eitaa logo
کانال فلسفه علویه
103 دنبال‌کننده
161 عکس
138 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏ابوریحان بیرونی 600 سال قبل از گالیله پی برد که زمین گرده و 500 سال قبل از کوپرنیک هم میدونست که زمین به دور خورشید می‌چرخه. در کتاب التفهیم با تصاویر ترسیمی هم اثبات کرده هم برای آیندگان سند ساخته است. شواهدی در تاریخ وجود دارد که ابوسعید سجزی معتقد به چرخش زمین به دور خودش بوده‌است. ابوریحان بیرونی در کتاب «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» می‌گوید: «از ابوسعید سجزی، اسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می‌نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیده مردمی است که زمین را متحرک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می‌دهند و نه به کره سماوی.» ♻️ ♻️ ♻️ 🌍
قوانین نیوتن در کتاب های دانشمندان مسلمان 🕌🕌 قانون اول: جسم در حال سکون یا حرکت در خط مستقیم می باشد و تا نیرویی به آن وارد نشود حالتش تغییر نمی کند. 🧶 ابن سینا در کتاب «الاشارات و التبنیهات» می گوید: «انک لتعلم الجسم اذا خلی و طباعه ولم يعرض له من الخارج تأثير غريب لم يکن له بد من موضع معين و شکل معين من طباعه مبداء استيجاب ذلک» (ابن سينا، اشارات والتنبيهات دفتر نشر الكتاب 1403هجري(ص198) «همانگونه که می دانید هر جسم در طبع و حالت خاصی می باشد و از این حالت خارج نمی شود مگر اینکه یک عامل خارجی برروی آن تأثیر بگذارد» باز در همان کتاب می نویسد: «اذا کان شی ما يحرک جسماً و لاممانعة فی ذلک الجسم کان قبولة الاکبر حيث لامعاوقه اصلاً»- (آيه الله دكتر احمد بهشتي،غايت ومبادي(شرح نمط ششم از كتاب اشارات والتنبيهات)قم موسسه بوستان كتاب1382(ص169)) «اگر نیروی بر جسمی وارد شود که موجب حرکت آن نشود مقدار نیرو چه کوچک باشد و چه زیاد تفاوتی ندارد چون که تغییری(کار) ایجاد نشده است». همچنین در نوشته های اخوان الصفا رساله 24 می خوانیم: «الاجسام الکليات کل واحد له موضع مخصوص و يکون واقفاً فيها لايخرج الا بقسرقاسر» «همه اجسام در یک وضع مخصوص یا وضع بی حرکتی هستند مگر اینکه نیروی آنها را مجبور کند که از حالت بی حرکتی در بیایند» همچنین فخررازی در کتاب«المباحث الشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات» می نویسد: «طبيعة کل عنصر تقتضی الحرکة بشرط الخروج عن الخیر الطبيعی والسکون شرط المحصول علی الحيز الطبيعی» «هر شی بطور طبیعی در حالت خود (حرکت یا سکون می باشد واز آن حالت خارج نمی شود مگر اینکه نیروی به آن وارد شود» باز در همان کتاب امام فخررازی می گوید: «و قد بينا ان تجدد مراتب السرعه و البطء يحسب تجدد مراتب المعاوقات الخارجيه و الداخليه» «تجدید مراتب(اندازه) سرعت و کندی(شتاب منفی) جسم به شدت مقاومت های داخلی وخارجی جسم بستگی دارد». قانون دوم: سرعت هر جسمی در هنگام حرکتش با آن قدرتی که روی آن مؤثر است متناسب است. 🧶 امام فخرالدین رازی در کتاب المباحث المشرقیه می گوید: «فان الجسمين لو اختلفا فی قبول الحرکة لم يکن ذلک الاختلاف سبب المتحرک، بل بسبب اختلاف حال القوه المحرکة فان القوه فی الجسم الاکبر، اکثر ممافی الاصغر فهو موجود فی اکبر مع زيادة؛ اختلاف حرکت در دو جسم به دلیل خود شی نیست بلکه به علت مقدار نیروی است که بر آنها وارد می شود مقدار انرژی جسم بزرگ در حال حرکت نسبت به جسم کوچکتر بیشتر است به دلیل اینکه جسم کوچک در جسم برزگ هم وجود دارد و آنچه در کوچکتر وجود دارد به مقدار بیشتر در جسم بزرگتر وجود دارد». 🧶 همچنین وی در مورد مقاومت هوا در جائی از همین کتاب می نویسد: «و ما القوه القسرية فانها يختلف تحريکها للجسم العظيم و الصغير لا الاختلاف المحرک بل الاختلاف حال المتحرک فان المعاوق فی الکبير اکثرمنه فی الصغير و هکذا» «مقدار مقاومت هوا برروی اجسام بزرگ و کوچک متفاوت است این نه به خاطر خود جسم بلکه به علت تفاوت مقدار اصطلاک هوا برروی اجسام می باشد که در جسم بزرگتر بیشتر است» این همان قانونی می باشد که گالیله از ایشان اقتباس کرده است و در آزمایش معرف رها کردن یک پر و یک چکش از برج پیزا این موضع را به نمایش می گذارد. قانون سوم: هر عملی عکسی العملی به دنبال دارد که مخالف آن و مساوی آن است. 🧶ابن برکات هبةالله بغدادی در کتاب «المعبر فی الحکمة» می نویسد: «اين الحلقه المتحاذبة بين المصارعين لکل واحد مين المتجاذبين فی جذبها و قوه مقاومة لقوة الاخر وليس اذا غلب احدهما فجذبها نحوه تکون قد خلت من قوة جذ الاخر، بل تلک القوه موجوده مقهوره و لولاه ها لما احتاج الاخر الی کل ذلک الجذب» 🧶 امام فخر رازی در کتاب المباحث المشرقیه می نویسد: «الحلقة التی يجزبها جاذبان متساويان حتی وقفت فی الوسط لاشک ان کل واحد منها فعل فيها فعلاً معوقا بفعل الاخر» حلقه (شی) که بین دو نیروی متضاد ساکن می ماند به علت این است که هر دو نیروی وارد بر جسم مساوی و مخالف هم هستند. 🔰 از گفته های هبةالله بغدادی و فخر الدین رازی موضوع کار با مدارهای مغناطیسی هم آشکار می شود. مثالها و شرح های آنها نشان می دهد که آنها برروی مدارهای مغناطیسی هم کار کرده اند. 🔰شاید برای شما عجیب باشد ولی برق و باتری از دو هزار سال پیش در ایران وجود داشته و دانشمندان ایرانی و مسلمان با خاصیت های شیمیائی و الکتریکی برق کاملاً آشنا بوده اند. 🔰حتی فخرالدین رازی به خاصیت موجی 〰 بودن نور اشاره کرده است؛ همان موضوعی که بعدها ماکس پلانک در غرب به آن اشاره می کند. 🔴 از این رو تمام قوانين و کشفیات در تاریخ جای بررسی مجدد دارد. 🔺 🔺 🔺 💢falsafeh_alaveyeh
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی مشهور به صدرالمتالهین یا ملاصدرا زاده 979 یا 980 هجری در شیراز است پس از مدتی تعلم در شیراز به اصفهان رفت و نزد شیخ بهایی (953-1031) و میرداماد (969-1041) و احتمالا میرفندرسکی (970-1049) علوم نقلی وعقلی را فراگرفت مدتی عزلت گزیده و به سیر و سلوک و ریاضت پرداخت کتب فراوانی را تالیف نمود و درنهایت به سال 1050 یا 1045 در راه سفر حج درگذشت و پیکر او در بصره یا نجف اشرف به خاک سپرده شد. 🧶ملاصدرا حکیمی با حافظه قوی و نقاد و خلاق و نابغه ایی شگرف است بهترین اساتید زمان خویش رادرک کرده و از آنها اندوخته است. 🧶 از شارحان بزرگ حکمت مشائی است و حکمت اشراق را عمیقا درک کرده است به اندازه کافی در میراث فیلسوفان گذشته غور کرده به مبانی عرفان نظری مسلط و آگاه است سیر و سلوک عرفانی را گذرانده و با این حال بر متون دینی تسلط دارد قرآن و اصول کافی را تفسیر و شرح کرده است اشتغال دیگری به غیر از فراگیری علم و کشف و شهود نداشته است. 🧶حاصل اندیشه فیلسوفان طراز اول همچون فارابی و بوعلی سینا و شیخ اشراق و پیروان آنها همچون بهمنیار و لوکری و میرداماد تا خواجه نصیرالدین طوسی و قطب شیرازی و دوانی و رازی و بزرگان عرفان همچون ابن عربی و قونوی و شارحان وی را در فراروی خود دارد و به همین جهات است که موفق گردید پایه گذار مکتبی همچون حکمت متعالیه گردد 🧶در کتابهایی که ملاصدرا تالیف کرده است شرح اصول کافی و تفسیر کبیر و تعلیقه بر شفا به مرحله پایانی عمر وی اختصاص دارد به این ترتیب ما درباره فیلسوفی سخن می گوییم که در قله فکر فلسفی ایستاده است مقلد پیشینیان خود نیست اما از آنها نیز جدا نشده است جریان های فکری را به خوبی می شناسد با آراء فیلسوفان و متکلمان و عارفان آشناست اما دغدغه فهم و شرح و تفسیر متون دینی و استدلال بر آموزه های دینی را دارد در تفسیر متون دینی بر حفظ ظواهر تاکید فراوان دارد و تاویل را مادامی که ضرورت نداشته باشد نمی پذیرد. 🧶 گستره حکومت فلسفی او تا چند قرن پس از او ادامه یافته و اکنون نیز دغدغه بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان است . فهم شیوه و روش او و فهم میراث او در تبیین جهان هستی بسیار پر اهمیت است تاکنون فراوان مدعیانی در مقام هماوردی با او برآمده اند که ناکام، میدان را به او واگذار کرده اند. ♻️ ♻️ ♻️ 🌍 https://eitaa.com/falsafeh_alaveyeh
🔘 اصالت وجود «1» مسئله: آیا در خارج وجود اصالت دارد یا نه؟ اقوال: چهار دیدگاه وجود دارد: 1⃣ اعتباری بودن وجود. سهروردی 2⃣ قول به اصالت وجود در واجب و اصالت ماهیت در ممکنات. محقق دوانی 3⃣ قول به اصالت وجود و ماهیت. منسوب به اقای فیاضی در شرح نهایه. 4⃣ اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت. صدرا و مَن تبع. پیشینه: ♨️ یکی از ابتکارات فارابی در کتاب الحروف و الفصوص الحکمه که بنیان فلسفه اسلامی است، طرح نظریه تفاوت میان وجود از ماهیت است که تقسیمی اولی است. ♨️ تا پیش از فارابی میتوان مدعی شد همه مباحث فلسفی بر محور ماهیت بیان شده است و دست‌کم مبتنی بر اصالت ماهیت بوده است. این تفکیک سر آغازی بر بحث درباره مسئله اصالت امر خارجی شد. ♨️ همچنین فارابی بعد از اثبات تمایز مفهومی، توانست تمایز وجودی را در فلسفه تدوین نماید. وی تفاوت محسوسی بین خود هست و هستنده یعنی دارنده هستی یونانی قائل شد ♨️ ارسطور در کتاب چهارم ما بعد الطبیعه موضوع فلسفه را موجود بما هو موجود تعریف می کند اما وی با انصراف از اصل وجود به موجود این مفهوم را به صورت جوهر و اعراض و کیفیات تنزل میدهد. چرا که در همه آثارش وجود را به جوهر «اوسیا» باز می گرداند. و تا زمانه ابرتوس (۶۷۸ ه.ق) میتوان غلبه ارجاع وجود به جوهر را در میان اندیشمندان غربی مشاهده نمود. ♨️ در فلسفه افلوطین (۲۰۴-۲۷۰م) وی بر آن است که عالم معقول از سه اقنوم یا سه اصل تشکیل شده است. اقانیم عبارتند از: احد، عقل و نفس. وی در پرتو تمایز قائل شدن بین احد و وجود به چرخش از بحث جوهر و چیستی به وجود التفات نموده است. هرچند وی معتقد است که احد فوق وجود می باشد. و وجود نتیجه فوران و لبریزی احد است. ولی میتوان در واقع احد وی را وجود بسیط و وجود را در نگاه وی وجود متکثر تلقی نمود. ♨️ بوئتییوس (۴۸۰-۵۴۰م) نیز مطلبی را طرح کرده است و آن اشاره به تمایز وجود عام در برابر وجود ماهوی که البته همان تفاوت واجب الوجود و ممکن است و ارتباطی به بحث تمایز ماهیت و وجود ندارد. ♨️ البرتوس کبیر و شاگردش آکوئیناس (۶۲۱-۶۷۲) با تاثیر از فارابی و ابن سینا به بحث از تمایز وجود و ماهیت پرداختند. اما ایشان نیز به بحث از اصالت بخشی به وجود نپرداخته اند. ♨️ تا پیش از هایدگر و بررسی تمایز تفکر پارمنیدس و ارسطو طبیعت گرا کسی به اهمیت بازگشت به اصل وجود در غرب توجه نکرد. وی در کتاب هستی و زمان این پرسش را که: «هستی چیست؟» پرسش بنیادین فلسفه میداند. ♨️ ابن سینا در آثار خود عنوان کرد که وجود، عارض بر ماهیت است. مقصود ابن سینا این بود که مفهوم وجود، یک مفهوم عام و مشترکی است که در تحلیل ذهن بر ماهیت اشیاء مختلف عارض (حمل) می‌شود. ♨️ تا زمان ابن سینا بحث تنها جنبۀ ذهنی داشت و ناظر به رابطه بین مفهوم وجود و ماهیت اشیاء بود تا این که شیخ اشراق، بر اعتباری بودن مفهوم وجود و این که مفهوم وجود نمی‌تواند مصداق خارجی داشته باشد، استدلال آورد. ♨️ دینانی از معاصرین این استدلال سهروردی را ناظر به این گرفته‌اند که مفهوم وجود یک مفهوم ماهوی نیست بلکه معقول ثانی است نه باور به اصالت ماهیت.  ♨️ اما در نهایت این بحث به صورت مسئله توسط میرداماد (اوایل قرن یازدهم هجری) وارد فلسفه شد. میرداماد قائل به اصالت ماهیت بود، اما ملاصدرا، شاگرد وی، اصالت وجود را به اثبات رساند و از آن تاریخ همه فیلسوفان قابل توجه، اصالت وجودی بوده‌اند. ♨️ در مقابل گروهی همچون شیخ ‌رجبعلی‌ تبریزی‌ (... -۱٠۸٠ ق)علی‌قلی بن قرچغاى خان (۱۰۲۰-۱۰۹۱)، حکیم، محقق و عارف گمنام عصر صفوى است.  و قاضی سعید قمی (۱۰۴۳ق ـ ۱۱۰۳ق) ودر دوران‌ معاصر نیز كسانی‌ مانند حائری‌ مازندرانی‌ (۱۲۹۷ق ـ ۱۳۹۱ق) با قول‌ به‌ اصالت‌ وجود سخت‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌اند. ✍️میرزا محمد رضا صفایی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ قاعده فلسفی: امکان ذاتی نام دیگر: امکان ذاتی همان امکان خاص است. توضیح قاعده: امکان ذاتی در جایی است که چیزی با نظر به ذاتش، نه اقتضای وجود داشته باشد، نه اقتضای عدم؛ یعنی خود به خود، نه موجود بودن برایش ضرورت دارد و نه معدوم بودن؛ اگر موجود باشد یک علت بیرونی وجودش را ضروری کرده است و اگر هم معدوم باشد علت بیرونی عدمش را ضروری ساخته است. همه ماهیات از این قبیل‌اند. قسیم قاعده: شهید مطهری: «امکان خاص در مقابل ضرورت وجود و ضرورت‌ عدم (ضرورت ذاتی و امتناع ذاتی) است». تاریخچه: تا پیش از حکمای اسلامی این قاعده وجود نداشته است و ارسطو نگاهی به امکان ذاتی نداشته است هر چند به سایر امکانات نظر داشته است. مستند: 🅰روایت از امیر المومنین: «کلّ قائمٍ فی سِواهُ مَعلولً؛ هر آنچه قائم بر غیر خودش باشد، معلول است» 🅱روایت امام رضا علیه السلام: «كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُول‏؛ هر آنچه به ذاتش شناخته شود آفریده شده است و هر قائم بر غیر خودش معلول است». 🆎 بر اساس مدلول این دو روایت موجودات به دو دسته تقسیم می شوند: 1⃣ معلول: معلوم قائم به غیر است. 2⃣ علت: قائم به غیر نیست. که یا باید: ↩️ قائم به ذاتش باشد: ذات قوام دهنده باشد یعنی ضرورت ذاتی داشته باشد. ↩️ قائم به چیزی نباشد: یعنی قوام دارد ولی قوامش بدون علت است. یعنی علت داشتن برای وی سالبه به انتفاع موضوع است. و ممکن است گفته شود ضرورت وجودی دارد چرا که فاقد ماهیت است تا نیاز به علت داشته باشد و ماهیت او هستی اوست. 🔺 این یکی از مستندات وجود فلسفه ای متفاوت از فلسفه یونان در جهان اسلام و این یکی از مسائلی است که وجه تمایزات این دو فلسفه را میسازد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗التوحيد (للصدوق)، ص 35 ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
«كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ» هر انچه به خودش تعریف شود مصنوع و ساخته شده است. ♨️ به این معنا که هر آنچه محدود باشد به گونه ای که بتوان نفس ذات وی را شناخت و تعریف نمود معلول است. ↩️ زیرا معلول به معنی قیام به غیر است و مقصود از مصنوع در روایت نیز به قرینه ذیل روایت همان معلول است که صانعی دارد. ↩️ پس از ویژگی معلول آن است که نفسش قابل شناخت است. ↩️ قابلیت شناخت زمانی ممکن است که محدود باشد و اگر محدود نباشد و لاحد باشد ممکن نیست بتوان به این شئ شناخت احاطی پیدا کرد. ↩️ پس معلول محدود است. ↩️ در مقابل علت باید لاحد باشد تا نتوان با ذاتش وی را تعریف نمود. ♨️ اشکال: در فراز دعا آمده: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» با اینکه گفته شد علت به ذاتش شناخته نمیشود تنافی دارد. 🔴 پاسخ: شناخت دو نوع است: احاطی و اقراری 1⃣ شناخط احاطی به این معناست که علم به همه ابعاد وجودی شی پیدا می شود. 2⃣ شناخت اقراری: شناختی است که به وجود شی در برابر عدم آن یقین پیدا می کند. در این فراز از دعای صباح مقصود شناخت اقراری است و الا محال است شناخت احاطی به خداوند با وجود لاد بودنش داشت. ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh