eitaa logo
تکلیف بزرگ
578 دنبال‌کننده
711 عکس
770 ویدیو
190 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️اراده‌ها حول دو ولی حق و باطل شکل می گیرد. 🔹اراده‌ها حول دو ولي شکل می‌گیرد: 👌يکي ولي باطل و يکي ولي حق است. 👈اراده‌هایی که حول ولي شکل می‌گیرند اراده‌های هستند و انگیزه‌ی دورهم شدن آن‌ها هم خداست. 👈و اولين چيزي هم که آن‌ها را به هم گره می‌زند است يعني «الحب في الله». 👈 حب رشته پيوند است و قرارداد نيست. 👈مادري که فرزندش را دوست دارد واقعاً به او است و واقعاً اوست. 👈دسته ديگر حول دنيا دورهم جمع می‌شوند و غرض آن‌ها هم بيشتر از نيست يعني می‌خواهند آباد باشد. 🔹آبادي هم به معناي کام‌جویی و از دنياست نه به معناي که انبياء می‌گویند. 🔹می‌خواهند بيشتر متمتع باشند و به ماده باشند و سرخوش به ماده باشند. 🔹اين دو دستگاه در مقابل يکديگر هستند. 🔹زيرساختي که اين دو گروه را از هم جدا می‌کند چيست؟ 🔹 آيا مرز جغرافيايي است؟ مثلاً بگوييم اینجا است و آنجا عراق بخصوص مرزهاي جغرافياي که بعد از جنگ جهاني دوم دولت‌های برنده کشيدند و با اغراض سياسي هم‌شکل گرفته است و به دنبال تغيير آن هستند. 🔹آيا این‌ها انسان‌ها را جدا می‌کند؟ يا اينکه است که يکي این‌طرف دنيا باشد و ديگري آن طرف دنيا باشد و حقيقتا به هم مرتبط باشند و عضو يک جامعه باشند و دو نفر در کنار هم زندگي بکنند ولي عضو يک جامعه نباشند؟ 🔹مؤمن آل فرعون در کاخ بود ولي عضو جامعه حضرت موسي بود و بالعکس نوح در خانه نوح بود ولي عضو جامعه‌ی بود. 🔹اولين قدمي که مرزها را جدا می‌کند و تبري است و این از اعتقادات هم کمي قوی‌تر است يعني حب و بغض يا ميل و نفرت انسان است که مرزها را از هم جدا می‌کند و این‌ها زیربنای جامعه است. 🔹 مؤمنین باهم و يک نفرتي دارند که حول ولي‌شان است. 🔹يعني او را دوست می‌دارند و حول او همديگر را دوست دارند و اين از اين دنيا شروع نمی‌شود؛ بلکه از از اين دنيا شروع می‌شود، که حديثش را مفصل گفتيم «المومن اخ المومن من ابيه و امه». ❇️پس نکته‌ای که بايد نسبت به آن دقت بشود، نسبت به دشمنان خدا است که حداقل تبري از باطل است. در 👈روايات داريم که نهي از منکر سه مرتبه دارد: 🔹اولين مرتبه‌اش قلبي است بعد لساني و بعد عملي. 🔹يعني انسان بايد با قلب خودش منکر را دشمن بدارد و از منکر بدش بيايد، حتي اگر قدرت نداشته باشد که از آن منکر جلوگيري بکند. 🔹گاهي ما فقط منکرات کوچک را می‌بینیم. 🔹 در آن روايت ابوحنيفه از امام صادق(ع) سؤال کرد که معروف چيست؟ 🔹حضرت فرمودند: «هو المعروف في السماء و الارض اميرالمومنين»(3) سؤال کرد پس اين افعال چيست؟ 🔹 فرمودند: اين افعال خوب‌اند اما معروف حقيقي امیرالمؤمنین است. 🔹منکر هم همین‌طور است، محور منکر دشمنان خدا هستند و همه‌ی منکرها حول آن‌ها شکل می‌گیرد. 🔹فرمود: «عدونا اصل کل شر»(4) ریشه‌ی همه بدی‌ها دشمنان نبي اکرم و اهل‌بیت هستند. و از طرف ديگر فرمودند: «ان ذکر الخير کنتم اوّله و اصله» 👌پس قدم اول نهي از منکر اين است که انسان در از کساني که اقامه منکر می‌کنند تبري داشته باشد. 🔹آن‌هایی که باخدا و اولياء خدا دشمني می‌کنند و بناي آن‌ها بر اين است که بساط را جمع کنند و نگذارند دین‌داری در عالم منتشر شود. 🔹گاهي منکر را اشاعه می‌کنند اما گاهي به اين هم نمی‌کنند و منکر را اقامه می‌کنند. 🔹 مثلاً فردي شرب خمر می‌کند، 🔹 فردي ميکده می‌زند 🔹و فردي ديگر فرهنگ ميگساري را بسط می‌دهد به‌طوری‌که ميگساري از ارکان زندگي می‌شود و آن ريخته می‌شود. 🔹يعني منکر می‌شود معروف. بدترين مرتبه‌ی منکر اين است که معروف بشود. 👌در آن حديثي که از نبي اکرم نقل‌شده که به خصوصيات آخرالزمان را می‌فرمایند آخرين مرحله‌اش این است که تبديل به معروف می‌شود و معروف هم تبديل به منکر می‌شود. 🔹يعني درک از حسن و قبح عوض می‌شود. 🔹ولايت باطل و اولياي طاغوت انسان را تغيير می‌دهد. 🔹خيلي از کارهايي که در اينجا منکر است و واقعاً هم زشت است در اروپا اگر از آن نهي کنيد نهي از معروف حساب می‌شود و شمارا می‌دانند. 🔹 قانونا هم شمارا مجازات می‌کنند و اخلاقاً هم شمارا مرتکب يک فعل ضد اخلاقي می‌دانند. 🔹پس رکن مهم این است که اگر در جهان، جرياني اقامه باطل کند يعني بخواهد جهان را تغيير بدهد و به نفع ارزش‌های مادي، ارزش‌های الهي را تحقير می‌کند؛ ما بايد نسبت به اين جريان و اتباعشان تبري داشته باشيم.
🔰در مـیان روزهـایی که اعمال آن‌ها انجام شد، 🔺یـکی از روزهـا بـرای من خاطره ساز شد. چون در آن وضــعیت، مــا بــه اعـمال آگـاه مـی‌شدیم . یــعنی اتــفاقات و عـلت بـرخی وقـایع را مـی‌فهمیدیم. چـیزی کـه امـروزه به اسم بیان مـی‌شود، اصـلاً آنـجا مـورد تـأیید نـبود، بـلکه تمام اتـفاقات زنـدگی به واسطه برخی رخ می‌داد. ⭕️روزی در دوران بـا اعـضای سـپاه بـه اردوی‌ رفـتیم. کـلاس‌های روزانه تمام شد و برنامه اردو بـه شـب رسـید، نـمی‌دانید کـه چقدر بچه‌های‌هـم دوره را کـردم. بیشتر نیروها بودند و داخـل خـوابیده بودند، من و یکی از رفقا مـی‌رفتیم و بـا کـردن ، آن‌ها را از خواب بیدار می‌کردیم! 🔹برای همین یک کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از جدا کردند. ➕شـب دوم اردو بـود کـه بـاز هـم بقیه را کردیم و سـریع بـرگشتیم خـودمان که بخوابیم. 🔹 البته بـگذریم از ایـنکه هرچه و اعمال خیر داشتم، به خــــــاطر ایـــــن کـــــارها از دادم! 🔹وقـتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم‌ یــــک نــــفر ســــر مـــن خـــوابیده! مـن یک مخصوص برای خودم آورده بودم و با‌ دو عدد پتو، برای رختخواب قشنگ درست کرده بودم. 🔻چادر ما نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای مـن خوابیده، فکر کردم‌ یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را کـند، لـذا همینطور که پایم بود، جلو‌ آمـــدم و یـــک بــه شــخص خــواب زدم! 👈یـکباره دیـدم آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و را گرفته و داد می‌زد: کی بود؟ چی شد؟ ➖وحـشت کـردم. سـریع از چـادر آمـدم بیرون. بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه‌ها برای ایـنکه مـرا اذیت کنند، به آقا گفتند که این جای‌حــــــاضر و آمــــــاده بــــــرای شـــــماست! 👈امـا لـگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش بــه قــلبش بــود و یــک دســتش بــه پـشتش! 🔺حـاج آقا آمد از چادر بیرون و با گفت: الهی بـشکنه، مـگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟ جـلو رفـتم و گفتم: حاج آقا کردم. ببخشید. من بـا کسی دیگه شما را گرفتم. اصلاً حواسم نبود‌ که پوتین پایم کردم و ممکن است شدید شود. خـلاصه اون شـب خـیلی خواهی کردم. بعد بـه حـاج آقـا گفتم: شرمنده، شما بروید بخوابید، من تـو مـاشین مـی‌خوابم، فقط با اجازه خودم رو‌ برمی‌دارم. چـراغ بـرداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو‌ بـرداشتم، دیـدم یـک به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار دارد! حـاج آقـا هـم داخـل شـد و هر طوری بود عقرب رو کـشتیم. 🔻حـاجی نـگاهی به من کرد و : جان مرا نـجات دادی، امـا لگدی زدی، هنوز درد دارم. من هـم رفـتم داخـل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم. 🔺روز بـعد، مـن در حـین در باشگاه ورزش‌های‌رزمـی، پـایم شـکست. اما نکته جالب توجه این بود کـه مـاجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح‌ نوشته شده بود. 🔺جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب بود که تـو را بکشد، اما که آن روز دادی، تو را به عقب انداخت! 🔺هـمان لـحظه فـیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. یام افتاد عصر همان روز، من زنگ زد و گفت: فلانی کـه هـمسایه ماست، خیلی مشکل مالی دارد. هیچی بـرای خـوردن نـدارند. اجازه دارم از پول‌هایی که کنار گذاشتی مبلغی به آن‌ها بدهم؟ 🔺 گفتم: آخه این پول‌ها بـرای خـرید اسـت. امـا عیب نداره. هر چقدر‌ مـی‌خواهی بـه آن‌هـا بـده. جوان گفت: ➖صدقه تـو را عـقب انـداخت. امـا آن روحانی که لگد خورد؛ ایـشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را‌ مـی‌خورد. 🔺ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست.بـعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد.(۱ الـبته ایـن نکته را باید ذکر کنم: «به من گفته شد که صـدقات، ، نـماز جماعت و اهل بیت عـلیه الـسلام و حـضور در جـلسات دینی و هر کاری‌کـه بـرای رضای خدا انجام دهی جزو مدت عـمرت حـساب نـشده و بـاعث طـولانی شـدن .» ۱. آیـه ۲۹ سـوره فـاطر مـی‌فرماید: 🔺«کسانی که کتاب الـهی را تـلاوت مـی‌کنند و نـماز را بر پا می‌دارند و از آنـچه بـه آن‌هـا روزی داده‌ایـم پنهان و آشکار انفاق مـی‌کنند، تجارت(پرسودی) را امید دارند که نابودی وکساد در آن نیست.» یـا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: صدقه دادن، بلا از بلاهای دنیا را دفع می‌کند و صدقه دهــــنده از مــــرگ بــــد رهــــایی مـــی‌یابد. @fatemi222 •┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🔰در مـیان روزهـایی که اعمال آن‌ها انجام شد، 🔺یـکی از روزهـا بـرای من خاطره ساز شد. چون در آن وضــعیت، مــا بــه اعـمال آگـاه مـی‌شدیم . یــعنی اتــفاقات و عـلت بـرخی وقـایع را مـی‌فهمیدیم. چـیزی کـه امـروزه به اسم بیان مـی‌شود، اصـلاً آنـجا مـورد تـأیید نـبود، بـلکه تمام اتـفاقات زنـدگی به واسطه برخی رخ می‌داد. ⭕️روزی در دوران بـا اعـضای سـپاه بـه اردوی‌ رفـتیم. کـلاس‌های روزانه تمام شد و برنامه اردو بـه شـب رسـید، نـمی‌دانید کـه چقدر بچه‌های‌هـم دوره را کـردم. بیشتر نیروها بودند و داخـل خـوابیده بودند، من و یکی از رفقا مـی‌رفتیم و بـا کـردن ، آن‌ها را از خواب بیدار می‌کردیم! 🔹برای همین یک کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از جدا کردند. ➕شـب دوم اردو بـود کـه بـاز هـم بقیه را کردیم و سـریع بـرگشتیم خـودمان که بخوابیم. 🔹 البته بـگذریم از ایـنکه هرچه و اعمال خیر داشتم، به خــــــاطر ایـــــن کـــــارها از دادم! 🔹وقـتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم‌ یــــک نــــفر ســــر مـــن خـــوابیده! مـن یک مخصوص برای خودم آورده بودم و با‌ دو عدد پتو، برای رختخواب قشنگ درست کرده بودم. 🔻چادر ما نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای مـن خوابیده، فکر کردم‌ یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را کـند، لـذا همینطور که پایم بود، جلو‌ آمـــدم و یـــک بــه شــخص خــواب زدم! 👈یـکباره دیـدم آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و را گرفته و داد می‌زد: کی بود؟ چی شد؟ ➖وحـشت کـردم. سـریع از چـادر آمـدم بیرون. بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه‌ها برای ایـنکه مـرا اذیت کنند، به آقا گفتند که این جای‌حــــــاضر و آمــــــاده بــــــرای شـــــماست! 👈امـا لـگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش بــه قــلبش بــود و یــک دســتش بــه پـشتش! 🔺حـاج آقا آمد از چادر بیرون و با گفت: الهی بـشکنه، مـگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟ جـلو رفـتم و گفتم: حاج آقا کردم. ببخشید. من بـا کسی دیگه شما را گرفتم. اصلاً حواسم نبود‌ که پوتین پایم کردم و ممکن است شدید شود. خـلاصه اون شـب خـیلی خواهی کردم. بعد بـه حـاج آقـا گفتم: شرمنده، شما بروید بخوابید، من تـو مـاشین مـی‌خوابم، فقط با اجازه خودم رو‌ برمی‌دارم. چـراغ بـرداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو‌ بـرداشتم، دیـدم یـک به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار دارد! حـاج آقـا هـم داخـل شـد و هر طوری بود عقرب رو کـشتیم. 🔻حـاجی نـگاهی به من کرد و : جان مرا نـجات دادی، امـا لگدی زدی، هنوز درد دارم. من هـم رفـتم داخـل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم. 🔺روز بـعد، مـن در حـین در باشگاه ورزش‌های‌رزمـی، پـایم شـکست. اما نکته جالب توجه این بود کـه مـاجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح‌ نوشته شده بود. 🔺جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب بود که تـو را بکشد، اما که آن روز دادی، تو را به عقب انداخت! 🔺هـمان لـحظه فـیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. یام افتاد عصر همان روز، من زنگ زد و گفت: فلانی کـه هـمسایه ماست، خیلی مشکل مالی دارد. هیچی بـرای خـوردن نـدارند. اجازه دارم از پول‌هایی که کنار گذاشتی مبلغی به آن‌ها بدهم؟ 🔺 گفتم: آخه این پول‌ها بـرای خـرید اسـت. امـا عیب نداره. هر چقدر‌ مـی‌خواهی بـه آن‌هـا بـده. جوان گفت: ➖صدقه تـو را عـقب انـداخت. امـا آن روحانی که لگد خورد؛ ایـشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را‌ مـی‌خورد. 🔺ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست.بـعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد.(۱ الـبته ایـن نکته را باید ذکر کنم: «به من گفته شد که صـدقات، ، نـماز جماعت و اهل بیت عـلیه الـسلام و حـضور در جـلسات دینی و هر کاری‌کـه بـرای رضای خدا انجام دهی جزو مدت عـمرت حـساب نـشده و بـاعث طـولانی شـدن .» ۱. آیـه ۲۹ سـوره فـاطر مـی‌فرماید: 🔺«کسانی که کتاب الـهی را تـلاوت مـی‌کنند و نـماز را بر پا می‌دارند و از آنـچه بـه آن‌هـا روزی داده‌ایـم پنهان و آشکار انفاق مـی‌کنند، تجارت(پرسودی) را امید دارند که نابودی وکساد در آن نیست.» یـا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: صدقه دادن، بلا از بلاهای دنیا را دفع می‌کند و صدقه دهــــنده از مــــرگ بــــد رهــــایی مـــی‌یابد. @fatemi222 •┈••✾🍃💞🍃✾••┈•