eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
464 عکس
77 ویدیو
82 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ احضارات مرحوم علامه محمد حسن الهی طباطبایی(ره) ⌜@falsafeh_nazari
✅ احضارات مرحوم محمد حسن الهی طباطبایی(ره) آقای آسیّد محمّد حسن الهی اخوی آقای طباطبایی، صاحب «المیزان»، خیلی متواضع، خاکی و بی‌ادّعا بود. شنیدم: ایشان در عرفان و فقه بر برادرش مقدّم بود و آقای طباطبایی در فلسفه و تفسیر بر وی ترجیح داشت. آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از علمای بزرگ تهران مطلبی درباره آقای الهی نقل می‌کرد که حدّ و حدود دقیق آن از خاطرم رفته ولی قریب به این بود: آقای الهی می‌گفت: زمانی که در تبریز بودم، شخصی نزد من آمد و از من درس «اسفار» خواست. من قبول کردم و مدّتی به وی «اسفار» درس می‌دادم. بعداً فهمیدم که او از علوم غریبه مطالبی می‌داند. آن شخص می‌گفت: من روح ارسطو را احضار کردم تا نزد او فلسفه بخوانم ولی او قبول نکرد. از او خواستم کسی را معرّفی کند تا پیش او فلسفه بخوانم. او شما را معرّفی کرد و کتاب «اسفار» را هم او معرّفی کرد، لذا من با راهنمایی ارسطو نزد شما آمدم و «اسفار» را برای درس انتخاب کردم. همچنین آقای الهی می‌گفت: من از طریق همان شاگرد برای ضعف مزاج و کسالتم خودم را به ابن سینا عرضه کردم تا او مرا معالجه کند. ابن سینا دستوری داد و آقای الهی مدّتی به آن دستور عمل کرد. سپس آقای الهی خودش را به محمد بن زکریای رازی عرضه کرد و او طب بوعلی را تخطئه کرد. ابن سینا و رازی هر دو فیلسوف و طبیب بودند ولی بوعلی در فلسفه مقدّم بود و رازی در طب. یکی از مراجعه‌های آقای الهی برای کلّیِ ضعف مزاج و مراجعه دیگرش برای ناراحتی معده بود. درباره زکریای رازی به یاد دارم رازی گفته بود: مشکل شما کُند شدن خارهای معده است و برای هضم غذا خوب عمل نمی‌کند و سبب ثقل سامعه هم می‌شود. سپس آقای الهی پرسیده بود: راه معالجه چیست؟ رازی گفته بود: شیرین‌بیان. از آن به بعد آقای الهی شیرین‌بیان می‌خورد. يک‌وقت آقای الهی احتمالاً از طریق همان شاگرد، روح پدرش را احضار کرد و متوجه شد پدرش از برادرش - آقای طباطبایی - گله‌مند است. از سبب ناراحتی پرسید. پدرش گفت: چون او مرا در ثواب تفسیرش شریک نکرده است. مطلبی که من بی‌واسطه از آقای الهی شنیدم این است: آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از آقای الهی نقل کرده بود: من راجع به سماوات سبع و ارضين سبع به وسیله همان شاگرد سؤال کردم. جواب این بود: نه اینکه هفت آسمان و هفت زمین یعنی چهارده موجود باشد، بلکه هشت موجود است: یکی زمین علی وجه الإطلاق و در طرف مقابل یکی آسمان على وجه الإطلاق و ما‌بین آن دو، شش موجود است که هم آسمان است و هم زمین بالإضافه. من در قم از آقای الهی پرسیدم: شما این مطلب را از چه کسی پرسیدید؟ فرمود: از سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی! این را بلا واسطه از آقای الهی شنیدم و تا آن وقت نشنیده بودم سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی است. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۳، ص۵۱۷ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ حرکت حبی جناب از لحاظ مشی و طریق حکمی وفلسفی، روشی سرد و خشک دارد، تحلیل و استدلال و تفسیر محض است.البته از این جهت ایشان یکی از نوابغ تاریخ است. عظمتی از عقلانیت وتحلیل و واکاوی پیرامون حقیقت موجودات. اما یکی از نکات جالب وقابل بیان، سخنی از ارسطو که در کتاب بیان شده. ارسطو حرکت را به دو قسم طبیعی و قَسری تقسیم میکند. مانند حرکات . طبع آب وخاک حرکت به سمت پایین وزمین است. وطبع آتش وهوا حرکت به سمت بالا و آسمان میباشد. به بیانی هر موجودی بر اساس طبع وساختار طبیعیش حرکتی دارد، یا به سمت پایین وزمین (سِفل عالم) حرکت میکند و یا به سمت بالا وآسمان (عرش فلک الافلاک) میرود. مثلا اگر آهن یا چوب را رها کنید به سمت زمین حرکت میکنند. ویا اگر آتش برپا کنید و یا هوای درون سینه را رها کنید به سمت بالا حرکت میکنند. این حرکت طبیعی موجودات است. طبعشان آنها را به سمت بالا یا پایین میکشد. یعنی حرکتی که خلاف حرکت طبیعی است. مثلا طبع سنگ حرکتش به سمت پایین میباشد حالا شما سنگ را به بالا پرتاب کنید این حرکت به سمت بالا برای سنگ، غیر طبیعی و یا زوری و قسری است. اما ویژگی هردو حرکت طبیعی وقسری این است که پایان میپذیرند. سنگ در حرکت قسری به سمت بالا، حرکتش تمام شده و حرکت طبیعیش به سمت پایین شروع میشود ودر نهایت بارسیدن به زمین وجایگاه خود، حرکت طبیعی او هم تمام میشود. 🔻ارسطو در این بین از حرکت چرخشی ویا دَوَرانی یاد میکند ومیگوید حرکت افلاک از کدام یک از اقسام حرکت است؟؟ طبیعی یا قسری؟؟ قاعدتا جزء هیچکدام نیست زیرا ویژگی بارز حرکتین قسری وطبیعی پایان پذیری آنها بود، ولی حرکت افلاک پایان ناپذیر ودائمی است، پس حرکت فلک قسم سوم از انواع حرکت است. به اعتقاد ارسطو حرکت افلاک عبارت است از . با این توضیح که نفس وعقل   شاهد کمالات وجمال یعنی خداوند متعال است، لذا در شوق رسیدن به آنها واخذ کمالات وجودی الهی سعی میکند خود را بایک حرکت دَوَرانی به فعلیت رسانده واستعدادهای خود را ظاهر کند تا او هم به کمال رسیده وسنخیت وشباهت به اله پیدا کند. به اذعان ارسطو: زیبا رو مینشیند و دیگران را به حرکت در می‌آورد. محرک اول که بلاتحرک است(خداوند)در کمالات و اوصاف وجودیش ظاهر شده، لذا عقل ونفوس افلاک به سبب تجرد و قرب الی الله شاهد جمال وکمال الهی میباشند، لذا در سودای رسیدن به آن مبدا کمالی هستند. شوق وصول به حق تعالی سبب ایجاد یک حرکت دائمی در افلاک شده است...شور و وجدی آسمانی که سبب حرکت چرخشی بدنه جسمانی افلاک واسمانها شده است. 🔻به عبارتی آسمانها وافلاک به سبب حُب و شوق رسیدن به خداوند در جنب وجوش وحرکت و چرخش مداوم میباشند. وجدی شور انگیز در میانه کیهان برقرار است، از تاب وتبِ جمال الهی آسمانیان در شور وسماع میباشند. لحظه ای از این خلسه عاشقانه خسته نمیشوند ودر چرخش دائمی بسر میبرند. 🔻همین سخن در میان حکمای مسلمان موثر واقع شد وآنها حرکت دایره‌ای و خود دایره را اکمل اشکال هندسی عالم دانسته‌اند. لذا از فرآیند خلقت وتنزل موجودات به واز معاد وبرگشت آنها به مبدا اولیه خود به یاد کرده‌اند که این دو قوس هریک جهتی از دایره خلقت میباشند. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻منطق مشّائی توان اثبات مطالب عرفانی را ندارد؛چه این که توان اثبات مطالب حکمت متعالیه را هم ندارد و باید حکمت متعالیه از منطق مختص خود استفاده کند. قاعدهٔ بسیط الحقیقه که «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشيء منها» بر اساس منطق مشّائی، تناقض است، ولی بر اساس حمل حقیقت و رقیقت، تناقضی ندارد. بر این اساس، همان طور که حکمت مشّاء و اشراق برای خود بخشی به نام منطق دارند، حکمت متعالیه نیز بایست بخش منطقی می داشت؛ اما ملاصدرا موفق به تدوین این بخش نشد. همچنين عرفان نظری باید بخش منطق داشته باشد تا مسائل عرفانی را با آن حل کند. 📘عقلانیت شهود(تحریر فصوص الحکم قیصری)، ج7، ص62 ✅ به مطلب بالا انتقاداتی وارد است از جمله: یعنی طریق صحیح کردن و فکر کردن عبارت است از حرکت بین مجهول ومعلوم. حرکتی واحد است که در ذهن به وقوع میپیوندد، از آنجا که ماهیت تفکر حرکت واحده ذهن بین مجهول ومعلوم است لذا یک طریق و ساختار صحیح برای تفکر و بررسی جوانب مختلف آن وجود دارد نه اینکه چهار منطق وطریق و راه متفاوت برای صحیح فکر کردن وجود داشته باشد. وقتی میگوییم چهار مشرب مختلف هر کدام برای صحیح فکر کردن طریق و روش خودشان (منطق) را دارند به معنای پذیرش معرفتی است. با این توضیح که: مشائیون منطق وساختار بدیهی تفکری دارند که مخصوص به آنهاست، اشراقیون نیز همینطور پیروان حکمت متعالیه هم منطق و روش صحیح فکر کردن مخصوص به خود را دارند، از طرفی قائلین به عرفان نظری هم چنین ادعای دارند.... در این صورت چهار طریق و مشرب فکری چطوری میتوانند با یکدیگر گفتگو کرده و تعامل فکری داشته باشند؟؟ چطور میتوان سخن وادعاهای هر یک را سنجید وفهمید کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟ مشائیون ادعای خود را صحیح دانسته زیرا آنرا منطبق با منطق خودشان میدانند. اشراقیون نیز ادعاهای خود را صحیح میدانند زیرا آنرا منطبق با منطق خود قلمداد میکنند، حکمت متعالیه و عرفان نظری هم به همین منوال هستند. در اینصورت از طریق کدام معیار واحد عقلانی وفکری که مورد اجماع واشتراک انسانهاست باید بفهمیم که کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟ وقتی یک ملاک واحد جهت فکر کردن وجود نداشته باشه چطور باید صحت وسقم مطالب ومسائل چهارطریق حکمی را بسنجیم؟؟ عقل دارای یک ساختار ثابت منطقی است زیرا امر واحد بسیطی است که ذاتا کثرتی ندارد که طبق آن کثرت منطق‌های مختلف وکثیر داشته باشد، این ساختار ثابت و واحد منطقی بین همه ابناء بشر مشترک است واساسا بر طبق آن انسانها میتوانند بایکدیگر تبادل اطلاعات ومواجهه علمی و مخاصمه فکری و گفتگو داشته باشند. اگر جز این باشد و بگوییم به ازای هر مکتب فلسفی یک منطق مستقل مختص به آن مشرب فکری وجود دارد تمام جریانهای فکری وفلسفی وهمچنین سایر جریانهای علمی نیز چنین ادعای رامطرح میکنند..یعنی این سخن دیگر اختصاص به چهار نحله فکری مشاء واشراق و حکمت متعالیه وعرفان نظری ندارد بله جریانهای دیگر مثل فقها ومتکلمین واصولیون ومفسرین ومحدثین و....هر کدام ادعا میکنند که مانیز دستگاه منطقی خاص خودمان را داریم و همگی بر طبق منطق وروش اختصاصی صحیح فکر کردنمان درست میگوییم. از طرفی سایر جریانهای فکری غرب وشرق هم چنین ادعای میکنند. در اینصورت باید پرسید میزان سنجش و عیارِ نقد و ملاک بررسی هر جریان علمی که مورد اشتراک بین همه انسانها باشد کدام است؟؟ وقتی من با یک انسان مدرن غربی حرف میزنم چون میدانم ملاک صحیح فکر کردن بین من واو مشترک است وهردو بر طبق اصول بدیهی منطق ذهنی فکر میکنیم، لذا بااستناد به آن امر مشترک با او گفتگو میکنم ...اما وقتی او چنین ملاک مشترکی راقبول نداشته باشد وبگوید من منطق خودم را دارم واز طرفی من هم بگویم که من هم منطق خودم را دارم پس چطور میتوانیم باهم گفتگو کنیم؟؟؟ بااستناد به کدام ملاک واحد میتوانیم بفهمیم کدام غلط میگوید وکدام صحیح؟؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
اگرچه حُسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد ❖ تصویر رهبری در کتابخانه شخصی و قفسه کتب فلسفی از بزرگان معاصر همچون علامه طباطبایی (بدایه و نهایة الحکمه و شروح آن) و شهید مطهری (شرح منظومه) و علامه حسن زاده آملی (یازده رساله و...) و آیت الله جوادی آملی (شرح اسفار، تبیین براهین اثبات خدا، فلسفه حقوق بشر) و آیت الله مصباح یزدی (شرح اسفار و الهیات شفا، دروس فلسفه) و سید جلال آشتیانی (آثار حکمای الهی ایران، شرح آرای فلسفی ملاصدرا) و دکتر دینانی (دفتر عقل و آیت عشق، نیایش فیلسوف، قواعد کلی فلسفی) و... . 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
45.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸فیلسوفان پوشالی 🔻ادامه در ⌜@falsafeh_nazari
🔻 اخیرا فیلمها و کلیپ‌های از فلسفه پژوه و مترجم، در حال منتشر شدن هست که سعی میکنند او را در حد یک فیلسوف باتجربه و اندیشمندی که برای بحران‌های زندگی انسان ایرانی راهکار جامع و مدون دارد معرفی کنند. در این باره دو نکته قابل بیان است: اول: اردبیلی مترجم ومدرس فلسفه کانت وهگل وبه طور کلی حوزه اندیشه قاره‌ای وایدئالیسم آلمانی میباشد. والبته در حوزه تخصصی‌اش قوی و باتجربه است. ترجمه های او از آثار کانت، فیشته وهگل قابل توجه و استفاده میباشد. اما نکته این است که او تنها مترجم وشارح فلسفه قاره‌ای است واساسا در حد یک فیلسوف صاحب نظر ومحققی که ایده اختصاصی دارد نمیباشد. دوم: مطرح شدن او بیش از آنکه مرهون خلاقیت‌های فلسفی و نبوغ علمی وفکری‌اش باشد بیشتر از سنخ شهرت غیرطبیعی برخی افراد مطرح در فضای مجازی است. گروهی که به سبب مخالفت با و حضور فعال وتاثیر گذار در فتنه‌های مختلف توسط شبکه رسانه‌ای اپوزیسیون به عنوان چهره‌های نخبه و فاخر ملی مطرح شده‌اند. اردبیلی نیز از همین قماش است. اهتمام او در ایام فتنه ز.ز.آ این بود که در قامت یک تئوری‌پرداز چپ مطرح شود. متفکری که برای هر مقطع مبارزه یک طرح مدون ومانیفست مکتوب دارد. البته بیانیه‌های چند صفحه‌ای او در ایام آشوب به قدری انتزاعی بود که عملا هیچ راهکار میان بُرد وحتی مقطعی جهت ادامه مبارزه وآشوب بر علیه حاکمیت اسلامی ایران نداشت. گویا اردبیلی از لحاظ فکری در قرن ۱۸ میلادی زندگی میکند!! او در حال وهوا وزیست بوم فکری_فرهنگی امروز ایران نیست. به گمان اردبیلی دعوای امروز شبکه معاند وتجزیه طلب با جمهوری اسلامی از نوع مواجه فلسفی ایدئالیسم آلمانی با جزم اندیشی کلیسا و نقادی شکاکیت هیومی و راسیونالیسم دکارتی است لذا خود را درقامت یک کانت نجات بخش و یا هگل موعود تصور میکند، که قرار است به سرپنجه خرد وبا کیمیای عقل سوژه محور معیوب وبحران زده مدرن، گره‌های جزم اندیشی رشد سوژه انسان ایرانی که توسط حاکمیت ایران اعمال شده را از بین برده وسراپرده حاکمیت جزم اندیشانه اصحاب قدرت را خرق کند!!!! او حتی تصویر صحیح وکاملی از اوضاع زندگی روزمره و دغدغه‌های امروز مردم ایران ندارد!!! فیلمها و متنهای که در یکی دوسال اخیر از اردبیلی منتشر شده را ببینید ومطالعه کنید هیچ سخن جدی و مطلب دندان‌گیری ندارد به جز طرح صدباره آمال وآرزوهای زِوار در رفته و غیرقابل اجرای جریان روشنفکری تجدیدنظرطلب ایرانی که هربار به بحران وآشوب و آتش زدن سطل آشغالها وبانکها واموال عمومی ختم میشود!!! 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
وآنکه مطالعه نکند نمیداند چیست..... شاید بتوان ارسطو را رب النوع بی بدیل فلسفه وحکمت عقلی دانست....او قطعا از حکمای الهی بوده وبه هیچ وجه در ذیل و تاریخ نیست انگاری غربی قرار نمیگیرد. مطالعه این کتاب تازه طبع، مهم و حقیقتا جذاب میباشد. چه اینکه از طرفی با مفاهیم واصطلاحات بنیادین علم آشنا میشویم واز طرفی با مقایسه این کتاب با طبیعیات کتاب اثر وهمچنین مقایسه آثار با طبیعیات در جلد چهارم متوجه تحولات اساسی این علم در عالم اسلام میشویم. اینکه طبیعیات یونانی تغییراتی مهمی در بین مسلمانان پیدا کرده نشان از عدم تقلید آنها از علوم یونانی وسعی در فراروی از آنها وایجاد دانش های بومی مطابق با نیاز وساحت فکری عالم اسلام بوده است. بر شما باد به مطالعه آثار ارسطو ..مخصوصا کتاب فوق... 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari