eitaa logo
کانال فلسفه علویه
108 دنبال‌کننده
137 عکس
107 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 جان جوزف مرشایمر (/ˈmɪərʃaɪmər/; متولد ۱۴ دسامبر ۱۹۴۷) دانشمند علوم سیاسی آمریکایی‌ست. او بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی است 🧶 معدود افرادی بود که با تصمیم اوکراین برای تسلیم سلاح‌های هسته‌ای‌اش در سال ۱۹۹۴ مخالفت کرد و پیش‌بینی نمود که اوکراین بدون یک عامل بازدارنده مورد تهاجم روسیه قرار خواهد گرفت. 🧶 وی در سال ۲۰۱۵ حمله روسیه به اوکراین را پیش‌بینی کرد. پیش بینی جنگ و ۷ سال قبل تر! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ♻️ ♻️ 🌍@falsafeh_alaveyeh
لیبرالیسم 📌یک فلسفه سیاسی واخلاقی است که مبتنی بر تقدم حق فری، ادعای آزادی البته با تعاریف متفاوت، رضایت حاکمان، ادعای برابری سیاسی، تثبیت حق مالکیت خصوصی در برابر حق مالکیت اشتراکی و ادعای برابری در برابر قانون است(۱). لیبرالها بسته به درک خود از این اصول از دیدگاه گوناگونی حمایت میکنند، اما اغلب مدعی حمایت از مالکیت خصوصی، اقتصاد بازار، اصالت حقوق فردی (در برابر حقوق اجتماعی)، لیبرال دموکراسی، سکولاریسم، آزادی اقتصادی در برابر اقتصاد دولتی یا اقتصاد ملی، پلورالیزم اخلاقی، اولویت قانون اساسی و ارجحیت حریم خصوصی در برابر سایر حقوق هستند(۲). 🎯 اهداف نظریه پردازان و فیلسوفان لیبرال در زمان ها، فرهنگ ها و قاره های مختلف متفاوت بوده است. تنوع لیبرالیسم را می‌توان از ویژگی‌های متعددی که متفکران و جنبش‌های لیبرال برای اصطلاح «لیبرالیسم» ضمیمه کرده‌اند، از جمله کلاسیک، برابری‌خواهانه، اقتصادی، اجتماعی، دولت رفاه، اخلاقی، انسان‌گرا، دین‌شناسانه، کمال‌گرا، دموکراتیک و نهادی دریافت کرد(۳). 🔴 علیرغم این تغییرات، اندیشه لیبرال چند مفهوم قطعی و اساسی را به نمایش می گذارد 🎥. 📕جان گری، فیلسوف سیاسی، ویژگی مشترک در اندیشه لیبرال را فردگرایی برابری خواه، ارزش گرا و جهان شمولی می داند. ✅عنصر فردگرا از تقدم اخلاقی انسان یا اومانیست در برابر فشارهای جمع گرایی تعریف میشود. ✅عنصر برابری طلب ارزش و جایگاه اخلاقی یکسانی را برای همه افراد قائل است. ✅عنصر ارزشگرا ادعا می کند که نسل های متوالی می توانند ترتیبات اجتماعی-سیاسی خود را بهبود بخشند. ✅عنصر جهانی گرایی وحدت اخلاقی نوع بشر را تأیید می کند و تفاوت های فرهنگی ملی را به حاشیه می برد(۴). ⛔ نکته اساسی در این میان ان است که لیبرالیسم با همه مظاهر آن چه فلسفی چه سیاسی چه فرهنگی و چه اقتصادی در پارادایم فلسفه مدرن جای دارد زیرا اولین بار توسط فیلسوف انگلیسی جان لاک که عموما به عنوان پدر لیبرالیسم مدرن شناخته می شود به عنوان یک ایدئولوژی متمایز گردآوری و نظام مند شد (۵). 🧶از ویژگیهای مشترک همه فلسفه های مدرن بعد از دکارت انفکاک میان سه ساحت هستی شناسی. معرفت شناسی. و انسان شناسی است از این رو در شناخت ماهیت انسان و لوازم مورد نیاز هستی شناسی دخالت نداشته باشد و از این رو وجود شناسی فلسفه مدرن امر متافیزیکی را حتی اگر به آن باور داشته باشد در انسان شناسی خود دخیل نمیکند. و شناخت انسان را از خود او آغاز می کند و در واقع او را حقیقت ساز در هستی قلمداد می کند از این رو انسان مدرن بر خلاف انسان پیشا مدرن هستی خود را مدیون سلسله نظام اسبابی در جهان قلمداد نمی کند و احترامی که انسان پیشا مدرن برای جایگاه هستی قایل بود برای هستی باور ندارد بلکه این خود اوست که جهان را میسازد پس این انسان است که جهان را باید در دست بگیرد و از این میتوان در رفتار انسان مدرن تلاش برای سلطه بر طبیعت را مشاهده نمود که منجر به شکل گیری استعمار و استثمار نیز شده است و هرچند فلسفه های لیبرال بر حق آزادی فردی تاکید دارند ولی در مقام عمل در دولت های لیبرال این نظریات منجر به استثمار و استعمار شده است 🧶در ساختار فلسفه مدرن بر خلاف فلسفه اسلامی نقطه آغاز فلسفیدن هستی و وجود نیست بلکه انسان است و از این رو فلسفه های مدرن اومانیستی تلقی میشود که در برابر خدا محوری فلسفه اسلامی قرار دارد. این سبب میشود معیار برای حقیقت نه بیان الهی که عقل بشری قلمداد شده است و از دل ان انواع فلسفه های اخلاقی گاه متضاد شکل گیرد که عدم توانایی در جمع این نظریات منجر به شکل گیری تفکر پلورالیستی و همه حق انگاری در فلسفه پست مدرن شده است. 🧶هرچــــند در میـــان مدعــــیان فلسفه لیبرالیـستی خدا باورانی هم وجود دارد اما ایـــن بـــاور به خــــدا با گــــزاره های ســکولاریستی تعدیل شده است به این معنی که مرجـــعیت دین به عنوان مرجع اخذ قوانین اجتماعی فرهنگی و سیاسی نادیده انگاشــته شده و به جای ان عقل بشری قرار گرفته اسـت که این رویکرد سبب شکل گیری مــنظومه ای از قوانینی میشود که در ان تـعارض منافع محتمل است. زیرا هریک از قانونگذاران بشری به عنوان قانونگذار دارای منافع و مضرات در این حیطه هستند که باور عدم تاثیر این منافع در قانون گذاری امـــری غیر واقعی است چرا که انـــسان ذاتا منفعت گراست. ۱- فرهنگ لغت مختصر آکسفورد سیاست، ایین مک لین و آلیستر مک میلان. ۲- نظریه سیاسی غرب در مواجهه با آینده. دان جان انتشارات دانشگاه کمبریج. ۳- فراتر از رالز. یانگ، شان. تحلیلی بر مفهوم لیبرالیسم سیاسی. 4- آزادی خواه. گری، جان. انتشارات دانشگاه مینه سوتا ۵-راهپیمایی بدون استدلال: علم، دموکراسی و بنیادگرایی جدید. دیلینی، تیم. انتشارات دانشگاه آکسفورد. ♻️ ♻️ ♻️ ✍️ میرزا محمدرضا صفایی تخته فولادی 🌍 @falsafeh_alaveyeh
هانا آرنت و اندیشه سیاسی 🔹هانا آرنت جامعه شناس یهودی با گرایش صهیونیستی نخستین فرضیه‌پردازی است که توتالیتاریسم را به عنوان نوع جدیدی از حکومت مطرح می‌کند. او همچنین در مفهوم "امپریالیسم" بحث میکند. آثار آرنت در توجیه حجیت عقل بشری و انسان محوری نوشته شده است. 🔸هانا آرنت عنوان میکند که کافی نيست بگوييم قدرت و غلبه و چیرگی يکی نيستند، بلکه بايد گفت قدرت و غلبه نقطه‌ی در برابر يکديگر هستند. اگر سرنوشت قدرت را در گرو غلبه و چیرگی قرار دهیم، هدف نهایی نابودی قدرت است. از این رو حت نمی‌توان ادعا کرد که نقطه‌ی مقابل چیرگی، عدم خشونت است و طبعاً سخن گفتن از "قدرت بدون چیرگی و غلبه" نمی‌تواند معنا داشته باشد. چیرگی و غلبه می‌تواند قدرت را نابود سازد، ولی هيچگاه قادر به ايجاد آن نخواهد بود. 🔹به باور هانا آرنت، آنچه به نهادها و قوانين يک کشور قدرت می‌بخشد، پشتيبانی مردم است ✍️ولی مشخص نمی کند منظور از مردم چه میزانی از مردم است و سرنوشت ان دسته ای که به مخالفت با این دسته می پردازند چیست؟ و بر اساس کدام حجت باید حرف این دسته از مردم معیار باشد؟ و چرا دیکتاتوری این دسته از افکار باید بر فکر سایرین ارجحت داشته باشد؟!! 🧶وی مدعی است اگر حکومتی مورد اعتماد و پشتيبانی مردم نباشد، بطور قانونمند قدرت خود را از دست می‌دهد. از این رو وی مشروعیت حکومت ها را به پشتیبانی مردم تببین میکند ✍️ ولی مشخص نیست این میزان مردم چه کسانی هستند؟ ایا مردم غیر متخصص در امور سیاسی اجتماعی توانایی ادراک و فهم مقتضای مورد نیاز خود را دارند و ایا قضاوت مردم عجولانه بدون مدرک و احساسی یا کانالیزه نمیتواند باشد؟ و با وجود چنین احتمالاتی چطور قضاوت این مردم قابل اعتماد است و سرنوشت سایر افراد مخالف باید به دست انها سپرده شود؟!!! 🧶 وی در ادامه مدعی است قدرت از دست‌رفته را با هيچ وسيله‌ی ديگری نمی‌توان جبران کرد، مگر بازگرداندن قدرت به سرچشمه‌ی اصلی آن يعنی مردم و کسب اعتماد دوباره‌ی آنان. ✍️به نظر در نگاه سیاسی وی دموکراسی محوریت دارد ولی دموکراسی مد نظر وی تنها اتوپیایی ارمانی است که در عمل قابل تحقق نیست به چنددلیل ۱-نظریات مردم در سطح جامعه یکسان نیست ۲-بینش مردم در سطح جامعه یکسان نیست ۳- تعارض منافع موجود میان مردم در دموکراسی قابل حل نیست و خواه نا خواه منافع گروهی از مردم با گروه دیگر منافات دارد. ۴_ مشروعیت مردمی امر نسبی است که نتیجه ان دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت خواهد بود. 5-این نظام سیاسی مبتنی برخواست گروهی از مردم است که مشخص نیست این خواست بر اساس احساسات است یا تعصبات قومی قبیله ای یا بر اساس منافع حزبی یا بر اساس حقایق علمی یابر اساس سنت های اعتباری یا بر اساس بازی های رسانه ای و... از این رو سپردن سرنوشت همه جامعه به نظر گروهی که معیار حقیقی برای رفتار ندارند امری غیر عقلانی است. ۶-معیار قرار دادن عقل محدود بشری برای قانون گذاری در جامعه نتیجه ای جز کثرتگرایی نخواهد داشت چرا که عقل نوع بشر درمیزان ادراکات متفاوت است و توانایی شناخت مقدمات و همه علل موثر در امور اجتماعی برای وی ممکن نیست. و اگر ممکن فرض شود دچار اختلاف است در این صورت معیاری جز کثرت گرایی و همه حق پنداری وجود ندارد که نتیجه ان چیزی جز اغتشاش اجتماعی و سردرگمی بشر نخواهد بود. ♻️ ♻️ 🔴 https://eitaa.com/falsafeh_alaveyeh
اندیشه های جان لاک: 🔹 آزادی و دموکراسی 1⃣ بخش اول 🖋 اغلب بر این باور هستند که دو مفهوم آزادی و دموکراسی مساوی تلقی شده است. در حالی که معانی حقیقی این دو کاملا متفاوت است و استعمال این دو به جای هم مجاز است. اگر دموکراسی به جای آزادی به کار رود مجاز سبب از مسبب است و اگر آزادی به جای دموکراسی به کار رود استعمال مسبب از سبب است. البته این بنا به باور ب متفکرانی چون «روسو»، و بیشتر سوسیالیستها به پیروی از وی است. زیرا این فیلسوف فرانسوی، آزادی را فقط در چارچوب یک دموکراسی واقعی میسر می دانند. 🧶 در حالی که از دیدگاه فیلسوفان آزادیخواه از جمله لاک دموکراسی و آزادی دو مفهوم متفاوت و در بعضی موارد احيانا متضاد است. 🧶 از نظر «هایک»: 🔰نقطه اشتراک: آزادی و دموکراسی در این است که در نظام آزاد همه در برابر قانون برابرند، این برابری خواه ناخواه سبب می شود که همه به طور مساوی خواهان مشارکت در ایجاد قوانین باشند. 🔰 تفاوت: میان دو نگرش در این است که برای طرفداران آزادی مسئله اساسی محدود کردن قدرت جبری هر حکومتی، چه دموکراتیک چه غیر آن است. در حالی که دموکراتهای دگماتیک تنها یک محدودیت برای حکومت قائلند و آن عقیده جاری اکثریت است. 🧶«هایک» می نویسد: «تفاوت این دو آرمان آزادی و دموکراسی هنگامی به روشنی آشکار می شود که مفهوم مخالف هر کدام را معین کنیم: 🔰مفهوم مخالف دموکراسی عبارت است از حکومت مقتدر (خودرأی) 🔰مفهوم مخالف آزادی، حکومت تمامیت خواه است. هیچ یک از این دو نگرش، به صورت ضروری مخالف دیگری نیست. یعنی این دو در تضا با هم نیستند و رابطه انها عموم و خصوص من وجه است. یعنی دموکراسی می تواند دارای قوای تمامیت خواه باشد، و از سوی دیگر حکومت مقتدری (خودرأی) را می توان تصور نمود که طبق اصول آزادی عمل میکند. 🧶«ریمون آرون» در توضیح اندیشه «هایک» می گوید: برای دموکراتهای دگماتیک نخستین امر ضروری عبارت است از حکومت انسانها توسط خودشان اداره شود، یا به عبارت دیگر حکومت ارادہ ی اکثریت را در بر داشته باشد 🔰اگر آزادی را اطاعت از قانونی بدانیم که خود ایجاد کرده ایم، در این صورت آزادی برای دموکرات دگماتیک عبارت خواهد بود از اطاعت از رأی اکثریت. حال این رأی هرچه می خواهد باشد. از این رو در این نگرش دموکراسی پیش از آنکه هدف باشد وسیله است، رژیمی است که، بخصوص در دوران ما، بهترین امکان را برای حفظ آزادی فراهم می کند. ✍ البته استنباط آرون غلط است زیرا از نظر منطقی دموکراسی هدف است که این هدف اگر در قانونگذاری محقق شود آزادی به معنای اطاعت از قانون جمعی را ثمر میدهد. یعنی نتیجه آن است. که اشکال اساسی به این نگرش در اینجاست که از چه جهت رای اکثریت واجد مشروعیت است؟ 1⃣ اگر بگوییم اکثریت خود ذاتا مشروعیت می آورد باید اثبات شود از نظر عقلی اکثریت = مشروعیت است. که حکم عقل چنین تلازمی را لحاظ نمی کن. از این رو مشروعیت اکثریت ذاتی نیست. 2⃣ اگر بگوییم مشروعیت اکثریت به غیر است یا این غیر عقل است یا دین است. ↩️ از نگاه دینی اکثریت مشروعیت نمی آورد ↩️ از نگاه عقلی دلیلی برای مشروعیت اکثریت برای قانونگذاری وجود ندارد زیرا عقل مصالح و مفاسد را بر حسب ضرر و منفعت می سنجد و دلیلی عقلیوجود ندارد که نظر اکثریت مساوی با منفعت اکثریت باشد بلکه نظر اکثریت مساوی خواست آنها است ولی خواست اکثریت متلازم با منفعت آنها نیست چه بسا اکثریت امری را مطلوب قلمداد کند ولی در واقع برای انها مضر باشد ممکن است گفته شود اکثریت خود عاقل هستند و از این جهت به حکم عقل اقدام عقلا بر ضد خودشان جایز است. در پاسخ باید گفت قاعده اقدام در جایی معتبر است که ضرر متوجه خود فرد شود ولی در این موارد ضرر مذکور متوجه اقلیت نیز هست و اقلیت موافق اقدام علیه خودشان نیستند. پس مشروعیت اکثریت قابل قبول نیست. 🚨ارون در ادامه می گوید: با این حال باید اضافه کنم که پیوند این آزادی و دموکراسی تنگ تر از آن است که فرمول وسیله-هدف القاء می کند. دموکراسی نتیجه منطقی فلسفه آزادی است. انتخابات، رقابت احزاب، مجالس نمایندگان در نهایت چیزی جز شیوه های انتخاب حکومت نیستند؛ این انتخاب هدفهایی را که نمایندگان در پیش خواهند گرفت، معین نمی کند... بین آنهایی که به برتری آزادی قائل اند و دیگران که برتری را از آن دموکراسی می دانند، اختلاف در اصول وجود دارد که خود اثر گسترده ای بر قضاوت این دو دسته در مورد نهادها و مسائل میگذارد» 📚 برگرفته از جامعه مدنی (آزادی، اقتصاد و سیاست) - موسی غنی نژاد. ♻️ ♻️ 🔴
🎞 امسال یک بخش جداگانه به نام مرتبط با ایران 🔸در این بخش پنج فیلم زیرزمینی گنجانده شده است. جنگ شناختی میدان جدیدی از جنگ ترکیبی اسرائیل علیه ایران است که وارد مرحله سینمای جشنواره ای سیاه نمای ایران شده است. 🔹️این فیلم‌ها عبارتند از: و من، من هم می رقصم محمد ولی زادگان، منطقه بحرانی علی احمدزاده، بدترین دشمن من مهران تمدن، هفت زمستان در تهران استفی نیدرزول. ♻️ ♻️
حکومت ایدئولوژیک✔️ و حکومت غیر ایدئوژیک💱 ✍️ میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 🧶 یکی از تقسیماتی که توسط اندیشمندان مدرن به ویژه پیروان مکاتب سیاسی سکولار ارائه میشود؛ تقسیم حکومت است به: ۱-حکومت ایدئولوژیک ۲-حکومت غیر ایدئولوژیک این دست اندیشمندان حکومت ایدئولوژیک را تعریف می کنند به: «نوعی نظام اعتقادی ذات‌گرایانه که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین است». و در تعریف ذات انگاری عنوان می کنند: «ذات‌انگاری آن نوع از تلقی است که مدعی دستیابی انحصاری به حقیقت است حقـیقتی که وظـایف مشـــــخصی بــرای انـــــسان تعـریف و برای تحـقق آن بایــــدها و نبایدهای ثابت و انعـــــطاف ناپـــذیری را دیکته می‌کند». این دسته از اندیشمندان با این نوع از بیان درصدد هستند تا اصل چنین حکومتی را قبیح جلوه دهند و بااستفاده از واژگانی چون «دیکته» نمودن در تعریف ذات انگاری این دسته از حکومت ها را در دایره حکومت دیکتاتور داخل نموده و از این رو اصل این حکومت را تخطئه نمایند. حال چند سوال در اینجا به دست میدهد: ۱- آیا چنین تقسیمی در حقیقت وجود دارد؟ ۲- بر فرض وجود چنین تقسیمی آیا حکومت ایدئولوژیک ذاتا قبیح است؟ 🔰 بر اساس این تعریف حکومت غیر ایدئولوژیک باید از نظر منطقی حکومتی تعریف شود که: «نـظـام اعـتــقادی غـیـر ذات‌گرایانه تعریف کنند که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین نیست» این به آن معناست که در دسته دوم حکومت ها دارای چند حالت است: ۱- هیچ باوری به وجود حقیقت در آنها وجود ندارد و اصولا مقوله حقیقت در این نوع حکومتها وجود خارجی ندارد و یک اعتبار ذهنی است که میتوان آن را تغییر داد و اینجا معیارهای مختلفی برای این اعتبار شکل می گیرد چنان که در فلسفه اخلاق مدرن در غرب چنین شده است و معیارهایی چون: ۱.لذت فردی ۲. لذت گروهی ۳.منفعت فردی ۴. منفعت عمومی ۵. قدرت فردی ۶.قدرت اجتماعی این مشابه نگاه سوفسطائیان در دوران باستان است. ۲-باور به حقیقت نسبی وجود دارد. به این معنا که حقیقت در هر زمان و مکان بر اساس موقعیت به وجود آمده متغیر است و میتوان آن را نسبت به حالات مختلف تغییر داد. این نگاه نوعی از نسبی گرایی است که در آن حقیقت متغیر است و در ژول زمان با تغییر خواست انسان تغییر میابد. ۳- باور به حقیقت متجزی: بر اساس این نگاه هر نگرشی بهره ای از حقیقت را دارد و حقیقت در واقع یک مرکب خارجی است که در میان اندیشه های مختلف قسمتی از ان به ودیعه گذاشته شده است. این نگاه نیز نوع دیگر نسبی گرایی است که بر اساس آن هر کسی بهره ای از حقیقت را دارا است. ⭕️ سوال: آیا این نوع حکومت ها فاقد ذات گرایی هستند؟ 🔰 پاسخ: این حکومت ها نیز ذات گرایانه هستند چرا که بر این باور که حقیقت اعتباری. نسبی. یا متجزی است جزم داشته و این به آن معناست که این گزاره را در نظر یا عمل حقیقت میدانند و این بر خلاف فرض تقسیم است که مدعی است حکومت های غیر ایدیولوژیک مدعی دستیابی به حقیقت انحصاری نیستند چرا که این حکم کلی که حقیقت اعتباری نسبی یا متجزی است را مبنا نظری خود قرار میدهند یعنی حق را منحصر در این گزاره می دانند پس مدعای انکه این حکومت ها ذات گرایانه نیستند طرد می شود و تقسیم فوق از نظر منطقی منتفی است زیرا قسمت ها در هم متداخل هستند ⭕️ سوال: آیا در این سه نوع حکومت انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین نیست؟ 🔰 پاسخ: این مدعا که در این دسته حکومتها انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین نیست ادعای صرف است. زیرا جامعه بدون هدف محکوم به نابودی و هرج و مرج است و در تمام اشکال حکومت برای افراد جامعه به نوعی وظیفه تعریف میشود و کمترین وظیفه در این جوامع حفظ اجتماع است. پس در همه این حکومتها برای افراد جامعه وظایفی تعریف میشود و آن هم بر اساس نظام اعتقادی حاکم بر این حکومت ها است که حقیقت را نسبی. اعتباری یا متجزی میدانند. پس از این جهت نیز تقسیم مذکور در بالا تقسیم متداخل و غیر منطقی است. ♻️ ♻️ 🔘 https://eitaa.com/falsafeh_alaveyeh
16.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور: 🔸جبهه‌ دروغ‌گویی که خودش را «لیبرال‌دموکراسی» نام‌گذاری کرده، نه لیبرال است، نه دموکرات؛ به دروغ می گوید لیبرال‌دموکراسی. اگر شما لیبرال هستید، چرا استعمار کردید؟ ♻️ ♻️ 🔘 https://eitaa.com/falsafeh_alaveyeh
⭕️ حلقه کیان ابتدای دهه ۷۰ شمسی، جمعی از امنیتی‌های وابسته به جناح چپ سابق و سایر دولتمردان این جریان به بهانه کار فرهنگی نشریه‌ای به نام «کیان» را راه انداختند. حلقه کیان متشکل از شاگردان و مریدان عبدالکریم سروش بود که با تغییر فضای سیاسی و فرهنگی کشور و به کنارگذاشته شدن جناح چپ، از قدرت دولتی و مطبوعات رسمی جدا شده بودند و در صدد بودن با آزادی از قیود و فارغ از ملاحظات پیشین، به بیان تجدیدنظرهای خود در ارزش‌های مذهبی و انقلابی به صورت صریحی بپردازند. در نگاهی کوتاه به نام‌های محوری تشکیل‌دهنده حلقه کیان، برخی اندیشه های ناهمگون را می‌بینیم که تنها به غایت یک هدف مشترک، زیر پرچم کیان گرد آمدند. شاکله اصلی این حلقه، از ⬅️چپ‌های اسلامی سابق چون سعید حجاریان، محسن آرمین، محسن سازگارا، علی‌رضا علوی‌تبار، اکبر گنجی و عمادالدین باقی بودند که خود در دهه اول انقلاب به طور رسمی جزو بدنه جمهوری اسلامی و حتی عضو رسمی نهادهایی چون سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات محسوب می‌شدند. این دسته از افراد، که بعد از کم‌رنگ‌شدن نقش جناح چپ در حاکمیت بعد از سال ۶۸، به ادامه تحصیل در رشته‌های علوم انسانی و کار در موسسات مطالعاتی (همچون مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری) مشغول شده بودند، به این نتیجه رسیدند که دوران انقلابی‌گری و آرمان‌های انقلابی به پایان رسیده است، و اکنون برای حکومت‌گری باید به یک ایدئولوژی و دستگاه فکری جدید متوسل شد. آنها در دانشگاه، پای درس اساتیدی چون 🧶 عبدالکریم سروش، 🧶حسین بشیریه 🧶 سیدجواد طباطبایی به یک مفهوم جدید رسیدند که گویی شاه کلید همه قفل‌ها بود: توسعه با خوانش لیبرال-سرمایه‌داری این همان نقطه‌ای بود که این روشنفکران چپ اسلامی دیروز را به روشنفکران لیبرال وابسته به طیف نهضت آزادی چون آرش نراقی، حسین قاضیان، مجید محمدی و مرتضی مردیها پیوند می‌زد. این چهره‌ها، چهارشنبه هر هفته در منزل یکی از اعضاء گرد می‌آمدند و درباره مفاهیمی مثل توسعه، لیبرالیزم، جهانی‌سازی و... و. بحث می‌کردند(که به اصحاب چهارشنبه معروف شدند). برآیند این رایزنی‌ها، رسیدن به رویکرد توسعه محور (توسعه به سبک غربی) با شیب ملایم بود. به این معنا که  ابتدا باید بستر فرهنگی توسعه در جامعه مهیا می‌شد. برای تحقق این امر، قرار بود ابتدا از طریق کاستن از وجه ایدئولوژیک دین و تبدیل آن به یک شریعت حداقلی، ذهنیت جامعه ایران به طور کامل از مرحله انقلاب عبور کند، تا بعد در دو حوزه اقتصاد و سیاست لیبرالیزم از سنخ ترکیه و مالزی و کشورهای جنوب شرق آسیا حاکم شود. این جا بود که تفکر چپ اسلامی سابق بیش از پیش به تفکر مرحوم مهندس بازرگان و طیف ملی-مذهبی نزدیک می‌شد. نظریه‌پردازی برای ایدئولوژی‌زدایی و غیرسیاسی‌کردن دین، ماموریتی بود که عبدالکریم سروش از چند سال قبل برای خود در نظر گرفته بود. از همین رو سروش تبدیل به قطب معنوی حلقه کیان شد. ♻️ ♻️ ♻️ 🌍 @falsafeh_alaveyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت تفاوت زنان و مردان از نگاه پروفسور جردن پیترسون، روانشناس کانادایی ♻️ ♻️ 🌍 https://eitaa.com/falsafeh_alaveyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظریه انتخاباتی مجلس اندیشه محور 🔘 بیان نظریه: بنا به دیدگاه دکتر شهید بهشتی در این نظریه هر گروه فکری یک نماینده خواهد داشت.. نوع دیگری که قابل تصور است هر گروه از اقشار جامعه میتوانند نماینده داشته باشند. ⭕️ تبیین مسأله: اصولا لازمه اینکه هر اندیشه ای در قانونگذاری کشور دخیل باشد چگونه با اصل حقانیت امامیه سازگار است. فرض کنید گروه های سکولار اکثریت جامعه را در دست گرفت. آیا در مقام امکان میتوانند قوانین خلاف اسلام تصویب کنند؟ بر فرض تصویب با مانع شورای نگهبان مواجه هستند، پس چگونه بین این ساختار و این نظریه باید جمع شوند؟ 🔴 پاسخ: دو حالت مطرح است: 1⃣ یا باید از ساختار دست کشید، و ساختاری سکولار را پذیرفت که هر جناحی قدرت گرفت بتواند سیاست های خود راطرح کند که این با حق محور بودن امامیه در تخالف است 2⃣ یا آزادی گروه های مخالف اسلام محدود شود که نقض غرض از مجلس اندیشه محور است. 🔻 نتیجه: آنکه پذیرش معیار بودن اسلام برای قانونگذاری سر سازش با قوانین اومانیستی ندارد و مردم سالاری دینی در بحث قانون گذاری تنها می تواند قانونگذار را بر خواست مردم بپذیرد و چهارچوب قوانین باید فرا بشری باشد و الا تعارض منافع میان اندیشه ها سبب به وجود امدن دیکتاتوری های فکری میشود. ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
شهر خدا ✝ شهر انسان 🛐 🔰 پیرامون شهر خدا بر علیه مشرکان (به لاتین: De Civitate Dei contra paganos) که به اختـــصار شهر خدا نامیده می شود. 🔰 تز آگوستین تاریخ جهان را به عنوان جنگ جهانی بین خدا و شیطان به تصویر می کشد. این جنگ متافیزیکی محدود به زمان نیست، بلکه فقط روی زمین است. در این جنگ، خداوند با مداخله الهی، مشیت، حکومت‌ها، جنبـــش‌ها و نیروهای نظامی را که با کلیسای کاتولیک (شهر خدا) همسو بودند به حرکت در می آورد تا با دولت‌ها، جنبش‌های و نیروهای نظامی با شیطان در شهر جهان، مخالفت کنند. 🔰 پس از غارت رم (۴۱۰ میلادی) دنیای رومی رو به اضمحلال بود و مشرکان رومی، کیش مسیحیت را بانی افول تمدن روم می‌دانستند. 🔰 غرض آگوستین این بود که بگوید اگرچه دنیای روم رو به اضمحلال است مع‌ذالک دنیای دیگری وجود دارد که جاودانی‌تر از دنیای قیصر(امپراتور روم) است و مهم‌تر از جلال و حشمت روم. وی گفت که فی‌الواقع دو شهر وجود دارد که یکی زمینی است و دیگری آسمانی. 🔰 آگوستین استدلال کرد که مسیحیت باید به جای سیاست زمینی، به شهر آسمانی و عرفانی، اورشلیم جدید توجه کند. 🔰 از آثار این کتاب به وجود آمدن این اعتقاد بود که قدرت و اختیارات سلطنتی از قوه و اختیارات روحانی جداست و ربطی به‌هم ندارند. این تفکیک دقیق میان سلطنت دنیوی و قدرت روحانی موجد پیدایش جریان سکولاره شدن مغرب زمین شده‌است. 🔰 این عقیده که هیچ حکمرانی و هیچ تشکیلاتی از نظر اخلاقی آنقدر منزه نیست که مصون از لغزش و خطا باشد راه را برای تقدس زدایی از کلیسا در مغرب زمین گشوده‌است. 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh