eitaa logo
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
152 دنبال‌کننده
72 عکس
12 ویدیو
12 فایل
«به صفّ النعال فقیهان نشینم» 📚✒️یادداشت‌های سیدمحمد احمدی @SMohammad_Ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
14020920=54 - استاد شهیدی.mp3
5.19M
💠 القای در مفسده قبیح نیست | دین [الزاماً] برای آبادانی دنیا نیست 🎙 استاد آیةالله شیخ محمدتقی (دامت‌برکاته) 📅 درس خارج ، دوشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۲ ◽️ 💡توضیح: مراد حضرت استاد از و منافع و مضارّ دنیوی است. در اصطلاح دیگر مصالح و مفاسد، مقدمات وجودیه‌ی حسنات و قبائح عقلیه هستند. این اصطلاح در این بیان استاد مورد نظر نیست. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بی‌انضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۱ •اشاره- شمارش روایات عرض روایات متعددی در حد استفاضه یا تواتر با مضمون لزوم عروضه‌ی نصوص روایی بر کریم وجود دارد. از قدیم در تعیین دقیق مفاد این روایات اختلاف زیادی میان فقهاء دیده می‌شده و به خصوص در باب از علم اصول که یکی از مواضع طرح و بررسی این دسته از روایات است، شاهد معرکه‌ی عظیمی هستیم. از طرف دیگر این طائفه از روایات اخیراً مورد توجه برخی متفکران واقع شده و به‌طور گسترده برای طرح و ردّ برخی مضامین روایی که -به گمان ایشان- مخالف کتاب الهی است، مورد تمسک قرار می‌گیرد. اما به‌نظر می‌رسد این متفکران دچار نوعی بی‌انضباطی و در عین حال سوءبرداشت از این روایات شده‌اند. این امر ایجاب می‌کند ضمن مرور مختصری بر و مفاد آن‌ها تا حدّی از سوءبرداشت‌ها کاسته و از این رهگذر خطاهای صناعی صورت گرفته در عرضه‌ی اخبار بر قرآن کریم قدری تبیین گردد. 🔰شمارش اَخبارِ عرض روایات دالّ بر لزوم عرضه احادیث بر قرآن مجید در وهله‌ی نخست به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته ناظر به فرض دو یا چند حدیث با یکدیگر است و عرضه بر کتاب کریم را به‌عنوان مرجّحی میان روایات متعارض شناسایی می‌کند. برای نمونه، صحیحه‌ی ابن‌أبي‌یعفور (کافی۱: ۶۹) از امام صادق (ع) از این دسته است: سألته عن اختلاف الحدیث یرویه من نثق به و منهم من لانثق به؟ قال: «إذا ورد علیکم حدیث فوجدتم علیه شاهداً من کتاب الله عزوجل أو من قول رسول الله ص و إّلا فالذي جاءکم به اولی به». روشن است که این دسته دلالتی بر عرضه‌ی ابتدایی تمام روایات بر قرآن و کنار گذاشتن احادیث مخالف با آن ندارد. به تعبیر دیگر نمی‌توان از این دسته برداشت کرد که حجیت و اعتبار هر روایتی منوط به موافقت/ عدم مخالفت آن حدیث با قرآن مجید است. بنابراین استناد به این دسته برای طرح یا ردّ روایتی که معارضی ندارد ناموجّه و غلط است. دسته‌ی دومِ روایات عرض ظاهراً مطلق هستند و نظارتی به فرض تعارض ندارند. به حسب جستجوی نگارنده بعد از حذف مکررات، مجموعاً چهار روایت در این دسته جای می‌گیرند: ۱. موثقه‌ی سکوني (کافی۱: ۶۹) عن‏ أبي عبدالله ع عن النبي ص: «إنّ علی کلِّ حقٍّ حقيقةً و علی کلِّ صوابٍ نوراً، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه». ۲. صحیحه‌ی أيوب بن حر (همان مصدر) عن أبي عبدالله (ع): «کلُّ شي‏ء مردودٌ إلی الکتاب و السنة و کلّ حديثٍ لايوافق کتاب الله فهو زخرف». ۳. معتبره‌ی هشام بن حکم (همان مصدر) عن أبي عبدالله (ع): «خطب النبيّ بمنیٰ فقال أيها الناس ما جاءکم عنّي يوافق کتاب الله فأنا قلته و ما جاءکم يخالف کتاب الله فلم‌أقله». ۴. صحیحه‌ی هشام بن حکم (رجال کشی ط-اعلمی: ۱۶۴) عنه (ع): «لا تقبلوا علینا حدیثاً إلا ما وافق القرآن و السنة أو تجدون معه شاهداً من احادیثنا المتقدمة». در نظر نخست، مفاد این چهار حدیث با یکدیگر تفاوت‌هایی دارد، از جمله این‌که شماره ۱ و ۳ معیار را صرفاً قرآن کریم قرار داده‌اند در حالی‌که شماره ۲ و ۴ علاوه بر کتاب، سنت پیامبر اکرم (ص) و سایر احادیث اهل بیت (ع) را نیز معیار دانسته‌اند. اما به سبب قرابت مضمونی شدید میان هر چهار روایت آن‌ها در یک دسته قرار دادم. 💡جای توجه دادن به این نکته نیز هست که بر خلاف تصور/ادعای اولیه‌ی برخی، تعداد این روایات چندان زیاد نیست. بله، همان‌طور که گذشت مجموعه روایات عرض به ضمیمه‌ی آنچه ناظر به فرض تعارض می‌باشد، عدد بالایی است اما چنانکه دیدیم احادیث با مفادِ با عرضه‌ی اولیه، در همین مقدار منحصر بوده و سایر روایات از محلّ بحث خارج‌اند. ◽️ ادامه دارد... [🔗متن کامل این یادداشت در این پیوند در دسترس است.] ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بی‌انضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۲ •مروری بر مفاد روایات عرض 🔻گذشت که دو دسته هستند. یک دسته ناظر به خصوص فرض تعارضِ دو یا چند حدیث است و از محلّ بحث ما خارج. دسته‌ی دوم اختصاصی به صورت تعارض ندارد و مشتمل بر چهار روایت می‌باشد. با دقّت در مضامین این روایات به‌نظر می‌رسد باید مفاد آن‌ها را چنین صورت‌بندی کنیم: 🔰۱. معیاریت سنت در کنار قرآن معیار در عرضه علاوه بر کریم، سنت پیامبر اکرم (ص) و احادیث واجد شرایط حجیت (هم‌چون اعتبار سندی) نیز هستند، زیرا نسبتِ شماره‌های ۱ و ۳ با ۲ و ۴ از قبیل نسبت مطلق با مقید است و لذا می‌بایست میان آن‌ها جمع دلالی کرد. در این صورت روشن است که نتیجه، معیاریتِ سنت نبوی و سنت اهل بیت (ع) در کنار قرآن مجید است. بنابراین اگر روایتی یافتیم که به ظاهر با قرآن ناسازگار بود اما با مجموعه‌ای از روایات معتبره سازگاری داشت در ابتدا تعارض قرآن با آن مجموعه روایات معتبر را برطرف می‌سازیم (از راه هایی مانند جمع دلالی که در باب تبیین شده)، سپس آن روایت را (که قرار است مورد ارزیابی قرار گیرد) بر نتیجه نهایی عرضه می‌کنیم. چه بسا در تعارض میان قرآن کریم و مجموعه روایات معتبره به تفسیر جدیدی از قرآن دست یابیم که در سایه‌ی قرینیت آن روایات و مفسّریت آن‌ها به ارمغان آمده‌است. در این صورت ضروری است روایت مورد ارزیابی را بر آن فهم و تفسیر جدید از قرآن عرضه نماییم نه بر معنایی که از ظاهر ابتدایی آیات فهمیده می‌شده است. 🔰۲. لزوم پرهیز از حدس و گمان در تشخیص مخالفت ارزیابی یک روایت از رهگذر عرضه بر کتاب و سنت می‌بایست قطعی/اطمینانی باشد و صِرف مخالفتِ مظنون برای ردّ حدیثی که فی نفسه معتبر است کفایت نمی‌کند، چراکه در صورت عدم احراز علمیِ مخالفت، تمسک به این احادیث چهارگانه از قبیل تمسک به عام در شبهه‌ی مصداقیه‌اش خواهد بود که به بداهت عقل غلط است. به‌علاوه، عبارات «إن علی کلّ حقٍّ حقیقةً [= علامت] و علی کلّ صواب نوراً»، «فهو زخرف [= زینت‌های بدلی]»، «انا قلته...لم‌أقله» همگی دلالت بر این مطلب دارند که معیاریت عرضه بر کتاب و سنت، واقعی است و نه صرفاً یک معیار ظاهری برای تشخیص روایات واجد حجیت. در واقع اخبار عرض، در صدد جلوگیری از روایات قطعیّ البطلان و مخالف با بدیهیات دین و مذهب هستند نه در مقام اعطای ضابطه‌ای حجیت خبر واحد. شاید از همین جهت، عالِم بزرگ و محدّث خبیری همچون مرحوم کلینی (ره) که از نُقّاد اخبار شناخته می‌شود، در دیباجه‌ی کافی (ج۱ ط-اسلامیه، ص۸) معرفت به مصادیق مرجّحات باب تعارض -از جمله مخالفت با قرآن- را بسیار نادر و کم‌شمار تلقی نموده است: فاعلم يا أخي أرشدك الله أنه لايسع أحداً تمييزُ شي‏ء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء (ع) برأيه إلا على ما أطلقه العالم بقوله (ع): «اعرضوها على كتاب الله فما وافق كتاب الله عز و جل فخذوه و ما خالف كتاب الله فردوه» ... و نحن لانعرف من جميع ذلك إلا أقله و لانجد شيئاً أحوط و لا أوسع من ردّ علم ذلك كلّه إلى العالم (ع)... . 🔰۳. تحدید مفاهیم مخالفت و موافقت موافقت و مخالفت به ترتیب به معنای سازگاری و ناسازگاری هستند. لذا باید توجه داشت که نسبتِ روایت مورد عرضه با کتاب و سنت، نسبتِ تفسیر کننده با تفسیر شوند نباشد، زیرا بدیهی است متنِ مفسِّر هیچ‌گونه تعارض و ناسازگاری و مخالفتی با متن مفسَّر ندارد. بنابراین روایاتی که طبق قواعد عقلایی و عرفی جمع دلالی، مقیِّد، مخصِّص یا حاکم بر آیات و روایات دیگری به‌شمار می‌روند را نباید ناسازگار و مخالف با آن آیات و روایات قلمداد کرد. این مطلب علاوه بر خودِ این احادیث چهارگانه، از آیاتی که برای پیامبر اکرم (ص) شأن تعلیم و تفسیر قرآن را اثبات نموده نیز استفاده می‌شود. همچنین اگر کتاب و سنت در برابر مفاد یک روایت ساکت بود طبعاً باب عرضه‌ی آن روایت بسته است و لازم نیست برای پذیرش آن، حتماً به دنبال مؤیدی از سایر آیات و روایات باشیم زیرا همین‌که مخالف و معارضی نیافتیم سازگاری به معنای انسجام و همگونی و هماهنگی ثابت می‌شود. مثلاً وقتی نظریه‌ای علمی از یک دانشمند با سایر نظریات وی «سازگار» و «منسجم» توصیف می‌شود به معنای تکراری بودن آن نظریه نیست، بلکه مقصود عدم تعارض و تناقض میان آن نظریه با سایر نظریات دانشمند مزبور است. معنای لغوی و عرفی موافقت در عربی همین است، نه بیشتر. ◽️ ادامه دارد... ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بی‌انضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۳ •ارزیابی نظریه‌ی موافقت روحیه (۱) 🔰تقریر نظریه‌ی موافقت روحیه سابقاً به مناسبتی اشاره کرده بودم که برخی فقهاء موافقت و مخالفتی را که در مطرح شده، به موافقت و مخالفت «روحی» تعبیر نموده‌اند و نیز اشاره‌وار گفته بودم که دلیل تامّی از این تعبیر پشتیبانی نمی‌کند. مهمترین قائلان به این نظریه حضرات آیات عظام (قده) و (مدّظله‌العالي) هستند. عبارات ایشان حول موضوع از این قرار است: 🔻کلام شهید صدر در بحوث في علم الأصول (ج۷، صص۳۳۳-۳۳۴) : «لايبعد أن يكون المراد من طرح ما خالف الكتاب الكريم، أو ما ليس عليه شاهد منه، طرح ما يخالف الروح العامة للقرآن الكريم، و ما لاتكون نظائره و أشباهه موجودة فيه. و يكون المعنى حينئذ أن الدليل الظني إذا لم‌يكن منسجماً مع طبيعة تشريعات القرآن و مزاج أحكامه العام لم يكن حجة. و ليس المراد المخالفة و الموافقة المضمونية الحدية مع آياته... . و مما يُعزّز هذا الفهم... ما نجده في بعضها من قوله «إن وجدتم عليه شاهداً أو شاهدين من الكتاب» فإن التعبير بالشاهد الّذي يكون بحسب ظاهره أعمّ من الموافق بالمعنى الحرفي، مع عدم الاقتصار على شاهد واحد خير قرينة على أن المراد وجود الأمثال و النّظائر لا الموافقة الحدية.» 🔻کلام آیةالله‌العظمی سیستانی در تقریرات (ج۲، صص۷۵-۸۶): «و الذي نستفيده من هذه الأخبار أمور ثلاثة: الأمر الأوّل: إلغاء و طرح كلّ رواية يخالف مضمونها الكتاب و السنة القطعية، بأن يكون لسانها هادماً للأحكام الثابتة فيهما، و المراد من السنة: ما يعمّ ما ورد عن النبي و الأئمّة الطاهرين (ع) ... فإذا وجدت رواية بأي لسان تستهدف هدم الأحكام الثابتة فهي مطروحة. الأمر الثاني: أنّ من مقومات و شروط حجيّة الخبر موافقة مضمونه للكتاب و السنة بأن يقوم عليه شاهد منهما أو شاهدان كما في بعض الروايات فلايكفي في الحجيّة وثاقة رواته فحسب بل لابدّ من عرض مضمونه و مفاده على أصول الشريعة و مبادئ المذهب الجعفري، فإن كان موافقا لها بحيث يكون امتدادا لها أخذ به، و إلاّ لزم طرحه. ... . الأمر الثالث: أنّ موافقة ظاهر الكتاب و السنة من عموم أو إطلاق أو غيرهما يعدّ من المرجّحات في الخبرين المتعارضين.» سپس به توضیحاتی پیرامون امر اول پرداخته و بعد از نقل روایاتی که پیش‌تر گذشت می‌فرمایند: «أننا نفهم منها الموافقة المضمونية. و لايقصد بالموافقة هنا: الموافقة مع عموم القرآن و إطلاقه فإنّه ليس شرطاً في اعتبار الخبر و إلاّ فما يُصنع بالمخصّصات و المقيدات الكثيرة للقرآن‌؟ و لايبعد أن يكون المراد بها: الموافقة الروحية أي توافق مدلول الرواية مع أصول الأهداف العليا للإسلام المنصوصة في الكتاب و السنة كما تدلّ عليه التعبيرات الواردة في الروايات التي ذكرناها... .» ◽️ ادامه دارد... ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 بی‌انضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۴ •ارزیابی نظریه‌ی موافقت روحیه (۲) 🔻در فرسته‌ی پیشین در راستای بررسی مفاد به ارزیابی نظریه‌ی رسیدیم و عبارات دو تن از مهمترین قائلان (و شاید مبدعان) این نظریه یعنی حضرات آیات و را نقل نمودیم. با احترام به عظمت هر دو فقیه عالی‌رتبه در این فرسته به نقد فرمایش ایشان می‌پردازم. 🔰تقریر و نقد استدلال‌های نظریه از مجموع آن عبارات دو استدلال برای نظریه‌ی فوق‌الذکر ممکن است استفاده شود: ۱. اگر معنای موافقت و مخالفت اعمّ از توافق یا تخالف روحی نباشد لازم می‌آید که تمامی روایات مخصص یا مقیّد یا حاکم بر کریم را کنار بگذاریم و چون این لازمه خلاف ضرورت مذهب شیعه و نصوص متواتره و بلکه آیات قرآن کریم است، معلوم می‌شود مُراد از موافقت و مخالفت اعمّ است. جواب: قبلاً گذشت که مقصود از مخالفت و عدم موافقتی که موجب طرح اخبار آحاد است مخالفت قطعی با مضامین قرآن و سنت است، نه مخالفت ظنی تا چه رسد به تعارضات بدوی که جمع های دلالی در آن جاری است و روایات مخالف با کتاب در چنان مواردی در حقیقت مخالفتی با قرآن ندارند بلکه نسبت آن‌ها با قرآن از قبیل نسبت دو متن تفسیرکننده و تفسیرشونده است. در واقع بنابر ظاهر این روایات مقصود از مخالفت با قرآن همان چیزی است که حضرت آیةالله سیستانی در عبارات نقل شده از ایشان، تحت عنوان «امر اول» از آن یاد فرموده‌اند. ۲. تعبیر «شاهد» در صحیحه‌ی هشام بن حکم (چهارمین روایتی که نقل شد) با توافق روحی تناسب دارد نه توافق «حدّی» و «دقّی». جواب: از نظر لغوی کلمه‌ی «شاهد» معنایی اعمّ از آن‌چه ادعا شده دارد و به هرگونه مؤید و قرینه‌ای که شهادت به صدق یک روایت دهد می‌توان اطلاق شاهد نمود. در عمل هم فقهاء در موارد زیادی برای صحّت سند یا دلالت یک روایت به روایات دیگر استشهاد می‌نمایند. ممکن است گفته شود: اگر مقصود از شاهد معنای مضیّقی باشد که ما ادعا کردیم، دیگر نمی‌توان پذیرش روایات را منوط به وجود شاهد کرد زیرا احادیث زیادی شاهد به این معنا ندارد و صرفاً توافق روحی در مورد آن‌ها قابل تشخیص است. در پاسخ باید گفت: اولاً در صحیحه‌ی هشام پذیرش روایات منوط به یکی از دو شرط شده: توافق با قرآن و سنت یا وجود شاهد. با توجه به معنایی که قبلاً برای کلمه‌ی «توافق» ذکر کردیم (= سازگاری و انسجام) روشن است که اکثریت روایات معتبر السند واجد شرط موافقت با کتاب و سنت هستند و لذا غالباً از احراز شرط دیگر بی‌نیازیم. ثانیاً بر فرض که صحیحه‌ی هشام دالّ بر معنایی باشد که مرحوم شهید صدر ذکر فرموده، خودِ این روایت فاقد شرطی است که خودش برای حجیت قرار داده زیرا شاهدی (به معنای موافقت روحی) برای مضمون آن در دست نداریم. 🔰اشکالات دیگرِ نظریه گذشته از ضعف استدلال‌های مطرح شده به سود این نظریه، ناهماهنگی آن با خصوصیات اخبار عرض نیز مشهود است؛ چه این‌که احادیث چهارگانه‌ی مورد بحث (همانطور که قبلاً گذشت) موافقتِ قطعی/اطمینانی با قرآن و سنت را معیار ردّ و قبول روایات قرار داده‌اند و پرواضح است که موافقت روحیه امری است در نهایتِ خفاء و پیچیدگی به طوری که اگر تشخیص و احراز آن ممکن باشد (که غالباً نیست) هرگز احرازِ قطعی آن میسّر نخواهد شد. شاهد این نکته اختلافات گسترده‌‌ای که در این حیطه مشاهده می‌کنیم، همچون اختلاف در موافقت یا مخالفت تفسیر مشهور از روایت «باهتوهم» با روح قرآن مجید. چندی قبل شخصی برای ردّ روایاتی که از مشورت با بانوان تحذیر می‌دهد مسأله‌ی مخالفت این اخبار با قرآن کریم را پیش کشید و به خصوص به آیه‌ی مبارکه‌ی ۱۶ از سوره‌ی نحل اشاره نمود: «من عَمِلَ صالحاً مِن ذَكَرٍ أو اُنثى‏ و هو مؤمنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياةً طيّبةً». مدّعی معتقد بود اگر زنان قابلیتِ داشتنِ «حیات طیبه» را دارند پس دیگر معنا ندارد از مشورت با آنان تحذیر داده شود. عده‌ای در آن جمع این سخن را پسندیدند و گروهی نیز مثل صاحب این قلم از شدّت بی‌ارتباطی آیه با آن روایات انگشت تعجب به دندان گرفتند. 🔻خلاصه این‌که: منوط نمودن حجّیت روایات به موافقت روحی که تشخیص آن تا حدّ زیادی ذوقی و سلیقه‌ای است در بادی امر بسیار بعید می‌نماید و دلیل محکمی نیز از آن حمایت نمی‌کند. بلکه می‌توان ادّعا نمود این نظریه با «روح شریعت» ناسازگار است؛ از این رو خود بزرگترین ناقض خودش است. ◽️ [🔗متن کامل این یادداشت در این پیوند در دسترس است.] ✒️📚 @Faede_v_Borhan
14021201=94 - استاد شهیدی.mp3
13.27M
💠 امکان به محضر ولی عصر (عجل الله فرجه) در عصر غیبت 00:27 روایت دال بر وجوب تکذیب مدعیان تشرف 2:09 پاسخ از روایت 2:35 تواتر اجمالی قضایای تشرف 3:31 نقل تشرف شیخ محمد کوفی توسط آیةالله‌العظمی به نقل آیةالله‌العظمی (قدس‌سرهما) 9:51 تشرف سید حسین حائری کرمانشاهی به نقل از آیةالله حاج سید رضا (رحمه‌الله) و آیةالله‌العظمی (دام‌ظله) ▫️ 🎙 استاد آیةالله شیخ محمدتقی (دامت‌برکاته) 📅 درس خارج ، سه‌شنبه ۱ اسفندماه ۱۴۰۲ ◽️ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 اطلاقات زنانه /۱ •نقدی بر برخی استدلالات نوین در مسائل فقهی بانوان ۱. (= برداشت ها و پیش‌زمینه ها) متشرعه و کسانی که در یک فضای تشریعی خاص زیست می‌کنند، در دو کارکردِ اساسی دارد: ▪️الف. گاه خود دلیلی مستقل برای یک حکم شرعی قلمداد می‌شود (تحت شرایط خاصی که در علم مورد بحث قرار گرفته). ▪️ب. گاه به مثابه یک قرینه لبّیه متصله به کار گرفته می‌شود، به این معنا که امام (ع) سخن خود را مبتنی بر آن ارتکاز القاء می‌فرمایند. به تعبیر ساده‌تر امام (ع) وجود آن ارتکاز و پیش‌زمینه فکری در مخاطبان خود را به کمک گرفته و سخن خود را طوری تنظیم می‌نمایند که در کنار آن ارتکاز، درست فهم می‌شود و در یک جمله: روی آن ارتکاز و پیش زمینه حساب باز می‌فرمایند. بنابراین یکی از ملزوماتِ یک استنباط دقیق و صناعی از نصوص دینی این است که موجود در عصر صدور نص را بررسی نموده و در سایه آن ارتکازات به فهم و تحلیل نصّ بپردازیم. نادیده گرفتن ارتکازات یکی از خطاهای بزرگ و رهزن در تلقّی صحیح مفاد نصوص است. ۲. اگر احتمال بدهیم خطابی از خطابات شرعیه محفوف به قرینه متصله بوده و به ما واصل نشده است، مشهور فرموده‌اند: اصل عدم قرینه جاری شده و این احتمال را نفی میکند و فقیه می‌بایست بنا بگذارد بر اینکه آن خطاب (مثلاً روایت) بدون قرینه متصله غیرواصله صادر شده است. ❓در اینکه مدرک و مأخذ این «اصالة عدم القرینة المتصلة» چیست و از کجا آمده اختلاف شده است. 🔎 مرحوم آیةالله‌العظمی سید محمدباقر (قده) به درستی معتقد است که مأخذ این همانا تعهد راوی است به اینکه قرائن متصله‌ای که در فهم کلام امام (ع) تأثیر دارد را نقل نماید. در واقع اگر راوی عامدانه قرائن دخیل در فهم سخن شارع را حذف کند بر خلاف مقتضای وثاقتش رفتار کرده، همچنانکه حذف غیرعمدی آن قرائن نیز منافی با ضابط بودن راوی است. (مثلاً نک. بحوث۴: ۲۷۰) ۳. از جمله فروعی که بر این نظریه‌ (قده) مترتب می‌شود اینکه: چنانچه احتمال بدهیم خطاب شرعی مقرون به قرینه‌ای از جنس ارتکازات بوده است، دیگر نمی‌توان بنا بر عدم آن قرینه گذاشت، به خلاف جایی که آن قرینه‌ی متصله مثلاً لفظی باشد. 🔰دلیل این تفصیل آن است که در قرائن ارتکازیه راوی گاه اصلاً متوجه قرینه‌ی ارتکازیه نمی‌شود زیرا خصوصیت ارتکاز این است که در پسِ ذهن قرار دارد و هرچند تأثیر خود را بر ادراکات و تلقّی صاحبش می‌گذارد اما خود را غالباً مخفی نگاه می‌دارد. به علاوه، حتّی اگر راوی به آن قرینه‌ی ارتکازیه ملتفت باشد، ممکن است لزومی نبیند به آن تصریح کند زیرا ارتکاز، امری عمومی است که گفتنش از قبیل توضیح واضحات است و ای بسا راوی توجه ندارد که این ارتکازِ ناگفته و نانوشته ممکن است در قرون بعدی کمرنگ یا به کلّی زائل گردد. 🔺بر این اساس، علاوه بر لزوم توجه به ارتکازاتِ موجود در عصر نصوص (که در بند یکم اشاره شد)، فقیه می‌بایست به «احتمال ارتکاز» نیز توجه داشته باشد و آن را در فرآیند استنباط از خطاب شرعی اعمال نماید. ◽️ ادامه دارد... ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 اطلاقات زنانه/۲ •نقدی بر برخی استدلالات نوین در مسائل فقهی بانوان 🔺در فرسته‌ی پیشین مختصراً توضیح دادم که چرا می‌بایست به و همچنین «احتمالِ ارتکازات متشرعی» توجه ویژه داشت و استنباط و تحلیل مفاد نصوص دینی را با لحاظ این نکته پیگیری نمود. 💡برای نمونه‌ای از تأثیر این نکته: در سراسر فقه مواضعی یافت می‌شود که احکام بندگان (عبید و إماء) با احکام اشخاص آزاد متفاوت است، مانند بسیاری از تکالیف مالی همچون دیه و کفاره. حال چنانچه نصّی مطلق مثلاً دالّ بر وجوب زکات یافت شد که شامل بنده و آزاد بود، این احتمال وجود دارد که در ارتکازِ متشرعّه حکم مذکور مختصّ اشخاص آزاد بوده و اطلاقِ نصّ، مراد امام (ع) نباشد و این احتمال مانع از تمسک به روایت است. به عبارت دیگر: از یک سو مشاهده موارد فرق میان احکام عبید و احرار موجب می‌گردد احتمال بدهیم در ارتکاز متشرعه حکم زکات نیز مختص اشخاص آزاد است و از سوی دیگر ممکن است مقصود امام (ع) از وجوب زکات بر همگان، وجوب زکات بر همه اشخاص آزاد باشد نه بندگان ولی از آنجا که در ارتکاز متشرعّه تفاوت میان بنده و آزاد روشن بوده امام (ع) نیازی به ذکر قیدِ آزاد بودن ندیده‌اند. بله، واضح است که اگر در نصّ معتبری به تعمیم حکم تصریح شده باشد، دیگر جایی برای اِعمال آن ارتکاز نیست. ۴. در بسیاری از احکام شرعی میان مردان و زنان تفاوت وجود دارد. به خصوص در احکام اجتماعی و تکالیفی که مستلزم نوعی حضور عمومی و خروج از پرده نشینی است (مانند وجوب جهاد یا استحباب حضور در مسجد یا امامت جماعت) مشاهده می‌کنیم که شرع مقدس آن تکالیف را از دوش بانوان برداشته است. این مطلب اگر ما را به این یقین نرساند که در عصر صدور نصوص این تفاوت میان مردان و زنان به شکل یک ارتکاز قوی متشرّعی درآمده بوده است، دست‌کم احتمالِ جدّی آن را ایجاد می‌کند. به خصوص با لحاظ این نکته که چنین ارتکازی حتّی تا چند دهه‌ی گذشته هم در میان متدینان وجود داشته. 🔰بر این پایه و طبق آنچه در بند های ۱ و ۳ بیان شد، به نظر می‌رسد تمسّک به اطلاقات برای اثبات احکامی همچون جواز قضاوت بانوان و حجیت فتوای ایشان جایی ندارد؛ چه اینکه متشرعی قطعی یا -حداقل- احتمالی، مانع از انعقاد ظهور خطابات شرعیه در اطلاق می‌گردد و نمی‌توان شمول آن نسبت به بانوان را احراز کرد. (بر فرض که اطلاقی بیابیم) 🔻در کتابِ القضاء في الفقه الإسلامي (ص۶۸) به این استدلال به طور موجز اشاره شده: «و قد يستدلّ‌ أيضاً لاشتراط الرجولة في القضاء بما دلّ‌ على عدم صلاحيّتها لإمامة الجماعة مطلقاً أو للرجال... و... أيضاً بالآيات الدالّة على نقصان مستوى المرأة... بدعوى أنّ‌ جوّا تشريعياً من هذا القبيل يمنع عن انعقاد الإطلاق في دليل القضاء». این در حالی است که متأسفانه برخی افرادِ ناآشنا یا کمتر آشنا با دانش و ظرائف استدلال فقهی به سرعت به این اطلاقات اخذ کرده و برپایه‌ی آن به نقد فتاوای مشهور و بلکه نقد شخصیت می‌نشینند و گاه ایشان را با اوصافی همچون «ضدّیت با زنان» یا «جنسیّت زدگی» معرفی می‌کنند که اجحافی در حقّ بزرگان شیعه است. به نظر می‌رسد اگر بنا بر نقد شخصیت باشد، آن افراد اَولیٰ هستند که انگیزه هایشان مورد بررسی قرار گیرد و برای مثال ملاحظه شود که حُبّ تطبیق با هوا و هوس های این روزگار، چه مقدار در این استدلال های مخدوش و عجولانه مؤثر بوده است؟! ◽️ 🌐 همچنین بنگرید: 🔗 به‌روزسازی یا تحریف؟! 🔗مدعیان فقاهت! 🔗 شیخ انصاری و دینی ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💡معنای واژه «تدبّر» •حلّ یک چالش لغوی با مقارنه میان زبان‌های عربی و آرامی 📰 بریده‌ای از مقالهٔ «زبان آرامی را جدّی بگیریم»، نوشتهٔ حیدر عیوضی، آیینهٔ پژوهش شماره ۲۰۱ (مرداد و شهریور ۱۴۰۲) 📌 لازم به ذکر است، منابع لغوی تلاش کرده‌اند «تدبّر» و «تدبیر» و مشتقات آن ها را با ارجاع به اصل «پشت، عقب» معنا نمایند که به روشنی متکلفانه است. 📌📌 البته افراط در یکسان/مشابه انگاری معانی ریشه های متناظر در زبان های هم‌خانواده، خودش آفتی است که می‌بایست از آن اجتناب کرد. تغییر معانی لغات به طور تدریجی و در عین حال گسترده‌، حتّی در یک زبان امری کاملاً طبیعی است؛ بنابراین نباید انتظار داشت یک ریشه با انتقال به یک زبان دیگر معنای خود را تا حدود زیادی حفظ کند. (قس. کلمات دخیل از عربی به فارسی) ✒️📚 @Faede_v_Borhan
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
💠مسندنشینان نادان •مرثیه‌ای برای ابتذال علم در روزگار مدرن ✂️ عبارات تصویر بالا بریده‌ای است از مقاله‌ای در دفاع از برخی نظرات ابوالقاسم فنایی در برابر برخی انتقادات. چنان که واضح است در این چند خط تفاوت بین حجّت منطقی (حدّ وسط قیاس) و حجّت اصولی (منجّز و معذّر) دانسته نیست و برای نگارنده‌اش روشن نشده که آنچه از قطع سلب می‌شود حجیت منطقی است و نه اصولی؛ و اساساً آن همه مباحث طویل الذیل در ابتدای حجج اصول برای تبیین و تحلیل «حجیت قطع» منعقد شده. با این وجود، صاحبِ قلمِ مزبور با همین جهالت عریان به ریشخند فقهاء نشسته و می‌پندارد طبق مبانی ایشان عمل به قطع عذرآور نیست! از همه عجیب‌تر آنکه این لاطائلات را با استناد به یک کتاب اصولی دست چندم که در حوزه‌های علمیه برای آموزش های مقدماتی درنظر گرفته شده، به هم بافته است و زحمت مراجعه به منابع دست اول را بر خود هموار نکرده و ای بسا تاب آن را هم نداشته‌. 🎓 نویسندۀ مقاله که دارای مدرک دکتری کلام امامیه از دانشگاه تهران است، در سراسر نگاشتۀ خود از موضعی بالا و با لحنی متکبرانه در برابر همۀ فقهاء و اصولیان به رجزخوانی پرداخته، اما همانگونه که گذشت، خود در هضم برخی از ابتدایی ترین و ساده ترین گزاره‌های اصولی و فقهی درمانده است. به علاوه، او تقریباً هیچ یک از مدّعاهای کلیدی خود را مدلّل نکرده و بنیادهای اساسی این دفاعیه تماماً بی برهان رها شده‌اند؛ بنیادهایی که اتفاقاً همان ها موضع نقد و بررسی است. همچنین، وی نه تنها نقدهای وارد بر فنایی (= آنچه در صدد پاسخ به آن است) را به درستی فهم نکرده، بلکه گاه سخنان ناقد را با سخنان فنایی اشتباه گرفته و به جای دفاع، حمله کرده است! ⁉️سؤال این است که: صاحبان چنین فهم های کژ و ناقصی (که آنچه گفته شد مشتی بود از خروارِ آن) چطور در مَسنَد استادی و صاحب نظری می‌نشینند و چنین متبخترانه و البتّه جَهولانه به میراث هزار سالهٔ فقه شیعه حمله می‌برند در حالیکه حتّی از فهمیدن چند مصطلح ساده و ابتدایی نیز عاجزند؟! ◽️ 📎 مقالات نقدِ فنایی، نوشتۀ فاضل ارجمند حجةالاسلام حسین کامکار در اینجا و اینجا و دفاعیۀ دکتر (!) موسیوند در اینجا قابل دستیابی است. هرچند توصیه می‌کنم عمر گران‌مایه را با خواندن دفاعیۀ مزبور تلف نکنید. مقالات جناب آقای کامکار (دامت توفیقاته) البته خواندنی و قابل استفاده‌اند، اگرچه از دیدگاهِ صاحب این قلم، خالی از مناقشه نیستند. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
4_5971781670058070941.mp3
1.73M
💠 نه من می‌فهمم نه شما! •نقل خاطره‌ای در رابطه با آیةالله العظمی (قدس‌سره) 🎙 استاد آیةالله شیخ محمدتقی زنجانی (دامت‌برکاته) 📅 درس خارج ، یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۲) •بریده‌هایی از مصاحبۀ دکتر نصری | بخش اول ◾️شما با هر متنی بخواهید مواجه شوید سوالاتی را مطرح می‌کنید که مشکلی ندارد ولی بالاخره باید حقی برای متن قائل شوید که متن بگوید پاسخ این سوال شما را می‌دهم یا نمی‌دهم! ▫️نگاه کنید در ۴۰ سال اخیر که فرهنگستان علوم اسلامی می‌خواهد از متن، منابع دین و کتاب و سنت علوم گوناگون را استنباط کند، و نه تنها علوم انسانی بلکه علوم تجربی، ریاضیات، فیزیک اسلامی و غیراسلامی را، آیا دین پاسخگوی انتظارات آنها بود یا نبود؟ پس این نکته به صورت جدی مطرح است. ◾️ما سراغ دین می‌آئیم... از دین می‌خواهیم ببینیم دین را چگونه بفهمیم. ...قطعاً باید پیش‌فرض‌های برون دینی داشته باشید، این پیش‌فرض‌ها اهمیت دارد و کسی این مسئله را نفی نمی‌کند. [اما] در [علم] ما به صورت عقلی لزوم بعثت را مطرح می‌کنیم. مبنای این بحث هم این است که صفت حکمت خداوند ایجاب می‌کند که بشر را هدایت بکند. تا اینجای بحث ما عقلی است. ...اما اگر بخواهیم دقیقاً این نکته را دریابیم که این شامل چه اموری می‌شود و حتی اگر پیامبران برای هدایت آمده‌اند و هدف بعثت آنها هدایت بشر بوده است، ابعاد این هدایت چگونه است و پیامبران برای هدایت خودشان روی چه اهداف اصلی و فرعی تاکید می‌کردند و اساساً هدف اصلی و شاخ و برگ‌های این هدایت چه بوده است، اینجاست که باز به خود دین نیاز پیدا می‌کنیم. ...اینکه صرفاً بتوانیم با کلام یک بحث عقلی کنیم، مسئله هدایت تمام نمی‌شود. ▫️باید محل نزاع را حل کنیم. اول را حل کنیم، بعد را حل کنیم و بعد سراغ انتظار بشر از دین برویم! ما با توحید و نبوت شما مشکل داریم، تا برسد به دین! اساساً با آن مبنای دکتر سروش، دینی به این معنا باقی نمی‌ماند که انتظار خود را از دین مشخص کنیم تا دیگر چه برسیم به مسئله ، نسبت فقه و و نسبت فقه و ! اصلاً از مبنا مشکل وجود دارد. چرا بحث را از میانه و کمر شروع می‌کنید؟ چرا بحث را از اساس شروع نمی‌کنید؟ در مبنا با اختلاف نظر مواجه هستیم. ◾️یک مطلب دیگر این است که برای فهم متن، بالاخره باید یک پیش‌فرض‌های زبانی هم داشته باشم. باید یک تئوری و یک داشته باشم و بدون آن، فهم متن امکان‌پذیر نیست. اتفاقاً علم ما نیز برای فهم متن بوده است. یک بخشی از علم اصول که بحث الفاظ است، بحث‌های زبان‌شناسی متن است که کاملاً بحث برون‌دینی است. بنابراین دین‌شناسی کار ساده‌ای نیست. این نکته‌ای است که باید بدان توجه داشت. ◾️آقای سروش چه تلقی‌ای از عبادت در دین دارد که این گونه عبادات دینی را تحقیر می‌کند؟ زمانی بود که ایشان بخش معاملات یعنی بخش احکام اجتماعی اسلام را زیر سوال می‌برد ولی به عبادات آن پایبند بود. الان از صحبت‌های اخیر ایشان برمی‌آید که عبادات را هم تحقیر می‌کند. البته این تالی فاسد همان تلقی‌ای است که از خدا در ذهن ایشان وجود دارد و تالی همان ایده از انسان مدرن است که در ذهن ایشان شکل گرفته و آن انسان مدرن باید انتظارات خود را بر دین تکلیف کند که چه کار کند و چه کار نکند. این ذهنیت قطعاً به اینجا ختم می‌شود که عبادات را هم زیر سوال ببرند. ✒️📚 @Faede_v_Borhan