eitaa logo
-بَـچھ‌‌هاے حآجے✨
4.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
18 فایل
﴾﷽﴿‌ ‌ • . ‌ تو مَســیرِ حاج‌قآسـم باید مُجـــاهدباشی✌️⁦🇮🇷⁩ بایـد مبارزه‌کنی، اول‌ مُبارزه‍‌ با‌این‌ نَفْسِ‌کوفتی !(: +حاج‌ حُسین‌ یـکتا✨ • . "آگـاهـۍ‌از‌شــراٻـط"↓ @shorot_shahid ‌#رَفیقِ_خوشبختِ‌ما⁦⁦♡⁩⁦
مشاهده در ایتا
دانلود
از مظلومیت مولا حسنِ مجتبی همین کافیه که حتی تاریخ شهادتش رو هم عوض کردن... https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•🔗• آقاپسری‌ڪہ‌ابروورمیداری... مودم‌اسبے‌میبندی...🙄 دخترخانمےکہ‌روسرت‌خط‌میندازی...!موها‌ت‌پسرونس...:// پیامبرفرموده‌اند:خدامردانےراڪھ‌شبیہ‌زن می‏شوندوزنانےراڪہ‌خودرا‌شبیہ‌مرد قرارمی‏دهند{نفرین}ڪرده‌است.💔🚶🏻‍♂ میدونیم‌داریم‌چیڪارمیڪنیم:/؟ https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
‏بَرخوردِامام‌حُسیـن‌؏با‌'حُر' بَـرخورد‌خُداست‌بـٰا‌مـٰا گنـٰاھ‌را‌کہ‌نَدید‌مےگیرَد،هِـیچ! تَحویلمـٰان‌هم‌مےگیرَد‌عَجیـب . . . ‎ https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸 درست حدس زده بودم,محوطه خاکی اردوگاه تقریبا خلوت بود همه به سمت چادربزرگ برای نماز رفته بودند،بدون اینکه جلب توجه کنم ودرحالی که زیرلب ایاتی ازقران را زمزمه میکردم به سمت چادری که طارق را برده بودند رفتم...جلوی چادر یک داعشی بود که داشت سیگارمیکشید ,راهم راکج کردم وپشت چادر رفتم,پشت این چادر ,عقب چادردیگری بود به قسمت وسط چادررسیدم چاقورا از زیرلباسم دراوردم ومشغول بریدن چادرشدم,خیلی محکم بود اما چاقوی من هم تیزبود,اندازه ای که بتوانم ردشوم چادرراشکافتم وخیلی آرام خودم را داخل چادرکشیدم،بااینکه چادرتاریک بود اما سنگینی نگاه طارق ودواسیر دیگر را روی خودم حس میکردم تا داخل شدم یکی از اسیرها گفت:یابسم الله...عباس,طارق,این دیگه کیه؟ محکم گفتم :هییییس ورفتم طرف طارق دستها وپاهاش راباز کردم,چاقورا دادم دستش تا دستهای ان دوتا همرزمش رابازکند. طارق:ممنون خواهر ,توکی هستی؟ درحالی که داشتم لباسها را بیرون میاوردم گفتم:هیس,چکارداری من کیم ,زودباش دست بقیه راباز کن... طارق که دست عباس رابازکردوچاقورا دادعباس وامد طرفم وگفت:صبرکن ببینم,صدات چقداشناست،کی هستی؟ روبنده ام رابالا زدم ولباس را دادم دستش.... ادامه دارد... 🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 طارق:خدای من ,سلماست...عباس...احمد...این خواهرم سلماست..سلما اینجا چکارمیکنی... من:داستانش مفصله...زود لباسهاتون رابپوشید,با شالها روی صورتتان رابپوشانید ,دورسری هایی که علامت داعش داره بپوشید ،تفنگ ناریه رادادم دست طارق وگفتم:دنبال من بیاید.... ازهمون راهی که اومده بودم این بار چهارنفری برگشتیم,از ترسم جرأت نکردم جلوی چادررانگاه کنم ,نماز تمام شده بود وجمعیت تک وتوک بیرون امده بودند,به کانکس رسیدیم,ماشین جلو کانکس پارک بود,اشاره کردم به طارق وگفتم برین داخل ماشین ,من الان میام. سریع داخل کانکس شدم,رفتم سراغ کوله,قران طارق را دراوردم وبغل گرفتم وبه بچه ها گفتم ,بریم جشن واتش بازی... فصیل رفت کابین عقب کنارعباس واحمد,عمادرااوردم جلو روپاهای طارق نشاندم ,چون روی طارق بسته بود,عماد نشناختش,ولی میدیدم طارق ,عمادراغرق بوسه کرده بود,قران راگذاشتم توبغلش و روکردم عقب وگفتم:فیصل جان این مجاهدها هم باما میخوان بیان جشن...نفس راحتی کشیدم ,تااینجا که خوب پیش رفته بود،سوویچ را چرخاندم که ماشین را روشن کنم,یکدفعه دیدم,ابواسحاق با دومردداعشی به طرفم اشاره میکنند.....میخواستند تا من حرکت نکنم..... تمام تنم داغ شد...نمیدونستم چکارکنم ..... توکل کردم و.... ادامه دارد... 🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|بسمـ‌اللھ‌اݪرحمانـ‌الرحیمـ|•°
..🖐🏻! اَلسَّـلامُ‌عَلَۍالْحُسَـیْنِ‌وَ‌عَـلۍعَلِۍبْـنِ‌الْحُسَـیْنِ‌وَ‌عَلۍ اَوْلادِ‌الْحُسَـیْنِ‌وَ‌عَلۍاَصْحـٰابِ‌الْحُسَیْنِ🍂..!
•💛• مُعَرفےنآمہ√ ❁مُعَرفےمُختَصر‌شِهید‌مُدافِـ؏حَرم❁ ⊱شہید‌بآبڪ‌نورۍ‌حریس⊰ محل‌تولد:رشٺ تاریخ‌ولادت:١٣٧١/٠٧/٢١ تاریخ‌شهادت :١٣٩۶/٠٨/٢٧ محل‌شهآدت:سوریہ_بوڪمآل محل‌مزآر :گلزآر‌شهدآۍ‌رشٺ وضعیت‌تاهل:مجرد https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•😂• تاحالا‌همچین‌بلایی‌ سرتون‌دراومده؟؟!😐✋🏻 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
[• •] یکی‌دیگه‌از‌توصیه‌حضرت‌اقا به‌جوان‌ها‌اگر‌در‌یک‌جمله‌کوتاه‌از‌من بپرسندکه‌شما‌از‌جوان‌چه‌میخواهید،‌ به‌او‌خواهم‌گفت: تحصیل،تهذیب،ورزش 『 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•🦋• •غُنچِھ‌ا؎تاهَست‌پِنهان‌دَࢪحِجاب مۍڪَندازاۅخـزان‌هم‌اجتناݕ...💚!• https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
دوتـآ‌صـلوآت‌یھـویۍ‌سھمـتون🖤!••