eitaa logo
فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
1.5هزار دنبال‌کننده
308 عکس
22 ویدیو
2 فایل
فضیلت «خوش خیالی» : «تاب بنفشه می‌دهد، طُرّۀ مُشک سای تو. پردۀ غنچه می‌درد، خنده دلگشای تو. شاه‌نشین چشم من، تکیه گه خیال توست، جای دعاست، شاه من! بی تو مباد جای تو!»(حافظ) ☘️ @fallahshirvani
مشاهده در ایتا
دانلود
💡| | 🔰 «منطق نیرومند» 🔸 محصول یک طرز فکر اسلامی و قرآنی است؛ «استعانت به صبر و صلات». این کار جز برای کسانی که از سر عقل و آگاهی جانب خدا را مراعات می کنند، هموار نیست. «وَ إِنَّهٰا لَكَبِيرَةٌ إِلاّٰ عَلَى اَلْخٰاشِعِينَ»﴿البقرة، ۴۵﴾ هیجانی شدن یا کاملاً مادی فکر کردن مثل سرد و مأیوس شدن یا فقط دعا کردن کار رایجی است. عقل قرآنی صبر به معنای «» را پیشنهاد می‌کند. جالب این که مقام معظم رهبری در تعریف استقامت می‌گوید استقامت به معنای تحمل نیست، استقامت یعنی دائماً مشغول پیشبرد کار خود باشی. استقامت کار انسان هدفدار است و علاوه بر آن یعنی دیدگانی بینا برای دیدن نقصها و اشتباهات و ذهنی گشوده برای ایده‌های نو داشتن. حضرت آقا همۀ اینها را داخل در معنای صبر می کند. 🔸«مقاومت است». جبهۀ مقاومت با شیوه‌های خاص خود منطقۀ اسلام را از لوث وجود نحس کفّار پاک می‌کند و زمینۀ صدها رویش و شکوفایی را نیز فراهم می نماید. هدف جبهۀ مقاومت «لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ»﴿الحديد، ٢۵﴾ است. 🔸همه از وقوع یک جنگ بزرگ می ترسند. مقاومت که همیشه عاقلانه جنگیده نباید باعث این جنگ بزرگ بشود. جوّی که به نفع «حزب الله» شکل گرفته بود این مخاطره را در پیش داشت که با سخنان پرشور و احساسی به این سمت برود و مقاومت به عنوان و بی‌منطق و پرخسارت در منطقه شناخته بشود. «جبهۀ مقاومت» یعنی یک طرح و نقشۀ فکورانه و سنجیده. این جبهه به چنین چیزی نیاز ندارد. او دارد گام به گام دشمن را با خشکاندن رگ و ریشه‌های متنوع و خبیثش از منطقه بیرون می‌کشد. با ظهور جبهۀ مؤمن، عاقل و سلحشور مقاومت زمان به هیچ وجه به نفع نظام سلطه نیست. 🔸با منطق مقاومت و تقدیرات و لطف الهی دارد شخصیّت منکوب شدۀ مؤمنان به ایشان بازمیگردد و این حرکت توحیدی پیامبرانه است. «لیستأدوهم میثاق فطرته و لیثیروا لهم دفائن العقول»(نهج البلاغه، خطبه١) پیامبران از مردم می خواهند که به شعور بزرگی که در درون خود دارند توجه کنند و به عهد بزرگ و جانانه‌ای که با خدای خود بسته‌اند برسند. 🔻الآن مسلمان منکوب شدۀ یمن بعد از هشت سال جنگ وحشیانه و ناجوانمردانه و پر از غصه و فشار، سرزنده و پرعزت و بانشاط است، این یعنی فتح بزرگ. این یعنی بیرون راندن «طاغوت». الآن شیعۀ همه جوره منکوب شدۀ عراق، با استقامت و تلاشهای سنجیدۀ خود بخصوص با جنگ پیروز با داعش و مراسم پرشکوه اربعین به اوج عزت خود رسیده است و نگین جهان اسلام شده است. این یعنی مخاطرۀ بزرگ. 🔻الآن شیعیان لبنان که زمانی «تمام» مناطق مسکونی شان زیر چکمۀ خون ریز و خباثت‌آمیز صهیونیستها بود، آنچنان احساس قدرت می کنند که دیگران هم آنها را در مرتبۀ رهبری جهان عرب یا جهان اسلام می‌بینند. 🔻الآن مسلمانان غزه نیز کاملاً با فکر توحیدی و منطق قرآنی دارند خود را بالا می‌کشند. به قول یکی از جوانان فرهیختۀ فلسطینی و اهل غزه «الآن مردم غزه در یکی از پاکترین و بی‌نظیرترین احوال طول حیات خودشان هستند و نگاهشان فقط به خدا است و این یعنی . الآن قرآن رهبر مردم غزه شده است و این پس از رویکردهای ملی‌گرایی یک بازگشت بزرگ و فخرآمیز است». این یعنی فتح بزرگ. این یعنی بیرون راندن طغیان و طاغوت از منطقۀ انسانیت. 🔸این صحنه پیروزیها و پیشرویهای مستمر را با یک جنگ هیجانی و بی حساب و کتاب نباید بر هم زد. این است منطق جبهۀ پرمفاخرت مقاومت. بارک الله فیکم! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🌺 شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند شهدای مقاومت بخصوص شهدای فلسطین و نبرد اخیر سلام الله علیهم اجمعین! 🍀 @faslefarhang
فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
📚 | 📍 | حکمت ٢٣٨ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🔶«ضرورت سازش در همسرداری» ☘️ و قَالَ عليه‌السلام : «اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا» ☘️ و زندگى، همه‌اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينكه چاره‌اى جز بودن با او نيست. (عنوان و ترجمه از مرحوم دشتی) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 💡| ☘️ می‌دانید که این حدیث و احادیثی شبیه به این که مذمت زنها در آن صورت گرفته درگیری «کلام»ی و ابهامات فکری زیادی درست کرده است. ترجمۀ مرحوم دشتی از حدیث بالا خود نشان می دهد که این روایت به ذائقۀ ما تلخ است. ☘️ پاسخ به این دست ابهامات و روشن کردن نگاه اسلام به زن کار مستقل و مشبعی می خواهد. ولی دو نکتۀ مقدماتی : ● یک، حال و هوای فکری یک اندیشمند را با مطالعۀ مجموعۀ خوب و متنوعی از اندیشه های او می‌توان فهمید. اندیشۀ امام علی همان اندیشۀ قرآن است که حجم بزرگی از سخنان آن با «انسان» است و اساساً زن و مرد را خیلی برجسته نکرده است. شاید مطالب نادری باشد که امام علی ع در آن باب سخنی نفرموده باشند. اگر با اشتیاق و پرسشگر و نظام‌اندیشانه به مجموع این سخنان بنگریم معلوم می‌شود که نگاه او به انسان و زندگی چگونه است. اگر مطلبی در هر جایی از سخنان او دیده شد باید با این «تودۀ فکری» یا این «هویّت نظری» هم«آهنگ» باشد. برداشت ابتدایی ما از این حدیث به نوع نگاه ایشان به انسان و زن و زندگی سازگار نیست. ● دو، می دانیم که اسلام تکریم بسیار از زن نموده است؛ او را «گُل»(ریحانة) خوانده(نه یک مردواره که در حقارت مرد نبودن همه نوع دست و پایی می‌زند)، نفقۀ او را بر مرد واجب کرده(این روزها در مقایسه با فرهنگ غرب ارزش این دستور را بهتر می‌فهمیم)، بهشت را زیر پای مادران دیده(که در فرهنگ غرب حتی با لفظ مادر و احترام یا قداست او مبارزه می‌شود)، محبت به زنان را از اخلاق انبیا شمرده، تکریم زن را منحصراً کار انسانهای شریف و بزرگوار خوانده، زن را «ربیبة البیت» دانسته، محبت به او را مقدم بر محبت به مرد معرفی کرده و ... . نگاه اسلام به زن تا آن پایه عظیم و شگفت‌آور است که بی‌گمان اگر باور کنیم و روی آن به خوبی کار کنیم، به تنهایی یک تهاجم نظری به رویکرد و آهنگ شناختی غرب نسبت به زن و مناسبات مردازنی است. ☘️ ولی دربارۀ خصوص این حدیث اگر نخواهیم در سند آن تشکیک کنیم یا صرفاً آن را ناظر به حوادث تاریخی بدانیم و بازتاب فتنه‌گریهای چند زن پر از شرارت آن روزگار بدانیم، باید این عبارات را بیانگر بدانیم. در توضیح زیر دقت کنید! ☘️زنان در نقطۀ «» قرار دارند که نقطه‌ای حرکت‌ساز است و مرتب جامعه را به پیش می برد. نکتۀ جالبتر این است که طراحی شگفت الهی به گونه ای است که بشر راه در رو از این نقطه نیز ندارد. جامعۀ بشری اعم از مردان و زنان و کودکان و بزرگسالان متوجه می شوند که زن در نقطۀ مؤثری است، ولی طراحی به گونه ای است که نمی توان آن را پس زد. ☘️همۀ حرکتهای «فمینیستی» بر خلاف ظاهر زن‌گرایانه‌ای که دارد و حتی علی الظاهر زنان را دردسرساز می کند، ولی پر از سفاهت یا پر از خباثت است و عملاً زن را از این جایگاه بزرگ تکوینی محروم می کند. اگر جایگاه «همسری»، «مادری»، «محورخانواده بودن»، «مرکز ثقل ارتباطات فامیلی و همسایگانی بودن»، «فرزندآوری»، «خانه‌داری و به چالش کشیدن همۀ شرکت‌های حریص و بی‌رحم خدماتی» و موارد جالبی از این دست را که و بسیاری از سنّتها «به سهولت» در آن قرار دارند از زن بگیری تاریخ بشر را انجام داده‌ای که فرهنگ منحط و مادی و کودن غرب با همۀ ادعاهایش مشغول انجام آن است و از نظر ما طبیعی است؛ زیرا «فَمٰا ذٰا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلاٰلُ»﴿يونس‏، 32﴾ ☘️ جنس زن به حکمت و قدرت الهی به گونه ای طراحی شده که برخلاف پرده نشینی آن موقف او کاملاً موقفی چالشی است و چالشی تر از آن این است که این نقطۀ مصرف و هزینه سازی و چالش از چالشهایی است که گریزی از آن نیست. شبیه مدرسه که برای کودک دردسرساز است و در فرهنگ امروز کودکان گریزی هم از آن ندارند، ولی نتیجه «» است. ☘️ درک این جایگاه و استقبال از آن(به جای درگیری با آن) سنّت و رویۀ اسلامی است و از قضا مجموع دستورات اسلامی این جایگاه را تثبیت و معنادار و جهت‌دار و سودمندتر می کند. این عبارت حضرت که «همۀ وجود زن را شرّ خوانده است»، پر از تلطف و طریف‌گویی است، مثل این که می گوید عقربی است که نیشش شیرین است یا به کودکی که از شیرین کاریهایش خوشمان می آید می گوییم «شیطون بلا». در پس این عبارتهای پر از موج و هیجان چیست؟ می خواهد بگوید زن ابداً برکنار نیست، به سبک خود و کاملاً زنانه حضور دارد و اثر می گذارد و گریزی از آن آثار نیست، ولی طبعاً همه از این حضور سود می برند. 🍀 @faslefarhang
💡 | | 🔰 | «بـیــانـدیـش، آزادبـیــانـدیـش!» 1⃣؛ 🔸این مواجهه با آقای اکبرنژاد انفعالی بود، ولی وقتی عملاً نمی توانیم جواب انتقادهای او را بدهیم(یعنی مفت مفت خورده‌ایم و خپل شده‌ایم و عرضۀ انجام هیچ کار درستی را نداریم)، ... انفعال می‌شود تنها راه. جواب او صرفاً مناظره با ایشان هم نیست. این یک کار است که باید صبورانه انجام شود، بلکه جواب او تولید فضای پاسخ است، محیط را پر از روشنگری کردن، مثل اسپری خوش‌بوکننده زدن وقتی که بوی بدی به مشام می‌رسد. 🔸ولی واقعیت ماجرا این است که : ▫️١. «پیشرفت» ما نیاز به تبیین مؤثر دارد، ما پیشرفتمان در حد معجزه بوده است، ولی وضع روایت پیشرفت ما از مشاهدۀ توان روایتمان معلوم می‌شود. خیلی این کار را ساده گرفته‌ایم. ما در این باب واقعاً کوتاهی کرده‌ایم. ▫️٢. باید «طرح راهبردی انقلاب» هم تبیین شود. انقلاب بر اساس بنیادهای فکری خود طرحی برای پیشبرد مقاصد انقلاب دارد که واقعاً هوشمندانه و عمیق‌نگر است و تاکنون توانسته در شرایطی که پر از یأس و احساس ضعف و بی‌هدفی و به قول آیت‌الله شاه آبادی ره، چون مذبوح در برابر غرب بودن است، راهی برای شکوفایی و عزت باز کند. در این طرح بزرگ روشن می‌شود که وقتی یک دشمن واقعی داری که به تو مجال نشستن در چاردیواری خودت را نمی‌دهد ابلهانه است که خود را در خانه محصور کنی و مثلاً مشغول آباد کردن کشور خودت بشوی(حتی مباحث اعتقادی و احترام قبلۀ اول مسلمین و بحث دفاع از مظلوم را هم نمی‌خواهیم مطرح کنیم که آن هم جای خود را دارد). «جهاد تبیین» و «تشکیل لشگر سایبری» یعنی همین که با «بیان» و «کار هنری» بتوانیم این همه دوری منتقدان از منطق حکیمانه را نشان بدهیم. ▫️٣. ولی یکی از اموری که باید «به خوبی» تبیین شود این است که «مسببان واقعی» این وضعیّت چه کسانی هستند؟ چرا ما در تبیین این قضیه ناتوان هستیم؟ چرا نمی توانیم نشان بدهیم همان طور که حضرت آقا فرمودند همۀ کسانی که باعث شدند اسلامی و انقلابی عمل نکنیم مسبب وضع فعلی هستند و حالا با نامردی تمام پشت بزرگان این انقلاب و شهدا و صلحا قایم شده اند؟! دیگر ضعف از این بدتر؟!! ▫️اگر تصمیم بگیریم که در روایت این واقعیت‌ها توان بالایی پیدا کنیم به مدد الهی واقعاً به چنین چیزی می‌رسیم. 🔻 2⃣؛ 🔸ولی مسأله این است که این رویکرد هم اساساً ضعیف است. ▫️ما باید از این انرژیها برای تز اصلی انقلاب که انقلاب را انقلاب می‌کند استفاده کنیم و آن هم «قیام برای ساختن ایران» است. ▫️باید این را باور کنیم که «بشر» راه دیگری برای تعالی و شکوفایی و پیشرفت انسانی ندارد. ▫️این که نشسته باشیم یا حرکت کنیم ولی کل حرکتمان بشود نق زدن و مطالبه کردن، رویۀ مذموم و راکدی است، باید برای همه جا بیافتد که این راه نیست. نمی‌شود که راه شکوفایی قیام و قبول مسؤولیت همگانی باشد و ما روی چیزهای دیگر اصرار کنیم و انتظار داشته باشیم که جواب هم بگیریم. ▫️چقدر توانستیم این را فهم کنیم که انقلاب این را از ما می‌خواهد؟ ▫️چقدر توانستیم این را برای مردم جا بیاندازیم که زیست با نشاط و سعادت‌زا و انقلابی چنین چیزی است و نمونه‌های متعددی نشان بدهیم که چطور با این رویه مشکلات حل می‌شود و نیازی نیست انسان «باذلّت» به دستان مسؤولین نگاه کند؟ ▫️کل کار برخی عزیزان شده همین نق زدنها و مثلاً «مطالبه» کردن و عدالتخواهی و ... بدون توجه به این که این مطالبه در فرهنگ انقلاب چه جایگاهی دارد و چه سهمی برایش باید قائل شد. ▫️این مدل مطالبه کردن اساساً به هم ریختن الگوی درست حکمرانی و دور شدن از الگوی حاکمیّت مردم است. مردم وقتی حاکم می‌شوند که برای «حل مسأله» قیام کنند، نه این که به این و آن التماس کنند یا اعتراض کنند. الآن جبهه انقلاب و عموم مردم از این تلقی دور است. این را باید اصلاح کرد. 🔻 3⃣؛ 🔸ولی ما علاوه بر مباحث دو یادداشت قبل، واقعاً نیازمند «اندیشیدن» هستیم. باید به این فرهیختگی برسیم که بدون روحیۀ «جواب دادن» و «اسکات خصم» و البته با «اعتقاد و دانایی نسبت به اندیشه انقلاب اسلامی» و «رگ و ریشه‌های آن» به اندیشیدن بپردازیم. ▫️ابتدا خودمان، سپس محیط اطرافمان را وادار به اندیشیدن کنیم و واقعاً همه چیز را تحلیل کنیم. ▫️انقلابی‌گری بالاخره نیازمند «اندیشیدن» می‌شود. ما گاهی فراموش می‌کنیم که انقلابیگری یعنی مسؤولیت بزرگ و تاریخی در جهان امروز برعهده گرفتن. این با چند ساعت اندیشه به سامان نمی‌رسد. ما باید دائماً در حال تحلیل و ارتقای تدابیر باشیم. ▫️ما باید این «آیین شکوفایی» را باور کنیم و این فرهنگ را پی بریزیم. در این صورت امثال آقای اکبرنژاد سوخت و انرژی این تأملها محسوب می شوند. ▫️دریغ که از فرهنگ انقلاب خیلی دور مانده‌ایم! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخه گل صلوات، هدیه به همه فرهیختگانی که پی این انقلاب عمیقا پرمعنی را ریختند، رحمت الله علیهم. 🍀@faslefarhang
🔍| 🔰 « دربارۀ کتاب همرزمان حسین » ۱ 🔸 مقدمه 🔸ظهور اندیشه و نهضت جدید نبوی و رشد سریع و حیرت انگیز آن طی 23 سال و زیر و رو کردن جهان عرب آن روز و متأثر کردن اذهان جامعۀ بشری روزگار نبی آنچنان شورانگیز بود که گمان نمی رفت با داستان سقیفه یک انحراف بزرگ در این نهضت بزرگ به وقوع بپیوندد. ولی این واقعه اتفاق افتاد و طبعاً غم بسیار بسیار بزرگی را برای صاحبان رسالت نبی مکرم اسلام به ارمغان آورد. ▫️به این توجه کنید که توسط نبی مکرم اسلام یک پیشنهاد و دعوت پرپیمان، پرسخن، قدرتمند و تحدی‌طلب جدید برای بشر آن روز مطرح شده است، یک شخصیت قدسی و یاران بلندارج و افسانه‌ای او نیز برای تحقق این دعوت پای در میدان گذاشته‌اند و یک حرکت موفق سریعی شبیه یک انفجار نیز رقم خورده است. ▫️آیا ما چند نمونۀ بسیار ذی‌قیمت این طوری می‌توانیم در تاریخ بیابیم که به ما بگویند حالا اگر این را هم مطالعه نکردید اشکالی ندارد موارد بسیاری نیز هست که مطالعه نشده است. تازه بماند که ما در دل همین تاریخ و در امتداد همین تصمیم و به عنوان عضوی از همین امّت مشغول زیستنیم؛ یعنی مسألۀ به این بزرگی کاملاً به زندگی امروز ما مربوط است. ▫️جالب است که مطالعه در این باب و بخصوص بخش دیگر آن که تلاشهای طولانی و چند دهه‌ای اصلاحی و ترمیمی ائمۀ هدی ع است، اصلاً جدی نبوده است و تراز ادراک ما در این زمینه به دلایل متعدد از جمله مسائل شورمند اعتقادی و امور پرهیجان عاطفی و سنت ذکر مصیبت با همۀ برکات کلیدی و سرنوشت‌سازی که داشته، پایین است. ما حتی نمی‌دانیم که نمی‌دانیم و همین طور برایمان روشن نیست که روشن نشدن این حادثۀ عجیب در دل این نهضت عمیق و تلاشهای استدراکی ائمۀ هدی ع برای ترمیم صدمات، چه میزان می‌تواند ما را در حیرت و سرگردانی و نادانی فروببرد و ما را واقعاً از هدایت محروم کند و مستعد تهدیدهای ناشناخته کند. ما خیلی راحت از کنار این ضرورت می‌گذریم. ▫️پس از این حادثۀ تلخ، دوران جدیدی شروع شد؛ ابتدا یک سرمایۀ بزرگ در اختیار بشر آن روز قرار گرفته بود (دعوتی غنی، شخصیتی قدسی و حرکتی پیروز) و حالا این حرکت از مسیر تعریف شده منحرف شده بود، انحرافی در اندازۀ تغییر حاکمیّت این حیات اجتماعی نوین. این حادثه ابداً کوچک نیست. ائمۀ هدی ع با یک «مسألۀ بزرگ» مواجه شده بودند؛ قطار روی ریل خود حرکت نمی کرد و حرکت نبی مکرم اسلام ص مستعد انواع و اصناف لطمه‌ها و آسیبها از جمله حتی انحراف کامل آن خیزش اصلی شده بود. ▫️حالا مسائل اولویت‌دار این «ائمۀ هدی» چیست و برای اصل حرکت نبی (که ادامه پیدا کند) و برای نکتۀ دوم که انحراف حاکمیّت صحیح بود چه فکری باید می‌داشتند؟ این مسأله یک مسألۀ طی شده نیست. روشن است که هنوز هم حاکمیّت به مدار درست خود بازنگشته است. جبهه و جریان حق همواره با این مصیبت رو به رو است؛ زندگی ما در دل این کج‌روی سر برآورده است. جبهۀ حق باید از طرح قدسی ائمۀ هدی برای حل این معضل با خبر شود تا بتوان نام ایشان را شیعیان این ائمۀ هدایت و پاسداران دعوت نبی به شمار آورد. ┄┅••؛••┅┄ 🔸این دغدغه موضوع مطالعه و تأمل کتاب ارجمند «همرزمان حسین» اثر آیت الله خامنه‌ای در سال 1351 است(بیش از 50 سال پیش). مسألۀ محوری در این کتاب این است که شیعیان شیعگی را به معنای بسیار نازلی تقلیل داده‌اند و به واسطۀ سر در نیاوردن از «طرح قدسی اهل بیت ع» برای پیشبرد اسلام و رفع انحرافات آن، امکان شیعگی و پیروی را برای خود منتفی کرده‌اند. نکتۀ بدتر این است که متوجه این موضوع نیستند و باید اول بیدارشان کرد. ▫️دغدغۀ کلیدی مؤلف این است که یک «منبع جدید معرفت»(سیرۀ ائمۀ هدایت ع) را به جامعه معرفی کند و بگوید که با این منبع متروک افتاده می‌توان به فهمهای بسیار راقی و نیرومند رسید. ▫️این حرکت اکتشافی 50 سال پیش توسط این طلبۀ جوان (که بعدها معلوم شد چه استعدادهای بزرگی خدا به ایشان داده بوده است) کلید خورده و به خاطر اشتغالات «انقلاب مبارک اسلامی» راکد و متروک مانده است. واقعاً خسارتبار است. ▫️این کتاب مسیر دشواری پیش روی خود دارد و از یک دنیا سخن بخشی کوچک و اصلی و نگرش‌ساز را انتخاب کرده است تا باب این گفتگو را در میان شیعیان اسمی این روزگار که سرمایۀ تاریخی نهضت اهل بیت علیهم السلام به شمار می روند، بگشاید و آنها را متنبه و هشیار کند و آنها را به یک آگاهی بزرگ دعوت نماید. ▫️ما به این بحث احتیاج داریم چون همان طور که گفته شد شیعه هنوز در این دوران و در دل همان کج‌روی است. بماند که جریان حق حتی وقتی که حاکم هم شده، همواره با سطوحی از تصاحب حاکمیّت و ایجاد انحراف در جریان اسلام ناب مواجه است. ▫️در ادامه به معرفی این کتاب و بیان بخشی از آموزه‌های اصلی آن می‌پردازیم و چند انتباه را از این آشنایی استخراج می‌کنیم. 🍀 @faslefarhang
🔍| 🔰«دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ٢ 🔸✼ مختصات کتاب ▫️مفاد ده سخنرانی و ده منبر ماه محرمی(در محرم سال ١٣٩٣ ه.ق مصادف با بهمن ١٣۵١ ه.ش) است. حضرت آقا در آن زمان طلبۀ فاضل قریب به ٣٠ ساله‌ای بوده است. ایدۀ اصلی‌ای که محور سخنان این ده روز است آن‌چنان که خود ایشان می‌گوید در سال ١٣۵٠ در دل حوادثی مصیبت‌بار به ذهن شریف ایشان رسیده است. ▫️در فروردین همین سال(١٣۵١) ایشان تحت عنوان «دو امام مجاهد» به تحلیل زندگانی امام حسن و امام حسین ع پرداخته و دیدگاه فاخری را ارائه نموده است. ▫️البته آنچه در کتاب «هم‌رزمان» آمده جنبۀ ارائۀ تصویری کلی‌تر از حیات اهل بیت علیهم السلام دارد. در پرتو بحث این کتاب می‌توان سراغ خرده‌تحلیلهای زندگی اهل بیت علیهم السلام در سخنرانیها و مباحث دیگر ایشان، رفت. مخاطبان این سخنرانیها قشر ویژه‌ای نیستند و از عموم مردم به شمار می‌آیند و همین آشکارا در انتخاب واژگان و سطح بحث تأثیر خود را گذاشته است. البته ایشان به خاطر این محدودیّت بنا را بر سخنرانی عاطفی یا موعظه‌ای با ایشان نگذاشته، بلکه رسماً به طرح مباحث اندیشه‌ای برای ایشان پرداخته است. بحث ایشان به نظر تاریخی می‌رسد، ولی دربارۀ سیره و منطق زندگی اهل بیت علیهم السلام است. 🔸✼ نکات اصلی بحث ▫️دربارۀ امامت بحثهای زیادی می‌توان کرد، ولی واقعیت این است که بسیاری از این بحثها فایده‌ای برای زندگی امروز ما ندارد. شناخت سیرۀ امامان دو ثمره برای ما دارد؛ یکی این که روش زندگی به ما می‌آموزد و دیگری این که ما را برمی‌انگیزد و در ما حس اعتماد به نفس مذهبی ایجاد می‌کند تا حرکت کنیم. دشمنان هم برای زمین‌گیر کردن یک ملت تلاش می‌کنند یا قهرمانهایشان را به کلی از خاطرهایشان محو کنند یا اگر این کار شدنی نبود به تحریف واقعیت آنها بپردازند. ▫️فلسفۀ امامت شیعه یکی آموزش دین و جلوگیری از تحریف آن بوده و دیگری رهبری جامعه برای تحقق این امور در زندگی ایشان بوده است. امامان شیعه را باید یک حقیقت دید ولو دوازده نفرند و یک سیره دید ولو دوازده زندگی هستند. امامت شیعه تمام معنای بلند و بی‌بدیل خود را به صورت اندیشه‌ای و انضمامی از نبوت می‌گیرد و نهضتی که نبی مکرم اسلام ص به راه انداخت و مقاصد بسیار بسیار متعالی‌ای را برای بشر در نظر گرفته بود و دنبال می‌کرد و چند گامی به پیش برده بود. ▫️امامان شیعه را باید «امام» دید و امام حتماً طرحی برای هدایت بشر دارد و خود او اول مؤمن به این طرح است و کوشاترین فرد در دل این طرح و این طرح فراتر از همۀ تقدیرها و تقریرها در همان افق نبوت به سعادت بشریّت در طول تاریخ می‌اندیشید و طبعاً به مؤثرترین عوامل حیات بشری بیشترین نگاه را داشت و برای آن برنامه‌های روشنی داشت. وظیفۀ امامان شیعه امامت بوده است و به همین جهت در طرح هدایت ایشان به ناچار درگیری با ائمۀ کفر و نفاق که مؤثرترین نیروها برای انحراف مسیر سعادت بشر بودند، قرار می‌گرفته است و همین آنها را تبدیل به یک شخصیت جهادی به معنای یک مبارز حادّ سیاسی که این ائمۀ کفر را دشمن می‌داشتند و دائماً به دنبال آن بودند که شرّ آنها را از سر مسلمین کم کنند و سرمایۀ اسلامی را به دست دین اسلام برگردانند، می‌کرد. ▫️این نقش آنقدر بلند و متعالی است که پس از آن که متوجهش شدیم باید مطالعات دقیق و هوشمندانه‌ای کنیم تا آن را بفهمیم ولی در مقابل ما بنا را بر ساده‌انگاری گذاشته‌ایم و ائمه خود را انسانهای علاف و معطلی فرض کرده‌ایم که گاه رفتاری دون شأن یک مؤمن معمولی داشته‌اند و تنها روزگاری را به قداست گذارنده‌اند و ما را داغدار شهادت خویش کرده‌اند. ▫️این تحریف البته بسیار بسیار مطبوع دل دژخیمان اموی و عباسی بود و درست در همان زمان حیات اهل بیت ع برای خلق چنین تصویری به صورتی برنامه‌دار می‌کوشیدند و از علم و علما و صنعت منبر و تدریس برای جاانداختن آن استفاده می‌نمودند. حتی در همان دورانها هم موفق شدند و در دوره‌های بعد تا امروز توفیقات آنها چشمگیر بوده است و شیعه یک دریافت به‌دردنخور و غیرالهام‌بخش و قطعاً گمراهی‌آفرین از زندگی و حتی شخصیت حضرات اهل بیت علیهم السلام داشته است. ▫️امامان شیعه به واسطه مقاصد و معیارهایی که داشته‌اند عملاً در دوران ٢۵٠ ساله تا غیبت امام زمان عج که دوران کاملاً ویژه‌ای شروع می‌شود به صورت یکپارچه طرحی داشته‌اند که به اقتضای شرایط زمان چهار دوره را پشت سر گذاشته است. 🔸این طرح را نباید شوخی گرفت. این طرح طرح کسانی است که شبیه پیغمبرند و عقل کلند و در اوج دانایی و ایمان و آمادگی برای مجاهدت قرار داشته‌اند و کوچکترین تعویق و سکت و ضعفی در این طرح راه نداشته است و در اوج حکمت متصور برای بشر قرار داشته است. ادامه دارد ... 🍀 @faslefarhang
🔍| 🔰 «دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ۳ 🔸✼ نکات اصلی بحث ▫️حضرت آقا می‌فرمایند : «زندگی ائمۀ هدی برای ما ناشناخته است. ... خیلی نگفته‌ها هست؛ آنقدر از این نگفته‌ها هست که اگر کسی بگوید شیعه، ائمۀ خود را اصلاً نشناخته، خیلی نباید تعجب کرد و حمل بر مبالغه کرد»؛ یعنی فقط اسمی در میان است و در واقع از رسمشان خبری نیست. می‌افزایند : «برای ایجاد روح شخصیت و استقلال در امتهای عالم و در ملتهایی که در این جهان زندگی می‌کنند، یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل، این است که پیشینۀ افتخارآمیز این امّت و چهرۀ منور رجال پیشرو و پیشتاز این امّت، همچنان درخشنده و منوّر در مقابل چشم این امّت قرار گرفته شود» ▫️این بحث و این زاویۀ نگاه فوق‌العاده بزرگ است. شیعه البته به همین شکل کنونی هم به حضرات اهل بیت ع افتخار می‌کند، و به دلایل متعدد این افتخار را سطحی و بی‌محتوا هم نباید خواند، ولی مثل حضرت آقا کاملاً حق دارند بگویند که من و شما از این چشمه ننوشیده‌ایم و الا شخصیتی تمدن‌ساز پیدا می‌کردیم. به همین جهت حضرت آقا می‌فرمایند : «گمان می‌کنم اگر بدانیم که در زمان اهل بیت ع شیعه به چه کسی گفته می‌شده، برای اکثر ما مایۀ شرمندگی بشود» 🔸همان طور که گفته شد ایشان این ٢۵٠ سال کلیدی را که حضرات معصومین در آن حضور آشکار داشتند و چون یکی از نفوس جامعه ارتباطات معمولی با مردم آن روزگار می‌گرفتند دارای نقش بسیار مهم و تاریخ‌ساز می‌داند و این ٢۵٠ سال را دارای چهارچوب اعتقادی و حتی طرح واحد می‌داند ولی در عین حال به حسب اقتضائات آن را به چهار دوره تقسیم می‌کند. ▫️دورۀ اول : صبر و سکوت و نه سکون / ٢۵ سال پس از سقیفه / دورۀ امام علی ع یکی از قواعد عجیبی که به آن اشاره می‌کنند و از کنار آن می‌گذرند این است که : «گویا دشمنان اهل بیت ع کارشان تقویت فکر و فرهنگ ایشان بوده است. هر فکری و هر خواستی که مورد خشم قدرتها قرار بگیرد، محکوم به رشد کردن است؛ مسلماً رشد می‌کند» «خاصیت قدرتهای استبدادی و زور همین است که دشمنان خود را تقویت می کنند» حضرت زهرا «سلام الله علیها» معتقد بود که امّت نبوی یک زمینۀ نافرهیختگی و گرایش به فرهنگ جاهلی داشتند که این تیم شارلاتان، بداندیش و شوم، توانستند با زمینه‌هایی که حتی از دوران حیات آقا رسول اکرم ص گذاشتند، با استفاده از همین نقاط ضعف مردم را بفریبند و از ولایت الهی خارج کنند. همان طور که شهید مطهری توضیح می‌دهند، عملاً منطق امام علی و انسانهای «آزاداندیشی» که کنار او و همراه او بودند فهم نمی‌شد و تنها شخصیتهای بسیار فکور و محتواگرا و دور از فرهنگ جاهلی توانستند با ایشان در عمل همراهی کنند. مسأله عمیق بود، حتی کانال‌کشیهای بسیار درشتی مثل غدیر خم هم نتوانست این برکه آب را هدایت کند و این پای علیل را آتل‌بندی کند و از شکست یا انحنا گرفتن باز بدارد. در واقع همان نگرانی و شماتتی که قرآن پیشتر کرده بود محقق شد «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ؟»﴿آل‌‏عمران‏، ١۴۴﴾ ▫️حضرت آقا معتقدند در این دوران ٢۵ ساله جور و جفای سه خلیفۀ نابجا و مستکبر، عملاً مردم را به سمت منطق و فرهنگ امام علی «علیه السلام» سوق داد. ادامه دارد... 🍀 @faslefarhang
🔍| 🔰 «دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ۴ 🔸✼ نکات اصلی بحث ▫️دورۀ دوم : تشکیل حکومت اسلامی/ 5 سال حکومت امام علی و 6 ماه حکومت امام حسن ع هرچند مردم به سمت امام علی ع هجوم آوردند و منتهی به حاکم شدن ایشان شد، ولی این را هم اضافه می‌کنند که از نظر امام علی ع صحنه هنوز برای حاکمیت او فراهم نبود و عملاً امام علی ع ناخواسته در طرح عاطفی و بی‌سر و ته این مردم ناآماده افتاد. 🔸امام تلاش کرد خلیفه کشی نشود و شد، به مردم گفت من اکنون وزیر باشم بهتر است تا امیر باشم، ولی خواست مردم امیری امام علی ع بود. امام علی ع معتقد بود با قوم آشفته‌ای چون مردم دهۀ سوم پس از نبی و پس از سقیفه و سه خلیفه، چیز چندانی از صراط مستقیم را نمی‌توان به پیش برد، ولی طبیعی بود که مردم این را درنیابند و بر خلافت امام علی ع اصرار کنند. 🔸مسائلی که در حکومت ۵ سالۀ امیرالمؤمنین ع پدید آمد گویای صحت این تحلیل بود. عثمانیه یا عثمانیها که در واقع دومین مذهب شکل گرفته در تاریخ اسلام به شمار می روند(اولین مذهب شیعه است) و گویا باور برجسته‌ای جز خون‌خواهی عثمان نداشتند و شعارشان هنگام جنگ افروزیهای فراوان «یا لثارات عثمان» بود و بعدها اصطلاح «علی دین عثمان» را هم درست کردند به واسطۀ همین کج‌روی شکل گرفتند. این طائفه هرچند تا قرن چهارم بیشتر دوام نیاوردند، اما تاثیر تفکرات عثمانیه تا چندین قرن بعد به وضوح مشاهده می‌شود. در جای جای قلمرو حکومت امام علی ع گروه‌ها و قبایلی یافت می‌شدند که عثمانی بودند و گاه ساکت بودند و گاه علیه امام علی ع می‌شوریدند و فتنه به پا می کردند. 🔸ناکثین(اصحاب جمل) خیلی راحت توانستند نقض عهد کنند و چیزی را بهانه کنند و علیه امام بشورند(عایشه به اسم خون‌خواهی عثمان جنگ جمل را رهبری می‌کرد)، قاسطین آنچنان زیرساختهای محکمی یافته بودند و حسابی دور گرفته بودند و با تکیه بر یک قوم نیمه مسلمان و ناآگاه می توانستند جلوی خلافت و در واقع امپراطوری مذهبی آن روز قد علم کنند و جنگ طولانی یکساله‌ای را مدیریت کنند. نیروهای تندرو، پرشور ولی بی‌تربیتی مثل خوارج هم مثل یک سمّ کشنده در پایتخت دویدند و حسابی امام مسلمین را به خود مشغول کردند. پس از آن هم غارتگریهای حکومت جائر شام مشغلۀ بزرگی شد و گویا نفس حکومت امام علی ع را می‌توانست بگیرد. ▫️هرچند امام علی ع کارهای نمایان بسیاری کرد و عملاً به مقولۀ «پیشرفت» نیز پرداخت، ولی در واقع امام علی ع در آستانۀ دعوت مردم به حاکمیت ایشان تلاش ٢۵ سالۀ خود را هنوز ناتمام می دید و می خواست در حاشیۀ حکومت به ظاهر اسلامی به کارهای زیربنایی خود ادامه بدهد تا با آمادگی واقعی بر مرکب حکومت سوار شود، ولی حوادث روزگار و این اقبال بزرگ مردمی این زمینه را از دست او خارج کرد. ☘️@faslefarhang
🔍| 🔰 «دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ۵ 🔸✼ نکات اصلی بحث ▫️دورۀ سوم : دورۀ ایجاد تشکلیلات پنهانی برای قیام بود. دورۀ نیروسازی و هویّت و باورسازی / این دوران از صلح امام حسن ع شروع می شد و تا قیام عاشورا(از چهل و یکم هجرت تا شصت و یکم هجرت) ادامه داشت. 🔹صلح امام حسن در طول تاریخ بدفهمی شده است، حتی در زمان خود امام مجتبی ع. صلح امام حسن جزء پیچیده ترین کارهایی است که یک رهبر می توانسته برای زنده ماندن حرکتی اصیل انجام دهد. امام حسن برای این صلح ملاحظات وسیع و ژرفی داشت و کاملاً از سر یک فهم راهبردی از صحنه این کار را انجام داده بود. 🔹پس از آن امام حسن ع یک حرکت ابتکاری را صورت بخشید و آن «صحنۀ مبارزۀ حق و باطل را، یعنی صحنۀ مبارزۀ قرآن و ابوسفیان را از روی زمین منتقل کرد به زیر زمین». البتۀ ایدۀ آن را پیشتر خود امام علی ع مطرح فرموده بود. اینجا است که عنصر تابندۀ «تقیه» آشکارتر و کلیدی تر از همیشه پا به میدان می گذارد. 🔹امام سعی کرد سینه‌ها را مالامال از کینه و خصومت با راه معاویه نماید. وقتی به امام پیشنهاد دادند بیا کوفه تا علیه این ظالمان قیام کنیم، فرمود مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. الآن وظیفه این است، به خود بپردازید و خود را قوی کنید و پس از آن جمع‌سازی کنید. حضرت آقا می گویند نکتۀ جالب این است که شیعه آن زمان حرف امام را گوش کرد. 🔹البته اسناد تاریخی کمک زیادی نمی کنند که از کار امام حسن ع سردر بیاوریم ولی آنچه معلوم است این است که امام مشغول نیروسازی شد و «یک جمعیت پرشور قابل اطمینانی» را پرورش داد، افراد متعددی که هر کدام ستارۀ تابانی بودند که در رأس ایشان «امام حسین ع» قرار داشت. ▫️اما دورۀ سوم با واقعۀ عاشورا تمام شد که سردمدار آن امام حسین ع بود. امام حسین نه برای حکومت و نه برای شهادت به سمت کوفه نرفت، بلکه دقیق‌تر این است که برای «تجدید انقلاب پیامبر ص» قیام کرد. درست است که طی سالهای متمادی حیات امام حسن و امام حسین ع محیط اسلامی فاسدتر و فاسدتر می‌شد، ولی امام حسین ع و جامعۀ شیعیانی که جانبازی افسانه‌ای ایشان را در صحرای کربلا مشاهده کردیم، برای انجام این مأموریت بزرگ و تاریخی آماده‌تر و آماده‌تر می‌شد. او می‌دانست که کار چطور پیش خواهد رفت و این امّت آسیب دیدۀ بی‌شخصیت و سرگردان و بی‌آرمان و بدون عشق و بدون حماسه چگونه رفتار خواهد کرد، ولی تلقی او این بود که این جهش، این تنبه و این تلنگر بزرگ را امت نبوی احتیاج دارد. ☘️@faslefarhang
🔍| 🔰 «دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ۶ 🔸✼ نکات اصلی بحث ▫️دورۀ چهارم : مبارزۀ تشکیلاتی با قدرتها بود که پس از قیام عاشورا شروع می‌شد و تا زمان غیبت امام دوازدهم ادامه داشت. ▫️یزید گمان می‌کرد که ریشۀ خصومت با حکومت خود را کنده است و بسیار خوشحال بود. ولی با خطابه‌ها و روشنگریهای سحرانگیز و حیرت‌انگیز حضرت زینب و امام سجاد و حتی تعداد قابل توجهی از دختران کاروان اسیران متوجه شد که به سرعت عجیبی صحنه را باخته است و حالا تبدیل به یک محکوم و متهم بزرگ شده است. پیروزی بزرگی برای این کاروان شکست خورده پدید آمده بود و او ابعاد این خسارت را هنوز به خوبی نمی‌فهمید، ولی فهمید خطا کرده است. «سنت خدا بر این نیست که دژخیم و دشمن همه جا خوب بفهمد؛ یک جاهایی را نمی‌فهمد». البته «سنت خدا بر غلبۀ حق است. هر روزی که می گذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک می‌شود. اصلاً عالم این طور خلق شده است» ▫️این حوادث مقدمات دورۀ چهارم زندگی ائمه را فراهم نمود. در دورۀ چهارم ائمه دو اقدام بزرگ می‌کنند : یک، احیای مبانی فکری اسلام و دو، تشکیل و ادارۀ یک حزب مذهبی ـ سیاسی مخفی. ▫️امام سجاد تلاش می‌کند تا جمعیّت شیعه زیاد شود. در حدیث داریم که بعد از واقعۀ عاشورا «ارتد الناس الا ثلاثة» یعنی شیعۀ به‌دردبخور فقط سه تا مانده بود. ▫️اینجا است که باز هم تقیه به معنای غنی‌تر و پیچیده‌تری، بسیار جدی می‌شود. ما نیازمند آن هستیم که تقیه را به خوبی بشناسیم تا بفهمیم که حضرات اهل بیت ع مشغول چه کار فاخری هستند. ▫️به خاطر دنیاگرایی و عافیت‌طلبی خواص، امام سجاد تنها شده بود. یکی از کارهای امام سجاد ع تأکید بسیار بر زهد بود تا نیروها را از این منجلاب نیروکُشی نجات بدهد. این یعنی نگاه ایشان جامع بود و نتیجه تلاش‌های این چند سال هم تربیت جمعیت عظیمی از شیعیان بود که امامان اهل بیت ع را می‌شناختند و هوادار ایشان بودند. ▫️علت این که امام باقر و صادق ع قیام نمی‌کردند این بود که همان ناآمادگی که امام علی دربارۀ مردم می‌گفتند در زمان ایشان هم احساس می‌شد. ▫️البته در زمان امام باقر ع به خاطر عیاشی حاکمان، خفقان حکومت مقداری کمتر می‌شود ولی فشار از روی ایشان به طور کامل برداشته نمی‌شد و شاهدش احضار ایشان توسط هشام ابن عبدالملک به شام است. هشام سپرده بود همۀ درباریان به ایشان بی‌اعتنایی کنند. ولی حضرت پاسخهای تندی به سخنان صریح و تند هشام داد و به خاطر آن هشام دستور داد ایشان و فرزندشان امام صادق که ایشان هم همراه پدر آمده بود را به زندان بیاندازند. ▫️در زندگی امام صادق مطلب حساستر است. زندگی امام صادق ع به دو دوره تقسیم می‌شود. دورۀ بنی‌امیه و دورۀ بنی عباس. بنی عباس یک قشر و گروه انقلابی ضد بنی امیه بودند که با شعار خونخواهی امام حسین ع و گرفتن حق اهل بیت ع وارد مبارزه با بنی امیه شدند، ولی تا زمینۀ به دست گرفتن حکومت را پیدا کردند فرزندان علی ع را کنار زدند و شروع به خصومت با ایشان نمودند و معلوم شد که قصدشان از اول هم خالص نبوده است. 🔹بدی حاکمان جدید این بود که چون خود انقلابی بودند و سالهای زیادی با دستگاه اهل بیت کار کرده بودند مسائل بسیاری از شیوۀ کار اهل بیت ع می‌دانستند و شاید همۀ عناصر کلیدی را می‌شناختند و سعی می‌کردند بسیار سنجیده‌تر با ایشان مقابله کنند. 🔹امام صادق ع در زمان بنی امیه احساس می‌کرد نفرت از این دستگاه و محکومیت به خاطر غصب خلافت آنقدر فراگیر شده و حکومت فرسوده شده که به حضرت اجازه میداد خیلی صریح و آشکار به کار مبارزاتی با ایشان بپردازد، ولی با حاکم شدن بنی عباس شرایط فرق کرد. دولت عباسی یک دولت انقلابی محسوب می‌شد که چون ابتدای کارش بود طبعاً شور و رمق بالایی داشت و بر اوضاع تسلط زیادی داشت و شیعه را هم می‌شناخت. شیعیان واقعی هنوز در زمان امام صادق ع خیلی کم بودند. امام صادق ع با قیام بر ضد خلفای جور مخالفت نمی‌کرد، ولی خود ایشان وارد این نوع از مبارزه نمی‌شد. 🔹امام صادق ع با منصور دوانیقی برخوردهای مماشاتی نداشت ولی تحریفات متعددی شده که گویا ایشان خیلی تواضع هم می‌کرده است. منصور می‌دانست که وصی امام امام بعدی است. لذا بعد از شهادت امام صادق ع به والی مدینه گفت ببین وصی ایشان چه کسی است بدون معطلی او را بکش. امام صادق دو چیز وصیت کرده بود : یک، تا هفت سال در منی برای ایشان گریه کنند و دو، اوصیای من پنج نفرند اولی منصور دوانیقی دیگری دو فرزندم و دیگری هم دو نفر دیگر! این باعث سرگشتگی منصور شد. ▫️دوران امام کاظم با نوعی شکوفایی همراه است. وضع شیعه به گونه ای است که هارون الرشید را می ترساند. در دوران او سه قیام صورت گرفته است که طبعاً حاکمیّت را مشغول و ضعیف می کند. «امام هفتم آهسته آهسته قضایای انقلابی حاد را به مرحلۀ تضادهای ظاهری می کشاند» ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
🔍| 🔰 «دربارۀ کتاب همرزمان حسین» ◽️شماره ۷ 🔸✼ نکات اصلی بحث 🔹از آنجا که حضرت آقا به زندگی مجاهدانۀ حضرات اهل بیت نظر انداخته است، به تناسب نیز به چند بحث ارزشمند به اختصار می پردازد : ▫️نقش شعر و هنر در زندگی جهادی اهل بیت ع(در اینجا تلاش دارند که ضمن بیان جایگاه شعر در حیات فرهنگی انسانها، اهتمام اهل بیت به این عنصر فرهنگی را نشان بدهند و این را به صورت یک بعد برجسته در حیات ایشان به تصویر بکشند)؛ ▫️نقش امامزادگان انقلابی و نسبت حضرات اهل بیت با ایشان (تنها عناصر انقلابی در دوران سیاه اموی و عباسی حضرات اهل بیت نبوده اند بلکه امامزادگان انقلابی که یا نوادگان امام حسن یا امام حسین ع بوده اند نیز خونشان به جوش می آمده و خیزشهایی را علیه حاکمان جور صورت می داده اند و بسیاری از ایشان نیز شهید شده اند. عموماً نگاه شیعیان اثنی عشری به این قیامها منفی است. حضرت آقا این نگاه را خطا می دانند و درک ما را از این فراز برجستۀ حیات شیعیان امیر المؤمنین ع نادرست اعلام می کنند) ▫️چیستی و جایگاه تقیه در حیات مجاهدانۀ ایشان(در باب تقیه نیز فهم و دریافت جامعۀ شیعی را بدون تردید خطا می شمرند و به تصحیح دو نگاه می پردازند؛ یکی این که تقیه اساساً چیست و دوم این که چه جایگاهی در حیات مجاهدانۀ شیعیان واقعی دارد) ▫️بحثها همه عالمانه، همه رو به جلو، همه پیش برنده و ارجمند است. ▫️چند انتباه: همان طور که گفته شد، حضرت آقا ایده‌ای دارند که باید خوب پرورده شود و واقعاً پردازش فکورانه و متأملانه‌ای درباره اش صورت بگیرد. 🔹می‌فرمایند : «شیعگی با محبت داشتن تفاوت دارد و تنها در صورتی می‌توان شیعگی کرد که «طرح ائمه» را به خوبی بدانیم و بتوانیم از ایشان و از راهشان تبعیت کنیم. این شناخت الآن وجود ندارد، پس شیعگی در عمل لطمه‌های زیادی می‌خورد و باور این که ما می‌توانیم شیعه باشیم سخت می‌شود. «طرح ائمه» عرشی و قدسی و به شدت عاقلانه و هوشمندانه بوده است. بعد سقیفه که «حاکمیّت» از مدار خود(امامت و زعامت یک معصوم) خارج شد، هنوز این ضایعه ادامه دارد. ائمه برای جبران این ضایعه طرحی داشتند که باید جزء مهمترین طرحهای راهبردی حیات بشری شمرده شود. پس سخن ایشان این است که ما هنوز شرایطمان شبیه شرایط ائمه است و باید بدانیم آنها چه می‌کردند و چگونه عمل می‌کردند تا بتوانیم از «راه»شان پیروی کنیم. 🔹طبعاً اینجا جا دارد بپرسیم : آیا بعد از انقلاب که حکومتی دستمان رسیده است هم باز به طرحهای مبارزاتی ائمه ع احتیاج داریم؟ سؤال مهمی است. این دست سؤالها در واقع سؤال از این است که سیرۀ سیاسی اجتماعی اهل بیت برای ما منبع دانایی انقلابی محسوب می شود یا خیر؟ ▫️اینجا در سه مقام بحثهایی هست. مقام اول درباب خود ایده، مقام دوم دربارۀ سیرۀ اهل بیت و مقام سوم در باب استفاده‌های امروز ما از این سیره. 🔹در مقام اول دو بحث داریم : 1. یک ایده (تغییر نوع نگاه به سیرۀ اهل بیت ع) اینجا بحثهای زیادی هست. خود این ایده باید به وضوح برسد و حسابی رشد کند. به نظر می‌رسد تأملات دربارۀ این ایده تقریباً 50 سال ایستاده است. در سخنان اخیر حضرت آقا هم پیشرفتی در این بحث مشاهده نمی‌شود. وقتی به ذهن مراجعه می‌کنیم می‌بینیم کسی هم از آن زمان تا کنون روی این ایده متمرکز نشده و چیز نوینی ارائه نکرده است. اصل ماجر این است که اینجا سخنان مهمی هست. معرفی یک منبع نوین برای معرفتهای کلیدی و راهگشا برای امروز ما، فهم و تبیین امتیازات این منبع و بحثهای بعدی که برای فهم این منبع باید چه کنیم و ... 2. حضرت آقا چقدر این ایده را تبیین کرده است و چه‌ها گفته است و اساساً چه برداشتی داشته است و ... 🔹در مقام دیگر بحث این است که حضرت آقا از این سیره چه فهمیده است؟ چه میزان توانسته این تابلوی فاخری که ادعا می‌نموده را ترسیم نماید؟ در این مقام می توان پرسید که آیا دیگرانی هستند که مطالبی فاخرتر از فهم حضرت آقا ارائه نموده باشند؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ۱ ▫️حضرت امام ره تنها یک شور نبود، او فهم متفاوتی از هستی، خدا، انسان، دنیا و زندگی را به میدان زندۀ حیات ما آورده بود و برای انسان باطنی قائل بود که قابل معماری و آبادانی است و زندگی او را محدود به دو نکتۀ فردی نه، بلکه محفوف به یک حیات گستردۀ اجتماعی که تنها با انضباط حکومتی می‌توان گوشه‌های آن را جمع کرد می‌دید، و اسلام را دین این نوع ورود به زندگی انسانی فهمیده بود و افق را تمدن‌سازی اسلامی می‌انگاشت. امام با این هیبت و هویّت در طول راه گویا هیچ مانعی را حسّ نمی‌کرد و هر پرچینی پیش روی او بی‌دوام بود و نشان داد آنچه به عالمیان و تاریخ نشان داد، و پس از آن همهْ بروزهای شگفت همه فهمیدند که با طلیعه‌های یک تمدن نوین مواجه شده‌اند. 🔹دشمنان بر خاموش کردن این شعله طرح‌های مختلفی ریختند، دوستان ژرف‌اندیش برای دفع خباثت‌های دشمنان آماده شدند و ذیل هدایت‌های این حکیم بی‌بدیل دوران، پنجه در پنجۀ این دژخیمان سده‌های طولانی حیات بشر انداختند و زوزۀ آنها را بلند کردند و «همچون صاعقه‌ای بر فرق آمریکا که رأس نظام شیطانی روزگار ما بود فرود آمدند». دوستان سطحی و دوستان کج‌اندیش و برادران شرور هم مشغول کارهایی شدند که اگر زحمت نمی‌افزود گاه سود چندانی نیز نداشت. ▫️امام چه ایده‌ای برای حیات ما داشت که با انضمام اراده‌های تابناک و مؤمنانۀ خود این مقطع تاریخ را چنین پیروز و موفق شخم زد و از آن خود و فکر و فرهنگ خویش کرد؟ این ایده را باید کاوید. در واقع همۀ این ایده به گونه‌های مختلف به دیده و جان مستعد مردم ایران اسلامی ما هدیه شده است، ولی تنها بخشهایی از این ایده بیشتر دیده شده است و بخش‌های زیادی از آن نیازمند بازتقریر هوشمندانه است و نیاز شدید زمانۀ ما نیز روشن شدن این طرح نبوغ‌آمیز است و طرح چهره کامل آن مایهٔ شگفتی یاران ایشان خواهد شد. امام با درایت تمام متوجه بود که طبعاً کسانی خواهند آمد که متوجه ریشه‌های این انقلاب که همان اندیشۀ متفاوت و قدسی امام و اسلام است خواهند شد و طرح بلند او را خواهند فهمید، به همین جهت با حوصله‌ای چون صبوری و متانت معماران بزرگ اجتماعی، مشغول هدایت و رهبری بود و دل‌نگرانی‌های دانشمندانه از خود نشان نمی‌داد. 🔹اکنون زمان فهمیدن آن ایده و آن فهم و آن طرح است و این رسالت مثل کوه دماوند پیش روی ما قد کشیده است و به هیچ وجه نمی‌شود آن را نادیده گرفت. باید این کاوش را با شور و حرارت و زاویه‌نگاه‌های جدید شروع کرد و به این کنجکاوی‌ها رونق‌های فراوان بخشید. ▫️نام آن را «نظریۀ حاکمیّتی نوین» گذاشته‌ایم (البته از منظر و برشی دیگر نام اصلی آن «نظریۀ ولایت» است) و به فضل و منت و مدد الهی در یک تحقیق گروهی با دوستان عزیز و فاضل مؤسسۀ فرهنگ و تمدن توحیدی مشغول کاویدن آن ایدۀ بلند شده‌ایم، کاوشی که خاکسارانه با عرض حاجت به پیشگاه امام زمان ارواحنا له الفداء و امام‌زادۀ خورشیدوش دوران‌مان حضرت امام خمینی ره و به تلنگر هیجان و سوز شهادت شهیدان خدمت، در رأس ایشان سیدابراهیم رئیسی عزیز، کلید خورده است و ان‌شاءالله با هدایت این عزیزان به پاسخ درخوری نیز منتهی بگردد. ┄┅••؛••┅┄ ▫️در این تحقیق تاکنون برادران عزیزمان عقیل رضانسب، امیرحسین سعیدی صابر، میثم پیمانجو، سعید خورشیدی، محمد حسن زاده، محمدحسین خانی، حامد خواجه، حسین علیمردانی، سید مرتضی شرافت، مرتضی قربانی، محسن کرباسچی، محمد صحرایی، مهدی اعلایی، حمید شب بویی، مدد کارمان بوده‌اند و اضلاع این تحقیق را با شور و حرارتی تحسین‌برانگیز به دست گرفته و دنبال کرده‌اند. البته این تحقیق هنوز تا ارائۀ نسخۀ صفر کمی فاصله دارد. امید که از هدایتهای الهی محروم نشویم و توفیق عرضۀ آن را داشته باشیم. 🔹اکنون برای آن که دعای مؤمنان را نیز بدرقۀ راه خود کنیم و به این کاوش علمی با نفس درست و اندیشۀ زلال ادامه بدهیم پیشنویس مقدمۀ این اثر را خدمت عزیزان تقدیم می‌کنیم و از محضر عزیزان درخواست دقت در این مقدمه و البته راهنمایی این جمع جستجوگر را داریم. ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ٢ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹بشر اهل زندگی اجتماعی است و ناگزیر از آن است. ضرورت زندگی اجتماعی باعث شده احکام قهری اجتماعی زیستن بر سر انسانها سایه بیاندازد و حتی بر همۀ شؤونات فردی زندگی آنها نیز حکومت کند. یکی از این احکام مقولۀ نحوۀ ادارۀ جامعه است. از اموری که به تجربه دیده شده که بدون تردید در حیات اجتماعی بشر پدید می‌آید مقولۀ نظام حکمرانی است. در پیکر هر انسان به عنوان مثال بسیار اعلا از یک نظام و یک ارگان هماهنگ و هدفدار و کاملاً بهینه، تمامی اعضا از یک نقطه دستور می‌گیرند و بدین وسیله نظام هماهنگی پدید می‌آید. حتی اگر گاهی در عکس‌العملهای سریع نیاز بوده که اعضای بدن بدون هیچ فوت وقتی تدبیری کنند و عملی را انجام دهند، مثل اعمال رفلکسی، باز هم طراحی حکیمانۀ الهی به گونه‌ای است که «نظام اندام» شخص بر هم نمی‌ریزد و این انسجام کلی حفظ می‌شود. 🔸در حیات بشری در اجتماعات کوچک مثل خانواده و خاندان و قبیله به گونه‌ای این نیاز تأمین می‌شده و در اجتماعات بزرگتر هم به گونه‌های مختلف دیگر. چیزی که ثابت و مورد نیاز بوده این واقعیت بوده است که در یک نقطۀ مشخص برای مجموعه‌ای از اقدامات اجتماعی یا همۀ آن اقدامات «تصمیم» گرفته شود و متعاقب آن این تصمیم تبدیل به دستور شود و به جامعه حکم شود و الزام گردد و این حکم الزامی پیگیری شود و با موارد پیروی و حسن تبعیّت رعیّت برخورد تشویق‌آمیز و برانگیزاننده و با موارد تخلف برخورد تنبیهی صورت بگیرد و ... تا جایی که یک زندگی منسجم و قابل اعتماد گروهی و اجتماعی شکل بگیرد و الا هرج و مرج تمامی فرصتهای حیات جمعی را از بین می‌برده است. درصد قابل توجهی از الگوهای تجربه شده و پیشنهاد شده این طور است که یک نفر یا یک جمع کوچک باید در رأس جامعه کوچک یا بزرگ قرار بگیرند و تصمیمی را نهایی کنند و تبدیل به دستور کنند و در جامعه جاری نمایند. 🔹گرایشات معدودی داریم که از هر نوع ساختار قدرتی گریزان هستند. یکی از این گرایشات مکتب نامدار «لیبرالیسم» است. لیبرالیسم مطابق مبانی خود باید با هر نوع سیطره‌ای بر فرد و جمع انسانی مخالفت نماید(هرچند که این گرایش را مبتنی بر یک اصالت فردیّت و خودخواهی و نفس‌محوری عجیب و غریبی می‌نماید و واقعاً بی‌مهابا به انسان به عنوان یک حیوان بی‌نهایت وحشی حجیّت و اعتبار تام می‌دهد). 🔸ولی این مکتب علی‌رغم این گرایش پایه، به گونه‌هایی از حکمرانی تن داده است تا جایی که به عنوان مثال الگوی «لیبرال‌دمکراسی» خلق شده است. نکتۀ جالب دربارۀ این پذیرش این است که هر میزان که به حکمرانی و گونه‌هایی از سیطره و ساختار قدرت تن داده از باب نوعی تسالم و عقب‌رفت و از سر احساس ضرورت و ناچاری بوده است؛ یعنی الگوی حکمرانی دقیقاً مطابق مبانی نه، بلکه گاه تا حدود چشمگیری بر خلاف مبانی است، ولی به ناچار به آن تن باید داد و طبعاً صدمات دور ماندن از مبانی و اعوجاج و کج روی را نیز باید پذیرفت. ┄┅••؛••┅┄ 🔹به نظر می‌رسد تنها گروهی که به صورت ناب و صادقانه لیبرالیسم را در پیش گرفته‌اند و تلاش داشته‌اند که بر خلاف مبانی خویش عمل نکنند «آنارشیست‌ها» بوده‌اند. هرچند گونه‌ای از آنارشیسم عملاً به هرج و مرج می‌کشد و شاید آن را می‌پذیرد، ولی آنارشیسم منحصر در این تصویر نیست و طرفداران این الگوی سیاسی ـ اجتماعی به ترسیم گونه‌هایی از حیات اجتماعی پرداخته‌اند که بدون نیاز به قدرت برتری چون دولت و با پرهیز از هرج و مرج با تکیه به تودۀ مردم زندگی مطلوبی را رقم بزنند. گاهی مباحثی از ایشان در باب ذات پاک انسان و جامعه‌پذیری او و امکان تعریف یک زیست مسالمت‌آمیز با تکیه به این نهاد شنیده می‌شود که طبعاً با کمال تعجب خواندنی و تأمل‌برانگیز است. «آنارشیست‌ها جامعه‌ای بدون دولت را ترجیح می‌دهند که در آن انسان‌های آزاد امور خودشان را از طریق توافقات و همکاری‌های داوطلبانه، که بر مبنای دو سنت رقیب گسترش یافته، مدیریت می‌کنند: یکی اشتراک‌گرایی سوسیالیستی و دیگری فردگرایی لیبرال. بنابراین آنارشیسم را می‌توان نقطه تلاقی سوسیالیسم و لیبرالیسم تصور کرد، در واقع شکلی از سوسیالیسم افراطی و لیبرالیسم افراطی»(بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسی، ص۱۴۴) ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ٣ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹ولی مشکل همین‌جا تمام نمی‌شود، بلکه لیبرال دموکراسی نهایتاً از دموکراسی عدول می‌کند و به نخبه‌گرایی تن می‌دهد، «لیبرال‌دموکراسی نخبه‌گرا»(!). جالب است که اندیشمندان طرفدار این تز ـ که معتقدند در نمونه‌های عینی فقط چنین چیزی امکان تحقق دارد ـ سه امر متعارض با همدیگر، «لیبرالیسم»، «دموکراسیسم» و «نخبه‌گرایی»، را در نظام سیاسی خود جمع کرده‌اند و دنیا را هم به سیخ می‌کشند که باید این مدل را در پیش بگیرد. الگوی پیشنهادی یعنی لیبرال دموکراسی نخبه‌گرا، تمثال شکوهمند بی‌هویتی و خوددرگیری یک ایده یا مکتب است، یعنی بدتر از شتر گاو پلنگ. 🔹با حیرتی بالا و در واقع مظلومیتی از جانب مردم جهان می‌توان گفت به همۀ این افتخارات موضوع دیگری را نیز باید افزود آن این که حتی یک مورد هم از همین کلاف سردرگم «لیبرال‌دموکراسی» نیز مصداق بیرونی پیدا نکرده است. هیچ گونۀ واقعی دموکراسی در هیچ مقطع تاریخی در بیرون محقق نشده است، بلکه همۀ مصادیق مورد اشاره و مورد ادعا چیزی بیش از «زرسالاری» نیست و پلشت‌ترین موجودات هر جامعه‌ای سررشتۀ امور را در جوامع مسمّا به «دموکراتیک» به دست گرفته‌اند. جالب است همان طور که معاویه و عبدالملک مروان با تعصب و غیرت دینی بالا طرفدار «نظریۀ جبر» و اختیارداری و توحید تنزیهی تام خداوند متعال بودند و از این رهگذر همۀ نیروهای مذهبی مردم را به رخوت کشیده بودند، این طائفۀ هزار چهره نیز حسابی طرفدار دموکراسی هستند و از حقوق مردم دم می‌زنند و برای این ارزشها می‌میرند و جانشان را در معرض خطر قرار می‌دهند(!؟). «نمایندۀ سازمان ملل دیروز مصاحبه می‌کند و می‏‌گوید چون آمریکایی‌ها در عراق حضور نظامی دارند، باید رأی حاکم آمریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی این‏ها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتّی در کشورهای خودشان هم، یک مردم‏سالاری حقیقی نیست؛ جلوه‏‌فروشی به وسیلۀ تبلیغات رنگین و پول‌های بی‏‌حسابی است که در این راه خرج می‏‌کنند؛ لذا آراء مردم گم است»(14/ 3/ 83) «دمكراسى غربى در حقیقت انتخاب مردم نیست، انتخاب زرسالاران است؛ حتى انتخاب‏ بدنۀ احزاب هم نیست، انتخاب سران و رهبران احزاب است. آن‏ها هستند كه حكومت‌ها را مى‌‏آورند و مى‌‏برند؛ آن‏ها هستند كه تصمیم‌هاى بزرگ را مى‌‏سازند. مردم در اكثر تصمیم‌هاى بزرگ، بركنار از تصمیم‏‌گیرى و تصمیم‏‌سازى‌‏اند؛ كسى هم به آن‏ها اعتنا نمى‏‌كند. آن‏قدر هم آن‏ها را گرفتار مشغله و كار مى‏‌كنند كه نمى‌‏توانند و فرصت آن را پیدا نمى‌‏كنند كه آنچه را كه مى‏‌خواهند، به زبان بیاورند. ساخت استبدادى و دیكتاتورى به شكل بسیار مدرن و پیشرفته، امروز در بسیارى از كشورهاى غربى و در رأس آن‏ها در آمریکا مستقر و حاكم است. آنجا مردم به معناى انسانهاى صاحب اختیار و صاحب اراده، نقشى در بر سر كارآوردن حكومت‌ها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمایه و زرسالاران است كه همه چیز را تعیین مى‏‌كند و همه چیز را در مجراى دلخواه خود به حركت مى‌‏اندازد» (14/ 3/ 86) ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ۴ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹ولی با هزاران شگفتی و تعجب می‌توان دید که این اندیشه بر فضاهای علمی و حتی سیاسی و فرهنگی سیطرۀ گفتمانی دارد. آنچنان که گویا تقریباً کسی نمی‌تواند به خلاف آن فکر کند چه رسد به این که مخالفت با آن را با احساس عزت و افتخار فریاد کند. این سیطرۀ گفتمانی از کجا حاصل شده است؟ این سیطره و تفوق و هژمونی اولاً زیر سر نقد مفصل «ادیان نارسا و ناقصی» است که نه خدا، نه انسان، نه دنیا، نه زندگی و نه جامعه را درست فهم می‌کرده‌اند و نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند که اندیشه‌های راقی الهی را به میان بیاورند. اینجا باید متذکر شد که عملاً با این سرکشی که عالمان این ادیان منسوخ از پذیرفتن دین حق نشان دادند و نسخۀ منسوخ و حتی تحریف شدۀ دین را محکم در دستان خود گرفتند، طعمه‌ای برای شیطان فراهم کردند و ضربه‌های مهلکی به دینداری زدند و خود را یک تاریخ مدیون بشریّت و برگزیدگان الهی کردند. این نقدها با هزاران تأیید و تصدیق نخبگانی و عوامانه همراه بود و همۀ اینها یک کوچ اجباری از منطقۀ فکر و فرهنگ دینی را الزامی نشان می‌داد. اما در کنار این نقدها از جمله عواملی که برای این کج‌روی اعتبار عظیمی درست می‌کرد، پرداختن به تلاشهای علمی زیاد و تحسین‌برانگیز بود. در کنار آن نیز رشدهای صنعتی دانش‌بنیان که همراه می شد با ثروتمندی ناشی از وحشیگری، چپاول و مرزناشناسی(که این بار شیک بود و فلسفۀ پشتیبان و عقبۀ تئوریک داشت) نیز چشمها را می‌ربود و دلها را برای تأیید تبلیغات مکتب جدید آماده می‌نمود. طبعاً مبالغ بسیاری نیز سر و صدا و هیاهو که ربطی به حقیقت داشتن نداشت و با سنجیدگیهای تمام صورت می‌گرفت، باعث این سیطرۀ گفتمانی می‌شد. 🔹اگر امکان مباحثات آزاداندیشانه باشد معلوم می‌شود که این مکتب علی‌رغم همۀ موارد پیش‌گفته از بنیانهای ضعیفی برخوردار است و توان روی پای خود ایستادن را ندارد چه رسد به این که بخواهد سرنوشت جوامع بشری را به دست خود بگیرد. دموکراسی بزرگترین دشمن بشریّت است و با خود آنقدر سالوس همراه دارد که به سختی می‌توان کسی را یافت که این سخن را باور کند، مگر آن که با چشمان باز و نگاه‌های بدون تعصب، رهبت و وادادگی شاهد سیطرۀ عجیب و همه‌جانبه و «مُلئت ظلماً و جورا»ئی آخرالزمانی همان ظالمان همیشگی تاریخ، این بار به اسم دموکراسی باشد. بالاتر از آن سوگمندانه باید گفت، ما در عهد سرقت بی‌شرمانه و تحریف مزورانۀ شعارهای فطری به سر می‌بریم. فطرتی که همان دین خدا است و میثاق جان آدمی است و منبع دانایی و عشق زلال الهی است. «يُحَرِّفُونَ اَلْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوٰاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هٰذٰا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ‌تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا»﴿المائدة،41﴾ «کلمات را پس از روشن شدن مواضع کلام تحریف می‌‌کنند و به کسانی که از آنها متأثرند می‌گویند اگر چنین سخنی به شما گفته شد بپذیرید و اگر آنچه گفته شد این نبود از آن بپرهیزید» 🔹ما دربارۀ «حق» اندیشۀ ول و رهایی نداریم و تنها سخن درست را سخن فطرت می‌دانیم و این سخن و این سرشت دانایی مبدأ همۀ جستجوگریهای بشر و حتی معیار ارزیابی درست و نادرست نزد او است. خاصیت لیبرالیسم و حتی کمونیسم و کلاً اومانیزم این است که با صداقت ناب و عمیق میانۀ خوبی ندارد یا نمی‌تواند داشته باشد. شعارهای کرامت، آزادی، حقوق بشر، رفاه عمومی، برابری، شایسته‌سالاری، مردم‌سالاری، زندگی‌گرایی، نوع‌دوستی، تکریم زن، عدالت جنسیتی و ... کثیری از این موارد همگی شعارهای فطری است و متعلق به تعلیمات توحیدی و الهی است. این شعارها به سرقت کسانی رفته که یا هیچ اعتقادی به آن ندارند یا نمی‌‌توانند به آن اعتقاد داشته باشند، چون مبانی آنها چنین اجازه‌ای به آنها نمی‌دهد، ولی از این شعارها در نمی‌گذرند، چون انسانها را با این شعارها می‌توان جذب کرد. گاهی واقعاً خودشان هم متوجه نیستند که خود را با شعارهایی که حتی فهم درستی از آنها ارائه نمی‌کنند سرگرم کرده‌اند. 🔹باید این تزویر خودآگاه یا ناخودآگاه بر ملا شود، باید نشان داده شود که عالی‌ترین، انسانی‌ترین، صادقانه‌ترین، کارآمدترین و بهینه‌ترین ایده‌ها در همۀ زمینه‌ها از جمله در زمینۀ سرنوشت‌ساز «نحوۀ ادارۀ جامعۀ بشری» متعلق به نگاه توحیدی و تعلیمات انبیای الهی است. ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ۵ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹خداوند مهربان که طرفدار عقل بلکه خالق عقل است و عقل را برای فهمیدن و راه نمایاندن آفریده است و به همین جهت روی اندیشه و حتی آزاداندیشی تأکید می‌کند، بر ضرورت دین و ارسال رسولان نیز تأکید کرده است و در چند جای قرآن کریم دین اسلام را به عنوان یک ارمغان معرفتی برتر از همۀ رهیافتهای متنوع بشری که نهایتاً بر همۀ آنها پیروز خواهد شد، معرفی می‌نماید. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه،33 / صف،9 / فتح،28) او کسی است که فرستادۀ خود را همراه هدایت و دین حق فرستاد تا بر همۀ ادیان پیروز شود، هرچند که مشرکان خوششان نیاید. در نظر داشته باشیم این برتری نه صرفاً به خاطر ارادۀ تکوینی حق تعالی بر غلبۀ دین الهی بر همۀ ادیان، بلکه به خاطر برخورداری دین الهی از «حقیقت» است. آری بی‌تردید در نظرگاه الهی برتری به میزان درستی اندیشه است. به همین جهت رویۀ دین اسلام بر استقبال از اندیشه است و آزاداندیشی در این فرهنگ معنا و جایگاه بسیار ویژه‌ای پیدا می‌کند. اسلام دنبال حق نمی‌گردد؛ زیرا حق خود او است. به همین جهت از جستجوی حقیقت استقبال می‌کند و از این که بخواهیم در سخنی دنبال حقیقت باشیم صادقانه و بی‌تردید همراهی می‌کند و از نتیجه حتی اگر خطا باشد استقبال سلوکی و عملی می‌نماید، چون خالق انسان و معمار هستی به‌خوبی می‌داند که بشر راه دیگری برای شناخت واقعی حق در اختیار ندارد. به همین جهت تنها کسی را مؤمن می‌خواند که حق را بخواهد و به اسم طرفداری از خدا یا دین خدا کوچکترین سستی در حق‌طلبی به خرج ندهد. این که مؤمن سخن حق و حکمت‌آمیز را گم شدۀ خود می‌داند، برای آن است که مؤمن در واقع به «حق» ایمان آورده است و از آنجا که حق یک چیز بیشتر نیست، هر جا که حقی پیدا شود همان چیزی یافت شده که مؤمن عاشقانه دنبال آن می‌گشته است. در نگاه ناب اسلامی حق «مؤتلف الاجزاء و متحد الارکان» است و هیچ پاره‌ای از حق پارۀ دیگر را تکذیب و نفی نمی‌کند. یعنی اگر حقی یافت شود همۀ پاره‌های حق از او استقبال می‌کنند و او با همۀ پاره‌های حق دست دوستی و هم‌زیستی می‌دهد. «وإذا كان الكلام قائما على أساس الحقيقة ومنطبق المعنى عليها تمام الانطباق لم‌يكذب الحقائق الاخر ولم‌تكذبه؛ فإن الحق مؤتلف الاجزاء ومتحد الاركان، لايبطل حق حقا، ولايكذب صدق صدقا، والباطل هو الذي ينافي الباطل وينافي الحق. انظر إلى مغزى قوله سبحانه وتعالى :«فما ذا بعد الحق إلا الضلال» (يونس ـ ٣٢) ، فقد جعل الحق واحدا لاتفرق فيه ولاتشتت. وانظر إلى قوله تعالى :«ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم»(الانعام ـ ١٥٣)، فقد جعل الباطل متشتتا ومشتتا ومتفرقا ومفرقا. وإذا كان الامر كذلك فلا يقع بين اجزاء الحق اختلاف بل نهاية الايتلاف، يجر بعضه إلى بعض، وينتج بعضه البعض كما يشهد بعضه على بعض ويحكي بعضه البعض»(المیزان، ج1،ص73) «وقتی یک سخن بر اساس حقیقت استوار باشد و مفاد آن کلام به تمامه بر حقیقت مبتنی باشد، حقایق دیگر را تکذیب نخواهد کرد و آنها نیز این را تکذیب نمی‌کنند؛ زیرا حق از اجزای پیوسته و ارکان یکپارچه برخوردار است و هیچ حقی حق دیگر را ابطال نمی‌کند و هیچ صدقی صدق دیگر را تکذیب نمی‌نماید در حالی که باطل آن چیزی است که با باطل منافات دارد و با حق نیز در تنافی است. به جان سخن خداوند سبحان و والامقام نظر کن که می‌گوید : «بعد از حق چه چیزی جز گمراهی است؟»، زیرا بی‌تردید خداوند متعال حق را یکی قرار داده است که در آن پراکندگی و واگرایی وجود ندارد. و به کلام خداوند متعال نظر کن که می‌گوید : «از راههای متشتت پیروی نکنید که شما را از هم پراکنده کند»، زیرا خداوند متعال باطل را پراکنده و پراکندگی‌ساز و پریشان و پریشان‌ساز قرار داده است. و وقتی که امر این‌گونه است پس بین اجزای حق هیچ اختلافی درنمی‌گیرد، بلکه نهایت همگرایی بین آنها است. پاره‌ای از حقیقت به سمت پارۀ دیگر می‌کشد و بخشی از حقیقت بخش دیگر را نتیجه می‌دهد همان طور که پاره‌ای از حقیقت شاهدی بر پارۀ دیگر است و پاره‌ای از حقیقت از پارۀ دیگر حکایت می‌کند» ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ۶ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹تعلیمات اهل بیت و طبعاً طرز نگاه اهل بیت ع این طور است که مؤمن به خاطر صفت ایمان و این رشدی که خدا روزیش کرده است همیشه به دنبال حقیقت بلکه به دنبال حکمت است. حکمت یعنی اندیشه ای که به صورت خاصی محکم است. علامه طباطبایی در تفسیر قیّم المیزان می فرماید : «حكمت عبارت است از قضاياى حقه‏اى كه مطابق با واقع باشد، يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهيه درباره مبدأ و معاد باشد، و يا اگر مشتمل بر معارفى از حقايق عالم طبيعى است معارفى باشد كه باز با سعادت انسان سروكار داشته باشد، مانند حقائق فطرى كه اساس تشريعات دينى را تشكيل مى‌‏دهد»(ترجمه تفسير الميزان، ج‏2، ص608) 🔹حکمت را حتی اگر نزد مشرک باشد از او می‌گیرد و او شایسته‌تر است که حق و حکمت را داشته باشد و در واقع او است که اهل حق است. الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الحِكمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ، فاطْلُبوها ولَو عندَ المُشرِكِ تكونوا أحَقَّ بها وأهلَها»(الأمالي للطوسي: ۶۲۵/۱۲۹۰) «حکمت گمشدۀ مؤمن است، پس آن را بجویید ولو نزد یک مشرک باشد، چرا که شما مؤمنان شایسته‌تر به آن هستید و اهل حکمت به شمار می‌روید» در مقابل معتقد هستند که حتی اگر منافق از حق برخوردار باشد با جان او همخوانی ندارد و حقیقت و حکمت نزد او بی‌تابی می‌کند تا خود را به مؤمن برساند. وَ قَالَ (علیه السلام): خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» (حکمت 79 نهج البلاغه) حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، زیرا که واقعاً اگر حكمت در سينه منافق باشد، بى‌تابى می‌كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد. 🔹و امام باقر ع نیز در حدیث عجیبی می‌فرمایند به شرق و غرب عالم بروید هر دانش درستی را حاصل آمده از دستگاه فکری ما خواهید یافت. امام باقر علیه السلام: «شَرِّقا و غَرِّبا فَلاتَجِدان عِلماً صَحيحاً إلَّا شَيئاً خَرَجَ مِن عِندِنا أهلَ البَيتِ»(الكافى، ج 1، ص399) به سمت شرق عالم بروید یا به سمت غرب عالم بروید، با این حقیقت مواجه می‌شوید که هیچ دانایی درستی را نخواهید یافت مگر می‌بینید چیزی است که از نزد ما اهل بیت ع خارج شده است. باز هم مبنا همین است؛ یعنی چون ما حق را می گوییم و حق یکی بیش نیست، اگر حق جایی یافت شود حتماً سخن ما است. 🔹امام رضا ع نیز سخنی دارند که معلوم می‌کنند چطور می‌شود که دین اسلام بر ادیان دیگر غلبه می‌کند. می‌فرمایند مشکل در این است که مردم سخنان ما را نشنیده‌اند یا نفهمیده‌اند. اگر این مشکل را برطرف کنید می‌بینید که چطور مردم دنبال همین سخنان به راه می‌افتند. «إِنَّ النّاسَ لَو‌عَلِموا مَحاسِنَ کلامِنا لاَتَّبَعونا» (معانی الأخبار، ص۱۸۰، ح۱؛ گزیده حکمت نامه رضوی، ص۳۸۴) اگر مردم خوبی‌هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پیروى مى‌کردند. ▫️این همه تطویل برای چه است؟ می‌خواهیم بگوییم محکم و رسا و قاطعانه باید گفت این همه تاریخ و این همه جغرافیا سراغ غیر مکتب اهل بیت علیهم السلام رفتن خطا بوده است و حالا بشر دارد آهسته آهسته با همۀ هیکل ورزیده و خستۀ خود و زندگی گسترده‌ای که برساخته و اندیشه‌های وسیعی که پدید آورده است، متوجه این کج‌روی و خسارت می‌شود. 🔹هرچند با آهی سوزان باید گفت هستند کسانی نیز که در این شرایط که دارد مکاتب مادی زمین می‌خورد و مردم دنیا دارند هشیار می‌شوند و به دنبال حقیقیت می‌گردند، اینها دنبال کسب اعتبار و کسب معرفت از آن پایگاه غلط و فرسودۀ فکری هستند. این رویه حقیقتاً رنج‌آور است و برترین مصادیق حماقت و سفاهت است هرچند با صدها تبختر و نخوت نیز همراه باشد. «وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمٰا آمَنَ اَلنّٰاسُ قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ كَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ وَ لٰكِنْ لاٰ يَعْلَمُون»﴿البقرة، 13﴾؛ «چون به آنان گویند: ایمان آورید چنان که دیگر مردم ایمان آوردند می گویند: آیا ما هم مانند سبک‌مغزان ایمان آوریم؟! آگاه باشید! قطعاً اینان خود سبک‌مغزند، ولی [از شدت کوردلی به این حقیقت] آگاه نیستند» ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ٧ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹یک سؤال، چرا حکمت گم شدۀ مؤمن است و چرا حکمت در سینۀ منافق بی‌تابی می‌کند؟ اساساً تعریف مؤمن کسی است که به دنبال حقیقت بوده و هست و اساس زندگی او و آرامش‌ها و بی‌آرامیهای او حقیقت است و لاغیر. در چنین حالی و با تکیه به فطرت ذاتاً سمت و سودار بشری که «مفطور بر توحید» است، باید گفت دل انسان سالم هیچ گاه به باطل آرام نمی‌گیرد، مگر آن دل را مثل معتادها به غذای مسموم عادت داده باشیم که در آن صورت از سنجه بودن و راهنمایی‌کردن خواهد افتاد. امام صادق علیه السلام : «لایَستَیقنُ القلبُ أنّ الحقّ باطلٌ ابداً و لایستیقنُ أنّ الباطل حقٌّ أبداً» (بحار، ج67، ص58) دل هرگز به باطل بودن حقی یا حق بودن باطلی «یقین» پیدا نمی‌کند. 🔹تلاش ما در این نوشته بر آن است که سخن تابناک این مکتب نورانی در باب موضوع بسیار کلیدی «حاکمیّت» را که توسط شاگرد با اخلاص، سخت‌کوش، مجاهد و خستگی ناپذیرشان حضرت امام خمینی رحمت الله تعالی علیه به دست ما رسید، به مخاطبان محترم معرفی نماییم. این سخن تنها ما را به یکی دو نمایش ظاهری دین‌ورزی و تقلید گوسفندوار از غرب ـ در عین نمایش چند آیه و روایت حین همین زندگی تقلیدی ـ نمی‌خواند بلکه این نظریّه حیات نوینی را از ما طلب می‌کند و آن را پیش روی ما می‌گشاید که همۀ لذتها و بهجتها در دل آن نهفته است و مفسّر انسان است و باعث درک بهشت برین در روی همین زمین و در بازۀ کوتاه عمر خاکی ما می‌شود. 🔹نام دیگر «نظریۀ حاکمیّتی نوین»، «نظریۀ ولایت» است. این نظریه فقط برای اداره جوامع بشری نیست، بلکه انسان را هدف گرفته است و از شایسته‌ترین پایگاه معرفتی برای طراحی چنین چیزی برخوردار است. در این تحقیق می‌خواهیم بگوییم حضرت امام ره به عنوان میراث‌دار یک تاریخ نخبگی نوشیده از وحی و نخبگی پر از درد انسانیّت و تعالی بشری و نبوغ‌های زبان‌زدی که به تجربه‌های متنوع آبادسازی زندگی دنیایی با نگاه معنوی و ماورائی پرداخته است، این شخصیّت مستعد در کنار این سرمایۀ عظیم، یک عمر تحقیقی، تعلیمی، تربیتی، تبلیغی، جهادی و سیاسی را صرف کرده است تا نظریۀ ناب شیعه برای هدایت حیات مادی بشری و غلبه بر «تمدّن شکوهمند مادی» را جمع و جور کند و از نقطه‌های قابل طرح به طرح آن بپردازد و درک مابقی آن را به جویندگان و محققان آگاهی که این سرمایه برایشان مخفی نیست و به منطق این دین و این مذهب دسترسی دارند و امکان الهام‌گیری از زندگی صد در صد اسلامی امام ره را خواهند داشت، سپرده است. 🔹حضرت امام ره فهم اسلامی خود از این نظریه و الگوی حیات را از بحثهای عرشی عرفان نظری و مباحثی که در اثر فاخر «مصباح الولایة الی الخلافة و الولایة» ثبت افتاده شروع کرد و عنصر ولایت را در دل تعالیم طریقتی دنبال کرد و پیوند آن را با حضرات اهل بیت علیهم السلام به خوبی دید و در تعامل با انسانها به نمایش گذاشت و پس از آن گام با عقلانیّت قدسی راه‌یابی و چاره‌جویی در وادی فقه و تنظیم حیات بشری گذاشت و همۀ دین را بیانگر ولایت فقیه دید و پس از آن که حق این بحث را در اندازه‌هایی که چارچوب اقدام مؤمنان روشن شود، ادا نمود سراغ امتدادهای آن رفت و با پذیرفتن «جمهوری اسلامی» یا «مردم‌سالاری دینی» یکی از بسط‌های شگفت این نظریه را به نمایش گذاشت. «مردم‌سالاری دینی» با این عقبه‌ای که از آن معرفی شد به هیچ وجه «نظریّۀ دموکراسی» نبود. ☘️ جالب است که از میان شاگردان متعدد و بسیار بسیار فاضل مدرسۀ معرفتی امام خمینی ره کسی که این نظریّه را به همین صورت استشمام کرد و در درسهای اسلامی خود پیش از پیروزی انقلاب به بیان آنها پرداخت «مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای» است. این به هیچ وجه اتفاقی نیست. جالب است که ایشان در تعلیمات «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» این نظریه را یک نظریۀ قرآنی می‌خواند و از این که ولایت مورد بدفهمی عوام و خواص واقع شده و نمی‌توان این نظریّۀ قرآنی را به خورد جامعۀ مذهبی داد گلایه می‌کند. البته این نیز درست است که ربّ‌النوع این ایده و این نظریه و این میدان دید نزد حضرت روح الله ره بود و هر کسی در حد گنجایش ذهنی خود ارتباطی با این بحث گرفته بود و چیزی از آن فهمیده بود. 🔸البته ادعای ما این است که این نظریّه «سخن شیعه» یا «سخن مکتب اهل بیت» برای ادارۀ بهینه و سعادتبار حیات بشری است، ولی مثل بسیاری از بحثهای کلیدی که به حسب سنن الهی به‌تدریج توسط اذهان نوابغ علمی و عملی جامعۀ موحدان و شیفتگان الهی ابعاد شگفت آن آشکار شد و با قدکشیدن جامعۀ توحیدی اندام نیرومند خود را نشان داد، این نظریّه نیز به تدریج چهرۀ شگفت خود را نمایان نموده است و در مدرسۀ معرفتی امام خمینی ره بلوغ خود را به نمایش گذاشته است. ادامه دارد ... ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ٨ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹این نظریه یک تاریخ فهم اسلامی را به پشتیبانی خود دارد. در عین حال نمی‌توان به مدرسۀ معرفتی تابناک مرحوم آیت الله شاه‌آبادی که از ابعاد بسیار ژرف، نشیط و نوآمدی برخوردار بود اشاره نکرد و نقش آن را در شکل‌گیری این نظریّۀ بلندارج نادیده انگاشت. • مکتب معرفتی آیت الله شاه‌آبادی از یک طرف به عمیق‌ترین معانی فهمیده شده در جهان اسلام، «توحیدی» بود و توحید با همان اوج‌های تاریخی در همه نقاط اطلس فکری او حضور داشت. • علاوه بر آن این مکتب فکری «فطرت‌گرا» بود و این «امّ‌المعارف اسلامی» را نصب‌العین خویش قرار داده بود و به تعبیری «انسان» به عمیق‌ترین معانی در این مکتب فراموش نمی‌شد، حتی همان طور که حضرت امام ره می‌فرمود جناب آیت الله شاه‌آبادی روشی نوین در کاوش‌های فطرت‌شناختی ابداع نموده بود و از آن در تحقیقات اسلامی خویش بهره می‌گرفت. • مکتب نظری آیت الله شاه آبادی گرایش جدی به مقولۀ «اخوّت» داشت و آن را مبنای قضاوت در باب اسلامی بودن یک طرح و پیشنهاد اجتماعی می‌شمرد و آن را دشمن بزرگ لیبرالیسم و نابودکنندۀ همۀ طراحیهای «نفس‌محور» و «خودخواهانه»ی تمدن مادی غرب می‌دید. • همچنین اسلام انفرادی را اساساً انکار می‌کرد و اسلام را عین سیاست(به معنای تدبیر اجتماعی) می‌شناخت و قائل بود قرآن از عرش رحمان بر عرش جامعۀ اخوّت ایمانی نازل شده است و این به معنای آن بود که اساساً تا چنین مخاطبی شکل نگیرد متوجه آموزه‌های قرآن نخواهند شد و مدام اسلام را بد خواهند فهمید. • او که «عزم» و «اراده» را جوهرۀ انسانیّت می‌خواند معتقد بود مهمترین مشکلی که برای جوامع اسلامی پدید آمده این است که اکنون «ارادۀ دشمن» در سرزمین حیات او متمشّی است و او با خود کاری کرده که مسلوب الإراده شده است. «اراده نداشتن» مساوی با انسان نبودن است، مساوی با هیچ بودن است و جوامع اسلامی با طرز فکر خود (حتی فریب حقانیت اسلام را خوردن و بد فهمیدن شفاعت و دسته‌ای تعلیمات غلط دیگر) و مراعات نکردن «مرز با کافران» و زیرپاگذاشتن تعلیم متعالی «لکم دینکم ولی دین» و فریب زندگی مادی مشعشع غربی را خوردن و توان تحلیل آن را نداشتن که این زندگی چیست و چرا حاصل آمده و چه میزان مطلوب است و خود را در همۀ صنایع و حِرَف و حتی اندیشه‌ها وابسته به غرب کردن، کیلومترها از مرتبت «ارادۀ ملی اسلامی» دور شده‌اند و این یعنی مرگ یک ملّت، یعنی چون موجودی ذبح شده تنها دست و پا زدن و انتظار مرگ خود را کشیدن. «چنانچه غرور به حقانیت و زندگانى دنیوى امروز كه از رشحات حیات دشمن است، منشأ تحویل دادن ابواب صنایع و حرف و طرق اشاعه به آنها شده و حال آنكه اگر ملاحظه بفرمایى خواهى یافت كه این حیات همان حیات حیوانات مذبوح است كه قوه حیات ذابح، آن را به این مرتبه رسانیده و البته چنین حیاتى باقى نخواهد ماند و به اندك زمانى روى به فنا و انعدام مى‏رود»(شذرات المعارف، شذرۀ اول) 🔸امام ره شاگرد این مکتب پرشور، مهاجم و پرسخن اسلامی بود و از نور ایمان این بزرگ‌مرد و تعالیم عرشی اسلامی او و تحلیل‌های سیاسی و دوراندیشی‌های او بهره‌های فراوان برده بود و همه را آمادۀ هدیه به یک تاریخ مستعد و عطشناک نموده بود. 🔸اینجا امام ره است که نگین انگشتر سعادت است. استفاده می‌کند و استفاده می‌کند و استفاده می‌کند و معماری می‌کند و معماری می‌کند و معماری می‌کند و عزم می‌کند و عزم می‌کند و عزم می‌کند و نیروها، بلکه یک محیط را آماده می‌کند و آماده می‌کند و در یک زمان مناسب یک قیام بزرگ سنجیده و تاریخ‌ساز را رقم می‌زند. 🔹آری اگر با جهان معنایی این مرد بزرگ و زندگی شدیداً حکیمانۀ او آشنا شویم و انس بگیریم و با آن زیست مستمری داشته باشیم می‌یابیم که شخصیّت نبوغ‌آمیختۀ حضرت امام آن‌قدر متوجه کار خود بوده است که با اطمینان کامل از ظرفیّت درک و دریافت جویندگان این سرزمین گوشه‌هایی از این طرح عظیم را به میانۀ میدان انداخت و در عین بهت و حیرت ناظران صحنه‌ها را زیر و رو کرد. 🔸این را نباید به حساب یک سخت‌گیری گذاشت که بگوییم باید یک نظریۀ اسلامی مربوط به ادارۀ حیات اجتماعی مؤمنان، از شیره و عصارۀ اسلام در ساحتهای توصیف و تفسیر جهان هستی و انسان و زندگی و ساحت ارزش‌ها و پسندهای قدسی و شایسته‌خوانی‌های کروبی و ساحت الزامات بسیار متنوع زیستی و ضوابط متعدد حیات تغذیه نموده باشد و همه را به کار یک زندگی «فطرت‌گرا» و همخوان با آواز دل‌انگیز درون اسرارآمیز آدمی گرفته باشد. ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ۹ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹این نظریه مدعی است می‌توان برای توصیه‌های اسلامی یک مرکز ثقلی قائل شد که همۀ اقتدارات خویش در توصیف هستی، تعریف هدف‌های لایق انسانی و ترسیم راه‌های زندگی سعادتمندانه را در آن خلاصه نمود و آن «نظریۀ ولایت» است. • این نظریه مدعی است اگر انسان‌ها به جان خویش مراجعه کنند می‌بینند که در حیات اجتماعی خویش می‌پسندند و آرامش دارند که اینگونه زندگی کنند و بالندگیهای خویش را در چنین شیوۀ حرکتی احساس می‌کنند. • این نظریه مدعی است که با این نوع نگاه می‌توان از چنگال فریب‌های گونه‌گون نظام شیطانی رهید و سده‌ها شکست و تحقیر و عقب‌رفت را متوقف نمود و دست پلید این دشمن قهری و قطعی بشریت را پشت پرچین‌ها و پیکرۀ رو به رشد «حیات اسلامی» مأیوس و افسرده نگه‌داشت و هر نوع طمعی را به سفاهتها و ساده‌لوحیها و فریب‌های رایج جوامع اسلامی این سده‌های تاریک اخیر از نشاط شوم خود انداخت و آنقدر ادامه داد و ادامه داد که واقعاً همۀ این آرزوهای سیاه را به افسانه بدل نمود. • این نظریه مدعی است که تنها با این نگاه می‌توان ظرفیت‌های دیگربودگی و با اقتدار و هیبتی لایق انسان الهی را شناخت و با آنها به صورت مستقیم و برنامه‌ریزی شده و غیر مستقیم و حتی حساب‌نشده ارتباط گرفت و همه را به کار یک حیات پر از فوران شکوفایی آورد. • این نظریه مدعی است در تفسیر هستی راجل نیست و بهترین توضیحات را برای چگونگی عالم دارد و در تعریف سعادت برای بشر خداطلب و مطلق‌خواه، کم نمی‌گذارد و بهترین سنن الهی و انضباط‌های ارزشی لازم برای حیات او را پیشنهاد می‌کند و با همۀ این ادعاها سراغ زندگی گسترده و تودرتوی بشری می‌آید و در تمام حوزه‌ها فعال و مهاجم ظاهر می‌شود و بخصوص ایده‌های مادی و غربی را کنار می‌زند و مسیر جدیدی به بشر پرعطش امروز پیشنهاد می‌دهد. • در این نظریه خدا جایگاه شایستۀ خود را نه صرفاً مثل یک سرود و افسانه، بلکه به صورت کاربردی و کاملاً عینی می‌یابد و «انسان کامل» میدان کاملی برای تعریف و توصیف دریافت می‌کند و به او جایگاه خلیفةاللهی پیشنهاد می‌شود و علم و دانایی و تقوا و فرهیختگی جایگاهی واقعی و متعالی می‌یابد و هر دارایی جایگاه مناسبی در این طرح قدسی می‌یابد و هیچ مکنتی باعث حیرت و سرگردانی و بی‌چارگی طراحان حیات نمی‌شود و عموم مردم در یک مرتبت امکان اثرگذاری و جذب تعالی فوق‌العاده شگفت‌آوری قرار می‌گیرند و همه‌کارۀ حیات اجتماعی می‌شوند و خود را در برابر بهترین و شیرین‌ترین پیشنهادهای زیست برتر مشاهده می‌نمایند. 🔸این نظریّه نقطه‌های اوج متعددی دارد و هر کدام از این نقاط اوج میراث‌دار انبوهی از دانائیهای شگفت‌انگیز دربارۀ خدا، انسان، دنیا و زندگی است. • این نظریه مدعی است باعث فعال شدن امدادهای غیبی الهی و سرریز شدن برکات ملموس آن به زندگی جمعی مؤمنان می‌شود. • این نظریه مدعی است معنای عمیق و قدسی به حیات بشر می‌دهد و وجود او را در عالی‌ترین ترازها تفسیر می‌کند و به او معنا می‌دهد. • این نظریه مدعی است مبتنی بر مکتب باجلالت عشق است و با تعریف نظام ولائی ظرفیت مکنون عشق الهی را به روش‌های انحصاری رصد کرده، در اختیار معماران صلاح‌اندیش حیات بشری قرار می‌دهد. • این نظریه مدعی است از همۀ امور طبیعی ضمیر و زندگی بشری استقبال می‌کند و هیچ یک از واقعیت‌های حیات بشری با الگوی پیشنهادی او برای حیات اجتماعی درگیر نمی‌شود و همه را به استخدام مقاصد عالی و سعادتهای بی‌نظیر دنیایی و اخروی او می‌گیرد. ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «نظریۀ حاکمیّتی نوین» ١۰ ▫️✼ مقدمه اثر • حاکمیت نوین، حیات نوین 🔹یک از نقطه‌های اوج در این نظریه «خرده نظریۀ ولایت فقیه» است. «ولایت فقیه» فراتر از ساختار قدرت به سامانی اجتماعی می‌اندیشد که ظرفیتهای متعددی را در اختیار انسانیت والا و انگیزه‌های خیر انسان‌ها قرار می‌دهد؛ از جمله ظرفیت سلوکی و معنوی گستردۀ اجتماعی که خود سعادت بزرگ و پرحسرتی برای هر انسان آگاهی است. 🔸جالب است که حضرت امام ره نظریۀ ولایت فقیه را به صورت زیر توضیح می‌دهد : «ولایت فقیه از موضوعاتى است كه تصور آنها موجب تصدیق مى‏‌شود، و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنى كه هر كس عقاید و احكام اسلامى را، حتى اجمالًا، دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بى‏‌درنگ تصدیق خواهد كرد، و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت. این كه امروز به ولایت فقیه چندان توجهى نمى‌‏شود و احتیاج به استدلال پیدا كرده، علتش اوضاع اجتماعى مسلمانان عموماً، و حوزه‌‏هاى علمیه خصوصاً، مى‌‏باشد. اوضاع اجتماعى ما مسلمانان و وضع حوزه‌‏هاى علمیه ریشه تاریخى دارد.»(ولایت فقیه، امام خمینى، مقدمه مؤلف، ص۹) حوزه‌های کلاسیک فلسفۀ سیاسی و حتی فقه موجود، برای بیان کُنه تئوری ولایت فقیه زبان رسایی ندارد. تقریر «رهبری معنویت‌گرای شیعی» با ادبیات موجود چندان مقدور نیست و توسط آن، ردایی که زیبندۀ پیکر تنومند این تئوری فاخر اجتماعی باشد بالا نمی‌آید. ولایت فقیه را باید از منظری معنوی، تربیتی، اخلاقی، جامعه‌شناختی و ... نیز تقریر کرد و به‌جد مورد ملاحظه قرار داد. حتی هیچ‌یک از «نظریه‌های رهبری» امکان رقابت با «نظریّۀ قدسی ولایت فقیه» را ندارد و برای توضیح این نظریه از مفاهیم نارسایی برخوردار است. 🔸لازم است بر رابطۀ تحابب بین ولی و پیروان ایشان تأکید جدی بشود(که گاهی این تحابب از امر قدسی تحابب فی الله تغذیه می‌کند). باید چنین فهمی در تربیت اجتماعی فرزندان شیعه و فرهنگ‌سازیهای نوآمد و گستردۀ دستگاه‌های متعدد فرهنگی در صدر توجهات قرارداده شود(فراموش نباید کرد که تعریف جایگاهی چون ولایت فقیه باید به وضوح اثرخود را بر مطلوبیت‌های تربیتی و فرهنگی بگذارد و نظام ارزشی متفاوتی را رقم بزند. بی‌توجهی به این ضرورت نگاه ناقص اجتماعی معتقدین به این نظام را می‌نمایاند). 🔸مسیر سالم الهی با دشواریهای خاص خود مواجه است که فائق آمدن بر آنها با جایگاهی چون ولایت فقیه سهل و هموار می‌گردد. . استواری مثال زدنی، . حفظ ارزشها، . فائق آمدن بر اهل نفاق، . فائق آمدن بر انگیزه‌های شیطانی تفرقه، . حفظ انگیزه‌های اصلاح و حضور اجتماعی نزد انسانهای پاک، . مهمترین عامل برای سامان‌بخشی و نوعی سازماندهی سیال نیروهای ارزشی در مجموعه‌های دنیایی که به شدت در معرض تهدید دنیاگرایی و ... هستند. اینها جزء برکات این سامانۀ دینی است. جزء مهمترین پایگاههای اجتماعی حفظ انگیزۀ الهی در حرکت بزرگ اجتماعی شیعه، ولایت فقیه است. از جمله کانونهای قطعی و پررنگ دریافت مددهای غیبی الهی و رعایتهای الهی امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف جایگاه ولایت فقیه دوران است که دغدغۀ پاک و متعالی بقیة الله الاعظم ارواحنافداه را بی‌تنقیص و بی‌تقلیل برگزیده و امام مجاهدان گشته است. 🔹در این نظریّه وقتی نوبت به «حاکمیّت مردم» می‌رسد یکی از شکوهمندترین و دل‌انگیزترین اشعار حیات دنیایی بشر انشاد می‌شود و سمع پرعطش بشر این دوران که با مدعای دموکراسی دمار از روزگار او درآورده‌اند پر از این آواز دلگشا می‌نماید. مقولۀ حاکمیّت مردم واقعاً اگر محفوف به فرهنگ شیعی دیده شود به شعر و ترانه و یک تابلوی زیبای هنری شباهت بسیار پیدا می‌کند تا یک نظریۀ خشک و پردغدغۀ اجتماعی. وقتی حکومت «اخوّت» و برادری در زندگی مؤمنان تشریح می‌شود و این که چطور چنین عنصر قدرتمندی سرشت‌مایۀ اصلی «مردم‌سالاری دینی» را تشکیل می‌دهد واقعاً همه را بی‌تاب دیدن الگوهای کوچک و بزرگ این سعادت دنیاوی می‌نماید. ┄┅••؛••┅┄ امید که بتوان ترسیم منسجم و ژرفامندی از این دیدگاه وسیع ارائه کرد و اقتدارات آن را هم به صورت مستقل و هم در مقایسه با الگوهای بدیل به روشنی به نمایش گذاشت. ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح بلند همۀ پژوهشگران اندیشۀ ناب اسلامی که دلسوزانه به دنبال روشنی و مسیر راه بودند و امروز ما را پر از فهم و ادراک نمودند، رحمة الله علیهم اجمعین. ☘️@faslefarhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «هم دنیا، هم آخرت ...!» 🔹 طرح معجزه‌آسای دین ... این نکته را فراموش نکنیم که مکتب اسلام به خدای عالمیان تعلق دارد و او معمار هستی و بزرگ تدبیرگر حوادث همۀ روزگاران است. خدایی که تمام ظرائف این دنیا را طراحی کرده و پشت همۀ دارائیهای این عالم ایستاده و آخرت را هم مرتبتی بالاتر از دنیا بخشیده است، یک زندگی دنیایی به ما پیشنهاد داده است. این پیشنهاد باعث آبادانی دنیا و آبادانی آخرت به صورت توأمان می شود. این معجزۀ الهی است. از این معجزه صرف نظر کردن عین سفاهت و نادانی است. ┄┅••؛••┅┄ ▫️«برنامه تلویزیونی راز» 🔖@raz_ofoghtv ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به ارواح عزیز امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری و همۀ معلمان دلسوز معاصر این بوم و اقلیم. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 باب الحوائج فرهنگی ▫️معجزه‌های مغفول چرا امام می‌گوید زنان رهبران این نهضت بوده‌اند؟ اگر بررسی کنید می‌بینید که در انقلاب ما این قضیه بازمی‌گردد به موج عفتی که این بانوان در آن ایام به راه انداخته بودند و جابجا از زمین مؤمن این مرز و بوم می‌جوشید و یکی از جلوه‌های بزرگ خود را در ١٧ دی در مشهد نشان داد و این هیجان زنانه در روز تاریخ‌ساز 19 دی ادامه پیدا کرد. زنان با این موج عفت که کاملاً از نهاد عفیف ایشان بر می‌خیزد و نسبت به آن شعور نیرومندی دارند و آنقدر نسبت به آن هیجان مؤمنانه دارند که می‌توانند برای آن اندیشه تولید کنند، شعربگویند، سرود بسازند، ضرب‌المثل خلق کنند، آداب و ترسّماتی بیافرینند، سازه‌های اجتماعی بسازند، با درکی عمیق و درست بر سر همه کس فریاد بکشند و تنظیمات اجتماعی پیشنهاد کنند و ... به همین صورت سمت و سوی اجتماعی درست کنند و با همۀ آنچه که مظاهر دنیایی شدن است درگیر شوند و دستگاه با عظمت بی‌عفتی و تمدن غربی و ... را بی‌مهابا و بی‌مجامله و بی‌سفاهت و بدون تعلل متوقف کنند یا صحنه را به هم بریزند. این است نقش آفرینی اجتماعی یک انسان. به این توجه کنیم که درک و قضاوت دربارۀ چگونگی نقش آفرینی اجتماعی از «اندیشه اجتماعی» ما بهره می‌گیرد و به آن تکیه دارد. اگر «اندیشه اجتماعی» ما سطحی و فرمالیته باشد طبعاً ممکن است نقش‌آفرینی را به پست داشتن و در جلسه‌های بی‌خاصیت رایج ظاهرشدن و به عنوان کارشناس در برنامه‌های گیج و بی‌حاصل مباحثی ارائه کردن یا حتی دائماً در خیابانها پرسه زدن و جلوه نمایی و ... خلاصه کنیم، ولی واقعیت این است که آنها که موجهایی مثل این موج را برپا می‌کنند دارند تاریخ را می‌سازند و از آنجا که علوم انسانی غربی نمی‌خواهد این را ببیند و نمی‌خواهد هیچ حقیقت راقی انسانی را روایت کند، در این نقطۀ کاملاً تابناک سکوت می‌کند و ما هم که چون غرب‌زده‌ایم باور نمی‌کنیم که چنین اتفاقی افتاده است لذا ماجرا روایت نمی‌شود. این تجربۀ زیستۀ ما است ولی چون درست روایت نمی‌کنیم «دائماً» در معرض تشعشعات فکر و فرهنگ مهاجم غربی قرار داریم و از آن متأثر هم می‌شویم. ┄┅••؛••┅┄ ▫️حکیم شیرازی معاصر ما آیت الله حائری شیرازی اعلی الله مقامه می‌فرمایند : «فرهنگ غرب از راه بی‌حجابی وارد کشور شد. وقتی هم که وارد شد، اینطور نبود که فقط با حجاب مبارزه کند؛ با نماز مبارزه کرد، با زکات مبارزه کرد، با امر به معروف مبارزه کرد، با نهی از منکر مبارزه کرد، با عفت مبارزه کرد، با ناموس مبارزه کرد، با تمام مظاهر دینی مبارزه کرد. اما دری که از آن وارد شد، دَرِ بی‌حجابی بود. اول این سدّ را شکست» اگر این گزاره درست باشد می‌دانیم چه میزان نقش «عفت» و «حجاب» کلیدی و غیرقابل اغماض می‌شود؟ اگر خواهران محترم می‌خواهند دربارۀ نقش خود مطالعۀ دقیقی بکنند باید این موارد را به هیچ وجه ساده نگیرند. این گزارش باید در سر دفتر همۀ ما به ویژه بانوان مسلمان انقلابی ثبت بیافتد و به هیچ وجه فراموش نشود. «شور عفّت» چیزی نیست که لازم باشد انسان وزیر مملکت بشود تا بتواند آن را بار بگذارد. خوب خوب دقت کنیم. تاریخ‌سازی و جامعه‌سازی و سررشته‌داری و رهبری تحولات اجتماعی به این الگوهای ناقصی که در ذهن ما کاشته‌اند نیست. عفت را می‌توان در خانواده بار گذاشت، با عشق و ایمان و آگاهی و معرفت آن را آبیاری کرد و به درخت تناوری بدل نمود و پس از آن از این سرمایۀ بزرگ انسانی و «عقبۀ استراتژیک» هر پویشی، خیزهای اجتماعی استخراج کرد. اصلاح عفت جامعه باید به دست «زنان خانه‌دار» بیافتد تا سقیم نیافتد و درست از آب در بیاید. ما منتظر یک «موج عفت جدید» هستیم تا همۀ بی‌شرمیهای امروز جامعه‌مان را بشوید و کنار بزند و ما را به «بهشت انسانیّت» و تکریم و تعزیز انسان بکشد. ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به روح عزیز عالم مجاهد آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه. ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ ▫️تفکر علمی یعنی چه؟ اگر بنویسیم «تفکر علمی یعنی همان طوری که گمان می کنیم غرب مادی می‌اندیشد»، عبارت سخیفی خواهد شد؟ اگر بنویسیم «تفکر علمی یعنی همان طوری که غرب مادی می‌اندیشد» چطور؟ عبارت بهتری می‌شود؟ حالا دیگر تعریف خوبی از تفکر علمی کرده‌ایم؟ اگر طرز فکر یک انسان فرهیخته را کاویدیم و دیدیم عبارت دوم در آن نوشته شده و عملاً به عبارت اول پایبند است، حالا دربارۀ آن بزرگوار چه باید بگوییم؟ به متن عالمانۀ برادر دانشورم جناب حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله بابایی نظر بیاندازید : ┄┅••؛••┅┄ ▫️توتالیتاریسم «شبه‌علم» ١ اخیرا وزیر محترم علوم در جلسه معارفه، ضمن تأکید بر شعار وفاق ملی و ضرورت گفتگو بین انظار مختلف، ناخواسته به طرح یک طبقه‌بندی دوگانۀ «علم» و «شبه علم» پرداخته‌ و در یک رویکرد «تنبیهی» طیفی از دانش‌ها و دانشمندان را اساسا از جرگۀ علم خارج نموده است. وقتی این جملات جناب وزیر را در بارۀ «شبه علم» خواندم به یاد جملۀ رمون گراسفوگل افتادم آنجا که شکل‌گیری «خشونت معرفتی» در نهادهای آموزشی مدرن را مطرح نموده و می‌گوید: «خشونت معرفتی در این محافل دائما دانش‌های بومی را سرکوب می‌کند، و «جبر معرفتیِ اروپامحوری» دانش های غیراروپایی نظیر دانش‌های سیاهان و نیز دانش‌های بومی مناطق غیراوپایی را خرافه می‌پندارد و آن را از اساس انکار می‌کند.» شاید وزیر محترم علوم مدت‌هاست فضای حوزه‌های علمیه را در قم و مشهد و اصفهان از نزدیک ندیده باشند. واقعیت این است که مدتهای مدیدی است که جریان روشنفکری حوزوی در فهم علم جدید و مدرنیتۀ غرب، اعتماد خود را به روشنفکران سکولار و مترجمان ایدئولوژیک از دست داده، و دیگر برای علمی بودن‌اش معطل اجازۀ آنها نمی‌ماند. امروزه سطح پژوهش‌های آکادمیک در حوزه در عرصه‌های علوم انسانی بسیار جلوتر از دانشگاه‌های علوم انسانی در ایران و بلکه دانشگاه‌های متعدد در کشورهای اسلامی است. امروزه در مراکزی همچون دانشگاه ادیان مذاهب، دانشگاه مفید، موسسه امام خمینی ره، دانشگاه باقرالعلوم و نیز پژوهشگاه‌های مختلف حوزوی متون انگلیسی، آلمانی و گاه فرانسوی به خوبی خوانده می‌شود. مطمئن هستم که این مقدار از سطح آشنایی به زبان در برخی از دانشگاه‌ها حتی دانشگاه تهران وجود ندارد. بخش منابع لاتین در کتابخانه موسسه امام خمینی و دانشگاه ادیان مذاهب از جمله کتابخانه‌های فاخر در ایران به حساب می‌آید. بسیاری از فضلای حوزه در مجلات معتبر دنیا به زبان اصلی می‌نویسند و درعین حال برای گوش‌های شنوایی که بحمدالله در دنیای غرب فراوان وجود دارد، به آنچه که «علم واقعی» خوانده می شود، نقدهای روش‌شناختی مهمی مطرح می‌کنند. وزیر محترم علوم اگر می‌خواستند تعریضی به علما داشته باشند، شاید بهتر بود از کرونا شروع نمی‌کردند. مثال کرونا مثال خوبی برای اثباتِ واقعی بودن علوم جدید و شبه‌علم بودن علوم سنتی نیست. در باره کرونا هنوز آنچه در پستوی وزارتخانه‌ها و بیمارستان‌ها مانده، هنوز برملا نشده است. همه می‌دانیم که دست کم در مورد کرونا، فناوری‌‌های مدرن به تعبیر نوربرت الیاس، مرگ نزدیکان و عزیزان ما (که هنوز در سوگ‌شان می‌سوزیم) را آسان‌تر و البته غیرانسانی‌تر ساخت (مرگی بهداشتی ولی غیراخلاقی). در همان ایامی که دوستداران علم اصیل در وزارت بهداشت ایران، آموزه‌های سنتی را توهم و خرافه قلمداد می‌کردند و حتی اجازه استفاده از عسل را در بیمارستان‌های ما نمی‌دادند، چینی‌ها به اذعان ناظران در یک «رقابت ستودنی و تمدنی با آمریکایی‌ها» با استفاده از طب چینی و غذاهای مکمل سنتی، دوره‌های درمانی در بیمارستان ووهان را از 10 روز به 6 روز تقلیل می‌دادند و از بسیاری از مرگ‌های بی‌رویه جلوگیری می‌کردند. البته می‌دانم که نباید در برابر مقدورات علم جدید، مقاومت کرد و از همان مقدار از پیشرفت‌های غیرقابل انکار هم صرف نظر کرد، لیکن نباید کسی که قرار است مدیریت علم (البته نه مرجعیّت علمی) را در میانۀ انبوهی از دانشمندان و متفکران در حوزه و دانشگاه به دست بگیرد، از علم مدرن و نیز از فلسفۀ علم، چوب و چماقی برای حاشیه راندن دیگر علوم و دیگر عالمان درست کند، در حالی که در همان فلسفه علم در الگوهای تفسیری‌ و همین‌طور پارادایم‌ انتقادی‌ مرزهای میان علم و فرهنگ و نیز مرزهای بین علم و ایدئولوژی درهم ریخته شده و پایه‌های طبقه‌بندی‌های پوزیتویستی را بر هم زده است. ادامه 👇👇 https://eitaa.com/Habibollah_Babai ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ ▫️توتالیتاریسم «شبه‌علم» ٢ ادامه از بالا 👆👆 علاوه اینکه، آن علم واقعی و اصیلی که جناب آقای وزیر آن را آرزو می‌کنند از کجا می‌آید؟ منابع این علم چیست؟ داور نهایی این علم چه کسی و متعلق به کدامین دستگاه شناختی است؟ آقای وزیر حتما وضعیت آشفتۀ ترجمه‌های بی رویه در ایران در عرصه‌های علمی از جمله علوم انسانی را می‌داند و می‌دانند آنچه از ترجمه‌ها به محافل علمی ما سرریز می‌شود برآمده از اولویت‌های بازار، ناشران، و مترجمان است و نه متفکران. محافل علمی و دانشگاهی ما مرکزی برای«مطالعات ترجمه» ندارند، و نیز سیاستگذاری‌های روشنی در باب ترجمه‌های شده و مهم‌تر ترجمه‌های نشده (lost translations) ندارند. آنگاه ترجمه‌هایی که هیچ مرکز مطالعات ترجمه، اصول و فرایند آن را بررسی نمی‌کند (چیزی به نام «فلسفۀ ترجمه» و نیز «اخلاق ترجمه» نداریم)، پیامدهای فکری و فرهنگی آن را تحلیل نمی‌کند (چیزی به نام «جامعه‌شناسی ترجمه» نداریم)، و صرفا از برخی محفل‌های علمی در اروپای غربی و آمریکای شمالی آنهم فقط از زبان هژمون انگلیسی به نظام مفهومی ما انتقال می‌یابد، نمی‌تواند معیار و ملاکی برای تشخیص علم واقعی از شبه علم باشد. باید بدین نکته تأکید کرد آنچه که امروز وزیر محترم در ایران آن را شبه علم می‌نامد در دنیای غرب دست‌کم سابقه‌ای بیش از 60 سال دارد. برخی از این شبه‌علم‌ها مانند «سلامت معنوی»، «مراقبت معنوی»، «مددکاری دین‌پایه»، و نیز «الهیات عملی» (که بر پایه آموزه‌های معنوی و دینی در حوزه‌های علمیه مسیحی است) از نظریه عبور کرده و امروزه در برخی کشورهای اروپایی تبدیل به کلینیک‌ شده است. ما نباید واقعیت و ماهیت علم به ظاهر مدرن خودمان را پنهان کنیم. حقیقت آن است که ما شتابزده و ساده‌لوحانه تسلیم تک‌صدایی و تک‌گویی‌ها در علوم جدید شده‌ایم و خود را در تاریخ قدیم مدرنیتۀ غربی محبوس کرده‌ایم و از این رو همیشه حتی در تقلید از غرب نیز دچار عقب‌ماندگی‌های بسیاری شده‌ایم. بدین‌سان به نظر می‌رسد رویکرد سختِ حقوقی در امر سیاستگزاری علوم می‌تواند دلالت‌های خطرناکی داشته باشد و نوعی از انسداد علمی را در رقابت های علمی دانشگاهی بوجود آورد. جایی که رهبری امت اسلام در پی سیاست‌ها و استراتژی‌های تمدنی در عرصه‌های مختلف زندگی از جمله عرصه‌های مهم علمی می‌رود اولا باید به تنوع رویکردها و آزادی اندیشه و بیان در عرصه های علمی اعتنا کرد، و ثانیا باید به سامانه‌های جدید در خلق دانش‌های بومی، پژوهش‌های بومی، و علوم اسلامی بیش از پیش تأکید نمود. تقلیل تمام علم به دنیای حس و تجربه آنهم در نسخه‌های غربیِ قدیم، مسیر رشد علمی کشور را دشوارتر خواهد کرد. برای عبور از این تناقض، باید بر همان فراز نخست از سخنان وزیر محترم مبنی بر گفتگو پافشاری کرد. باید به گفتگوهای واقعی و متواضعانه تن داد، از سخنرانی‌ها و داوری‌های یک طرفه در مهم‌ترین مسئله‌های علمی و معرفتی پرهیز نمود، تا بتوان توأمان از علم جدید و علم سنتی در بازسازی گفتمان‌های جدید و پاسخ‌های نوآمد به نیازهای دنیای معاصر استفاده کرد. https://eitaa.com/Habibollah_Babai ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
🔍| ┄┄┅••=✧؛🌼؛✧=••┅┄┄ 🔰 «هم‌نوا با گامهای بلند سلحشوران» ١ ▫️مقدمه 🔹بدون اغراق «جبهه مقاومت» یک طرح بزرگ، فرهیختگانی، کاربردی و زیرساختی برای تغییر دنیای امروز است. این طرح از یک اندیشه راقی و متعالی اسلامی تغذیه کرده است. جبهه مقاومت محصول اندیشۀ امام و رهبری و همت و طهارت و تلاش‌های شبانه‌روزی بیش از سه دهه از پاکترین، شجاعترین و باهوشترین فرزندان این مرز و بوم بوده است. «جبهۀ مقاومت» سرنوشت این منطقه را به دست خود گرفته است و روشن است که ویرایش بزرگ و نظم جدید خاورمیانه را رقم خواهد زد. 🔹ما از شگفتی بزرگ زمین‌گیر و نابود کردن داعش که طرح بزرگ استکبار بود کمابیش باخبریم، اما از کارهایی که در عراق شده و کارهایی که در یمن و لبنان و حتی فلسطین شده بی‌خبریم. این کارها محصول عقل، ايمان، دانایی و تلاش پیگیر و واقعا حیرت‌انگیزی بوده است. پاسخ به این سوال ساده نیست که چطور دل کوههای یمن شکافته شده و از تسلیحات پیشرفته‌ای آکنده شده است، تسلیحات چگونه به لبنان و فلسطین رسیده است، سازه‌های مهم لبنان و تونلهای عظیم فلسطین که باعث شگفتی جهانیان است و دهها موضوع کلیدی، هوشمندانه و فخرآفرین اینچنینی کی و چگونه ساخته شده است. 🔸بدون هیچ تردیدی مفت‌گویان و مفت‌اندیشان حتی حوصله اندیشیدن به زحمات این امور را هم ندارند، چه رسد به تصور کردن مخاطرات و لطمات آن و ترسیم به هم ریختن زندگی‌های بسیاری برای محقق نمودن آن. 🔹جبهه مقاومت پدیده عظیمی است که طی چند دهه با عقل و درایت و پیگیریهای پرشور مؤمنانه پی ریزی شده است و آنچنان موجودیّت جوشان و نیرومند و مقبولیت عامّی یافته که دیگر به فضل الهی به هیچ وجه مرگ و فتور نخواهد داشت تا همه مستکبرین را از اقلیم اسلامی بیرون کند. 🔸حالا کمی از یک مقطع از حیات مجاهدانه این لشگر عظیم را(که محض رضای خدا حتی یک روشنفکر مدعی و پرافاده هم در میانشان پا نگذاشته است) شاهد هستیم و کلی سر و صدا راه انداخته‌ایم که آقا لنگش کن!، آقا فیتیله‌پیچش کن! و ...! همواره آن چیزی که تیغ سرداران را کند میکرده و زحماتشان را برباد می‌داده همین لشگر مفت‌اندیشان مدعی و سیاستمدار بوده است. هر کاری نیز که پیش رفته با کمترین مددهای ایشان بوده است. چرا اینقدر زود مأیوس می شویم یا می ترسیم؟ چون همه چیز و محصول زحمات نزدیک به چهل سال نخبگان جهادی این مرز و بوم، نسبتاً مفت و مجانی نصیبمان شده است. با این سابقه و با این دل و این توان نمی‌توان صفوف مبارزه را متین و چالاک و آگاهانه پر کرد. تصمیم‌گیری درباره این حادثه در سطح دو سه سهل‌اندیش سیاست‌باز نیست. البته می‌توانند جبهه ما را تضعیف کنند که همواره نیز چنین کرده‌اند. تصمیم‌گیری در این باره‌ها تنها در سطح رهبری و شجاعترین یاران ایشان و فرزندان پرافتخار این مرز و بوم است. ما به این بزرگواران اعتماد داریم و به دنبال وظیفۀ خود می‌گردیم. ┄┅••؛••┅┄ ▫️راهبرد اول ما باید پشت این سرداران را محکم کنیم. ما باید مراقب باشیم که ایشان گمان نکنند مردم سست شده‌اند، در کمند چند سیاست‌باز بی‌خاصیت گرفتار نشوند، دشمنانشان آنها را تنها نیانگارند و جری نشوند. اعلام آمادگی ما و بروزهای پرشور جامعۀ انقلابی و همراه کردن مردم با مطالبۀ پاسخهای محکم به دشمنان سفاک اسلام و ایران کمک بسیار بزرگی است به مجاهدانی که مبارزه را باور دارند و دربارۀ نحوۀ پیگیری آن به حسب اقتضائات ملی و بین المللی تصمیماتی می‌گیرند. ما باید به تقبیح ترس بپردازیم. گفتمان ترس را بکوبیم و اجازه ندهیم ترسوها خودشان را به عنوان عاقل به این مقطع حساس حیات اسلام که به تعبیر رهبر انقلاب مقطع مرگ و زندگی برای جبهۀ کفر و جبهۀ حق(!) است تحمیل کنند. اگر بتوانیم باید با شور و حرارت و حضور، این مگسهای مزاحم را کیلومترها از نقاط سرنوشت‌ساز زندگی امروزمان دور کنیم. ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿ شاخه گل صلوات، هدیه به جانهای پرشور همۀ سلحشوران ایران و جهان اسلام. ☘️@faslefarhang