eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
818 دنبال‌کننده
295 عکس
24 ویدیو
9 فایل
📗 مجموعه‌شعر «شبانماه» | انتشارات شهرستان ادب 📘 مجموعه‌شعر «در رکاب صبح» | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
… … دلت در بازی پروانه‌ها و رقص ماهی‌ها نگاه روشنت در سرزمین قصه‌ها مانده… … … | (آذر ۱۴۰۲) @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
دیدی هیاهو ختم شد آخر به خاکستر؟ دیدی نشستم در شب محشر به خاکستر؟ تبعید شد یک شادی دیگر به آینده تبدیل شد یک خانهٔ دیگر به خاکستر پروانه‌ها از زنده ماندن شرمگین بودند وقتی بدل شد گیسوی دختر به خاکستر ای گل! نسیم از صبح دنبال تو می‌گردد خیمه به خیمه… آه… خاکستر به خاکستر سجاده‌ام آتش گرفته، تا قیام بعد هنگام سجده می‌گذارم سر به خاکستر تا کی از آوار دلم ققنوس برخیزد زل می‌زنم با چشم‌های تر به خاکستر آغاز یک معماری تازه‌ست ویرانه با من «هوالحی»‌ای بگو… بنگر به خاکستر | 📷: بلال خالد @fatemeh_arefnejad
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه‌ شب‌ها به هم از غم یار گفتیم از آهنگ محزون اخبار گفتیم اذان تا اذان، در میان دعاها از آنی که رفته‌ست، بسیار گفتیم مکرر مکرر مکرر عزیز است اگر قصه‌اش را به تکرار گفتیم دریغا که او را ندیدیم دیگر دریغا که از او عزادار گفتیم برایش _همان شب که مهتاب گم شد_ چه مرثیه‌ها بین آوار گفتیم ولی شعر‌ها را حماسی سرودیم ولی نوحه‌ها را رجزوار گفتیم و هرجا که پیچیده شد کار پیکار در گوش هم از علمدار گفتیم به جای «خداحافظ» از پشت تابوت هزاران «به امید دیدار» گفتیم | @fatemeh_arefnejad
شب عید است اما چهره‌ای از اشک، تر دارد شب غم‌های بی‌پایان عالم کی سحر دارد؟ شب عید است اما داغ، آذین بسته دل‌ها را که میهن کوچه‌کوچه زخم‌هایی شعله‌ور دارد تماشا کن! چه غوغایی شده، باغ همیشه‌سبز همه سرخ است از بس لالهٔ خونین‌جگر دارد ولی تا قله رفتن مرد می‌خواهد، چه باکی هست؟ اگر این راهِ ناپیموده یک دنیا خطر دارد همین بس که شهیدان را حسین آغوش وا کرده همین بس که علی رنج یتیمان را خبر دارد بگو جای مدارا نیست با گردنکشان هرگز اگر این کاروان از هفت‌خان قصد گذر دارد بگو تبریک‌ها را می‌شود با فتح خیبر گفت بگو هرکس غدیری آمده، شمشیر بردارد دعا کن انتقام سخت را _نزدیک و کوبنده_ دعای قلب‌های سوخته، بی‌شک اثر دارد | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
هان چه میخواهید از کوه، استواری بیش از این؟ در نگاه آفتاب امیدواری بیش از این؟ خط به خط انا فتحناییم ما را خوانده اید؟ فاتح خیبر امام ماست... یاری بیش از این؟ دانه دانه سر برآوردیم از خاک غدیر ما سپیداریم آیا ریشه داری بیش از این؟ ما باذن الله سیلابیم، سیلابی عظیم بیش از این ها مرد طغیانیم آری بیش از این جز روی تابوتمان پرچم نمی آید زمین نقش قبر ما: "شهادت" ماندگاری بیش از این؟ در مسیر عاشقی اسپند روی آتشیم موج گردابیم آری بی قراری بیش از این؟ پیش از این‌ها منتظر بودیم صبح نصر را نصّ قرآنیم ما !چشم انتظاری بیش از این؟ | @tahere_sadat_maleki
پریدی از قفس بی ترس و بی‌پروا… زهی اقبال! کجا رفتی؟ کجای آن شبِ غمگین گشودی بال؟ صدا پیچید در این‌سو و آن‌سو با طنینی سرخ که برگشته به سمت خیمه‌ها یک اسبِ خونین‌یال… تو اما زنده‌ای، زنده‌تر از هر روزِ پیش از این خدا گفته! چه حاجت وحی منزل را به استدلال؟ چه می‌فهمم که لبخند تو روز وصل یعنی چه؟ چه می‌فهمند از طعم رسیدن سیب‌های کال؟ خوشا فوج ابابیلی که برمی‌خیزد از سوگت خوشا این قدرت طوفانیِ از خشم مالامال وطن این‌روزها بیش از همیشه جمع اضداد است چه رودی این‌همه محکم؟ چه کوهی این‌همه سیال؟ برای سرزمینی که چنین جانانه می‌جنگد می‌آید روزهای خوب پیروزی به استقبال بگو آرام خواهد شد دوباره کوچه‌های شهر بگو قطعا نمی‌ماند شبِ تهران بدین منوال افق را تک‌سوار جمعه‌ای روشن قرق کرده و ما جان‌برکفان او حریف لشکر دجال… | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
صدا، صدای سحر بود و شب شکافت به آنی به لحن رعد ادا شد، چه خطبه‌ای! چه بیانی! نشست اول اخبار و چشم دوخت به تاریخ برای دشمن ایران کشید خط و نشانی که: «این پلیدترین دیو، این برادرِ ابلیس به سرزمین یلان حمله کرده با چه گمانی؟ به دوش تک‌تک ما پرچم سه‌رنگ مقدس به دست تک‌تک ما هست تیغ و تیر و کمانی حبیب و قاسم و عباس این‌طرف همه جمعند اگر که آن‌طرف قصه هست شمر و سنانی» صدا، صدای سحر بود و مثل صبح درخشید شدند مات رجزخوانی‌اش چه بی‌خبرانی! و تیتر شد همه‌جا: «این صدای روشن حق است» گشوده راه خودش را شبیه رود روانی و بعد، خطبه که پایان گرفت و شور که گل کرد رسید از سر گلدسته‌ها صدای اذانی | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
امیدوار و رجزگون، تپنده، پر هیجان غرورمند، به لبخند، با تمام توان بایست بین هیاهو و با شرافت محض برای خانه‌ات آواز عاشقانه بخوان صدا بلند کن و از وطن بگو به نسیم که قصه را برساند به گوش بی‌خبران مباد دسته‌گلی در هجوم باد، غریب مباد چشم سحر از کمین شب، نگران در این زمین مقدس که سرو و گنجشکش برای حفظ ‌محل می‌شوند یک گردان به آفتاب بگو پشت‌گرمی ده باش به رودخانه بگو پای کوچه‌باغ بمان اراده کن که جهانی به صحنه خیره شود اشاره کن که بپیچد خبر دهان به دهان که رستم است و به دستش گرفته گرز و کمند که آرش است و به دستش گرفته تیر و کمان و هرچه نعرهٔ دیوان درنده‌تر شده است بلندتر شده فریاد زنده‌باد ایران | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
چه عاشق و چه صبور و چه ساده و زیباست غمی ستاره‌وش از پشت خنده‌اش پیداست همین کسی که به دامن گرفته ماهی را همین کسی که خودش موج و ساحل و دریاست به فکر دلهرهٔ کودکان دل‌نازک به فکر امنیت بازی عروسک‌هاست تکان نمی‌خورد از بادهای سرخ و سیاه شبیه کوه، سر پُست خویش پابرجاست یقین که حاصل جنگیدن زنانهٔ اوست در این نبرد اگر خانه پرچمش بالاست و کوچه دل به دلش داده بس که آرام است و شهر تکیه به او کرده بس که بی‌پرواست نمانده شک که نسب می‌برد به «تهمینه» نمانده شبهه که «گردآفرید» لشکر ماست که دل‌سپردهٔ «یا زینب» غروب دهم که سینه‌سوختهٔ بانوان عاشوراست و مادرانه هنوز و همیشه بی‌مانند و مادرانه هنوز و همیشه بی‌همتاست | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
به گوشم می‌رسد شیپور جنگ و بانگ چاووشان به میدان می‌برم شعر جدیدم را کفن‌پوشان مبادا چشم من یک لحظه هم رو به هدف بسته مبادا نام من یک لحظه هم در خیل خاموشان دلم اسپندوار از داغ‌هایی تازه می‌سوزد غرورم آتشی تیز است در سوگ سیاووشان چه زن‌هایی که در وقت وداع با شهید خود کمر خم کرده‌اند اما نیامد خم به ابروشان شبیه کوه خواهد ایستاد این خاک پر گوهر اگر از سنگ خون جاری، اگر از صخره خون جوشان غبار صحنه وقتی اندکی خوابید می‌بینند چه کرده غرش شیرِ وطن با لشکر موشان | 🇮🇷 پ.ن: با ارادت به دوست عزیزم که پیش‌تر سروده بود: وطن را نیمه‌جان می‌خواستند آن مار بر دوشان شبیه دخمهٔ ترسو دلان، دالان خاموشان @fatemeh_arefnejad
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به جای «خداحافظ» از پشت تابوت هزاران «به امید دیدار» گفتیم | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad
ای بغض فروخورده! بیا اشک روان شو ای چشم! تو هم چشمه‌ای از این جریان شو بیرون بزن از خیمه و با گریه درآمیز هم‌روضهٔ عصر دهمِ فرشچیان شو هی سینه بزن، سینه بزن، سینه بزن، هی دمّام به دمّام، سراپا هیجان شو تو جامع اضداد، تو آهی و تو فریاد غم‌دیده و دل‌شاد، هم این باش و هم آن شو سرسبز جوانه بزن از جای تبرها لبخند به لب آور و با زخم جوان شو تا خانهٔ خورشید ببر قافله‌ها را در شب، شب تاریک زمین، ماه‌نشان شو صیقل بده حرفی که به دل داشته‌ای را با خطبهٔ شمشیر جلاخورده بیان شو خون باش درون رگ خشکیدهٔ تاریخ در سینهٔ آزاده‌ترین‌ها ضربان شو ای کوه که قسمت شده دلسوخته باشی آمادهٔ دوران جدید فوران شو | 🇮🇷 @fatemeh_arefnejad