کانون طه آبپخش
سلام علیکم 💠 بزرگواران با ثبت نام در پویش تلاوت سوره قدر سر سفره افطار، هم در یک جبهه مومنانه قرار
آبپخشی های عزیزمون...
لطف کنید ثبتنام کنید و امشب که شب آخر هست و آخرین افطاری سال ۱۴۰۲ رو خواهیم داشت شرکت کنید.
عزیزانمون در بقیه شهرها و روستاهای کشور هم میتونن به نام استان و شهر خودتون شرکت کنید...
nezafat 30-01-1402.mp3
12.75M
📚 حفظ دستاوردهای ماه مبارک رمضان و مداومت بر آنها
👤 #حجةالاسلام_نظافت
🗓 چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۱/۳۰
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
کانون طه آبپخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_بیست_و_نهم #بیست_و_نهمین_سحری #بیست_و_نهمین_سحر 💠 حال
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲
#سحر_سیام #سیامین_سحری #سیامین_سحر
💠 آخرین سحری
چقدر سخت است یک ماه، مهمان مهمانی ویژه خدا شدن و بودن و حالا بگویند دیگر تمام...این مهمانی...
مهمان مهمانی خصوصی خدا شدن...چقدر لذت داشت... این رحمت الهی، در مقابل رحمت الهی در بهشت که کوچکترین است... ذره در مقابل بینهایت...عمر ما قطره ای است در این دنیا که پس از مدتی به اقیانوس بیانتها وصل خواهد شد...خالدین فیهاست آنجا....
راه رفتنت سنگینتر میشود...بغض گلویت را میگیرد...چطور بود و چطور گذشت...از بس خوش گذشت بهمون... ثانیههای اول ماه رمضان با ثانیههای آخر رمضان چه فرق میکند... اولش میگوییم کی تمام میشود...حالا که دارد تمام میشود و سفره را جمع میکنند...در دلمان میگوییم سال بعد هم ما هستیم که سر این سفره باشیم...عزبزانمان سال قبل بودن و امسال دیگر نبودن و نیستن...جایشان چقدر خالی است... برای شادی روحشان، یه صلوات بفرستیم و یه حمد بخوانیم... 😔😔😔
راه رفتنم سنگین تر شده بود...روزها و ساعتهای پایانی مهمانی خداست... ساعتهای پایانی نفس کشیدن در بهترین ماه خداست.... ساعتهای پایانی اردوی راهیان نوره...کسایی که اردوی راهیان نور رفتن میدونن چی میگممم...واقعا دل کندن سختههه...اصلا بگم خدا ما رو به اردوی راهیان نور دعوت کرده بود...
چقدر شبیه هم اند این دو...ماه مبارک رمضان و اردوی راهیان نور...هر دو سختی های خودش را دارد...اما لحظه جدا شدن و دل کندن و فراق را نمیشود توصیف کرد...کاش تمام نمیشد...
این نخوردنهای یک ماههه...چه کارها که نمیکند...البته اصل و نیتش برای چه کسی باشد...و خود صاحب خانه گفته بیا...و شما رو دعوت کرده...وقتی صاحب خانه شما را دعوت میکنه...حتما تدارک همه چیزاشم کرده...که هر کسی دلش بخاد بیاد سر سفره...به راحتی بتونه...البته یه کم سختی هم داره...که اونم، هم مفیده و هم نعمته...
از این ثانیهها و دقایق پایانی هر چه بنویسی و ازش بگویی کمههه...در توصیف واژهها و کلمات نمیگنجد...حال دل خودمان و اطرافیانمان رو چطور توصیف کنیم که حق مطلب را ادا کرده باشیم... آیا میشود؟؟؟؟
واقعاً میگم دیروز بعدازظهر وقتی از خونه اومدم بیرون و برای رفتن به حسینیه...پاهایم سنگین بود...ادامه راه رفتن نداشت...آیا روزهای بعدی هم هستم که این مسیر را طی کنم...
عطر الهی در این ماه را چقدر حس کردیم...وجودمان پر شده از اکسیژن خالص خالص...خالصی بودنمان را حفظ کنیم...این پالایش شدن خودمان در این ماه، که نگاه ویژه خداوندی به ما بوده...چطور میخواهیم حفظش کنیم برای ماههای بعدی و تا رمضان سال بعد... انشاءالله زنده باشید و رمضانهای سال بعد هم ببینید...
یک ماه، خداوند متعال سفره دار بود..از این سفره داری خداوند چه چیزهایی یاد گرفتیم...همه چی داخلش بود...خدا برای ما در این ماه، کم نگذاشت...هر کدوم مون به اندازه ظرفمون بهمون داد و اگه ظرف بزرگتر بود و ظرفیت مون بیشتر، مسلما خدا بیشتر بهمون میداد... انشاءالله بیشتر بشه...
انشاءالله تونسته باشم با بیان خاطرات ماه رمضونی سیم تونو بیشتر وصل کرده باشین به خدا
افطار روز بیست و نهم و سحری سیام...دقایق پایانی است...طبق روزهای قبل، ساعت چهار به بعد از منزل خارج شدم و با همون آداب...این دو روز، خدا لطف کرد و من پیاده این مسیر حسینیه رو طی کردم... آدمهای مختلف رو میبینی که بعدازظهر در مغازه شونو باز کردن و یا در حال رفتن به جایی و کاری دارند...برای افطاری و سحری روز آخر خرید میکنند...یا خرید عید...
کفشهایم را به کفشداری حسینیه دادم...دوتا نوجوون داخلش خدمت میکردن...حالشون چقدر خوب بود که دارند خدمت میکنن به زائران خدا...زائرانی که هر کدوم از یه جایی میان... بعضیها دور و بعضیها هم نزدیک..
عکس یادگیری ازشون گرفتم و بهشون نشون دادم...عکس زیبایی شد...خوشحال شدن...لبخندشان خیلی میارزید برام...زلال و شفاف و بی ریا...خالص خالص...
وارد حسینیه شدم...حالم و نَفَس کشیدنم چقدر خوب بود...باید چشمانتان رو روی هم میگذاشتی و برای لحظاتی اینجوری نفس میکشیدی...حالمان که این یک ماه خیلی خوب کرد...نیت ها برای انجام کاری جزو اصول است...وقتی کار برای خدا باشد و بسپاری به خدا...اونوقت خدا کار میکند...نه بنده خدا... تلاوت جزءبیست و نهم هم با چهار مرتل همشهری انجام شد و طرح سوال مسابقه جزءبیست و نهم و حاضرین در جلسه...
بعد از پایان مراسم و با یکی از دوستان اومدم سر خیابون....دقایقی رو توی ماشینی در مورد مراسم امسال صحبت کردیم...میخاستم پیاده بشم که اذون رو گفتن...دیگه با صدای اذان مسیر رو طی کردم...چه حال خوشی داشت...صدای اذان را شنیدن و اونم با زبان روزه...دوست داری تمام نشه این اذان...واقعا به دلت میچسبه...رسیدم خونه، تا خواهرم برای افطاری سوپ ماکارونی درست کرده...اینو برای افطاری میخاستم
کانون طه آبپخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_بیست_و_نهم #بیست_و_نهمین_سحری #بیست_و_نهمین_سحر 💠 حال
بخورم...
بعد از لباسهامو که از تنم بیرون کردم...میخاستم وضو بگیرم و برم اقامه نماز اول وقت...خیلی تشنه ام بود...دیه شربت تخم شربتی رو خوردم...اونم یه تا لیوان...البته ایوانس کوچلو بودن...رفتم وضو گرفتم و نماز رو خوندم و اومدم سر سفره...سوپ ماکارونی خوبی بود...دیه خورش قیمه شب گذشت به همراه برنج رو گذاشتم برای سحری آخر...
البته تو خاطره روز گذشته اشاره کرده بودم خورش مرغ و برنج...اشتباه شده بود...خورش قیمه بود...آخه میخاستم بنویسم...بین خورش مرغ و خورش قیمه یادم رفته بود چی خورده بودم....😂😂😂
پس از خوردن دو کاسه سوپ ماکارونی، اولیشو سر سفره و دومی رو جلو تلویزیون... 😂😂😂 رفتم سراغ بارگذاری تصاویر مراسم روز بیست و نهم در کانال...گذاشتمش و دیدم خوابم نمیبره...شب آخر بود...با چه حسرتی به اون نگاه میکردم و غبطه میخوردم... خدایا...مهمانی ات دیگر تمام شد...رفت تا سال بعد... 😔😔😔
سحری آخر رو خواهرم بیدارم کرد...بخاطر دیر خوابیدنم بود...
ظرف خورشی رو برده بود و روی اجاق گاز گذاشت بود و گفت ظرف برنج رو با خودت بیار...براش بردم و زیر هر دو ظرف رو روشن کرد تا گرم بشه غذا...سحری آخر بود که بیدار میشدم تو ماه مبارک رمضان برای سحری خوردن...سحری آخر...سحریییی آخررررررر...اههههههه...
نمیشه توصیف کرد لحظات آخر رو...
ظرفهای غذا رو توی یه سینی بزرگ گذاشتم رو اومدم تو خونه برای خوردنش...برنج رو که برای خودم کشیدم...شبیه قله اورست شد...بعدش که خورش قیمه رو رویش ریختم...سیلاب جریان پیدا کرد...مشغول خوردن شدم...لحظات پایانی خوردن بود که دیدم چشمه ایجاد شده...چشمه خورشی...آب خورش فوران کرده و بالا آمده... دیگه اونو سر کشیدم...با قاشق نمیشه خوردش...کیفش تو این حالت بود...
تو حین خوردن بودم که به خواهرم گفتم اگه میشه یه دونه میوه برام بیار...کدوم...پرتقال...برام آورد و پوست کندم و خوردم...البته بین غذا، از بس تشنه ام شد که یه لیوان آب خوردم...
دیه زمان زیادی برای اذان نبود...منتظر اذان ماندم و....
#خاطره #ماه_رمضان
با ما همراه باشید....
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
34.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارشی از متن و حاشیههای دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترا باید از تو یاد بگیرن 👏
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همش میگه کجای قرآن گفته زنها خودشون رو بپوشونند، میگم بماند که ریشه در تاریخ باستانی ایران داره، آیه صریح قرآن هم داره...
کو گوش شنوا
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جلوی گریه تون رو نگیرید
دکتر منتظر
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
از زمانِ مادها تا امروز تنها رفراندوم این سرزمین رو همین جمهوری اسلامی اجرا کرد.
روزی صد بار درود بفرستید به روحِ حضرت امام خمینی که با این مفاهیم آشناتون کرد
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
این عکس معروفه به
نردبان شهادت...
تمام افراد حاضر در عکس #شهید شدند ....
شادی روح شهدا صلوات
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
مهربانی زیباست 😍🌸🌺
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
خبر حاوی مقادیر زیادی محتوای برانداز سوز
بیش از ۲۰۰ فروند پهپاد راهبردی از قبیل ابابیل ۴ و ۵، آرش، جت کرار، دهم شهریور و... به ارتش اضافه شد 🇮🇷✌️
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e