eitaa logo
-فٰارِج⁴¹⁷!
240 دنبال‌کننده
434 عکس
109 ویدیو
1 فایل
دلم سرگشته می‌دارد سر زلف پریشانت چه می‌خواهد از این مسکینِ‌سرگردان؟! نمی‌دانم! نوکرِ نوکراش... https://daigo.ir/secret/8608726642 کپی نکنید لطفاً .
مشاهده در ایتا
دانلود
-فٰارِج⁴¹⁷!
سخت است... سخت است که قربانیِ این فاصله باشه دلتنگِ کسی باشی و بی‌حوصله باشی هر لحظه بلرزد دلت از
اهلِ این حوالی... شبیه گرد و غباری که روی قالی بود اگرچه دور، ولی اهل این حوالی بود نطنز یا که نیاسر حوالی کاشان میان صحبتش او گفت اردهالی بود دلش اگرچه به امید صبح می‌خندید شبیه شیشه و کاشیِ شب سفالی بود شبیه آینه‌هایی که سهمشان دوریست کمی غبار گرفته کمی زغالی بود تو را که دید لبش ناگهان تبسم کرد اگرچه سخت پریشان و لاابالی بود مسیر دور کمی خسته کرده بود او را ولی به لطفِ نگاهِ تو حالش عالی بود ببخش رسم ادب را به جا نیاورده ببخش حضرت سلطان که دست خالی بود «رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست» میانِ همهمه‌های حرم چه فالی بود کسی که گوشه‌ی صحنت شبی فدایت شد اگرچه دور ولی اهلِ این حوالی بود! شعر از : زهرا رجبی ( ) پ.ن: شعر متعلق به تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۲ می‌باشد. پ.ن۲: هر چند چنگی به دل نمیزنه و خیلی ناچیزه اما لطف کرده کپی نفرمایید لطفا:)
چرک‌نویس‌ها... موجوداتی عجیب که در قلب خویش شهری از کلمات به هم ریخته دارند و هر خط انگار این شهر به هم ریخته را احیا میکند...
_
-فٰارِج⁴¹⁷!
_
قحطی عفت صدای آهنگ‌های بندری آنقدر بلند است که صدای فریادهای حاج‌همت لای نیزارهای اروند جا مانده و به گوش نمی‌رسد. صدای قهقه‌ی خوشی‌ها و لبخند‌های شوم، صدای روایت‌فتح را خفه می‌کند‌. بر دیوار روی پوستر شهید، عکس مرده‌ی هفتاد ساله را می‌چسبانند و نام شهید را از کوچه‌ها و خیابان‌ها برداشته، نام سوسن و زنبق می‌گذارد... آه یاران چه مظلوم آمدند و ماندند و رفتند... غیرت یک شب بی‌هوا از جیب مردان افتاد توی لبخند غفلت و غرق شد... زنان با کنارگذاشتن حجاب قطره قطره‌ی خون شهدا را پامال می‌کنند... مردها توی چراگاه‌های خیابان راه می‌افتند و «گناه» می‌چرند. شکلات‌های نارگیلی کار دست ما می‌دهند و بعضی‌ها به اسم تمدن به گردنشان زنگوله می‌آویزند و وقتشان را با آدامس بادکنکی و جدول می‌گذرانند... افتخار می‌کنند فرزندان‌شان همبرگر را درست تلفظ میکند و به پیتزا علاقه‌مند است. آنها می‌خواهند خوش باشند و کاری به کار کسی نداشته باشند... اگر چنین نکنند چه کسی دنبال بهترین ماهواره بگردد؟! چه کسی فیلم‌های سرخ‌پوستی ببیند و عشق را از فیلم‌های هندی و هرزگی را از فیلم‌های ترکیه‌ای یاد بگیرد؟! مردم به استراحت پس از جنگ پرداخته‌اند، انصاف‌ها به چرت رفته‌اند، وجدان‌ها آنفلوآنزا گرفته‌اند و تابوت عاطفه بر زمین مانده است! کاش قحطی عفت تمام می‌شد، کاش عملیات چریکی چمران دوباره از سر گرفته میشد و کاش باکری را و زین‌الدین‌ها از یاد نمی‌رفتند... کاش طنین صدای شهید آوینی با صدای نکره‌ی مایکل عوض نمیشد و کاش بوی گلاب بیشتر از ادکلن چارلی به مشام می‌رسید... و چه خوش گفت آن‌کس که فرمود: گل محمدی باش تا محتاج ادکلن فرانسوی نباشی! اثرِ قلمِ ابویِ بنده...
عید فرح نمی‌دهد بی‌نظر هلال تو...
-فٰارِج⁴¹⁷!
به فارسی تکلم کنیم🤝
یکی از نکات محسوس سخنان حضرت آقا که همیشه مایه‌ی خوشحالیه اینه که از کلمات بیگانه استفاده نمیکنند.😁
سال جهش تولید با مشارکت مردم مبارک😁✌️🏻 همه باید مشارکت کنیم که نظر حضرت آقا این هست که مشارکت مردم کلید حل مشکلات اقتصادیه😁
-فٰارِج⁴¹⁷!
اهلِ این حوالی... شبیه گرد و غباری که روی قالی بود اگرچه دور، ولی اهل این حوالی بود نطنز یا که نیاس
قافِ قلم... درید قافِ قلم را ردیفِ دلتنگی نشد صدای غزل هم حریفِ دلتنگی و هر کسی که گرفتارِ عشق شد، قطعا سروده شعر به طبع لطیفِ دلتنگی دلم به لطف شما شغل تازه پیدا کرد که شغل او شده شغلِ شریفِ دلتنگی شبیه نغمه‌ی نقاره‌ها چه می‌خندد صدای هق هق و اشکِ ضعیفِ دلتنگی به سمتِ پنجره فولادتان دویدم تا دوا کنی دل و جان نحیفِ دلتنگی سرم فدای تو آقا که خوب میدانی که آتشم زده داغ خفیفِ دلتنگی رسید روضه‌ات آقا به باکیً لِحسین شکست گوشه‌ی چشم ظریف دلتنگی:) شعر از: زهرا رجبی ( ) پ.ن۱: شعر متعلق به تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۸ می‌باشد. پ.ن۲: هرچند چنگی به دل نمیزنه و خیلی ناچیزه اما لطف کرده کپی نفرمایید لطفا:)
-فٰارِج⁴¹⁷!
قافِ قلم... درید قافِ قلم را ردیفِ دلتنگی نشد صدای غزل هم حریفِ دلتنگی و هر کسی که گرفتارِ عشق شد،
آینه‌های دلتنگ گوشه‌ای افتاده بود و جیوه را سر می‌کشید مشت بر دیوار میزد؛ چنگ بر در می‌کشید آیه‌های آینه دیشب چه غمگین وحی شد تکه‌های قلب خود را روی دفتر می‌کشید کاش مثل دیگران در قابی از مهتاب بود کاش با رنگ و قلم، طرحی پر از زر می‌کشید قلب او وقتی شکست از درد صد آیینه شد آینه در آینه، آهِ مکرر می‌کشید چشمِ خود را بست تا این‌بار عاشق‌تر شود بین رویایش تو را از شعر بهتر می‌کشید آینه بود و نشد او خاک پای زائران او همیشه حسرتِ آغوش مرمر می‌کشید جای او مابین کاشی‌های گوهرشاد بود گوشه‌ی قابِ فلز، انگار خنجر می‌کشید آن همه آیینه در صحن تو پرپر می‌زدند کاش او هم‌گوشه‌ای نقش کبوتر می‌کشید یادش آمد صاحبش را با لباس خاکی‌اش او که از قلبِ حرم تا جبهه معبر می‌کشید آینه بود او ولی دور از حریمت شیشه شد گوشه‌ای افتاده بود و جیوه را سر می‌کشید شعر از: پ.ن۱: شعر متعلق به تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۶ می‌باشد. پ.ن۲: هرچند خیلی ناچیزه اما لطف کرده کپی نفرمایید لطفا:)
هدایت شده از -فٰارِج⁴¹⁷!
یه عده رو سیم‌خاردار خوابیدن تا ما از روشون رد بشیم!
مادر بزرگِ کریمان، مادر بزرگِ حسن... مادر بزرگِ تشنه‌ها، مادر بزرگِ حسین... مادر بزرگِ صبوران، مادر بزرگِ زینب... به یقین مادر بزرگِ علمداران هم هستی...