شعر و جنون و عشق
نه، شاعر نیستم
امّا نگاه تو
به جزر و مدّ و طوفان میکشد
گاهی
تمام واژههایم را
[اگر آتشپرستان
باخبر بودند از گرمای سوزان نگاه تو..!]
نه، مجنون نیستم
امّا پریشان میکند
حتّی نسیمی
گیسوی در رهگذارِ بیپناهیها رهایم را
[مگر دیوانه باشد آدمی
خود را به دست عقل بسپارد!]
نه، عاشق نیستم
امّا جنون و شعر
دست از این سر شوریده
هرگز
بر نمیدارند
و خالی می کند یک حسّ مبهم
زیر پایم را
[شراری
میتواند دخمهای خاموش را
مانند یک آتشکده
سوزان و بیپایان
برافروزد!]
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#تغزّل
#شعر_نو
#خاکستر_آیینه
@faslefaaseleh
عشق و جنگ
گویند این دو مرد:
مردی که جبهه رفت؛
مردی که دل سپرد؛
آن جام درد زد
وین زهر هجر خورد...
بیچاره مرد جنگی عاشق
هرگز شنیدهای سر سالم به گور برد؟!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#شعر_نو
#رومان_رولان
#عشق_و_جنگ
@faslefaaseleh
مرد ناتمام
مردی به روی مرکب چوبین نشسته است
جرم وی
-آنچنان که خلیفه نوشته است-
جرمی بزرگ:
قرمطی و شیعهبودن است
رندان هنوز بر تن او سنگ می زنند.
وآنسویتر زنی
بیگریهای
بیهیچ شیونی
اینسوی نیز
با زهر خندهای به لبش
ایستاده است
چون تیغ تیز
مرد تمام حادثهها و زمانهها
یک مرد ناتمام:
ابوسهل زوزنی!
پینوشت: در تاریخ بیهقی این عبارات آمده است که در این سروده به آنها نظر داشتهایم:
خلیفه...حسنک را قرمطی خواند...
پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند....مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور ...چون بشنید جزعی نکرد چنانکه زنان کنند...بوسهل ...برخاست نهتمام ...خواجه احمد او را گفت: در همه کارها ناتمامی.
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#شعر_نو
#مردی_برای_تمام_فصول
#بوسهل_زوزنی
#تاریخ_بیهقی
@faslefaaseleh
#چاه_مجازی
وقتی که تو در چاه مجازیّ خودت
چون کبک فروبردهسری
بیرون تو
تاریخ ورق خواهد خورد
وقتی که تو کاملا" از آن بیخبری!
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#فضای_مجازی
#اعتیاد_به_فضای_مجازی
@faslefaaseleh
#مار_و_پله
گاهگاه
حسّوحال اندکی که دست میدهد
پا به نردبان شوق مینهم
روح من
چندپلّهای
میرود به سمت نور
روشنایی حضور
گامهای من، ولی، همیشه استوار نیستند
اوجها همیشه برقرار نیستند
آه، غالبا"
روح تازهقدکشیدهام
با فریب مار غفلت و گناه
از بهشت سادهاش هبوط میکند
اوجهای پست او
تا حضیض رخوت زمین سقوط میکند
دیگر از هبوطهای ناگزیر
ذلّهام
سالهاست
کودکانه
گرم بازی پرازملال ماروپلّهام!
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#توبه
#قبض_و_بسط_روح
@faslefaaseleh
#خداوندگار
بشر جاودانهست و روحش
پس از مرگ در اینجهان پایدار است
بشر حامل روح قدسی
و تصویری از ذات صورتنگار است
و در ذهن خود چیزهای شگفتی
که هرگز ندیدهست و هرگز نبودهست میآفریند...
پس او نیز پروردگار است
بشر اینچنین است و انسان شاعر
در اینجا خداوندی ایزدتبار است
خداییست در آفرینش یگانه
خدایی ورای خدایان دیگر
خدایی که با خلق دنیایی از رنگ و احساس
پر از لحظههای شگفتآور خاص
خدای خدایان دیگر
و در بین آنان خداوندگار است
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#انسان
#شاعر
#خلاقیت
#آفرینش_شعر
@faslefaaseleh
سرزمین بیپناهگاه!
در میان کوبههای طبل انفجار
رقص دود
بر فراز شهر در حصار
از میان خشت و خاک
لب گشودهاند زخمها و همصدا
با عروسکی شکسته
خنده میزنند
بر حقوق طنزگونۀ بشر
این دروغ روزگار!
*
آه...تا کدام دست مهربان
میرهاند این تن بهخوننشسته
آن عروسک شکسته را
از میان خشت و خاک
از میان آن همه غبار...
چشمهای خیس کودکی در انتظار...
*
دادگاه رسمی است!
اتّهامهایتان:
سرقت سیاهی از کلاف گیسوی زنان
قتل عام خواب کودکان
انتشار گرد خواب و مرگ بر جهان
غارت غرور و غیرتی که نیست
از سران خائن عرب...
بمبها، گلولهها
انفجارهای نیمهشب: گواه
دادگاه:
غزّه؛ سرزمین بیپناهگاه
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#کودکان_غزه
@faslefaaseleh
صدای شعلهور!
در ناگهان صاعقه
کبریت را کشید
ناگاه هالهای
از شعله
او را احاطه کرد و به دامان او دوید
مانند شمع
آب شد و بر زمین چکید
فریاد زد:
وقتی که کودکان
در غزّه
بیملاحظه
کشتار میشوند،
من بادهنوش بزم خوشیها نمیشوم
دیگر شریک نسلکشیها نمیشوم!
از بین مرگ و ننگ
او مرگ را گزید
امّا
در ازدحام آنهمه غوغای ناکسان
سنگینی سکوت دروغین کرکسان
آیا صدای شعلهورش را کسی شنید؟!
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#کودکان_غزه
#خودسوزی_خلبان_امریکایی
@faslefaaseleh
مرگهای نورسيده!
خوشههای بمب
بر حرير خواب کودکان
سقوط میکنند
فصل
فصل مرگهای نورسيده است
موسم درو رسيده است...
کيست تکيهگاه کودکان خسته
جز عروسکی شکسته
آن زمان که بمبها
شهر را کوير لوت میکنند؟!
رستخيز ديگریست
آسمان سياه،
شالی از غبار، گِرد ماه
مادران چه ساده مرگ را
ناگزير میشوند
کودکان
در هراس ناشناس مرگ
پير میشوند...
آه آه از اين نگاههای رهگذر
آههای بیاثر...
واژههای شرمگين
سکوت میکنند!
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#کودکان_غزه
#مادران_غزه
@faslefaaseleh