eitaa logo
کانال فلسفه علویه
114 دنبال‌کننده
126 عکس
101 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدگاه اسلام درباره فلسفه غرب 🔰 فلاسفه بزرگ غربی که پس از نهضت «اومانیسم» ظاهر شدند و تحت تأثیر فراوان این جریان قرار گرفتند، در تفکر فلسفی خود بر ارزش، اختیار و آزادی انسان تاکید میکنند و انسان را محور هستی شناسی و عقل و خرد او را محور معرفتشناسی قرار میدهند. 🔰 اولین فیلسوفی که در قرن شانزدهم این دیدگاه را بنا نهاد «رنه دکارت» بود که با جمله معروفش «من می اندیشم پس هستم» نگرش «اومانیسمی» را به صورت یک اندیشه و تفکر توریزه نمود. او با این گزاره انسان را معیار معرفتشناسی قرار داد و با اثبات «من»، به اثبات حقیقت پرداخت و انسان را به شکلی قائم به ذات و مستقل به عنوان معیار معرفتشناسی قرار داد. 🔰 در ادامه « اسپینوزا» نیز با محور قرار دادن انسان و رد حاکمیت دین بر آدمی، بر این باور بود که فکر انسان بر عالم هستی احاطه میابد و از این رو دین و دستورات آن در تقابل با اختیار انسانی است. این دیدگاه که ناشی از فلسفه ادیان باستانی و پاگانیستی است که الاهه های انسانی مدیریت دنیا را در اختیار دارند مبنی بر این باور است که خداوند در هستی دخالت ندارد. 🔰 «امانوئل کانت» در ادامه سنت فلسفی غرب معتقد بود انسان موضوع و سوژه شناسای اپیستمولوژی است و معرفت را، به صورت واقعیت یعنی مطابقت معرفت با یقین انسان میدانست. و امکان ذات شناسی را منتفی می دانست، وی می گوید: «آدمی است که به هستی معنا می دهد و او به هر چیز صورت میدهد. انسان است که در عمل شناسایی به حقیقت واقعیت میبخشد. در تفکّر او هستی برای انسان آن اندازه است که می اندیشد یعنی هستی برایندی از قوانین اندیشه انسانی است. 🔰 هرچند این وجه مشترک میان فلاسفه غربی و اندیشه غربی در تمام دوران مدرن قابل رهگیری است و از این رو در این اندیشه محوریت با انسان تعریف شده اما در این راه فلاسفه قاره ای با اصالت بخشیدن به عقل بشری در مقابل فلاسفه تحلیلی قرار گرفتند که با نفی عقلانیت و تکیه بر تجربه گرایی به عنوان ابزار معرفت تکیه کرده اند. 🔰 اما هر دو گروه دست خود را از متافزیک خالی نموده است زیرا عقل گرایان مدرن محدوده در عقل را تغییر دادند و تجربه گرایان با محدودیت حواس به ماتریالیست و مادی گرایی رسیدند. 🔺 از این رو در نگرش اسلامی این تفکر با همه کثرات موضوعی به عنوان پارادایمی متقابل با الاهیات در نظر گرفته میشود که رجوع به آن بدون توجه به ریشه های فکری برای افراد مبتدی و نااشنا با مبانی اندیشه نتیجه ای جز گرفتار شدن در تودرتوی کثرت گرایی ماحصل دیگری ندارد. و این به معنی نفی همه دستاوردهای این فلسفه یا نهی کلی ان نیست بلکه به معنای نفی عمومیت ان برای افراد غیر متخصص و نا اشنا به مبانی و روش های اندیشه است. ✍️ میرزا محمد رضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه تکنولوژی 1⃣ فناوری گسترده و پیچیدۀ عصر پسا مدرن در واقع عاملی است که بقای تمدن غربی را تضمین می کند در واقع آن جاذبه ای که تمدن غرب را در برابر تمدن سنتی غالب نمود تکولوژی و فناوری است. در عین حال این تحول تمدنی به بهای از بین رفتن مظاهر انسانیت برای انسان غربی و افراد پیرو آنها در شرق و جمهوری اسلامی تمام شده است. 2⃣ در دوران مدرن تمدن بشری برخی تحولات را شاهد بود که از آن دست میتوان به انسان محوری یا اومانیسم به عنوان یک مبنای نظری بنیادی در این عصر اشاره نمود. بر اساس این نگاه: ↩️ خواست انسان است که حقیقت را میسازد: (اگزیستانسیالیسم) ↩️برای تحقق خواسته های انسان، وی نیازمند تصرف در جهان بدون قید و شرط و محدودیت است. ↩️ تصرف در جهان نیز بدون ابزار ممکن نیست از این رو در عصر مدرن توجه به فناوی به شکل چشمگیری فزونی یافت. 3⃣ اما در دوران پیشامدرن محور هستی را خدا تشکیل میداد و از این رو حقایق بر اساس نظام علًی و معلولی بر آمده از ذات واحد شکل می گرفت. با توجه به قداست این نظام تصرف در آن به گونه مخرب جایز نبود. از این رو توسعه فناوی به هر شکل غایت اندیشمندان و عالمان نبود. با اینکه توانائی بسیاری در ایجاد فناوری هایی داشته اند که برای بشر امروزی نیز دسترسی به آن دشوار است، به عنوان نمونه ساخت اهرام مصر موید این معناست به علاوه وجود باطری های 2000 ساله اشکانیان نشان از وجود فناوری در زمان های دور را میدهد و این توهم که علم در چند قرن اخیر پیشرفت داشته است را به چالش میکشد بلکه به نظر باید تاریخ علم جدیدی با استفاده از یافته های باستانشناسی به نگارش در آرود. 4⃣ انسان محوری هدف انسان را رسیدن به هوا و هوس خود تغییر داد، و خدای انسان را مطامع وی قرار داد: «من اتخذ الهه» هواه» در این تحول تکنولوژی با تولید محصولات متنوع و پیچیده حس درونی نیاز به هدف را پاسخ داد. اما از آنجا که نفس انسان سیری ناپذیر است: «خلق الانسان هلوعا» هیچ چیزی او را ارضاع نمیکند در نتیجه وی به دنبال اهدافی در زندگی خود کشیده شده است که برای آن ساخته نشده است، هدف از خلقت انسان رسیدن به خداوند و عبودیت وی است، در حالی که رسیدن به قله های تکنولوژی بدون غایت الهی او را نه تنها به این هدف نزدیک نمیکند بلکه در دام حجاب های ظلمانی میاندازد. 5⃣ ساخت و بهره برداری از تکنولوژی از آن جهت که برای ارضاء خواسته های نفسانی است خود هدف اصلی نیست بلکه در واقع هدف اصلی لذت انسان است. و این لذت ناشی از حس به دست اوردن قدرت، شهرت، اعتبار و...است. و این اهداف برای انسان مدرن تبدیل به ارزش شده است در حالی که انسان سنتی فضائل را که از ویژگی های خلقی بود فضیلت میدانست چا که امری درونی بود و هموراه با انسان همراه بود و در واقع اسان را به انسان تراز مد نظر خداوند تبدیل میکرد. 6⃣ توسعه تکنولوژی نیازمند صرف سرمایه های فراوان است و از این رو حاکمان بر تکنولوژی همان سرمایه داران جامعه خواهند بود که هدف از ارائه خدمات تکولوژیکی به جامعه کسب درآمد بیشتر برای توسعه قدرت خودشان یعنی تکنولوژی است نه خدمت به نوع بشر نمونه آن را میتوان در فجایع عصر حاضر دید که به بهانه سلامت انسان داروها و ...را بر انسان های بی گناه آزمایش میکنند یا با وجود علم به مضرات تکنولوژی خود حاضر به اجرای پروتکل های حفاظت از محیط زیست نیستند. چنین فناوری هائئ مسلما از نگاه اسلامی غیر موجه هستند. در حالی که تمدن سنتی خدمت به نوع بشر را غایت علم میدانست از این رو راه کارهای ارائه شده برای انسان به دور از سودجوئی بوده است و معیار آنها در دسترس بودن همگانی و ارزانی بوده است نه کسب در آمد. ✍️ میرزا محمد رضاصفائی تخته فولادی ♻️ ♻️ 💢@falsafeh_alaveyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚔🛡حکمرانی دیجیتالی جهانی🌍 🉐 حزبی در تایلند متعهد می‌شود که به شهروندان ارز دیجیتال با تاریخ انقضا 6 ماهه بدهد. 🉐 این پول دیجیتال، فقط تا شعاع 4 کیلومتری خانهء هر فرد، قابلیت خرج شدن دار، در فواصل دورتر، امکان انجام خرید با آن وجود ندارد. 📌این ارز دیجیتال، امکان پس انداز ندارد.! 📌حاکمیتها تسلط تام بر این ارز دارند. 📌این ارز امنیت ارزشی ندارد. 📌محدودیت مکانی و زمانی دارد. 📌در صورت عدم تمکین از دولت مثل واکسن نزدن اموال شما ضبط میشود. 🔰 شکل گیری شهرهای 15 دقیقه‌ای در این شهرها هر فرد باید کلیهء اقدام‌ها و نیازهای خود را در نزدیکی خانهء خود بیابد، به نحوی که حداکثر فاصله برای دستیابی به هر نوع مکان یا خدمتی، در 15 دقیقه‌ای فرد است. بدین ترتیب امکان جابه‌جایی و مسافرت، به طور کامل از افراد سلب می‌شود. در واقع نوعی زندان نوین برای افراد عادی جامعه است. ✍️ میرزا محمد رضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
توطئه ترجمه آثار فیلسوفان یهودی 1⃣ اسناد چهار مرجع علمی، سیاسی و امنیتی ایالات متحده، شامل: ↩️«کاخ سفید» ↩️«آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا»nsa. ↩️«شورای برنامه‌ریزی روانی» ↩️ «آکادمی علوم سیاسی آمریکا» گویای آن است که در عملیات PSB به‌عنوان بزرگترین عملیات جاسوسی آکادمیک قرن بیستم: 🅰 «علوم انسانی، نافذترین حوزهٔ جنگ نرم» 🅱 «ترجمه آثار، سلاح تبلیغات استراتژیک» آن به‌شمار می‌رود. چراکه می‌پنداشتند: «حمله یک اثر ممکن است به بزرگی یک نبرد باشد». 2⃣ از منظر آنان، اولین گام براندازی یک نظام_دینی با گسترش فلسفه سیاسی سکولار و از راه ترجمه برداشته می‌شود، چنان‌که هانا آرنت یهودی، فیلسوف CIA می‌گفت: «گسترش به فروپاشی هرگونه سازمان دینی یا حکومت مذهبی می‌انجامد.» 3⃣ با دقت در وقایع، دههٔ اول پیروزی انقلاب اسلامی و تقابل های حیطه ی فرهنگی و علمی جامعه و رصد گروهای اندیشه ورزی چون حلقه کیان به سرکردگی سروش می توان تقابل ایدئولوژیک در همین دو حیطه را مشاهده نمود. 4⃣ حلقهٔ مترجمان سکولار از سال: ١٣۵٨ می‌کوشیدند تا صهیونیست مانند: ↩️ هانا آرنت ↩️ کارل پوپر ↩️ آیزایا برلین ↩️ ریمون آرون ↩️ توماس کوهن و… را که تاثیرگذارترین فیلسوفان سیاسی و اجیرشدگان سرویس‌های جاسوسی لیبرال برای عملیاتی کردن پروژه PSB بودند، به: ♨️ مرجعی برای نخبگان دانشگاهی و روشنفکران دینی تبدیل کنند. ♨️ همچنین در صدد بر آمدند تا بسترهای اندیشهٔ گروه های اصلاحگرا را بر مبنای این قبیل اندیشه ها آنان بسازند. 5⃣ چنین ادعایی، سخت باور است اما حقیقت دارد، چرا که تحلیل‌گران CIA معتقد بودند: 🔰 اگر قرار است که پرونده نظام اسلامی در ایران بسته شود، باید به جامعه مدنی ایران القا نموداین حکومت یک حکومت توتالیته است 🔰برای شکست نظام توتالیته نیازمند آموختن از تجربه و اندیشهٔ افرادی چون «هانا آرنت»، «کارل پوپر»، «ریمون آرون»، «واسلاو هاول» و… است که اندیشه و عمل‌شان در شکست توتالیتاریسم نقش بسیار مهمی داشت. 🔰برای شناخت این تجربیات ترجمه آثار ایشان ضروری است. 🔰 با ترجمه این آثار و تبلیغات گسترده می توان آن را به عنوان مرجع فکری به جامعه علمی القا نمود. 🔰 با مرجعیت این آثار درجامعه علمی دیدگاه سکولار در اندیشه نخبگان نهادینه می شود. 🔰 با نهادینه شدن این اندیشه در نخبگان و آموزش ان از طریق ایشان به نسل متخصصات جامعه جریان غالب در دانشگاه و فرهنگ جریان سکولار می شود. 🔰جریان سکولار حکومت دینی را بر نمیتابد و آن را دیکتاتوری می پندارد در نتیجه دست به مبارزه مدنی می زند. 🔺 چنان که در فتنه سال گذشته دانشگاه یکی از محملهای اصلی مبارزه با جمهوری اسلامی بود. ✍️ میرزا محمد رضاصفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ قاعده فلسفی: امکان ذاتی نام دیگر: امکان ذاتی همان امکان خاص است. توضیح قاعده: امکان ذاتی در جایی است که چیزی با نظر به ذاتش، نه اقتضای وجود داشته باشد، نه اقتضای عدم؛ یعنی خود به خود، نه موجود بودن برایش ضرورت دارد و نه معدوم بودن؛ اگر موجود باشد یک علت بیرونی وجودش را ضروری کرده است و اگر هم معدوم باشد علت بیرونی عدمش را ضروری ساخته است. همه ماهیات از این قبیل‌اند. قسیم قاعده: شهید مطهری: «امکان خاص در مقابل ضرورت وجود و ضرورت‌ عدم (ضرورت ذاتی و امتناع ذاتی) است». تاریخچه: تا پیش از حکمای اسلامی این قاعده وجود نداشته است و ارسطو نگاهی به امکان ذاتی نداشته است هر چند به سایر امکانات نظر داشته است. مستند: 🅰روایت از امیر المومنین: «کلّ قائمٍ فی سِواهُ مَعلولً؛ هر آنچه قائم بر غیر خودش باشد، معلول است» 🅱روایت امام رضا علیه السلام: «كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُول‏؛ هر آنچه به ذاتش شناخته شود آفریده شده است و هر قائم بر غیر خودش معلول است». 🆎 بر اساس مدلول این دو روایت موجودات به دو دسته تقسیم می شوند: 1⃣ معلول: معلوم قائم به غیر است. 2⃣ علت: قائم به غیر نیست. که یا باید: ↩️ قائم به ذاتش باشد: ذات قوام دهنده باشد یعنی ضرورت ذاتی داشته باشد. ↩️ قائم به چیزی نباشد: یعنی قوام دارد ولی قوامش بدون علت است. یعنی علت داشتن برای وی سالبه به انتفاع موضوع است. و ممکن است گفته شود ضرورت وجودی دارد چرا که فاقد ماهیت است تا نیاز به علت داشته باشد و ماهیت او هستی اوست. 🔺 این یکی از مستندات وجود فلسفه ای متفاوت از فلسفه یونان در جهان اسلام و این یکی از مسائلی است که وجه تمایزات این دو فلسفه را میسازد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗التوحيد (للصدوق)، ص 35 ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
«كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ» هر انچه به خودش تعریف شود مصنوع و ساخته شده است. ♨️ به این معنا که هر آنچه محدود باشد به گونه ای که بتوان نفس ذات وی را شناخت و تعریف نمود معلول است. ↩️ زیرا معلول به معنی قیام به غیر است و مقصود از مصنوع در روایت نیز به قرینه ذیل روایت همان معلول است که صانعی دارد. ↩️ پس از ویژگی معلول آن است که نفسش قابل شناخت است. ↩️ قابلیت شناخت زمانی ممکن است که محدود باشد و اگر محدود نباشد و لاحد باشد ممکن نیست بتوان به این شئ شناخت احاطی پیدا کرد. ↩️ پس معلول محدود است. ↩️ در مقابل علت باید لاحد باشد تا نتوان با ذاتش وی را تعریف نمود. ♨️ اشکال: در فراز دعا آمده: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» با اینکه گفته شد علت به ذاتش شناخته نمیشود تنافی دارد. 🔴 پاسخ: شناخت دو نوع است: احاطی و اقراری 1⃣ شناخط احاطی به این معناست که علم به همه ابعاد وجودی شی پیدا می شود. 2⃣ شناخت اقراری: شناختی است که به وجود شی در برابر عدم آن یقین پیدا می کند. در این فراز از دعای صباح مقصود شناخت اقراری است و الا محال است شناخت احاطی به خداوند با وجود لاد بودنش داشت. ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ قاعده فلسفی: قاعده علیت «۱» توضیح قاعده: علت در فلسفه اسلامی «وجودبخشِ» معلول است از آن جهت که موضوع فلسفه موجود بماهو موجود است، علت نیز در این پارادایم علت وجود دهنده تعریف میشود. سایر اموری که در فلسفه ارسطویی به علل چهارگانه: فاعلی، غائی، مادی و صوری تفسیر می شود، در فلسفه اسلامی علت به شمار نمی رود، بلکه معد شناخته میشود، چرا که هیچکدام وجود دهنده نیستند: 1⃣ علت فاعلی: معنایی که ارسطو (۳۲۲ پیش از میلاد) از علت فاعلی مطرح کرده بود فقط شامل عامل تغییر و حرکت بود. 2⃣ علت غائی: ارسطو علت غایی را محرک حرکت می‌دانست و آن عامل ایجاد شوق در شی برای حرکت بود. و هر موجود متحرک بسوی غایتی سیر میکند که کمال آن میباشد. 3⃣علت صوری: مراد از علت صوری، چیزی است که ملاک فعلیت یافتن ماده و خروج آن از حالت بالقوه می‌باشد. 4⃣ علت مادی: به یک معنی، آن چیزی که شیء از آن درست می‌شود و خود آن هم باقی می‌ماند. ماده نخستین زیرنهادۀ هر تک چیزی است که آن چیز از آن پدید می‌آید ماده به خودی خود شناختنی نیست، بلکه به صورت شناخته میشود بنا به دیدگاه ارسطو برخی از مواد محسوسند، مانند چوب و برخی معقولند، مانند موضوعات ریاضی پیشینه ارسطو تنها سه علت مادی، فاعلی و صوری را در آموزه‌های پیشاسقراطیان شناسایی کرده است. ↩️ارسطو معتقد است فیلسوفان ملطی، تنها بر علت مادی متمرکز بودند. بعد از آن‌ها نیز آناکساگوراس عقل را به‌مثابۀ علت نظم‌دهنده در طبیعت معرفی کرد، و پس از او نیز، امپدوکلس از نیروی مهر و کین سخن به میان آورد. تلاشِ ‌آن‌ها نیز دور از چشمان ارسطو نماند و او معتقد است آناکساگوراس، امپدکلس و نحلۀ اتمیان توانسته‌اند علل فاعلی را هم در کنار علل مادی دریابند، البته به‌نحوی مبهم. ↩️ارسطو حتی استاد خود، افلاطون را هم در شناسایی و تفکیک میان علل ناتوان دانسته و اذعان داشته که او تنها توانسته است علل صوری و فاعلی را تبیین کند. ↩️ وی علت غایی را سرآمد و مقدم بر همه علت‌ها می‌دانست. ↩️ ارسطو مدعی است که پیش از من تنها افلاطون به علت صوری اذعان کرده و در مورد شناخت مُثل و ارباب انواع، بدان تمسک جسته‌ است. 🔰 نتیجه آنکه عللی که در یونان بررسی شده است، علل وجودی نیستند ولی در فلسفه اسلامی بعد از تفکیک بین وجود و ماهیت توسط فارابی به علت وجودی پرداخته شده است. مستند: روایت: «کلّ شیئٍ قائمً باللهِ تعالی؛ همه اشیاء متکی به موجود خدا هستند». 🔰 امام علی علیه السلام: «كُلُّ شَیئٍ خاشِع لَهُ وَکُلُّ شَیئٍ قائِم بِهِ، غِنى كُلِّ فَقيرٍ، وعِزُّ كُلِّ ذَليلٍ، وقُوَّةُ كلِّ ضَعيفٍ».. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗نهج البلاغه، خطبه 109 ✍️ میرزا محمد رضا صفایی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ قاعده فلسفی: قاعده علیت «۲» روایت «کلّ شیئٍ قائمً باللهِ تعالی؛ همه اشیاء متکی به موجود خدا هستند». 🔰 امام علی علیه السلام: «كُلُّ شَیئٍ خاشِع لَهُ وَکُلُّ شَیئٍ قائِم بِهِ، غِنى كُلِّ فَقيرٍ، وعِزُّ كُلِّ ذَليلٍ، وقُوَّةُ كلِّ ضَعيفٍ». این روایت دو قسمت دارد: 🅰 «كُلُّ شَیئٍ خاشِع لَهُ وَکُلُّ شَیئٍ قائِم بِهِ». 🅱 «غِنى كُلِّ فَقيرٍ، وعِزُّ كُلِّ ذَليلٍ، وقُوَّةُ كلِّ ضَعيفٍ». ↩️ قسمت اول هم دو فراز دارد و این دو فراز هر کدام دو گونه اعراب میتواند داشته باشد: 1⃣ به فتح خاشع: «كُلُّ شَیئٍ خاشِعً لَهُ»، در این حالت «له» خبر و متعلق به «کان» و «خاشع» میتواند حال باشد و معنی چنین است: «هر چیزی ملک خداست در حالی که خاشع است» 2⃣ به ضم خاشع:«كُلُّ شَيءٍ خاشِعٌ لَهُ» «خاشع» خبر و «له» متعلق به خاشع باشد، معنی: «هرچیزی در برابر خدا خاشع است». 🔻 تفاوت این دو در این است که اولی ملکیت خدا را اثبات می کند، و به سبب این ملکیت انقیاد از وی محقق می شود ولی در معنای دوم تنها خشوع هر چیز در برابر خدا اثبات میشود بدون اشاره به سبب آن. 1⃣ به فتح قائم: «كُلُّ شَيءٍ قائمً بِهِ»، در این حالت «به» خبر و متعلق به «موجود» و «قائم» میتواند حال باشد و معنی چنین است: «هر چیزی به سبب خدا موجود است در حالی که قائم است». 2⃣ به ضم قائم: «كُلُّ شَيءٍ قائمٌ بِهِ» «قائم» خبر باشد، و «به» متعلق به «قائم» و معنی چنین است: «هرچیزی به سبب او قیام یافته است». 🔻قیام در ترکیب اول حالت شی است و در ترکیب دوم حالت نیست بلکه بین قیام و شی این همانی است. ↩️ در معنای اول شی وجودش به سبب وجود خداست و این وجود، وجود مستقل نیست وابسطه به مقوم است. ↩️ در معنای دوم به طور مستقیم سخن از وجود نیست، بلکه قیام شی وابسطه به خداست، که بنا به روایت پیشین بحث از معلول بودن شی است یعنی شی دارای علت است. حال علت چه چیزی به معلول می دهد؟ قیام. قیام چیست؟ وجود، ماهیت، و... بحث نمیکند. 🔰 از ظاهر این روایت ترجیحی برای هریک از این دو معنا نمیتوان یافت، و برای تعیین معنا باید قرائن خارجی را بحث نمود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗نهج البلاغه، خطبه 109. ✍️میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ قاعده فلسفی: قاعده علیت «۳» حدیث:«كُلُّ شَيْءٍ خَاشعٌ لَهُ» در فرازهایی از در دعای جوشن کبیر نیز آمده است که ده فراز را شامل می شود: 1⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ خَاضِعٌ لَهُ. 2⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ خَاشِعٌ لَهُ 3⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ كَائِنٌ لَهُ 4⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ مَوْجُودٌ بِهِ. 5⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ مُنِيبٌ إِلَيْهِ 6⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ خَائِفٌ مِنْهُ 7⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ قَائِمٌ بِهِ 8⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ صَائِرٌ إِلَيْهِ 9⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ 0⃣1⃣ يَا مَنْ كُلُّ شَيْءٍ هٰالِكٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ. سیاق این ده فراز از دعا یکسان است: ۱- «یا» حرف ندا ۲-«من» موصوله و منادا ۳-«کلُ» مبتدا. ۴- «شی» مضاف الیه ۵- خاضع، خاشع، موجود و...: خبر یا حال. ۶- «له» جارو مجرور متعلق به اسم فاعل قبلی یا خبر برای کل. ۷- جمله: «کل شی...» صله «مَن» 🔰 بر اساس سیاق ترکیب و ظهور اول الویت دارد. در نتیجه این فراز روایت در واقع یک مبتدا دارد و آن ذات اقدس الهی است که ده خبر از آن در رابطه با ما سوا الله داده می شود. رابطه این ده خبر به شکل ذیل است: ↩️ سه خبر تا با حرف جر لام: خاشع، خاضع، کائن. ↩️ سه خبر با حرف جر باء: موجود، قائم، تسبح. ↩️ دو خبر با حرف جر الی: منیب، صائر. ↩️ یک خبر با حرف جر مِن: خائف. ↩️ یک خبر به صورت استثناء: هالک. 🔰 با توجه به این الفاظ باید پنج منظومه معنایی برای این ده فراز تشکیل داد. اما با توجه به معانی متعلق این ده فراز این پنج میدان معنایی به چند میدانی معنایی دیگر تبدیل می شود که برای روشن شدن آن باید معنای متعلقات این حروف جر مشخص شود: معانی متعلق حرف جر: 1⃣ خاضع: به معنی:«سر فرود آوردن» است و در موارد مختلف مصداق مختلف دارد. در مورد خدا یعنی: «تمکین تام در رفتار مخصوص خداوند است» و این تمکین تکوینی است نه انکه موجود به اختیار بتواند از آن استنکاف کند و این مربوط است به توحید عبادی. 2⃣ خاشع: به همان معنی خضع است با این تفاوت که سر فرود آمدن در خضوع ظاهری است و در خشوع باطنی است، یعنی: «تمکین شی در نفسش مخصوص خداوند است» و مربوط است به توحید عبادی. 3⃣ خائف: اسم فاعل از ریشه خوف است. به معنی ترسان است. و این مربوط به توحید عبادی است. 4⃣ کائن: اسم فاعل از مصدر کان و خود کان یعنی حدوث، وقوع و حاضر بودن شی، به عبارت دیگر به معنی باشنده است، یعنی: «بودن آن به آن شی ذاتا در مالکیت خداوند است و مربوط است به توحید افعالی. 5⃣ موجود: لفظ «وجود» از آن جهت که مبدا اشتقاق «موجود» به‌حساب می‌آید، مصدر و متضمن معنای «حَدَث» و نسبت آن به فاعل یا مفعول است و معادل آن در فارسی، واژه «بودن» می‌باشد. چنان‌که واژه «موجود»، «اسم مفعول» و متضمن معنای وقوع فعل بر ذات است، و گاهی از کلمهٔ «موجود»، مصدر جعلی به‌صورت «موجودیت» گرفته می‌شود و مساوی با «وجود» به‌کار می‌رود. و مربوط است به توحید افعالی. 6⃣ منیب: اسم فاعل از ریشه «نوب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست ثلاثی مجرد و باب افعال آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. و مربوط است به توحید افعالی. 7⃣ قائم: اسم فاعل از ریشه قوم به معنی برخاستن، پایداری است و به توحید افعالی خدا مربوط است. 8⃣ صائر: اسم فاعل از ریشه صیر به معنی رجوع است و اسم فاعل آن به معنی رجوع کننده است و مربوط است به توحید افعالی است. 9⃣ یسبح بحمده: در نهایه گوید: «اصل‌ تَّسْبِیحُ‌: تّنزیه و تّقدیس و برائت من نَّقَائِصِ است. در اینجا به فعل مضارع متعدی با حرف جر باء به معنی سببیت است و تنزیهی است که با حمد الهی انجام میشود که در واقع سلب سلب است که مربوط است به توحید صفاتی. 0⃣1⃣ هالک: در ریشه به معنی سقوط است و اسم فاعل از آن ساقط شده است، مقابل آن بقاء است که مربوط است به توحید صفاتی. ✍️میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
«مَا عَلَيْكُمْ أَلاَّ تَفْعَلُوا مَا مِنْ نَسَمَةٍ كَائِنَةٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلاَّ وَهِىَ كَائِنَةٌ» «باکی نیست اگر آن را انجام ندهید، زیرا هیچ نفسی بودنی تا روز قیامت نیست، مگر این که او خواهد بود».
شکوه معماری در عمارت هشت بهشت اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فناوری جدید ژاپنیها برای انتقال تصاویر خواب روی صفحه‌ی مانیتور 🔰این دستگاه از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی استفاده می‌کند تا فعالیت مغز را اندازه‌گیری کند و با برنامه‌های کامپیوتری ویژه اطلاعات را به تصویر یا فیلم تبدیل می‌کند؛ البته این تکنولوژی هنوز در مراحل اولیه است. 🔰سخنگوی مجموعه آزمایشگاه‌های علوم محاسباتی اعصاب، ATR در این مورد می‌گوید: «اولین بار در جهان است که امکان تصویر کردن آنچه افراد مستقیما از فعالیت مغز می‌بینند، تحقق یافته است. با بهره گیری از این فناوری، شاید بتوان تصاویر ذهنی افراد را ضبط کرد و نمایش داد.» 🔰این گروه از دانشمندان تحت هدایت یوکیاسو کامی‌تانی به بررسی فرآیند تشخیص تصویر در شبکیه چشم انسان پرداختند. وقتی انسان به چیزی نگاه می‌کند، شبکیه تصویر را تشخیص می‌دهد و سپس آن را به سیگنال‌های الکتریکی تبدیل می‌کند تا به قشر بصری مغز ارسال شود. این تحقیق این گونه انجام شده است که دانشمندان عکس‌هایی را در قالب شبکه‌ای 10 در 10 و متشکل از مربع‌های سیاه و سفید به افراد نشان می‌دهند و در این حین مغز آنها را اسکن می‌کنند. الگوهای موجود در فعالیت مغز که مربوط به پیکسل‌های معین است، توسط نرم‌افزاری آشکار می‌شود و بدین‌ترتیب، الگویی از نشانه فعالیت مغز برای هر پیکسل ثبت می‌شود. سپس فرد مورد آزمایش در اسکنر می‌نشیند و به وی الگوهای جدید نشان داده می‌شود. نرم‌افزاری دیگر، آنها را با لیست بدست آمده در مرحله قبل تطبیق می‌دهد تا پیکسل‌ها را بر یک شبکه 10 در 10 بازسازی کند. 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ : قاعده علیت «۴» با توجه به ارتباط متعلق این ده حرف جر می توان از این ده خبر سه دسته میدان معنایی به دست آورد: 🧶 میدان اول: توحید عبادی در این میدان سه خبر، خاشع، خاضع و خائف جای می گیرد. 🔰 دو خبر خاشع و خاضع با حرف جر «لام» آمده است. لام در اینجا میتواند: 1⃣ تعلیل باشد. 2⃣ ملکیت باشد. 🔻 اما از آنجا که غالبا تعلیل لام به صورت علت غایی است، این لام تعلیل نیست؛ چون خضوع و خشوعی که به غایت خدا باشد در حیطه امور اختیاری است و در مواردی چون تکبر و گناه موجودات در فعل اختیاری خضوع و خشوع در برابر رب ندارند. پس گزاره «کل شی خاضع یا خاشع» در این موارد عمومیت ندارد و صحیح نیست، بلکه خضوع و خشوع اشیا در اینجا به اراده نیست، بلکه به امر الهی است. ♨️ پس لام نمی تواند تعلیل باشد و ملکیت است، ملکیت یعنی خضوع و خشوع هر چیزی در ید مالکیت خداست و مالکیت خدا حقیقی است یعنی: ↩️ قابل سلب نیست: همواره خداوند مالک است. ↩️ کامل است: یعنی بالاترین ملکیت که ملکیت وجودی شی است از آن خداست. ↩️ تام است: یعنی همه اجزای وجودی شی ملک خداست. ↩️ مطلق است: یعنی بدون قید و شرط ملک خداست. 🔻 پس هرچیزی، تنها به صورت کامل و تمام و بدون شرط نسبت به امر الهی تمکن دارد ↩️یعنی: توحید در عبادت، زیرا عبد به معنی ذلت، نرمی و انقیاد است و عبادت یعنی اظهار تذلل است که مصداق آن همان خشوع و خضوع است. یعنی شئ هم از درون و هم از بیرون مطیع امر مولاست یعنی هم در نفسش و هم در فعلش. و از این رو دو خبر با هم یک میدان متقابل را تشکیل می دهند که در خشوع تمکین فعلی است و در خضوع تمکین درونی. و این دو به سبب ضعف خود شی است. 🔰خائف با حرف جر «من» آمده است. در اینجا حرف من دو احتمال معنی دارد: 1⃣ سببیت: باید واژه ای در تقدیر گرفت مثل عظمت. معنی گزاره چنین است: «هر چیزی به سبب عظمت او ترسان است» این معنا با معنای خوف سازگار است زیرا خوف به سبب عظمت مخوف عنه است. 2⃣ مجاوزت: مِن دارای معنی دوری است و چون خاف خود با من متعدی میشود باب تضمین نیز نیست بلکه خود من دارای معنای دوری است و معنی گزاره چنین میشود: «هر چیزی از دوری او ترسان است» این معنا با عدم تقدیر ترجیح میابد. 🔻 دوری اختیاری در اینجا خروج از مقام است، زیرا محال نیست شی از دوری اختیاری از خداوند در عالم ماده هراسان نشود. چنان که گناه کاران چنین هستند پس دوری تکوینی باید مد نظر باشد که آن نیز محال است و احاطه خداوند به اشیاء بالسویه است. پس با توجه به اینکه دوری تکوینی از خدا محال است و دوری اختیاری در اینجا خروج از مقام است، پس باید معنی سببیت را در نظر گرفت. 🔰 یعنی:«هر چیزی از عظمت او ترسان است». و این اظهار ترس خود عبادت الهی است با این تفاوت که در خضوع و خشوع سبب آنها فقر ذاتی شی است در حالی که سبب خوف عظمت خداوند است. پس عبادت تکوینی اشیا از دو جهت است: ↩️ فقر ذاتی شئ ↩️ عظمت ذاتی خدا، که مسبب از غنای ذاتی اوست. زیرا لازمه غنای ذاتی لاحدی است و این لاحدی عظمت می آورد، که همان مفاد آیه: «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» است. فقر ذاتی سبب نیاز به علت است و غنای ذاتی است که مفهوم علیت را می سازد. زیرا تا غنای ذاتی نباشد شی نمیتواند سبب ساز و علت شود زیرا معطی شئ باید واجد شئ باشد. ✍️میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ : قاعده علیت «۵» 🧶 میدان دوم: توحید صفاتی در این میدان دو معنای باقی و منزه جای میگیرد. 🔰 معنای باقی معنای باقی از مقابله هلاکت به دست میاید، این فراز با استفاده از اسلوب استثنا، هر شی را واجد هلاکت میداند الا وجه الهی، یعنی وجه الهی هالک نیست. معنای مقابل هالک باقی است. چرا که هلک از واژگان مشترک سامی است که با واژه הלכ در عبری به معنای رفتن مشترک است و از این رو هلاک یعنی رونده، غیر باقی، فانی. و مقابل آن باقی است. 🔘 پرسش: وجه الهی چیست؟ 🔴 پاسخ: بر اساس قاعده وحدت اسوب در اینجا وجه الله باید خود ذات خدا مد نظر باشد تا با سایر فراز ها هماهنگ باشد اما 1⃣ در روایت آمده است: قَالَ: نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يَهْلِكُ ما معصومین وجه خدا هستیم که هلاک نمیشویم. در این صورت وجه الهی غیر کنه ذات اقدس الهی است. 2⃣ ظاهر اضافه وجه به ضمیر مغایب «هاء» نشان می دهد «وجهه» غیر «هو» و مقام کنه ذات است. 🔻پس وجه خدا کنه ذات او نیست و البته حدیث امام رضا علیه السلام كسى كه خداوند را به چيزى مثل داشتن صورت، توصيف كند، كافر است (توحید صدوق ج ۱ ص ۱۱۷)؛ پس وجه الله یا مجاز: ↩️ در کلمه است: یعنی معنای وجه چیز غیر از صورت است. در واقع مقصود خود خداست و معنای وجه: نفسه است. که به قرینه اضافه و روایت پذیرفته نیست اما به قرینه اتحاد اسلوب پذیرفته است و چون قرینه داخلی ارجح است قرینه اسلوب پذیرفته است. ↩️ در اضافه است: یعنی حقیقتا وجه به الله اضافه نشده بلکه خصوصیت و صفتی از وجه مثل معرفی و شناخت مقصود بوده و به جای آن صفت، موصوف آن یعنی وجه اضافه شده است به علاقه میان این دو. و معنی جمله میشود: «هرچیزی فانی است غیر از چیزی که معرف خدا است». این معنا با ظاهر آیه و دعا و روایت که امام رضا ع فرمودند: «پيامبران،رسولان و حجّت‌هاى خداوند بر مردم، وجه خدا مى‌باشند.آنان كسانى هستند كه به وسيلۀ آنها،به خدا،دين او و شناخت او توجّه مى‌شود»(همان) سازگار است. ↩️ جز از کل است: به این معنا که یک وجه اعتباری برای خدا در نظر گرفته شده و ان وجه جزیی از خدا ولی خود خدا اراده شده است؛ این معنا هرچند در نهایت درست است اما اعتبار وجه برای خدا باطل است زیرا مستلزم ترکیب است. 🔻 از بین دو مجاز، اتحاد اسلوب قابل خدشه است چون در فراز دیگر که هم عرض این فراز است یعنی: «یا من کل شی یسبح بحمده» نیز «حمد الله» غیر کنه ذات است و این دو فراز با هم یک میدان را تشکیل میدهند، پس برای بررسی وحدت اسلوب هم، باید بین این دو فراز بررسی شود که بررسی نشان میدهد ترکیب دوم اولی است. پس معنای گزاره چنین است: «هرچیزی فانی است غیر از چیزی که معرف و شناساگر خدا است». 🔻 در اینجا چون وجود نبی و امام ظهور جامع و جمیع اسما و صفات الهی است، در وجودش فنا راه ندارد و هالک نیستند، ولی سایر اشیا چون ظهور یک یا چند اسم الهی هستند هالک هستند. 🔻 عدم هلاکت حضرات معصومین به جهت غنای ذاتشان است اما این غنای ذات، ذاتی نیست بلکه به سبب اتصال کامل به اعلی درجه کنه ذات الهی است، در حالی که ذات سایر اشیا اتصال کامل و در اعلی درجه به کنه ذات ندارد، پس غنا ندارند پس هالک هستند. 🔻 فراز درصدد آن است تا نشان دهد آنچه به طور کامل و در اعلی درجه به علت هستی بخش متصل شود، فانی نخواهد بود و واجب الوجود بالغیر خواهد شد ولی سایر اشیا چون در مرتبه ادنی اتصال به علت هستی بخش هستند، محقق الوجود بالامتنان برخوردارند یعنی تحقق وجودشان ضروری نیست بلکه با منت ظهور وجه الله استکه ایشان محقق الوجود میشوند و الا هالک در ذات هستند. ✍️میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
فلسفه علویه ♑️ : قاعده علیت «۵» 🧶 میدان دوم: توحید صفاتی در این میدان دو معنای باقی و منزه جای میگیرد. 🔰 معنای باقی 🔰معنای منزه «کل شی یسبح بحمده» در اینجا نیز تنزیه خداوند به واسطه حمد الهی است یعنی تنزیه در عین تشبیه است. در نهایه گوید: «اصل‌ تَّسْبِیحُ‌: تّنزیه وتّقدیس وبرائت من نَّقَائِصِ است چنان که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در اینباره فرمودند: «هُو تَنزيهُ اللّه مِن كلِّ سُوءٍ؛ منزّه دانستن خداوند است از هر بدی است». امام صادق علیه السلام نیز در معنای سبحان الله فرموده اند: «تنزیه» است. امـّا تنزیه خداوند دو گونه است: 1⃣ تنزیه مطلق صفات 2⃣ تنزیه مقید صفات 🧶 در اولی هرگونه انتساب صفت، خبر به وی ممنوع است. چنان که در نهج البلاغه آمده است: «كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»، این تنزیه مربوط است به مقام کنه ذات که از بحث پیش رو خارج است. و در دعای یستشیر نیز به همین مقام اشاره شده است: «الْأَوَّلُ غَيْرُ مَوْصُوفٍ» او اولی است که وصف نشود و اول بودن وی عددی نیست. 🧶 ولی در تنزیه مقید که در روایات و آیات آمده است، بحث نفی صفات تنقیصی از خداوند است که در آن سلب سلب است، یعنی: با سلب نقائص از خداوند به اثبات صفات کمالی برای خداوند منجر میشود. مانند: «لیس کمثله شئ». 3⃣ اما در این دعا تسبیح به وسیله حمد وی توسط موجودات انجام میشود. ↩️ حمد در لغت زمانی گفته میشود که کسی ویژگی پسندیده زیادی داشته باشد: «يُقَالُ حَمِدْتُ فُلَانًا اذا کثر خِصَالُهُ الْمَحْمُودَةُ»(ابن فارس، مقاییس، حمد) با بیان این ویژگی ها وی حمد می شود، و حمد در مورد خداوند یعنی با بیان صفات کمالی خداوند. که در اینجا با بیان این صفات تنزیه وی از صفات تنقیصی صورت میگیرد. ↩️ پس در اینجا نوع دیگری از تنزیه شکل میگیرد که میتوان آن را دانست، که در آن با اثبات صفات کمالی، سلب صفات تنقیصی صورت می گیرد. 🔘 پرسش: این حمد در موجودات تشریعی است یا تکوینی؟ 🔴 پاسخ: این فراز از دعا مطابق آیه: «إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»(اسرا: ۴۴) است. در اینجا تسبیح دو نوع است: 1⃣ اختیاری: جن و انس تسبیحشان لفظی و غیر لفظی هر دو است و تسبیح کنندگان این گروه کم هستند: «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» و بسیاری تسبیح نمی کنند: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» اما سایر موجودات، با توجه به معرفتی که به خالق هستی دارند، وی را تسبیح می کنند، چنانچه در قرآن کریم آمده است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون؛ آیا ندانسته ‏اى که هرکه در آسمان‏ها و زمین است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبیح مى‏گویند؟ به‌یقین هریک نماز و تسبیح خود را مى ‏داند و خدا به آنچه انجام مى‏ دهند داناست» (نور: ۴۱) 2⃣ تکوینی: این تسبیح مختص به عالم خلق است و تخطی از آن ممکن نیست. چنان که در آیه: «اسلم، من فی السماوات والارض طوعا وکرها» (ال عمران: ۸۳) عنوان می شود موجودات عاقل هم تسلیم اراده او هستند و این یعنی در عالم امر همه موجودات منقاد امر الهی هستند پس تخطی از امر الهی در مقام تکوین ممکن نیست. 🔻با توجه به عمومیت فراز دعا یعنی تسبیح عمومی همه اشیا باید معنای تسبیح را تسبیح تکوینی دانست. تا تخطی از آن ممکن نباشد. ✍️میرزا محمدرضاصفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh