eitaa logo
فصل فاصله
308 دنبال‌کننده
344 عکس
38 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
رجزخوانی شب چنین آواز می‌خواند شب تاریک: «تاریکید و در ظلمت ‌نهان، ما نه شما از نسل بی‌قدران تاریخید و پست و رایگان، ما نه شروع قصّه با خون بود و خنجر در کف قابیل و... زاغ مرگ شما عادت به مردن داشتید از اوّل این داستان، ما نه و از هر قطرۀ خون شما، نیلوفری رویید از آن روز سیه‌پوشان این دشت جنون گشتید چون نیلوفران، ما نه دهان واکرد هرجا زخم تیغی، بی‌محابا بر شما خندید نه از دشمن که حتّی خورده‌اید از دوستان زخم زبان، ما نه شما قامت به خون بستید، چون منصور در آن رکعتان عشق در آن ساعت که می‌دادند بر گلدسته‌های شب اذان، ما نه هزاران تن اگر بر خاک افتد از شمایان، هیچ باکی نیست به رگبار و به طوفان انس‌ها دارید چون برگ خزان، ما نه یقیناً گوش‌های بسته دنیا بدهکار صداتان نیست اگر فریادتان پیچیده باشد در زمین و آسمان، ما نه ندایی از گلوی ما برآمد، هر طرف پیچید چون تندر شما بر شعله می‌پیچید، همچون شمع‌های نیمه‌جان، ما نه یقیناً خون ما رنگین‌تر است از خونتان، هرچند گسترده‌ست شبیه دشت‌های ارغوان، خون شما تا بی‌کران، ما نه ولی ما مثل شب بی‌انتهاییم و پر از راز و هراس‌آور شما خورشید هم باشید می‌گردید در ظلمت نهان، ما نه...!» ♦️ رجز می‌خوانَد این‌سان شب، کریه و تلخ و رعب‌آور، ولی دارد هراس‌آلوده، پنهان، سوزها و لرزها در استخوان، ما نه که ما با کاروان عشق‌ورزان از دل تاریخ در راهیم به پایان می‌رسد با خستگی، با مرگ، راه کاروان، ما نه! @faslefaaseleh