به یاد هبه زقوت، بانوی نقاش فلسطینی که به همراه فرزندانش در غزه به شهادت رسید.
سراپا ایدهام، از رنگهای تازه سرشارم
هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم
دوباره مینشینم روبروی بوم با لبخند
که از قول قلمموها بگویم دوستت دارم…
پی کشف نشاط سابقم در شهر زیتونها
به دنبال صدای خندهها در کوچهبازارم
تمام روز وقف گنبد و گلدستهات بودم
و حالا زیر نور شمع، سرگرم چمنزارم
سپید و سرخ و زرد و سبز، نقاشی به نقاشی
تویی روح تمام قابهای پرطرفدارم
تو میدانی که من _این با سکوت و خلوت آغشته_
چقدر از نعرههای وحشی رگبار بیزارم
قلم را میفشارم چون سلاحی سرد در دستم
برایت ای وطن! در سنگرم مشغول پیکارم
به دیوار هزاران خانهٔ ویرانه در غزه
هزاران تابلو از صبح پیروزی بدهکارم
***
مگر زیباترین سرخی که دیدی تابهحال این نیست؟!
ببین! دارم به خون در دشتهایت لاله میکارم
کنار بوم آخر… پیش چشم مسجدالاقصی…
شهادت میدهم نصر تو را با آخرین کارم…
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
یک دفتر پاره… دوتا خودکار…
یک تکه از پیراهنی گلدار…
یک جانماز کوچک زخمی
یک آسمان تسبیح و استغفار
یک لنگهکفش خسته و خاکی
دلبستهٔ یک راه ناهموار
یک قاب عکس سوخته… یک شمع…
یک خاطره از آخرین دیدار
اینسو سکوت و بهت در تجدید…
آنسو صدای گریه در تکرار…
این است دنیایی که من دارم
در خانهای بی سقف و بی دیوار
دنبال انسانهای آزادهست
دستی که بیرون مانده از آوار
من هم اگر این روزها رفتم
تو پرچمم را از زمین بردار
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
بسوزان بسوزان جگرهای ما را
به آتش بکش بال و پرهای ما را
یکی کن دل کوهها را به داغی
دوتا کن دوباره کمرهای ما را
بگو نذرهامان قبولاند ای عشق؟
بگو میپذیری پسرهای ما را؟
عطش میوزد خیمه خیمه در این دشت
ببر کربلا تشنهترهای ما را
مدد کن که ای سربلند همیشه
ببینی سر نیزه سرهای ما را
سکوتیم و تنها صدامان تو هستی
خودت منتشر کن خبرهای ما را
برای دل خسته آغوش بگشا
امان باش خوف و خطرهای ما را
از این حبس شاید پریدن بدانیم
اگر وا کنی قفل درهای ما را
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
زخمها زخمها تازه تازه
سینهٔ کوهها پرگدازه
چشمها چشمها اشکِ جاری
رودها رودها خونِ تازه
هی کبوتر کبوتر پرِ سرخ
هی عروسک عروسک جنازه
هرکجا خانهای ساخت خورشید
ابر شد میهمان بیاجازه
آه… نابود شد هرچه لانه
آه… آوار شد هرچه سازه
آی دنیای غم! شادیات را
میخری از کدامین مغازه؟
میکُشند و از این مرگ خونین
زندهتر میشود انتفاضه
#فاطمه_عارفنژاد
#خیابان_الرشید
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
از باغ ما در گیرودار جنگسالی
کوچیدهاند آن خندههای پرتقالی
حالا به جای شور مهتاب و ستاره
یک کهکشان اشک است در چشم اهالی
خونی چکیده از گلوی سینهسرخی
روییده گلهای جدیدی روی قالی
بغض من و دنیای خارج هر دو ساکت
گهواره و آغوش مادر هر دو خالی
خوابیده بابا گوشهٔ مسجد… چه زیبا!
بوی شهادت میدهد مویش… چه عالی!
ای صاحب خودکارهای نامسلمان!
ای شاعر تصنیفهای لاابالی!
از رنجهای ما نگفتی با چه رویی؟
از دردهای خود بگویم با چه حالی؟
اینجا که من هستم شبیه کربلا نیست؟
هل من معین…؟ پاسخ نده با بیخیالی
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
هی بغض روی بغض تلنبار میکنم
در خانهای که نیست، غم انبار میکنم
با قرص ماه و جرعهای از نورِ «یا طبیب»
فکری برای کودک تبدار میکنم
از زخمهای تازه، سحر سیر میشوم
با زخمهای تازهتر افطار میکنم
دلتنگ و دلشکسته به تکثیر میرسم
از بس که مثل آینه رفتار میکنم
چادرنشین دشت بلایم که عاقبت
با عشق، روز واقعه دیدار میکنم
طوفان نوح میشوم و در رکاب صبح
با کافران شبزده پیکار میکنم
تا بعد من ادامهٔ فریاد من شوند
روی صدای چلچلهها کار میکنم
فرزند کوههای بلندم که سالهاست
یک نام را شنیده و تکرار میکنم
باری اگر که عشق تو جرم است، باک نیست
ای قدس! من به جرم خود اقرار میکنم
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
میان اینهمه غربت خدا خدا نکنم؟
زمان آن شده از مویه هم ابا نکنم
هوای خانهٔ دل ابری است و بارانی
نگو که پنجره را رو به گریه وا نکنم
خزان به باغ زده، خشک باد طبعم اگر
غزل نسازم و نذر بنفشهها نکنم
و کاش اسلحهای داشتم برای خودم
که وقت جنگ به غم دیدن اکتفا نکنم
هجوم موج مرا میبرد به ساحل مرگ
اگر میانهٔ طوفان تو را صدا نکنم
تو ای حضور شفابخش زخمهای زمین!
تو را برای شفاخانهها دعا نکنم؟
چگونه از تو و از یاری تو دم بزنم؟
اگر که حق غم غزه را ادا نکنم
#فاطمه_عارفنژاد
#بیمارستان_شفا
#فلسطین
@fatemeh_arefnejad
آن افقهای پر از رؤیا کجا رفتند؟
آسمان کو؟ بادبادکها کجا رفتند؟
جوجهلکلکهای بی لانه گماند انگار
بی پر و بی بال و بیپروا کجا رفتند؟
آه ای ساحل! بگو آیا خبر داری
بچهماهیهای بیدریا کجا رفتند؟
ردپایی سرخ مانده روی خاک دشت
غنچهها از دامن صحرا کجا رفتند؟
کودکان زخمیِ جا مانده از آوار
در شبِ خون و خطر تنها کجا رفتند؟
وای… بعد از رفتن مادر چه پیش آمد؟
وای… بعد از رفتن بابا کجا رفتند؟
***
خائنان جمعند دور هم… ولی دنیا!
خادمان مسجدالاقصی کجا رفتند؟
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
در تلاطم طوفان.pdf
7.87M
هو الشهید
#روز_قدس امسال هم دارد از راه میرسد و من به غیر از کلمه، چیزی برای پیشکش کردن به فلسطین مظلوم و مقاوم ندارم. #در_تلاطم_طوفان مجموعهای مختصر شامل ده شعر من است که همه از بین سرودههای پس از طوفان الاقصی انتخاب شدهاند. این بضاعت مزجات تقدیم به تمام زنان و کودکان غزه که آیههای صبر و یقیناند.
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
پ.ن ۱: بسیار ممنون میشوم اگر محبت کنید و در انتشار این فایل سهیم باشید.
پ.ن ۲: زحمت طراحی «در تلاطم طوفان» با دوست عزیزم زهرا اللهوردی بوده که این نسخه را برای موبایل تنظیم کرده است.
@fatemeh_arefnejad
با زخم و با لبخند، کانون تماشایید
در خون و خاکستر چطور اینقدر زیبایید؟
چون رودها در بستر خود تا ابد جاری
چون کوهها در خانهٔ خود پایبرجایید
وقتی صدای العطش میآید از هر سو
محکمترین آیات بارانید، دریایید
همداستان نوح، در پیکارْ طوفانی
همقصهٔ ایوب در غمها شکیبایید
هرچند بیرحمند و بیرحمند و بیرحمند
هرچند تنهایید و تنهایید و تنهایید
میدان جنگ است این که میخواند شما را باز
شیپور جنگ است این که میگوید: «بفرمایید»
تکبیرها! تکبیرها! گاهِ رجز آمد
شمشیرها! شمشیرها! باید به رقص آیید
#فاطمه_عارفنژاد
#روز_قدس
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
هرکجا پهلو بگیری، شور لنگرگاه دارد
آبیِ آرام چشمانت به دریا راه دارد
گریههایت عطر بارانخوردهٔ زیتون عکّا
خندههایت طعمی از انجیر رامالله دارد
تکیهگاه آرزوهای بلند ابرهایی
کوه پیش شانههایت قامتی کوتاه دارد
از هزار و یک شب رنجت چه میدانم جز اینکه
داستان هر شبش یک سال اشک و آه دارد
تیرباران است و گنجشکان شهرت سینهسرخاند
باد و بوران است و گل عزم شهادتگاه دارد
پیله کرده غم به لبخند تو اما نیست باکی
کرم ابریشم کی از پروانگی اکراه دارد؟
لشکر ظلمت چه خواهد کرد با زیبایی نور؟
سنگر شبهای تو فرماندهای چون ماه دارد
قرص خواهد شد دل دریاچهها وقتی که صیاد
نقشههایی نو برای گلهٔ تمساح دارد
جاده را با عشق طی کن، از سراشیبی نپرهیز
شاهراه سرنوشتت مقصدی دلخواه دارد
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
@fatemeh_arefnejad