eitaa logo
تکلیف بزرگ
593 دنبال‌کننده
794 عکس
903 ویدیو
202 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
از موانع تحول روحی: 👈. غرور و یاس ☑️نقش در خواهی و تحول افرینی . و دین برنامۀ تحول افرین دارد ⬇️تحول یعنی رسیدن به بیشتر و بیشتر و بیشتر، یعنی همان به منبع قدرت و لذت و منفعت یعنی خدا و گذشتن از کمتر یعنی نفس هست. ◀️ دو برای تحول روحی که عبارت است از 1 .غرور خوبان و 2. یاس بدان. 🔻اولین مانع بیشتر برای آدمهای پدید میآید. گاهی برخی از خوبیهای انسان عامل توقف انسان هستند. کوفیان که متوقف بر خوبیهای خودشان شدند و مغرور. ♾در نظام تربیتی و آموزشی، فوری، بروز خلاقیت و نوآوری در فرزندان میشود. تشویق یعنی توقف در خوبیها. 🔺دومین مانع که برای آدمهای معمولا به ظاهر بد دیده میشود هست. اینکه من آدم نمیشوم و آب ازسرم گذشته، اینها ادبیات آدمهای مایوس از تحول هست در حالی که خدا گاهی را با کلیم یکجا جمع میکند. 👥 بینام ونشانها در نام و نشان گرفتند ناامید نباش. برای اینکه خوبان مغرور نشوند نباید روی خوبیها خودشان حساب باز کنند، خوبیهای خودشان را ندید بگیرند، بگویند اینکه چیزی نیست @fatemi222 ادامه👇👇👇
🔰سرنوشت عجیب "محمد امین" حسابدار مالی میرزای بزرگ شیرازی: 🔻در عصر زندگی مرجع بسیار علی قدر جهان تشیع حضرت آیه الله العضمی صاحب فتوای تنباکو مرد بسیار ثروتمندی در شهد شیراز زندگی میکرد. 🔺 تا این که این مرد قصد سفر واجب نمود و شروع به جمع آوری مال و اموال خویش کرد وآماده ی سفر شد بعد از جمع کردن اموال و باز ستاندن تمام ها و ادای دینش به اکثریت مردم جمع اموالش به 1000 سکه آن زمان رسید هر چه به اطرافش نگاه کرد نتوانست راپیدا کند که آن قدر به وی اعتماد داشته باشد تا بتواند تمام سرمای و تجاربی که بدست آورده را به وی بسپارد از طرفی نیز قادر به پول تا مکه با خود نبود چرا که بیم آن داشت که سارقان و راهزنان در راه اموالش را مصادره کنند و دیگر آهی در بساط نداشته باشد . 🔺نه می توانست اموالش را به کسی بسپارد و نه می توانست آن هارا با خود حمل کند از آنجا که سفر حج چندین ماه نیز طول می کشید از دست ها دلش به هیچ وجه اجازه این که اموال را در خانه پنهان کند را نمی داد ازظرفی مستطیع شده بود و حج هم بر گردنش واجب گشته بود . 🔺تاجر پس از مدتی فکر و اندیشه به این نتیجه رسید که اموالش را با خود تا حمل کند و در آنجا سراغ بزرگ عالم تشیع میرزای شیرازی رفته و پول هایش را به او بسپارد. 🔻لاجرم عزم سفر کرد و با هزار بیم و هراس پس از گزراندن گردنه های هولناکی که در بین مسیر بود خوشبختانه سالم به رسید در کربلا نزد میرزا رفته و موضوع را با او در میان می گذارد میرزا لحظه ای می کند و وسپس بالبخند رو به تاجر کرده می گوید شخصی با نام امین در نجف زندگی می کند که در امانتداری و درستکاری شهره عام و خاص است من نیز تمام کار های داری ام را به این مرد بزرگوار می سپارم پیشنهاد من به تو این است که با من پول هایت را به وی بسپاری به نجف برو و سراغ محمد امین را بگیر و وقتی پیش او رفتی بگو این 1000 سکه را برای تو نگاه دارد. 🔻 تاجر با اطمینان عجیبی که به میرزای شیرازی داشت به نجف می رود و با اندکی پرسش محمد امین را ملاقات می نماید و جریان صحبت هایش را باآقا برای او تعریف می کند محمد امین اطاعت امر نموده پول هارا از تاجر می ستاند . 🔻تاجر با احوال پرسی های خود مانی از محمد تشکر و کرده و خوشحال از این که با خیال آسوده به مکه می روم راه مکه را پیش می گیرد. 🔺رفتن و باز گشتن وی از مکه تقربا حدود 6 ماه به طول می انجامد حاجی از مکه یک سره به نجف و خانه محمدامین می رود.ولی با خبر وی مواجه می شود .از این خبر خیلی شکه شده و سریعا سراغ پول هایش را از می گیرد و لی ورثه نیز ادعای بی اطلاعی از چنین مال هنگفتی می نمایند تاجر همچون مال باختگان به این سو و آن سوی نجف رفته و سراغ تک تک دوستان و آشنایان محمد امین می رود اما گویا 1000 سکه آب شده وبه زمین فرو رفته است و احدی از وجود آن خبری ندارد. 🔻 دست از پا دراز تر به کربلا نزد میرزای شیرازی رفته و جریان را برای وی تعریف می کند و به او میگوید " من به ضمانت شما تمام هستی ام را به او اما اکنون اثری از آثار آن نمی یابم "میرزا اندکی تفکر کرده و به تاجر می گوید نترس پول هایت را پیدا خواهیم کرد محمد انسان و بزرگواری بود در احادیث آمده روح انسان های پاک پس از از بدن در قبرستان وادی السلام نجف جمع می شوند به وادی السلام برو و این ذکر ها را که به تو می آموزم در آن جا بخوان ملک ظاهر شده به آنان بگو من از طرف میرزا آمده ام محمد امین را به پیش من بیاورید که سؤال هایی از او دارم و قتی محمد پیش تو آمد سراغ پول هایت را از او بگیر. 🔻تاجر تعریف می کند با تعجب بسیاری به وادی السلام نجف رفتم و ذکر هایی که میرزا به من آموخته بو را در آنجا خواندم ناگهان دو ملک را از دور مشاهده کردم ترس بر اندامم مستولی شد وقتی آن ملک ها به پیش من رسیدند به آنها گفتم من از طرف آمده ام با محمد امین کار دارم آن را نزد من بیاورید.ملک ها رفتند و اندکی بعد پیش من برگشتند و گفتند محمد این جا نیست. 🔺خیلی ناراحت شدم و پیش میرزا رفتم و تمام داستان را تعریف کردم .رنگ از رخسار میرزای شیرازی پرید و گفت یعنی آیا او انسان بدی بوده؟! ومن خبر نداشتم . 🔺میرزا ذکر های دیگری به من آموخت و گفت برو و این هارا در وادی السلام نجف بخوان ملک های عذاب پیش تو ظاهر می شوند به آنان بگو میرزا مرا سراغ محمد امین فرستاده وقتی آن ها محمد را آوردند که خدا کند پیش آنان نباشد سراغ پول هایت را از وی بگیر و از قول من به او بگو تو را چه شده که با آنه همه نیکی و اعمال سر از اینجا در آوردی؟
🔴 خدا رحمت کند آقای مشکینی را؛ یکبار قبل از انتخاباتی در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به و می فرمود: 🔻صحنه انتخابات است. ▪️کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را می کند. ▫️کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد. 🔸کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند. 🔹کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند. 🇮🇷🔺رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رأی دهیم. @fatemi5
29.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«حجت الاسلام قنبریان» صحنه سه صف داشت؛ صف حسینیان، صف یزیدیان و صف بیطرفان! که روی تپه‌ای جمع شده بودند و صرفا دعا و ندبه میخواندند تا (ع) پیروز میدان باشد! در حالیکه امام حسین(ع) به و شمشیر آنها نیاز داشت و اگر به لشکر حسین(ع) می‌پیوستند، ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد...! @fatemi5