eitaa logo
منبرک فاطمی
6.1هزار دنبال‌کننده
974 عکس
881 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً وَلَا يُلَقَّاهَآ إِلَّا الصَّابِرُونَ ترجمه و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ایمان آورند و كار شایسته انجام دهند (از این مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دریافت نخواهند كرد. ❇️نکته ها قارون، خود را عالم وكسب ثروت را به واسطهى علم خود مىدانست؛ «اوتیته على علم عندى» امّا خداوند در این آیه مىفرماید: علم حقیقى با مالاندوزى سازگار نیست. 🔹پيام ها 1- دلباختگان دنیا سزاوار و نكوهشاند. «ویلكم» 2- خداوند از بنىاسرائیل بهخاطر برخورد با دلباختگان دنیا مىكند. «قال الّذین اوتوا العلم ویلكم...» 3- علم# واقعى، انسان را به سوى و تقوى و صالح سوق مىدهد. «قال الّذین اوتوا العلم ویلكم ثواب اللّه خیر» 4- آگاه كسى است كه زرق و برق دنیا او را نسازد و دنیاگرایان را كند. «قال الّذین اوتوا العلم ویلكم ثواب اللّه خیر» 5 - علما باید مردم را از به دنیا برحذر دارند. «قال الّذین اوتوا العلم ویلكم ثواب اللّه خیر» 6- اگر چیزى را از كسى مىكنیم، در صورت لزوم و توان، از آن را به او عرضه نماییم. «ثواب اللّه خیر» 7- ایمان و عمل صالح، زمانى آفرین است كه انسان بر آن باشد. «آمن و عمل صالحاً و لا یلقّاها الاّ الصّابرون» http://eitaa.com/joinchat/2781151234C628d820482 ایتا 🌍 http://sapp.ir/abassalitatme سروش 🌍https://telegram.me/a_fatemi24 تلگرام https://www.instagram.com/p/BzhWkEll33P/?igshid=1x8oqghuoeo50 🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃
🔰سـال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه ، زائـر مـکه و مـدینه بـاشم. مـا مُحـرم شـدیم و وارد مـسجدالحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمـدم. 🔺روحانی کاروان به من گفت: سه تا از الـان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید. 🔺خسته بودم، اما قبول کردم. سه تا از خانم‌های جوان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آن‌ها افتاد، را پایین انداختم. یـک اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم و سـر دیـگرش را در اخـتیار آن‌هـا قرار دادم. 🔻گـفتم: مـن در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم بـه‌خاطر مـاه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید. 🔺یـکی دو سـاعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار بـرگشتم. در کل این مدت، اصلاً به آن‌ها نگاه نکردم و حرفی نزدم. 🔺وظـیفه‌ای بـرای انـجام طواف آن‌ها نداشتم، اما فقط برای خدا این کار را انجام دادم. در روزهایی که در مکه مستقر بودیم، خیلی‌ها مرتب به می‌رفتند و... امـا مـن بـه جای اینگونه کارها، بار برای طـواف اقدام کردم. ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سـپس بـه نیابت ، مشغول شدم و از فرصت‌ها بــــرای کـــسب مـــعنویات اســـتفاده کـــردم. 🔻در آن لـحظاتی کـه اعمال من می‌شد، جوان پـشت بـه این موارد اشاره کرد و گفت: به‌خاطر خالصانه‌ای که همراه آن خانم‌ها انجام دادی، ثــواب واجــب در نـامه اعـمالت ثـبت شـد! 🔺بـعد گـفت: ثواب که به نیابت از دیگران انـجام دادی، بـرابر در نـامه اعـمال خـودت ثـبت می‌شود... 🔰اوایـل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صـبح در حـالی که مشغول زیارت بودم، متوجه شـدم کـه وهـابی دوربین یک پسر بچه را که مـی‌خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و بـه سرعت را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحویل دادم. 🔺بـعد بـه انـتهای رفتم. من در حال خواندن زیـارت عـاشورا بـودم که به مقابل قبر رسیدم. هـمان مأمور وهابی من آمد و چپ‌چپ به من نـگاه مـی‌کرد. یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و بـه فـارسی و بـا صدای بلند گفت : چی گفتی!؟ می‌کنی؟ 🔻گـفتم: نـه‌خیر. دسـتم رو ول کن. اما او همینطور داد مـی‌زد و بـا سـر و صدا، بقیه مأمورین را دور خودش جـمع کـرد. در همین حال یکدفعه به من نگاه کرد و حـرف را به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زد. 🔺مـن دیگر سکوت را ندانستم. تا این حرف زشت از دهـان او خـارج شـد و بـقیه شنیدند، دیگر سـکوت را نـدانستم. یکباره محکمی به صورت او زدم. بلافاصله چهار مأمور به سر من ریختند 🔻و شـروع بـه زدن کـردند. یـکی از مـأمورین ضـربه‌ی مـحکمی بـه مـن زد که درد آن تا ماه‌ها اذیتم مـی‌کرد. 🔺 چـند نـفر از زائـرین جـلو آمدند و مرا از زیر دســت آن‌هــا کـردند و سـریع کـردم. 🔺امـا در لـحظات بـررسی اعـمال، مـاجرای درگـیری در قـبرستان بـقیع را بـه مـن دادند و گفتند: شما خـالصانه و فـقط بـه مولا علی (علیه‌السلام) با آن مـأمور درگـیر شدید و کتف شما آسیب دید. 🔺برای هـمین ثواب در رکاب مولا علی (علیه‌السلام) در نـــامه عـــمل شـــما ثــبت شــده اســت! (۱) ۱. الـبته ایـن مـاجرا نـباید دستاویزی برای برخورد با مــــــأمورین دولــــــت گـــــردد. ____________________________ متن بالا از نرم‌افزار کتاب سه دقیقه در قیامت ست https://cafebazaar.ir/app/com.threedaghighe.book/?l=fa https://eitaa.com/fatemi5/2080
🔰اکنون به تبیین برخی از برجسته مؤسس و پایه­ گذار این می­پردازیم که همانا بیانگر مؤلفه­‌های این مکتب می­‌‍باشد. ۱_ نبوغ نظامی، 👌 سردار سلیمانی از نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و ، به ­گونه­‌ای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و ­آرام با زوایای مختلف و پیچیدگی­‌های فراوان آن آشنا شد. 🔰 او دست­کم، میدان عمده رزم را آزموده بود: 🔹میدان دفاع مقدس 🔹میدان مبارزه با اشرار مسلح 🔹و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقه­­­ای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانی­‌هایی که از سوی قدرت­‌های استکباری و اذنابشان از آن صورت می­‌گرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت می‌­یافت. ۲_ روحیه سلحشوری و جنگندگی، او در جنگ­ها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق در قرارگاه‌­ها، در نهایت شجاعت و بی‌­باکی در خطوط مقدم حضور می­‌یافت. 🔰او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکه‌­ها و میادین نبرد بود او این امیرمؤمنان حضرت علی(ع)را با همه وجود دنبال می‌­نمود که فرمود: 🔰 تزول الجبال ولاتزل،­عض­علی­ناجذک،اعرالله ­جمجمتک،ارم ­ببصرک­اقصی ­القوم­ و غض­بصرک واعلم ان­ النصرمن عندالله سبحانه»، اگر کوه ها شود تو تکان مخور، دندانهایت را به هم و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخکوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر(و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن ­مشو) و بدان که و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» همانا که سردار سلیمانی این­چنین بود. او در میانه میدان نبرد حضور می­ یافت و شجاعانه می ­جنگید. 🔰 این­چنین حضوری نتیجه‌­ای بس مؤثر داشت و باعث می­ گردید که انگیزه و توان و تحرک نیروی رزم مضاعف گردد. 🔰فرماندهی و رشادت بی ­نظیر او موجب گردید که پس از دریافت چند نشان فتح، برای اولین ­بار نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان کشور است از سوی فرماندهی معظم کل قوا دریافت نماید. ۳_ روحیه شهادت طلبی ، قاسم عزیز ما شیفته بود او در داغ فراق یاران می ­سوخت و در نجواهای شبانه‌­اش پیوسته از حضرت حق شهادت می‌­نمود. او از مغز استخوان و بن‌دندان و با ذره ­­ذره­ وجودش خواهان شهادت بود، او با سخن می­‌گفت و از آنان ملتمسانه می­‌خواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. 🔰بزرگ­‌ترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست ­ترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید. ۴_ اخلاص. او به شدت از ریا و پرهیز می­‌کرد. بود و نمود او یکی­ بود، آن­گونه می‌­نمود که بود. بی‌­آلایش و مؤمنانه­ او خبر از باطن صاف و پالوده‌­اش می­­‌داد، مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» بود در طریق اخلاص ثابت‌­قدم بود. 🔰هیچ گاه به دنبال نمودن خود نبود و آنچنان به درون رسیده بود که مستغنی از ذره­ای جلوه‌­گری بیرونی شده بود. چون آب بود و شفاف چون آئینه. ۵_ ارادت و تمسک به اهل‌بیت (ع). 🔰او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. اعتقاد و ارادت و به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت شریف یکی از معصومین (ع) تشرف می‌­یافت سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را می‌­بخشید و به پرواز در می‌­آورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا می­‌گرفت. 🔰مجلس عزای حسینی (ع) را برپا می­کرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ می‌­دانست.
باسمه تعالی از اوایل انقلاب اسلامی مردم ایران تا کنون برخی جریانهای سیاسی وافرادباایجاد شور ونشاط انتخاباتی آمدند ودر هربرهه از زمان مسئله آنها این بود که چطور به دروازه گل بزنند و....تمام زمان هرگز متوقف نمیشود،چه در روزهای سخت جنگ،چه در روزهای شادمانی وسرور برخی آمدند وبرای جنگیدن،برخی بنام وبرخی برای ،برخی برای 👌 برخی اما خالص شدند آنها که برای ✌️ سربازی کردند،شدند خروجی کارشان شد واگرهم رفتند... اسمشان باجسمشان زیرخاک نرفت❤️ متوجه همه امور هستند و خدا هم هست ومارا مینگرد اینکه چطور اورا پرستش میکنیم ویا اینکه چگونه اورا مورد معامله قرار میدهیم برخی خدایشان را با مبلغ ناچیزی اسکناس معامله میکنند برخی خدایشان را با معامله میکنند ویااینکه .... بعضا ما بخاطر وبنام بیکاریِ دلبندمان حاضر میشویم اورا در یک جایگاه مدیریتی که حتما حق مطلب،اینگونه نیست قرار میدهیم ویک جریان نخبگانی را در حقیقت ما داریم _خود را به یک موجود بیتفاوت نسبت به خودوجریان ایجادشده توسط خودمان،تنزل میدهیم وامااثرش در جامعه چطور تجلی میابد👇 خدا هم را نسبت به ما بیتفاوت و رانسبت به عملکردمان،قطع میکند 👇اثرش در ارتباط باخود درون آگاه من به فساد حالا یک گام به سمت منافع شخصی رفته ودر واقع تمرین کرده، که خدا را هم میشود دورزد توجیه آنرا هم ،همه ،خوب، بلدیم ...یک لحظه که هزارسال نمیشود...(این حرف توجیهیست برای لگدمال کردن آنچه بجای خدا در ذهنمان، میپرستیم ) اینها برای مقابله با خداست ونمیشود نام آنرا ..... وعبادت گذاشت الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا درارتباط با میشود ذلت در دنیا وتقابل باقلبها اثرش در ارتباط باخدا،چیزی جز کفر وشرک نیست ....یااَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً عَسَی رَبُّکمْ اَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ ترجمه ای کسانی که ایمان آوردید، به سوی خداتوبه کنید، توبه ای خالص، پروردگارتان گناهانتان را ببخشد که باشیم با ما همراه خواهندشد زندگی کنیم که هیچگاه نشویم لینک درایتا_تلگرام_سروش_بله_روبیکا @fatemi222
‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 @fatemi222 @efaf_amin
※مجموعه داستان ۳ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز سوم |  فرزدق ※ فرزدق از شاعران شیعه است و همواره در مدح اهل بیت علیهم‌السلام شعر می‌سروده. امام علیه السلام در مسیر کوفه، فرزدق را دید. فرزدق سلام کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى، با آن که پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل ـ و پیروانش را کشتند؟ اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدان که " او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. (تذکر اول) امام علیه السلام از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!». امام(علیه السلام) فرمود: اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و "من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد". (تذکر دوم) ※ اما فرزدق نرفت! و امام، انتخاب او نبود! زیرا امام بسمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمئن بود، نتیجه‌ای جز کشته شدن نخواهد داشت! ـــــــــــــــــــــــــــــ پ. ن ※ صدق، صداقت، وفا، آنجایی معلوم می‌شود که تو بظاهر می‌بازی و کسی به پایت می‌ماند! اینکه از همان ابتدا نتیجه‌ی کربلا مشخص بود برای این است که فقــط آنانی به همراهی امام برسند، که جز "همراهی امام" چیز دیگری نمی‌خواستند. همان " فمعکم معکم لا مع غیرکم " را ... داشتم با خودم فکر می‌کردم: عجیب نیست که در مسیر یاری امام، هیچ چیز آسان جلو نمی‌رود! اگر آسان جلو می‌رفت که " همه می‌رسیدند " ! همیشه سخت‌ترین موانع در شروع یک حرکت کوچک یا بزرگ اتفاق می‌افتد، تا کار جلو نرود! مهم کار نیست که قرار است جلو نرود، که خدا به تحقق اهداف خویش، قادر است. مهم تویی که انتخاب می‌کنی در هجوم شدائد می‌مانی پای امام یا نه. ※ فقر، کمبود یار و ابزار، قضاوت، تحقیر و تهمت و .... اگر آمدند و ایستادی: آرام آرام به " أن یثبت لی قدم صدق " نزدیک میشوی! کسی که به " صدق " نرسید؛ (أن یبلغنی المقام المحمود) که همان مقام همراهی و معیت با امام است، محال است در درون او به ثمر برسد. فرزدق دوبار از امام تذکر برای همراه شدن گرفت و نفهمید! همان فرزدقی که مداح اهل بیت علیهم‌السلام بود... آخر شرایط، شرایط دلچسب و امیدوارانه‌ای نبود. " فرزدق" های درون ماست، که چرتکه می‌اندازد برای همراهی امام، مقام معیت اما ... ابزاری بنام چرتکه ندارد! است آنجا که تعیین می‌کند می‌مانی یا ..... 🆔 @fatemi222
💠 با خدا شاد باش و لذت ببر نقل است که خداوند خطاب به حضرت داود می گوید: «یَا دَاوُدُ! بِی فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِی‏ فَتَلَذَّذ= ای داود! با من شاد باش و از من لذت ببر». کسی این را می‌فهمد که بلوغ انسانی پیدا کرده باشد و می‌تواند از بودن با طرف مقابل، شاد باشد و از او لذت ببرد، یعنی یک سنخیت می‌خواهد. 💚یکی از اسم‌ها خدا «مرتاح، به معنی شاد و آرامبخش» است. نمی‌شود به خدا نزدیک شوی و شاد و آرام نشوی. آدم بالغ که شد و به عشق افتاد، دنیا برایش قشنگ می‌شود و همه چیزش لذت‌بخش، زیبا و دوست‌داشتنی می­‌شود. وقتی میگوییم «لا اله الا الله» یعنی شهادت می‌دهم که هیچ و هیچ جز خدا نیست.اساس دین ما، و است. 💚 ✍فهرست منبرک فاطمی https://eitaa.com/fatemi222/6618