eitaa logo
فراجناحی
2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
16 فایل
کانال سیاسی و اعتقادی استفاده از مطالب کانال در جهت روشنگری بدون درج لینک #جائز_است و اشکالی ندارد. #حلالاً_طیبا ارتباط با مدیر کانال: @farajenahi313
مشاهده در ایتا
دانلود
فراجناحی
🔰 پاسخ فوق العاده خانم #وندی_شلیت؛ نویسنده امریکایی؛ به طرفداران #آزادی_پوشش در کتاب #بازگشت_به_عفاف
🔰 پاسخ فوق العاده خانم ؛ نویسنده امریکایی؛ به طرفداران در کتاب ؛ علت استفاده دختران از پوشش های نامناسب را جو غلط جامعه میداند و با اشاره به رابطه مستقیم ظاهر زنان با مزاحمت های خیابانی، مینویسد: 🔸به عقیده ، زنان هرچه میخواهند بپوشند و مشکل اصلی، وجود مردان بی ادب است! اما لازم است بدانیم حتی اگر مردان رفتار مناسب داشته باشند؛ زنان بصورت غریزی از پوشیدن لباس های بسیار تحریک آمیز، احساس ناراحتی میکنند! این روزها، رعایت وقار در پوشش زنان از بین رفته است از این رو زنان از پوشش های نامناسب استفاده میکنند؛ و بدنبال آن امروزه مردانگی مردان نیز در داشتن روابط بی قیدوبند تعریف میشود، درحالیکه زمانی، مردانگی آنان، با شرافتمندانه بودنشان به اثبات می رسید. کار بجایی رسیده است که برخی از زنان رفتارهای مؤدبانه مردان با زنان را، نوعی تبعیض به حساب میآورند و میگویند وقتی دو جنس، یکسان و برابر هستند دیگر دلیلی برای ادای احترام مردان به زنان وجود ندارد. [زیرا گمان میکنند این احترام از جنبه ضعیف دانستن زنان است و مردان میخواهنده به ضعف آنها احترام گذارند] امری که در گذشته بسیار رایج بود، امروزه توهین به استقلال زنان شمرده میشود! ما زنان بدون وجود پاکدامنی، گم شده ایم؛ دیگر چیز خاصی ما را به هیجان نمیآورد و خود هم نمیدانیم مشکل چیست! ● در مورد آزادی مخربی که عفت و حیای زنان امریکا را نابود کرد اینگونه میگوید: 🔹ما همه چیز را تجربه میکنیم و با اینکه همه چیز برایمان مجاز است، هنوز احساس خوشحالی نمیکنیم! اینکه دیگر هیچ چیز ارضایمان نمیکند، از همین مجاز بودن همه چیز سرچشمه میگیرد! براساس گفته های دختران، آنها پیوسته احساس میکنند با رفتارهای خشونت آمیز به آنها بی احترامی میشود. این رفتارها به صورت های گوناگون دیده می شود، مثل مزاحمت های جنسی، اذیت و آزار روانی، آزار جسمی و کلامی و تجاوز. در امریکا بیشتر دختران، حتی برای تنها قدم زدن در خیابان، احساس امنیت نمیکنند. با این حال واضح است که زنان از مردان آسیب پذیرترند و نقش پاک دامنی جنسی زنان، از آنان در برابر این آسیب پذیری حفاظت میکند. 📚منبع: بازگشت به عفاف؛ اثر وندی شلیت Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
🔰 پاسخ فوق العاده خانم #وندی_شلیت؛ نویسنده امریکایی؛ به طرفداران #آزادی_پوشش در کتاب #بازگشت_به_عفاف
🔰 پاسخ فوق العاده خانم ؛ نویسنده امریکایی؛ به طرفداران در کتاب ● پیام مهم اهل ؛ خطاب به ! 🔹برخی به بهانه تساوی زن و مرد، زن را به بی بندوباری جنسی تشویق و آن را نشانه وی تلقی میکنند، درحالیکه در پایان، خود این زنان جوان قربانی میشوند! امروزه انتخاب مسیر و سبک زندگی ما به ندرت توسط خود ما صورت میگیرد و متاسفانه این امر توسط دیگران به ما داده میشوند، پس اگر قرار است چنین باشد، چرا این انتخاب ها را از و از سنتی که پر از گنجینه های حکمت است دریافت نکنیم؟ اکنون زمان آن رسیده که به فرهنگ پاکدامنی روی آوریم. دیگر در مسیر بی عفتی به پایان خط رسیده ایم و چاره ای جز بازگشت نداریم. 🔺ممکن است این سخن، مرتجعانه به نظر برسد، اما کم کم شاهد ظهور حس دسته جمعی هستیم که معتقد است همه چیز خیلی لجام گسیخته پیش رفته است. 🔺به همین دلیل است که احتمال انقلاب بازگشت بسوی عفاف بسیار زیاد است. 📚منبع: بازگشت به عفاف؛ اثر وندی شلیت Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
🔴بزرگترین در مطبوعات ایران : 👈نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش که در دهه ۵۱ و در نوشته شده؛ ماجرا برمی‌گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر ... 🔻"فرج الله صبا" اینطور می‌گوید: سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی‌ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته‌های به چاپ برسد. به هر حال می‌خواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ می‌رسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن می‌کرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچه‌ها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراری‌اند؟؟ گفتند: اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله‌ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه‌ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم! از آن طرف صفحه‌بند هم مدام فشار می‌آورد که زود باش باید صفحه‌ها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال! بعد از چاپ این نامه مصیبت شروع شد؛ آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمه‌اش می‌کردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را می‌فروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آن که به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد !! حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من، ریشخندم کردند که چه می‌گویی؟ ما نسخه انگلیسی‌اش را هم دیده‌ایم !!! و 📢 Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
ya ali.MP3
زمان: حجم: 3.77M
💠 #یاامیرالمؤمنين_حيدر نقش به لوح بود مُهر #ارادت علي سعادت بشر بود درس #سعادت علي بيت خداست شاهدزهدو #عبادت علي خانه ي كعبه شد بنا بهر #ولادت علي اطاعت خدا بود رمز #شهادت علي #شفاعت بشربودبه حشر #عادت علي 💠 #بسیار_زیباوبامفهوم #نشردهید Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی #فراجناحی👆
فراجناحی
🌹﷽✨ #خاطرات_مستر_همفر 🔹 خاطرات مسترهمفر جاسوس انگلستان اولین بار توسط آلمانی ها در خلال جنگ جهانی
🔹 از گذشته های دور حکومت بریتانیای کبیر مانند امروز در این اندیشه بود که امپراطوری بزرگ و گسترده ی خود را چگونه حفظ کند... (در مستعمرات خود هند چین و خاورمیانه سیاست ها ی فعال و موفقیت امیز خود را به پیش می بریم وبه سوی حاکمیت کامل برآن گام بر می داریم.) 🔻 بنابراین ما باید به دو نکته می اندیشیدیم: 1⃣ در مناطقی که برآنها دست اندازی کرده ایم حاکمیت خود را حفظ کنیم. 2⃣ بخشهایی که هنوز زیر سلطه ی ما نیستند به مستعمرات خود بیفزاییم... 🔹 وزارت مستعمرات برای هریک از این کشورها کمیسیون خاصی برگزید تا به بررسی درمورد این مسائل بپردازد و من خوشبختانه از ابتدای ورود به این وزارت مورد اعتماد وزیر بودم. 🔹 حکومت بریتانیا از هند به علت وجود قومیتهای مختلف و ادیان متفاوت و وجود اختلاف بین آنها و چین به دلیل وجود ادیان بودا وکنفسیوس که انگیزه ی قیامی را درآنان برنمی انگیخت نگرانی نداشت. 🔹 اینها دو دین مرده ای هستند که به مسائل اجتماعی کاری ندارند و تنها به ابعاد درونی انسان می پردازند... 🔹 ما برای تحولات آینده برنامه های دراز مدتی برای ، ، و دراین کشورها در دست داشتیم. 🔹 یافتن پوشش مناسب ( ) برای این اهداف نیز دشوار نبود؛ 🔺 پوشش هایی با ظاهر جذاب و خیره کننده و باطن استوار ،که با تمایلات روحی مردم در این مناطق متناسب بود. اما وضع کشورهای اسلامی مارا نگران می کرد... ... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_سوم 🔹 ما کنفرانس های بسیاری تشکیل دادیم تا برای این مسائل نگران کننده راه ح
🔹 به استانبول رسیدم؛ خود را محمد نامیدم و به مسجد جایگاه گردهمایی و عبادت مسلمانان رفتم. نظم پاکیزگی و فرمانبرداری آنان شگفت زده ام کرد؛ با خود گفتم چرا ما با این انسان ها می جنگیم؟ چرا می کوشیم آنها را درهم کوبیم و دستاوردهایشان را بربایم؟!... اما زود این اندیشه ی اهریمنی را از خود دور کردم و دوباره اراده نمودم که این جام را تا پایان بنوشم. 🔹 با عالم کهنسالی به نام احمد افندی آشنا شدم که در خوش نفسی و پاک باطنی بهترین دیندارانمان را چون او نیافته بودم. 🔹 به شیخ گفتم: من جوانی هستم که پدر ومادرم را ازدست داده ام؛ برادری هم ندارم؛ آنان برایم ثروتی به ارث گذاشتند. من اندیشیدم که قرآن و سنت بیاموزم... 🔹 شیخ به من بسیار مهربانی کرد و گفت: 1⃣ تو مسلمانی ومسلمانان باهم برادرند 2⃣ تو میهمانی وپیامبر گفته است میهمان را نوازش کنید. 3⃣ تو پوینده دانشی و اسلام بر بزرگداشت پویندگان دانش پای می فشارد... 🔹 از این مسائل بسیار شگفت زده شدم؛ با خود گفتم: "چه خوب بود مسیحیت چنین حقایق تابناکی داشت....." ☑ 🔹 به شیخ گفتم می خواهم قرآن بیاموزم وی از این درخواست شادمان شد. 🔹 آموزش قرآن وتفسیر آنرا با دشواری و مشقت فراوان از وی آموختم. بدینسان من در طول دو سال کامل قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم... 🔹 هنگام آموزش باید وضو می گرفتم و مسواک می زدم که استفاده از مسواک برایم بسیار دشوار بود اما من ناگزیر از این کار بودم... 🔹 در استانبول شبها را در نزد خادم مسجد میخوابیدم و به وی پول می دادم و روزها را به صورت نیمه وقت برای نجاری کار میکردم و او مزد اندکی بصورت هفتگی به من می داد. 🔹 ظهرها در مغازه غذا می خوردم و برای نماز به مسجد می رفتم تا وقت نماز عصر در مسجد می ماندم و پس از آن راهی خانه شیخ می شدم. 🔹 در خانه ی او دوساعت به آموختن قرآن و زبانهای ترکی و عربی می پرداختم... او در آموزش قرآن و مبانی اسلام و ریزه کاریهای دو زبان عربی و ترکی چیزی فروگذار نمی کرد... 🔹 من در مدت اقامتم در استانبول ماهانه گزارشی از تحولات و مشاهداتم برای وزارت مستعمرات می فرستادم؛ 🔹 پس از دوسال اجازه گرفتم که به وطنم باز گردم اما شیخ نپذیرفت. شیخ به دلیل دوستی با من پافشاری می کرد که بمانم اما وظیفه ی ملی مرا به بازگشت به لندن و ارائه گزارش مشروح از اوضاع پایتخت خلافت و دریافت دستورات جدید فرا می خواند.... در روز وداع با شیخ، او با چشمان لبریز از اشک به من گفت: فرزندم خدا به همراهت؛ اگر به این شهر بازگشتی ومرا زنده نیافتی به.... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_چهارم 🔹 به استانبول رسیدم؛ خود را محمد نامیدم و به مسجد جایگاه گردهمایی و ع
🔹 به یادم باش؛ ما در روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله)خواهیم دید... 🔹 وزارت، نه نفر از دوستان دیگرم را نیز همچون من به حضور در لندن فراخوانده بود، آنها پس از شنیدن گزارش هایم مرا تشویق کردند اما من دریافتم کارکرد من پس از جرج بلکود و هنری فانس در درجه سوم قرار دارد. 🔹 دبیرکل گفت همفر تو درسفر آینده دو وظیفه داری: 1⃣ نقطه ضعف مسلمان ها را که ما می توانیم از طریق آن به آنها آسیب برسانیم، دریابی و این پایه ی پیروزی بر دشمن است. 2⃣ اگر این نقطه ضعف را یافتی بر آن یورش ببر؛ اگر توانستی چنین کنی بدان که موفقترین مزدورانی و شایسته ی نشانه افتخار وزارت. 🔹 شش ماه در لندن بسر بردم؛ دراین مدت با دختر عموی خود که یک سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم. هنگامی که ما در انتظار میهمان جدیدمان بودیم، وزارت به من دستور داد که باید به عراق بروم؛ یک سرزمین عربی. این دستور باعث تأسف من شد آن هم هنگامی که در انتظار تولد کودکم بودم؛ اما دلبستگی من به میهنم و نیز علاقه به مشهور شدن بر احساساتم چیره شد. 🔹شش ماه بعد در بصره بودم. بصره شهری است عشایری که در آن شیعه و سنی زندگی می کنند. برخی اهالی آن عرب اند و بعضی دیگر فارس و اندکی هم مسیحی در آن است. 🔹 به خاطر دارم یک بار موضوع اختلاف شیعه و سنی را با برخی از مسئولان وزارت در میان نهادم و گفتم: اگر آنان خردمند بودند اختلاف را به یک سو می نهادند و یکپارچه می شدند. آن مسئول بر من بانگ زد که تو باید آتش را شعله ور تر کنی نه آنکه در بین آنها وحدت ایجاد نمایی! وظیفه تو آن است اختلاف ها و کوه های آماده ی آتشفشانی را بیابی و اطلاعات دقیق آن را برای وزارت بفرستی. اگر بتوانی آتش اختلاف را شعله ور کنی خدمت بزرگی به بریتانیای کبیر کرده ای. ما 👈نمی توانیم در زندگی کنیم 👉مگر آنکه در همه ی مستعمرات و درگیری ایجاد کنیم. ما تنها از طریق ایجاد آشوب در میان مردم است که خواهیم توانست سلطان عثمانی را در هم کوبیم؛ در غیر این صورت چگونه یک ملت کوچک خواهد توانست بر یک ملت بزرگ چیره شود. ✅ بدان که حکومت های ترک و فارس ناتوان شده اند و تو باید مردم را بر این حکومت ها بشورانی؛ اگر آنها از هم جدا شوند و با یکدیگر به درگیری بپردازند ما به آسانی خواهیم توانست بر آنان چیره شویم.👌 ""تفرقه بیانداز و حکومت کن ✂️Divide and Rule"" Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_پنجم 🔹 به یادم باش؛ ما در روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (صلی الله علیه و
🔹 هنگامی که به بصره رسیدم با شخصی به نام عمر طایی آشنا شدم؛ اما این مرد به من شک کرد ومن به مسافرخانه ای رفته و از آنجا پس از یک ماه با نجاری قرارداد بستم که در مقابل غذا، خواب و دستمزد کمی، برای او کار کنم. او مرد شریفی بود و با من چون فرزندش رفتار می کرد نامش عبدالرضا بود؛ یک از مردم خراسان. فرصت راغنیمت شمردم تا از او بیاموزم. 🔹 شیعیان ایرانی عصر هر روز پیش او گرد هم می آمدند و از هر دری سخن می گفتند بسیار به حکومتشان می تاختند... در آن مغازه بود که با جوانی آشنا شدم که سه زبان ترکی، عربی و فارسی را می دانست و نامش بود او جوان بسیار تندخو و بلندپرواز بود سنی بود و دوست عبدالرضا. 🔹 در بصره شیعه وسنی همچون برادران برخورد دارند. 🔹 این جوان بلند پرواز فهم خود را از قرآن و سنت تقلید می کرد و نظرات بزرگان و مذاهب چهارگانه بلکه عمر و ابوبکر را نیز به نقد می کشید. می گفت پیروی از کتاب وسنت واجب است؛ مذاهب و صحابه هر نظری می خواهند داشته باشند. [بخوانید مباحثه ی شیخ جواد قمی و محمد بن عبدالوهاب پیرامون ضرورت پیروی از ائمه اطهار ص 34 کتاب دستهای نا پیدا] 🔹 دربرابر قمی این سالخورده، همچون در دست صیاد توان حرکت نداشت. 🔹 من اما گمشده ای را که درجستجویش بودم یافتم محمد بن عبدالوهاب. ، آزاد اندیشی، از زمان و مهمترین نقطه های ضعف او بودند که می شد از آن سود جست و وی را دراختیار گرفت. 🔹 حتی نظریات خلفای چهار گانه هم در برابر فهم خودش از کتاب وسنت ارزشی نداشت. این جوان سرکش کجا وآن شیخ ترک که در ترکیه از او دانش آموختم کجا. 🔹 قوی ترین روابط و پیوندها را با محمد ایجاد کردم و همواره در او می دمیدم و می گفتم تو بزرگتر از و عمر هستی و اگر پیامبر اکنون زنده بود تو را به جانشینی خود بر می گزید؛ امیدوارم اسلام به دست تو احیا شود و... 🔹 تصمیم گرفتم که تفسیر قرآن را با محمد در پرتو اندیشه های خودمان مورد گفتگو قرار دهیم. ( من می خواستم او را در دام بیاندازم) 🔹 یک بار به او گفتم مگر جهاد واجب نیست چرا پیامبر با منافقان جهاد نکرد؟ پس از بحثی طولانی او به نشانه ی موافقت سر تکان داد.... یک بار به او گفتم بهره مندی از جایز است واو گفت هرگز!!! من گفتم:.....چرا من وتو نباشیم که از زنان بهره مند شویم. سرانجام او به نشانه ی موافقت سر تکان داد.... 🔹 من این موافقت را بزرگترین یافتم و زمانی را مشخص کردم.... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات‌_مستر_همفر #قسمت_ششم 🔹 هنگامی که به بصره رسیدم با شخصی به نام عمر طایی آشنا شدم؛ اما این مر
🔹 من می خواستم ترس انجام کارهای مخالف اعتقادات را در او از بین ببرم. فوراً به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای کردن در آنجا حضور داشتند شتافتم و شرح داستان را برای او گفتم ونام او را صفیه نهادم. ...این چنین من از خارج و صفیه از داخل برای توجیه شیخ می کوشیدیم. 🔹 سه روز بعد من گفتگوی طولانی در مورد عدم حرمت با وی انجام دادم هر چه به آیات قرآن و روایات استدلال کرد؛ رد نمودم و سرانجام گفتم معاویه، یزید، خلفای اموی و عباسی همه شراب می نوشیدند وهمین طور یهودیان و مسیحیان. آیا ممکن است همه ی آنها گمراه باشند و تو به راه درست بروی؟؟؟!!!.... در آخر متقاعدش کردم که اگر شراب را با آب چنان مخلوط کنی که مستی آور نباشد ممنوع نیست.(با اندکی تلخیص) 🔹 صفیه را از آنچه گذشته بود آگاه کردم واز او خواستم که به شیخ شرابی سخت بنوشاند. او چنین کرد و در پی آن به من خبر داد که وی شراب را تا به آخر نوشیده و عربده کشیده است... 🔹 روز بعد از آن شب، من آثار و را در او دیدم. 👈 چه زیبا بود این سخن طلایی که وزیر مستعمرات هنگام خداحافظی به من گفته بود که ما، را با و از مسلمانان باز پس گرفتیم و باید بکوشیم دیگر کشورها را هم با همین دو نیروی بزرگ باز ستانیم.👉 🔹 یک بار به شیخ گفتم قرآن می گوید اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است و نگفته بر شما واجب است و.... اما او دیگر در برابر این نظر ایستاد و گفت محمد تو می خواهی مرا از دینم بیرون بری؛ به او گفتم: وهاب: دین ، سلامت روان وتجاوز نکردن به دیگران است؛ اگر انسان و نیکوکار باشد بهترین مردم است...(‌چه ترفندآشنایی!!!) او به نشانه ی عدم پذیرش سر تکان داد. نوبتی دیگر گفتم: "نماز واجب نیست زیرا خدا در قرآن می گوید نماز را برای یاد من بپا دار" پس کافیست تنها به یاد خدا باشی. وهاب گفت بله این را شنیده ام. از این سخن او بسیار شادمان شدم و... پس از آن نیز مشاهده می کردم که او جدیتی در نماز ندارد. 🔺 اینگونه من به تدریج رخت ایمان را از تن او بیرون آوردم... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_هفتم 🔹 من می خواستم ترس انجام کارهای مخالف اعتقادات را در او از بین ببرم. ف
🔹...کوشیدم این روح را در او بدمم که غیر از شیعه و سنی خود را برگزیند؛ او این پیشنهاد را با دل و جان پذیرفت زیرا با غرور و آزاد اندیشی وی سازگار بود. 🔹 با او عهد برادری بستم و از آن هنگام من همواره حتی در سفرها با او بودم. می خواستم نهالی را که بهترین روزهای جوانیم را صرف آن کرده بودم، به برنشسته ببینم. 🔹 ((وی آن چنان خود را با او صمیمی کرده بود که حتی لباس و خوراک او را هم تامین می نمود و وهاب تمام و کمال عنان اختیار خود را به وی سپرده بود.)) ☑ هر ماه نتایج را به لندن می فرستادم و پاسخ به اندازه ی کافی تشویق کننده بود.... 🔹دراین روزها از لندن دستوراتی رسید که من راهی کربلا و نجف شوم؛ این دو شهر کعبه ی آرزوهای شیعیان و و آنهاست. چهار ماه درآنجا ماندم و یک صد صفحه ای به نماینده وزارت در بغداد سپردم؛ 🔹 به هنگام ترک بصره و سفر به کربلا و نجف از سرنوشت شیخ محمد عبدالوهاب بسیار نگران بودم؛ می ترسیدم راهی را که برایش انتخاب کرده بودم رها کند، زیرا او و بود. ( در لندن متوجه شدم که در سفر او به ایران که به سفارش من برای آشنایی هر چه بیشتر و صورت گرفته بود توسط شخصی با نام مستعار عبدالکریم که خود را برادر من جا زده بود و صفیه و زنی با نام آسیه که از مزدوران وزارت بود تحت نظر و تربیت قرار داشت.) 🔹پس از نجف به بغداد و از آنجا به لندن بازگشتم. در لندن دبیر کل بسیار از عملکرد من شادمان بود و وزیر از به چنگ آوردن محمد بسیار شادمان بود و گفت او ی وزارت است... و تو سزاوار دریافت بالاترین نشانهای وزارتی... به همین مناسبت وزیر گفت که دو راز بزرگ را بر تو خواهیم گفت که در مأموریت های بعدی تو مفید خواهد بود. 🔹 دبیرکل دستم را گرفت و به یکی از اتاق های وزارت برد که در آنجا چیز دیدم.... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_هشتم 🔹...کوشیدم این روح را در او بدمم که غیر از شیعه و سنی خود #راه_سومی را
🔹 ده تن برگرد میزی بودند یکی از آنها در جامه سلطان عثمانی، دومی در جامه شیخ الاسلام استانبول، سومی بسان شاه فارس... یک عالم درباری شیعه؛ یک مرجع تقلید شیعه درنجف... هریک از اینها نویسنده ای با خود داشتند که آنچه می گفتند او می نگاشت. اطلاعات مزدوران به این چند نفر می رسید. 🔹 دبیرکل گفت: "این ها را ساخته ایم تا چگونگی های آنان (اصلی ها) را دریابیم آنها پس از دریافت اطلاعات به پرسش های ما پاسخ می دهند. نتیجه اندیشه های این افراد 70 درصد با افکار اصلیها همسان است!!!!..... 🔷 ما با چگونگی تفکر پادشاهان و عالمان مسلمان آشنا می شویم و راه کارهای در خور را برای عکس العمل آنها در مسائل سیاسی و دینی می یابیم. برای نمونه اگر بدانی دشمنت از شرق حمله می کند سپاهیانت را به آن سو گسیل می کنی و گرنه مجبوری آنها را در هر سو بپراکنی؛ اگر دریافتی که مسلمانان چگونه بر مذهب و دینش دلیل می آورد می توانی پاسخ های آماده در رد آن ارائه کنی و این جوابها برای خلل افکندن در باورهای مسلمانان کافی است. 🔷 دبیر کل سپس یک کتاب هزار صفحه ای به من داد که نتایج بررسی اندیشه های آن پنج تن اصلی و این پنج تن بدلی در امور ، ، و در آن آمده بود. 🔷 در این کتاب آمده بود که مسلمانان را به ، ، ، ، ، ایمن ساختن راهها، رعایت وسلامتی، ، ، ، نگه داشتن ،... فرا خوانده است 👈 که تأکید شده را در نگه داشته تا به حقیقت دینشان باز نگردند... 🔺اما نقاط که در کتاب آمده و دستور به از میان برداشتن آن داده شده:.... 1⃣ سرزمین ها، قومیت ها، زبانها ،رنگها برای آنها اهمیتی ندارد ☑ 2⃣ ربا، زنا، شراب برآنان حرام شده است. ☑ 3⃣ بسیار به عالمانشان دلبستگی دارند. ☑ 4⃣ جهاد را واجب می دانند. ☑ 5⃣ شیعیان...... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆
فراجناحی
#خاطرات_مستر_همفر #قسمت_نهم 🔹 ده تن برگرد میزی بودند یکی از آنها در جامه سلطان عثمانی، دومی در جامه
🔹 اما نقاط مسلمانان که در کتاب (چگونه اسلام را در هم کوبیم) آمده و دستور به از میان بر داشتن آن داده شده: 5⃣ شیعیان، دادن به عالمانشان را واجب می دانند. 6⃣ زنانشان در سخت هستند که به آنان راه ندارد. 7⃣ برای پیامبر و خانواده اش و نیکان هایی دارند که محل گرد آمدن ( ) آنهاست. 8⃣ و برایشان واجب است. 9⃣ شیعیان دارند که سخنرانان آن ایمان را در وجودشان قوت می بخشد و آنها را به کارهای نیک تشویق می کند. 0⃣1⃣ بر این باورند که اسلام است... 🔴 این کتاب همچنین به افزودن نقاط ضعف واز میان برداشتن نقاط قوت با دلیل سفارش نموده است. ✳️ در بخش افزودن نقاط ضعف و ازمیان بردن نقاط قوت می گوید: 1⃣ زنده کردن فریاد های ، ، ، و مانند اینها؛ چنان که باید به مسلمانان سفارش کرد به تمدن گذشته ی کشور خود و توجه کنند. همچون زنده کردن فراعنه در مصر، تمدن بابلی در عراق و در .... 2⃣ می توان شایع کرد اسلام زن را می کند... 3⃣ باید را تشویق کنیم که از سر بیفکنند با این دلیل که این یک عادت اسلامی نیست آنگاه که زنان چادر از سر افکندند را تشویق کنیم تا بسوی آنان روند تا در میانشان افتد.... 4⃣ آنها را باید درحالت نگه داشت؛ حلقه های را گسترش داد؛ کتابهایی که به فرا می خواند همچون احیاء العلوم غزالی ، منظومه های مثنوی و کتابهای را ترویج نمود تا نسبت به بی مسؤولیت گردند... 5⃣... Join👇 🆔 @farajenahi ❣کانال سیاسی، اعتقادی 👆