که به نزدیک مسجد حنانه رسیدیم. در آن جا سرفه ام گرفت، به طوری که نتوانستم خودداری کنم. وقتی صدای سرفه مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. پرسید: تو میرعلّام هستی؟ گفتم: آری. گفت: این جا چه می کنی؟ گفتم: از موقعی که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب این قبر مطهر قسم می دهم آن چه امشب بر شما گذشت از اول تا آخر به من اطلاع دهید! گفت: می گویم، ولی به این شرط که تا من زنده ام، به کسی نگویی! وقتی به وی اطمینان دادم، فرمود: در پاره ای از مسائل علمی فکر می کردم و حلّ آن برایم مشکل می نمود. به دلم افتاد خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بروم و حلّ آن مشکل را از آن حضرت بخواهم. هنگامی که به درِ حرم رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته به رویم گشوده شد و داخل حرم شدم و از خداوند خواستم که شاه ولایت جواب سؤالم را بدهد. ناگهان صدایی از قبر منور شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم ما سؤال کن؛ زیرا او امام زمان توست. من هم به کنار محراب آمدم و آن حضرت را آن جا دیدم. مسئله خود را پرسیدم و حضرت جواب آن را مرحمت فرمود و اینک به منزل برمی گردم
مرحوم ثقةالاسلام نوری می گوید قصه ی مره ی قیس بر احدی مخفی نیست و بسیار شیوع دارد، و مره ی قیس مردی كافر و صاحب اموال و حشم بسیار بود روزی از قوم خود
درباره ی آباء و اجدادش سؤال كرد آنان گفتند علی بن ابی طالب علیهماالسلام از آنان هزار نفر كشته، او از مدفن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال كرد به وی گفتند حضرت در نجف اشرف مدفون است، مرة قیس دو هزار نفر سواره و چند هزار پیاده برداشت تا به نجف رسید.
مردم آنجا مطلع شدند تا شش روز متحصن گردیدند، بالأخره كفار موضعی از حصار را خراب كرده و داخل شدند و آن خبیث آمد تا داخل روضه ی مطهره شد و به آن حضرت عتاب كرد و گفت: یا علی تو پدران مرا كشتی و خواست قبر #بشكافد
ناگاه دو انگشت مبارك مانند ذوالفقار از قبر بیرون آمد و بر كمر او زد و او را دو نیم ساخت و وحشت در لشكرش افتاد و پراكنده شدند. و چون آمدند او را بردارند، دیدند سنگ سیاهی شده پس او را آوردند در پشت دروازه ی نجف انداختند. و پیوسته آنجا بود و هر كه به زیارت نجف می آمد پایی بر آن می زد، و از خواص این سنگ آن بود كه هر حیوانی رد می شد بر آن #بول می كرد سپس یكی از جهال آمد و تكه سنگ را برداشت به مسجد كوفه برای سرمایه و دخل برد كاسبی كند مردم به تماشا می آمدند، و انتفاعی می برد تا مرور زمان سنگ از هم پاشیده و متلاشی گشت، و از شیخ كاظم كاظمی نجفی صاحب شرح استبصار نقل شده كه او بسیار نفرین می كرد در حق كسی كه آن سنگ را از نجف بیرون برد.
مجمع الفضائل علي عليه السلام،
https://eitaa.com/fatemi414/117
فهرست مدفونان در حرم امام علی(ع)
فهرست مدفونان در حرم امام علی(ع) افرادی هستند که از ابتدای شکلگیری حرم امام علی(ع) در فضاهای مختلف حرم دفن شدهاند. تاریخ دفن در حرم به بیش از ۱۱۰۰ سال و کشف قبر امیرالمؤمنین(ع)، سکونت و تدفین در اطراف حرم بازمیگردد.[۱] از سال ۱۴۰۴ق دیگر حکومت بعث عراق اجازه دفن افراد را به جز تعدادی معدود، در حرم نداد و حتی آثار مقبرههای موجود، از جمله سنگها و عکسهای نصبشده بر سر قبرها را نیز از بین برد. این اقدام باعث شد شناسایی افراد مدفون در حرم و ارائه آمار دقیقی از آنها بهصورت جامع، ممکن نباشد. با مراجعه به منابع تاریخی و کتابهای رجالی میتوان آماری از شخصیتهای معروف دفنشده در حرم امام علی(ع) را به دست آورد. این افراد طیفهای مختلفی از شخصیتها را در بردارد که عبارتند از: پیامبران، مراجع و مجتهدان دینی، ادیبان، شاعران، دانشمندان دیگر علوم، پادشاهان، وزیران و دیگر رجال سیاسی، اعیان و تاجران سرشناس.[۲]
نقشه موقعیت قبرها در حرم امام علی(ع)
پیامبران
عالمان و مراجع تقلید
عالمان و مراجع نامدار مدفون و محل دفن آنان در حرم امام علی(ع) به ترتیب سال وفات عبارتند از:
موسی بن جعفر بن طاووس پدر احمد و سید ابن طاووس (متوفی حدود ۶۰۱ق): مدفون در رواق حرم.[۶]
ورام بن ابی فراس حلی (م ۶۰۵ق) جد مادری سید بن طاووس[۷]
سید عبدالکریم بن احمد حلی (۶۴۸-۶۹۳ق)،برادرزاده سید بن طاووس: مدفون در رواق.[۸]
مقبره علامه حلی در حرم امام علی(ع)
علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی(۶۴۸-۷۲۶ق)، مدفون داخل حرم سمت چپ باب الصغیر زیر مناره شمالی.[۹]
محمد بن حسن حلی (۶۸۲-۷۷۱ق) مشهور به فَخْرُ الْمُحَقّقین فرزند علامه حلی: به گزارش برخی منابع وی در ایوان طلا و نزدیک پدرش دفن شده است.[۱۰]
مقبره مقدس اردبیلی در حرم امام علی(ع)
مقدس اردبیلی (م ۹۹۳ق): ایوان طلا، مناره جنوبی.[۱۱]
علی نقی کمرهای فراهانی (ت۱۰۶۰ق): مدفون در ایوان علما.[۱۲]
محمد مهدی نراقی (۱۱۲۸-۱۲۰۹ق)، پدر ملا احمد نراقی و معروف به محقق نراقی، نویسنده جامع السعادات.[۱۳]
ابوعلی حائری (۱۱۵۹-۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶ق)، فقیه امامی سدۀ سیزدهم، صاحب کتاب منتهی المقال فی احوال الرجال.[۱۴]
سید محمد جواد عاملی (۱۱۶۰- ۱۲۲۶ق) نویسنده کتاب مفتاح الکرامه:مدفون در حجره شماره ۷.[۱۵]
ملا احمد نراقی (۱۱۸۵ - ۱۲۴۵ق): مدفون در ایوان علماء.
سلیمان بن محمد رفیع تنکابنی (درگذشته حدود۱۲۵۰ق)، حکیم و پزشک شیعی ایرانی قرن سیزدهم.
محمدجعفر استرآبادی معروف به شریعتمدار (۱۱۹۵ یا ۱۱۹۸ق ۱۲۶۳ق): مدفون در ایوان طلا زیر منار شمالی.
سید صدرالدین موسوی عاملی (۱۱۹۳-۱۲۶۴ق) فرزند سید صالح (۱۱۲۲-۱۲۱۷ق) و پدر آقا مجتهد (محمدعلی موسوی عاملی) و سید اسماعیل صدر: مدفون در حجره شماره ۳ حرم امام علی(ع).[۱۶]
محمدعلی موسوی عاملی (۱۲۳۹-۱۲۷۴ق) معروف به آقا مجتهد.
قبر شیخ انصاری در حرم امام علی(ع)
شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ق)، نویسنده کتاب مکاسب : حجره شماره۱۱.
سید علی بن رضا بحرالعلوم (۱۲۲۴-۱۲۹۸ق) نویسنده کتاب (البرهان القاطع فی شرح المختصر النافع): مدفون در حجره۴۱.[۱۷]
شیخ جعفر شوشتری (۱۲۳۰-۱۳۰۳ق) نویسنده کتاب الخصائص الحسینیه: مدفون در حجره شماره ۵۹.
سید حیدر حلی (۱۲۴۶-۱۳۰۴ق)، شاعر و مرثیهسرای شیعی اهل حله، مدفون در رأس ساباط از طرف شمال بین مقبره سید میرزا جعفر قزوینی و شیخ جعفر شوشتری.[۱۸]
میرزا محمد حسن شیرازی (۱۲۳۰ - ۱۳۱۲ق) معروف به میرزای شیرازی و مجدد شیرازی صادر کننده فتوای تحریم تنباکو(م۱۳۱۲ق): مدرسه الغرویة در صحن مطهر.
میرزا حبیبالله رشتی (۱۲۳۴-۱۳۱۲ق)، نویسنده کتاب بدایع الافکار: مدفون در حجره شماره ۲۶.[۱۹]
میرزا محمد حسن آشتیانی (۱۲۴۸-۱۳۱۹ق): مسجد بالای سر (رواق غربی)
میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) معروف به محدث نوری و حاجی نوری، مدفون در ایوان حجره ۱۵.[۲۰]
شیخ محمدهادی تهرانی (۱۲۵۳-۱۳۲۱ق) از فقها و اصولیون شیعه: مدفون در حجره شماره ۹.[۲۱]
فاضل شرابیانی، محمد بن فضل علی شرابیانی (م۱۳۲۲ق): حجره جنب ایوان علماء.
سید عبدالله بهبهانی (۱۲۵۶-۱۳۲۸ق)، از رهبران جنبش مشروطه ایران: حجره شماره۲۹.
محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵-۱۳۲۹ق) معروف به آخوند خراسانی، نویسنده کتاب کفایة الاصول: حجره شماره۲۶.
سید محمدسعید حبوبی (۱۲۶۶ ۱۳۳۳ق) مشهور به حَبّوبی کبیر از رهبران جنبش مردمی سال ۱۹۲۰م ضد استعمار انگلیس: حجره شماره۱۰.
میرزا محمد علی چهاردهی (۱۲۵۲-۱۳۳۴ق) مشهور به مدرس چهاردهی: مدفون در حجره شماره ۱۸.[۲۲]
سید علی تبریزی (۱۲۷۵-۱۳۳۶ق) معروف به سید علی داماد: مدفون در ایوان علما.[۲۳]
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (۱۲۴۷-۱۳۳۷ق)، نویسنده کتاب عروة الوثقی: حجره شماره۴۷.
فتحالله غروی اصفهانی (۱۲۶۶-۱۳۳۹ق) معروف به شیخ الشریعه اصفهانی، رهبر انقلاب استقلال طلبانه عراق: حجره
ای ولیّ معبودم سر به درگهت سودم
زائر بدی بودم رفتم از سر کویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
با دو چشم خونبارم من فقط تو را دارم
رو به هر طرف آرم دیده ام بود سویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
لطف و رحمتت باید تا مرا بیاراید
هر کجا روم آید بر مشام جان بویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
با گناه سنگینم جلوه کن به بالینم
وقت مرگ خود چینم لاله از گُل رویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
با نگاه احسانت کن نظر به مهمانت
ای نبی ثنا خوانت ای خدا ثنا گویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
دادی از کرم راهم حاجت از تو می خواهم
من گدای درگاهم تو کرم بود خویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
ناله خیزد از نایم این بود تمنّایم
تا دوباره باز آیم در حریم نیکویت
یا علی خداحافظ یا علی خداحافظ
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيكُما أَيُّهَا المَظلُومَانِ القَتِيلَانِ بِأَيدِى الأَشقِيَاءِ، أَيُّهَا المُخَلَّفَانِ مِن مُسلِمِ بنِ عَقِيلِِ القَتِيلِ》🔶🔸
✅حضرت مسلم بن عقیل(ع) دارای دو پسر به نامهای محمد و ابراهیم بود، که همراه امام حسین(ع) در کربلا حضور داشتند.
وقتی حادثه کربلا پیش آمد و اهل بیت امام حسین(ع) به اسارت دشمن در آمد، اسرای کربلا را در کوفه زندانی کردند.
👤شیخ صدوق در امالی خود نقل می کند :
پس از شهادت امام حسین(ع)، در بین اسراء در کوفه، دو نوجوان نیز حضور داشتند، هنگامی که متوجه شدند آنان دو فرزند مسلم بن عقیل(ع) هستند، آن دو را نزد عبیدالله بن زیاد بردند.
عبیدالله فورا زندانبان را احضار كرد و به او گفت :
📋《خُذْ هَذَيْنِ الْغُلَامَيْنِ إِلَيْكَ فَمِنْ طَيِّبِ الطَّعَامِ فَلَا تُطْعِمْهُمَا وَ مِنَ الْبَارِدِ فَلَا تَسْقِهِمَا وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمَا سِجْنَهُمَا》
♦️این دو نوجوان را به زندان ببر و خوراك خوب و آب سرد به آنها مده و بر آنها سختگیرى كن!
📋《وَ كَانَ الْغُلَامَانِ يَصُومَانِ النَّهَارَ فَإِذَا جَنَّهُمَا اللَّيْلُ أُتِيَا بِقُرْصَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ وَ كُوزٍ مِنْ مَاءِ الْقَرَاحِ》
♦️این دو نوجوان در زندان، روزها روزه مى گرفتند و شب دو قرص نان جو و یك كوزه آب براى آنها مى آوردند.
📋《فَلَمَّا طَالَ بِالْغُلَامَيْنِ الْمَكْثُ حَتَّى صَارَا فِي السَّنَةِ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ :
يَا أَخِي! قَدْ طَالَ بِنَا مَكْثُنَا وَ يُوشِكُ أَنْ تَفْنَى أَعْمَارُنَا وَ تَبْلَى أَبْدَانُنَا فَإِذَا جَاءَ الشَّيْخُ فَأَعْلِمْهُ مَكَانَنَا وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِمُحَمَّدٍ(ص) لَعَلَّهُ يُوَسِّعُ عَلَيْنَا فِي طَعَامِنَا وَ يَزِيدُنَا فِي شَرَابِنَا》
♦️پس یك سال بدین منوال گذشت، تا اینکه یكى از آنها به دیگرى گفت :
اى برادر! مدتى است ما در زندانیم و عمر ما تباه و تن ما رنجور شده است، امشب كه زندانبان آمد، خودمان را به او معرفى کن، و او را از خویشاوندیمان با حضرت رسول اکرم(ص) آگاه ساز، تا شاید در میزان طعام و شرابمان وسعت ببخشد.
📋《فَلَمَّا جَنَّهُمَا اللَّيْلُ أَقْبَلَ الشَّيْخُ إِلَيْهِمَا بِقُرْصَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ وَ كُوزٍ مِنْ مَاءِ الْقَرَاحِ!
فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ الصَّغِيرُ :
يَا شَيْخُ! أَ تَعْرِفُ مُحَمَّداً(ص)؟!!》
♦️هنگامی که شب فرا رسید، زندانبان پیر، برای آنان دو قرص نان جو و کوزه آبی گوارا برایشان آورد.
در این هنگام برادر كوچكتر به او گفت :
اى شیخ! آیا محمد(ص) را مى شناسى؟!!
زندانبان جواب داد :
📋《فَكَيْفَ لَا أَعْرِفُ مُحَمَّداً(ص) وَ هُوَ نَبِيِّي!》
♦️چگونه نشناسم؟! او پیامبر من است!
پسر گفت :
📋《أَ فَتَعْرِفُ جَعْفَرَ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟》
♦️آیا جعفر بن ابى طالب(ع) را مى شناسى؟
زندانبان در جواب گفت :
📋《كَيْفَ لَا أَعْرِفُ جَعْفَراً(ع)؟ وَ قَدْ أَنْبَتَ اللَّهُ لَهُ جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ كَيْفَ يَشَاءُ!》
♦️چگونه جعفر را نشناسم، در حالی كه خدا دو بال به او بخشيده كه همراه او فرشتگان در هر جاى بهشت پرواز مىكنند!
پسر گفت :
📋《أَ فَتَعْرِفُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟》
♦️آیا علی بن ابی طالب(ع) را می شناسی؟
زندانبان جواب داد :
📋《كَيْفَ لَا أَعْرِفُ عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ نَبِيِّي وَ أَخُو نَبِيِّي!》
♦️چگونه علی(ع) را نشناسم، در حالی او پسر عمو و برادر پیامبر من است!
در آخر پسر گفت :
📋《يَا شَيْخُ! فَنَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(ص) وَ نَحْنُ مِنْ وُلْدِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) بِيَدِكَ أُسَارَى نَسْأَلُكَ مِنْ طَيِّبِ الطَّعَامِ فَلَا تُطْعِمُنَا وَ مِنْ بَارِدِ الشَّرَابِ فَلَا تَسْقِينَا وَ قَدْ ضَيَّقْتَ عَلَيْنَا سِجْنَنَا》
♦️ای پیر مرد! ما از خاندان پیامبر تو محمد(ص) و از فرزندان مسلم بن عقیل بن ابى طالب(ع) هستیم كه در دست تو اسیریم و در این مدت، نه طعام خوب و نه آب گوارا به ما داده ای و زندان را بر ما آسان مى گيرى!
📋《فَانْكَبَّ الشَّيْخُ عَلَى أَقْدَامِهِمَا يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ : نَفْسِي لِنَفْسِكُمَا الْفِدَاءُ وَ وَجْهِي لِوَجْهِكُمَا الْوِقَاءُ، يَا عِتْرَةَ نَبِيِّ اللَّهِ الْمُصْطَفَى(ص)! هَذَا بَابُ اَلسِّجْنِ بَيْنَ يَدَيْكُمَا مَفْتُوحٌ فَخُذَا أَيَّ طَرِيقٍ شِئْتُمَا》
♦️پس در این هنگام، پیرمرد خود را به روی پاهای آن دو انداخت و بر آنها بوسه زد و گفت :
جانم فداى شما باد ای عترت پيامبر خدا، محمد مصطفى(ص)!
اكنون در زندان را به روى شما باز می کنم، تا به هر جا كه مىخواهيد برويد.
[زندانبان پیر به شدت ناراحت شد و براى جبران بى مهری هاى خود، در زندان را بر آنها گشود که در نیمه شب بگریزند.]شب كه فرا رسید، زندانبان آمدو همراه خود دو قرص نان جو و كوزه ای آب آورد و راه را به
ا به بازار برده فروشان ببرم و پيامبر(ص) را در روز قيامت دشمن خويش نسازم!
عبيدالله گفت : تو در پاسخ چه گفتى؟
وی گفت : من به آنان گفتم شما را به قتل مىرسانم و با بردن سرهاتان نزد امير دو هزار درهم جايزه گيرم.
عبيدالله گفت : آنان ديگر چه بر زبان آوردند؟
وی گفت :
آن دو طفل گفتند : ما را پيش عبيدالله بن زياد ببر و بگذار او درباره ما فرمان دهد.
عبيدالله پرسيد : تو چه پاسخى دادى؟
وی گفت : من نیز گفتم كه مىخواهم با قتل شما دو تن به امير نزديكتر شوم.
عبيدالله گفت : چرا آنان را نزد من نياوردى كه دو چندان پاداش بدهم؟
وی گفت : دلم جز ريختن خون آنان به منظور تقرب راه نداد.
عبيدالله پرسيد : آنان ديگر با تو چه گفت وگويى داشتند؟
وی گفت که آن دو طفل گفتند : اى شيخ! خويشاوندى ما با پيامبر اکرم(ص) را فراموش نكن.
عبيدالله پرسيد : تو در جواب چه گفتى؟
وی گفت که به آنها گفتم : اصلا شما با پيامبر(ص) خويشاوند نيستيد.
عبيدالله گفت : واى بر تو، ديگر به تو چه گفتند؟وی گفت : از من خواستند كه به خردسالى شان رحم كنم.
عبيدالله گفت : تو هم هيچ رحم نكردى؟
وی گفت : نه! به آنان گفتم كه خدا در قلب من مهر و مروت نگذاشته است.
عبيدالله گفت : واى بر تو، ديگر چه شنيدى؟
شيخ گفت : از من خواستند تا مهلت دهم چند ركعت نماز بخوانند.
و من گفتم : اگر براى شما سودمند است، هر چه قدر دوست داريد، نماز بخوانيد.
عبيدالله گفت : آنان بعد از نمازشان چه بر زبان آوردند؟
وی گفت : يتيمان رو به آسمان چنين گفتند :
يا حى يا حكيم يا احكم الحاكمين!
ميان ما و او به حق داورى فرما!
عبيدالله گفت : خداوند بين تو و آنان به حق داورى خواهد كرد.
آنگاه عبیدالله بن زیاد فرياد برآورد :
كيست که اين فاسق را به سزای عملش برساند؟
مردى از اهالى شام بلند شد و گفت : من حاضرم!
عبيدالله گفت :
📋《فَانْطَلِقْ بِهِ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِي قَتَلَ فِيهِ اَلْغُلاَمَيْنِ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ وَ لاَ تَتْرُكْ أَنْ يَخْتَلِطَ دَمُهُ بِدَمِهِمَا وَ عَجِّلْ بِرَأْسِهِ فَفَعَلَ اَلرَّجُلُ ذَلِكَ》
♦️او را به همانجايى ببر كه اين كودكان را به قتل رسانده و آنگاه گردن او را بزن و خونش را روى خون آنان بريز و بى درنگ سرش را نزد من بياور و آن مرد شامى نیز چنين كرد.
او سر شيخ فاسق را نزد عبيدالله آورد، سپس سرش را بر نيزه نشاندند، در حالی که كودكان شهر با تير و سنگ آن را نشانه مىگرفتند و مىگفتند :
📋《هَذَا قَاتِلُ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)》
♦️اين قاتل ذريّه رسول خدا(ص) است.(۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
این مزار لاله های مسلم است
این دو غنچه روی ماه مسلم است
این دو طفلان کودکان مسلمند
این دو گل آرام جان مسلمند
این دو طفل بی گناه نازنین
جسمشان شد غرق خون در این زمین
دست گلچین این دو را چیده است
این دو کودک خونشان جوشیده است
رو چو اندر دشت صحرا کرده اند
وقت آخر یاد بابا کرده اند
آن دو را بردند سوی قتلگاه
هر دو کشتند بی جرم و گناه
هر دو قربانی جانان گشته اند
با لبان تشنه قربان گشته اند
👤علی انسانی
📚منبع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۸۳
آنان نشان داد و گفت :
📋《سِيرَا يَا حَبِيبَيَّ اللَّيْلَ وَ اكْمُنَا النَّهَارَ حَتَّى يَجْعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَكُمَا مِنْ أَمْرِكُمَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً》
♦️شبها برويد و روزها خود را پنهان كنيد تا خداوند عزوجل در كارتان گشايش قرار دهد.
پس به این ترتیب؛ طفلان مسلم شب هنگام به راه افتادند تا اینکه در طی مسیر خود، به پيرزنى برخوردند که بر در خانه خود ایستاده بود.
پس به او گفتند :
📋《إِنَّا غُلاَمَانِ صَغِيرَانِ غَرِيبَانِ حَدَثَانَ غَيْرَ خَبِيرَيْنِ بِالطَّرِيقِ وَ هَذَا اَللَّيْلُ قَدْ جَنَّنَا!
أَضِيفِينَا سَوَادَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ فَإِذَا أَصْبَحْنَا لَزِمْنَا اَلطَّرِيقَ》
♦️ما كودكان غريب و به راه و مسیر خود نا آشنا هستيم و اکنون نیز شب است و امشب ما را مهمان خود كن که صبح خواهيم رفت.
پیرزن گفت :
📋《فَمَنْ أَنْتُمَا يَا حَبِيبَيَّ؟ فَقَدْ شَمِمْتُ اَلرَّوَائِحَ كُلَّهَا فَمَا شَمِمْتُ رَائِحَةً أَطْيَبَ مِنْ رَائِحَتِكُمَا》
♦️شما چه كسی هستيد ای عزیزانم؟
من همه بوهای خوشبو را استشمام کرده ام، اما خوشبو تر از عطر شما دو نفر استشمام نکرده بودم.
آنان گفتند :
📋《يَا عَجُوزُ! نَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكِ مُحَمَّدٍ(ص) هَرَبْنَا مِنْ سِجْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ مِنَ اَلْقَتْلِ》
♦️ای پیرزن! ما فرزندان پيامبر تو هستیم و از زندان ابن زياد و از ترس كشته شدن فرار كرديم.
پيرزن گفت :
📋《يَا حَبِيبَيَّ! إِنَّ لِي خَتَناً فَاسِقاً قَدْ شَهِدَ اَلْوَاقِعَةَ مَعَ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ أَتَخَوَّفُ أَنْ يُصِيبَكُمَا هَاهُنَا فَيَقْتُلَكُمَا》
♦️اى عزيزان من! من داماد فاسقى دارم كه با سپاه عبيد اللّه بن زياد در واقعه عاشورا حاضر بود، بيم آن دارم كه شما را اينجا ببيند و بكشد.
آن دو گفتند :
📋《سَوَادَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ فَإِذَا أَصْبَحْنَا لَزِمْنَا اَلطَّرِيقَ》
♦️ما فقط يك شب اينجا خواهيم ماند و صبح كه رسيد،به راه خود خواهيم رفت.
پيرزن قبول کرد و براى آنها شام فراهم کرد و آنان غذا خوردند و در کنار هم خوابيدند.
هنگامی که پارهاى از شب سپرى شده بود، داماد پیرزن به خانه او آمد و دق الباب کرد و پیرزن نیز ناچار با اصرار دامادش درب را گشود.
داماد خبر فرار کردن طفلان مسلم را داد و گفت :
📋《هَرَبَ غُلاَمَانِ صَغِيرَانِ مِنْ عَسْكَرِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَنَادَى اَلْأَمِيرُ فِي مُعَسْكَرِهِ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فَلَهُ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِهِمَا فَلَهُ أَلْفَا دِرْهَمٍ فَقَدْ أَتْعَبْتُ وَ تَعِبْتُ وَ لَمْ يَصِلْ فِي يَدِي شَيْءٌ》
♦️دو كودك از سپاه عبیدالله بن زیاد فرار كردند و اكنون امير براى سر هر كدام هزار درهم جايزه تعيين كرده است، هر كس سر هر دو را ببرد، دو هزار درهم جايزه مىگيرد و من خيلى گشتم ولى هنوز دست خالى هستم.
پيرزن گفت :
📋《يَا خَتَنِي! اِحْذَرْ أَنْ يَكُونَ مُحَمَّدٌ(ص) خَصْمَكَ فِي اَلْقِيَامَةِ!》
♦️ای دامادم! از آن بيم داشته باش كه دشمن تو در رستاخيز محمد(ص) باشد.
داماد گفت :
📋《إِنِّي لَأَرَاكِ تُحَامِينَ عَنْهُمَا! كَأَنَّ عِنْدَكِ مِنْ طَلَبِ اَلْأَمِيرِ شَيْءٌ فَقُومِي فَإِنَّ اَلْأَمِيرَ يَدْعُوكِ》
♦️می بینم که تو از آنها حمايت مىكنى؟
گویی از اين ماجرا خبر دارى؟ بايد تو را نزد امير ببرم.
پيرزن گفت : امير از پيرزنى همچون من كه گوشه شهر افتاده، چه مىخواهد؟!
داماد ابتدا آرام گرفت، سپس شام خورد و نزد پیرزن ماند و در خانه او خوابید.
نيمه شب بود كه صداى كودكان مسلم را شنيد، در این هنگام؛
📋《فَأَقْبَلَ يَهِيجُ كَمَا يَهِيجُ اَلْبَعِيرُ اَلْهَائِجُ وَ يَخُورُ كَمَا يَخُورُ اَلثَّوْرُ》
♦️مانند شيری مست از جا برخاست و مانند گاو نعره كشيد و جلو رفت تا اینکه آنان را دید.
در این هنگام برادر کوچک، برادر بزرگ را بیدار کرد و به او گفت :
📋《قُمْ يَا حَبِيبِي! فَقَدْ وَ اَللَّهِ وَقَعْنَا فِيمَا كُنَّا نُحَاذِرُهُ》
♦️برخیز ای برادر عزیزم! به خدا سوگند از آن چیزی که هراس داشتیم، به سرمان آمد.
در این هنگام برادر کوچک پرسيد : تو كه هستى؟
داماد فاسق جواب داد : صاحب خانه هستم، شما چه كسانى هستيد؟
آن دو گفتند :
📋《إِنْ نَحْنُ صَدَقْنَاكَ فَلَنَا اَلْأَمَانُ؟》
♦️اگر حقيقت را بر زبان آوريم، آیا در امانیم؟
وی گفت : آرى!
آنگاه گفتند : يعنى در امان و ذمّه خدا و رسول خدا(ص) هستيم؟!
وی گفت : بلى!
پس آن دو گفتند :
📋《يَا شَيْخُ! فَنَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(ص) هَرَبْنَا مِنْ سِجْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ مِنَ اَلْقَتْلِ》
♦️ای شیخ! ما از خاندان پيامبر تو هستیم و از زندان ابن زياد فرار كرديم، تا در امان بمانيم.داماد پيرزن گفت :
📋《مِنَ اَلْمَوْتِ هَرَبْتُمَا وَ إِلَىاَلْمَوْتِ وَقَعْتُمَا اَلْحَمْدُ لِلّ
َهِ اَلَّذِي أَظْفَرَنِي بِكُمَا》
♦️از دام مرگ گريختهايد و به دام مرگ درآمدهايد! خدا را سپاس كه شما را به چنگ من انداخت.
آنگاه برخاست و دستان آنها را بست و آنان تمام شب را در اسارت به سر بردند.
صبح که شد، وی به غلام سياهى كه (فليح) نام داشت فرمان داد كه كودكان را لب رود فرات برده و گردن آنان را بزند و سرشان را نزد وی بياورد تا نزد ابن زياد برده و دو هزار درهم جايزه بگيرد.
پس غلام سياه شمشير به دست، آنان را جلو انداخت.
پس آنگاه كه از خانه فاصله گرفتند، يكى از برادران به او گفت :
اى غلام سياه! تو چقدر شبيه بلال حبشى، مؤذن پيامبر اکرم(ص) هستى.
غلام سياه گفت : مولاى من فرمان قتل شما را داده است، شما چه كسى هستيد؟
كودكان گفتند : ما از خاندان پيامبر تو حضرت محمد(ص) هستيم، که از بيم كشته شدن از زندان ابن زیاد فرار كرديم و آن پيرزن به ما پناه داد و اكنون ارباب تو قصد قتل ما را دارد.
غلام سياه در این هنگام، خود را به پاى آنان انداخت و پای آنها را بوسه زد و گفت :
📋《يَا عِتْرَةَ نَبِيِّ اَللَّهِ اَلْمُصْطَفَى(ص)! وَاَللَّهِ لاَ يَكُونُ مُحَمَّدٌ(ص) خَصْمِي فِي اَلْقِيَامَةِ》
♦️اى خاندان محمد مصطفى(ص)! نمى خواهم پيامبر خدا(ص) در روز قيامت دشمنم باشد.
سپس شمشیر را به زمین انداخت و خود را به رود فرات انداخت.
در این هنگام صداى اربابش آمد که فریاد می زد :
از دستورم سر باز زدى؟!
غلام سياه جواب داد : من مطيع تو هستم تا هنگامى كه مطيع خداوند باشى، آنگاه كه تو معصيت خدا مىكنى، در دنيا و آخرت از تو روى گردانم.
سپس مرد فاسق، به پسر خود دستور داد تا کار ناتمام غلامش را تمام کند، که او نیز خودداری نمود و ناچار خود او دست به کار شد و شمشير را برداشت و كودكان را نیز با خود به نزدیک فرات همراه ساخت.
📋《فَلَمَّا صَارَ إِلَى شَاطِئِ اَلْفُرَاتِ سَلَّ اَلسَّيْفَ مِنْ جَفْنِهِ فَلَمَّا نَظَرَ اَلْغُلاَمَانِ إِلَى اَلسَّيْفِ مَسْلُولاً اِغْرَوْرَقَتْ أَعْيُنُهُمَا وَ قَالاَ لَهُ : يَا شَيْخُ! اِنْطَلِقْ بِنَا إِلَى اَلسُّوقِ وَ اِسْتَمْتِعْ بِأَثْمَانِنَا وَ لاَ تُرِدْ أَنْ يَكُونَ مُحَمَّدٌ(ص) خَصْمَكَ فِي اَلْقِيَامَةِ غَداً》
♦️پس هنگامی که وی به لب فرات رسید، شمشیر از غلاف کشید.
هنگامی که چشم طفلان مسلم(ع) به تيغ تيز او افتاد، گريه كردند و به او گفتند : اى شيخ! ما را در بازار بردگان ببر و به سخنان ما گوش بده و در آنجا ما را بفروش! چرا مىخواهى پيامبر اکرم(ص) در روز رستاخيز دشمن تو باشد؟
وی گفت :
📋《لاَ! وَلَكِنْ أَقْتُلُكُمَا وَ أَذْهَبُ بِرُءُوسِكُمَا إِلَى عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ آخُذُ جَائِزَةَ أَلْفَيْنِ》
♦️نه! من شما را خواهم کشت و مىخواهم براى بردن سرتان نزد ابن زياد پاداش دوهزار درهم بگيرم.
آنان گفتند :
📋《يَا شَيْخُ! أَ مَا تَحْفَظُ قَرَابَتَنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)؟》
♦️آيا به خويشاوندى ما با پيامبر اکرم(ص) نمىانديشى؟
وی گفت : شما هيچ ارتباطى با پيامبر(ص) نداريد.
آنان گفتند :
📋《يَا شَيْخُ! فَائْتِ بِنَا إِلَى عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ حَتَّى يَحْكُمَ فِينَا بِأَمْرِهِ》
♦️ای شیخ! پس ما را نزد ابن زياد ببر تا او درباره ما حکم کند.
وی گفت :
📋《مَا بِي إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ إِلاَّ اَلتَّقَرُّبُ إِلَيْهِ بِدَمِكُمَا》
♦️من مىخواهم با خون شما نزد امير مقرب شوم!
آنان گفتند :
📋《يَا شَيْخُ! أَ مَا تَرْحَمُ صِغَرَ سِنِّنَا؟》
♦️اى شيخ! به خردسالى ما رحم نمىكنی؟
وی گفت :
📋《مَا جَعَلَ اَللَّهُ لَكُمَا فِي قَلْبِي مِنَ اَلرَّحْمَةِ شَيْئاً》
♦️خداوند در قلب من مهر و محبت نگذاشته است.
در این هنگام طفلان مسلم گفتند :
پس مهلت بده تا چند ركعت نماز بخوانيم.
وی گفت : اگر اين كار براى شما حاصلى دارد، هرچقدر كه مىخواهيد،عبادت كنيد.
آنگاه آنان چهار ركعت نماز خوانده و چشم به آسمان دوختند و ندا برآوردند و گفتند :
📋《يَا حَيُّ يَا حَكِيمُ! يَا أَحْكَمَ اَلْحَاكِمِينَ! اُحْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ بِالْحَقِّ》
♦️ای احكم الحاكمين! ميان ما و او به حق داورى كن!
سپس مرد فاسق به هر دو طفل حمله کرد و ابتدا گردن برادر بزرگ و سپس گردن برادر کوچک را از تن جدا کرد و سر آنها را در توبره گذاشت و سپس بدنهای بى سر آنان را در فرات انداخت.
سپس سرهاى طفلان مسلم را نزد عبيدالله بن زياد برد.
ابن زیاد با عصاى خيزران به دست، روى تخت نشسته بود و وقتى چشمان او به سرهاى بريده افتاد، از جای خود برخاست و سپس نشست و گفت :
📋《اَلْوَيْلُ لَكَ! أَيْنَ ظَفِرْتَ بِهِمَا؟》
♦️واى بر تو! آنان را در كجا يافتى؟
وی گفت : پيرزنى از خويشان من ميزبان آنان شده بود.
عبيدالله بن زیاد گفت : حق ميزبانى را رعايت نكردى شیخ؟
وی گفت : نه، ای امیر!سپس عبیدالله به او گفت : کودکان به تو چه گفتند؟
وی گفت : آنان تقاضا كردند که آنها ر
سلام
ارزیابی ۸گانه بعثه
۱_تشریح فلسفه و آداب زیارت(ارتباط خصوصی )
۲_معرفی کامل اماکن وشناخت کافی
۳_مردم داری و حسن معاشرت (نوع تعامل موثرهست)
۴_رعائت شئون و آداب ظاهری
۵_خلاقیت،نظم،شیوه نوین تبلیغی،نوع مواجهه موثر
۶_توانایی جسمی و چابکی
۷_التزام به سیاست های بعثه ک کمکی به خود است.
۸_میزان مقبولیت و تاثیرگذاری معنوی
بعثه کربلا
برخورد مناسب و کشف استعداد افراد و استفاده از ظرفیت ها در آينده
دعای یک زائر آثاری میتواند داشته باشد
سلام
✋مرور سفر کاروان در هفته اول سال
1⃣۱فروردین روز اول
حرکت از مشهد کاروان شادشرق
ساعت ۹بسمت مسجد سهله حرکت کردیم و ابراهیم غمر
مسجد سهله
https://eitaa.com/fatemi414/223
عصر استراحتی و حرم امیرالمومنین علی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi414/116
و شب در مراسم بعثه در صحن حرم حضرت علی ع شرکت کردیم.
2⃣روز دوم
سحر نماز در حرم و ساعت ۹ بازدید از بیت امام و ساعت ۱۰روایتگری صافی صفا انجام شد.
توضیحات بیت امام
https://eitaa.com/fatemi414/414
صافی صفا
https://eitaa.com/fatemi414/212
ساعت ۱۶:۳۰ وادی السلام وزیارت قببر دوپیامبر هود و صالح و میرزا علی آقاقاضی👇
وادی السلام
https://eitaa.com/fatemi414/124
مرقد حضرت هود
https://eitaa.com/fatemi414/146 و
🔹حضرت صالح
https://eitaa.com/fatemi414/154
🔹مقبره سید علی آقا قاضی
https://eitaa.com/fatemi414/156
🔹رئیسعلی دلواری
https://eitaa.com/fatemi414/133
3⃣جمعه روز سوم
سحر نماز و دعای ندبه در حرم حضرت علی
عصر ساعت ۱۴ مسجد کوفه
و ساعت ۲۳ مراسم وداع برگزار شد
توضیحات مسجد کوفه
https://eitaa.com/fatemi414/185
4⃣روز چهارم
ساعت ۸ صبح حرکت بسمت طفلان مسلم و عصر به کاظمین رسیدیم و دسته جمعی ساعت ۱۶:۳۰ زیارت رفتیم.
توضیحات
https://eitaa.com/fatemi414/276
5⃣روز پنجم
ساعت ۶بسمت سید محمد وسامرا و قبر امامین عسکریین را زیارت کردیم بعد از ظهر به هتل کربلا رسیدیم که استراحتی انجام شد و بعد از نماز مغرب و عشا و صرف شام بین الحرمین زیارتی قرائت شد
توضیحات سامرا
https://eitaa.com/fatemi414/274
6⃣ روز دوشنبه به صورت دسته جمعی اعت ۹:۳۰ صبح به سمت خیمهگاه حرکت کردیم و از روایتگری آنجا استفاده کردیم قبل از آن مقام درسهای حضرت عباس و تل زینبیه برای زائرین تشریح شد در مسیر راه
مقام امام صادق (کربلا)
https://eitaa.com/fatemi414/238
خیمهِ گاه امام حسین (ع) را بهتر بشناسیم
https://eitaa.com/fatemi414/235
جاهای دیدنی و زیارتی شهر کربلا
https://eitaa.com/fatemi414/234
رجال سیاسی ایرانی مدفون در کربلا
https://eitaa.com/fatemi414/233
شهرکربلا
شب شرکت در مراسم بعثه سرداب صحن حضرت ابوالفضل العباس و ساعت ۹:۳۰ در بین الحرمین اجتماع کوچیکی انجام شد و زیارت عاشورا قرائت شد.
7⃣ صبح بعد از نماز صبح در مراسم بعثه در صحن حرم امام حسین علیه السلام زائرین شرکت نمودند حقیر شرکت در مراسم بعثه روحانیون و شب ساعت ۲۳ مراسم وداع در بین الحرمین با حضور دو کاروان ۱۲۶ و ۱۲۷ برگزار شد
8⃣ صبح مراسم بعثه در حرم امام حسین علیه السلام انجام شد و ساعت ۹ ساکها تحویل و ساعت ۱۰ دسته جمعی به مقام امام زمان و مقام امام صادق و سری از نهر علقمه زدیم و ساعت ۳ از هتل خارج
مقام امام صادق علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi414/238
عذرخواهی از هر کوتاهی دارم.
التماس دعا_فاطمی
📚کانال های حقیر
https://eitaa.com/fatemi222/10600
پیشنهادی یک زائر
عرض سلام وادب محضر همسفران عزیز ازاینکه خداوند متعال توفیق زیارت مجدد عتبات مقدسه ومضاجع منوره را قسمت نمود سجده شکر به جا اورده و تکرار این سفر معنوی را از درگاهش مسئلت دارم. سفر کربلا ممکن است ظاهرش با سایر سفرها تفاوتی نداشته باشد لکن روح حاکم براین سفر را فقط باید از کربلا رفته ها و کربلایی شدگان جستجو نمود چراکه شما دراین سفر چندروزی در بهشت دنیا مهمان هستید و میزبان شما کسانی هستند که خداوند بنده ای بهتر از ایشان ندارد وطبق فرمایش اهل بیت ورود به بهشت اخروی مسیرش ازاین بهشت میسر است.
البته با تمام مزایای مادی و معنوی این سفر اشکالاتی نیز در برنامه ریزی ها و مدیریت کلان این سفرها به چشم می اید که جادارد مدیران وروحانیون بزرگوار ضمن نظر خواهی از زایرین، با انتقال این موارد زمینه مساعدتر و زیباتری برای عاشقان زیارت اباعبدالله فراهم سازند که قطعا در ثواب ان نیز بهره مضاعف خواهند داشت.
بنده به سهم خود ضمن قدردانی از زحمات حاج اقای عطایی وحاج اقای فاطمی بابت سعه صدر، اخلاق نیک و رفتار بزرگوارانه مطالبی را از باب فذکر انالذکری تنفع المومنین (جهت ارجاع به مسیولین محترم برنامهریزی سازمان حج وزیارت)به عرض می رسانم.
۱- برنامه ریزان این سفرها با کمی دقت نظر می توانند از تکرار معطلی زایرین در فرودگاه ونیز تحویل زودهنگام اتاق های محل استراحت و اتلاف وقت زایرین جلوگیری نمایند.
۲- دورهمی ها و اجرای برنامه های مذهبی نظیر مراسم ذکر مصیبت ویا مولودی با حضور کلیه زایرین با همراهی مداح ، روحانی ومدیریت زمان و مکان در کاروان جهت رونق کیفی و محتوایی سفر
۳- اطلاع رسانی بموقع و۲۴ساعت قبل از هر برنامه با جزییات به زایرین چه حضوری ویا درج در کانال وگروه مربوطه به منظور پیشگیری از مشکلات احتمالی نظیر انچه در کاظمین پیش امد.
۴- ارایه برنامه کامل سفر قبل از رسیدن زایرین به عراق جهت اگاهی از کم وکیف برنامه ها.
۵- تجلیل از سفر اولی ها در یک دورهمی به منظور ایجاد انگیزه بیشتر و ذهنیت مثبت زایر
۶- تجلیل ویژه از جوانان ونوجوانان وکودکان زایر که بسیار می تواند در روحیه آنها تاثیر خاطره انگیزی را به جای بگذارد
۷- انتخاب مدیران ودست اندرکاران هتل ها ازبین انسانهای خوش برخورد، باحوصله ودارای سعه صدر که درصورت ایجاد مشکل از سوی زایرین حرمت ایشان شکسته نشود و برخورد نامناسب شکل نگیرد
ونهایتا اینکه قبل از سفر نسبت به برگزاری یک جلسه توجیهی برای زایرین و گوشزد کردن نکات مهم برنامه ریزی شود حتی این جلسه می تواند در همان زمان انتظار برای پرواز از ایران در محل فرودگاه باشد. قطعا پرسش و پاسخ جمعی می تواند بسیاری از سوالات تکراری زایرین را کاهش دهد.
امید است خداوند متعال این سفر معنوی را ذخیره دنیا واخرت همه ما قرار دهد و توفیق روز افزون به سروران عزیزی که زحمت اداره این مهم را برعهده دارند عنایت فرماید. حقیر برادر کوچکتان تبادکانی
ضمنا جلسه پرفیض دعای ندبه دوهفته یکبار درخدمت دوستان هستیم باعث افتخار است درخدمت برادران عزیزی که در مشهد تشریف دارند باشیم.
https://eitaa.com/fatemi414/452
هدایت شده از منبرک فاطمی
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی، (50موضوع)
✔️اهلبیت ومناسبتها (40موضوع)
✔️احکام کاربردی (50موضوع)
✔️امربه معروف ونهی ازمنکر
✔️مرثیه و مداحی
✔️عفاف وحجاب
✔️جهادتبیین
✔️فرزندآوری
✔️مهدویت
✔️شهدا
✔️نماز
✍روی هر یک از مباحث فوق کلیک کنید موضوع مربوطه باز میشود.
👈با این کانال از چند کانال دیگر بینیاز میشوید
👌با نشر این پیام در ثواب نشر احکام ومعارف الهی شریک شویم.
🔺فهرست مباحث
https://eitaa.com/fatemi222/6618
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از پرحسو حالترین لحظات سفرمون اینجا بود که با اتوبوس روبروی حرم حضرت عباس قرار گرفتیم، و یک مدیر کاروان حرفهای برنامهریزی میکنه بهترین مداحی که مناسب اینجا باشه رو میگذاره
خیلی خوب بود حسش
ان شاء الله روزیتون
🍃🌹🍃
@fatemi222
دلم برای زیارت نرفتهها میسوزد
زیارتنرفتهها همیشه در حسرتند
زیارت نرفتهها فکر میکنن کربلا و مشهد رفتن خیلی سخت و غیرممکن است و به آن فکر نمیکنند، یا کمتر فکر میکنند و بیشتر حسرت میخورند
زیارتنرفتهها اگر یکبار به زیارت بروند پایشان باز میشود و دلشان هوایی
زیارتنرفتهها بعد از زیارت اول، زیارتهای بعدی را سریعتر و راحتتر میرود
زیارتنرفتهها غریبند
دلم برایشان میسوزد
دوست دارم هرکاری از دستم برمیآید برای زیارتنرفتهها بکنم
زیارتنرفتهها نچشیدهاند
زیارتنرفتهها یتیماند
این جمع کاروان خانوادگی کربلای ماهم در راستای همین تشکیل شده.
زیارت نرفتهها را دریابید...
https://eitaa.com/fatemi414
برنامه های فرهنگی بعثه مقام معظم رهبری در کربلای معلی
✅ سخنرانی و عزاداری در حرم حضرت سیدالشهدا (ع) بعد از نماز صبح و زیارت عاشورا - کنار قتلگاه
✅ سخنرانی و عزاداری در حرم حضرت ابوالفضل (ع) بعد از نماز عشاء - سرداب امام علی (ع)
✅ حرم شناسی، هر روز بعد از مراسم سخنرانی و عزاداری حرم حضرت سیدالشهدا (ع) - مقابل قتلگاه
✅ روایتگری مصور، هر روز ساعت 10 صبح در خیمه گاه
haram.mp3
650.1K
حرم شناسی در حرم امام حسین(ع)
پنج شنبه 20 اردیبهشت 1403