#نوحوا_علیالحسین_علیهالسلام
چیزی شبیه پرچم سرخ تو در باد است
این دل، دلی که در هیاهوی تو افتادهست
هی روضهخوان! بنشین و دریا را روایت کن
یک روضهی سقّا بخوانی چای آمادهست
گفتی : "جوانان بنیهاشم..." صدا برخاست
گفتی : "هنوز این ابتدای داغ شهزادهست..."
گفتی : "حسین(ع) " و آه از جان جهان جوشید
گفتی : "صلا بر نیزهها، آغاز این جادهست..."
آدم چه دارد جز دلی از درد آکنده
خوش باد آنکه هست خود را دست او دادهست...
▪︎▪︎▪︎
یک تکیهی کوچک، علم، یک نوحهی آرام...
در بارگاه شاه دین، عاشق شدن سادهست
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
رویهی تشت به یکسو نزده، گویی مُرد
سر انگشت رقیّه(س) به سر بابا خورد
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#غزل
🔹روضۀ رباب🔹
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه
چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته
کدام سو بدود چشمهای خستۀ این زن
که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته
«چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه!
چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟
چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟»
میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته
کشیده روی سرش باز چادر عربی را
درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته
کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال
رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/4148
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹چقدر مصرع سرخ🔹
چگونه جمع کند پارههای جانش را؟
به خیمهها برساند تن جوانش را
شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا...
همین که غرق به خون دید پهلوانش را
علی، همان که جهان محو در شمایل اوست
ندیده هیچکجا، هیچکس نشانش را
همان که در شب میلاد او پدر فهمید
پیمبر آمده زیبا کند جهانش را
به آنکه تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است
بگو نظاره کند ابروی کمانش را
میان سجده خدا را فقط صدا میزد،
جهان کفر، اگر میشنید اذانش را
::
چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ
خبر دهید جوانان نوحهخوانش را
به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید
خبر دهید ندارد دگر توانش را...
به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست
نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/4152
✅ @ShereHeyat
نه پیکر، یک خبر از او نیامد
عمویم از خجالت آب شد رفت
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
سیمای تو محمّد(ص) و جنگیدنت علی(ع)
ای لذّت مدام پدر، دیدنت علی(ع)
بعد از تو خاک بر سر دنیا، مگر چه داشت؟
این روزگار بی تو و خندیدنت علی(ع)
پیچید عطر ناب تو در بیکرانِ دشت
گل بودی و به تیغ و تبر چیدنت علی(ع)
گشتم، نبود در بدنت جای سالمی
با من چه کرد حسرت بوسیدنت علی(ع)
خورشید سر بریدهی گلگون به پای خیز
لبتشنهایم، تشنهی تابیدنت علی(ع)
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
رسید قصه به سردار کمسپاه، حسین(ع)
غریب، تشنه و مظلوم، بیپناه، حسین(ع)
به وقت ظهر دهم ایستاده بود زمان
رسیده بود به گودال قتلگاه حسین(ع)
در آن غبار کسی قدرت نظاره نداشت
فقط به سوی حرم غرق در نگاه حسین(ع)
هنوز نالهی گودال، آه زینب(س) بود
هنوز نوحهی اهل خیام، آه حسین(ع)
هر آنقدَر که درخشان، هر آنقدَر که عظیم
همه به نیزه ستاره شدند و ماه حسین(ع)
به پادشاهی عالم رسید در همه عمر
کسی که شاه حسن(ع) گفته بود و شاه حسین(ع)*
#فائزه_زرافشان
* " شاه حسن(ع)، شاه حسین(ع) " : یکی از اذکار و آئینهای هیئات در میبد من
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹پیراهن مهتاب🔹
یک دشت پر از عطر خوش پیرهن توست
باور کنم این باغ گل سرخ، تن توست؟!
هی پلک زدم، زنده شد آن لحظه برایم
این چشم، پر از صحنۀ پرپر شدن توست
باید بروم سر به بیابان بگذارم
امروز که هر گوشۀ صحرا وطن توست
هفتاد و دو خورشید که افتاده بر این خاک
هفتاد و دو زخمی که نشان از بدن توست...
ای سورۀ شمسی که بر این خاک، غریبی
پیراهن مهتاب از امشب کفن توست
📝 #فائزه_زرافشان
✅ @ShereHeyat
که گفته قصهی ما رو به پایان است اسماعیل؟
همین جا نقطهی آغاز دوران است اسماعیل
سر از دریای خون بردار، بیرق را زمین مگذار
که گاه شروهخوانی، گاه طوفان است اسماعیل
هنوز آئینهها در قتلگاه غزه زیر تیغ...
و زینب بر بلندیهای جولان است اسماعیل
بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت
که عالم حجلهگاه سربداران است اسماعیل
شهادت نقطهی وصل "ابوالعبد" است با معبود
مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹جامهدران🔹
زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
همچو گلبوسه به دشت کفنت آمدهاند
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک» چرخزنان
به طواف تو و عطر بدنت آمدهاند..
کاتبان چشم به هُرم نفست دوختهاند،
پی یک جرعه ز جام سخنت آمدهاند
یاکریمان نگاهم به امیدی که مگر
بشنوند آیۀ نور از دهنت آمدهاند
چشم وا کن نفس صبح! که کنعانیها
مست از عطر خوش پیرهنت آمدهاند
بعد از این رو به که آرند فقیرانی که
به سراغ تو و خلق حَسنت آمدهاند
خونجگر، جامهدران، نوحهکنان، آنهایی
که به خونخواهی پرپر زدنت آمدهاند..
توبه هر لحظه قبول است، بگو برگردند
تیرهایی که به تشیع تنت آمدهاند
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/5757
✅ @ShereHeyat
بادها هم پیاده میآیند که ببوسند خاک پایت را
آسمان هدیه میدهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را
موج لبّیک میرسد از دور، فوج پروانههای حضرت نور
عاشقانت هنوز میشنوند آیهی روشن صدایت را
و خدا اینچنین مقدر کرد، که پس از آن همه غریبی و درد
پر و بال فرشته فرش کند دور تا دور سرسرایت را
اربعین، اربعین دلم تنگ است، آه پای رسیدنم لنگ است
همه تن حسرت است آن چشمی که ندیدهست کربلایت را
آسمان هم پیاده راهی اوست، مرز مهران، کجاست خانهی دوست؟
تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغضِ بی نهایت را
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
از زندگی بدون تو سیرم من
یک روز از این فراق میمیرم من
مانند طلوع صبح دلبازی تو
مانند غروب جمعه دلگیرم من
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
قافلهسالار
داغ تازهست، زمان هرچه که تکرار شود
دم به دم میرود این عشق که بسیار شود
خواب غفلت بپرد از سر هر چشمی که
با نسیم حرم امن تو بیدار شود
قبل هر چیز دلم در پی یک همسفر است
آه اگر اشک عزای تو مرا یار شود
عارفی آمده تا طیّ منازل بکند
شاعری آمده تا میثم تمّار شود
جان فدای لب عطشان تو، لب تر کن تا
بانگ لبّیک از آفاق پدیدار شود
میکشاند همه را پشت سرش وقتی که
«بوی پیراهن تو قافلهسالار شود»
من به شوق حرمت گام در این راه زدم
غم ندارم که جهان بر سرم آوار شود
هان! مگر فلسفۀ خلقت سر جز این است
یا سر نیزه رود یا که سرِ دار شود؟
اربعین ذکر لب عشق دعای فرج است
کاشکی راه رسیدن به تو هموار شود
✍🏻 #فائزه_زرافشان
🏷 #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیدست و پای سر به گریبان، چه میکنی؟
دل، ای دل معطل حیران، چه میکنی؟
ای من، من دهاتی تنهای پاپتی
در ازدحامِ غربت تهران چه میکنی؟
"از همرهان سست عناصر دلت گرفت"
با همرهان شاخ شمیران چه میکنی؟
تو با غروب ابری ده گریه میشدی*
در شهر، زیر شرشر باران چه میکنی؟
با من سخن بگو که چنین زخمی و غریب
در سوز زمهریر خیابان چه میکنی؟
دارم به چشمهای ترت غبطه میخورم
ای رود، در مسیر خراسان چه میکنی؟
بگذار سر به پای حرم تا ببینمت
در بارگاه حضرت سلطان(ع) چه میکنی
#فائزه_زرافشان
*گریه شدن: گریه کردن و فراتر از آن، گویی به گریه بدل شدن. در گویش مردمان کرمان.
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
در روزگار حسرت بود و نبودها
او میرسد به کوری چشم حسودها
نذر قدوم آن گل سرشار عطر و نور
بفرست بر پیمبر و آلش درودها
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
نمردم و چه روزها که دیدم
نمردم و چه داغها چشیدم
چه سوگها سروده، زنده ماندم
چه بارها به شانهام کشیدم
شبانه از سکوت تلخ اخبار
چقدر عرض تسلیت شنیدم
نگاه سروهای زخمخورده
جنون، جنون شاخههای بیدم
شبیه نخل بیثمر شکستم
شبیه برگِ شعلهور خمیدم
من از جهان، همان دمی که خنجر
سر تو را برید، دل بریدم
بریده و خمیده و شکسته
به ظهر روز واقعه رسیدم
چه شام وحشتی! چرا از آن خواب
نمیپریدم و نمیپریدم
اگرچه روی تل زمین نخوردم
اگرچه بوسه از گلو نچیدم
تو رفتی و من، این من پریشان
که سوختم در آتشت،
شهیدم
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هم غزه، هم لبنان، هم شام، هم ایران
یک آرمان داریم*، یک روح، یک پیمان
در جادهی بیروت، همراه "مُغنیّه"
پای جبل عامل، همگام با "چمران"
تنها سلاح ماست مردانه جنگیدن
بی خود، بی جوشن، در شام بمباران
تا بر زمین خون "سید حسن" جاریست
فریاد میجوشد از قلب این میدان
"سید حسن" یعنی از پا نیفتادن
وقتی تبرزار است دنیای دژخیمان
لب باز کن ای مرد، ای واژه واژه درد
همسایهی "میثم"، هم مسلکِ "سلمان"
دریایی و زندهست، قلب پر آشوبت
ای گونههایت سرخ، از سیلی طوفان
رزم شبانگاهت، نصرُ من اللّهت
تیریست آتشبار، در چشمِ جلادان
ظهر است و عاشوراست، در علقمه غوغاست
کرب و بلای ماست: هم غزه ، هم لبنان
#فائزه_زرافشان
* قبله یکی، کتاب یکی، آرمان یکیست
(سیدمحمدصادق آتشی)
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
#طوفان_الاقصی
این آیههای سورهی حشر است، هان به گوش!
در صور میدمند، هلا خفتگان، به هوش!
میدان پر از تلألو " اللهُ اکبر " است
مهلت تمام! زوزهی بیدادها خموش!
سردار، صبح سورهی اسری دمیده است
جای تو خالی است در این بزمِ نوش نوش
طوفان شدهست، جان برادر، کجاستی؟
دستی برآر تا که بگیری علم به دوش
این فتح ناب، از نفحات شهادت است
بوی بهار میدهد این دشت لالهپوش
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هدایت شده از شعر انقلاب
سرخترین جادۀ دنیا
برخیز اگر مانده برای تو توانی
برخیز که خود را به صف ما برسانی
ای باد مسیرت اگر از کوی دمشق است
باید که قدم تا قدمش روضه بخوانی
راه حرمش سرخترین جادۀ دنیاست
بر خاک تپیدند چه گلهای جوانی
مانند نسیمی که گذر میکند از باغ
رفتی و نماندهست تو را ردّ و نشانی
هر لاله که بو برده از این هجمۀ پاییز
کارش شده در داغ غمت جامهدرانی
حرف از تو شد و باز کلام از نفس افتاد
ماندم که تو را وصف کنم با چه زبانی
ای عشق، غزل مرثیهای تازه بیاور
همقافیه با «حاج حسین همدانی»
✍🏻 #فائزه_زرافشان
🏷 #حاج_حسین_همدانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هلا سعادت ما این است: میان معرکه جان دادن
بزرگْ عادت ما این است: میان معرکه جان دادن
پناه دشمن ما شیطان، پناه ما کف این میدان
ببین! رشادت ما این است: میان معرکه جان دادن
اگر دَمِ حساب باشد، بنا به انتخاب باشد
اَبَرشهادت ما این است: میان معرکه جان دادن
طلوع خون سر یحیاست، شروع قصهی ما اینجاست
بدان ولادت ما این است، میان معرکه جان دادن
اذان به وقت جنون زیباست، وضو به خاک و به خون زیباست
بگو عبادت ما این است: میان معرکه جان دادن
#فائزه_زرافشان
@faeze_zarafshan
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّکَالْفَرَج
صبحی به جهان قرار برمیگردد
عطر سر زلف یار برمیگردد
اینگونه پریشان منشینید و خموش
ای باغچهها! بهار برمیگردد
#فائزه_زرافشان
@faeze_zarafshan
در هیاهوی خون و خاکستر
سهم ما چیست؟ روسفید شدن
سرخ مانند پارهی آتش،
سخت چون سورهی حدید شدن
نه فقط از محبت یاران
نه اماننامههای خونخواران
جنگ میدان دلبریدنهاست
یعنی از خویش ناامید شدن
جنگ یعنی عروسکی زخمی
بغل دختری یتیم شده
جنگ یعنی شروع بمباران،
خیره در رقص باد و بید شدن
نو به نو رخت تیره پوشیدن
به غم روزگار خندیدن
وسط شعلهها جوانه زدن
محو آیندهای جدید شدن
صحبت از جسم نیست، جان اینجاست
نقطهی صفر بیکران اینجاست
همه فکر به چشم آمدنند
منم و جشن ناپدید شدن
بنشینید خسرو و شیرین،
بنگرید آی لیلی و مجنون
عشق در آخرالزمان این است:
دست در دست هم شهید شدن
#فائزه_زرافشان
@faeze_zarafshan
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّکَالْفَرَج
ذرّات جهان نور تو را میجویند
با غصّهی دوری تو رو در رویند
امشب همهی ستارهها، آهکشان
عجّل لولیّک الفرج میگویند
#فائزه_زرافشان
@faeze_zarafshan
#السلامعلیکیاعصمةاللهالکبری
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست
شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست
چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد؟
چه زمهریر؟ که در چشم غنچه خواب شکست
ورق ورق نفَسِ آیههای قرآن سوخت
حریم امن دعاهای مستجاب شکست
چقدر غمزده پرسید: «بهتری مادر؟»
چقدر قلب حسینت، پس از جواب شکست
برای اینکه سر غم به چاه بگذارد
شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹حسرت زیارت🔹
قلم چگونه گذارد قدم به ساحت تو
«توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو»
خدا به یُمن شما رزق میدهد ما را
زمین نشسته سر سفرۀ قناعت تو
هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش
نمیرسد به بلندای استقامت تو
چه آمده به سر ماهِ رویت این شبها
که در توان علی هم نبوده رؤیت تو
هنوز کوثر این اشکها خروشان است
چگونه سرد شود داغ بینهایت تو
تو رفتهای و جهان قرنهاست میسوزد
و مانده روی دلش حسرت زیارت تو
چقدر دست غزل در برابرت خالیست
بگو چگونه درآییم از خجالت تو
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/4411
✅ @ShereHeyat