جدایی دین از فلسفه
.
#محسن_بهرامی
.
مکتب تفکیک(مکتب خراسان)به نگرش خاصی در علوم مذهبی اطلاق میشود،که پیروانش بر تفکیک آموزههای فلسفی از روشهای دینشناسی تأکید
می ورزند.این مکتب فکری، باالهام از آموزههای میرزا مهدی اصفهانی در مشهد شکل گرفت.
گرچه اهل تفکیک با کلیت روش فلسفی وعرفانی در معرفت دینی مخالف میباشند اما در عمل تنها به روش معرفتی ملاصدرای شیرازی میتازند و روش او را موجب انحراف در تفسیر متون دینی میدانند.
ازجمله انتقادات اصلی به شاگردان میرزای اصفهانی (نگاه سیرخطی)آنان به فلسفه اسلامی میباشد. توضیح آنکه این گروه برای فلسفه اسلامی خط سیر تاریخی ترسیم میکنند که از وضعیت ساده و ابتدایی به وضعیت تکامل وپیچیدگی رسیده ودرانتها حکمت متعالیه ملاصدرا به مثابه حرف نهایی فیلسوفان مسلمان میباشد به نحوی که هرکس هرآنچه پیش از ایشان گفته بالضروره باطل میباشد.بنابراین میتوان با تاختن به مکتبِ صدرالمتالهین شیرازی تمام عمارت فلسفه اسلامی رابرسرِ اهلش خراب کرد و کیانِ اسلامی وملتِ ابراهیمی را از لوثِ وجود این ساکنین منحرف وزندیق پاک گردانید!!!!
گرچه با ملاصدرا نظریه وحدت وجود به ثبوت استدلالی ومتقن رسید، وهستی شناسی عقلی اسلامی برهانی گشت،اما در حوزه معرفت شناسی و حتی برخی از سطوح وجود شناسی سخن صدرابه مثابه فصل الخطاب وخاتمیت فلسفه نمیباشد.اینطور نیست که بعداز صدرا همه حکما جبرا تابع قول نهایی آخوند پیرامون وحدت شخصی وجود بوده باشند.حتی شارحین بزرگ حکمت متعالیه مثل حاجی سبزواری از قول نهایی ملاصدرا پیروی نکرده اند،پس گمان اینکه با تاختن بر وحدت شخصی میتوان اقوال همه فلاسفه راباطل کرد، سخنی است گزاف وبی ربط.
گرچه شعار اصلی مکتب فکری این است که(بین حقایق دینی که از طریق وحی الهی نازل میشود با آنچه محصول اندیشه بشری بهشمار میآیدباید تفاوت و تفکیک قائل شویم) اما ظاهرا مراد این گروه از اندیشه بشری،تنها آراء ملاصدرا میباشد.چه اینکه در مباحث معرفت شناسی سعی دارند باتکرار سخنان مشائیونی نظیر بهمنیار و ابوالعباس لوکری، به مصاف حکمت متعالیه رفته وبا استفاده از ادله فلاسفه ای نظیر سهروردی وقطب الدین شیرازی وخواجه نصیرالدین طوسی تیرخلاص رابه اصالت وجود ملاصدرا بزنند.
اما اوج این ماجرا آنجاست که تابعین میرزای اصفهانی گمان میکنندبا کلامی غیراز کلام بشر وسخنی غیراز سخن فلاسفه، زمین فلسفه راشخم زده اند!!حال آنکه در واقعیت امر آنها با تکرار کلمات وعبارات فیلسوفانی دیگر، به سراغ نقدو رد ملاصدرا ونظریات او رفته اند!!
#مکتب_تفکیک
#میرزا_مهدی_اصفهانی
#محمدرضا_حکیمی
➖➖➖➖➖➖
💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
.
پدرِ تفکیک
.
#محسن_بهرامی
.
بدون شک مکتب تفکیک حاصلِ اندیشه های میرزا مهدی اصفهانی است.به اعتقادایشان فلسفه و عرفان و سایر معارف بشری از پایه با معارف قرآن و ائمه تغایر و تضاد دارند، و از این رو همواره تلاش در جداسازی و تفکیک معارف الهی وحیانی از سایر مکاتب (فلسفه و عرفان و تصوف و..) داشت.
برخی از علمای معاصر،علت مخالفت میرزای اصفهانی با فلسفه وعرفان را ناشی از انگیزشهای روانی ایشان میدانستند.
علامه طهرانی معتقداست که: رد عرفان و فلسفه از طرف میرزا مهدی، در اثر وازدگی نفس و بهواسطهٔ عدم تحمل و عدم وصول در سلوک و از سر کینه بود.(۱)
ایشان بهنقل از سید جمالالدین گلپایگانی که استاد سلوک میرزا مهدی بودنقل میکند که میرزای اصفهانی دارای ظرفیت سلوک نبود ودرنهایت بهدلیل وخامت اوضاع جسمی،روانه ایران شد.
آیه الله سیدجلال الدین آشتیانی بر این باور بود که تلاشها و ریاضتهای فراوان برای فهم مسائل غامض فلسفه و عرفان،آسیبهای جدی بر میرزای اصفهانی وارد کرد و تحملش را نسبت به فلسفه و عرفان از دست داد و به مخالفت با فلسفه برخاست.آشتیانی به نقل از سید هادی میلانی میگوید: ایشان در عرفان سر خورد و به جان فلسفه افتاد(۲)
به اعتقاد مرحوم آشتیانی: پریشان حالی میرزا بر پریشان فکری او تأثیر گذاشته بود.(۳)
سیدجلال الدین آشتیانی در تبیین انگیزه میرزای اصفهانی درتاسیس مکتب تفکیک میگوید:
مخالفت با فلسفه در مشهد برمیگردد به زمان آقا میرزا مهدی اصفهانی. او در ابتدا میرود و همان طریقه آخوند ملاحسینقلی همدانی وآقا شیخ محمد بهاری و آقا سید مرتضی کشمیری را انتخاب میکند.روزه زیاد میگیرد.نماز زیاد میخواند.اذکار و اوراد وارد شده از ائمه را انجام میدهد.مدتی این کار را میکندآقای خوئی برای من نقل کرد، از آقای میلانی هم شنیدم که مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم اصفهانی که استاد آقای بروجردی بود میگفت:مرحوم آقا میرزا حسین نائینی پنجاه دینار به من داد و گفت ایشان را به ایران ببر و معالجهاش کن.ما آمدیم شمیران. جایی گرفتیم.پس از مدتی حالش بهتر و سرانجام خوب شد. بعد میرود نزد مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانی (از شاگردان میرزای نائینی) و مهمان وی میشود.بعدها آقا میرزا احمد میگفت: شواهد الربوبیه را پیش من میخواند اما فهم مطالب فلسفی برایش بسیار دشوار بود.[میرزای اصفهانی]در ابتدا چنین عقایدی نداشت.اما پس از آن که به اصفهان رفت، کارش به جایی رسید که از عرفان سرخورد و به جان فلسفه افتاد.(۴)
.
منابع
۱_علامه طهرانی، تشابه آراء میرزا مهدی اصفهانی و شیخ احمد احسائی، مکتوبات خطی ص۸۲
۲_آشتیانی، نقدی بر تهافت، ص۴۲
۳_جمشیدی، گنج پنهان فلسفه و عرفان، ص۱۱۹
۴_کیهان اندیشه، ش ۱، پیرامون تفکر عقلی و فلسفی در اسلام، ص۲۴-۲۵
#مکتب_تفکیک
#مکتب_معارفی_خراسان
#میرزا_مهدی_اصفهانی
#محمدرضا_حکیمی
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
بررسی تعریف علامه مظفر از یقین
بدون شک مرحوم #علامه_محمد_رضا_مظفر از جمله فقیهان واصولیون و عالمان بزرگ دوران معاصر میباشد. هرچند قدرِ این عالمِ گرانقدر ناشناخته باقی مانده اما این امر چیزی از وزانت علمی ایشان کم نمیکند.
بااین حساب کتاب #المنطق ایشان سالیان درازی است که محور تدریس علم منطق در حوزه های علمیه میباشد. کتابی که با وجود درخشش نام نویسنده عالم ومحققش، اثری دقیق در حوزه #منطق نمیباشد، وحاوی اشتباهات روشی وتحقیقی است.
از جمله این اشتباهات، تعریف ایشان از مساله #یقین میباشد.
حکماء و منطق دانان پیشین در تعریف یقین گفته اند: (اعتقادُ الذی لایَحتَمِل النَقیض ولا یُمکن زواله) یعنی یقین اعتقاد وتصدیقی است که دو ویژگی جزم و زوال ناپذیری دارد. به این معنا که اگر تصدیقی برای انسان حاصل شود، یا نسبت به احتمال وقوع نقیضش تردید دارد که دراین حالت #تصدیق_ظنی حاصل شده، یا آنکه تصدیق فوق احتمال نقیض ندارد، که دراین صورت #تصدیق_جازم محقق میشود. در عین حال اگر اعتقاد فوق زوال ناپذیر باشد وتغییر نکند، یقین به معنی اخص وفلسفی آن محقق میشود.
مثلا: درتابستان هوا گرم است، قطعا فردی که در گرمای تابستان این تصدیق برایش حاصل میشود احتمال اینکه شاید هوا سرد باشد و او اشتباها گرما را درک کرده (لایَحتمل النقیض) را نمیدهد. و البته اذعان دارد که این مساله تغییر نمیکند وامکان ندارد که ساعت ولحظه ای بعد به این مساله که گرمایی در کار نبوده و او درواقع سرما را درک کرده اذعان کند (لا یحتمل الزواله).
بااین حساب #مرحوم_مظفر شرطی دیگر در تعریف یقین اخذ کرده (الاعتقادُ مطابقُ للواقع الذی لا یحتملُ النقیض لا ان تقلید) ایشان شرط مطابقت با واقع را در وجود یقین در نظرگرفته، گویی پس از تحقق تصدیقِ لایحتمل النقیض وزواله حال باید بررسی کرد که آیا این چنین تصدیقی مطابق عالم خارج هست یانه؟؟در این موقف شبهه #میرزا_مهدی_اصفهانی موسس #مکتب_تفکیک مطرح میشود. از آنجا که انسان به نحو مستقل امکان دسترسی به واقع راندارد، لذا هیچ راهی جهت انطباق یقین با واقعیت وجود ندارد. پس یقین و برهان یقینی که غایت اصلی منطق و #فلسفه است هیچگاه محقق نمیشود.
در نقد نگاه فوق باید گفت حاصل جمعِ تصدیقی که لایحتمل النقیض میباشد وزوالش متصور نباشد، قطعا انطباق با خارج است. اساسا صدق باواقع شرط عارضی یقین نمیباشد، که بخواهیم مانند مرحوم مظفر آنرا شرط تحقق یقین بدانیم، که حالا این نقد وارد شود که ملاک انطباق ادراک یقینی با خارج چیست؟؟ بلکه انطباق با خارج به نحو اندماجی در ضمن تصدیق یقینی ملحوظ است. یعنی وقتی ما مطمئن هستیم که الان هوا گرم است و احتمال نقیض و زوالش را نمیدهیم، خود به خود آنرا مطابق با واقع میدانیم ودیگر نیاز نیست که فرایندی دیگری طی کنیم که ببینم آیا گرمایی که درک کردیم مطابق با واقع هست یانه!!!! به عبارتی شرط انطباق با عالم خارج، شرط ضمنی یقین است، وقتی احتمال نقیض وزوال اعتقادی را نمیدهیم در ضمن آن مطابقت با خارج نیز محقق میشود. شرط انطباق باخارج بدان صورت که مرحوم مظفر میگوید شرط انضمامی یقین نیست. یعنی اینطور نیست که وقتی احتمال نقیض وزوال اعتقادی راندهیم حالا در پی این باشیم که آیا این عقیده مطابق خارج هست یانه.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟