eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
517 دنبال‌کننده
83 عکس
3 ویدیو
1 فایل
📗 مجموعه‌شعر شبانماه | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
افق‌های باز و کران‌های تازه زمین‌های نو، آسمان‌های تازه پر از شوق کشف‌ است منظومه‌هامان پر از حیرت کهکشان‌های تازه پریدن به آغوش فصلی بهاری دویدن به سوی زمان‌های تازه به مرز علوم: اکتشافات بی‌حد به بام فنون: نردبان‌های تازه رصد کرده‌اند آن طرف‌تر هدف را سر برج‌ها دیده‌بان‌های تازه اگر چاه و چاله‌ست در راه مقصد... اگر ترس و‌ شک و گمان‌های تازه... اگر خار در چشم و صبر است دستور... اگر در گلو استخوان‌های تازه... ببین هفت‌خان را گذشته‌‌ست و حالا رسیده‌ست رستم به خان‌های تازه وطن لشکری آرش آورده با خود مسلح به تیر و کمان‌های تازه تویی وارث پهلوان‌های پیشین تویی نسلی از قهرمان‌های تازه بیا و بخوان دست افسانه‌ها را بیا و بگو داستان‌های تازه.. که با راه ابریشمت قصه داری که آورده‌ای پرنیان‌های تازه به شوق صدور جهان‌بینی نور بخوان صبح را با زبان‌های تازه کمی مشق کن لذت سادگی را اگر سخت شد امتحان‌های تازه شهیدان می‌آیند و دارند بر تن از آن عهد دیرین نشان‌های تازه که جاده‌ست و این تک‌سوارانِ غیرت که دشت است و این ارغوان‌های تازه به بذری که باور در این خاکدان کاشت پدید آمده بوستان‌های تازه و خواهد رسید آخر آن صبح موعود و ماییم و فتح جهان‌های تازه | ✌🏼🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
بسوزان بسوزان جگرهای ما را به آتش بکش بال و پرهای ما را یکی کن دل کوه‌ها را به داغی دوتا کن دوباره کمرهای ما را بگو نذرهامان قبول‌اند ای عشق؟ بگو می‌پذیری پسرهای ما را؟ عطش می‌وزد خیمه خیمه در این دشت ببر کربلا تشنه‌ترهای ما را مدد کن که ای سربلند همیشه ببینی سر نیزه سرهای ما را سکوتیم و تنها صدامان تو هستی خودت منتشر کن خبرهای ما را برای دل خسته آغوش بگشا امان باش خوف و خطرهای ما را از این حبس شاید پریدن بدانیم اگر وا کنی قفل درهای ما را @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
هنوز می‌چکد از چشم‌ها بهانهٔ تو بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو برای گریهٔ این ابرهای سرگردان کجاست بهتر از آغوش بی‌کرانهٔ تو؟ به پای بوسی دریای وعده داده شده از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو نفس نفس همه‌جا بادها سراسیمه سحر سحر همه در جست‌وجوی خانهٔ تو ستاره‌ها همه پا در رکاب نور امید نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو اگرچه باور تقویم‌ ما زمستانی‌ست هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو میان باغ خزان‌خیز چارفصل هنوز به انتظار تو قد می‌کشد جوانهٔ تو به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگی‌ست بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو @fatemeh_arefnejad
رسیده نقطهٔ حساس ماجرا که تو باشی گره به کار نیفتد گره‌گشا که تو باشی میان همهمه‌ها می‌رسی حماسی و محکم چگونه گوش ندادن به این صدا که تو باشی؟ همه کنار هم اما سلیقه‌ها متفاوت غریبه نیست در این جمع، آشنا که تو باشی مباد خسته شویم و مباد در وسط راه رها کنیم غرور قبیله را که تو باشی وصیت تو حرم بود و عشق بود و علم بود خوشا مسیر حقیقت جهت‌نما که تو باشی به روز واقعه اثبات می‌کنیم چه عهدی‌ست میان ما و علمدار خیمه‌ها که تو باشی هزار برگ بهار و هزار غنچه می‌آیند به سرسلامتی رأی سبز ما که تو باشی 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
زخم‌ها زخم‌ها تازه تازه سینهٔ کوه‌ها پرگدازه چشم‌ها چشم‌ها اشکِ جاری رودها رودها خونِ تازه هی کبوتر کبوتر پرِ سرخ هی عروسک عروسک جنازه هرکجا خانه‌ای ساخت خورشید ابر شد میهمان بی‌اجازه آه… نابود شد هرچه لانه آه… آوار شد هرچه سازه آی دنیای غم! شادی‌ات را می‌خری از کدامین مغازه؟ می‌کُشند و از این مرگ خونین زنده‌تر می‌شود انتفاضه @fatemeh_arefnejad
از باغ‌ ما در گیرودار جنگ‌سالی کوچیده‌اند آن خنده‌های پرتقالی حالا به جای شور مهتاب و ستاره یک کهکشان اشک است در چشم اهالی خونی چکیده از گلوی سینه‌سرخی روییده گل‌های جدیدی روی قالی بغض من و دنیای خارج هر دو ساکت گهواره و آغوش مادر هر دو خالی خوابیده بابا گوشهٔ مسجد… چه زیبا! بوی شهادت می‌دهد مویش… چه عالی! ای صاحب خودکار‌های نامسلمان! ای شاعر تصنیف‌های لاابالی! از رنج‌های ما نگفتی با چه رویی؟ از دردهای خود بگویم با چه حالی؟ اینجا که من هستم شبیه کربلا نیست؟ هل من معین…؟ پاسخ نده با بی‌خیالی @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
غروب، کوه، نسیم، آسمان، ستاره، هلال دوباره فرصت آن شد که وا کنم پر و بال به شهر مژدهٔ لبخند ماه خواهم داد اگر بچینمش از پشت بامِ استهلال منی که کنج دلم آیه‌ آیه خوف‌ و رجاست منی که روی لبم یا محول الاحوال رسیده وقت رسیدن! چرا بمانم دور؟ رسیده فصل رسیدن! چرا بمانم کال؟ دل خزان‌زدهٔ من بیا جوانه بزن ببر به درک سحرها بهار را امسال تو می‌رسی _اگر این‌روزها اراده کنی_ به دشتِ‌ ناشدنی‌ها، به قله‌های محال نگاه کن به در خانه‌اش! ببین باز است! و آمده‌ست خود میزبان به استقبال! عجب شروع قشنگی‌ست ماه مهمانی تمام سال نو ای کاش بر همین منوال… @fatemeh_arefnejad
سلام موهبت بی‌کران! خوش آمده‌ای سلام مرحمت ناگهان! خوش آمده‌ای سلام آیه‌تر از لحظه‌های جاری عمر سلام بهتر از آب روان خوش آمده‌ای سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور سلام ماه پر از کهکشان خوش آمده‌ای تو ای خلاصهٔ باران بی‌امان حضور تو ای چکیدهٔ هفت‌ آسمان خوش‌ آمده‌ای نسیم خوش‌خبری آمد از مناره، چه خوب! وزید عطر تو بین اذان، خوش آمده‌ای بیا که باز نمک‌گیرمان کنی با عشق کنار سفرهٔ خرما و نان، خوش آمده‌ای تو میهمان منی؟ یا منم که مهمانت…؟ خوش آمدم به تو ای میزبان! خوش آمده‌ای! جوانه‌ها همه چشم‌انتظار مهر تواند به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمده‌ای برای من که پر از شرم ماه شعبانم بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمده‌ای @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
"رستاخیز انسان در کلمات" (یادداشتی بر دو کتاب شبانماه و صبح تازه‌دم) از شگفتی‌های انقلاب اسلامی، حضور بانوان در عرصه‌های مختلف اجتماعی‌ست. از اعتکاف تا راه‌پیمایی، از تحصیل تا تدریس، از ورزش تا نویسندگی. در این میان اگرچه شعر یکی از فردی‌ترین هنرهاست، اما ظرفیتی دارد که می‌تواند اجتماعی‌ترین مسائل را به جامعه‌ی مخاطب عرضه کند؛ که اگر چنین کرد مؤثر است و اگر مؤثر بود، معاصر است. این چند سطر که به درخواست بزرگوارانه‌ی دو بانوی شاعر، خانم عاطفه جوشقانیان با کتاب "صبح تازه‌دم" و خانم فاطمه عارف‌نژاد با کتاب "شبانماه" (چاپ‌شده در سال 1402 توسط انتشارات شهرستان ادب) نوشته می‌شود، بنا دارد این دو کتاب را از منظر شعر انقلاب ببیند. موضوعاتی همچون عشق و آیین، مرگ و زندگی، خانواده و جامعه و... به برکت فرهنگ متعالی قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام که زیربنای انقلاب اسلامی‌ست، در ذیل این ساحت بزرگ قرار دارند؛ اما منظور از شعر انقلاب در اینجا، شعری‌ست که خاصیت برانگیزانندگی و منقلب‌کنندگی و نیز جهت‌دهندگی داشته باشد و تعریف شعر را از "رستاخیز کلمات" به "رستاخیز انسان در کلمات" ارتقا دهد و این حاصل نمی‌شود مگر اینکه شاعر با تمام وجود در شعرش حضور داشته باشد و فقط تماشاچی نباشد. عین سخنی که سلیمانی عزیز فرمود: "تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود؛ شرط شهید شدن، شهید بودن است." و شرط شعر منقلب‌کننده گفتن، جان و قلب انقلابی داشتن است. به تعبیر سوره‌‌ی مبارکه‌ی قاف: مَن کانَ لهُ قلبٌ أو ألقَی السّمعَ وَ هُوَ شهید. ادامه مطلب: aftabgardanha.ir/Content/ID/2726
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
عکاس ماهر است و خود سوژه شاهکار در قاب عکس پنجره زیباست روزگار باران زده‌ست و از نفس خاک می‌وزد عطر هزارسالهٔ یک شعر ماندگار از مرز باغ رد شده بوی گلاب و گل مانده‌ست در محاصرهٔ بوته‌ها حصار گیسو به باد داده دوباره درخت سیب از شرم و شور سرخ شده گونهٔ انار از بس نسیم سر به سر او گذاشته چین خورده باز دامن آبی آبشار پیک بهار آمده، آورده با خودش شادی برای آدمیانِ به غم دچار بیدار شو! فقط دو سه دم مانده تا طلوع! سرسبز شو! فقط دو سه گل مانده تا بهار! چشم‌انتظار آمدنش ایستاده کوه آغوش باز کرده افق تا کی‌ آن سوار… *** یاد تو ای همیشه‌بهارم، همیشگی‌ست آخر مرا به غفلت تقویم‌ها چکار؟ نیلوفر و‌ بنفشه و مریم فقط یکی‌ست! گل‌ها همه تواند که با نام مستعار… @fatemeh_arefnejad
هی بغض روی بغض تلنبار می‌کنم در خانه‌ای که نیست، غم انبار می‌کنم با قرص ماه و جرعه‌ای از نورِ «یا طبیب» فکری برای کودک تب‌دار می‌کنم از زخم‌های تازه، سحر سیر می‌شوم با زخم‌های تازه‌تر افطار می‌کنم دلتنگ و دلشکسته به تکثیر می‌رسم از بس که مثل آینه رفتار می‌کنم چادرنشین دشت بلایم که عاقبت با عشق، روز واقعه دیدار می‌کنم طوفان نوح می‌شوم و در رکاب صبح با کافران شب‌زده پیکار می‌کنم تا بعد من ادامهٔ فریاد من شوند روی صدای چلچله‌ها کار می‌کنم فرزند کوه‌های بلندم که سال‌هاست یک نام را شنیده و تکرار می‌کنم باری اگر که عشق تو جرم است، باک نیست ای قدس! من به جرم خود اقرار می‌کنم @fatemeh_arefnejad