eitaa logo
فامنین گرام
2.9هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
111 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان 👈 قسمت پنجم 🔅 بهار و کوچه باغ 🔹با دلی مالامال درد ، از قتلگاه امیر بیرون آمدیم . آسمان هم مثل دل ما هوای گریه داشت. گویی می خواست به ما فرصتی بدهد تا آرام بباریم بغض پر از هزار فریاد را بی آنکه نگاهی آزارمان دهد. به محض خروج از باغ نگاهم دوید در کوچه باغ قشنگی که پر بود از یاد خوش یاران و عطر بهاران. یاد یاران حاضر در دل و غائب از نظر. دل و جان هم رفت از پی نگاه، در میان آن دیوارهای بلند که خاطر داری را بلد بودند. انگار در دل دیوارها ،بوی نفس های آشنایی مانده بود برای این روزهای سخت جدایی! 🔸باران، نم نم بر تن دیوارهای کاهگلی می زد و عطر خوش خاطره را در فضا می پراکند. مردی از جوی، آب بر می داشت و بی اعتنا به نم نم باران ، جلوی سفره خانه اش را آب پاشی می کرد. نگاهم روی زمین پی موج موج آب هایی رفت که سراسیمه به جوی برمی گشتند. آنها نمی خواستند از جوی جدا شوند و قطره قطره شوند. 🔹ای کاش زبان زلال آب را بلد بودم. خم شدم تا دستی در آب بزنم و با قطره ها حرف بزنم که دیدم فوجی از مورچه ها در آب غرق شده اند. لانه آنها را آب برده بود! حتما مورچه ها فریاد می‌زدند و دنبال خانواده و دوستانشان می‌گشتند اما گوش ما از شنیدن ناله هایشان عاجز بود و دلمان بحالشان نمی سوخت. آن مرد هیچ اهمیت نمی داد که این آب ،بنیان مورچه ها را می برد.! چقدر خوبست که فکر، فرار است. از غصه مورچه ها فرار کردم و به راهم ادامه دادم. 🔸بوی آب قنات و خاک و گلاب بهم آمیخته بود و ذهن را بازیچه احساس میکرد. و عجب بازی خوشی... در گذر از پیاده رو باز نگاهم گیر کرد در نگاه شفاف گلی که خدا را جیغ میزد! چنان جیغی که میخکوب شد دلم، پای نگاه گل... اوج جمال و نهایت لطف بود این گل! نه... این گل که گل نبود، خمی از زلف پر پیچ و تاب خدا بود! دلم تبارک الله گویان دور هر پر گل گردید و گردید ... نه یکبار نه هفت بار... شاید هفت هفتاد بار... من در حج عشق بودم به دور خدا... با لب هر گل لبیک گفتم و لبیک شنیدم... و چقدر مست می‌کند لب جمیل خدا جان عاشق دیوانه را... رهگذران مرا می‌دیدند و جنونم بر گل را... برایم مهم نبود که بگویند دیوانه است من با خدایم مست عشق بودم . چه غم که عاقلی فارغ از عشق،مرا کند سرزنش... من به فتوای بابا طاهر و حضرت حافظ ، عالم خوش این چنین دیوانگی را پسندیده بودم. نمیدانم چه مدت با سر زلف خدا مشغول بودم. عالم بی زمان و بی مکان را می چشیدم و لذت لحظه حال را و بوی دل خدا را. 🔹حیف که آسمانیان نمی گذارند این لحظات خوش دیری بپاید و پای دل از گل دنیا بر آید. برقی که از صاعقه جمال مرا گرفته بود رها کرد و اندکی بعد به خود آمدم. تازه متوجه نگاهها و صداهای اطرافم شدم. دوستم می گفت: _بس است دیگر بیا برویم. مردم می‌گویند "مگر تا بحال گل ندیده" ! _خندیدم و گفتم: آنها گل را ندیده اند که از کنارش بی احساس میگذرند. من دیده ام که دیوانه جمال و کمالش شدم. آنها مو می‌بینند و من پیچش مو. در حالیکه با دوستم از خوشی آن تماشا، نکته ها می‌گفتیم پای پیاده و دل سوار بر عشق تاختیم به سمت بیابان خدا... آنجا که افق عشق تا خدا گسترده بود... ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان 👈 قسمت ششم 🔅 هوای بهار و هوای توسل 🔹سراپا غرق تماشای غروب بودیم که از گلدسته های امامزاده ابراهیم صدای الله اکبر در دل صحرا طنین افکند. عجب اذانی... از او می گفتند... وقتی که ما در چشم خورشید محو جمال او بودیم، وقتی که از سنبله ها ،مست عطر خدا بودیم. مدتی بود که ما نماز را در قد قامت علف اقامه می‌کردیم. با هر نسیم، پی هر خمیدن علف به رکوع و سجده می رفتیم و سبحان الله می‌گفتیم. و پس هر برخاستنی تمامی سوره حمد و توحید را بر سلول سلول وجودمان تلقین می‌دادیم. و اینک موذن ، اذن می گفت تا مردمان به صف شوند. 🔸راهی امامزاده شدیم. گنبد مخروطی شکل و گلدسته های فیروزه ای امامزاده، آن دشت کویری را کرامتی بخشیده بود. در حیاط ورودی، حوضی و کاجی بود که خوشامد دلنوازی به تازه واردان می گفت. از حیاط با صفایی که دیوارهای کاهگلی داشت و با ختائی فرش شده بود گذشتیم تا به حیاط پشتی امامزاده و صحن زنانه برویم. از دالان کوتاهی گذر کردیم و به حیاط پشتی رسیدیم. حوضی بزرگ در وسط حیاط بود. دو طرف حوض باغچه هایی با کاجهای زیبا و در دو طرف باغچه ها حجره هایی مجزا برای زائران. صحن و بارگاه و ایوانش بالاتر از حیاط بود. و بوسیله چند پله به حیاط منتهی میشد. صحن حرم و ایوان و سقفها با آینه کاری و کاشیهای متنوع و نقاشیهای خاص تزیین شده بود . مجموعه زیبایی بود از معماری اسلامی . 🔹اما زیباتر از معماری، حال و هوای حرم و مردمانی بود که دل دوخته بودند بر این آستان . هر یک با داستانی و دردی و یا دردهایی. تا مگر حضرت شفیع آنها شود در اجابت خواسته هایشان به درگاه خداوند. اینجا بود که هزاران سوال بی جواب بود تا خدا . حیات بعد از مرگ چیست؟ شفاعت چیست؟ توسل چیست؟ چه کسانی بعد از مرگ زنده اند و می‌توانند پیش خدا شفاعت کنند؟ چقدر به معجزه و شفاعت اعتقاد داریم؟ آیا تا بحال جوابی از این توسلات گرفته ایم؟ چرا بعضی ها جواب نمی گیرند؟ پشتوانه این عقاید ما متوسلان چیست؟ آیا نمیتوانیم مستقیما به خدا متوسل شویم؟ آیا نذرهای ما برای امکان مقدسه مورد قبول خداست؟ آیا این نذرها واقعا در راه خدا و اعتقاد مردم به خدا خرج می‌شود؟ آیا می‌شود نذر را تغییر داد؟ آیا مردمی که امامزاده ندارند رابطه شان با خدا و حاجاتشان به مشکل بر میخورد؟ و هزاران سوال دیگر... فکرم درگیر این سوالات بود که یادم آمد دوستی از من خواسته آنجا برایش دعا کنم. 🔸همانجا در حیاط صحن پای کاجی که دست بر دست ، پنجه بر پنجه تا دل آسمان بالا رفته بود ایستادم و خدا را یاد کردم و از خدا خواستم به حرمت حاجت آن دوست دردمند و همه دردمندان را بصلاح خداوندی اش روا گرداند. خانمی که در آن نزدیکی ، حواسش به ورود و تماشای ما بود گفت: "مادر برو داخل حرم، قفل ضریح را بگیر و دخیل ببند و حاجت بطلب اینطوری که حاجت نمیدهند!" حرفی نداشتم که بزنم. گفتم چشم مادر دخیل می بندم. شما هم برای حاجت ما دعا کنید. و او از ته دل گفت: "الهی به حق شام غریبان ، حاجت روا شوید مادر". و گویا این همان دخیلی بود که باید می بستم و این همان دهانی بود که باید با آن دعا می‌کردم. دهانی که با آن گناه نکرده بودیم. با عقیده و مرام او کارم نبود. سنی از او گذشته بود و نمی شد شاخه باورش را سمت دیگری گرداند. مهم این بود که دل او هم با خدا بود. 🔹هوا تاریک شده بود. و ما در این چند ساعت آنقدر غرق لحظات بودیم که هیچ یادمان نبود خانه ای هست و چشم انتظاری. نماز و نیازمان را در آن بارگاه پایان دادیم و با حالی خوش، بسوی خانه روانه شدیم. تا روزی دیگر و راهی دیگر و روایتی دیگر... ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ #با_نویسندگان_ماوایی شهرستان #فامنین ✅ #جور_دیگر_باید_دید 👈 قسمت هفتم 🔅کاشان در هوای بهار - دره پریان 🔹انصاف نیست بهار باشد و جان زمین از بوی خدا بجوشد و دل نجوشد بهر تماشا. دل اگر بیدار باشد و منتظر بر در دلدار ، همره باد صبا ،هر دم می‌رسد به دل بوی زلف یار . در خم گیسوی دلبر ، از #دره_پریان سر بر آوردیم. 🔸اردیبهشت بود و زمین و زمان چونان بهشت. نسیم خنکی می وزید و تا عمق جان نفوذ می کرد. به هر طرف نظر می کردی، گلی زیبا دلبرانه ره دل میزد. آدم، مثل پروانه ها حیران می شد. در این میان بلبلی هم دست به کار شد و هر چه شوق در دل داشت به آوازش داد، نمیدانم در آواز بلبل چه بود که شور از جان جهان بر آمد. 🔹 یکباره انگار زمین و زمان دیوانه شد، شقایقی پیش چشمم جامه درید، بنفشه با هزار دست جان بر افشاند، زمین در طرب آمد و از دلش یکباره هزاران گل دمید. خورشید دلبرانه خندید و آب مستانه رقصید، جان جان جان جهان پیدا بود! عشق غوغا میکرد. نمیدانم آسمان می خواست بر دل زمین افتد، یا که زمین می خواست به آسمان پر بکشد! و من چنان ذره ای معلق بین زمین و آسمان، حیرانتر از حیران، می خواستم چنگ در گیسوی خورشید زده تا قلب نور بروم... ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم #دهقانی (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان 👈 قسمت هشتم 🔅بهار کاشان _ دره پریان 🔹چونان ذره ای بودم سرگردان در موج موج انوار تجلی. گویی در کوه طور بودم و با هزار چشم ، اما کور... با همه جان اما بی جان... با همه جهان اما تنها ،در میان دره پریان. انگار از جان جهان ندایی میامد، که از اثر آن ندا، دم به دم، این همه جمال در جان جهان پیدا می شد. سر بر دل زمین نهادم و دل در آسمان دادم... باز ندا آمد... "اِنّی انَا رَبُّک ، فَاخلَع نعلیک اِنّک بِالوادِ المُقدّسِ الطُوی !" 🔸لحظه، لحظه ی اجابت بود... آن همه کو کوی من، مرا برده بود در کوی او. باب تجلی باز شده بود، یک شعشه از آن شعاع، در جان این دره، اثر کرده بود و هر ذره را مست و مدهوش می کرد . جان بی هوش ، چه خبر داشت از آن سروش؟ لب شقایق را بوسیدم، بنفشه ها را بوییدم، خدا را چشیدم و سر بر زمین نهادم و دامن خدا را دیدم... زمین در گوش دلم زمزمه کرد "وَاسْجد و اقتَرِب..." 🔹حالی داشتم در دل خوش حالی گویی دست خدا بر سرم بود و نگاهش پناه دلم با سرعت نور، می رفتم به ابتدای حضور به آنجا که خدا بود و من از خیال خدا جان گرفتم و در دامن وجود سراغ از صاحب جود گرفتم آن دم که خالق مهربان و زیبایم به دلرباترین ناز گفت: "...اَنا ربُّکم..." مبهوت آن مهربانی بی مثال تشنه بر تکرار آن لفظ جان، بی خبر از عظمت آن شاهد عاشق کش، مستانه گفتم: بلی یا ربنا... بلی یا ربنا... بلی یا ربنا... ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان 👈 قسمت نهم 🔅بهار کاشان دره پریان 🔹دره پریان بود و درگه راز دل بود و دلبریهای آن طناز بی نیاز این باد نبود که بویی داشت، شقایق نبود که می رقصید، نور نبود که می تابید، آب نبود که می تراوید، همه و همه اثر حضور لطیف خدا بود که از جان زمین و زمان می جوشید . حس میکردی سحرگاهان ملائک برای سجده به زمین آمده اند. و بوی ملکوت را در جان آن دره ی زیبا بجا گذاشته اند. انگار هر گلی از سجده گاه فرشته ای روییده بود. و نقش هر گل، تجسمی از روی آن فرشته ساجد بود. 🔸بی خود نیست که دل بی قرار می‌شود بر روی گلها! ای کاش شاعری، زبان شیرین گلها را می فهمید. ای کاش نقاشی می توانست ناز نگاه گلها را وقتی در چشم آدم زل می‌زنند ، عشوه ی بنفشه ها را وقتی با نسیم می رقصند، خنده ی همیشه بهار را وقتی به روی پروانه ها می خندد، نقاشی کند. یعنی می‌شود خدا آرزوی مرا بر آورده کند و روزی کسی بتواند جلوه پنهان لطف خدا را نقاشی کند؟ 🔹بر چینی از دامن چین چین لطف خدا ، توی دل شقایق ها جا خوش کرده بودم. شقایقی چشم در چشم من دوخته بود. انگار سر هم صحبتی داشت. من به شعور بالای طبیعت ایمان دارم، که شقایق از دلم خبر داشت. سرم را پیش لبش بردم. به خدا که از بوی نفسش مردم... زبان بریده هیچ نگفت... لیکن با زبان بی زبانی هر چه بود گفت... از خدا تا آدم را... از آدم تا خاتم را... از حسین تا حلاج را ... وضوی خون و راز گل سرخ را... و سپس پرپر شد و جان داد و داغ خود را بر دل من گذاشت! عجب سر سنگینی در سر و بر دل داشت. آری هر که در عشق دلی دارد، باید که سر خمیده چون شقایق، سر در حلقه دار جانان دارد. ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
🌙 #رمضان می آید و دل می رود... از دل آسمان صدا می آید گویی صدای هل من عاشق خدا میآید ایُّها الناس... کدام بنده به شوق ،سمت من می اید؟ 🌸 ماه رمضان می آید ... وقت ضیافت خداست. وقت بر خاستن از سر جان و جهان. وقت تهی شدن از خود و هر چه منیت است. وقت پر شدن از آنکه نیست و هست. وقت رهایی... وقت سحر و دولت بیداری وقت دلدادگی و دلبری وقت اضطرار و استجابت وقت عشق و عنایت وقت ،وقت است وقت رفتن به عجیب ترین مهمانی. مهمانی خدا ! 🌼 مهمانی خدا چگونه است؟ در مهمانی خدا، باید تهی بود و طالب. باید شکسته بود و خسته. باید زار بود و نزار. در این مهمانی خوانی گسترده اند از خاطر خوب خدا. خاطر خواهان خدا ،مهمانان خاص اویند . آنهایی که دلشان همیشه پر از خاطر خداست. و دار و ندارشان صرف خاطر خواهیست. برای رفتن به مهمانی خدا فقط یک لباس برازنده است. لباس #عشق_و_اخلاص . و یک مرام شایسته است ،شوق دیدار... در این فراخوان آسمانی که درهای آسمان گشوده می‌شود ، تا ملائک بساط ضیافت خدا را بگسترند خوشا آنانکه قبول خدمت شوند و بر پر ملائک بالا پرند. دلم پرواز می خواهد. دلم با تو ای خدا... دم افطار ، یک پیاله شراب راز می خواهد. ای عزیز مصر وجود... همچو یعقوب، مضطر و منتظرم... عنایتی کن ای شاه کرم تو بر دلم... ✍ سرکار خانم #دهقانی (مادر_دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان 👈 قسمت دهم 🔅بهار کاشان _ دره پریان 🔹راز و نیاز با شقایق، آتشی در دلم زده بود که خاموشی نداشت. این آتش محتاج جرعه ای از رحمت و عنایت بود. آبی می بایست تا این آتش فرو بنشاند. عجب حکایتی است اشک، که درمان آتش دل است! پس از دیدار شقایق ها ، راهی سر منزل آب شدیم. راه چشمه ای که جان این ملک زیبا را می نوشاند و مست می کرد ،از میان دره پر فراز و نشیب می گذشت. کافی بود بر رد پای پاک آب بروی، تا به آن چشمه زلال و زیبا برسی. اما... رفتن به این آسانی نبود. راه فراز و نشیب داشت. پایمرد می خواست و پای افزار. همت میخاست و دلی عاشق. باید عاشق جاذبه آب و آسمان باشی تا چشمه بر خلاف جاذبه زمین تو را بالا ببرد. 🔸صدای زیبای آب جاری در دل آن دره رویایی ، وقتی با آواز بلبل در هم می آمیخت، دل آدم را تا فهم حس نبی، وقت شهود بهشت و نزول آیت جنات تجری تحتها الانهار راه می برد. قدری اگر شیشه دل شفافتر بود میتوانستی زیر هر درخت شمایل پریان را شهود کنی و حال بهشتیان را بچشی. چرا که نه؟ مگر نه آنکه دل آینه جام جم است؟ مگر نه آنکه مردان خدا، عالم خدا و خیال خوشش را در دل خود دیدند ؟ باید از عمق دلی پاک ، بطلبی دیدار خدا را. مگر نگفته اند دل به دل راه دارد؟ مگر می‌شود دلت برای خدا تنگ شود و خدا که خود دلتنگ تر از آدم است برای بنده خود، نیاید به هوای دل تنگ بنده عاشق؟ به خدا که خدا بر در دل حاضر است. این دل است که از دلدار غافل است. باید چشم دل باز کرد و دید آنچه را نادیدنی است... 🌺چه خوش گفت هاتف اصفهانی : چشم دل باز کن جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی با یکی عشق روز از دل و جان تا به عین الیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو ادامه دارد... ✍ نویسنده: سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
🌙 مهمانی خدا 👈 قسمت اول 🔹چه خبر از مهمانی خدا، ای اهل ضیافت؟ ای همه مهمان، سالی و سالهایی بر خوان خدا ،از این خوان آخرین چه خبر دارد کسی؟ از اینهمه مهمان چه کسی دید میزبان نهان خویش را؟ از اینهمه کسی هست آیا ، که عنایتی و گوشه ابرویی نموده باشد میزبان بر او؟ 🔸مگر می‌شود بر خوان کرم حضرت کریم مهمان باشی و حرفی برای گفتن نداشته باشی؟ مگر نه آنکه وقتی کسی به دربار و بار شاهی برود ،حرفها میگوید در وصف بار و شکوه شاه؟ آنچه را که چشمش دیده و دلش چشیده با چنان زبان و بیانی می گوید که با آتش حسرت ، جان و دل شنونده را می‌سوزاند. آیا کسی نیست که چشم و دلش خوان و بار خدا را دیده باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد تا دلها را در آتش شوق مهمانی خدا و خوان کرمش بسوزاند؟ 🙏 ای همه مهمان بر خوان خدا، محض بندگی، چشمها را باز کنید دلها را بیدار کنید دستها را پر کنید و از این خوان کرم، لقمه ای، جرعه ای جامی ،برگیرید بهر شفا... مضطران خدا منتظرند ... منتظر جرعه ای از خوان خدا و دعایی از دل شما... ✍ سرکار خانم (مادر _دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
فامنین گرام
‍ 🌙 مهمانی خدا 👈قسمت دوم 🔹برای مهمانی خدا چه باید کرد؟ به حضور خدای عظیم ،چگونه باید رفت ؟ شایسته این بزم ، چه پوشش و چه گویش و چه منشی است؟ برای خدای کریم ، هدیه چه باید برد؟ در این مهمانی چه باید خورد؟ رزق این خوان شاهانه چیست؟ کسی که قصد رفتن به یک مهمانی مهم دارد، حتما از مدتها قبل بفکر برنامه و بودجه ایست. برای این مهمانی لباسی درخور تهیه می کند و تحفه ای شایسته تدارک می بیند. و مدتها بر آنچه باید بکند و نکند و بگوید و نگوید، اندیشه میکند، تا رفتارش مورد پسند میزبان باشد. دوست دارد که برای میزبان ، محبوب باشد و با خاطر و خاطره ای شاد باز گردد. 🔸یکسال است که ما می‌دانیم خداوند بار عام خواهد داد. فقیر و غنی ،سخی و بخیل، مست و مستور، عابد و زاهد، همه و همه مهمان این بزم خواهند بود. همه بر سفره رزق معنوی خداوند خواهند نشست. رازق خداست و به هر کس بقدر جوع و وجودش روزی خواهد داد. و هر کس بقدر وسع و وجود خود از آن خوان بر خوردار خواهد شد. هر کس روزه ای گرفته و نمازی خوانده برای ثواب آن ،به ثوابش خواهد رسید. هرکس بندگی کرده برای طلب بهشت، اگر بندگی او قبول باشد، برایش بهشت را خواهند نوشت. 🔹اینها بندگانی هستند که در این مهمانی برای تجارت با خدا حاضر شده اند و در انبان خود طاعت و عبادت آورده اند. و خدا کریم است و کریمانه عوض می دهد. عده ای هم سراپا نیازند و برای طلب نیاز آمده اند. مضطرند و برای اجابت آمده اند. و خداوند با مضطران مهربانیها می‌کند. 🔸اما گروهی هم هستند که برای رسیدن این مهمانی لحظه ها را شمرده اند، و سراپا شوق آمده اند. همه بودشان شوق خدا شده است و برای قربان شدن آمده اند. نه بهشت می‌خواهند و نه یار حور سرشت ، نیتشان تنها عشق است و عشق. خدا مشتاق این عاشقان است... می خواهد مهمانان عاشق خود را که از بسا صفا آینه جمال خدا شده اند به آسمانیان بنماید . می‌خواهد بارگاه خود را با آنها بیاراید. می‌خواهد عظمت خود را در جان عاشقان ببیند و بار دگر بر خود تبارک الله بگوید... ای خوشاااا آنانکه از دل خدا آوای تبارک الله برآورند ... خدایاااااا مضطر آمده ام هیچ ندارم نه طاعت و عبادتی نه معرفت عاشقی... بینوای و بی روزی ام بر خوان تو ،به رزق عشق تشنه ام. بر مهر تو گرسنه ام. بر کَرم تو دل بسته ام. یاااااا رب... سه سال است که از قدر تا قدر و از عید تا عید بر مواعید تو دل دوخته ام... یاکریم و یا لطیف یا رحیم و یا رئوف یا رحمان و یا جبار دلم را دریاب که سخت دلشکسته ام... ✍ سرکار خانم (مادر دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
🌙 #مهمانی_خدا 👈 قسمت سوم 🔹یازدهمین روز از مهمانی خداست. یازده سپیده و شامگاه در بزم عاشقی با خدا برابر نشسته ایم. یکی بگوید که از جمال آن محبوب بی همتا چه دیده است؟ یکی بگوید که از دست آن ساقی سیم ساق چه خورده است؟ یکی بگوید که از لطف نگاه آن لطیف بی همتا چه دیده است؟ مگر می‌شود هیچکس ،هیچ ندیده باشد از آنهمه زیبایی و پیدایی؟ مگر می‌شود هیچ جانی، هیچ نچشیده باشد از آنهمه شور و شیرینی؟ مگر آنکه شیفته و شیدا نباشد و نداشته باشد چشم و دل بینایی... 🔸حیف است که باز آییم از سر آن زلف پریشان و نباشد در چنگ دل تاری از آن طناز رویایی... خدایا مرا با سر زلف تو خیالهاست خدایا مرا در خواب با تو رویاهاست مرا در بیداری با تو کارهاست... آنگونه که تو مرا در خیالت داشتی و پروردی و به عالم آوردی و به کار خویش مشغول داشتی. کار تو خدایی و بنده نوازیست. کار من بندگی و عاشقیست. خدایا اگر در هزاران هزار حجاب ، روی خوش خویش نهان کنی ، با هزاران هزار خیال راه تو می‌پویم و سوی تو می آیم. مگر تو میتوانی پنهان شوی با اینهمه پیدایی !؟ می جویمت ،هر جا که جانی است. می بویمت ،هر جا که بویی است. می یابمت، هرجا که حاضری... آخر بگو ای دلبر دلدار من ، کجاست که تو در آنجا حاضر نیستی ؟ "جان و جهان دوش کجا بوده ای... نی غلطم در دل ما بوده ای..." ✍ نویسنده: سرکار خانم #دهقانی (مادر_دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
فامنین گرام
‍ 🌙 👈 قسمت چهارم 🔹 وقتی کسی برای مدتی ساکن جایی می شود او را بنام آن شهر خطاب می کنند مثلا می گویند شیخ محمد شیرازی . وقتی هم کسی با کسی همنشین می‌شود و از سفره او می خورد کم کم به صفات او متصف می‌شود و حال همنشین ، بر دل و جان او می نشیند. 🔸ما روزی چند مرتبه هم صحبت و سالی یک ماه مهمان خداییم، و از رزق خدا می خوریم. پس باید کسی با اینهمه، اثری و نشانی از همنشین آسمانی خود داشته باشد. خداوند سلطان جمال و جلال و لطف و عزت هستی است. مگر می‌شود کسی همنفس و همنشین خدا بشود و از خدا که منشا همه آثار است، اثر نپذیرد ؟ کسی که یکماه همنشین خدا باشد ، باید خدایی شود. بعد از یکماه مهمانی در بارگاه نور و لطف و مهر و صفا، باید که در جان مومن، اثری از اینهمه پیدا شود. 🔹اگر این ضیافت به پایان رسید و وسعتی و گشایشی در دل و جان آدمی پیدا نشد، آدمی باید شک کند به نیت و عمل خود. و با خود فکر کند که او همنشین خدا نبوده است. بلکه غرق در خود بوده است. نماز و راز و نیازش برای منفعت خویش بوده است نه معرفت خدا. خدا بویی دارد... خدا خلقی دارد... خدا صفاتی دارد و صفائی دارد... کسی که از مهمانی خدا میآید باید بوی خدا بدهد. باید صفایی خدایی در جانش باشد. باید صفاتش خدایی شده باشد. 🔻اگر در این همنشینی ،نشانی از خدا نگیریم، باید برخود بگرییم که بخود مشغول بوده ایم و حواسمان به خدا و خوان خدا نبوده است. بخود آییم... تا فرصت باقیست... مبادا در این بار عام و از این خوان کریمانه حضرت کریم دست و دلمان خالی بماند. ✍ شاعر: سرکار خانم (مادر_دانیال) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
🌙🌸🙏🌺🌙🌸💞🍃 🌺💐 🙏 🌸 🌙 🌺 💞 🍃 🔹وداع با #ماه_خدا🌹 الوداع ای مه پر فیض و عطای رمضان الوداع خوان پر از جود و سخای رمضان ای خوش آن کس که خطا وگنهش بخشیدند در شب قدر شب عفو خطای رمضان می شود باز هوائی دم افطار دلم تا لبی تر کند از جام ولای رمضان هر گز از خاطر این شهر نگردد بیرون ذکر الغوث من النار و دعای رمضان گر چه در سینه پر حسرت شیدا مانده نغمه های خوش و آن شور نوای رمضان عید فطر آمده از ره همه خوشدل باشید که دهد اجرت اعمال خدای رمضان 💐 پیشاپیش #عید_سعید_فطر بر همه مومنان مبارک باد. ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ 🍃 💞 🌺 🌙 🌸 🙏 🌺💐 🌙🌸🙏🌺🌙🌸💞🍃
💠به بهانه هشتم ذی الحجه نذر سفیرحضرت ابا عبدالله الحسین (ع) (ع) طعم خوش سیب را کسی درک نکرد معنای یجیب را کسی درک نکرد آن روز که کوفه را ریا می بلعید مهمان غریب را کسی درک نکرد فتاده به میدان کوفه غریبی دعای لبش ذکر امن یجیبی سفیر وفادار عشق است او سراپا همه مهربانی نجیبی اگر چه به کوفه غریب است وتنها به سر دارد اما چه شور عجیبی تنش زخمی تیغ نامردمان به بالین ندارد کسی یا طبیبی گرفته فضا عطر خوب تنش را کز او می تراود عجب بوی سیبی شده آشنای لبش این سخن میا سوی کوفه حسین یا حبیبی دراین شهر صد چهره فتنه خیز به جز بی وفائی نیابی نصیبی تو شیدا بنال از غم داغ مسلم که از داغ گل نالد هر عندلیبی ✍ شاعر: آقای حسنعلی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
‍ ‍ ‍ 🍃❤️🍃💞🍃❤️🍃💞 ❤️🍃❤️ ﷽ 🍃💞 ❤️ 💐 عید بزرگ غدیر بر غدیریان مبارک باد🌺 ای خوشا مستی که در میخانه قُرب علی باده مستی زدست ساقی کوثر گرفت آن کسی بی واهمه از وادی آتش گذشت روز محشر پای میزان دامن حیدر گرفت بانگ بخًّ یاعلی بر آسمان شد در غدیر دست حیدر چون به دست خویش پیغمبر گرفت لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار در اُحُد تنها علی این رتبه از داور گرفت خندقی که صحنه پیکار دین وکفر بود پرچم غیرت به دست آن شیر نام آور گرفت ضربتی زد بر عدو درجنگ خندق از غضب در مهار ضرب تیغش جبرئیل شهپر گرفت خیمه دین استوار از ضرب تیغ مرتضاست او که ره در هر کجا بر خصم بد اختر گرفت جانشینی جز علی بر هیچ کس زیبنده نیست فتنه گر ها گرچه این حق را از آن سرور گرفت از ازل شیدا گدای آستان حیدر است این مدال سائلی با شیر از مادر گرفت ✍ شاعر: آقای حسنعلی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️ ❤️ 🍃💞 ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃💞🍃❤️🍃💞
🏴نوحه به سبک: #دوره_دوش ▪️نذر قمر بنی هاشم(ع)، تقدیم به هیئات مذهبی شهرستان #فامنین دوشدو قولوم یاتدی علم قارداش هرایه تز گل اخیامه یوخ ممکن گلم قارداش هرایه تز گل نهر فراتی آلموشام قارداش هرایه تز گل میداندا یالقوز قالموشام قارداش هرایه تز گل مشگیم جالاندی یا اخا قارداش هرایه تز گل باش پارچالاندی یا اخا قارداش هرایه تز گل دشمن آلوبدور دوره می قارداش هرایه تز گل درک ایله شاها سن منی قارداش هرایه تز گل دشمندی صحرا سر به سر قارداش هرایه تز گل عباسه بیر ایله نظر قارداش هرایه تز گل گل گور دوشوب ایش مشگله قارداش هرایه تز گل حسرت قالوب بلبل گله قارداش هرایه تز گل بیر اوخ دگوبدور دیده دن قارداش هرایه تز گل شرمنده یم رقیه دن قارداش هرایه تز گل چاتدوم نه خوش سعادته قارداش هرایه تز گل قالدی گوروش قیامته قارداش هرایه تز گل ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
🏴السلام علیک یا قاسم ابن الحسن(ع) دارد به لبها این غزل الموت اَحلی من عسل دارد به سر شوری عجب فرزند سردار جمل شیر حسن با سنّ کم شد غیرتش ضرب المثل قاسم به میدان می رود حی علی خیر العمل ای یادگار مجتبی ای در شجاعت بی بدل شیدا گدای کوی توست ای قاسم از روز ازل ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
▪️حضرت مهدی سلام الله علیه در زیارت ناحیه می فرماید: سلام بر تو ای که اول شهید بودی از بهترین خاندان از نسل ابراهیم خلیل الله سلام بر تو و بر پدرت. 🏴 سلام بر تو ای علی اکبرِ حسین(ع) ای رخت تابنده تر از آفتاب ذرّه ای هم بر دل لیلا بتاب چهره ات آیینه ذات خداست ماه گویا کرده ای در چهره قاب می روی وبا خودت دل می بری دل کجا دارد به هجران تو تاب برقعی انداز روی چهره ات تا ز چشم بد بماند درحجاب اکبرم خشکیده لب هایت چرا با تو هم ناسازگاری کرده آب شکوه ای از خشکی لب ها مکن قلب بابا را تو کمتر کن کباب با تو در دل آرزوها داشتم رفتی و شد آرزوهایم سراب ای علی اکبر بگیر از مرحمت دست شیدا را تو در روز حساب ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی (شیدا) ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
📷 #ببینید 🔰 انعکاس شعر "غدیر عشق" از شاعر مأوایی #فامنین، آقای حسنعلی #دهقانی زرقانی (شیدا)، در ماهنامه #آئینه کانون بازنشستگان نیروی انتظامی ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش👇 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️
🏴 السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده یا فاطمة الزهرا( سلام الله علیها)           ▪️هر زمانی که به کارت گره افتاد بگو یا زهرا یا ندیدی ز کسی یاری و امداد، بگو یا زهرا ▪️درگهش قبله حاجات و دَرَش باب مراد حاجتت را بنما یاد ، بگو یا زهرا ▪️ذکر یا فاطمه پیوسته شود وِردِ لبت دم به دم خانه ات آباد ، بگو یا زهرا ▪️هر کجا دیدی اگر روضه مادر بر پاست نفست را بکن آزاد ، بگو یا زهرا ▪️گر تو خواهی که به هنگام قیامت حیدر شود از کار تو دلشاد ، بگو یا زهرا ▪️گر چه قبرش شده مخفی و ندارد حرمی حرمش تا شود ایجاد ، بگو یا زهرا ▪️دل هر شیعه حیدر حرم فاطمه است کوری دیده اضداد ، بگو یا زهرا ▪️ریشه دشمن زهرا که بُوَد آل سعود بر کَنیم تا که ز بنیاد ، بگو یا زهرا ▪️همچو شیدا به جزا خواهی اگر آن بانو برسد گر که به فریاد ، بگو یا زهرا ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
🏴شهادت امُ الائمه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) بر شیعیان تسلیت باد. ▪️می خواهم امشب روضه مادر بخوانم ماندم که از دیوار یا از دَر بخوانم ▪️از شعله ی افتاده بر دل ها بگویم یا از غم تلخ دل مولا بگویم ▪️دریا به سینه موج ماتم دارد امشب در سر هوای نوحه و غم دارد امشب ▪️یک لحظه آن سیمای نیلی یادم آمد آن چادر خاکی و سیلی یادم آمد ▪️در کوچه ای که یاس تَر افتاد بر خاک بر خاست فریاد و نوا بر بام افلاک ▪️پژواک سیلی در فضای کوچه پیچید فریاد وا اُماه ز حلق غنچه جوشید ▪️بانوی خوب کوچه های مهربانی دیگر ندارد در بدن تاب و توانی ▪️بر خیز ای یار علی در بی کسی ها ای مایه ی آرامشِ دلواپسی ها ▪️بی تو علی راز دلش را با که گوید انبوهی از درد وغمش را با که گوید ▪️برخیز و در نامردمی ها یاورم باش هنگام سخت فتنه ها بال و پرم باش ▪️بانوی خوبی ها ز هجران تو صد آه شد محرم راز علی بار دگر چاه ▪️از داغ زهرا حضرت طاها بنالد از شدت غم بلبل شیدا بنالد ✍ شاعر: آقای حسنعلی #دهقانی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
🇮🇷بیست ودوم بهمن سالگردپیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بر ملت قهرمان ایران مبارک باد🌺 🌼هموطن همّت ایله چون بوگون همّت گونودی قویما میدان قالابوش موسم غیرت گونودی 🌸سوز یوخومدور که اگر واردی بیرآز مشکلمیز گوزلرین آچ اویاخ اول ایندی نه غفلت گونودی 🌺حضرت حیدری مردانه چاغیر دور ایاقا قوی قدم عرصیه چون عشق و بصیرت گونودی 🌼گل ویراخ اَل اَله دشمنلری مایوس ایلیاخ وورماقا دشمنه سیلی نئجه فرصت گونودی 🌸بیر بریندان آرالانساخ سِئونَر دشمنیمیز آیری دوشماخ بیز ایچون اوج مذّلت گونودی 🌺بانگ هیهات منا الذله نی گل سن اوجاداخ بویوروب رهبر فرزانه که وحدت گونودی 🌼جاننی ایتدی سلیمانی ره عشقه فدا بوگون اول سئوملی سردار ایله بیعت گونودی 🌸خوار اولوب خصم وطن بهمن آیوندا شیدا بو گون ایرانلیلارا شان ایله شوکت گونودی ✍ شاعر: آقای حسنعلی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
🏴 شهادت تسلیت باد. ▪️الا ای آنکه در کار خودت پیوسته حیرانی مکن هرگز قضاوت مطلبی را که نمیدانی ▪️اگر چه خاک ایران مهدشیران یل است امّا ز صد سرلشگردوران یکی باشد سلیمانی ▪️دگر هر گز نخواهد دید با خود مادر گیتی یلی همچون سلیمانی وسیّد چون خراسانی ▪️مزن ساز مخالف باز کن چشم بصیرت را "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی" ▪️چه دلها خون شود از باغبان تا گُل به بار آید شود تا از شمیم عطر آن خوشبو گلستانی ▪️نبیند بار الها بوستان رنگ خزان هرگز کند تا بلبل شیدا به شوق گُل غزل خوانی ✍ شاعر: آقای حسنعلی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨
💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 ✍ شهرستان فامنین 💐میلاد سراسر نور کوثر ولایت و امامت ام الائمه (س) و روز زن بر مادران و خوهران سرزمینم مبارک باد موسم نوبهار گل ها شد یاس خندید و باغ زیبا شد باد آهسته گفت با زمزم کوثری در مدینه پیدا شد شد زمین غرق در نشاط و سرور لاله گون از قدوم زهرا شد قبل از آن گل نداشت باغ نبی تا که یاس خدا شکوفا شد آفتاب از دل مدینه دمید روشنی بخش چشم مولا شد جبرئیل از سرِ ادب آمد حاجب آستان والا شد چشم خورشید تا به یاس افتاد سر به صحرا نهاد و شیدا شد ✍ شاعر: آقای حسنعلی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 📚 شهرستان ▫️مانده ام حیران که یار از یار می ترسد چرا یا که بلبل از صف گلزار می ترسد چرا ▫️پس چرا ‌از هم گسسته رشته مهر و وفا آدمی از خویش و از اغیار می ترسد چرا ▫️آنکه می غرّید روزی در خیابان همچو شیر حالیه از سایه دیوار می ترسد چرا ▫️شاید اسرافیل در صورش دمیده یک نفس مردم این گونه قیامت وار می ترسد چرا ▫️می شود چندی که ساقی بسته ساقی خانه را مست دیگر از منِ هوشیار می ترسد چرا ▫️ از چه رو مردم ز همدیگر گریزان گشته اند یا طبیب از مردم بیمار می ترسد چرا ▫️گر به حکم محتسب باید زهم دوری کنیم عده ای بیهوده از گفتار می ترسد چرا ▫️شاعر شیدا که دارد در سرش شور غزل این چنین از گفتن اشعار می ترسد چرا ✍ شاعر:آقای حسنعلی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚
💥🌹🍃🌼💞🌟💚 💐💙🌸 ❣💐 💜 🌟 🌹 💛 📚 شهرستان 💐السلام علیک یا بقیه الله 🔹 کاش یک روز بیایی تو به دیدار دلم تا طبیبانه شوی در پی تیمار دلم بگذری همچونسیمی سحر از کوچه ما تا بخندد نفسی هم لب غمبار دلم تو همانی که مددکار دلم خواهی شد جز تو هرگز نبود هیچ کسی یار دلم تا به کی منتظر شمس رُخَت باید بود تو بیا تا که شود صبح شب تار دلم عطر ناب نفست گر که بپیچد در باغ می دَرَد جامه به تن غنچه ی گلزار دلم دلم از یاد تو یک ثانیه ای غافل نیست شده‌ در یاد تو بودن همه ی کار دلم چه شود گر نظری جانب شیدا بکنی تا که وصل تو شود مرهم بیمار دلم ✍ شاعر:آقای حسنعلی زرقانی (شیدا) ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸 🌹 🌟 💙 🌿💐 💞🌻❣ 💥 🍃💜🌸💛🌸🌹💚