eitaa logo
فصل فاصله
306 دنبال‌کننده
322 عکس
35 ویدیو
2 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرالزّمان زمین این آسمان تیرة گردآلود، از آخرالزّمان خبر آورده‌ست از آخرالزّمان زمین، از این، بیهوده‌پویِ دربه‌در آورده‌ست انسان تخس و سرکش و بازیگوش، فرزند مادری‌ست «طبیعت»‌نام بنگر بدین پسر که از این مادر با سرکشی پدر به‌درآورده‌ست با این سَموم سخت که بر بستان بگذشته‌ است و می‌گذرد هر روز باید از این درخت تعجّب کرد؛ آیا چگونه برگ‌وبر آورده‌ست؟! این آسمان تیرة بی‌باران در انتهای این شب بی‌پایان گویا برای دل‌خوشی انسان یک آفتاب مات برآورده‌ست یک آفتاب مات که می‌خندد بر رنج بی‌کرانۀ ماهیگیر وقتی که باز تور تهی از صید بر موج‌خیز پرخطر آورده‌ست این آسمان که تیره و تاریک است، گویا نماد آخر تاریخ است تاریخ باطلی که بر انسان‌ها تنها تباهی و ضرر آورده‌ست فردا که فصل غربت انسان است، چشمی برای گریه نخواهی یافت بر این مصیبتی که مدرنیته بیهوده بر سر بشر آورده‌ست @faslefaaseleh
غریبه ای غریبه در زمین آسمان آبیَ‌ت کجاست؟ در هوای دم‌گرفته از غبار و سرب و دود دم چگونه می‌زنی؟ آسمان پرستارة شبت قصّه‌های عاشقانه در شبان ماهتابی‌ت کجاست؟ چون غراب‌ها به اوج‌های پست خوگرفته‌ای اوج‌های پرشکوه آسمان‌نوردی عقابی‌ت کجاست؟ شعرهای تو ضجّه‌های کرکسی پر از ستیزه ناله‌های خوکی از تلاطم غریزه است در فضای ظلمتی چنین مثل مولوی شعرهای آفتابی‌ت کجاست؟ در میان کوچه‌های خلوت و بزرگ‌راه‌های بستة شلوغ پرشتاب می‌روی؛ غرق اضطراب می‌روی رمز التهاب و اضطراب تو مقصد عبورهای پرشتابی‌ت کجاست؟ راه را، قبول کن که اشتباه آمدی راه بازگشت از این سراب، همّت گذار از این خرابی‌ت کجاست؟! @faslefaaseleh
سرمست یک فروغ و صفای تقلّبی دارد هزار شورونوای تقلّبی سرب مجسّم است، نه گوگرد و دودِ محض بلعیده‌است بس‌که هوای تقلّبی دردا شفا نیافته‌ از دردهای خویش ازبس‌که خورده‌است دوای تقلّبی دیگر غریبه است برایش صدای حق ازبس شنیده‌است صدای تقلّبی بر پرده‌های سبز به چشمش کشیده‌اند با جلوه‌های ویژه نمای تقلّبی گفتم که جست‌وجو بکنم حال عشق را رفتم به چند تارنمای تقلّبی دیدم که سخت تیره‌وتار است حال عشق در التهاب وسوسه‌های تقلّبی دیدم حدیث مهر و وفا می‌رود، ولی مهر پر از فریب و وفای تقلّبی حق می‌دهم اگر به خدا کافر است او ازبس‌که دیده‌است خدای تقلّبی چون‌وچرا نمی‌کند از بس‌که خسته‌است از چندوچونِ چون‌وچرای تقلّبی هرگز دعای او به اجابت نمی‌رسد از بس‌که کرده‌است دعای تقلّبی چون در فضای واقعی از حق خبر ندید او کرده است رو به فضای تقلّبی صوفی که می‌شود بشر روزگار ما یکباره می‌رسد به فنای تقلّبی از هفت‌شهر عشق گذر می‌کند به‌وهم با لطف قرص‌ نشئه‌فزای تقلّبی هرگز نمی‌توان به حقیقت رسید و عشق با سمت‌وسوی قبله‌نمای تقلّبی @faslefaaseleh
چرخ زمان به چرخۀ آفت دچار شد دنیا به هرچه رنج و مصیبت دچار شد از خاک رفت برکت و از آب روشنی وقتی بشر به قهر طبیعت دچار شد @faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
آخرالزّمان زمین این آسمان تیرة گردآلود، از آخرالزّمان خبر آورده‌ست از آخرالزّمان زمین، از این، بیهوده‌پویِ دربه‌در آورده‌ست انسان تخس و سرکش و بازیگوش، فرزند مادری‌ست «طبیعت»‌نام بنگر بدین پسر که از این مادر با سرکشی پدر به‌درآورده‌ست با این سَموم سخت که بر بستان بگذشته‌ است و می‌گذرد هر روز باید از این درخت تعجّب کرد؛ آیا چگونه برگ‌وبر آورده‌ست؟! این آسمان تیرة بی‌باران در انتهای این شب بی‌پایان گویا برای دل‌خوشی انسان یک آفتاب مات برآورده‌ست یک آفتاب مات که می‌خندد بر رنج بی‌کرانۀ ماهیگیر وقتی که باز تور تهی از صید بر موج‌خیز پرخطر آورده‌ست این آسمان که تیره و تاریک است، گویا نماد آخر تاریخ است تاریخ باطلی که بر انسان‌ها تنها تباهی و ضرر آورده‌ست فردا که فصل غربت انسان است، چشمی برای گریه نخواهی یافت بر این مصیبتی که مدرنیته بیهوده بر سر بشر آورده‌ست @faslefaaseleh