خاقانی و اتّهام دخترستیزی!
شهوت شهرت است یا حرص لایکگرفتن با ضایعکردن نام نیک رفتگان، هرچه هست، باعث شده که عدّهای به بهانۀ حادثهای تلخ و غیرقابل توجیه، داس نفرتپراکنی در دست بگیرند و بر فرهنگ و ادبیّات گذشتۀ ما بتازند و این فرهنگ و ادبیّات را به زنستیزی و دخترکشی متّهم کنند و با ادبیّاتی که خشونت کلامی از آن میبارد این فرهنگ و ادبیّات را به خشونت منسوب بدارند!
از میان شاعران زبان فارسی، گویا خاقانی متّهم درجه اوّل زن و دخترستیزی است. برخی به استناد ابیاتی از او، وی را به خشنودی از مرگ دختر سهروزۀ خود متّهم میکنند و به او دشنام میدهند؛ این درحالی است که خاقانی از معدودشاعرانی است که ممدوح زن دارد و غمگنانهترین سرودهها را در رثای همسرش آفریده و در زندگی شخصیش بیشترین دغدغهها را نسبت به زندگی و رنجهای دخترانش داشته است. خاقاني قطعاً مخالف رسوم جاهلي و برخوردهاي ناصواب با دختران بوده است. او در منظومۀ تحفةالعراقين (ص218) صراحتاً اين رفتار جاهلانه را زشت و ناپسند شمرده است:
آن كرده به من پدر كه درپيش
كردند عرب به دختر خويش
اين حال درست كن ز قرآن
آنگه «واذا المُؤُده» برخوان
چگونه ميتوان باور كرد كسي كه اينگونه در بارۀ رفتار عرب جاهلي ميانديشد و به آيات «وَإذَا المَوْءُودَةُ سُئلَتْ. بِأيّ ذَنْبٍ قُتلَتْ» (تكوير:9-8) در ردّ آن استناد ميكند، باورمندانه از «دفن البنات» و «نعمَ الخَتَن القَبر» سخن بگويد و از مرگ يك دختر سهروزه، واقعاً و از ته دل، ابراز خرسندي كند؟!
من طیّ مقاله ای در مهرنامه استاد محمّدجعفر یاحقی با عنوان "دیهیم هفتاد" پاسخ این اتهامات ناروا به خاقانی را داده ام و وقت خوانندگان عزیز را در اینجا نمی گیرم و عزیزان را به این کتاب و نیز جلد اوّل کتاب سرّ سخنان نغز خاقانی که در آستانۀ چاپ است ارجاع می دهم.
امّا عرض خاکسارانۀ من که کوچکتر همۀ معلّمان ادبیّاتم در اینجا به برخی دوستان جوان و جویای نام است که این روزها روشنفکر شدهاند و ادبیّات فارسی را که غزلیّات آن سراسر ستایش زن است، با اتّهام ستیزه با زنان مینوازند! استادان گرامی! من و شما نان ادبیّات فارسی را میخوریم و اگر مختصر اعتبار و آبرویی داشته باشیم، از رهگذر رودکی و منوچهری و فردوسی و سنایی و عطّار و خاقانی و کمال و ...آثار آنهاست. لطفا جوگیر نشوید. چنددانه لایک و احسنت و زه و آفرین کاربران دنیای مجازی ارزش جسارت به ساحت این بزرگان و نمکبهحرامی در حقّ آنان را ندارد. اگر سواد و عرضۀ دفاع از این بزرگان را نداریم، در معرکهای که دیگران، با اهدافی خاص، برپاکردهاند، عربدۀ مستانه نکشیم، و اگر خود را متولّی این امامزاده میدانیم، اندکی بیشتر از دیگران حرمت آن را نگاه داریم.
محمّدرضا ترکی
@faslefaaseleh
بختک
او رنج قفس نمیتواند بکشد
از معرکه پس نمیتواند بکشد
بر سینۀ او نشسته یک بختک شوم
مردی که نفس نمیتواند بکشد!
محمّدرضا ترکی
@faslefaaseleh
به نام پدر
تو را چون تکدرختی زیر بار زندگانی بارور دیدم
تو را یکعمر همچون گردبادی بیپناه و دربهدر دیدم
اگرچه خُلق تو، مانند دستت، گاهگاهی، تنگ هم میشد
ولی همواره بعد از اخمهایت خندهات را چون شِکر دیدم
برایم قصّههای خندهداری گاه گفتی تا بیارامم
ولی من زیرچشمی چشمهایت را، شبیه ابر، تر دیدم
برایم کوه بودی، پرشکوه و ریشهدار و ساکت و نستوه
تو را بگذار تا ساده، صمیمی، مختصر گویم: «پدر» دیدم
نمیدانم چه شد، آیینهای گویا به من دادند از اوهام
در آن آیینه تصویر تو را آشفته و زیروزبر دیدم
در آن کابوس وحشتناک تصویر تو را همچون هیولاها،
به یک دست تو داس مرگ و در دستی دگر گویا تبر دیدم
پدر! بر من ببخشا گر تو را در این مَجازآباد پرنیرنگ
شبیه قاتلی بالفطره با چشمانی از خون شعلهور دیدم
اگر در شاهنامه بر زمین افتاد سهراب جوان، اینجا
به دست این «اُدیپانِ» مجازی خون رستم را هدَر دیدم
مجازآباد ما گویا بهغیر از صفحۀ سرخ حوادث نیست
که در هر سطر آن خونی روان از دختری خونینجگر دیدم
در این شهنامه رستم میدرد هرشب گلوی دخترانش را
. که از سهراب هم او را به خون دخترانش تشنهتر دیدم
تورا در قاب این آیینههای کوچک و کودن نباید دید
پدر! من فهم این آیینهها را از تو منگ و مختصر دیدم
محمّدرضا ترکی
@faslefaaseleh
به مناسبت 30 خرداد 1348
سالگرد خاموششدن صدای محزون و معصومانۀ محمّدصدّیق منشاوی
استاد بزرگ قرائت قرآن
این نغمه از کجاست
چه سرشار است
این جویبار زمزمه
این راوی...
گویی خود خداست که میخواند
با صوت آسمانی مِنشاوی
محمّدرضا ترکی
@faslefaaseleh
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «سالهای بیترانگی» سرودۀ «محمدرضا ترکی»
▪️ جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر #سالهای_بی_ترانگی سرودۀ #محمدرضا_ترکی روز چهارشنبه از ساعت ۱۷ برگزار میشود.
این جلسه با حضور دکتر #اسماعیل_امینی، #سعید_بیابانکی و دکتر #محمدرضا_ترکی در خبرگزاری مهر برگزار خواهد شد.
خبرگزاری مهر واقع در خیابان نجاتاللهی، بعد از سمیه، کوچه بیمه، پلاک ۱۸ است.
لازم به ذکر است که این جلسه با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی و حفظ فاصله اجتماعی برگزار میشود.
🔗 «سالهای بیترانگی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/سالهای-بی-ترانگی
☑️ @ShahrestanAdab
سفرنامۀ رنج
ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد
در کوچههای بستۀ حیرت رها نکرد
در لحظههای تلخ و نفسگیر گمشدن
سرگشته را بدون هدایت رها نکرد
راند از بهشت آدم و گندم بهانه بود
او را در آن سراچۀ غفلت رها نکرد
نوحی هزارسال فراخواند خلق را
وی را در آن نواحی غربت رها نکرد
او را کشاند در دل طوفان و لحظهای
در موجخیز لُجّۀ وحشت رها نکرد
حتّی کشید در دل آتش خلیل را
امّا در آن شرار شرارت رها نکرد
یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند
او را در آن سرای مصیبت رها نکرد
موسای درمحاصره را تا به نیل برد
امّا میان نیل هلاکت رها نکرد
برد آبروی مریم معصومه را، ولی
در تنگنای آنهمه تهمت رها نکرد
عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند
امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد
آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته
او را میان موج عداوت رها نکرد
او را کشاند در دل یک غار هولناک
امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد
جز تار عنکبوت نشد یار غار او
او را بدون پردۀ عصمت رها نکرد
از جمع دوستان دلآگاه خویشتن
کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد
گندیدن است آفت ماندن در این جهان
ما را رماند و در دل آفت رها نکرد
یاریّ او که میرسد از راه، ناگزیر
مظلوم را بدون حمایت رها نکرد
دستی که خاضعانه به سویش دراز شد
آن دست را بدون اجابت رها نکرد
محمّدرضا ترکی
@faslefaaseleh