eitaa logo
🏴ماهی‌تنهای‌تنگ | فرزانه زینلی
353 دنبال‌کننده
194 عکس
13 ویدیو
1 فایل
ماهیِ‌تنهایِ‌تنگ‌ام، کاش دست سرنوشت برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش! ‌ خواندن کیش من و نوشتن آیین من است:) بیشتر تلگرام و کمتر اینجا فرزانه زینلی حرفی داری؟👇🏻 @Farzane_zeinali 📱insta: farzane_zeinalii
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر رو تهیه کردید، خودتون یه عکس جذاب ازش بگیرید، برام توی ناشناس با راه ارتباطی‌تون یا اسمتون بفرستید، من از بین شما قرعه‌کشی می‌کنم و یه کتاب بهتون هدیه می‌دم😊
به دخترها گفتم آدم باحال زندگی‌تان را معرفی کنید و می‌خواستم از اینجا بحث را بکشانم سمت تجربه‌هایی که از جنس ارتباط و معاشرت است. خیلی‌هایشان درونگرایند و این اصلا بد نیست اما بهشان گفته بودم برای نویسنده شدن، یاد بگیرید حرف‌ها را بشنوید. آدم‌های باحال از پدربزرگ شهید و پدربزرگ زنده و پسرخاله محرم (که شرح خیلی پیچیده‌ای داشت!) شروع شد و به آقای خیّر و حضرت علی رسید. جدیدا یاد گرفتند هر سوالی که ازشان می‌پرسم، به سمت خودم بر می‌گردانند و من فکر کردم چه آدم‌های باحال زیادی دارم! به همین بهانه‌ها، برایشان روایت احسان عبدی‌پور از «فرزانه پزشکی» را در مجله مدام خواندم. انتظار داشتم خیلی جاهایش را نفهمند، آخر این بچه‌ها نهایتا کتابخوان‌های رده نوجوان باشند! اما آنقدر مجذوب روایت شده بودند که دلم می‌خواست واکنش‌هایشان را ضبط کنم. با فراز و فرودها کیف می‌کردند و آخرش همان حال خوشی را داشتند که عبدی‌پور از قصه‌های خانم پزشکی داشت. بعد از اینکه از آدم‌ها و قصه‌هایشان گفتیم، خواستم بفهمم که آن حس منفی معروف را از روایت عبدی‌پور گرفتند یا نه؟ خیلی‌هایشان محجبه‌های بسیار مقیدی از خانواده‌های مذهبی‌اند. نتیجه جالب بود، هیچکدام! اتفاقاً همان نکته اصلی متن را گرفته بودند و مدل رفتاری خانم پزشکی را دوست داشتند. انگار یکی از بین خودشان حرفی زده بود. کلاس پر شد از روایت‌های شخصی آنها، درباره آدم‌هایی که انگار بهم نمی‌چسبیدند اما روزگار چسبانده بودشان بهم. کلاس امروز خیلی شیرین بود، دخترها جور قشنگی امید به زندگی می‌دهند به آدم.