امیرالمؤمنین (ع) زخمی و مجروح در بستر افتاده بود . رنگ صورتش به قدری زرد شده
که دیگر با رنگ زرد دستمالی که به سر بسته است ، قابل تشخیص نیست . بچه های امیرالمؤمنین (ع)
دورش نشسته اند ، امیرالمؤمنین (ع) وصیت ها و سفارش ها را کرد .
حضرت عباس (ع) دو زانو نشسته بود . هی این فرق شکافته ی بابا را نگاه می کرد
و اشک می ریخت ، این صحنه را به ذهن بسپار ، کمی بیا جلوتر ، یک وقتی دیدند
حضرت عباس (ع) سوار بر اسب ، تیر در چشم ، دستان بریده، خم شده است ،
می خواهد تیر را با کمک زانوانش از چشم بیرون بیاورد . نامردی با شدت ،
عمود آهنین را به فرق حضرت عباس (ع) فرود آورد . فرق او را مثل فرق پدرش علی (ع) شکافت ،
شبیه پدرش امیرالمؤمنین (ع) شد
محمد بن حنفیه ، فرزند گرامی امیرالمومنین علیه السلام می گوید : به خدا سوگند !
می دیدم که تابوت آن حضرت ، از کنار هر دیوار ، عمارت و درختی که می گذشت ،
آنها خم می شدند و در مقابل جنازه ایشان خشوع می کردند ؛ و تابوت آن حضرت ،
از کوفه خارج می شد و مستقیم به سوی نجف و محل قبر ایشان می رفت .
کوفه ، از شدت گریه ، یک پارچه ، ضجه و فریاد شده بود و مردم به دنبال جنازه امیرالمومنین علیه السلام
بودند ، تا آنجا که زنهای کوفه نیز سر برهنه و در حالیکه بر سر و صورت خود می زدند ،
آن حضرت را تشییع می کردند .
امام حسن علیه السلام ، مردم را از گریه ، ناله و فریاد بازمی داشتند و دستور میدادند
آنها مراجعت کرده و همه به منازل خود بازگردند .
امام حسین علیه السلام می فرمودند :
(( لا حول و لاو قوه الا بالله العلی العظیم ، انا لله و انا الیه راجعون . ))
و می فرمودند : (( ای پدر ! پشت ما را شکستی . گویا گریه را برای تو آموخته ام .
در مصیبت تو به خدا شکایت می کنم . ))
عتبات عالیات وعمره
عمری بود🔺 https://eitaa.com/fatemi414/20
عتبات عالیات :
↩️ویژه نجف
ای نجف
https://eitaa.com/fatemi414/28
وصل تو درمانم
https://eitaa.com/fatemi414/36
اینجا حریم شاه
https://eitaa.com/fatemi414/43
ایوان نجف
https://eitaa.com/fatemi414/26
ای ولی خدا سلام
https://eitaa.com/fatemi414/24
آمدم بر درگهت.
https://eitaa.com/fatemi414/23
شیر خدا و لنگر عرش
https://eitaa.com/fatemi414/20
عمری بود
https://eitaa.com/fatemi414/20
روضه ها
https://eitaa.com/fatemi414/75
May 11
حضرت علی (ع) شب تا سحر کوچه پس کوچه های شهر کوفه را قدم می زد و کیسه ی نان و خرما
و خوردنی را به دوش حمل می کرد، و سفره های خالی یتیمان را پر می کرد.
این طور امیرالؤمنین (ع) لطف و محبت به این مردمان کوفه می کرد.
اما این مردم با یتیمان اباعبدالله چه کردند؟ کاروان اسرای اهل بیت (ع) شب هنگام
پشت دروازه ی کوفه رسیدند. دستور رسید کاروان اهل بیت و لشکریان عمر سعد، شب را
بیرون کوفه بمانند، تا فردا، روز وارد شهر شوند و همه ی مردم اسرار را بتوانند ببینند.
در آن شب انواع غذاهای گوناگون را از درون شهر برای لشکریان عمر سعد آوردند
اما بچه های امیر المؤمنین (ع) همه با شکم گرسنه، سر بر سنگ های بیابان گذاشتند.
@@@@@@@@@@@@@@@@
👇👇
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
امیرالمؤمنین (ع) زخمی و مجروح در بستر افتاده بود . رنگ صورتش به قدری زرد شده که دیگر با رنگ زرد دستمالی که به سر بسته است ، قابل تشخیص نیست . بچه های امیرالمؤمنین (ع) دورش نشسته اند ، امیرالمؤمنین (ع) وصیت ها و سفارش ها را کرد . حضرت عباس (ع) دو زانو نشسته بود . هی این فرق شکافته ی بابا را نگاه می کرد و اشک می ریخت ، این صحنه را به ذهن بسپار ، کمی بیا جلوتر ، یک وقتی دیدند حضرت عباس (ع) سوار بر اسب ، تیر در چشم ، دستان بریده، خم شده است ، می خواهد تیر را با کمک زانوانش از چشم بیرون بیاورد . نامردی با شدت ، عمود آهنین را به فرق حضرت عباس (ع) فرود آورد . فرق او را مثل فرق پدرش علی (ع) شکافت ، شبیه پدرش امیرالمؤمنین (ع) شد
@@@@@@@@@@@@@
حسنین (ع) از دفن پدر بر می گشتند. نابینایی را دیدند، صحبت از فردی کرد که هر شب می آمده و به او کمک می کرده است. مشخصات آن فرد را داد. گفت: وقتی کنار من می نشست می فرمود:«مسکین، جالس مسکیناً، غریب جالس غریباً» حسین (ع) فرمودند: ای مرد آن فرد، پدر ما امیرالمؤمنین(ع) بوده، دیگر منتظر او نباش... آمد کنار قبر علی (ع) دعا کرد و گریست و همان جا از دنیا رفت. این یک نابینا بود این طور گریست و جان داد. یک نابینای دیگری هم بود آمد کربلا، کنار قبر امام حسین (ع) شروع کرد گریستن و روضه خواندن. یا اباعبدالله چرا جواب حبیبت را نمی دهی؟ بعد خودش جواب داد چطور از کسی که سر در بدن ندارد انتظار جواب سلام داری؟!.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
حضرت علی (ع) شب تا سحر کوچه پس کوچه های شهر کوفه را قدم می زد و کیسه ی نان و خرما و خوردنی را به دوش حمل می کرد، و سفره های خالی یتیمان را پر می کرد. این طور امیرالؤمنین (ع) لطف و محبت به این مردمان کوفه می کرد. اما این مردم با یتیمان اباعبدالله چه کردند؟ کاروان اسرای اهل بیت (ع) شب هنگام پشت دروازه ی کوفه رسیدند. دستور رسید کاروان اهل بیت و لشکریان عمر سعد، شب را بیرون کوفه بمانند، تا فردا، روز وارد شهر شوند و همه ی مردم اسرار را بتوانند ببینند. در آن شب انواع غذاهای گوناگون را از درون شهر برای لشکریان عمر سعد آوردند اما بچه های امیر المؤمنین (ع) همه با شکم گرسنه، سر بر سنگ های بیابان گذاشتند.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد دل ویـرانـه ام از دیـدن بیـگـانه میلرزد
چرا ازمن حسن حرف دلش را میکند پنهان چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد
حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه میخواند زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دارد شـانه میـلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تـمام خانه میلرزد
زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا
شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
همسایه ها به مجـلس خـتـمـت نیـامـدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجـتبای تو بر خورد فـاطـمـه فـامـیـل کـم گـذاشـت بـرای عــزای تـو
جـای تـمـام شـهـر خودم گـریه می کنم ازبس که خالیست در این خانه جای تو
زهـرا مرا ببخش، که نگـذاشت غـربتم یک خـتـم بـا شـکـوه بـگـیـرم بـرای تو
از دست گریه های تو، راحت شد این محل شـکـوه نـمی کـنند به من از صـدای تو
جان مرا جانان علی، هجر مرا پایان علی
درد مرا درمان علی
جانم علی جانم علی، ای جان جانانم علی
از مهر تو دارم نشان، عشق رخت دارم بجان
نام تودارم برزبان
جانم علی جانم علی، ای جان جانانم علی
من عاشق و تو دلربا، من بینوا تو پادشا
شاها نظرکن برگداجانم
علی جانم علی ای جان جانانم علی
جانم فدای روی تو، دل شد اسیر موی تو
باشم گدای کوی تو
جانم علی جانم علی ای جان جانانم علی
مُهرجبین من توئی، نقش نگین من توئی
آئین ودین من توئی
جانم علی جانم علی ای جان جانانم علی
۱_باب طوسی
منزل و کتابخانه شیخ طوسی
موسس حوزه نجف
خانه اش آتش میاد و حوزه میزنه
۲_تربیت سیدمهدی بحرالعلوم
محضر امام زمان ؛ثواب گریه امام حسین رو سوال حتی تباکی ..
که قبرش آنجاست.
۳_درب طرف خواهران
باب الفرج
۴_باب القبله
طرف قبله
۵_باب مسلم
حرمت مسلم رو ب کوفه
امام او را ب کوفی معرفی(برادری و قائل اعتماد فرستادم.
۶_درب اصلی باب الرضا
باب الساعه
بسمت مشهده
امام رضا امضا میکنه.
شیعه این طرفه..گستره شیعه..
قسمت شرق ایوان طلا
از پایین پا ادب زیارت هست.
شیخ بهامهندسی کرده
سلام علیکم
برنامه فرهنگی
۱_ساعت ۱۸ در صافی صفایرنامه روایتگری
۲_بعدنماز مغرب در مدرسه غروی (جشن ولادت حضرت باب الحوائج علیه السلام )
۳_مراسم نماز صبح و سپس مراسم بعثت ۴الی۵صبح و سپس حرم شناسی در صحن حضرت امیر المومنین علیه السلام
۴_
سلام
علاوه بابرنامه های فوق که تاکید میشود شرکت بفرمایید.
زیارت قبرستان وادی الاسلام و مسجد کوفه هست که زمانش رو آقای کاووسی اعلام میفرمایند