eitaa logo
فانوس شب
560 دنبال‌کننده
269 عکس
589 ویدیو
11 فایل
🔹«فانوس شب»🔹 ✍️ارتباط با ادمین: @baghiyyatollah
مشاهده در ایتا
دانلود
═✧❁﷽❁✧═ 📜| 🎬| قسمت 1⃣ 📍باز هم ماه رمضان و گرسنگی الکی صبح تا شب آمد؛اصلا حوصله این روزها را نداشتم؛ اما امسال یک چیز خوبی که داشت این بود که کرونا آمده بود و دانشگاه‌ها تعطیل شده بود و راحت در خانه می‌خوردم و می‌خوابیدم. 📺ماهواره را روشن کردم و نشستم پای تلویزیون مشغول فیلم نگاه کردن شدم، مادرم مثل هر سال روزه گرفته بود و در اتاق نشسته بود و قرآن می‌خواند. ✨صدای مادرم در هر صورت آرامش بخش روحم بود، حتی اگر قرآن می‌خواند منکه اسلام را قبول ندارم، ولی خب صدای مادرم چیز دیگری است. چند لحظه‌ای صدای تلویزیون را قطع کردم تا به صدای مادرم گوش کنم، داشت این آیه را می‌خواند. 🌸اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم و لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون🌸 چشمانم را بسته بودم و صدای مادرم را گوش می‌کردم یک دفعه دیدم دیگر صدایی نمی‌آید! 🤔 چشمانم را باز کردم، دیدم مادرم بالای سرم ایستاده و به من نگاه می‌کند. هم جا خوردم، هم اینکه خنده‌ام گرفته بود. 🧕مادر: فکر کردم خواب هستی می‌خواستم تلویزیون رو خاموش کنم. 🖥 ❌-نه مامان! فقط چشمام رو بسته بودم 😊 👋دستش را روی پیشانی من گذاشت و گفت: ➖مریض هستی‼️ ➖ جاییت درد می‌کنه‼️ ❌نه مامان حالم خوبه خیالت راحت 🗣خیلی با من صحبت کرده بود، اما جواب قانع کننده‌ای از مادرم نشنیدم که باید نماز بخوانم یا روزه بگیرم. ✅اما هر چه باشد مادرم برایم تمام دنیا بود و بدون او نَفَس هم نمی‌توانستم بکشم. ☝️ مادرم، بعد از فوت پدرم، در تمام این سالها با خیاطی کردن خرجمان را در می‌آورد و من و خواهرم را بزرگ کرد. 👨‍🎓 تا پایان دبیرستان به من اجازه نداد که سر کار بروم و بعد که دانشگاه قبول شدم در یک شرکت برای کار بازاریابی، بطور موقت، مشغول به کار شدم؛ تا بعد کار بهتری را پیدا کنم. 👾اما با آمدن کرونا بیکار شدم و در خانه ماندم.😔 📍این داستان جذاب ... ♨️.... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺 @fanose_shab ╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═ 📜| 🎬| قسمت 2⃣ 📌📍| لینک قسمت اول: https://eitaa.com/fanose_shab/3347 ♻️کانال تلویزیون را داشتم عوض می‌کردم که دیدم شبکه VOA اخبار بخش کرونایی را شروع کرد. 🧐 پیش خودم گفتم اخبار را نگاه کنم ببینم در دنیا چه خبر است... ❌ اخبار ایران که راست نمی‌گوید. 📺 : در ایران اوضاع بسیار وخیم است و روزانه در هر شهر تعداد زیادی جان خود را از دست می‌دهند. و مسئولین در این زمینه شفافیت خبری نداشته و سعی در پنهان کردن اوضاع را دارند. ➖مامان ببین چی میگه؟ 😏حالا باز از ایران خوب بگو، من درسم تموم بشه با هم میریم یه کشور اروپایی، ایران اصلا جای زندگی نیست. ☝️ هرجوری هست یه کاری پیدا می‌کنم و میریم خارج. 🎭رسانه های بیگانه 👇👇👇 از وضعیت بد بیمارستانهای ایران و از اوضاع بسیار عالی بیمارستان‌های اروپا می‌گفت.🚑 😏سری تکان دادم و گفتم: مامان می‌بینی از اولی که این بیماری اومد مردم برای دستکش و ماسک چقدر بدبختی کشیدن، چقدر ماسک و ژل شستشو و ضدعفونی و الکل احتکار کردن، اما کشورای اروپایی رو ببین ماسک و همه چیز توی فروشگاهاشون هست. 😕 🤦‍♂الان هم همه تو سختی هستن و ما هم که پسندازمون داره تموم میشه، معلوم نیست این بیماری کی بخواد تموم بشه‼️ 🤷‍♂حالا ما چیکار کنیم توی این شرایط... 🧕مادر: پسرم خدا روزی رسونه نگران نباش 🤷‍♂مامان تا کی؟ 🤳|تو اینستا یه کلیپ دیدم پسره فیلم گرفته بود، می‌گفت ببینید دولت کانادا به مردمش بسته‌های غذایی میده تا از خانه خود خارج نشوند... 💁‍♂ اما اینجا چی⁉️ یه وام یک ملیونی دادن که برای یک ماه هم کافی نیست، پولشو هم از یارانه کم می‌کنن. 😏 🧕مادرم معمولا اینجور مواقع سکوت می‌کرد و با من بحث نمی‌کرد. به آشپزخانه رفت و خودش را به درست کردن غذا مشغول کرد و زیر لب دعا می‌خواند.📿 📍این داستان جذاب ... ♨️.... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺 @fanose_shab ╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═ 📜| 🎬| قسمت 3⃣ 📌📍| لینک قسمت دوم: https://eitaa.com/fanose_shab/3355 😞از ماندن در خانه خسته شده بودم، اما دیگر حوصله بیرون رفتن هم نداشتم. ⏰ساعت حدود 11 صبح بود، رفتم پای سیستم برای کلاس آنلاین دانشگاه آماده بشوم. اما مگر اینترنت یاری می‌کرد‼️ طبق معمول نت ضعیف بود. 😲 داشتم غُر می‌زدم که مادرم صدایم کرد و گفت: حمید جان چی شده چرا عصبانی هستی؟ چی داری میگی مادر❓ ➖هیچی، چی می‌خواستی بشه؟ 😐مثل همیشه نت ضعیفه نمی‌دونم چجوری برم سر کلاس دانشگاه. 💂‍♂ کشورهای اروپایی اینترنت انقدر سرعتش بالاست که نگو اونوقت اینجا باید خودتو بکشی تا نت بده😏 🧕مادر: فکر کردم حالا چی شده؟درست میشه مادر😊 🤷‍♂-مامان شما چرا همیشه انقدر خوش خیالین؟ همش میگی درست میشه؟ پس کی؟ 🧐 چرا همیشه وضع و اوضاع ما این شکلیه⁉️ 🧕مادرم آرام آهی کشید و گفت: چرا شاکر نباشم❓ 👥دو تا بچه سالم دارم، دو تا بچه دارم که خدارو شکر دارن واسه خودشون کسی میشن، مگه من چی می‌خوام؟ بجز سعادت شما دوتا؟ خدا هم که همینو بهم داده😇 همین موقع خواهرم از اتاق بیرون آمد و به طرف آشپزخانه رفت. گفتش که: حمید باز شروع کردی‼️ خوشت میاد مامانو اذیت کنی؛توکه راه خودتو داری میری چیکار داری به مامان❓ 💁‍♂من سوال کردم، راست می‌گی جواب بده خواهر : بپرس سوالت چیه⁉️ -اووووو چه کلاس می‌ذاره انگار دایره‌المعارفه!! بپرس جواب بدم، 😏 انگار مرجع همه جواباست! 🧐 بگو ببینم این همه نماز می‌خونید روزه می‌گیرید چی شد⁉️ شکر چیزایی که ندارید رو بجا میارید⁉️ خواهر: جوابتو که مامان داد. در خانه اگر کس است یک حرف بس است😎 -جواب❗️ -این جواب بود⁉️ 🤔این وضع و اوضاعِ ما چی؟ خواهر: چی می‌خوای از خدا⁉️ -پول، خونه، ماشین گفتش که: فکر می‌کنی همه اونایی که پول و خونه و ماشین دارن خیلی خوشبخت هستن⁉️ گفتم-آره هستن. چی می‌خوان دیگه که ندارن⁉️ 🧕مادر: بچه ها کافیه... 📍این داستان جذاب ... ♨️.... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺 @fanose_shab ╰┅─────────┅╯