّ یک چالش لغوی با مقارنه میان زبانهای عربی و آرامی
📰 بریدهای از مقالهٔ «زبان آرامی را جدّی بگیریم»، نوشتهٔ حیدر عیوضی، آیینهٔ پژوهش شماره ۲۰۱ (مرداد و شهریور ۱۴۰۲)
📌 لازم به ذکر است، منابع لغوی تلاش کردهاند «تدبّر» و «تدبیر» و مشتقات آن ها را با ارجاع به اصل «پشت، عقب» معنا نمایند که به روشنی متکلفانه است.
📌📌 البته افراط در یکسان/مشابه انگاری معانی ریشه های متناظر در زبان های همخانواده، خودش آفتی است که میبایست از آن اجتناب کرد. تغییر معانی لغات به طور تدریجی و در عین حال گسترده، حتّی در یک زبان امری کاملاً طبیعی است؛ بنابراین نباید انتظار داشت یک ریشه با انتقال به یک زبان دیگر معنای خود را تا حدود زیادی حفظ کند. (قس. کلمات دخیل از عربی به فارسی)
#اصول
#قرآن
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
@Faede_v_Borhan توضیح معنای اتخذوا هذا القرآن مهجورا - <unknown>.mp3
1.7M
📼 توضیحی بدیع از آیهٔ «اتّخذوا هذا القرآن مهجوراً»
•برشی از نشست «تأثیر رشتهٔ معناشناسی شناختی در علوم اسلامی»
🎙 حجةالاسلام علیرضا قائمی نیا
#قرآن #تفسیر
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠ریشههای مرجعیت دینی در ادیان ابراهیمی
برخی تصور میکنند وجود نهاد علمای دین و به خصوص دستگاه #مرجعیت امری بیسابقه و نوعی #بدعت بهشمار میآید و مقام هدایت دینی و ارشاد مردم مخصوص پیامبر و ائمۀ هدی (صلوات الله علیهم اجمعین) است. این نگاه که بهنحوی مخصوص دوران مدرن است، خاستگاههای متعددی دارد و جوابهای متفاوتی هم میطلبد که در جای خود بیان شده.
یکی از آن خاستگاهها، این گمانِ باطل است که هدایت دینی و حفظ تعالیم #شریعت میبایست منحصراً در اختیار اشخاص معصوم (نبی یا وصیّ نبی) باشد و اخذ معارف و احکام دینی از وسائط غیرمعصوم ممنوع یا دستکم نامطلوب است.
اما علاوه بر ادلۀ متعددی که برای مناصب گوناگون #فقهاء در مذهب شیعۀ امامی اقامه شده، سابقۀ طولانی منصب #فقاهت و مرجعیت دینی در دیگر ادیان آسمانی نیز با چنین نگاهی در تعارض است.
#قرآن کریم در چند آیه اشاره میکند که عالمان و فقیهان یهودی و - احتمالاً - مسیحی از جانب خداوند متعال/ پیامبران، واجد مناصبِ حفظ، تفسیر و تعلیم کتاب الله، قضاوت میان مردم، امر به معروف و نهی از منکر بودهاند:
🔰
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ (مائده: ۴۴)
🔰
لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ (مائده: ۶۳)
🔰
مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ (آل عمران: ۷۹)
رِبّی، ربّانی و حبر در اصطلاح رایج میان #اهل_کتاب به معنای عالم دین و مفسّر کتاب مقدّس است. هرچند فرق دقیق میان حبر و دو کلمۀ دیگر را نمیتوان به طور جزمی تعیین کرد اما به نظر بسیاری از اهل نظر، ربانی و ربّی مقامی والاتر و دارای مناصب گستردهتر از حِبر بوده است. مستندات این تفسیر از لغات بالا را در مدخل ربیین در دانشنامۀ جهان اسلام و نیز در مقالۀ «پژوهش ریشهشناسانۀ واژۀ ربّانیّون در قرآن کریم» در مجلۀ پژوهش های زبانشناختی قرآن میتوان یافت.
با توجه به توبیخاتی که در دو آیۀ نخست متوجّه این دو گروه از علمای اهل کتاب شده، به ضرس قاطع میتوان گفت دستکم گروهی از علمای مذکور معصوم نبودهاند.
#فقه
#برهان
✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معنای ایمان
آیةاللهالعظمی #شبیری_زنجانی (دام ظلّه العالی)🔻
زمانی در مشهد منزل یکی از آقایان بودم و مرحوم آقای طباطبائی هم تشریف داشتند.
میزبان که تمایلاتی به بعضی معتقدات عامه داشت می خواست بگوید که آیاتی که لفظ مؤمنین دارد شامل همه مسلمانان که به شهادتین قائل هستند و از جمله عامه می شود؛ زیرا در زمان صدور این آیات، مسئله اثنی عشریت اصلا مطرح نبوده است [تا این آیات را در مورد اثنی عشری بودن معنا کنیم].
ما در آنجا گفتیم #ایمان به معنای اعتقاد لازم است که هر زمان مصداق خود را دارد، پس نمیتوان با عدم مطرح بودن اثنی عشریت در زمان صدور آیات آنها را در معنای اعم به کار برد.
این معنا و گفتار ما مورد تأیید مرحوم آقای طباطبائی نیز قرار گرفت.
📖کتاب النکاح، ج۶، ص۱۰۹۹.
#کلام
#قرآن
#فائده
✒️📚 @Faede_v_Borhan