هدایت شده از متن | علیرضا پناهیان
🔸 چرا اگر «همۀ» مدیران خوب شوند، باز مملکت بهطور کامل اصلاح نمیشود؟
📌 آخرین گام رهایی–ج۱۰
🔘 تا وقتی تمرکز قدرت از بین نرود رقابت و دعوا برای تصاحب قدرت ادامه دارد
🔘 اگر قدرت به مردم منتقل شود، دعوای سیاسی چپ و راست هم تمام میشود
🔘 برای اینکه قدرت به مردم منتقل شود باید گروههای مردمی فعال شوند
🔘 ادارۀ هر محله باید توسط مردم آن محله انجام شود
______
#علیرضا_پناهیان:
فرق زندگی قبل از ظهور و بعد از ظهور در چیست؟ بعد از ظهور چه تفاوتی در زندگی انسانها اتفاق میافتد؟ اینکه به زندگی جمعی میپردازند.
زندگی جمعی در وضع قانونگذاری، در شیوۀ بوروکراسی، در روش قانونمند کردن و تنظیم مقررات مدرسه و دانشگاه و... تحول ایجاد میکند. تصور کنید اگر سازمانها بهجای اینکه اختیارات را به مدیران بدهند به مردم بدهند، چه تحولی ایجاد میشود!
اگر شما مردم جمع بشوید و باهم زندگی جمعی را آغاز کنید(که یک بُعدش کار اقتصادی است) آنوقت یک تحول اساسی اتفاق میافتد و همهچیز فرق میکند مثلاً ادارۀ شهر توسط مردم انجام میشود.
اصلاً هر محلهای را مردم محله باید اداره کنند همانطور که یک آپارتمان را مردم آپارتمان اداره میکنند. ولی الان مردم فقط پای صندوق رأی میروند و اعضای شورای شهر را انتخاب میکنند و تا چهار سال بعد که دوباره انتخابات برگزار شود، اصلاً خبر ندارند که در این شورا چه اتفاقی میافتد؛ این یعنی مشارکت حداقلیِ مردم در کارها.
رهبر انقلاب به همین دولت فرمود: اینکه شما بین مردم حضور پیدا میکنید خوب است اما کافی نیست، باید مشارکت مردم را در تصمیمگیری، در نظارت بر رفتار مدیران، و در اقدام-یعنی جایی که مردم میتوانند مستقل از دولت، اقدام کنند- افزایش بدهید. (بیانات 19/۱۰/1400)
حدود سیصد هزار مدیر میانی در کشور داریم که نمیدانم این دولت چند درصد از اینها را توانسته عوض بکند. تازه اگر همۀ اینها عوض بشوند و مدیران خوب جایگزین بشوند، باز همۀ مشکلات حل نخواهد شد.
این تصور اشتباه است که بگوییم اگر همۀ مدیران، خوب بشوند مملکت بهطور کامل اصلاح میشود. به چند دلیل: یکی اینکه مدیر خوب هم ممکن است فاسد بشود و نتواند پاک بماند.
دوم اینکه گاهی یک مدیر، آدم خوبی است اما توانایی و مهارتهای لازم برای ادارۀ کارها را ندارد، مثلاً بهخاطر اینکه خودش تولیدکننده یا تاجر نبوده و مشکلات و موانع سرِ راه تولیدکنندهها و تجار را دقیقاً نمیداند لذا نظرات کارشناسیِ اشتباه میدهد.
سوم اینکه مدیرهای دولتی معمولاً جرأت ریسک ندارند. مثلاً میگوید «نه، مقررات به من اجازه نمیدهد...» نتیجهاش این میشود که یک کارخانه با تعداد زیادی کارگر تعطیل میشود یا به مشکل میخورد.
حالا فرض کنید یک مدیر حزباللهی، متخصص و شجاع آوردیم که توانایی و مهارت لازم را دارد و خوب هم کار میکند. این مدیر، چه اشکالی دارد؟ اشکالش این است که تمرکز قدرت را از بین نمیبرد و طبیعتاً عدهای برای این مرکز قدرت، طمع میکنند و با یک ترفندی جای او را میگیرند! یا در انتخابات بعدی، کار را از او میگیرند.
از این دولت و مجلس انقلابی میخواهم که تمرکز قدرت و ثروت را از دولت بگیرند و به مردم بدهند و الا در انتخابهای بعدی سرِ تصاحب پستهای دولتی دعوا خواهد بود و تا وقتی دعوا هست این مملکت روی آبادانی را نخواهد دید.
قدرت را به مردم بدهید تا دیگر تمرکز قدرت و ثروت در دولت نباشد و دیگر کسی برای تصاحب این قدرت، طمع نکند و بگوید: برای چه میخواهی مسئول بشوی؟ کارخانهها را که به مردم دادند، وزارتخانهها هم که کوچک شد، امضاهای طلایی هم دیگر وجود ندارد!
آنوقت دیگر شارلاتانبازی و دعوای سیاسی چپ و راست هم تمام میشود. آنوقت فقط کسانی میآیند و پست دولتی میگیرند که دنبال منفعت شخصی نیستند.
مدیر دولتی هرچقدر هم خوب باشد، تا وقتی تمرکز قدرت را از بین نبرد، به جایگاه او طمع میکنند و برای تصاحب قدرت، بالاخره او را سرنگون میکنند. احزاب وقتی وارد رقابت میشوند، کارشان همین است؛ نقشه میکشند برای اینکه طرف مقابل خود را حذف کنند و با کمک روزنامههای حزبی، رقیب خود را تخریب میکنند.
برای اینکه قدرت به مردم منتقل بشود باید گروههای مردمی فعال بشوند. برای اینکه مردم به صحنه بیایند، باید چهکار کنیم؟ چارۀ عملیاتیاش مسجد است؛ مسجد باید متحول بشود. اگر ما زندگی جمعی نداریم تقصیر مسجد است؛ امام جماعت مسجد، هیئت امنای مسجد، بسیج مسجد.
🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲
📢صوت:@panahian_mp3
👈 متن کامل:
panahian.ir/post/7985
@Panahian_text