#تجربه_من ۵۰۸
#تک_فرزندی
#کم_فرزندی
#چند_فرزندی
#تربیت_فرزند
یکی از ایرادایی که نسل امروزی به خانواده های پرجمعیت میگیرن اینه که میگن بچه خوب توی این مدل خانواده تربیت نمیشه. من از ترم یک دانشگاه که وارد خوابگاه شدم (عملا وارد زندگی اجتماعی گسترده شدم) فهمیدم کاملا قضیه برعکس هست.
یعنی اوائل توی خوابگاه یک سری افرادی که تک فرزند یا دو فرزند بودن میگفتن وای شما این تعداد بچه این؟ مثلا پنج به بالا رو بد میدونستن و یک نگاهای خاصی داشتن.
اما جالب بود همین افرادی که از خانواده های پرجمعیت بودن نه به سرما و گرما گیر میدادن، نه رو خوابشون حساس بودن، یعنی کلا به شلوغی عادت داشتن. همه مدل غذایی رو میخوردن و راحت با همه اخت میشدن و می تونستن راحت بقیه رو بپذیرن.
همون افراد تک فرزند یا دو فرزندی در هر موردی اذیت میکردن، زود کم میآوردن و افسرده میشدن و بقیه اتاق که از خانواده پرجمعیت بودن عملا اینارو در طول ترم تحمل میکردن. آخرشم دو قورت و نیمشون باقی بود. از هیچ چیز خوشحال نمیشدن و حتی نمرات خوبم خوشحالشون نمیکرد.
اما اعتراف می کنم کم جمعیتی ها در رفاه کامل بودن.اونجایی که ما همه ش در حال دودوتا چهار تا بودیم کوچکترین چیزی رو چجوری بخریم و چجوری مصرف کنیم که به صرفه باشه، خانواده های اونا بعد از هر تماس کلی پول براشون میریختن.
و اینطوری بود که ما مدیریت مالی و استقلال رو تمرین میکردیم و اونا حتی نمیدونستن تو حسابشون چقدر پوله چون هیچ جا به جمله ی "موجودی شما کافی نیست." برنمی خوردن.
یکی از موارد اخلاقی که خیلی برام چشم گیر بود و اساتید اخلاق هم روش تاکید دارن، گناهان زبان بود یا به تعبیر امروزیا هوش اجتماعی...
در جایی که پرجمعیتی ها با هر حرف، ناخودآگاه حواسشون به واکنش طرف بود و اگر حرفی میزدن که حس میکردن جالب نیست سریع جبرانش میکردن با یه حرف بهتر، تک فرزندی ها و کم جمعیت ها تیکه انداختنو افتخار میدونستن و معتقد بودن آدم باید جوری جواب بده که طرف بسوزه...
من خودم به خاطر طبعم زبان تند و تیزی داشتم. تا خود ۱۶،۱۷ سالگی مادرم هر بار میگفت آدم حرفی که میخواد بزنه رو هزار بار میجوه. اگه شک داره خوبه یا بده اصلا نمیگه. اونقدر گفت وگفت و گاهی قهر کرد، گاهی سکوتامو تشویق کرد که من الان بتونم به جای اینکه جواب کسی رو بدم، سکوتو انتخاب کنم و میدونم تاثیرش بیشتره.
اما در طول این چند سال دانشجویی خیلی افراد رو دیدم که اصلا جملاتشونو حتی یکبار هم از ذهن نمیگذرونن و اندکی تامل نمی کنند. حتی خانواده های مذهبی.
یادمه یبار یه خانم از آشناهامون که بی سرپرست بود و وضع مالی بدی داشت، کلی تسبیح رنگاوارنگ از خونه شون جمع کرده بود، برای من آورد گفت ببر بذار مسجد دانشگاهتون . منم قبول کردم یکی از همین عزیزان کم جمعیتی که اتفاقا مذهبی بود موضوعو فهمید و کلی مسخره کرد که وا؟ چرا تسبیحاش یه شکل نیستن و... طرف نداره ده تا تسبیح بخره بعد این خانم که چادر کَن کَن، کمتر، سرش نمیکنه، نذرشو مسخره میکنه.
البته اوایل تعجب میکردم میگفتم مادر اینا یکبار هم بهشون نگفته مواظب دل سوزوندن، بی احترامی، سبک کردن بقیه و...باش؟!
حتی یبار یکیشون گفت خودم میدونم بد حرف میزنم و کلی از دوستام به جز یکی نهایتا دوتا باهام میسازن. حرفاش منو به فکر فرو برد و تموم افرادی که خیلی تیکه مینداختن و کلا نقطه ضعف افرادو بی پروا نشونه میرفتن اومد تو ذهنم و متوجه شدم اتفاقا از خانواده های کم جمعیت بودن و معمولا تک دختر و دردونه خونه ،که حتی برای اشتباهات شون هم گاهی تشویق شدن.
در حالی که مثلا تو خانواده ما که ۶ تا بچه بودیم، گرفتن معدل ۱۹ به بالا، رفتار مودبانه و ... یه امر کاملا نرمال و عادی بود و کسی براش جایزه توقع نداشت.
اما همین چند وقت یکی از همین دخترا دکترا کنکور داد و اصلا خوب نبود نتیجه ش و کلی خانواده براش طلا خریدن که چی؟ کنکور شرکت کرده اما من نوعی مجاز شدم و تراز چند دانشگاه خوب رو آوردم و جایزه بماند، خرج ثبت نام تا مصاحبه و همه چیز با افتخار از جیب خودم بود.
خلاصه خواستم این مطلبو بگم که برام جالب بود و برعکسش توی ذهن ها ثبت شده که بچه ها خانواده های پرجمعیت بی کلاسن و ادب نشدن و خانواده های کم جمعیت آدم حسابی تحویل جامعه میدن و...
پ. ن: البته این ویژگیهایی که گفتم همیشه مطلق نیست و ممکنه عکسش هم باشه، نکاتی که گفتم تجربه ی زیسته ی من بود. با احترام به کسایی که متفاوت هستند و یا متفاوت فکر می کنند.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۰۸
#تک_فرزندی
#کم_فرزندی
#چند_فرزندی
#تربیت_فرزند
یکی از ایرادایی که نسل امروزی به خانواده های پرجمعیت میگیرن اینه که میگن بچه خوب توی این مدل خانواده تربیت نمیشه. من از ترم یک دانشگاه که وارد خوابگاه شدم (عملا وارد زندگی اجتماعی گسترده شدم) فهمیدم کاملا قضیه برعکس هست.
یعنی اوائل توی خوابگاه یک سری افرادی که تک فرزند یا دو فرزند بودن میگفتن وای شما این تعداد بچه این؟ مثلا پنج به بالا رو بد میدونستن و یک نگاهای خاصی داشتن.
اما جالب بود همین افرادی که از خانواده های پرجمعیت بودن نه به سرما و گرما گیر میدادن، نه رو خوابشون حساس بودن، یعنی کلا به شلوغی عادت داشتن. همه مدل غذایی رو میخوردن و راحت با همه اخت میشدن و می تونستن راحت بقیه رو بپذیرن.
همون افراد تک فرزند یا دو فرزندی در هر موردی اذیت میکردن، زود کم میآوردن و افسرده میشدن و بقیه اتاق که از خانواده پرجمعیت بودن عملا اینارو در طول ترم تحمل میکردن. آخرشم دو قورت و نیمشون باقی بود. از هیچ چیز خوشحال نمیشدن و حتی نمرات خوبم خوشحالشون نمیکرد.
اما اعتراف می کنم کم جمعیتی ها در رفاه کامل بودن.اونجایی که ما همه ش در حال دودوتا چهار تا بودیم کوچکترین چیزی رو چجوری بخریم و چجوری مصرف کنیم که به صرفه باشه، خانواده های اونا بعد از هر تماس کلی پول براشون میریختن.
و اینطوری بود که ما مدیریت مالی و استقلال رو تمرین میکردیم و اونا حتی نمیدونستن تو حسابشون چقدر پوله چون هیچ جا به جمله ی "موجودی شما کافی نیست." برنمی خوردن.
یکی از موارد اخلاقی که خیلی برام چشم گیر بود و اساتید اخلاق هم روش تاکید دارن، گناهان زبان بود یا به تعبیر امروزیا هوش اجتماعی...
در جایی که پرجمعیتی ها با هر حرف، ناخودآگاه حواسشون به واکنش طرف بود و اگر حرفی میزدن که حس میکردن جالب نیست سریع جبرانش میکردن با یه حرف بهتر، تک فرزندی ها و کم جمعیت ها تیکه انداختنو افتخار میدونستن و معتقد بودن آدم باید جوری جواب بده که طرف بسوزه...
من خودم به خاطر طبعم زبان تند و تیزی داشتم. تا خود ۱۶،۱۷ سالگی مادرم هر بار میگفت آدم حرفی که میخواد بزنه رو هزار بار میجوه. اگه شک داره خوبه یا بده اصلا نمیگه. اونقدر گفت وگفت و گاهی قهر کرد، گاهی سکوتامو تشویق کرد که من الان بتونم به جای اینکه جواب کسی رو بدم، سکوتو انتخاب کنم و میدونم تاثیرش بیشتره.
اما در طول این چند سال دانشجویی خیلی افراد رو دیدم که اصلا جملاتشونو حتی یکبار هم از ذهن نمیگذرونن و اندکی تامل نمی کنند. حتی خانواده های مذهبی.
یادمه یبار یه خانم از آشناهامون که بی سرپرست بود و وضع مالی بدی داشت، کلی تسبیح رنگاوارنگ از خونه شون جمع کرده بود، برای من آورد گفت ببر بذار مسجد دانشگاهتون . منم قبول کردم یکی از همین عزیزان کم جمعیتی که اتفاقا مذهبی بود موضوعو فهمید و کلی مسخره کرد که وا؟ چرا تسبیحاش یه شکل نیستن و... طرف نداره ده تا تسبیح بخره بعد این خانم که چادر کَن کَن، کمتر، سرش نمیکنه، نذرشو مسخره میکنه.
البته اوایل تعجب میکردم میگفتم مادر اینا یکبار هم بهشون نگفته مواظب دل سوزوندن، بی احترامی، سبک کردن بقیه و...باش؟!
حتی یبار یکیشون گفت خودم میدونم بد حرف میزنم و کلی از دوستام به جز یکی نهایتا دوتا باهام میسازن. حرفاش منو به فکر فرو برد و تموم افرادی که خیلی تیکه مینداختن و کلا نقطه ضعف افرادو بی پروا نشونه میرفتن اومد تو ذهنم و متوجه شدم اتفاقا از خانواده های کم جمعیت بودن و معمولا تک دختر و دردونه خونه ،که حتی برای اشتباهات شون هم گاهی تشویق شدن.
در حالی که مثلا تو خانواده ما که ۶ تا بچه بودیم، گرفتن معدل ۱۹ به بالا، رفتار مودبانه و ... یه امر کاملا نرمال و عادی بود و کسی براش جایزه توقع نداشت.
اما همین چند وقت یکی از همین دخترا دکترا کنکور داد و اصلا خوب نبود نتیجه ش و کلی خانواده براش طلا خریدن که چی؟ کنکور شرکت کرده اما من نوعی مجاز شدم و تراز چند دانشگاه خوب رو آوردم و جایزه بماند، خرج ثبت نام تا مصاحبه و همه چیز با افتخار از جیب خودم بود.
خلاصه خواستم این مطلبو بگم که برام جالب بود و برعکسش توی ذهن ها ثبت شده که بچه ها خانواده های پرجمعیت بی کلاسن و ادب نشدن و خانواده های کم جمعیت آدم حسابی تحویل جامعه میدن و...
پ. ن: البته این ویژگیهایی که گفتم همیشه مطلق نیست و ممکنه عکسش هم باشه، نکاتی که گفتم تجربه ی زیسته ی من بود. با احترام به کسایی که متفاوت هستند و یا متفاوت فکر می کنند.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1